آثار ابوریحان در دین پژوهی، هندشناسی، مردم شناسی، تاریخ و فلسفه ی تاریخ

روش ابوریحان بیرونی، در پژوهش دینی و تاریخی

پژوهش های ابوریحان بیرونی، در زمینه ی باورها و آیین مختلف، به ویژه آنچه در دو کتاب ارزنده ی وی، الآثار الباقیه و تحقیق ماللهند آمده، موجب شده است که پژوهشگران معاصر او را یکی از پیشگامان مردم شناسی و دین شناسی
شنبه، 21 دی 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
روش ابوریحان بیرونی، در پژوهش دینی و تاریخی
روش ابوریحان بیرونی، در پژوهش دینی و تاریخی

 

نویسنده: آذر آقامیرزا




 

آثار ابوریحان در دین پژوهی، هندشناسی، مردم شناسی، تاریخ و فلسفه ی تاریخ

مقدمه

پژوهش های ابوریحان بیرونی، در زمینه ی باورها و آیین مختلف، به ویژه آنچه در دو کتاب ارزنده ی وی، الآثار الباقیه و تحقیق ماللهند آمده، موجب شده است که پژوهشگران معاصر او را یکی از پیشگامان مردم شناسی و دین شناسی تطبیقی، به شمار آورند. ابوریحان به جز این دو کتاب آثاری متعدد در زمینه ی فرهنگ و تمدن هند نوشته و شماری از آثار هندی را نیز به عربی ترجمه کرده بود. از این رو می توان او را نخستین هندشناس و آثار وی را حاصل نخستین پژوهش همه جانبه ی یک تمدن توسط فردی غیر بومی دانست. بسیاری از خاورشناسان نامدار، تحقیق ماللهند وی را نخستین اثر درباره ی هندشناسی، مردم شناسی و دین شناسی تطبیقی یا حتی تنها اثر از این دست تا پیش از پژوهش های پژوهشگران روزگار ما دانسته و همواره از آن به عنوان یکی از مهم ترین مآخذ تاریخ فرهنگ و تمدن هند بهره برده اند. خود بیرونی در مقدمه ی تحقیق ماللهند بر پیشگامی خود در این راه تأکید دارد. به گفته ی وی هیچ یک از کسانی که پیش از وی به مباحث مربوط به دین پژوهی و افکار و آراء ملل مختلف پرداخته اند، نتوانسته اند بدون غرض ورزی نسبت به فرقه ای و حمایت از گروهی، تنها این دیدگاه ها را چنان که هست نقل کنند مگر ابوالعباس ایرانشهری که به هیچ دینی تمایل نداشت؛ اما به نظر ابوریحان، گزارش ایران شهری نیز در مورد هندوان و شَمَنان اشکالات بسیاری داشته است.

