قال رسولالله (ص):
إنّ علیاً معالقرآن و القرآن مععلی لا یفترقاً حتّی یردا علیّ الحوض
احادیث و روایاتِ فریقین، آشکارا پایگاهِ ارجمند و نبوغ و گسترهی گسترده علمی و ژرف نگری بیمانندِ امیرالمؤمنین علی(ع) را به ما خاطر نشان میسازد، آن هم بهگونهای که کمترین تردید را در اذهان خودی و بیگانه باقی نمیگذارد، مبنی بر اینکه این امام بزرگوار در هر مقولهای از مقولات مربوط به قرآن ـپس از نبی اکرم(ص) بیش از هر قرآن شناسی در طول تاریخ اسلامـ از اطلاعاتی بینهایت مستحکم و معلوماتی بس متقن و فراوان برخوردار بوده است.
1. پیوند ناگسستنی علی(ع) و خاندان پاک او با قرآن
حدیثی که در صدر مقال بهسان دیباچهای درخشان و مشعلی فروزان بر همهی جوانب و زوایای تاریخ و تمام اقطار گیتی پرتو افکن است، و در جوامع و مجامع حدیثیِ فریقین آمده است همانند بسیاری از احادیث دیگر، هم آوا و هم صدا است و همگی گویای این حقیقت انکار ناپذیر میباشد که علی(ع) و نیز امامان معصوم«علیهمالسلام»، چنان پیوند ناگسستنی با قرآن کریم به هم رسانده بودند که تا روز رستاخیز نمیتوان میان آنها و آنچه به قرآن مربوط است جدایی افکند.عرصهی بیکران و ژرفای بینهایتِ این کتابِ تشریع را ـکه نسخه و تابلوی گویا و رسای کتاب تکوین و فطرت، و آینهی تمام نمای عالم وجود و هستی استـ فقط علی(ع) و خاندان پاک او به درستی و بیهیچگونه شائبه لغزش بازیافته بودند.
کتابی که بیان و تبیان و مبین و نور و مرآت و مَجلای همهی حقایق است، در صورتی میتوان از رهگذر آن به همهی نیازها و خواستههای بشری، و درمان همهی دردها، و نیز صحیفهی هستی و زوایای آن پی برد که ما دست نیاز بهسوی چنان معصومان و پاکیزگانی سترده از هر گونه پلیدی و پلشتی ـکه با عمق این کتاب آسمانی مساس و تماس برقرار کردهاندـ بگشاییم؛ امامان معصوم و مشعلهای فروزانی که علی(ع) در پیشاپیش آنها پایگاهی بس والا و ارجمند دارد.
حمّاد لحام میگوید: ابو عبدالله [امام صادق] فرمود:
«نحن نعلم ـو اللهـ ما فی السموات و ما فی الأرضِ، و ما فی الجنة و ما فی النار و ما بین ذلک [فبهتُّ أنظر إلیه، قال] فقال: یا حمّاد! إن ذلک من کتاب الله، إن ذلک من کتاب الله، إن ذلک من کتاب الله [ثم تلا هذه الآیة]: «و یوم نبعث من کل امة شهید [علیهم من انفسهم] و جئنا بک شهیداً علی هؤلاء و نزلنا علیک الکتاب تبیاناً لکل شئی و هدی [و رحمة] و بشری للمسلمین» (نحل، 16/89) إنه من کتاب الله فیه تبیان کل شئی، فیه تبیان کل شئ.»1
«ما ـسوگند به خدا ـ آنچه را که در آسمانها و آنچه را که در زمین، و آنچه را که در بوستان بهشتی و آنچه را که در آتش دوزخ و آنچه را که میان آنها است میدانیم [حماد گفت: من سخت شگفت زده و مبهوت شدم و به آن حضرت مینگریستم، حماد گفت]: پس از آن فرمود: ای حماد! این اطلاعات از کتاب خدا یعنی قرآن، برگرفته شده است [و این جمله را امام صادق(ع) سه بار بر زبان آورد] آنگاه این آیه را تلاوت کرد: «و [به یادآور ] روزی را که از هر امتی، گواهی از خود ایشان بر آنها برمیانگیزیم، و تو را بر این امت گواه آوریم، و این کتاب را که بیانگر و روشنگر هر چیز و مایهی هدایت و رحمت و مژده برای مسلمین است بر تو فرو فرستادیم» [آری] این آگاهیها از کتاب خدا قابل استنباط است که در آن بیان هر چیزی مطرح است، در آن [مایههای روشنگری برای هر چیزی وجود دارد] ».
باری، حضرت رسول اکرم(ص)، به پیوند ناگسستنی علی(ع) با قرآن و کیان ماهوی و مضامین و حقایق آن ـبه گواهی احادیث فریقینـ تصریح کرده است، آنجا که فرمود:
«إن علّیاً مع القرآن و القرآن مع علیًّ، لا یفترقان حتی یردا علیّ الحوض»2
«تحقیقاً علی با قرآن پیوند خورده و قرآن با علی، پیوندی که تا وقتی [به روز رستاخیز] بر من در آیند، گسسته نشوند، و این دو از هم جدا نگردند».
علاوه بر حدیث«ثقلین» که در منابع حدیثی فریقین برخوردار از تواتر میباشد و گویای جدایی ناپذیری قرآن و عترت از یکدیگر است، احادیث دیگری جلب نظر میکند که بازگو کنندهی همراهی علی(ع) با قرآن و جدایی ناپذیر بودن قرآن کریم از آن حضرت است، و روایاتی دیگر که «علم الکتاب» را ویژهی آن امام بزرگوار خاطر نشان میسازد:
از أمسلمه روایت شده که رسول خدا(ص) به هنگام «مرض موت» ـدر حالی که حجره و محل سکنای او آکنده از اصحاب آن حضرت بودـ فرمود:
«یا أیها الناس! یوشک أن أقبض سریعاً فینطلق بی، و قد قدّمت إلیکم القول معذرة إلیکم. ألا! إنی مخلف فیکم کتاب ربّی (عزّوجل) و عترتی أهل بیتی.
ثم أخذ بید علّی فرفعها، فقال: هذا علی مع القرآن ، و القرآن مع علی، خلیفتان بصیران لایفترقان حتی یردا علیّ الحوض؛ فاسألهما ماذا خلفت فیهما»3:
«ای مردم! نزدیک است به زودی مرا [از میان شما] برگیرند و مرا از دنیا ببرند، تحقیقاً گفتارم را از پیش به شما یادآور شدم چون میخواستم حجت را بر شما تمام کنم. بدانید به راستی من در میان شما کتاب خداوندگارم (عزّوجلّ) و عترتم یعنی اهل بیتم را واگذاردم [آنگاه دست علی(ع) را گرفت و آنرا بالا برد، پس فرمود]:این علی است که با قرآن همبستگی دارد، و قرآن با علی ، دو جانشین بینا و آگاه که از هم جدا نگردند تا هنگامی که بر حوض بر من در آیند».
به این جهت که امیرالمؤمنین دارای پایگاه بینظیری در آگاهیهای درون مرزی و برون مرزی قرآن کریم بوده است ـ با توجه به روایاتی که در کتب حدیثی فریقین آمده است (و احیاناً از تواتر لفظی و مجموعاً از تواتر معنوی برخوردارند) ـ جای هیچگونه تردیدی برای جهان اسلام باقی نمیگذارد که باید «علم کتاب» اعم از حقایق درونی، و اطلاعات بیرونیِ ویژهی قرآن کریم را از لابه لای سخنان آن حضرت به دست آورد؛ روایاتی که به ما یادآور میشود که گنجور علوم و معارفِ روشنگرِ حقایق قرآنی، امیرالمؤمنین علی(ع) است.
