مفاهیم نظری، به ویژه مفاهیمی که با انسان ارتباط دارند، همواره و به طور عمده مورد اختلاف صاحب نظران بوده اند. مفهوم «دین» نیز از این قاعده مستثنا نیست. به همین دلیل، این مفهوم، همواره در معرض نظرات مختلف قرار داشته و تاکنون توافق مشترکی درباره ی آن به دست نیامده است.
البته این پیچیدگی، بدان معنا نیست که انسان ها به طور کلّی از درک آن عاجز باشند. به تعبیر رابرت هیوم:
دین، به اندازه ای ساده است که هر بچه ی عاقل و بالغ یا آدم بزرگ، می تواند یک تجربه ی دینیِ حقیقی داشته باشد؛ و به اندازه ای جامع و پیچیده است که برای فهم کامل و بهره گیریِ تام از آن، نیازمند به تجزیه و تحلیل می باشد.(1)
میرچا الیاده نیز به نکته ی مهمی اشاره می کند:
شاید هیچ کلمه ی دیگری غیر از این نباشد که همواره و آشکارا خیلی صاف و ساده به کار برود، ولی در واقع نمایانگر نگرش هایی باشد که نه فقط بسیار متفاوتند، بلکه گاه مانعة الجمعند.(2)
به هر حال، تعریف های متفاوت و گوناگونی از دین عرضه شده است و حتی برخی از دین شناسان، با توجه به مشکلاتی که در تعریف این واژه وجود داشته، آن را امری دشوار و مناقشه برانگیز دانسته اند و مسئله ی تعریف دین را «خانِ اول» در وادی هفت خانِ دین شناسی نامیده اند!(3)
ضرورت بحث از تعریف دین
منطق دانان در شناخت علوم و مسائل آن، شش پرسش عمده را مطرح نموده و آنها را بر اساس ترتیب منطقی، به صورت زیر طبقه بندی می کنند:1. تحلیل مفهوم (بیان «ما» ی شارحة الاسم)؛
2. پرسش از هستی و تحقق (بیان هلیّه بسیطه)؛
3. تحلیل ماهوی (بیان «ما»ی حقیقی)؛
4. پرسش از چگونگی، خواص و احکام (بیان هلیّه ی مرکّبه)؛
5. پرسش از سبب تحقق (لم ثبوتی)؛
6. پرسش از دلیل تحقق (لم اثباتی).
جستارِ روشمند در هر زمینه ی معرفتی، از نظر منطقی، مرهون رعایت ترتیب منطقی مطالب است؛ بنابراین، قبل از پرداختن به خواص، آثار و احکام هر امری و حتی قبل از پرداختن به بحث از اثبات ونفی یک امر، باید تعریف روشن و متمایزی از آن به دست آورد.(4) با توجه به این امر، مباحث دین پژوهی از جهت موضوع شناسی، نیازمند به تعریف دین هستند و تعریف دین یکی از مبادی تصوریّه ی مباحث دین پژوهی محسوب می شود. از سوی دیگر، علت بسیاری از اختلافات و چالش های موجود در حوزه ی دین پژوهی، گوناگونی این تعاریف و تصورات است و در واقع، اندیشمندان، به جای نزاع علمی و معنوی، در دامان نزاع های لفظی گرفتار شده اند.
تعریف لغوی دین
«دین» در لغت به معنای اطاعت، جزای خضوع، تسلیم و غیره است؛(5) ولی باید توجه داشت که تعاریف لغویِ دین، در زبان های گوناگون، یعنی همان مطلب «ما» شارحة الاسم.در مباحث دین پژوهی تعریف لغوی مشکلی را حل نمی کند؛ آن چه مهم است شناخت واقعیت و ماهیّت دین واحیاناً مصداق مورد بحث است. حتی مباحث زبان شناختی، از قبیل این که آیا الفاظ برای ماهیّات و ذوات اشیاء وضع شده اند یا برای معانی عرفیّه نیز، در این بحث کار ساز نیستند، زیرا این گونه مباحث، مشکل معرفتی را حل نمی کنند و باید به دنبال تعریف اصطلاحی دین بود.
