نویسنده: دکتر قاسمعلی کوچنانی
وقتی که شیخ مفید در حدود 40 سالگی ریاست طایفه ی امامیّه را بر عهده گرفت دورانی پرآشوب بود. شیخ در فقه و کلام و حدیث شیعه ریاست داشت. در عصر شیخ مفید علم کلام رشد بسیاری یافت، دانشمندان هر فرقه در صدد دفاع از عقاید خود بودند، بحثها و مناظره های کلامی، رواج فراوان داشت. در این هنگام شیخ مفید برای دفاع از مکتب حقّ به پاخاست و با تألیف و تصنیف و مناظره و تربیت شاگردان به هدایت مردمان در پرتو علوم امامان اهل بیت علیهم السلام پرداخت. گویند که وی تمامی کتابهای مخالفان را از حفظ نمود تا بتواند شبهه های آنها را پاسخ گوید. در خانه شیخ مفید مجلس بحثی برپا می شد که جمله علما از مذاهب گوناگون در آن شرکت می جستند، مفید با تمامی آنها به بحث می پرداخت. حاضرجوابی، تیزهوشی، سرعت انتقال، زیرکی و علم سرشار و زبان نیکوی وی و صبر و شکیباییش در مقابل دشمن به او امکان می داد که با دانشمندان گوناگون از فرقه های مختلف از معتزله و مجبّره و زیدیه و اسماعیلیه و دیگران به مناظره بنشیند.
نمونه هایی از این مناظرات را در کتاب باارزش فصول مختاره می بینیم که در آن اوج مرتبت، ژرفایی اندیشه و لطافت فکر مفید به روشنی جلوه گر است.
ریاست جامعه شیعه در آن عصر پرتلاطم کار بسیار دشواری بود که بر دوش مفید قرار گرفت. عصری که آشوب از هر سو آن را دربرگرفته بود و آتش آن به دامن شیخ مفید نیز رسید تا بدانجا که سه بار در سالهای 392 یا 393، 398 و 409 از بغداد تبعید شد. از علت یا علل این تبعیدها اطلاع دقیقی در دست نیست. متأسفانه کتابهای تاریخی مهم این زمانها که اکنون در اختیار ماست همگی تألیف مورّخین غیرشیعی است و معلوم نیست که این کتابها از اِعمال تعصّب در ثبت وقایع برکنار باشد. به هر حال در این کتابها ماجرایی که به تبعید مفید در سال 398 انجامید بگونه ی روشنتری نگاشته شده است. جرقّه ی آشوب از آنجا زده شد که یکی از اهالی محله ی سنّی نشین باب بصره به سوی مسجد مفید در درب ریاح رفت او را آزار داده، به وی دشنام داد و همین امر باعث برانگیخته شدن احساسات شیعیان گردید و در پی آن، حوادث انتقامی نسبت به قاضی ابومحمد بن اکفانی و ابوحامد اسفرایینی اتفاق افتاده، آتش فتنه و آشوب شعله ور شد که بیش از دو ماه ادامه یافت(1).
سرانجام عمیدالجیوش به شیخ مفید پیام داد که شهر را ترک کند. وی نیز در شب یکشنبه 23 رمضان از بغداد خارج و پس از چندی با وساطت علی بن مزید به بغداد بازگشت.
با این حال شیخ مفید در نزد خلفا نیز از منزلتی والا برخوردار بود.(2)
عظمت وی نه تنها در کتابهای علمای شیعی جلوه گر است بلکه در کتابهای علمای اهل سنت نیز این مطلب به خوبی منعکس شده است. هر چند شرح حال مفید در بسیاری از این کتابها آکنده از دشنام و ناسزا است، لیکن از همین تعبیرات می توان به میزان نفوذ وی در عصر خویش پی برد. خطیب بغدادی در ترجمه می نویسد: هَلَکَ بِهِ خلقٌ مِن النّاسِ(3) (بوسیله ی وی گروهی از مردمان به هلاکت رسیدند). آنچه خطیب بغدادی از روی تعصب، هلاکت می خواند، هدایت انسانهایی است که پرتو استدلالهای درخشان مفید زنگارها را از قلبهاشان زدوده و صراط مستقیم را برایشان نموده است.
ابن النقیب(از علمای اهل سنّت) که در هنگام وفات شیخ مفید 108 سال داشته است در مرگ مفید برای تبریک و تهنیت جلوس نموده گفت: پس از آنکه مرگ«ابن معلم» را شاهد بودم دیگر برای من اهمیّتی ندارد که چه هنگام بمیرم.(4)
مفید در این مسئولیت از حال خویش نیز غافل نبود. صدقات وی بسیار بوده و خشوع قلب نیکویی داشت، بسیار نماز می خواند و روزه می گرفت و لباس خشن در بر می کرد.(5)
ابن حجر(از علمای سنی) وی را «کثیرالتّقشّف» (دارای زهد و پارسایی بسیار)می خواند(6). و ابن ابی طیّ از وی با عنوان «شیخ مشایخ الصوفیه»یاد می کند.(7)
ابویعلی جعفری-داماد مفید- گوید که وی جز پاره ای از شب در بستر نمی آرمید سپس از جا برخاسته نماز می خواند و یا مطالعه می نمود و یا تدریس می کرد و یا قرآن تلاوت می نمود.(8)
پی نوشت ها :
1.مقالات فارسی، ج55، ص 102، به نقل از منتظم، ج7، ص 23.
2.همان، به نقل از سیر اعلام النبلاء، ج17، ص 344.
3.همان، به نقل از: تاریخ بغداد، ج3، ص 231.
4.همان، به نقل از تاریخ بغداد، ج10، ص 382.
5.همان، ص 103، به نقل از:العبر، ج2، ص 225، سیر اعلام النبلاء، ج17، ص 344، مرآة الزمان، ج3، ص 28.
6.همان، لسان المیزان، ج5، ص 368.
7.همان، العبر، ج2، ص 225، شذرات الذهب، ج3، ص 200.
8.همان، به نقل از: لسان المیزان، ج5، ص 368.
کوچنانی، قاسمعلی(1388)، مدافع حریم تشیّع(مروری بر زندگی و آثار شیخ مفید)، تهران: همشهری، چاپ اول