2. علی(ع) یا «من عنده علم الکتاب»
روایاتی که بیانگر نفوذ علم علی(ع) در تمام گستره و اعماق قرآن کریم است، در کتب حدیثی اهل سنت و شیعه دیده میشود. در اینجا چند نمونه از آنها را یاد میکنیم، و در بخشهای آتی به مناسبت حکم و موضوع، چند نمونهی دیگر را میآوریم:از ابی سعید خُدرمی روایت شده که میگفت: از رسول خدا(ص) راجع به این گفتار خدا که فرمود:«و قال الذی عنده علم من الکتاب» سؤال کردم [مبنی بر اینکه فردی که علمی از کتاب را در اختیار داشت کیست؟]
فرمود: او وصی برادرم سلیمان بن داود بوده است [که از علم نصیبی داشت].آنگاه عرض کردم: ای رسول خدا! آنجاکه خدا میفرماید:«قل کفی بالله شهیداً بینی و بینکم و من عنده علم الکتاب» (رعد،13/43) [مراد از کسی که سراسرِ علمِ کتاب را در اختیار دارد کیست؟] فرمود:«ذاک أخی علی بن أبی طالب»: این فرد، برادرم علی بن ابی طالب است.4
سزا است که علم این دو وصی: علم وصی سلیمان(ع) و علم وصی پیامبر اسلام را به سنجش گرفت و آن دو را با هم مقایسه کرد که قرآن دربارهی وصی سلیمان میگوید: «از علم کتاب، نصیبی داشت» و دربارهی وصی پیامبر اکرم(ص) میگوید: «سراسرِ علم کتاب را در اختیار داشت. بدین منظور که به مقدار علم این دو به کتاب و مقایسهی آنها با یکدیگر، درک و برداشت روشنتری داشته باشیم، توجه خود را به روایتی دیگر در همین زمینه معطوف میسازیم:
از ابوعبدالله امام صادق(ع) سؤال شد: آنکه علم کتاب را در اختیار داشت امیرالمؤمنین علی(ع) است، آیا آنکه «نصیبی از علم کتاب داشت» و خدا دربارهی او گفته است: «و قال الذی عنده علم من الکتاب» از آنکه خدا دربارهی او فرموده است: «… و من عنده الکتاب» یعنی علی(ع) عالمتر و داناتر است و یا عکس آن در مد نظرمیباشد؟ فرمود: «علم اولّی یعنی «الذی عنده علم من الکتاب»که وصی سلیمان بود، در مقایسه با علم دومی «…و من عنده علم الکتاب» یعنی وصی پیامبر اکرم(ص) به سان آبی است که پشه با بال خود از دریا بر میگیرد در مقایسهی با خود آب دریا5 [که این مقدار ناچیز آب بال پشه در مقایسه با آب دریا نمودار تفاوت علم اولّی با علم دومی است؛ چرا که دربارهی اولی حرف «مِن» که بیانگر تبعیض است به کار رفته: «علم من الکتاب» یعنی بخشی از آن را در اختیار داشت، و دربارهی دومی آمده است: «من عنده علم الکتاب» که، علم علی(ع) را به سراسر کتاب خاطر نشان میسازد.
البته به جا است یادآور شویم که ممکن است و بلکه باید گفت مراد از«الکتاب» لوح محفوظ است، ولی از آنجا که قرآن رشحهای از لوح محفوظ می باشد: «إنه لقرآن کریم. فی کتاب مکنون» (واقعه، 65/77، 78) «بل هو قرآن مجید. فی لوح محفوظ»(بروج، 58/12) مراد از «الکتاب» نیز قرآن کریم باشد.
حتی علم علی(ع) به کتاب، با آنچه در تورات و انجیل آمد و موسی و عیسی«علیهماالسلام» از علم به آنها بهرهمند بودهاند، در روایات به سنجش و ارزیابی گرفته شده است و از رهگذر این مقایسه میتوان پی برد که علم علی(ع) دارای شمول و جامعیت فزونتری از علم موسی و عیسی«علیهماالسلام» بوده است.6
در پارهای از روایات به خصوص یادآوری شده که مصداق «من عنده علم الکتاب» جز امیرالمؤمنین علی(ع) نمیتواند فرد دیگری باشد. هر چند که به غلط نام عبدالله بن سلام را به عنوان مصداق «من عنده علم الکتاب» یاد کردهاند:
از عبدالله بن عطا روایت شده که میگفت: با ابوجعفر امام باقر(ع) در مسجد نشسته بودم، پسر عبدالله بن سلام را دیدم و به آن حضرت عرض کردم: این شخص، پسر همان کسی است که حامل «علم الکتاب» است، فرمود: صرفاً حامل «علم الکتاب» علی بن ابی طالب(ع) میباشد.7
مرحوم مجلسی ذیل عنوان «بیان» میگوید:
گفتهاند: آنکه «علم الکتاب» نزد او است [عبدالله] بن سلام و افرادی امثال او هستند که در میان جمع اهل کتاب، اسلام آوردهاند. این تفسیر از چند جهت مردود است:
الف. اثبات نبوت با استناد به گفتار یک و دو تن، با توجه به اینکه امکان کذب دربارهی امثال آنها قابل احتمال میباشد ـاز آنرو که معصوم نیستندـ روا نیست [زیرا آیهی مورد بحث در مقامِ اثبات نبوت حضرت رسول(ص) به شهادت و گواهی آیهی «من عنده علم الکتاب» میباشد، و ناگزیر باید «من عنده علم الکتاب» معصوم باشد، و هیچ کسی نگفته است عبدالله بن سلام و امثال او معصوم هستند.
ب. ثلعبی به دو طریق ـکه یکی از آنها عبدالله بن سلام استـ روایت کرده که نبی اکرم(ص) فرمود: «من عنده علم الکتاب»، فقط علی بن ابیطالب است.
ج. سیوطی حدیثی همسان با حدیث یاد شده را در کتاب خود آورده و گفته است: سعید بن منصور میگفت: حدیث کرد ما را ابو عوانه از ابیبشر که میگفت: از سعید بن جبیر راجع به این گفتار خدا:«و من عنده علم الکتاب» سؤال کردم که آیا مراد از آن عبد بن سلام است؟ سعیدبن جبیر پاسخ داد: چگونه عبدالله بن سلام میتواند مصداق این آیه [در سورهی رعد] باشد؛ در حالی که این سوره مکی است و ابن سلام و اصحاب و یاران او در مدینه، آنهم بعد از هجرت، اسلام آورده بودند.8 چنانکه نیشابوری در تفسیر خود به همین مطلب اشارت دارد.9 و بغوی نیز آنرا یاد کرده است. و طبرسی هم در مجمع البیان همین حقیقت را بازگو کرده است.10
د. طبق نقل شماری از روایات اهل سنت و اکثر روایات شیعی، مصداق «من عنده علم الکتاب» علی بن ابیطالب(ع) است. از این رهگذر به این نتیجه میرسیم که عالم به علم قرآن و محتوای آن از قبیل حلال و حرام، فرائض و احکام، علی بن ابیطالب(ع) است. پس همو به خلافت و جانشینی پیامبر اکرم(ص) از هر فرد دیگر سزاوارتر بوده و شایسته است که پایگاهی مطمئن برای پناه امت در مشکلات مربوط به قضایا و احکام پیچیده و دشوار امت اسلامی باشد. علاوه بر این، خداوند، علی(ع) را در شهادت و گواهی بر نبوت پیامبر اکرم(ص) طی آیهی مورد بحث؛ با خود قرین ساخته است: «وکفی بالله شهیداً بینی و بینکم و من عنده علم الکتاب».
لذا آنحضرت به خاطر همین مقام و منزلت شگرف، از نظر اطلاع و آگاهی گسترده و علم عمیق به کتاب و قرآن، از اولویت و اوّلیت در خلافت و امامت برخوردار بوده، و ما میتوانیم به شهادت و گواهی او بر نبوت نبی اکرم(ص) بسنده نماییم.11
مرحوم مجلسی حدود نوزده حدیث دربارهی اینکه مصداق «و من عنده علم الکتاب» عبارت از علی(ع) است ـبا استناد به منابع گوناگون فریقینـ یاد کرده است.12
از آنجا که علی(ع) پایه گذار همهی علوم و حقایق برون مرزی و درون مرزی قرآن کریم میباشد، باید در همهی مسائل مربوط به قرآن به آن حضرت مراجعه کنیم.13
3. امیرالمؤمنین و مسأله جمع قرآن
همهی مورخان بصیر و آگاه و بیطرف و منصف میدانند نخستین کسی که بلافاصله پس از رحلت رسول اکرم(ص) به جمع و تألیف قرآن کریم روی آورد، امیرالمؤمنین علی(ع) بود که همزمان با سرگرم بودن دیگران در سقیفهی بنیساعده با مسائل مربوط به آن، برای عمل به وصیت رسول اکرم(ص) از سرای خویش بیرون نیامد تا توانست به جمع و گردآوری قرآن به صورت «مصحف» توفیق یابد.در این زمینه روایاتی نه چندان کم، بلکه شمار زیادی در متون حدیثی و تاریخی فریقین نظرها را بهخود معطوف میسازد:
سلمان فارسی میگفت:
وقتی علی(ع) احساس کرد، صحابه در صدد بهانهجوی هستند و وفاداری آنها کمرنگ است ملازم خانه شد، و به قرآن کریم [به جای صحابه] روی آورد تا به ترتیب و جمعآوری آن بپردازد؛ لذا از خانه بیرون نیامد تا آنکه به جمع و تألیف آن توفیق یافت. پیش از آن، قرآن در صحیفهها و پهنای چوبهها و قطعاتی از پوست مستطیل و پارههای برگها نگارش شده بود. وقتی آن حضرت سراسر قرآن را جمعآوری کرد و تنزیل و تأویل، ناسخ و منسوخ را به خطّ خود نگاشت، ابوبکر برای آن حضرت پیکی گسیل داشت که از خانه بیرون آی و با من بیعت کن. امیرالمؤمنین(ع) پیغام فرستاد که من سرگرم کاری (مهم) هستیم:
«فقد آلیت علی نفسی یمیناً ألا أرتدی برداء إلا للصلوة حتی أؤلّف القرآن و أجمعه»:
«پس به درستی خویشتن را با سوگند متعهد ساختم ردا در بر نکنم [و از خانه بیرون نیایم] جز برای نماز، مگر آنگاه که به ترتیب و جمعآوری قرآن توفیق یابم.