تحقیق ماللهند

این کتاب یکی از شاهکارهای ابوریحان بیرونی به شمار می رود که در آن حاصل تحقیقات ارزنده ی خود درباره ی همه ی مظاهر فرهنگ و تمدن هند را یکجا گرد آورده است. ابوریحان پیش از نگارش این اثر، دو کتاب سانک و پاتنجل را که حاوی اصول عقاید هندوان بود، از سانسکریت به عربی ترجمه کرده بود اما امید داشت که مطالعه ی تحقیق ماللهند خواننده را از این دو کتاب و آثار دیگر بی نیاز سازد. (1)
نام کامل این اثر یعنی: «فی تحقیق ماللهند من مقوله // مقبوله فی العقل او مرذوله»
در واقع بیت شعری عربی است. (2) بیرونی این کتاب را به خواهش ابوسهل عبدالمنعم بن علی بن نوح تفلیسی نوشته تا «یاری دهنده باشد آنان را که هوای مناقضت (رد نظریات) هندوان دارند و اندوخته ای آنان را که می خواهند با ایشان هم سخن شوند.» (3)
این کتاب نزد مؤلفان دوره ی اسلامی با عناوینی چون آراء الهند و در میان پژوهشگران معاصر با نام هایی چون تاریخ الهند یا «[کتاب] هند بیرونی» (4) شهرت یافته است. بیرونی به تاریح تألیف این کتاب تصریح نکرده و تنها می توان براساس این شواهد تاریخ تألیف آن را حدود 422 قمری (یعنی اندکی پس از تألیف التفهیم لأوائل صناعه التنجیم) حدس زد.
بیرونی با نگارش آثاری متعدد در زمینه ی فرهنگ و تمدن هند و ترجمه ی شماری از آثار هندی به عربی یکی از پیشروان هندشناسی به شمار می آید و چه بسا بتوان وی را نخستین هندشناس و آثار وی را حاصل نخستین پژوهش همه جانبه ی یک تمدن توسط فردی غیر بومی دانست. بسیاری از خاورشناسان نامدار، تحقیق ماللهند وی را نخستین اثر درباره ی هندشناسی، مردم شناسی و دین شناسی تطبیقی یا حتی تنها اثر از این دست تا روزگار نو دانسته و همواره از آن به عنوان یکی از مهم ترین مآخذ تاریخ فرهنگ و تمدن هند بهره برده اند.
پیش از آنکه بیرونی به پژوهش درباره ی هند بپردازد، آشنایی مسلمانان با مظاهر فرهنگ و تمدن هندی بسیار اندک بود. در «باب برزویه ی طبیب» که گویا برزویه، پزشک نامدار روزگار ساسانیان، هنگام ترجمه ی پنجه تنتره از سانسکریت به پهلوی بدان افزوده، اشاراتی درباره پژوهش در باب آیین های گوناگون و از جمله رسوم و آیین های سرزمین هند و مقایسه ی آنها با یکدیگر آمده است. این باب خواه از آن خود برزویه باشد و خواه - چنان که خود بیرونی برای نخستین بار در تحقیق ماللهند بر آن تأکید کرده - افزوده ای از ابن مقفع «به قصد تشکیک در عقاید دینی و آماده کردن مردم برای پذیرش مانویت» (5)؛ به هر حال دست کم نزدیک به دو سده پیش از اثر بیرونی فراهم آمده است. ترجمه ی بِرَهْمَسْپْهُط سِدهانتَ (مهم ترین اثر سنت نجومی هند، نوشته ی بِرَهْمَگوپْتَه در 628 م) در 154 یا 156 ق به عربی، که در میان مسلمانان به سند هند شهرت یافت و اتفاقاً دقیق ترین گزارش درباره ی چند و چون فراهم آمدن این روایت عربی در همین تحقیق ماللهند آمده (6)، شاید مهم ترین حلقه ی ارتباط مستقیم میان تمدن شبه قاره و جهان اسلام بود در روزگار هارون، برمکیان، بویژه یحیی برمکی، در ترجمه ی آثار هندی به عربی (و گاه فارسی) عنایتی خاص داشتند. به گزارش ابن ندیم، یحیی فردی دانشور را به هند فرستاد تا درباره ی آیین های آن دیار به پژوهش بپردازد و این دانشمند پس از بازگشت از هند، حاصل کار را در کتاب مذاهب الهند گرد آورد. (7) پس از وی ابن خرداذبه گزارشی در باب جغرافیای هند فراهم آورد که به واسطه ی گزارش جیهانی به دست ما رسیده است. مسعودی نیز نزدیک به یک سده پیش از نگارش تحقیق ماللهند، باب هفتم مروج الذهب و معادن الجوهر را به «یاد کرد چیزهایی از اخبار هند، دیدگاه هایشان و شکل گیری سرزمین هایش» اختصاص داد. (8) اما حتی با نگاهی اجمالی می توان دریافت که این گزارش تا چه اندازه بر روایات عامیانه ی رایج در آن روزگار مبتنی بوده است. برای نمونه وی درباره ی نجوم هندی آورده است: «در روزگار وی (برهمن اکبر) کتاب سند هند پدید آمد که تفسیرش دهر الدهور است و آثار بسیاری از این کتاب بیرون آمد چونان ارجبهد و مجسطی. و سپس ارکند از ارجبهد بیرون آمد و کتاب بطلمیوس از مجسطی» (9)! بی گمان، تواریخ عمومی و آثار جغرافیایی سده ی 3 و 4 ق نیز که بسیاری از آنها را مسعودی در باب نخست مروج الذهب (10) برشمرده، از روایات عامیانه در باب هندوان خالی نبوده است. مسعودی بویژه از اثر دیگر خود، اخبار الزمان یاد می کند که در آن درباره ی اختلاف آراء ملل مختلف از هندوان و [دیگر] گروه های ملحد گرفته تا پیروان شرع و دین درباره ی تاریخ قدیم و چگونگی پیدایش انسان سخن گفته است. (11)