تعریف اصطلاحی دین
پیش از ورود به بیان تعریف های مختلف از «دین»، ذکر چند نکته ضرورت دارد:الف) غرض از «تعریف»، تمایز نهادن بین شیء تعریف شده و غیر آن است که گاه با «تمایزِ ذاتی» تحقق می پذیرد و گاه با «تمایز عرضی». تعریفی که تأمین کننده تمایز ذاتی باشد، «حدّ»(6) نام دارد و تعریفی که بیانگر تمایز عرضی باشد، «رسم»(7) نامیده می شود. اگر در تعریف حدّی، همه ذاتیات مندرج گردد، «حدّ تام» و اگر برخی از آنها لحاظ شود، «حدّ غیر تام» خوانده می شود. انواع دیگر از تعاریف، همانند تعریف های «لفظی» و «لغوی»، «اشاره ای»، «کنایه ای» و... نیز در منطق مطرح شده است.
ب) بیان همه ی ذاتیات یکی شیء و درج همه ی آنها در تعریف، بسیار دشوار است؛(8)
ولی از آن جا که دین، موجودی اعتباری است، تعریف به ذاتیّات در آن معنا ندارد، ولی باید توجه داشت که شرط اساسی در تعریف، آن است که جامع افراد و مانع اغیار باشد. به عبارت دیگر: تعریف باید از وضوح مفهومی و انطباق مصداقی برخوردار باشد.
ج) آسیب شناسیِ تعریف دین؛ در یک تقسیم بندی کلان می توان دین را به «دین محقق» و «دین حق» تقسیم کرد. دین حق، همان دین آسمانی و الهی است که از سوی خداوند متعال برای هدایت انسان ها بر پیامبران نازل شده و پس از نزول، دچار تحریف به زیادت و نقیصه نشده باشد، ولی دین محقق، مجموع اعتقادات و مناسکی است که انسان ها بدان رو آورده و در زندگی دنیوی از آن بهره می برند؛ اعم از این که منشأ الهی داشته باشد یا مردمی؛ تحریف شده باشد یا در صیانت و سلامت کامل باشد.
حال باید گفت که ارائه ی تعریفی جامع و مانع از دینِ محقق که تمام ادیان تاریخ بشریت را - که از صدها دین و مذهب تجاوز می کند- در برگیرد، با موانع و مشکلاتی مواجه است که آن را کاری دشوار و تا حدودی ممتنع نشان می دهد.
برخی از این مشکلات و آفت ها عبارتند از:
1. اختلاف در روش شناسی تعریف دین:
دین پژوهان درتعریف دین از روش یکسانی بهره نمی گیرند. برخی با مراجعه به منابع دینی به تعریف دین می پردازند که بی شک تعاریف ارائه شده، به دلیل گوناگونی منابع دینی، متنوّع خواهد بود. در مقابل، عده ای از پژوهشگران روش های برون دینی، مانند «پدیدار شناختی»، «روان شناختی»، «جامعه شناختی»، «کارکردگرایی»، «فلسفی»، مراجعه به دینداران و... را در پیش گرفته اند که هر یک از این روش ها، تعریف یا تعریف های متعددی را نتیجه می دهند.2. اختلاف در مصادیق دین، به عنوان ابزار شناخت ماهیّت دین:
اساسی ترین مشکل در تعریف دین، کثرت اختلاف در مناسک و اعتقادات موجود در ادیان است. از این رو بعضی از تعاریف ارائه شده، برخی مکاتب فلسفی و اجتماعی مانند «مارکسیسم» را نیز شامل می شوند. از سوی دیگر، دایره ی برخی تعاریف، چنان محدود است که تمام افراد و مصادیق دین را شامل نمی شود. مشکل اساسی در تعریف دین، این است که اگر بخواهیم تعریف جامع و مانعی از آن ارائه کنیم، در ابتدا باید به مشترکات تمام ادیان توجه کنیم؛ حال آن که این مسئله هنوز در فلسفه ی دین، حل نشده است که آیا همه ی ادیان موجود - نه ادیان واقعی تحریف نشده - امور یا امر مشترکی دارند یا بتوان بر اساس آن مشترکات، تعریف جامع و مانعی را ارائه کرد یا خیر؟ پذیرش نظریه ی «شباهت خانوادگی»(9) ویتگنشتاین از سوی پاره ای از فیلسوفان دین به منزله ی پذیرش این معناست که هیچ گونه امر مشترکی میان ادیان وجود ندارد.3. خلط میان دین و دینداری:
آنان که با روش تجربی و کارکردگرایی، اقدام به تعریف دین نموده اند، گاهی میان عملکرد دینداران با پیامدهای دین تمایز قائل نشده و رفتارهای منفی دینداران را در تعریف دین گنجانده اند.4. نداشتن مصداق محسوس و مادی برای دین:
هر چند مفاهیمِ دارای مصادیق حسّی نیز، فاقد تعریف جامع و مانع هستند، ولی مفاهیمی که مصداق حسِی ندارند، گرفتار ابهام بیشتری هستند. دین نیز یکی از این مفاهیم است که از مصادیق حسّی و قابل اشاره ی حسّی برخوردار نیست.5. تأثیر پیش فرض ها در تعریف دین:
برخی، چیستی دین را اولین مسئله ی دین پژوهی دانسته اند؛ درحالی که تعریف دین باید در مراحل پایانی دین پژوهی قرار گیرد، زیرا پیش فرض های «معرفت شناختی»، «هستی شناختی»، «انسان شناختی»، «جهان بینی» و ایدئولوژی ها بر تعریف دین اثر می گذارند که همین امر باعث اختلاف در تعاریف دین شده است. برای نمونه، اگر محقق دین پژوه، باور صادق مدلّل را ممکن بداند و در تئوری های صدق به «نظریه ی مطابقت» رو آورد، یعنی شناخت صادق را شناخت مطابق با واقع بداند و در بحث معیار شناخت، نظریه ی «مبنا گرایی» را بر نظریه های «پراگماتیسم» و «انسجام گرایی» مقدم بدارد و به عبارت دیگر، نسبی گرا نباشد، وجود حقایق دینی را می پذیرد و معیاری را برای کشف آنها معرفی می کند و بر اساس آن به تعریف رئالیستی از دین رو می آورد، ولی اگر دین پژوهی، نسبی گرا باشد و معیار معرفت را انکار نماید، نمی تواند به تعریف ثابتی دست یابد. نتیجه آن که تعریف دین، زاییده ی مبانی گوناگون است.6. پرسش از درون دین یا برون دین:
یکی دیگر از عوامل اختلاف در تعریف دین این است که عده ای برای وصول به حقیقت دین، مراجعه به وحی و متون دینی را پیشنهاد می دهند و از ابزارها و روش های برون دینی پرهیز می کنند و گروهی نیز، روش های برون دینی را ترجیح می دهند. علاوه بر اختلاف در متون دینیِ ادیان مختلف، تفاوت در مدل های عقلی در مکاتب فلسفی نیز به چالش میان تعاریف دین می افزاید.7. به کار بردن مفاهیم مبهم و کیفی در تعاریف دین:
پاره ای از نویسندگان، به جای روشن ساختن مفهوم دین، با به کارگیری مفاهیم پیچیده و مبهم تر از دین، بر ابهام این واژه می افزایند.8. استفاده از تعریف های لغوی و لفظی به جای تعاریف اصطلاحی:
گروهی از متکلمان و دین شناسان، برای تبیین دین، به معانی لغوی آن، یعنی «اطاعت»، «جزا»، «خضوع» و.... روی آورده اند یا این که به فرهنگ های واژه ای دین(10) مراجعه کرده اند؛ درحالی که گفته شد هیچ کدام از این روش ها به شناخت واقعیت دین کمک نمی کنند؛ به ویژه با توجه به این نکته ی زبان شناختی که الفاظ برای ماهیّت و ذات اشیاء وضع نشده اند.9. تحریف پاره ای از ادیان محقق:
بسیاری از ادیان در طول تاریخ حیات خود، دستخوش تحریف به زیادت یا نقیصه شده اند و همین امر، موجب پیدایش فرقه ها و مذاهب متنوّع شده است که این تحریفِ متنی و معرفتی ادیان و مذاهب، در اختلاف تعریف دین نقش تعیین کننده ای دارد.10. نگرش جزء نگرانه به جای کل نگرانه:
بسیاری از تعاریف به یک یا چند بُعد از ابعاد دین، آن هم دینِ خاص توجه نموده اند یا به ویژگی هایی توجه نموده اند که در همه ی ادیان تجلّی ندارند. از این رو تعریف دین به سرنوشت قصه ی فیل در «مثنوی مولوی» دچار شده است.(11)آخرین نکته ای که باید قبل از ورود به بیان تعریف «دین»، به آن پرداخت، دسته بندی تعاریف گوناگونی است که دین پژوهان با وجود این همه موانع در تعریف دین عرضه کرده اند:
دسته بندی تعاریف ارائه شده پیرامون دین
در گام نخست، باید تعاریف مطرح شده پیرامون دین را بر اساس روش درون دینی و برون دینی تقسیم کرد.پاره ای از تعاریف دین، با مراجه به متون دینی (آیات و روایات) به دست می آید و دسته ی دیگر، با نگاه برون متون دینی به تعاریف «جامعه شناسانه»، «روان شناسانه»، «پدیدار شناسانه»، «معرفت شناسانه» و «کارکردگرایانه» حاصل می شود.