اصحاب، آن حضرت را چند روزی به حال خود واگذاشتند تا سرانجام علی(ع) قرآن را در یک جامه و پارچهای قرار داد و به اصطلاح مهر بر آن نهاده و آن را بست، آنگاه به سوی مردم ـدر حالیکه اصحاب با ابیبکر در مسجد رسول خدا(ص) فراهم آمده بودندـ از خانه بیرون آمد و با رساترین صدا بانگ برآورد:
أیها الناس! إنی لم أزل منذ قبض رسول الله(ص) مشغولاً بغَسله، ثم بالقرآن حتی جمعته کلّه فی هذا الثوب الواحد، فلم یَنزل علی نبیه(ص) آیة من القرآن إلا و قد جمعتها، و لیست منذ آیة إلا و قد اقرأنیها رسول الله(ص)، و علمنی تأویلها:
ای مردم! من همواره از آغاز زمانی که رسول خدا(ص) از میان شما رخت بربست سرگرم غسل او بودم، آنگاه به قرآن روی آوردم تا سراسر آنرا در این یکتا جامه فراهم و جمع کردم. بر نبیاکرم(ص) آیهای نازل نشد مگر آنکه آن را در آن آورده و فراهمش آوردم. در این مجموعه آیهای وجود ندارد مگر اینکه آن حضرت قرائت آن را به من تعلیم داد و تأویل آن را به من آموخت.
آنگاه علی(ع) خطاب به اصحاب فرمود:
لا تقولوا غداً إنا کنا عن هذا غافلین» [ثم قال لهم علیّ(ع)]: لا تقولوا یوم القیمة إنی لم أدعکم إلی نصرتی، و لم أذکرکم حقی، و لم أدعکم إلی کتاب الله من فاتحته إلی خاتمته:
از این پس فردا نگویید: ما از این کار بیخبر بودیم [سپس علی(ع) فرمود]: در روز قیامت نگویید: من شما را به نصرت و حمایت از خود فرا نخواندم، و به آنچه حق و سزای من است شما را یادآور نشدم و به کتاب خدا از آغاز تا انجامش دعوت نکردم.
عمر به آن حضرت گفت:
قرآنی که با ما است از قرآنی که تو ما را بدان فرا میخوانی بینیاز میسازد ـو ما را به قرآن تو نیازی نیستـ از آن پس علی(ع) بر خانهی خودش در آمد [و از آنان روی برتافت].14
شواهدی که دربارهی نخستین جامع قرآن و نیز اینکه قرآن علی(ع) گرفتار هیچ نوع کمبود ـاز نظر نص قرآنی و قرائت صحیح و تفسیر فراگیرـ نبوده است به قدری فراوان است که ما ناگزیر به چند نمونه از آنها با استناد به مصادر فریقین بسنده میکنیم:
طی احتجاج علی(ع) با طلحه ـدر زمان خلافت عثمانـ آمده است که آن حضرت به او فرمود:
یا طلحة! إنّ کل آیة أنزلها الله (جلّ و علا) علی محمد(ص) عندی بإملاء رسول الله و خطّ یدی، و تأویل کل آیة أنزلها علی محمد(ص) و کل حلال و حرام، أو حدّ و حکم، او شئی تحتاج إلیه الأمة إلی یوم القیمة مکتوب بإملاء رسول الله(ص) و خط یدی حتی أرش الخدش:15
ای طلحه! هر آیهای را که خداوند (جل و علا) بر محمد(ص) فرو فرستاد، به املاء رسول خدا(ص) و خط یَد خودم نزد من محفوظ است. و تأویل هر آیهای را که خدا بر محمد(ص) نازل کرده و هر حلال و حرام یا هر حدّ و حکم یا هر چیزی که امت اسلامی تا به روز رستاخیز بدان نیازمندند، حتی ارش خدش و خراش بدن، به املاء رسول خدا(ص) و خط یَدَم، مکتوب و نزد من وجود دارد.
از این سخن نتیجه میگیریم که سراسر قرآن ـبه هیچ کم و کاستی و زیادت و فزونی در کلام خداـ نزد آن حضرت بوده که گذشته از صحت و درستی و مصونیت از هرگونه دستکاری و دستبرد، و حاوی تأویل هر آیه و پاسخ همهی نیازهای خرد و کلان امت اسلامی تا به روز حشر بوده است، و بر روی هم مکتوبی بس شگرف، و از لحاظ جامعیت در پاسخگویی به نیازهای بشری در همهی شؤون، بیهمتا مینمود، مکتوبی که پیوند قرآن و عترت را در خود ضمانت میکرد، و متأسفانه مورد بیمهری و بیاعتنایی معاصران و اصحاب قرار گرفت، و فاجعهی افتراق و اختلاف امتهای اسلامی را به ارمغان آورد!
در اینکه علی(ع) نخستین کسی بود که بلافاصله پس از رحلت رسول خدا(ص) پیش از همه به جمع و تألیف قرآن کریم اقدام کرد، مطلبی است که جملگی بر آنند، و احادیث متعددی از فریقین آن را تأیید میکند:
ابنابی داود از ابنسیرین آورد که میگفت:
علی(ع) وقتی که رسول خدا(ص) از دنیا رفت میفرمود:
آلیت ألا آخذ ردایی إلا لصلوة جمعة حق أجمع القرآن:16
سوگند یاد کردم که جز برای نماز جمعه ردا در برنگیرم [و از خانه بیرون نروم] تا آنگاه که قرآن را جمع کنم.
سیوطی میگوید:
ابنحجر گفته است: این حدیث ـچون منقطع میباشد، ضعیف است، و بر فرض صحت آن باید گفت منظور از جمع قرآن، حفظ و بهخاطر سپردن آن است [در حالیکه روایات دیگر، صریح در جمع آن از نظر کتابت میباشد.]
با اینکه ابنحجر بر این مطلب پافشاری میکند که اولین جامع، ابیبکر است و میگوید: روایتی که از عبد خیر نقل شد، صحیحتر است پس باید بر آن اعتماد کرد.
روایت عبد خیر این بود که میگفت: شنیدم از علی(ع) که میفرمود:
«أعظم الناس فی المصاحف آجراً أبوبکر (رحمة الله علی أبیبکر! هو أول من جمع کتاب الله)»: 17
«در مسألهی مصاحف، ابوبکر از اجر و پاداش فزونتری از همهی مردم برخوردار است… او نخستین کسی است که کتاب خدا را گردآوری کرده است.»
ابنابی داود، مضمون و محتوای این نقل و روایت را از طرق متعدد به وسیلهی عبد خیر از علی(ع) بازگو کرده یا خود عبد خیر و دیگران مضمون این روایت را ـبدون آنکه از علی(ع) نقل کنندـ یاد کردهاند، از آن جمله عبد خیر از آن حضرت آورده است که فرمود:
«رحم الله أبابکر هو أول من جمع بین اللوحین»18
روایاتی بدین مضمون یا قریب به آن را، ابنابی داود در حدود نه بار از طرق مختلف آورده که همهی آنها حاکی از تقدّم ابیبکر بر دیگران در جمع و تألیف قرآن است.19
اولاً ابیبکر در جمع و تألیف قرآن مستقیماً دخالت نداشت، ثانیاً دستور او برای جمع قرآن، مدتهای مدیدی پس از رحلت رسول اکرم(ص)، بعد از حادثه جنگ یمامه صورت گرفت، و ثالثاً خود ابنابیداود ذیلِ عنوان «جمع علیبن أبیطالب(رضی الله عنه) القرآن فی المصحف» آورده است:
حدثنا عبدالله قال حدثنا… عن محمدبن سیرین قال: لما توفی النبیّ(ص) أقسم علیّ (ع) أن لا یرتدی برداء إلا لجمعة حتی یجمع القرآن فی مصحف، ففعل، فأرسل إلیه أبوبکر بعد أیام: أکرهت إمارتی یا أباالحسن؟ قال: لا والله؛ إلا أنی أقسمت أن لا أرتدی برداء لجمعة، فبایعه، ثم رجع»:
حدیث کرد ما را عبدالله گفت: حدیث کرد ما را… از محمدبن سیرین که میگفت: وقتی نبی اکرم(ص) از دنیا رفت علی(ع) سوگند یاد: کرد هیچ ردایی جز برای [نماز] جمعه در بر نکند [و از خانه بیرون نیاید تا قرآن را در مصحفی فراهم آورد.] و آن حضرت چنین کرد، پس از چند روزی ابوبکر آن حضرت را احضار کرد و گفت: ای اباالحسن! آیا امارت و حکومت مرا ناپسند و ناخوش میانگاشتی؟ آن حضرت پاسخ داد: نه، سوگند به خدا، فقط من سوگند یاد کردم جز روز جمعه [و نماز آن] هیچ ردایی دربرنگیرم. پس با ابوبکر بیعت کرد، و از نزد او [به خانه] بازگشت.