دیباچه ی تحقیق ماللهند که نسبتاً طولانی و بسیار مهم است، با تصدیق ضرب المثل «شنیدن کی بود مانند دیدن» (لیس الخبر کالعیان) آغاز می شود. بیرونی سپس به هنگام برشمردن آفات خبر، دیدگاه نوگرایانه و امروزین خود در تجزیه و تحلیل درستی و نادرستی مدارک موجود و شیوه ای را که خود همواره در پژوهش در پیش گرفته به اختصار بیان می کند. (12) این مطالب در کنار آنچه به طور پراکنده در مواضع مختلف الآثار الباقیه آمده و نیز پرهیز همیشگی بیرونی از تعصب پایه های نظریه ی تاریخ نگاری بیرونی را تشکیل می دهد. (13)
ابوریحان مشکلات خود در شناخت جامعه ی هندی را تفاوت در زبان و دین، افراط هندیان در دوری گزیدن از دیگر ملت ها و پیروان ادیان دیگر و سرانجام دشمنی و نفرت تاریخی میان هندوان و مسلمانان (و بویژه ایرانیان) برمی شمارد. (14) به نظر وی نقل قول مخالفان، بی آنکه آن را به میل خود یا به اشتباه تفسیر کنیم کاری است دشوار، بویژه در مورد ملتی که افکار و آراء آنان هیچ شباهتی با افکار و آراء مسلمانان ندارد. (15) به نظر ابوریحان نگارندگان «کتب مقالات» هنگام بحث درباره ی آراء و دیانات مختلف در این ورطه (تفسیر آراء مخالفان به میل خود) افتاده اند و در نتیجه کار آنان بیهوده و تنها موجب انبساط خاطر است. بویژه همه ی آنچه در کتب پیشین درباره ی ادیان و مذاهب هند آمده، درهم، آشفته و نادرست است. به نظر وی، از میان دین پژوهان پیشین، تنها کسی که توانسته بی هیچ یک سونگری، پیش داوری و گرایش به سویی، تنها به روایت محض اخبار بپردازد ابوالعباس ایرانشهری است که به هیچ دینی از ادیان نبود. گزارش او درباره ی یهود و نصاری و مانویان مستند است به تورات و انجیل و آثار مانوی، اما گزارش وی از هندوان و شمنان (برهمائیان و بودائیان) تنها نقل قول از کتاب زرقان معتزلی است و نیز شنیده های خود او از عوام این دو طایفه. (16)
ابوریحان در تحقیق ماللهند کوشیده است تنها دیدگاه های هندوان را آن گونه که هست روایت کند هر چند سخنی باطل باشد (17) بی آنکه بهتانی زند یا درصدد رد آراء آنان باشد (18) و گفته است که درصدد انتقاد از آنان برنخواهد آمد مگر به ضرورتی آشکار. (19) ابوریحان افزون بر این، می کوشد باورهای مردم هند را با آنچه یونانیان نیز بدان باور دارند مقایسه کند تا نزدیکی میان باورهای این دو ملت شناخته شود. زیرا به نظر وی گرچه اندیشمندان یونان بسیار برتر از دانشمندان هندی هستند، اما نظرشان در مورد آنچه به توده ی مردم اختصاص دارد به یکدیگر شبیه است. (20) او همچنین وعده داده است که تشابهات میان دیدگاه های هندی از یک سو و آراء فیلسوفان یونانی، صوفیه یا یکی از فرق مسیحیان را از دیگر سو مشخص سازد. (21)
ابوریحان در سراسر تحقیق ماللهند به وعده ی بررسی تطبیقی باورها پایبند است از جمله پس از یادکرد عقاید هندی درباره ی «معقولات و محسوسات» و «نفس و روح» به دیدگاه های جالینوس (پزشک نامدار یونانی) و افلاطون (فیلسوف نامی یونان و استاد ارسطو) اشاره می کند. (22) دیدگاه هندی مشهور تناسخ را با سخنان دو فیلسوف نامدار یونانی یعنی سقراط و پروکلس، برخی از صوفیه، و نیز مانی (23) می سنجد. (24) به شباهت ها و تفاوت های میان دیدگاه های هندی و سخنان صوفیه، ابویعقوب سجزی، افلاطون، فیثاغورت (ریاضی دان و فیلسوف نامدار یونانی) و سقراط درباره ی بهشت و دوزخ توجه می کند (25) و نظرات هندی درباره ی هفت آسمان را با سخنان یحیی نحوی (26)، هومر (شاعر یونانی)، افلاطون و ارسطو مقایسه می کند. (27)
بیرونی گهگاه در مقام مقایسه از آنچه خود گفته فراتر می رود. مثلاً جامعه ی طبقاتی هند را شبیه جامعه ی طبقاتی ایران روزگار ساسانی می داند (28) و نظر محمد بن زکریا رازی در مورد زمان را - که به گفته ی وی برگرفته از نظر فیلسوفان یونان باستان است - با نظر هندوان و نیز دیدگاه ابومعشر بلخی - که آن را مأخوذ از آراء هندی می داند - مقایسه می کند (29) و هنگام ذکر منابع عرف و شرع هندی، سنت های ایرانیان، یهودیان و اعراب دوره ی جاهلی در مورد ازدواج را از نظر دور نمی دارد. (30)