از سوی دیگر، تعاریف برون دینی، بر اساس توجه به وجود یا توجه به ماهیّت، به تعاریف وجودی و ماهیّتی یا تعریف در مقام «بایستی» و تعریف درمقام «هستی» دین تقسیم می شوند. برخی از دین پژوهان در تعریف دین به مقام بایستی دین توجه کرده اند ومثلاً گفته اند: «دین عبارت است از مجموعه ای از آموزه ها وگزاره هایی که از سوی خداوند در اختیار بشر قرار می گیرد»، ولی عده ای دیگر، بر مقام تحقق و وجود دین، یعنی دین محقق و منزّل در حیات اجتماعی انسان ها و یا دین نازل شده در کتاب و سنت توجه نموده اند. «فیلسوفان دین» که به تبیین معقولیّت باورهای دینی و صدق و کذب گزاره ها و آموزه های دینی می پردازند، در تعاریف خود به مقام بایستی دین توجه دارند، ولی «متکلّمان» در تعریف دین به دین نازل شده در کتاب، سنت و متون دینی روی می آورند. از سوی دیگر، تعاریف «جامعه شناسان»، «روان شناسان» و «مردم شناسان» که بیشتر به پژوهش درباره ی پدیده های روانی و اجتماعی نظر دارند و با صرف نظر از صدق و کذب دعاوی دینی درصدد تبیین روابط علّی و معلولی میان دین و پدیده های عینی هستند، از سنخ تعاریف ناظر به مقام تحقق دین شمرده می شوند.
باید توجه داشت که اندیشه وران اسلامی پیشین، افزون بر رویکرد معرفت شناسانه، رویکرد کارکردی به دین نیز داشته اند و ضمن بیان حقّانیّت و صدق مدّعیات دینی، درباره ی آثار، غایات و فواید معرفتی و غیرمعرفتی دین شناسی و دین باوری نیز سخن رانده اند و فواید اخروی و دنیوی بسیاری را به دین نسبت داده اند.
البته نباید رویکرد کارکردی به دین را با روش «کارکردگرایانه» و «پراگماتیستی» به دین یکسان انگاشت، زیرا روش پراگماتیستی، «صدق» را مترادف «منفعت» می داند، ولی روش رئالیستی، «صداق» و«صدق» و «حقیقت» را به مطابقت با «واقع» تفسیر می کند. فیلسوفان و متکلمان اسلامی، روش رئالیستی را در گزاره ها و آموزه های دینی می پذیرند، ولی کارکردهای دین را نیز انکار نمی کنند؛ در حالی که طرفداران روش پراگماتیسم، کارکردهای دین را قبول دارند، ولی روش رئالیستی و حقّانیّت به معنای مطابقت با واقع را نمی پذیرند.
«تعاریف دین» را در یک تقسیم دیگر می توان به شش قسم تقسیم نمود:
1. تعاریف کارکردگرایانه؛
2. تعاریف اخلاق گرایانه؛
3. تعاریف ماهوی و معرفتی؛
4. تعاریف غایت گرایانه؛
5. تعاریف طبیعت گرایانه؛
6. تعاریف ترکیبی و عام.(12)
اکنون پس از بیان دسته بندی های مختلفِ تعاریف، باید به بررسی تعاریف دینی از دیدگاه «قرآن»، «روایات»، متفکران اسلامی و متفکران مغرب زمین بپردازیم.
