مفاهیم و دانش ها چگونه در ذهن ما شکل می گیرند؟

برای دانش افزایی و بهره مند شدن از دانشی که از جهان داریم، باید بتوان به نحوی آن را بازنمایی کرد. واژه بازنمایی برای اشاره به هر چیزی است که در غیاب آن چیز به جایش به کار می رود. نقاشی ها، عکس ها، نقشه ها و واژه ها،
چهارشنبه، 2 بهمن 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مفاهیم و دانش ها چگونه در ذهن ما شکل می گیرند؟
مفاهیم و دانش ها چگونه در ذهن ما شکل می گیرند؟

 

نویسندگان: یان کریستنسن، هاگ واگنر و سباستین هالیدی
مترجمان: ابوالقاسم بشیری، جمشید مطهری و رحیم میردریکوندی



 

برای دانش افزایی و بهره مند شدن از دانشی که از جهان داریم، باید بتوان به نحوی آن را بازنمایی کرد. واژه بازنمایی برای اشاره به هر چیزی است که در غیاب آن چیز به جایش به کار می رود. نقاشی ها، عکس ها، نقشه ها و واژه ها، همه مثال هایی از بازنمایی هستند - گرچه هر کدام در جای خودشان موجودات مستقل هستند، در وهله اول به عنوان نمودهای (1) چیزهای دیگر عمل می کنند. ویژگی این نمودها این است که تنها بعضی از جنبه های چیزهایی را که به جای آن ها قرار می گیرند، نشان می دهند؛ بنابراین یک توصیف کلامی یا یک تصویر از یک کاسه توت فرنگی و خامه، به گونه ای متفاوت کاسه را بازنمایی خواهد کرد، و هیچ کدام بیان نمی کنند که توت فرنگی چه مزه ای می دهد.
همان گونه که می بینیم، همه نمونه هایی که در بالا ذکر شد، از نمودهای بیرونی (2) هستند که می توانند به صورت تصویری (3) یا کلامی (4) باشند. از آن جا که تصاویر به عنوان چیزهایی که به تصویر کشیده می شوند، ساختار مشابه دارند چنین گفته می شود که این تصاویر بازنمایی های تمثیلی (5) هستند. از طرف دیگر، نمودهای زبانی با امور بازنمایی شده، ارتباط قراردادی دارند. این نمودهای بیرونی را می توان بر روی وسایل ارتباط جمعی از قبیل کتاب ها، فیلم، نوار کاست و دیسکت کامپیوتری ذخیره کرد.
بازنمایی درونی (6) را نیز می توان به دو دسته تقسیم کرد: بازنمایی تمثیلی (یا تصویرهای ذهنی) (7) و بازنمایی های گزاره ای. (8) بازنمایی های تمثیلی به صورت ویژه ای با داده هایی که ماهیت حسی دارند، پیوند خورده اند، در حالی که بازنمای های گزاره ای - صرف نظر از ماهیت اطلاعات اولیه - شبه زبانی هستند. البته بازنمایی های درونی، فقط در حافظه ذخیره می شوند.