پایبندی بیرونی به وعده ی بررسی تطبیقی دیدگاه ها، موجب شده پژوهشگران معاصر، تحقیق ماللهند را از مهمترین مآخذ تاریخ فرهنگ و تمدن هند و بیرونی را از پیشگامان دین شناسی و مردم شناسی تطبیقی به شمار آورند. (31) لاورنس در دو مقاله ی خود به رغم انتقاد از بیرونی در نهایت کار او را ارج نهاده و از تأثیر تحقیق ماللهند بر مردم شناسان برجسته ای چون جیمز فریزر و ا.ا.اوانس پریچاد سخن گفته است. (32) فتح الله مجتبایی، هندشناس برجسته ی معاصر نیز بخش نخست کتابش درباره ی هند را بر اساس گزارش بیرونی در تحقیق ماللهند تنظیم کرده است. (33) در دانشنامه های تخصصی دین نیز بارها به بیرونی و پژوهش های هندشناسی وی استناد و مطالبی از آن نقل شده (34) و حتی نام بیرونی به عنوان یک دین پژوه در شمار مداخل یکی از مهم ترین مراجع دین پژوهی، یعنی دانشنامه ی دین (35) آمده است. از میان تحقیقات نوین درباره ی هندشناسی بیرونی می توان به کتاب پژوهش هایی درباره ی کتاب هند بیرونی نوشته ی ارویند شارما اشاره کرد که در آن به ترتیب درباره ی «بیرونی و بِهَگَوَدگیتا»، «بیرونی و مبانی اَوَتارَه در هندوئیسم»، «بیرونی و بیگانه گریزی هندوها» و کاربرد آیات قران در تحقیق ماللهند به بحث و بررسی پرداخته است.
برای آگاهی از عظمت و دشواری کاری که ابوریحان به خوبی از عهده ی آن برآمده، کافی است بدانیم وزیری فاضل و قدرت مند چون رشیدالدین فضل الله همدانی قرن ها پس از وی، به رغم بهره وری از امکانات بسیار، در آغاز بخش «تاریخ هند و سند» کتاب خود جامع التواریخ آورده است: از آن جهت که طول و عرض ممالک هندوستان به غایت وسیع و فسیح است،... و اعتقادات ایشان خلاف اهل ایمان و اسلام؛ در این ملک کسی که بر تاریخ ایشان کما ینبغی (یعنی: چنان که باید و شاید، چنان که شایسته است) اطلاع داشتی، میسور و مقدور نشد؛ مگر آنکه بعضی فواید از افواه روات مجتازان و قصاد و زوار مسافران استماع افتاده (یعنی حکایت های شفاهی به نقل از کسانی که به هند مسافرت کرده اند)، و بعضی ملتقطات از کتابی که تصنیف و تألیف مفخرالحکما ابوریحان البیرونی است، مدت چهل سال... آنچه دیده و شنیده در قید کتابت و سلک عبارت کشیده... (ص1؛ البته مدت مسافرت بیرونی در هند خیلی کمتر از این بوده است).
اما پژوهش ابوریحان در باب آیین های شبه قاره یک نقص مهم دارد. زیرا وی با توجه به همان مشکلاتی که در دیباچه ی تحقیق ماللهند بدان ها اشاره کرده، چیز چندانی از آیین بودایی، که آن را شمنیه نامیده به دست نیاورده و از تکرار سخنان ابوالعباس ایرانشهری درباره ی بودائیان نیز خودداری ورزیده است (36) اما رشیدالدین برخلاف وی بیشتر از آیین بودایی سخن گفته است. (37)
چنان که گفته شد تحقیق ماللهند اندکی بیش از دیگر آثار ابوریحان مورد توجه دانشمندان دوره ی اسلامی بوده است. هر چند که هیچ یک از پژوهش های اصیل بیرونی در دوره ی اسلامی به شهرتی در خور اهمیت خود نرسید. از میان نگارندگانی که بی گمان از این اثر بهره برده اند می توان به اینان اشاره کرد:
1. ابوسعید عبدالحی بن ضحاک بن محمود گردیزی. وی در باب های 15 و 16 زین الاخبار عملاً باب 76 تحقیق ماللهند را به فارسی ترجمه کرده است. (38) هر چند، چنان که گفته شد، در اواسط باب 16 به شنیدن این مطالب از ابوریحان تأکید کرده است. (39) گردیزی درباره ی اعیاد مسلمانان (باب های 8 و 9) نیز به استفاده از آثار ابوریحان تأکید کرده (40) اما در این مورد بی گمان نه از تحقیق ماللهند که از الآثار الباقیه ابوریحان بهره برده است.
2. ابوالمعالی محمد حسینی علوی در کتاب بیان الادیان (تألیف 485 ق) این اثر را «آراء الهند» نامیده (41) و بخشی از باب دوم این کتاب «ذکر اعتقادهم فی الله سبحانه»، را که مشتمل است بر پاسخ های استادی به پرسش های شاگرد به طور ناقص به فارسی برگردانده است. خود ابوریحان نیز این پرسش و پاسخ ها را از ترجمه ی عربی پاتنجلی که خود فراهم آورده بود نقل کرده است. (42)
3. چهار فصل نخست بخش تاریخ هند و سند جامع التواریخ رشید الدین فضل الله نیز عملاً مبتنی بر باب هجدهم تحقیق ماللهند بیرونی است و رشیدالدین در این فصول بارها به کتابی که ابوریحان درباره ی هندوان نوشته (بدون تصریح به نام آن) استناد می کند. (43) رشیدالدین فضل الله افزون بر این به بهره گیری از کتب القانون المسعودی و ترجمه ی عربی بیرونی از پاتنجلی نیز اشاره کرده است. (44) برخی پژوهشگران معاصر درباره ی میزان بهره گیری رشیدالدین از تحقیق ماللهند به بحث پرداخته اند. (45)
هندشناسی در دوره ی اسلامی از روزگار ابوریحان تا اواخر سده ی 10 ق پیشرفت چندانی نداشت. تا آنکه سرانجام ابوالفضل علامی توانست با بهره وری از پشتیبانی اکبرشاه گورکانی، در کتاب آیین اکبری مطالب تازه ای به این بحث بیفزاید.