دین در قرآن
واژه ی «دین» در «قرآن کریم»، 92 بار با معانی ذیل به کار رفته است:1. دین به معنای «جزا و پاداش»؛ مانند: (مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ) (13) (إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَصَادِقٌ) * وَ إِنَّ الدِّینَ لَوَاقِعٌ )(14)
2. دین به معنای «اطاعت و بندگی»؛ مانند: (قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ )(15).
3. دین به معنای «ملک و سلطنت»؛ مانند: (وَ قَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ ...).(16)
4. دین به معنای «شریعت و قانون»؛ مانند:(لَکُمْ دِینُکُمْ وَ لِیَ دِینِ.)(17)
5. دین به معنای «ملت»؛ مانند: (قُلْ إِنَّنِی هَدَانِی رَبِّی إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ دِیناً قِیَماً مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفاً وَ مَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ.)(18)
6. دین به معنای «تسلیم»؛ مانند: (إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلاَمُ....)(19)
علامه ی طباطبایی، کلمه ی «اسلام» را در آیه ی شریفه ی فوق، به تسلیم در برابر معارف و احکامی که از مقام ربوبیّت صادر گردیده و به وسیله ی رسولان بیان می شود، تفسیر نموده و اختلاف شرایع را به کمال و نقص ارجاع می دهد.(20) امیر مؤمنان (علیه السلام) نیز در حدیثی می فرماید: «الإسلَامُ هُوَ التَّسلِیمُ».(21)
7. دین به معنای «اعتقادات»؛ مانند: (لَآإکرَاهَ فِی الدّینِ...)(22)
علامه ی طباطبایی در تفسیر آین آیه ی شریفه می فرمایند:
دین، سلسله ای از معارف علمی است که اعمالی را به دنبال دارد؛ پس می توان گفت: دین، اعتقادات است و اعتقاد و ایمان، از امور قلبی به شمار می رود که اکراه و اجبار بر آنها حکومت نمی کند. اکراه در اعمال ظاهری و افعال و حرکات بدنی و مادی اثر دارد.(23)
دین در روایات
پیشوایان دین اسلام، «دین» را به ارکان و ویژگی هایش از جمله «ایمان»، «یقین»، «حب و بغض قلبی»، «معرفت داشتن»، «دوستی ورزیدن»، «اخلاق نیکو»، «نورانیّت»، «عزّت»، «طلب علم»، «مایه ی حیات» و مانند اینها تفسیر کرده اند که به پاره ای از کلمات نورانی ایشان اشاره می شود:قال امیرالمؤمنین(علیه السلام):
غایه الدین الایمان؛(24) نهایت دین ایمان است.
إانَّ الدّینَ کشجرة أصلها الیقین بالله؛(25) همانا دین، هم چون درختی است که ریشه ی آن یقین به خداست.
أنَّ أفضل الدّین، الحب فی الله و البغض فی الله؛(26) همانا برترین دین، محبت برای خدا و کینه برای خداست.
اول الدّین معرفته و کمال معرفته التصدیق به و کمال التصدیق به توحیده؛(27) آغاز دین شناخت خداست و کمال شناخت او گوهر راستی اوست و کمال تصدیق او یگانه دانستن اوست.
أعلموا أنّ کمال الدین طلب العلم و العمل بِه؛(28) بدانید همانا کمال دین جست و جوی دانش و عمل به آن است.
الدّین و الآداب نتیجة العقل؛(29) دین و آداب [نیکو] نتیجه ی [بهره وری از] عقل است.
الدین لایصلحه الاّ العقل؛(30) دین را چیزی جز عقل اصلاح نمی کند.
أصل الدّین؛ أداء الامانة و الوفاء بالعهود؛(31) ریشه ی دین، بازگرداندن امانت و وفا به پیمان هاست.
غایة الدّین، الامر بالمعروف والنهی عن المنکر و اقامة الحدود؛(32) نهایت دین امر به معروف و نهی از منکر و برپا داشتن حدود آن است.
لاحیاة الاّ بالدّین؛(33) بدون دین حیاتی نیست.
الدّین، نورُ؛ (34) دین روشنایی است.
الدّین، عزُ؛(35) دین عزّت است.