ابنابی داود ذیل این روایت گفته است هیچکسی سخن از «مصحف» بهمیان نیاورده و نگفته است «حتی یجمع القرآن فی المصحف»، فقط اشعث طی حدیث جمع قرآن بهوسیله علی(ع)، کلمهی «مصحف» را آورده است و او فردی «لین الحدیث» بوده است. آنچه از علی(ع) روایت شده، جملهی «حتی أجمع القرآن» [بدون ذکر «فی المصحف»] است که مفهوم آن این است که «حفظ و بهخاطر سپردن مصحف را به تمام و کمال رسانم»؛ زیرا به کسی که قرآن را حفظ میکند و آنرا بهخاطر سپرده است میگویند: «قد جمع القرآن»؟!
دیدیم ابنحجر حدیث جمع قرآن بهوسیلهی علی را منقطع و ضعیف برمیشمرد و میگفت: مراد از جمع علی(ع) حفظ و نگاهداری و نگاهبانی قرآن در ذهن و بهخاطر سپردن آن بوده است. ابنابیداود نیز برای خاطر آنکه اولیت ابیبکر در جمع قرآن، خراش نبیند جمع علی را به حفظ و نگاهبانی در ذهن توجیه کرده است.
سیوطی در ردّ نظریهی ابنحجر میگوید: از طریق دیگر ـغیر از طریق ابنابیداودـ از ابنضریس در کتاب «الفضائل»، حدیث جمع قرآن بهوسیلهی علی(ع) را آورده که ابن ضریس گفت: «حدیث کرد ما را بشربن موسی… از محمدبن سیرین از عکرمه که میگفت: پس از بیعت مردم با ابیبکر، علی(ع) در خانه نشست. به ابیبکر گفتند: علی از بیعت با تو کراهت دارد، پس او را احضار کن. ابیبکر به آن حضرت گفت: از بیعت کردن با من کراهت داری؟ پاسخ داد: نه، سوگند به خداوند. ابیبکر گفت: چه چیزی مانع بیعت تو با من گشته و در روز بیعت مردم با من در خانه نشستی؟ فرمود: دیدم در کتاب خدا افزودههایی پدید میآمد، با خود گفتم ردایم را جز برای نماز دربرنگیرم تا قرآن را جمعآوری کنم. ابوبکر گفت: چه چاره اندیشی خوبی را در پیش گرفتی.»20
محمدبن سیرین گفت: به عکرمه گفتم: همانگونه که قرآن نازل شد آنرا جمع و تألیف نمودند و ترتیب الاول فالأول را در آن رعایت کردند؟ پاسخ داد: اگر جن و انس گردهمآیی میکردند که قرآن را بدینسان مرتب سازند توان چنین کاری را نداشتند.
ابن اشته در «المصاحف» از وجه دیگر از ابنسیرین همین حدیث را آورده که در آن آمده است: علی(ع) در مصحف خود، ناسخ و منسوخ را نگاشت و ابنسیرین میگفت: در جستوجوی این کتاب برآمدم و برای یافتن آن به مدینه نامه نوشتم و نتوانستم بر این مصحف دستیابم.21
با توجه به این روایت و روایات دیگر، جمع قرآن توسط علی(ع) نمیتواند بهمعنای حفظ و بهخاطر سپردن آن باشد.
کیفیت جمع و تألیف مصحف امیرالمؤمنین علی(ع):
مطالب و روایاتی ـکه دربارهی جمع قرآن و کیفیت تألیف آن توسط علی(ع) در منابع فریقین بهصورت چشمگیری آمده استـ گویای جمع آن از نظر کتابت و تدوین است:
رعایت ترتیب الأول فالأول در روایت محمدبن سیرین در مصحف علی(ع).
نگارش ناسخ و منسوخ در روایت دیگری از ابنسیرین راجع به مصحف علی(ع).
و با شواهد دیگری که از منابع اهلسنت میآوریم، توجیه عامدانه و آلوده به غرض پارهای از نویسندگان کاملاً مردود مینماید:
محمدبن سیرین میگفت: مطلع هستیم که علی(ع) بیعت با ابیبکر را به بوتهی تعویق و تأخیر وانهاد. ابیبکر پس از دیدار با علی(ع) به آن حضرت عرض کرد: آیا امارت و حکومتم را ناخوش میانگاری؟ فرمود: نه؛ لکن با خدا از طریق سوگند پیمان بستم جز برای نماز هیچ ردایی دربرنگیرم تا آنگاه که قرآن را جمعآوری کنم.
ابنسیرین میگفت: تصور کردند که علی(ع) قرآن را بر حسب ترتیب نزول نگاشته است. و همو گفته است: پس هر گاه به این کتاب دست مییافتم، در آن علم و دانشِ [شایان توجه] ثبت و ضبط شده است [و از آن بهرهمند میشدم]. ابنعون گفته است: از عکرمه راجع به این کتاب، جویا شدم [اما دیدم] فاقد اطلاع و آگاهی راجع به آن است.22
ابنمنادی میگفت: حدیث کرد مرا حسنبن عباس که میگفت… از عبد خیر از علی(ع) گزارش شده که آن حضرت همزمان با وفات نبی اکرم(ص) حالت شؤم و بدگمانی را در مردم احساس کرد؛ لذا سوگند یاد کرد که ردای خود را از پشت خود فرو ننهد مگر آنگاه که قرآن را جمعآوری کند. لذا سه روز در خانه نشست تا به جمعآوری آن توفیق یافت. پس قرآنی که علی(ع) فراهم آورد اوّلین مصحفی است که آن حضرت آن را به مدد قلب و دل و حافظهی خویش فراهم کرد.23
این جریان را ابنالندیم در کتاب خود آورده و آنرا اوّلین مصحف معرفی کرده است که دارای ترتیبی بود که آنرا نُسّاخ از کتاب ابن الندیم تعمداً حذف کردهاند. آیا فراهم آوردن مصحف را میتوان به معنای جمع قرآن با مفهومِ حفظ و بهخاطر سپردن توجیه کرد؟!
ابن جُزَّی کلبی میگوید: قرآن کریم در عهد رسول خدا(ص) در اوراق و حافظهی مردم بهصورت پراکنده و گرفتار نابهسامانی بود. وقتی رسول خدا(ص) از دنیا رفت علیبن ابیطالب(رضی الله عنه) در خانهی خود نشست و آنرا به ترتیب نزول جمع کرد. هر گاه این مصحف علی(ع) بهدست آید، دانش مهم و شگرفی در آن وجود دارد؛ لکن چنین مصحفی بهدست نیامد.24
آیا میتوان مصحف را بر مجموعهای اطلاق کرد که علی(ع) آنرا بهخاطر سپرده بود، یا اینکه باید گفت این مصحف بهصورت مکتوب برنوشتافزار و صحیفهها و اوراق ثبت و ضبط و نگارش شده بود.
در پارهای از سخنان دانشمندان شیعی، کیفیت جمع و ترتیب مصحف امیرالمؤمنین علی(ع) با بیانی صریحتر خاطر نشان شده است:
مرحوم مجلسی ذیل سؤال و جوابی که از مرحوم شیخ مفید در «المسائل السرویة» آمده ـچنین آورده است:
تحقیقاً امیرالمومنین(ع) قرآن مُنزل را از آغاز تا انجام آن جمعآوری کرده، و آنرا بر حسب آنچه در خور و سزای تألیف و ترتیب آن است سامان داده؛ لذا مکی را بر مدنی و منسوخ را بر ناسخ مقدم آورده، و هر چیزی از قرآن را در جایگاهی که حق و سزا است نهاده است. بههمینجهت جعفربن محمد صادق(ع) فرموده است:
هان! سوگند به خداوند اگر قرآن ـهمانگونه که نازل شده استـ قرائت شود ما را در آن با نام و نشان مییابید، همانطور که پیشینیان در قرآن با نام و نشان یاد شدهاند.25
عبدالکریم شهرستانی و دیدگاه مهم او دربارهی جمع قرآن توسط علی(ع):
شهرستانی در مقدمهی کتاب تفسیر خود ـاوضاع و اقوال پریشان مربوط به جمع آوری قرآن توسط عثمان را گزارش کردهـ میگوید:
«همهی این سخنان و اقوال را باید رها کرد، و باید دید چرا جویای جمع قرآن توسط علیبن ابیطالب نشدند؟!
ـ آیا علیبن ابیطالب از زیدبن ثابت دارای کارآیی فزونتر در کتابت قرآن [و حفظ و آگاهی در ارتباط بر قرآن] نبوده است؟!
ـ آیا آن حضرت بر سعیدبن عاص در آشنایی به عربیت و دستور زبان برتر تلقی نمیشد؟!
ـ آیا علیبن ابیطالب از میان جماعت صحابه، به رسول خدا(ص) نزدیکتر بهشمار نمیرفت؟!
[پیدا است که پاسخ این پرسشها منفی است؛ زیرا از نظر کارآیی، علیبن ابیطالب در نگارش قرآن و عربیت و قرب و خویشاوندی او به رسول خدا(ص) بر همگان بهصورت غیر قابل وصف، فزونی داشت]؛ لکن صحابه بهطور دسته جمعی، جمع قرآن توسط علی(ع) را مورد بیمهری قرار داده و آن را رها کردند، و آن را دچار انزوا ساخته و مهجورش گرداندند، و آن را در پس پشت وانهادند، و بهطور کلی به دست فراموشی سپردند.
علی(ع) وقتی از تجهیز و غسل و کفن و نماز بر جنازه و دفن رسول خدا(ص) بیاسود، سوگند یاد کرد ردایی در برنگیرد تا آنگاه که قرآن کریم را جمعآوری نماید؛ زیرا آن حضرت با فرمان قاطعی بدین کار مأمور و موظف بود.
آن حضرت قرآن را همانگونه و به همان ترتیبی که نازل شد ـبدون هیچگونه تحریف و تبدیل و زیاده و نقصان جمعآوری کرد، نبی اکرم(ص) به مواضع ترتیب و نهاد و تقدیم و تأخیر [در چینش آیات] اشاره کرده بود.
ابو حاتم میگفت: علی(ع) هر آیه را در کنار آیهی مشابه آن قرار میداد.
از محمد بنسیرین نقل شده است که غالباً در آرزوی دستیابی به مصحف آن حضرت بهسر میبرد و میگفت: هر گاه بدین تألیف دست یابیم، در آن علم و دانش فراوانی را نصیب خود میسازیم.
متن و حواشی در مصحف علی(ع):
شهرستانی مینویسد: گویند در مصحف علی(ع) از خود آن حضرت، متن و حواشی [علاوه بر نص قرآن کریم] وجود داشت و نیز جملههای معترضه میان دو کلامِ مورد نظر، در آن دیده میشد که آن حضرت آنها را بر پهنا و حواشی قرآن مینگاشت.
گویند: وقتی علی(ع) از جمعآوری قرآن فارغ شد، آن حضرت در معیت غلامش قنبر آنرا به سوی مردم ـکه در مسجد بهسر میبردندـ آورد، در حالیکه آندو، مصحف را بالا گرفته بودند، حمل میکردند، برخی گفتهاند: این مصحف در حجمِ بارِ یک شتر بود.
علی(ع) به مردم گفت:
«این، کتاب خدا است همانگونه که بر محمد(ص) نازل شد، آنرا میان دو لوح [و به صورت مصحف] فراهم آوردم، گفتند: مصحفت را بردار [و با خود ببر] که ما را نیازی بدان نیست. علی(ع) فرمود: سوگند به خداوند از این پس هرگز آنرا نخواهید دید، صرفاً بر ذمت من بود هنگامی که آنرا جمعآوری کردم، شما را مطلع سازم.»
علی(ع) به خانه خویش بازگشت در حالیکه زبانش به ذکر این آیه مترنم بود که:
«یا ربّ إن قومی اتخذوا هذا القرآن مهجوراً» (فرقان، 25/30)
ای خداوندگار من! تحقیقاً قوم من این قرآن را رها کرده و آنرا به انزوا کشاندهاند.
حضرت، مردم را به حال خودشان واگذاشت، همانگونه که هارون قوم برادرش موسی را ـپس از ارائه و اتمام حجتـ به حال خودشان رها کرد، و از برادرش موسی بدین صورت پوزشخواهی کرد که:
«إنی خشیت أن تقول فرقت بین بنی إسراییل و لم ترقب قولی» (طه، 20/94)
«به درستی، من بیمناک بودم که بگویی میان بنی اسراییل جدایی افکندی و گفتارم را مراعات نکردی» و هارون با این سخن از برادرش موسی به عذرخواهی روی آورد که:
«… قال ابن أم إن القوم استضعفونی و کادوا یقتلوننی فلا تشمت بی الأعداء و لا تجعلنی مع القوم الظالمین» (اعراف، 7/150)
«[وقتی موسی خشمناک به سوی قوم خود بازگشت… به برادرش هارون گفت]: ای فرزند مادرم! این گروه، مرا ناتوان انگاشتند و نزدیک بود مرا به قتل رسانند. پس مرا دشمن شاد مکن، و مرا در شمار ستمکاران قرار مده».
ای برادرم! هر گاه با من از درِ انصاف درآیی بر این باور هستی که به نبی اکرم(ص) چنین کتاب و قرآنی وحی شود و آنرا بهگونهای پریشان و از هم گسیخته در نوشتافزارهایی چون: استخوانهای شانههای شتر یا گوسفند و برگها و قشر و پوستههای درخت و نیز در سینهها و حافظههای مردم واسپارد و هیچ اشارتی به آن کسی که بدو اطمینان دارد نداشته باشد! در حالیکه آن حضرت میداند که مانند چنین نوشتارهای پراکنده و از هم گسیخته اگر جمعآوری نشود، به بیاعتنایی و بیمهری مردم و متروک شدن دچار میآید و مردم از رهگذر چنین قرآنی پریشان از هم میپراکنند با عنایت به اینکه قرآن کریم بهعنوان وسیلهای برای جمع و همبستگی مردم با یکدیگر و پیروی از محتوای آن نازل شده است: خداوند متعال فرموده است:
«اتبعوا ما أنزل إلیکم من ربکم و لا تتبعوا من دونه أولیاء قلیلاً ما تذکّرون» (اعراف/3)
«از آنچه از سوی خداوندگارتان نازل شده است پیروی کنید، و در برابر او از سران و معبودانی دگر پیروی نکنید، کمتر پند و عبرت میگیرید.»
یا [انصافاً روا در این میبینی] که آن حضرت که به جمعآوری قرآن اشاره کرده و بدان فرمان داده و کیفیت ترتیب را از نظر تقدیم و تأخیر آیات [یا سُوَرِ آن] شناسانده است؟ پس چه کسی بر روند این فرمان صریح و اشارت آن حضرت جمع و ترتیب قرآن کریم را بهعهده گرفته است؟
پیدا است و میدانیم آن کسانی که جمع و ترتیب قرآن کریم را [منحصراً] بهعهده گرفتند چگونه در اینکار فرو رفتند [و در ورطهی سقوط دچار آمدند] و در هیچ سخنی از کلام الهی به اهل بیت«علیهمالسلام» رجوع نکردند؛ در حالیکه قبلاً متفقاً بر این باور اعتقادشان بارور شده بود که قرآن کریم ویژهی آنها است، و آنها یکی از ثقلین و عِدلی از دو امر گرانسنگ میباشند که طی گفتار خود آن حضرت بدینسان معرفی شدهاند آنجا که فرمود:
إنی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی [و فی روایه: أهل بیتی] ما إن تمسکتن بهما لن تضلوا و إنهما لم یفترقا حتی یردا عَلَیَّ الحوض.26
تحقیقاً من میان شما دو امر گرانوزن و گرانمقدار را [بهعنوان امانتی که باید نگاهبان آنها باشید] وامیگذارم، کتاب خدا و عترت من [و در روایتی دیگر آمده است: و اهل بیت من] و تا وقتی به ایندو چنگ میآورید هرگز به گمراهی دچار نمیآیید، و ایندو [نباید] از هم جدا گردند تا آنگاه که بر حَوض کوثر بر من در آیند.
[محمدبن عبدالکریم شهرستانی پس از ذکر این مطالب، چنین میگوید]:
آری، سوگند به خداوند، به راستی و حقیقةً قرآن، محفوظ و مصون از هر گونه دستبرد و زیاده و نقصان است؛ چرا که خداوند متعال فرموده است:
«إنا نحن نزلنا الذکر و إنا له لحافظون» (حجر، 15/9)
«به حقیقت ما، آری ما قرآنی را که مایهی تذکر و شرف است تدریجاً فرو فرستادیم و به راستی و درستی ما محققاً نگاهبان آن، هستیم»
صرفاً خداوند، قرآن را ـاز رهگذر حفظ و پاسداری اهل بیت«علیهمالسلام» از آنـ حفظ و نگاهداری کرده است؛ زیرا ایندو هرگز از هم جدا شدنی نیستند، و پیوند گفتار از هم گسیخته و بریده نمیشود، چرا که فرمود:
«و لقد وصّلنا لهم القول» (قصص، 28/51)
«تحقیقاً این گفتار را پیدرپی، و آیهای پس از آیه دیگر آوردیم»
و نیز جمع و همبستگی ثقلین از هم گسیخته نگردد، چرا که خداوند متعال فرمود:
«إن علینا جمعه و قرآنه» (قیامة، 75/17)
«حقاً بر ما است جمع و فراهم آوردن قرآن و ارائهی قرائت صحیح آن».
پس بنابراین نسخهی مصحف علیبن ابیطالب(ع) اگر از دیدگاه قوم و گروهی، مهجور و مورد بیاعتنایی است، به حمد الهی نزد گروهی [دیگر] محفوظ و از دیدها مستور و پنهان میباشد:
«بل هو قرآن مجید. فی لوح محفوظ» (بروج، 85/21،22)
بلکه آن، قرآن سترگ و دارای شرف گسترده، در لوح محفوظ [مصون] است.27
[سپس شهرستانی نکتهای را یادآور میشود که کلیات آن از احادیث شیعی و معتقدات شیعه قابل استنباط است، وی میگوید]:
از امیرالمؤمنین، مطلبی که حاکی از ردّ و انکار جمع قرآن توسط صحابه باشد نقل نشده، نه همانگونه که عثمان گفت «أری فیه لحناً و ستقیمه العرب»: (در مصحف خطاها و نادرستیهایی را میبینیم که عرب آنرا به درستی باز میآورَد) و نه آنگونه که ابنعباس گفت: «إن الکاتب کتبه و هو ناعس»: (کاتب وحی در حالیکه گرفتار سستی خودش و در حال چرت زدن بود، قرآن را کتابت میکرد)؛ بلکه از روی مصحف میخواند و با خط خود از روی نسخه امام مینوشت. و همچنین ائمه «علیهمالسلام» که از فرزندان امیرالمؤمنین علی(ع) بودند، قرآنِ موجود را میخواندند و بدینسان آنرا به فرزندان خود تعلیم میدادند.
خداوند متعال بزرگتر و بالاتر از آن است که قرآن مجید خود را بهدست لحن و اشتباه واگذارد تا عرب آنرا بهدرستی بازآوَرد:
«… بل عباد مکرمون. لا یسبقونه بالقول و هم بأمره یعملون» (انبیاء، 21/26،27)
«… بلکه فرشتگان، بندگانی آبرومند هستند که در گفتار بر خداوند سبقت نمیگیرند، و همانان به فرمان او کار میکنند»
بعید نیست در ارتباط با کتابتِ قرآنِ مُنزل دو نسخه وجود داشته باشد که متفاوت نبوده؛ و چون متضادین، رویاروی یکدیگر نباشند؛ و هر دو «کلام الله» (عزّوجلّ) بهشمار آیند. مگر نه این است که موسی تورات را به خط ید خود نوشت ـچنانکه در این باره حدیثی وارد شدهـ و از همین تورات نسخهی ویژهای در الواح، ثبت و ضبط شده بود که نزد فرزندان خاصی از هارون نگاهداری میشد.
و با اینکه یهود به تحریف تورات از جایگاههای درخور آن دست یازیدند مع ذلک از شرف «کلام الله» بودن، بیگانه و خارج از آن تلقی نمیشد، و شما در قرآن میخوانید که خداوند چگونه و با چه کیفیتی [شایان توجه] تورات را ارج مینهد و به ما خاطرنشان میسازد که تورات:
«هدی و نور یحکم بها النبیون» (مائده، 5/44)
«مایهی هدایت و نور و روشنگری است که پیامبران به مدد آن حکم میکردند».
و بدینسان انجیل، کتاب خدا است که دارای چهار نسخه است و چهار تن از حوارین آنرا کتابت و جمعآوری کردند، و اختلافات بیشماری در این نسخهها وجود دارد، و بر روی هم و بهطور مجموعی نمیتوان آنها را «کلام الله» از رهگذر وحی تلقی کرد بلکه آنها مانند بخشی از قرآن از تفسیر مفسران بهشمار میآید28 که یوحنا و مارقس (مرقس) و لوقا و متی آنها را بر انجیل وارد ساختهاند؛ بلکه در اناجیل اربعه فصولی آمده است که باید آنها را وحی الهی دانست. با وجود این شائبه در اناجیل اربعه، خداوند این فصول را با آمیزهای از تعظیم و تجلیل یاد کرده و فرموده است:
«و مصدقا لما بین یدیه من التوراة» (آل عمران، 3/50)
«و قرآن تأیید کنندهی تورات است که در دسترس آنها قرار دارد»
[و یا فرموده است: «مصدقا لما بین یدیه و أنزل التوراة و الإنجیل» (آل عمران/3)
«قرآن کتابهایی را که نزد آنها قابل دسترسی است تأیید میکند و تورات و انجیل را از پیشگاه خود فرو فرستاده است».]
پس قرآن [موجودی] را که فراروی خود داریم، کلام خدا است میان دو بر [دفّتین] که در ظل صیانت الهی از دگرگونهسازی و جابهجایی و غلط و خطا محفوظ است، نه نویسندهی آن گرفتار سستی و پریشانی در حواس بود، و نه تلاوت کنندهی آن به لحن و خطا دچار آمده است. قرآن را مردمی است که آنرا تلاوت میکنند، و آنچه حق و صواب است در تلاوت آن، مرعی میدارند؛ و آنرا با تأویل و تنزیل آن میشناسند و هر گونه انحراف و افترا را از چهرهی آن میزدایند:
«و الرسخون فی العلم یقولون آمنا به کل من عند ربنا و ما یذکر إلا أولوا الألباب» (آل عمران/7)
«استواران در علم میگویند: ما به قرآن ایمان داریم، سراسر آن از پیشگاه خداوندگار ما است، و جز در باب خرد از آن پند و عبرت نمیگیرند».29
حقایقی که در گفتههای شهرستانی آمده است، مورد تأیید و گواهی احادیث شیعی و دانشمندان شیعه است:
انتقاد شهرستانی با طرح سه سؤال ـعلیرغم آنکه از علمای اهل سنت بهشمار استـ و پاسخهایی که بهصورت تعریض و کنایه در ارتباط با این سؤالات، منفی است به ما خاطر نشان میسازد که:
علی(ع) از کارآیی بینظیر در جمع قرآن و آگاهی بیرقیبی در نگارش آن و قرابت بیهمتایی نسبت به رسول خدا(ص) برخوردار بوده است.
لذا از این جهت که جماعت صحابه، مصحف آن حضرت را دانسته و خواسته به مهجوریت و انزوا محکوم ساختند، این جریان به سان خاری که در قلب شهرستانی خلیده است و زبان او را به شکوه از درد ناشی از آن به صراحت میگشاید «که چگونه دسته جمعی مصحف آن حضرت را مورد بیمهری قرار دادند»30 [و عمر ـکه کارگردان جمع قرآن همزمان با حکومت ابیبکر بود] «به علی(ع) ـکه مصحف خود را به اصحاب ارائه کرده بودـ چنین گفت: «ما أغنانا بما معنا من القرآن عما ندعونا إلیه»31: (مگر قرآنی که در اختیار ما است، از آنچه تو ما را بدان فرا میخوانی [یعنی از مصحف تو] بینیاز نمیسازد؟).