دیگر آثار بیرونی در زمینه ی هندشناسی

الف) درباره ی آیین ها، باورها، فلسفه و عرفان هندی

1) کتاب پاتنجلی یا باتنجل فی الخلاص من الارتباک (46). ترجمه گونه ای از کتاب پاتَنْجَلَه (منسوب به پَتَنْجَلی (47) عارف هندی) درباره ی عرفان و شیوه های ریاضت هندی (یوگا). هلموت ریتر متن عربی این اثر را در 1956 م در مجله ی ارینس منتشر کرده است. (48) همچنین شولومو پینس و توویا گِلبوم در 1983 م فصل سوم این ترجمه را به انگلیسی ترجمه و با آثار مرتبط با آن مقایسه کرده اند. (49)
2) ترجمه ی کتاب سانک از سانسکریت به عربی.
3) کتابی درباره ی واسودِوَه (لقب کریشنا، خدای هندوان) با عنوان باسدیو الهند عند مجیئه الأدنی. (50)

ب) درباره ی نجوم و احکام نجوم هندی (به جز آنچه در تحقیق ماللهند آمده است)

1) غره ی الزیجات ترجمه ی عربی زیج کرنه تلکه نخست در چند شماره ی مجله ی ایسلامیک کالچر و سپس در یک مجلد در سال 1978 در لاهور به چاپ رسید؛
2) تهذیب زیج الارکند (51)؛ ارکند یکی از زیج های معروف هندی بود. مقصود از تذهیب آن است که بیرونی به تعبیر امروزی این کتاب را (احتمالاً ترجمه و نیز) ویرایش کرده بود.
3) خیال الکسوفین عندالهند (52) به قول بیرونی این چیزی است مشهور در نزد هندوان که هیچ یک از زیج هایشان از آن خالی نیست، اما دوستان ما (دانشمندان مسلمان) با آن آشنایی ندارند.
4-8) جوامع الموجود لخواطر الهنود فی حساب التنجیم؛ الجوابات عن المسائل الواردة من منجمی الهند؛ الجوابات عن المسائل العشر الکشمریه؛ حکایه طریق الهند فی استخراج العمر؛ و ترجمه ی عربی الموالید براهیمر. (53)