عن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم):
الخُلق الحسن، نصف الدّین؛(36) سیرت نیکو، نصف دین است.
عن الباقر(علیه السلام):
الدّین، هو الحب والحب، هو الدین؛(37) دین، محبت است و محبت، همان دین.
عن الصادق(علیه السلام):
هل الدّین، الاّ الحب؛ آیا دین چیزی جز محبّت است؟(38)
ارزیابی تعاریف دین در قرآن و روایات
بسیاری از تعابیر درباره ی دین در متون اسلامی، از جمله معنای «جزا»، «ملک»، «سلطنت» و غیره، به مقصود ما از دین در مباحث دین پژوهی ارتباطی ندارد و این اشاره ها به صفات و افعال الهی مرتبطند و پاره ای دیگر از تعابیر، از جمله آیه ی یازدهم سوره ی «زمر» و احادیثی مانند: «غایة الدین، الایمان» و «انّ شجرة الدین، اصلها الیقین بالله» نیز به تبیین تدیّن و دینداری ناظرند، نه بیان حقیقت دین. بنابراین، فقط دین به معنای «اعتقادات»، با مباحث دین پژوهی ارتباط می یابد؛ چرا که اعتقادات بخشی از حقیقت دین را تشکیل می دهد، ولی با توجه به این که دین، حقیقتی است که خداوند متعال برای هدایت انسان ها فرستاده است، از این رو از مجموع آیات و روایات می توان دین را به «مجموعه ای از معارف، احکام و اخلاق» و در یک کلام «ما جاء به النبی» تفسیر کرد.پی نوشت ها :
1- رابرت هیوم، ادیان زنده ی جهان، ترجمه ی عبدالرحیم گواهی، ص 18.
2- میرچا الیاده، فرهنگ و دین (ویراسته: بهاء الدین خرمشاهی)، ص 202.
3- همایون همتی، شناخت دانش ادیان، ص 20.
4- محمد تقی جعفری، فلسفه ی دین، تدوین عبدالله نصری، ص 20.
5- راغب اصفهانی، مفردات، (واژه دین).
6- definition.
7- description.
8- خواجه نصیر طوسی، اساس الاقتباس، تصحیح مدرس رضوی، ص 441- 442.
9- Family Resemblance.
10- Religion.
11- مثنوی، دفتر سوم، ص 397- 398.
12- ر. ک: محمد تقی جعفری، فلسفه دین.
13- فاتحه، 3؛ (او پادشاه روز جزاست.)
14- ذاریات، 5و6؛ (که آن چه وعده داده شده اید راست است، و روز پاداش واقعیت دارد.)
15- زمر، 11؛ (بگو من مأمورم که خدا را در حالی که آیینم را برای او خالص گردانیده ام بپرستم).
16- انفال، 39؛ (و با آنان بجنگید تا فتنه ای بر جای نماند و دین یک سره از آن خدا گردد.)
17. کافرون، 6؛ (دین شما برای خودتان و دین من برای خودم).
18- انعام، 161؛ (بگو آری پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرده است؛ دینی پایدار، آیین ابراهیم حق گرای و او از مشرکان نبود.)
19- آل عمران، 19؛ (در حقیقت، دین نزد خدا همان اسلام است).
20- محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج3، ص 120 (ذیل آل عمران، 19).
21- محمّد محمّدی ری شهری، میزان الحکمه، ج 4، ص 527، ح 8811.
22- بقره، 256.
23- محمد حسین طباطبایی، همان، ج2، ص 343.
24- محمد محمدی ری شهری، همان، ج3، ص 371- 387.
25- همان.
26- همان.
27- نهج البلاغه، خطبه ی اول.
28- محمدی ری شهری، همان.
29- همان.
30- همان.
31- همان.
32- همان.
33- همان.
34- همان.
35- همان.
36- همان، ص 375.
37- العروسی الحویزی، تفسیر نور الثقلین، تصحیح سید هاشم رسولی محلاتی، ج5، ص 285، ح 49.
38- محمدی ری شهری، همان، ج 3، ص 395.
خسروپناه، عبدالحسین؛ (1388)؛ مسائل جدید کلامی و فلسفه دین(1)، قم: انتشارات بین المللی المصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم)، چاپ اول