شهرستانی با اشارتی که از هر صراحتی گویاتر است اعلام میدارد:
امیرالمؤمنین علی(ع) با فرمان قاطعی از سوی پیامبر اکرم(ص) به جمع قرآن، بلافاصله پس از تجهیز و غسل و کفن و نماز بر جنازه و دفن آن حضرت، به جمع و تألیف قرآن موظف گشت؛ و بدون هیچ فترتی دست بهکار شد و به جمع و تألیف آن توفیق یافت»32 چنانکه از ابوبکر حضرمی از امام صادق(ع) روایت شده است که میگفت:
«إن رسول الله(ص) قال لعلی: یا علی، القرآن خلف فراشی فی المصحف و الحریر و القراطیس؛ فخذوه و اجمعوه و لا تضیعوه کما ضیعت الیهود التوراة، فانطلق عَلیّ (ع) فجمعه فی ثوب أصفر ثم ختم علیه فی بیته، و قال: لا أرتدی حتی أجمعه، و إن کان الرجل لیأتیه فیخرج إلیه بغیر رداء حتی جمعه»:33
«تحقیقاً رسول خدا(ص) به علی(ع) فرمود: یا علی! قرآن در پشت بسترم [به صورت مکتوب] در مجموعهی اوراقی میان دفتین و حریر و کاغذها قرار دارد، بدان دست یابید و فراهمش آورید، مبادا کاری کنید که دچار ضایعه و آسیب گردد؛ چنانکه یهود، تورات را دچار ضایعه و آسیب ساختند، علی(ع) برای اینکار [پس از تجهیز جنازهی آن حضرت] روانهی خانه رسول خدا(ص) شد و آنرا میان جامهای زردفام فراهم آورد، آنگاه در خانه خویش بر آن مهر نهاد.
و گفت: ردا در برنگیرم تا وقتی که قرآن را جمعآوری کنم. اگر کسی میخواست نزد آن حضرت برود بهسوی او بدون ردا بیرون میآمد و این عمل تا اتمامِ جمع قرآن ادامه یافت.
شهرستانی در مسأله جمع قرآن «به حدیث ثقلین» روی میآورد و پیوند ناگسستنی قرآن و عترت را گوشزد میکند و قرآن را ویژهی اهل بیت معرفی میکند، و حفظ و صیانت قرآن را بازده نگاهبانی و پاسداری اهل بیت میداند.34
به راستی در هر زاویه از زوایای مربوط به قرآن باید اهل بیت را مرجع و ملجأ مطمئن دانست، و نباید در هیچ ناحیه و بُعدی از قرآن آنها را از قرآن جدا کرد:
«پس از آنکه علی(ع) آنرا به مسجد آورد، مسجد نشینان گفتند: ابوالحسن [پس از مدتی انقطاع از مردم] برای چه هدفی بدینجا آمد؟! وقتی در جمعِ آنها قرار گرفت. کتاب خدا را در میان آنها نهاد [و به جدایی ناپذیر بودن قرآن از عترت ـبا استناد به حدیث رسول الله(ص) در این جایگاه و در ارتباط با جمعآوری قرآنـ اعلام کرد که آن حضرت فرمود:
إنّی مخلف فیکم ما إن تمسکتم به لن تضلوا: کتاب الله و عترتی أهل بیتی، و هذا الکتاب و أنا العترة.35
محققاً من در میان شما پس از خود میراثی را بهجای میگذارم که اگر بدان چنگ آورید و بدان تمسک جویید هرگز گمراه نشوید، آن میراث، کتاب خدا و عترت من یعنی اهل بیت و خاندان من است. [علی(ع)] پس از آن به مردم گفت: این همان کتاب، و من همان عترت هستم.
«دومی از جا برخاست و به آن حضرت عرض کرد: اگر قرآنی نزد تو است، نزد ما نیز همانند آن وجود دارد، پس به آنچه در نزد تو است ما را نیازی نیست.»36
البته در پارهای از روایات شیعی آمده است. وجود مصحف علی(ع) نزد آنحضرت ـبهخاطر حقایقی که در آن درج شده بود، ـو در همین بخش آنرا بازگو خواهیم کردـ موجب نگرانی شدید میشد که هم موجب ردّ این مصحف و هم انگیزهی مقاصد سوء برخی از معاصران و تهدید قتل آن حضرت شده بود.37
شهرستانی خویشتن را از نقل قولی گویا و رسا ـبرای بیان علت منزوی کردن علی(ع) و مصحف اوـ ناگزیر میبیند و چنانکه دیدیم میگوید: «برخی بر آنند که در مصحف آن حضرت، هم متن قرآن و هم حواشی وجود داشت و جملههای معترضهای که بر پهنا و حواشی آن نگاشته شده بود.»38
پیدا است شهرستانی، حقیقتی را از گفتار واقع بینانهی کسی و یا کسانی بازگو کرده که در کتب احادیث شیعی نیز بهگونهای مبسوط و تا حدودی مشخص، وارد شده است: «وقتی طلحه راجع به خودداری علی(ع) در ارائهی مصحف خود به مردم، سؤال کرد آن حضرت در پاسخ او فرمود:
یا طلحة! إن کل آیة أنزلها الله (جل و علا) علی محمد(ص) عندی بإملاء رسول الله(ص) و خط یدی حتی أرش الخدش (فقال طلحة): کل شئی من صغیر أو کبیر أو خاص أو عام کان أو یکون إلی یوم القیمة فهو عندک مکتوب؟ قال: نعم و سوی ذلک، إنّ رسول الله(ص) أسرّ إلیّ فی مرضه مفتاح ألف باب من العلم، یفتح کل باب ألف باب. و لو أنّ الأمة منذ قبض رسول الله(ص) اتبعونی و أطاعونی لأکلوا من فوقهم و من تحت أرجلهم…:39
ای طلحه! هر آیهای که خداوند (جل و علا) بر محمد(ص) نازل کرد نزد من ـبه املای رسول خدا(ص) و دستخطم ـوجود دارد، و تأویل هر آیهای که خداوند بر محمد(ص) نازل کرده، و هر حلال و حرام، یا حدّ و حکم، یا هر چیزی که امت اسلامی تا به روز رستاخیز نیاز دارند به املای رسول خدا(ص) و دستخط من ـحتی أرش خدشـ نزد من است. طلحه گفت: هر چیزی از خرد و کلان، خاص و عام ـکه وجود دارد یا تا روز قیامت پدید میآیدـ نزد تو مکتوب است؟ فرمود: آری، و علاوه بر آن رسول خدا(ص) هنگامی که قبض روح میشد کلید هزار باب از علم را به دور از دیدِ دیگران و در نهان در اختیار من قرار داد، هر بابی از آن، هزار باب دیگر از علم را به روی من میگشاید، و هر گاه امت ـاز آن هنگامی که آن حضرت از دنیا رفتـ از من پیروی میکردند، و فرمان مرا گردن مینهادند از هر سو، از فراز و نشیب و بالا و پایین، نعمت و رفاه نصیب آنان میشد.
شهرستانی ـچنانکه دیدیمـ این حقیقت را نیز خاطر نشان میکند که «امیرالمؤمنین علی(ع) قرآن را همانگونه که نازل شدـ بدون هیچگونه تحریف و تبدیل و زیاده و نقصان جمع کردـ و بدانگونه که پیامبر اکرم(ص) به مواضع ترتیب و نهاد و تقدیم و تأخیر آیات و سور اشاره فرمود، این مصحف را فراهم آورد. ابوحاتم گفته است: آن حضرت هر آیهای را در کنار آیهی مشابه آن نهاد.40
روایات شیعی و سخنان بزرگان و دانشمندان برجستهی شیعه نیز به چنان مقالی گویا است؛
شیخ مفید صریحاً در این باره خاطرنشان میکند که قرآنِ موجود، سراسر آن کلام خدای تعالی و تنزیل او است، و چیزی از کلام بشر بدان راه نیافته، و چیزی از آن ضایع و کاسته نشده است. مرحوم مجلسی بهدنبال آن آورده است:
علی(ع) قرآن مُنزل را از آغاز تا انجامش فراهم آورده، و آن را آنگونه که باید و شاید سامان داده، مکی را بر مدنی و منسوخ را بر ناسخ، مقدم آورده و هر چیزی از قرآن را در جایگاهِ به حقِ آن نهاده است.41
از مجموع روایات فریقین چنین استنباط میشود که امیرالمؤمنین تا پایانِ زندگانیِ خود از ارائهی مصحف خویش سخت خودداری میورزید، و آنرا به احدی نشان نداد، و حتی ابنسیرین آرزوی دستیابی به مصحف آن حضرت را در سر میپروراند و میگفت اگر این مصحف بهدست میآمد، علم و دانش را در آن مییافتیم.42
اما دیدیم که همان ابنسیرین میگفت: امیرالمؤمنین در مصحف خود ناسخ و منسوخ را نگاشت و من در جستوجوی یافتن این مصحف بر آمدم و در این باره به مدینه نامه نوشتم که آنرا [در خاندان آن حضرت بیابند] لکن نتوانستم بر آن اطلاع یابم.43
این پرسش در ذهن کسانیکه در مسأله جمع قرآن توسط امیرالمؤمنین میکاوند، خود را مینمایاند که سرنوشت این مصحف و فرجام آن پس از شهادت آن حضرت چگونه بوده است؟
پارهای از احادیث شیعی میتواند پاسخگوی چنین مقال و سؤالی باشد:
ـ طی روایت ابیذرِّ غفاری آمده است:
وقتی عمر به خلافت رسید از علی(ع) درخواست کرد که مصحفِ خود را به آنان تسلیم کند تا در آن میان خود دستکاری کنند. لذا به علی(ع) عرض کرد: ای اباالحسن! چه خوب است قرآنی را که نزد ابیبکر بردی برای ما بیاوری تا بر سر آن همبستگی یابیم؟ علی(ع) فرمود: پاسخ مثبت چنین توقع و انتظاری از من سخت بهدور است، و راهی بدان نیست. من مصحفم را از آنرو نزد ابیبکر بردم تا حجت بر شما بهپا خواسته [و عذر و بهانهای برای شما باقی نماند] و نگویید ما از این مصحف در بیخبری بهسر میبردیم یا بگویید مصحف خود را نزد ما نیاوردی. قرآنی که نزد من است جز مطهران و پاکان و اوصیا، که از فرزندان من هستند هیچکسی را بدان دسترسی نیست، و نمیتوانند با آن تماس و ارتباط برقرار سازند. عمر گفت: آیا وقت معینی برای نشاندادن و ارائه آن در مدنظر است؟ فرمود: آری، زمانی که قائم از فرزندان من به پا خیزد آنرا اظهار کرده و مردم را بر عمل به مضامین و محتوای آن وامیدارد، و سنت بر اساس آن جاری خواهد شد.44
ـ ضمن سؤالات طلحه از علی(ع) آمده است:
طلحه به آن حضرت عرض کرد: ای اباالحسن نمیبینم راجع به مصحف و قرآنی که جمعآوری کردی به پرسشم پاسخ دهی مبنی بر اینکه آیا آنرا به مردم ارائه نمیدهی؟ فرمود: طلحه! عمداً از پاسخ به تو امتناع ورزیدم، پس برای من راجع به آنچه عمر و عثمان فراهم آوردند گزارش کن مبنی بر اینکه سراسر آن قرآن است و یا آنکه در آن چیزیکه قرآن نیست راه یافته است؛ طلحه پاسخ داد: بلکه سراسر آن قرآن است. حضرت فرمود: اگر به محتوای آن پایبند باشید از آتش دوزخ نجات مییابید و بر بوستان بهشت درمیآیید؛ زیرا در قرآن حجت و دلیل و بیان حق ما و وجوب طاعت از ما وجود دارد. طلحه گفت: مرا بسنده است، چنانچه قرآن مرا بسنده است.
آنگاه طلحه گفت: پس برای من راجع به آن قرآنی که در دست تو است، دربارهی تأویل آن و حلال و حرام آن گزارش کن که آنرا پس از خود در اختیار چه کسی قرار میدهی و بعد از تو چه کسی صاحب این قرآن خواهد بود. علی(ع) فرمود: این قرآن را به کسی که رسول خدا(ص) مرا فرمان داد که بدو واگذارم میسپارم، کسی که وصی من و سزاوار ولایت و سرپرستی بیشتر از مردم به خود مردم است، یعنی فرزندم حسن، آنگاه فرزندم حسن آنرا به پسرم حسین میسپارد، سپس در اختیار یکی پس از دیگری از فرزندان حسین دست به دست میگردد، تا آخرین آنها بر رسول خدا(ص)، بر حوض کوثر در آید، اینان با قرآن پیوند خوردهاند و از قرآن جدا نشوند و قرآن با آنها است و از آنان جداییناپذیر است.45
4. علی(ع)، آگاهترین مردم به قرائت قرآن
عَلیّ (ع)… لکتاب الله أقرؤکم (رسول خدا(ص))از مطاوی روایات فراوان و نیز مطالعه و بررسی منابع مربوطِ به قرآن و علوم قرآنی این حقیقت بیهیچگونه ابهامی نمایان است که علی(ع)، در امر قرائت قرآن کریم از مهارت و کارآیی و آگاهی فزونتری از همهی قرّا بهرهمند بوده است؛ تا جایی که میبینیم این آگاهی و مهارت در قرائت موجب گردید، اکثر و بلکه تمام قراآت متداول میان مسلمانان شرق و غرب، قرآنی است که روایات آنها، به آن حضرت منتهی میشود. و به عبارت دیگر میتوان گفت: دنیای اسلام، قرآنی را از دیر باز پذیرا شد که باید آنها را قرائت امیرالمؤمنین علی(ع) برشمرد؛ چنانکه ضمن همین مبحث شواهد و قرائنی را یاد خواهیم کرد که مؤید همین حقیقت انکارناپذیر میباشد.
هر چند در پارهای از مصادر آمده است که رسول اکرم(ص)، ابیبن کعب را آگاهتر از دیگران در قرائت قرآن معرفی کرده است؛46 اما با توجه به شواهد و قرائنی که در اختیار داریم پیشتر از ابیبن کعب، علی(ع) ـنه تنها در امر قرائت قرآن کریم، بلکه در همهی مباحث و علوم قرآنـ در رأس همهی صحابه جایگاه شامخی دارد که هیچکس را توان بر فرازیدن بر چنین جایگاه و پایگاه والا نیست.
مرحوم شیخ مفید، حدیثی را یاد میکند که مقام شامخ امیرالمؤمنین را از زبان رسول خدا(ص) در همهی شؤون، برتر از دیگران معرفی کرده و آنحضرت را فرد بیهمتا و برتری میشناساند:
از شهر بن حوشب است که میگفت از ابی أمامه باهلی شنیدم میگفت:
و الله لا یمنعنی مکان معاویة أن أقول الحق فی علی(ع)، سمعت رسول الله(ص) یقول:
علیّ(ع) أفضلکم، و فی الدین أفقهکم، و بسنتی أبصرکم، و لکتاب الله أقرؤُکم. اللهم إنی أُحب علیا فأحبه اللهم إنی أُحب علیا فأحبه:
«سوگند به خداوند، موقعیت و مقام سیاسی معاویه مرا از گفتن حق دربارهی علی(ع) بازنمیدارد، از رسول خدا(ص) شنیدم که میفرمود:
علی برترین شما است، و در دین با بینشترین شما است، و بیناترین شما به سنت من است و برای کتاب شما (یعنی قرآن) آگاهترین؛ و کارآمدترین شما در قرائت آن است [آنگاه دو بار گفت]: بار خدایا من علی را دوست میدارم پس تو علی را دوست بدار.47
هیچ آیهای در قرآن به چشم نمیخورد که علی(ع) قرائت آنرا مستقیماً از رسول اکرم(ص) فرانگرفته باشد. علی(ع) چنانکه قبلاً دیدیم دربارهی قرآنی که خود، آنرا جمعآوری کرد میفرمود:
… و لیست منه آیة إلا وقد أقرأینها رسول الله(ص) و علمنی تأویلها…48
هیچ آیهای از این قرآنی که فراهم آوردم وجود ندارد مگر آنکه تحقیقاً رسول خدا(ص) قرائت آن و تأویل و تفسیر آنرا به من تعلیم داد.
و نیز طی روایت دیگری آمده است که علی(ع) به مردم فرمود:
سلونی عن کتاب الله؛ فو الله ما نزلت آیة من کتاب الله فی لیل و لانهار، و لا مسیرو لا مقام إلا و قد أقرانیها رسول الله(ص) و علمنی تأویلها.49
از من راجع به کتاب خدا پرسش کنید؛ پس سوگند به خداوند، آیهای از کتاب خدا در شب و روز و در مسیر و محلِ اقامتِ رسول خدا(ص) نازل نشده است مگر آنکه قطعاً آن حضرت قرائت و تأویل آنرا به من تعلیم داده است.
دو تن از نویسندگان معاصر دربارهی مصحف علی(ع) یادآور میشوند که ابنسیرین میگفت: علی(ع) فرمود:
آلیت ألاّ آخذ ردایی إلا لصلوة جمعة حتی أجمع القرآن فجمعته:50
با خدای خود عهد نمودم که ردا دربرنگیرم مگر برای نماز جمعه تا آنگاه که قرآن را جمع کنم، پس آنرا فراهم آوردم.
آنگاه میگویند: مطلبی که هیچگونه تردیدی بدان راه ندارد، آن است که حدیث یاد شده دالّ بر آن است که اندیشهی جمع قرآن ـقبل از اینکه ابیبکر مصحف خود را گردآوردـ در ذهن علی(ع) استقرار یافته بود.
ادامه دارد...
منبع مقاله: http://maarefquran.org/
/م