پ) درباره ی حساب هندی

1) درباره ی تناسب های هندی با عنوان راشیکات الهند؛ (54)
2) درباره ی حساب و شمارش با دستگاه شمار هندی با عنوان تذکره فی الحساب و العد بأرقام السند و الهند؛ (55)
3-6) درباره ی روش هندی ها در آموزش حساب با عنوان کیفیه رسوم الهند فی تعلم الحساب؛ کتابی درباره ی این که نظر عرب (مسلمانان) درباره ی مراتب عدد درست تر از نظر هندوان است؛ کتابی با عنوان سنکلت الاعداد (با حروف بی نقطه)؛ درباره ی شیوه های محاسباتی که در براهم سدهانده (سند هند) آمده است؛ (56)

ت) درباره ی گاه شماری و زمان: تحصیل الآن من الزمان عندالهند؛ (57)

ث) موضوعات دیگر: ترجمه ی داستان نیلوفر، فی قصبه ی دَبیستی و بَربُهاکِر؛ ترجمه ی کلب یاره مقاله ای هندی درباره ی بیماری های عفونی؛ (58)
گذشته از این ابوریحان دو کتاب مشهور اصول هندسه ی اقلیدس و المجسطی بطلمیوس و نیز یکی از آثار خود درباره ی اسطرلاب را به سنسکریت ترجمه کرده است. (59)

دیگر پژوهش های ابوریحان در دین پژوهی

بیرونی در الآثار الباقیه نیز در مورد باورها و مراسم آئینی گوناگونی که در میان ملل و پیروان ادیان و فرق مختلف رواج دارد بارها به تشابه ها و تفاوت های موجود اشاره می کند. مثلاً در مورد اختلاف یکی از فرق یهود با دیگر یهودیان بر سر زمان یکی از روزه ها، که تصور می کردند حتماً باید یک روز دوشنبه باشد می گوید: این کار به روش مسیحیان نزدیک تر است تا روش یهودیان زیرا معیار یهودیان برای روزه، روزهای ماه است نه روزهای هفته (60). نیز به نقل از ابوعیسی وراق، نظر یکی از فرقه های یهودی درباره ی شرایط اعیاد را نقل می کند و می افزاید که این عقیده برخلاف نظر عموم یهودیان و تصریح تورات است. (61) بیرونی نظر یکی از فرق مسیحی به نام اریوسیه درباره ی مسیح را به باور مسلمانان نزدیک تر می داند تا نظر دیگر فرق مسیحی و سپس توجه ویژه ی خود به بررسی تطبیقی عقاید پیروان مذاهب مختلف را به صراحت آشکار می سازد. (62) روزه ی مسیحیان را از توابع فصح یهودیان، و علل این دو را یکسان می داند اما بر آن است که مسیحیان در مورد زمان فصح از یهود پیروی نمی کنند و ریشه ی این اختلاف نظر را نیز در اختلاف نظر آنان بر سر مبدأ تاریخ اسکندر می داند. (63) ابوریحان در بخشی از الآثار که به اعیاد نسطوریان اختصاص دارد، به اتفاق یا اختلاف نظر فرقه های مختلف مسیحی سخن می گوید. (64)