نظریه رمزگردانی دوگانه پایو

پایو بیان کرد که در حافظه دو سیستم رمزگردانی بازنمایی درونی وجود دارد: سیستم کلامی (9) و سیستم غیر کلامی. (10) این سیستم ها با هم در ارتباطند؛ ولی دارای ظرفیت های اختصاصی اند. سیستم کلامی با اطلاعاتی سر و کار دارد که در قالب زبانی یافت می شوند (اساساً زبان گفتاری و نوشتاری) و ماهیت زنجیره ای (11) دارند. واحدهای بازنمایی سیستم کلامی،‌ لگوژن (12) نامیده می شوند. سیستم غیر کلامی با اطلاعات و رویدادهای مکانی (یعنی تغییرات در طی زمان) و درون دادهایی از دیگر حواس سر و کار دارد؛ واحدهای بازنمایی این سیستم صورت های ذهنی (13) نامیده می شوند. بین این دو سیستم پیوندهای ارجاعی (14) وجود دارد که ما را قادر می سازند، برای مثال، اشیایی را که می بینیم، نام ببریم. لگوژن ها را به گونه ای تعریف کرده اند که هم به عنوان ساختارهای اطلاعاتی و هم به عنوان مولدهای پاسخ عمل می کنند، و از این لحاظ،‌ تقریباً شبیه طرح واره ها هستند.
شواهدی که از فرضیه ی رمزگردانی دوگانه حمایت می کند، از چند منبع سرچشمه می گیرد. برای مثال، اگر یک زنجیره سریع از کلمات و یک زنجیره سریع از تصاویر به افراد ارائه گردد و از آن ها خواسته شود تا به هر ترتیب که می توانند این کلمات یا تصاویر را به یاد بیاورند، آنان بیشتر تصاویر را به یاد خواهند آورد؛ هر چند این افراد ترتیب بازنمایی کلمات را راحت تر از تصاویر به یاد می آورند. علاوه بر این، یادآوری موضوعاتی که به صورت تصاویر و کلمات ارائه شده اند (و بنابراین رمزگردانی در هر دو سیستم) از یادآوری موضوعاتی که فقط به صورت کلمات ارائه شده اند، بهتر می باشد.

ماهیت تصاویر ذهنی

بدیهی است که ما قادریم تصاویر ذهنی را در ذهن خودمان به صورت ماهرانه ای دستکاری کنیم و روشن است که ما می توانیم چنین عملیات هایی را به شیوه های بسیار مفید و عملی مورد استفاده قرار دهیم. برای بررسی شیوه های به کارگیری این تصاویر، از دو نوع آزمایش معروف استفاده کرده اند. در این دو نوع آزمایش از تکالیفِ چرخش ذهنی (15) و مرور تصویر ذهنی (16) استفاده شده است.
فعالیت چرخش ذهنی به طور معمول عبارت از آن است که مشاهده گری با دو شیء کاملاً یکسان مواجه می شود؛ ولی یکی از آن ها (شیء هدف) در جهت مخالف چرخانده شده و حتی ممکن است به صورت تصویر آیینه ای - معکوس شده - به مشاهده گر (آزمودنی) ارائه گردد (شکل 1). وظیفه ی مشاهده گر آن است که بگوید آیا شیء چرخانده شده، همان شیء وارونه شده است یا نه. به نظر می رسد که اکثر افراد این کار را با چرخش ذهنی شیء هدف انجام می دهند تا این که با شکل مورد مقایسه هم جهت شود و سپس نظر خودشان را بیان می کنند. این چرخش ذهنی، وقت گیر است و هرچه شیء هدف بیشتر چرخانده شود، مشاهده کنندگان نیز پاسخ خودشان را دیرتر ارائه می دهند.
شکل 1. فعالیت چرخشی ذهنی. شیء سمت راست از جفت (a) باید بیشتر از شیء سمت راست از جفت (b) چرخانده شود تا این که هر دو جفت در یک جهت همسان قرار بگیرند؛ بنابراین قضاوت کردن درباره جفت (a) نسبت به جفت (b) زمان طولانی تر را به خود اختصاص می دهد.
تکالیف وارسی تصویر ذهنی ایجاب می کند که مشاهده کنندگان تصویری را مانند نقشه ای که شماری از ویژگی های خاص روی آن علامت گذاری شده، به خاطر بسپارند. پس از این که آن تصویر را از جلوی آن ها برمی دارند، از آنان خواسته می شود نقطه ای را بین مکان های در حال حرکت تصویر کنند. زمان های نسبی مربوط به این مسافرت های تخیّلی، متناسب با فواصل بین این مکان ها به دست می آید؛ درست مانند وقتی که مشاهده کننده ها تصاویر اصلی را وارسی می کنند.
در هر دو نوع آزمایش، افراد به گونه ای رفتار می کنند که گویی در حال کار کردن با یک تصویر ذهنی هستند که برخی از ویژگی های محرک دیداری اصلی را دارد. با وجود این، این امر به خودی خود ثابت نمی کند که ما بازنمایی های ذهنی را به شکل تصاویر ذهنی ذخیره می کنیم، و این که آیا ما این طور عمل می کنیم یا نه، بسیار مورد بحث قرار گرفته است.

فرضیه گزاره ای

دیدگاه گزاره ای این است که دانش به وسیله ی تصاویر ذهنی بازنمایی نمی شود؛ بلکه به وسیله ی صورت های بسیار انتزاعی تری که گزاره ها (17) نامیده می شوند، بازنمایی می شود. این گزاره ها واقعیت های آشکاری هستند که روابط بین مفاهیم را نشان می دهند. گزاره ها به دستگاه های حسی یا کلامی وابسته نیستند، و گاهی اوقات به عنوان عناصر ذهنی (18) به آن ها اشاره می شود؛ یعنی رمز اساسی که تمام فعالیت های ذهنی به آن صورت انجام می شوند. عملیات روی گزاره ها از طریق یک سیستم منطقی، معروف به حساب اسنادی (19) انجام می شود. این سیستم یک نوع نشانه گذاری آسانی را در اختیار می گذارد که در آن رابطه ی بین اشیای بازنمایی شده به صورت اسناد (20) و خود اشیای بازنمایی شده به شکل موضوع (21) ارائه می شوند. شکل کلی این نشانه گذاری، عبارت است از: [روابط بین عناصر] [عنصر فاعلی] [عنصر مفعولی] به عبارت دیگر: [اسناد] [مسند الیه، مسند] بدین ترتیب گزاره ی «سگ، مرد پست چی را گاز گرفت»، به صورت زیر بازنمایی می شود:
[گاز گرفتن]، [سگ (عنصر فاعلی)، پست چی (عنصر مفعولی)].
گزاره ها را نمی توان به صورت مستقیم مشاهده کرد و به معنای دقیق کلمه، آن ها سازه های فرضی هستند. با وجود این، گزاره ها را می توان برای تبیین روابط پیچیده مورد استفاده قرار داد، و همچنین می توان آن ها را برای بازنمایی تصاویر ذهنی و زنجیره هایی از کلمات با هم ترکیب کرد. نکته اساسی این است که این گزاره ها نه تصاویر ذهنی اند و نه کلمات؛ بلکه یک بازنمایی انتزاعی از دانش اند. نظریه پردازان گزاره ای بیان می کنند که تصاویر ذهنی، صرفاً پدیده های همایند (22) هستند؛ یعنی پدیده هایی ثانوی که حاصل دیگر فرآیندهای شناختی اند و نه بخشی از آن ها؛ بنابراین وقتی ما تکالیفی را انجام می دهیم که به نظر می آید به دستکاری تصاویر ذهنی احتیاج دارند، ما واقعاً در حال به کارگیری شناختمان هستیم تا ببینیم چگونه باید با این تصاویر دیداری عمل کنیم. همچنین مطرح شده است که رابطه ی بین بازنمایی های کلامی و بازنمایی های حسی در نظریه رمزگردانی دوگانه، احتیاج به رمز سومی نیز دارد که می تواند گزاره ای باشد.

مدل کاسلین (23)

مدل کاسلین برای تبیین تصویرسازی دیداری، استعاره ای رایانه ای را به کار می گیرد و می کوشد الگویی مرکب از تصویرسازی ذهنی و ایده های گزاره ای ارائه کند. طبق این مدل تصاویر ذهنی دیداری در ابزاری دیداری نظیر صفحه ی رایانه ایجاد می شوند. این ابزار حد و مرزهایی دارد و روابط فضایی را می تواند بازنمایی کند. این ابزار (مانند چشم) بیشترین وضوح و دقت را در مرکز خود دارد، و در مجموع دارای وضوح و دقت محدودی است، بنابراین به همان نسبت جزئیاتی را که دوباره مجسم شوند، محدود می کند. همچنین مثل صفحه ی رایانه، به محض این که تصویر ذهنی ایجاد می شود، به سرعت محو می گردد و برای این که دوام داشته باشد، باید مجدداً ایجاد شود.
تصاویر ذهنی در این ابزار به وسیله مجموعه ای از فرآیندها ایجاد می شوند، و این فرآیندها اطلاعات ذخیره شده در فایل های تصویر ذهنی و فایل های گزاره ای (24) را مورد استفاده قرار می دهند. فایل های تصویری اطلاعاتی درباره شکل اشیاء در بر دارند. بعضی از فایل های تصویری شکل کلی اشیاء را (تصویر (25)) در خود دارد؛ در حالی که دیگر فایل ها ریزه کاری های بخش ها تصویر ذهنی را در بر دارند. فایل های گزاره ای اطلاعاتی درباره ویژگی های اشیاء دارند، و فایل هایی که اطلاعات اساسی برای بازنمایی را در خود دارند (بخش بنیادی و زیربنایی) (26) با فایل هایی که در تصویر اولیه ی اشیاء را در بردارند، پیوند می خورند. سیستم در جهت ایجاد تصویر ذهنی، آغاز محل فایل گزاره ای را پیدا می کند و برای پیوند با تصویر اولیه به بازبینی می پردازد. در صورتی که این پیوند درست باشد، سیستم این تصویر ذهنی را در منطقه ی مرکزیِ (وضوح و دقت بالا) ابزار مربوط قرار می دهد؛ مگر ای که دیگر مختصات، مشخص شده باشند، و همچنین به موقعیت یابی و جایگزینی سایر جزیئات این تصویر ذهنی - در صورت لزوم - ادامه می دهد؛ بدین وسیله عملیاتی مانند چرخش و تمرکز به طرف جلو و عقب نیز میسر می شود.
یک سلسله از آزمایش ها برای بررسی ویژگی های ابزار دیداری انجام شده است. در یکی از این آزمایش ها از تکلیفی به نام درجه بندی دیداری استفاده می کنند. در این تکلیف از افراد خواسته می شود یک جفت از حیواناتی که اندازه نسبتاً متفاوت دارند (مانند فیل و خرگوش) را تصور کنند؛ سپس درباره هر یک از این دو حیوان پرسش های مشخصی از افراد می شود. این مدل پیش بینی می کند که تصاویر ذهنی ای که قسمت بیشتر و بزرگ تری از صفحه ی دیداری را اشغال می کنند، جزئیات بیشتری را در بر دارند، و بنابراین پرسش های مربوط به تصاویر ذهنی بزرگ تر، سریع تر از پرسش های مربوط به تصاویر ذهنی کوچک تر پاسخ داده می شوند. این چیزی است که در واقع اتفاق می افتد. اگر این پرسش ها تنها با توجه دو بازنمایی گزاره ای به صورت انتزاعی پاسخ داده می شوند، دلیلی برای تفاوت وجود نخواهد داشت.

مدل های ذهنی (27)

رویکردی که جانسن - لایرد (28) مطرح کرد نیز،‌ استعاره ای رایانه ای را به کار می گیرد و از صورت بازنمایی، یعنی گزاره ها، تصاویر ذهنی، و الگوهای ذهنی که هر کدام به صورت مشخصی تعریف شده اند، استفاده می کند. گزاره ها برای بازنمایی انتزاعی معانی اتخاذ می شوند؛ ولی اعتقاد بر این است که این گزاره ها به جای این که از طریق بعضی عناصر ذهنی فرضی قابل بیان باشند، می توان کاملاً آن ها را به وسیله ی زبان عادی بیان کرد. تصاویر ذهنی، اشیای خاصی را بازنمایی می کنند و بسیاری از ویژگی های ادراکی این اشیاء را در بردارند؛ در حالی که مدل های ذهنی انتزاعی ترند و بازنمایی های تمثیلی تعمیم یافته از اشیاء هستند و تا حدودی شبیه الگوهای اولیه اند.
این مدل از شباهت این سه نوع بازنمایی و شیوه سلسله مراتبی که طبق آن زبان های برنامه نویسی رایانه ای طرح ریزی می شوند، استفاده می کند. این زبان برنامه نویسی بنیادی رمز ماشینی (29) نامیده می شود که به شیوه ای بسیار جزئی عمل می کند. نوشتن برنامه ها به صورت رمز ماشینی، کاری پیچیده فنی و وقت گیر است؛ از این رو زبان های سطح بالاتری تدوین شده اند که برنامه نویسی را ساده تر می سازند. رایانه برای اجرای برنامه، زبان های سطح بالاتر را برای خودش به رمز ماشینی تبدیل می کند. بر اساس دیدگاه جانسن - لایرد، الگوهای ذهنی و تصاویر ذهنی همین عملکرد سطح بالا را انجام می دهند و نیاز ما را به عمل کردن در سطح گزاره ای اساسی برطرف می کنند؛ بنابراین به جای بحث از این که آیا بازنمایی حاصل گزاره ها یا تصاویر ذهنی است، توجه ما می تواند به این پرسش جلب شود که چگونه افراد انواع مختلف بازنمایی را برای اهدافی متفاوت مورد استفاده قرار می دهند.
تفاوت بین گزاره ها و مدل های ذهنی را با استفاده از توضیحات مشخص یا نامشخص روابط درباره فضایی منطبق با گزاره ها مورد بررسی قرار داده اند. توضیحات مشخص، عبارت است از اطلاعات کلامی دقیق درباره محل هر شیء در یک آزمون آرایه، و آزمودنی ها می توانند با توجه به این گزاره ها یک الگوی ذهنی از این آرایه را ترسیم کنند؛ ولی توضیحات نامعین، اطلاعات مبهم را در برمی گیرد و ممکن است که با چند گروه از روابط سازگار باشند؛ از این رو آزمودنی ها نمی توانند یک الگوی ذهنی واحدی از آن ها به دست دهند. وقتی از افرادی پرسش شد که به ارائه توضیحات معین عادت کرده بودند، آنان می توانستند درباره روابط مکانی که به ترتیب در توضیحات اولیه بیان نشده بود، استنباط هایی انجام دهند. این امر نشان داد که آنان الگویی ذهنی شکل داده اند. علاوه بر این، وقتی از آن ها خواسته شد که توضیحات اولیه را یادآوری کنند، بسیار بد عمل کردند. این رویداد نشان داد که آن ها الگو را جایگزین گزاره های اولیه کرده اند. برعکس، افرادی که در معرض توضیحات نامعین قرار گرفتند، در انجام استنباط های بیشتر، ناتوان بودند؛ زیرا نمی توانستند یک مدلی را بسازند. با وجود این، آن ها به دلیل این که ناگزیر بودند در تمام مدت بر اطلاعات گزاره ای متکی باشند، در یادآوری توضیحات اولیه خیلی بهتر عمل کرد.

پی نوشت ها :

1. واژه ی representation که معادل بازنمایی است، در برخی از موارد به سبب تفنّن در عبارت یا به دلیل رساتر بودن «نمود» ترجمه شده است (مترجم).
2. external representations.
3. pictorial.
4. linguistic.
5. analogical representations.
6. internal representations.
7. mental images.
8. propositional representations.
9. verbal.
10. nonverbal.
11. serial.
12. logogens.
13. imagens.
14. referential links.
15. mental rotation.
16. image scanning.
17. propositions.
18. عناصر ذهنی، اصطلاح برخی از روان شناسان برای توصیف زبان درونی فرضی که ذهن محتویات خود را با آن ابراز می کند (پورافکاری).
19. predicate calculus.
20. predicate.
21. arguments.
22. پدیده ی همایند، یعنی هر رخدادی که با فرآیند یا رخدادی دیگر توأماً به وقوع می پیوند و یا به طور هم زمان آن را همراهی می کند؛ ولی خود نقشی در آن رخداد یا فرآیند ندارد؛ مثلاً می توان گفت رؤیاها پدیده های همایندی هستند که تنها با رخدادهای بیوشیمیایی و و نورولوژیکی در خواب همراهی می کنند.
23. Kosslyn's model.
24. propositional.
25. skeletal image.
26. foundation part.
27. mental models.
28. Johnson - Laird.
29. رمز ماشینی، «machine code» یک رشته برنامه های اساسی برای رایانه، که با کد دو نمادی هستند و مستقیماً با پردازنده ی مرکزی قابل اجرا می باشند (پورافکاری).

منبع مقاله :
کریستنسن، یان و هاگ واگنر و سباستین هالیدی؛ (1385)، روان شناسی عمومی، گروه مترجمان، قم، مرکز انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمه الله)، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.