پژوهش های ابوریحان در تاریخ نگاری و فلسفه ی تاریخ

بیشتر آثار بر جای مانده از بیرونی، حاوی نکات تاریخی مهمی است که همواره از مآخذ مهم پژوهشگران معاصر بوده است. کتاب المسامره فی اخبار الخوارزم ابوریحان، که گویا تنها نوشته ی صرفاً تاریخی وی به شمار می رود به سبب جایگاه ویژه ی ابوریحان در دربار فرمانروایان گرگانج (بویژه مأمون بن مأمون)، از اهمیت و اعتباری بسزا برخوردار است. ابوالفضل بیهقی در تاریخ خود ضمن ستایش بسیار از بیرونی و درستی نوشته های او، «باب خوارزم» کتاب خود را به تمامی از روی دستنویس این کتاب که به خط خود بیرونی بوده، نوشته است. (65) آنچه بیهقی نقل کرده با شرحی مختصر از روزگار مأمون بن مأمون (400-407 ق) و روابط وی با محمود غزنوی و تفصیل چگونگی برافتادن آل مأمون آغاز می شود و با شرح بر افتادن خاندان آلتونتاش از سروری خوارزم پایان می یابد. (66) اما از سخن بیهقی نمی توان دریافت که کتاب بیرونی تنها شامل همین مطالب بوده، یا رویدادهای پیش و پس از این سال را نیز در بر می گرفته است.
گرچه بیرونی هیچ گاه به صراحت درباره ی چگونگی سنجش اعتبار منابع و مآخذ تاریخی سخن نگفته اما براساس دیدگاه هایی که به طور پراکنده در آثار مختلفش، بویژه دو کتاب الآثار الباقیه و تحقیق ماللهند آمده، می توان گفت که این تقسیم بندی را در نظر داشته است: 1) گزارشی که عقل در سنجش آن به کار نمی آید و قیاس آن با رویدادها و تجربیات دیگر سودبخش نیست. 2) گزارش از رویدادی که وقوع آن عقلاً محال یا در شرایط روزگار مورد نظر ناممکن باشد. 3) گزارش از رویدادی که وقوع آن در «عادت جاریه» ممکن است و برای سنجش آن باید هم به نقل و هم به عقل متکی بود. روایات بر جای مانده از حوادث روزگاران بسیار دور نمونه ی خوبی از دسته ی نخست به شمار می آید. به طور مثال هر یک از ملت ها در مورد چگونگی و زمان پیدایش انسان روایات متعدد و متناقضی دارند. در نتیجه در مورد مبدأ تاریخ آدم نیز روایات متفاوتی وجود دارد که به قول بیرونی در هیچ چیز دیگری این قدر اختلاف به چشم نمی خورد. به نظر بیرونی چنین گزارش هایی همواره با نادرستی و افسانه آمیخته است پس بهتر آنکه در چنین اموری نظر ملت های مختلف در چنین مواردی را نپذیریم مگر آنکه کتابی قابل اعتماد بر درستی آن گواهی دهد. (67) وی همچنین بر آن است که برخی رویدادها امروزه بعید به نظر می رسند اما شاید روزگاری ممکن بوده اند. مانند روایاتی که به وجود انسان های بسیار درشت اندام و دست دادن عمرهای بسیار طولانی اشاره دارند. ولی از کسانی که این روایات را به قیاس روزگار خود یا با استناد به احکامیان از دایره ی امکان بیرون آورده و نشدنی دانسته اند، انتقاد می کند. بیرونی برای رد نظر این عده از شیوه ی استدلال خود آنها بهره می گیرد. یعنی با استناد به آثار برجسته ترین احکامیان، یعنی ماشاءالله یهودی و ابومعشر بلخی، گرچه خود اعتقادی به این آراء ندارد، ثابت می کند که اگر معیار حداکثر عمر طبیعی اوضاع و احوال ستارگان در هنگام تولد فرد باشد می توان تا 960 سال عمر نیز برای وی پیش بینی کرد و البته این بدان معنی نیست که کسی نتواند بیش از این زندگی کند. بیرونی زاده شدن برخی موجودات عجیب الخلقه و از جمله نمونه ای از دوقلوهای به هم چسبیده را - که در عادت طبیعی شگفت آور به نظر می رسند - قرینه ای دیگر بر امکان دست یابی به عمر بسیار دراز می داند. (68) با این همه به نظر می رسد تلاش بیرونی در اثبات امکان وقوع این حالات بیش تر رنگ و بوی مذهبی داشته است. زیرا عمر فراتر از 960 سال بی درنگ خواننده را به یاد نوح علیه السلام می اندازد که بنا بر نص صریح قرآن مجید «950 سال در میان قوم خود درنگ کرد». (69)
بیرونی با آنکه بارها در دو کتاب الآثار الباقیه و تحقیق ماللهند، تأکید کرده که هنگام گزارش آداب و رسوم ملل به نفی یا اثبات نظرات مختلف کاری ندارد، اما باز هم آن دسته از روایات را که با عقل سلیم و اصول روشن علمی سازگار نباشد، به یکسو می نهد. مثلاً در مورد آتش کلواذا (ناحیه ای نزدیک بغداد) که می گفتند هر نوروز در سمت غربی دجله پدید می آید از ابوالفرج زنجانی که مدعی بود این آتش را به چشم دیده می پرسد: نوروز از جای واقعی خود گردیده است زیرا ایرانیان [از هنگام زوال ساسانیان] کبیسه ی سال ها را در شمار نیاورده اند. پس چگونه است که این آتش همواره در نوروز سال بدون کبیسه پدید می آید در حالی که باید هر سال اندکی دیرتر از سال پیش دیده شود... و می افزاید که ابوالفرج از پاسخ درماند. (70) شیوه ی برخورد بیرونی با گزارش هایی که تحقق آن به طور معمول ممکن باشد، ترکیبی از اعتماد بر نقل و بهره گیری از شیوه های قیاسی است. به نظر وی در این گونه مواقع باید ذهن خود را از هر گونه پیش داوری و تعصب پاک کرد و سپس با مقایسه ی روایت های مختلف و یافتن توافق ها و تشابه های آنها تا حد امکان در تصحیح آنها کوشید. البته از آنجا که عمر انسان حتی برای شناخت سرگذشت یک ملت بسیار کوتاه است، آنچه را که تصحیحش ممکن نبوده باید عیناً نقل کرد تا آیندگان از مکان دستیابی به این اخبار و پژوهش و تحقیق در آنها محروم نشوند. بیرونی افزون بر این حتی روایاتی را که از نظر وی مردود است نقل کرده، زیرا چه بسا خود وی نیز در قضاوت درباره ی این گزارش ها گهگاه به خطا رفته باشد. (71) مثلاً پس از تکرار روایات تاریخی مختلف در مورد مدت حکومت اسکندر، «ملوک الطوایف» (سلوکیان) و اشکانیان، با توجه به فاصله ی میان تاجگذاری یزدگرد سوم و مبدأ تاریخ اسکندری که به نظر وی یقیناً 943 سال است، یکایک این روایات را کنار می گذارد زیرا مجموع سال های حکومت براساس این روایات کمتر یا بیشتر از 943 سال می شود. سرانجام بیرونی برای تصحیح این روایات بر کتاب شاپورگان مانی اعتماد می کند، زیرا اولاً وی چندی پس از قیام اردشیر برآمده و ثانیاً وی از جمله کسانی بوده که دروغ را حرام می دانسته اند. (72) گرچه بیرونی در این موضع به یکی از مهم ترین شاخص های تعیین اعتبار گزارش، یعنی نزدیک بودن روزگار گزارشگر به زمان رخداد اشاره کرده، اما معلوم نیست که به چه مناسبت به دعوی مانی بر حرام بودن دروغ اعتماد کرده است. بیرونی نیک می داند که گزارش هایی از دسته ی سوم هم می تواند درست باشد و هم نادرست. پس در چنین مواقعی همچون محدثان، راستگویی یا دروغگویی گزارشگر را بسیار مهم می داند. به نظر بیرونی دروغزنان چهار دسته اند: نخست کسی که همردیفان خود را بزرگ می دارد تا خود نیز که از آن جمله است بزرگ شمرده شود، یا آنکه بر کسانی که در شمار دشمنان وی هستند زیانی می رساند تا از این راه سودی نصیبش شود. گروه دوم کسانی هستند که گروهی را که دوست دارند بزرگ می دارند و گروهی را که دشمن خود یا دشمن دوستانشان هستند کوچک می شمارند. این هر دو دسته در دروغ زنی سود خود یا دوستان و زیان دشمنان را در نظر دارند. اما دسته ی سوم کسانی هستند که نهاد آنان را با دروغ سرشته اند و جز دروغ نتوانند گفتن. دسته چهارم کسانی هستند که از روی نادانی دروغ های پرداخته ی دروغ زنان به عمد را بازگو می کنند. بیرونی دروغ بودن گزارش را به «آفات خبر» تعبیر می کند و بر آن است که اگر نبود آفاتی که بر گزارش عارض می گردد، برتری آن بر مشاهده آشکار بود. زیرا که مشاهده در بند همان لحظه ی وقوع و تنها مختص رویدادهای در حال رخداد است، در حالی که گزارش، افزون بر این، رویدادهای گذشته و آنچه را که در آینده رخ خواهد داد شامل می شود. بیرونی گزارش نوشتاری را برترین نوع گزارش ها می داند و از سیاق عبارات وی، پیداست که وی افزون بر اخبار کتبی و شفاهی، منابع خبری دیگری مثلاً اشیاء و ساختمان های قدیمی و منابعی که معمولاً در باستان شناسی بدان ها توجه می شود را نیز در نظر داشته است. به هر حال چون دور نگاه داشتن گزارش ها از گزند دروغزنان ناممکن است، بیرونی کتاب مهم تحقیق ماللهند را با تأیید ضرب المثل «شنیدن کی بود مانند دیدن» آغاز می کند. (73)

پی نوشت ها :

1. ابوریحان بیرونی، تحقیق ماللهند، صفحات 4-6.
2. یعنی پژوهشی درباره ی آنچه به هند مربوط است. از مسائلی که خرد آن را می پذیرد تا آنچه خرد آن را نمی پسندد.
یعنی ابوریحان در عنوان اثر نیز تأکید می کند که تنها به عنوان یک گزارشگر بی طرف آنچه را از فرهنگ و تمدن هند می داند، گزارش می کند.
3. ابوریحان بیرونی، تحقیق ماللهند، ص 5. بیرونی در اینجا نیز بی طرفی خود را آشکار می سازد.
4. Al-Biruni's India.
5. ابوریحان بیرونی، تحقیق ماللهند، ص 123؛ البته این دعوی ظاهراً چندان وجهی ندارد، نک سجادی، «برزویه»، 707.
6. ابوریحان بیرونی، همان، صفحات 351-356.
7. ابن ندیم، ص 345.
8. مسعودی، مروج الذهب، 84/1-98.
9. همان، 85/1. باید توجه داشت که مسعودی در اینجا همه چیز را اشتباه گفته است.
10. همان، 9/1-15.
11. همان، 9/1.
12. ابوریحان بیرونی، تحقیق ماللهند، صفحات 1-3.
13. ابوریحان بیرونی، الآثار الباقیه، صفحات 13-14، 78-82، جم. برای تفصیل مطلب به ادامه ی این گفتار مراجعه شود.
14. همان، صفحات 13-16.
15. برخی اشارات وی در تحقیق ماللهند بدین قرار است: ص 3، نیز صفحات 13-14: این قوم در همه ی چیزهایی که امم دیگر با هم مشترکند، با ما اختلاف دارند...؛ ص 144: تفاوت آنها با ما در چیزهای مختلف چندان است که انسان شگفت زده می شود و گمان می کند که در مخالفت با ما تعمد دارند.
16. همان، صفحات 3-5.
17. در عنوان کامل این اثر نیز بدین نکته تصریح شده است.
18. همان، ص 5.
19. همان، ص 19، نیز در ص 148 آورده است: «من هندوان را در این نادانی سرزنش نمی کنم. چه عرب در جاهلیت از آن بدتر بود». البته شمار مواردی که ابوریحان انتقاد از آنها را «ضرورتی آشکار» می داند کم نیست. چه او بارها از باورهای مختلف هندوان و دیگران انتقاد می کند. مثلاً صفحات 183، 191، 234، 268.
20. یعنی گرچه روشنفکران این دو ملت را نمی توان با هم مقایسه کرد اما باروهای عامه در این دو سرزمین شبیه به هم هستند.
21. همان، صفحات 5-6.
22. همان، صفحات 24-25.
23. او در روزگار ساسانیان خود را پیامبر نامید و مردم بسیاری نیز به وی گرویدند که به آنان مانوی می گفتند. در آثار ادبی از مانی، که گویند نقاشی چیره دست بود، به عنوان اسطوره ی نقاشی یاد می شود.
24. همان، صفحات 38-44.
25. همان، صفحات 44-49.
26. فیلسوف مشهور اهل اسکندریه که در سده ی 6 میلادی می زیست و به یونانی می نوشت.
27. همان، صفحات 189-190.
28. همان، صفحات 76-79.
29. همان، صفحات 274-276.
30. همان، صفحات 83-84.
31. برای نمونه به این منابع مراجعه شود: جفری، صفحات 160-125؛ دُبلوآ، صفحات 285-283، خان، ص 161 و صفحات دیگر؛ مُرگنشتیرنه، ص 2؛ کورویاناکی، صفحات 60-61، مدکور، ص 380، جم؛ نیز وات، صفحات 514-414، و صفحات دیگر؛ زنر، صفحات 113، 101، 99، 3-1.
32. لاورنس، مقاله ی «بیرونی»، در دانشنامه ی دین، چاپ نخست (مشهور به دانشنامه ی دین ایلیاده)، II/232، و چاپ دوم (ویراسته ی جونز، چاپ 2005 م)، II/954-955؛ نیز مقاله ی «رویکرد بیرونی»، 44-43.
33. مجتبایی، 59-9.
34. مثلاً دردائره المعارف دین و اخلاق، ویراسته ی هستینگز:
Encyclopedia of Religion and Ethics, ed. J.Hastings, England, 1980, V/659, VI/689, VII/144, IX/524, X/491.
نیز در مقاله ی «آیین هندو، تاریخ علم و مذهب» در دانشنامه ی علم و مذهب.
Klostermaier, Klaus K., "Hinduism, History of Science and Religion", Encyclopedia of Science and Religion, Ed. J. Wentzel Vrede van Huyssteen, USA, 2003, p. 406.
35. Encyclopedia of Religion.
36. ابوریحان بیرونی، تحقیق ماللهند، ص 206.
37. کورویاناکی، ص 65؛ مجتبایی، صفحات 134، 140.
38. گردیزی، صفحات 248-254.
39. همان، ص 252.
40. همان، ص 210.
41. حسینی علوی، ص 8.
42. ابوریحان بیرونی، تحقیق ماللهند، صفحات 20-21؛ نیز نک کورویاناکی، صفحات 63-64.
43. رشیدالدین فضل الله، صفحات 1، 2، 5-8، 15، 27-28.
44. همان، ص 5.
45. کورویاناکی، صفحات 64-65؛ بویل، صفحات 112-99.
46. ابوریحان بیرونی، فهرست کتب محمد بن زکریاء الرازی، شماره ی 98.
47. Patanjali.
48. Ritter, Hellmut, "Al-Bruni's übersetzung des Yoga-sutra des patanjali", Oriens, Vol. 9, No. 2 (Dec. 31, 1956), pp. 165-200.
49. Pines, Shlomo & Tuvia Gelblum, "Al-Bruni's Arabic Version of Patanjali's "Yogasutra": A Translation of the Third Chapter and a Comparison with Related Texts", Bulletin of the School of Oriental and Aftican Studies, University of London, Vol. 46, No. 2 (1983). pp. 258-304
50. ابوریحان بیرونی، فهرست کتب محمد بن زکریاء الرازی، شماره ی 96.
51. همان، شماره ی 6.
52. همان، شماره ی 8.
53. همان، به ترتیب شماره های 5، 71، 72، 75، 79.
54. همان، شماره ی 38، این اثر در 1948 م در ضمن رسائل بیرونی در حیدرآباد دکن (هند) به چاپ رسیده است.
55. ابوریحان بیرونی، الآثار الباقیه، 138، فهرست کتب محمد بن زکریاء الرازی، شماره ی 34.
دستگاه شمار هندی همان دستگاه شمار دهگانی با رعایت ارزش مکانی است که امروزه همه در عددنویسی از آن استفاده می کنند.
56. همان، شماره های 36، 37، 39، 40.
57. همان، شماره ی 52.
58. همان، شماره های 85، 92.
59. ابوریحان بیرونی، تحقیق ماللهند، ص 5.
60. ابوریحان بیرونی، الآثار الباقیه، ص 278.
61. همان، ص 284.
62. همان، ص 288.
63. همان، ص 302.
64. همان، صفحات
309-311.
65. ابوالفضل بیهقی، صفحات 752-753.
66. همان، صفحات 754-778.
67. ابوریحان بیرونی، الآثار الباقیه، صفحات 13-14.
68. همان، صفحات 78-82.
69. قرآن کریم، سوره ی عنکبوت (29)، آیه ی 14؛ نیز عهد عتیق، سِفْر پیدایش (19)، آیه ی 29: «پس جمله ی ایام نوح 950 سال بود که مرد».
70. ابوریحان بیرونی، الآثار الباقیه، ص 215.
71. همان، صفحات 4-5.
72. همان، صفحات 117-118.
73. ابوریحان بیرونی، تحقیق ماللهند، صفحات 1-2؛ «لیس الخبر کالعیان».

منبع مقاله :
آقامیرزا، آذر؛ (1388)، نادره ی دوران (مروری بر زندگی و آثار ابوریحان بیرونی)، تهران: همشهری، اول بهار 1389



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما