مترجمان: ابوالقاسم بشیری، جمشید مطهری و رحیم میردریکوندی
نکات کلیدی
نظریه ی رشد شناختی پیاژه: (1)
پیاژه بر پیشرفت منظم و تغییر تراکمی تأکید ورزیده است. در دوره طفولیت، کودک در مرحله حسی - حرکتی قرار دارد. این مرحله دارای شش زیر مرحله است: 1. به کارگیری بازتاب ها (از تولد تا 1 ماهگی)؛ 2. واکنش های دَوَرانی اولیه (از 1 تا 4 ماهگی)؛ 3. واکنش های دورانی ثانویه (از 4 تا 8 ماهگی)؛ 4. هماهنگ شدن واکنش های ثانوی (از 8 تا 12 ماهگی)؛ 5. واکنش های دورانی مرتبه سوم (ثالثیه) (از 12 تا 18 ماهگی)؛ 6. کشف و راه حل های جدید (از 18 تا 24 ماهگی).ادراک پایداری شیء: (2) پایداری شیء عبارت از آن است که کودک پی می برد اشیاء با این که از میدان دید خارج می شوند، باز هم وجود دارند. پایداری شیء در زیر مرحله های سه تا پنج تحقق می یابد. تنها در زیر مرحله چهارم، کودک به جست و جوی اشیایی می پردازد که به طور کامل پنهان می شوند؛ ولی با این حال خطای الف - ب از او سر می زند؛ یعنی علی رغم این که کودک با چشم خود دیده است که شیء در مکان ب مخفی شده، آن را در جای همیشگی الف جست و جو می کند.
طرحواره ها: (3)
به نظر پیاژه، رشد شناختی بر اثر شکل گیری و هماهنگ شدن طرحواره ها، یعنی شیوه های ذهنی شناخت جهان، به وجود می آید. طرحواره ها از رفتاری ساده آغاز و تا زنجیره های اعمال هماهنگ رشد می کنند. رشد طرحواره ها طی دو فرآیند درون سازی و برون سازی تحقق می یابد؛ درون سازی عبارت است از فرآیند به دست آوردن اطلاعات جدید و گنجاندن آن در طرحواره های موجود. برون سازی نیز یعنی دگرگون سازی طرحواره های موجود به گونه ای که اطلاعات جدید را در برگیرند.ارزیابی نظریه پیاژه: (4)
عدم توفیق کودک در انجام تکالیفی که پیاژه آن ها را طراحی کرده، ممکن است از نبود انگیزه یا نرسیدن به بلوغ جسمانی یا ادراکی (حاکی از تفاوت بین کارایی و عملکرد) ناشی شود. در این صورت با ساده تر کردن تکالیف یا جذاب تر کردن آن ها، حتی برای کودکان کم سن و سال تر می توان شرایطی را فراهم آورد که بتوانند این تکالیف را انجام دهند.نظریه ویگوتسکی: (5)
ویگوتسکی بر این بارو بود که منشأ رشد شناختی انسان در رسش جسمانی او نیست؛ بلکه در عوامل فرهنگی و اجتماعی ریشه دارد و این عوامل از طریق زبان و تعامل اجتماعی عمل می کنند. منطقه تقریبی رشد (6) (ZPD) در این نظریه عبارت از مجموعه تکالیفی است که کودک به تنهایی از عهده ی آن ها برنمی آید؛ ولی در صورت تعامل با شخص دیگر می تواند آن ها را انجام دهد.رویکرد پردازش اطلاعات: (7)
طبق این رویکرد رشد شناختی، بر وجود و رسش مکانیزم های اساسی پردازش اطلاعات مبتنی است. تحریک و کاوش فعال فرد، امر حیاتی در فرآیند رشد به شمار می آیند. خوگیری (پاسخ ندادن تحریک های مکرر) پدیده ای سودمند جهت بررسی شناخت کودک است. توجه انتخابی و حافظه نیز در فرآیند رشد، اموری اساسی هستند و هنگام مطالعه رشد باید مورد توجه قرار گیرند.نظریه ی رشد شناختی پیاژه
ژان پیاژه در اواسط قرن بیستم مؤثرترین نظریه درباره ی رشد کودک را به وجود آورد. وی در نظریه خود، بر ویژگی هایی چون پیشروی منظم و تغییر تراکمی تأکید می کرد. به نظر پیاژه رشد کودک با عبور از زنجیره ای از مراحل به پیش می رود (به جدول 1 نگاه کنید). این مراحل همواره به یک ترتیب واحدی اتفاق می افتند، هیچ مرحله ای از قلم نمی افتد، و کودک هرگز از مرحله ای به مرحله قبل برنمی گردد. کودکان از نظر سنی در رسیدن به هر کدام از مراحل با هم تفاوت دارند؛ زیرا رشد، فرآیندی منفعل نیست؛ یعنی کودکان نیز در فرآیند رشد خود عناصر فعال هستند، و رشد، به کمک تغییرات کیفی مشخص می شود نه صرف نمو جسمانی.جدول 1- مراحل اصلی نظریه رشد شناختی پیاژه
مرحله ی رشد (سن تقریبی) |
ویژگی های اصلی هر مرحله |
|
● کنش های بازتابی؛ |
مرحله ی حسی – حرکتی |
مراحل متوالی که به پیدایش بازنمایی نمادین منجر می شود. |
مرحله ی پیش عملیاتی |
● کودک از سمبل ها برای بازنمایی استفاده کند؛ |
مرحله عملیات عینی |
● استدلال منطقی را بروز می دهد؛ |
مرحله عملیات صوری |
● توان فرضیه سازی و بررسی فرضیه ها را دارد؛ |
1. به کارگیری بازتاب ها (9) (از تولد تا یک ماهگی):
کودک تازه متولد شده در برابر محرک های درونی و بیرونی واکنش نشان می دهد، و در همین زمان تمایز بین محرک ها را نیز به سرعت می آموزد؛2. واکنش های دورانی اولیه (10) (از یک تا چهار ماهگی):
کودک اعمال تکراری را انجام می دهد که بر بدن خود او متمرکز هستند. (برای مثال، مکیدن انگشت شست)؛3. واکنش های دورانی ثانویه (11) (از چهار تا هشت ماهگی):
اعمال تکراری که سبب تغییراتی در دنیای بیرونی کودک می شوند (برای مثال، تکان دادن یک شیء متحرک، یا یک جغجغه) در حالی که کودک به نتایج آن به دقت توجه می کند؛4. هماهنگ سازی واکنش های ثانویه (12) (از هشت تا دوازده ماهگی):
کودک از روی قصد، ورودی های حسی و اعمال حرکتی را با هم هماهنگ می کند، پیامدها را پیش بینی کرده و راهکارهایی که قبلاً موفقیت آمیز بوده، تکرار می نماید؛5. واکنش های دورانی نوع سوم (13) (از دوازده تا هجده ماهگی):
اعمال تکراری کودک متنوع تر می شوند و کودک اعمال جدید را تجربه می کند؛6.کشف شیوه های جدید (14) (از هجده تا بیست و چهار ماهگی):
اعمال کودک، دیگر متکی بر آزمایش و خطا نیست؛ بلکه با فکر کردن روی مسائل می تواند راه حل های ذهنی برای آن ها بیابد.ادراک پایداری شیء
ویژگی های این زیر مرحله ها را می توان با پدیده ی مفهوم شیء دائم توضیح داد؛ یعنی وقتی اشیاء از میدان دید کودک خارج می شوند، او می فهمد که آن اشیاء هنوز باقی هستند و از بین نرفته اند. در زیر مرحله ی اول و دوم کودکان مادامی که شییء در میدان دید آن ها قرار دارد، دنبال می کنند؛ ولی همین که شیء از دید آن ها پنهان شود، دیگر تلاشی برای جست و جوی آن نمی کنند. تنها در زیر مرحله ی سوم است که کودک جست و جوی اشیاء را آغاز می کند؛ ولی این جست و جو فقط در گستره ای محدود انجام می گیرد. برای مثال، کودک نگاه خود را در جهت حرکت شیء ادامه می دهد، و در زیر مرحله چهار است که کودک به جست و جوی اشیای مخفی شده نیز می پردازد؛ اما در این مرحله نیز کودک خطایی به نام خطای (15) الف - ب (یا اثر الف نه ب) را از خود بروز می دهد. در این سن کودک نقش قایم موشک بازی را ایفا می کند، بارها شیء را که در مکان الف مخفی شده، پیدا می کند. حال اگر این شیء را در مقابل چشم او در مکان جدید ب مخفی کنند، کودک به جست و جوی این شیء در مکان اولیه، یعنی مکان الف خواهد پرداخت.تفسیر پیاژه از این عمل کودک این است که کودک هنوز به این میزان از رشد نرسیده است که وقتی چیزی از میدان دید او خارج شد، احساس کند هنوز وجود دارد و در مرحله بعدی، کودک به پایداری شیء دست می یابد؛ ولی در این مرحله فقط در صورتی به جست و جوی شیء می پردازد که در مقابل چشم او آن را مخفی کرده باشند و اگر شیء مخفی شده را بدون توجه او جابه جا کنند، کودک آن را در جاهای دیگری جست و جو نخواهد کرد و تنها در مرحله ی پنجم است که کودک به پایداری شیء دست می یابد. در این مرحله کودک شیء گمشده را در جاهای دیگر نیز جست و جو می کند.
طرحواره ها
بر اساس نظریه پیاژه، رشد عبارت است از شکل گیری و هماهنگی طرحواره ها، که ساختارهای ذهنی هستند. به عبارت دیگر، طرحواره ها نظام هایی از دانش، اعمال و افکارند که برای شناخت جهان مورد استفاده قرار می گیرند، و اموری هستند که رفتار را هدایت می کنند. اولین طرحواره ها، رفتارها هستند؛ یعنی کودکان یاد می گیرند چیزی که به طرف آن دست دراز می کنند، لمس نمایند. هرچه رشد ادامه پیدا می کند، طرحواره های جدید شکل می گیرند، و این طرحواره ها هماهنگ می شوند تا این که زنجیره ای از اعمال مانند دست دراز کردن به سمت شیء، چنگ انداختن به آن و بردن آن به طرف دهان، ممکن و عملی شوند. در طول مرحله حسی - حرکتی طرحواره ها به چنین رفتارهایی محدود هستند. رشد طرحواره ها سازگاری (16) (انطباق) نامیده اند و به کمک دو فرآیند اساسی درون سازی و برون سازی تحقق پیدا می کند. درون سازی عبارت است از فرآیند فراگیری اطلاعات جدید و گنجاندن آن در طرحواره های موجود، و برون سازی هنگامی اتفاق می افتد که طرحواره های موجود تغییر داده می شوند تا اطلاعات ناهمخوان جدید را در بر گیرند.ارزیابی نظریه پیاژه
پیاژه در تحقیقات خود به سبب تکیه ی زیادی که بر مشاهده ی فقط چند کودک - به ویژه کودکان خودش - داشت، مورد انتقاد قرار گرفته است. شیوه های او را نیز به دلیل فقدان دقت علمی مورد انتقاد قرار داده اند. روش های آزمایشی که پیاژه به کار می گرفت، احتمالاً عملکرد کودک را تحت تأثیر قرار داده است. مسأله اساسی این است که مشاهده این که کودکی نمی تواند عملی را انجام دهد، الزاماً به این معنا نیست که این کودک از لحاظ شناختی قادر به انجام آن عمل نیست؛ بلکه احتمال دارد دلایل دیگری در کار باشد (مثلاً کودک از نظر انگیزشی (17) نخواهد تکلیفی را انجام دهد؛ یا به دلیل ناتوانی جسمانی، (18) یعنی ساز و کارهای جسمانی زیر بنایی او هنوز به اندازه کافی به رسش و پختگی نرسیده باشند).شواهدی وجود دارد که این دیدگاه را که می گوید بین توانش (19) و عملکرد (20) تفاوت وجود دارد، تأیید می کند. برای مثال، در مطالعه ای که روی چند کودک پنج تا شش ماهه انجام گرفت، کودکان در آزمون پایداری شیء هنگامی که اسباب بازی با پارچه ای ضخیم پنهان شد، شکست خوردند؛ ولی وقتی همان اسباب بازی با تکه کاغذی ظریف پنهان شد، همه ی کودکان از عهده آزمون به خوبی برآمدند. به نظر می رسد سهولت دستکاری پوشش ها بر عملکرد شناختی کودکان تأثیر می گذارد؛ اما در حقیقت این منعکس کننده ی یک مشکل فیزیکی در انجام تکلیف است.
تغییرات مشابه در شیوه های آزمایش نشان داد سنینی را که پیاژه ادعا کرد که بعضی توانایی های شناختی رشد می کنند، اختلافات بسیار زیادی در آن ها وجود دارد. برای مثال، پیاژه معتقد بود که شمارش اعداد (استخراج ویژگی عدد و شماره) پیش از پایان مرحله پیش عملیاتی غیر ممکن است؛ ولی آزمایش روی کودکان شش ماهه نشان داد کودکان هنگامی که صدای دو ضربه ی طبل را می شنوند، به نمایش دو شیء توجه می کنند، و وقتی صدای سه ضربه ی طبل را می شنوند، به نمایش سه شیء توجه دارند. (و این نشان می دهد که کودک حتی در مرحله پیش عملیاتی نیز، به مفهوم عدد و شمارش توجه دارد). نتایج این تحقیق و دیگر تحقیقات مشابه نشان می دهند که حتی کودکانِ خُرد سال نیز، تا حدودی مفهوم عدد را درک می کنند.
نظریه ی ویگوتسکی
در مقابل نظریه پیاژه که تأکید داشت فرد با عبور از مجموعه ای از مراحل رشد می کند، نظریه ی ویگوتسکی قرار دارد.لِف ویگوتسکی معتقد است که منشأ و خاستگاه رشد شناختی در رشد جسمانی قرار ندارد؛ بلکه ریشه در تأثیرات فرهنگی و اجتماعی دارد. فرهنگ با استفاده از زبان و تعامل اجتماعی، امکان رشد را فراهم می کند (البته در صورتی که رشد زیستی زیربنایی به سطح مناسبی رسیده باشد). ناحیه رشد مجاور (ZPD) یک مفهوم محوری در نظریه ویگوتسکی است. این مفهوم به مجموعه ای از تکالیف اشاره دارد که انجام آن به تنهایی برای کودک بسیار دشوار است؛ ولی در صورتی که با فرد دیگری تعامل داشته باشد، می تواند آن را انجام دهد. کودک با کمک یادگیری که در اثر و همکاری با فردی بزرگسال یا هم سن و سال تواناتر حاصل می شود، رشد می کند. عملاً این نظریه بیان می دارد که آموزش، تنها در صورتی ثمربخش خواهد بود که تکالیف در ناحیه ی رشد مجاور مورد توجه قرار گیرد. شاید رشد زبان، ساده ترین چیزی باشد که می تواند اهمیت تعامل اجتماعی را در رشد نشان دهد.
رویکرد پردازش اطلاعات
رویکرد پردازش اطلاعات روی فرآیندهایی تمرکز دارد که به کمک آن ها کودکان اطلاعات را کسب کرده، به خاطر می سپارند، بازیابی می کنند و برای حلّ کردن مسائل آن ها را مورد استفاده قرار می دهند. بر اساس رویکرد پردازش اطلاعات، تحریک (21) برای رشد، امری ضروری به شمار می آید. برای مثال، رشد راه های عصبی که زیر بنای ادراک دیداری اند، به تحریک مناسب و نیز کاوش (22) محیط نیاز دارد. همچنین ثابت شده است که تحریک های متنوع در دوران اولیه کودکی، با رشد بهتر زبان و عملکرد شناختی در دوره های بعد زندگی ارتباط دارد، و این طور نیست که کودکان به یک اندازه به تمام ابعاد و جنبه های محیط توجه کنند. برای مثال، کودکان به تصاویر چهره ها [پیش تر] توجه می کنند تا به اجزای همان عکس ها که به طور درهم کنار هم چیده شده اند.اگر تحریک واحدی تکرار شود، همه موجودات زنده نسبت به آن خوگیری (23) نشان می دهند؛ یعنی به تدریج پاسخ به آن تحریک را متوقف می کنند. خوگیری برای بررسی شناخت کودک، مفید است. وقتی کودک نسبت به محرکی خو گرفت، دیگر به آن توجه نمی کند و در صورتی که تغییر محسوس و قابل توجهی در آن تحریک ایجاد شود، کودک دوباره توجهش به آن جلب می شود. به عبارت دیگر، خوگیری زدایی (24) می شود. از این نمونه می توان استفاده کرد و نشان داد که کودکان زودتر از آنچه پیاژه معتقد است به پایداری شیء دست می یابند. ما در بزرگسالی در فهم این که شیئی که بخشی از آن از دید پنهان است، در آن بخش ادامه دارد، هیچ مشکلی نداریم. (پدیده ی انسداد (25)) (26)
به نظر پیاژه مفهوم شیء دائم تا زیر مرحله 6 (یعنی تقریباً تا سن هجده ماهگی) هنوز برای کودک ایجاد نشده است؛ در حالی که کودکان چهار ماهه نشانه های پدیده انسداد را از خود نشان می دهند. در یک مطالعه (به شکل 1 نگاه کنید) کودکان چهار ماهه در معرض نمایشی قرار گرفتند که در آن میله ای را در پشت جعبه ای از یک طرف به طرف دیگر حرکت می دادند. وقتی که این کودکان به این محرک خو گرفتند، آن ها را در معرض دو نمایش جدید قرار دادند، که در یکی از آن ها میله ی سالمی را و در دیگری میله ی شکسته ای را از یک طرف به طرف دیگر حرکت می دادند. در این آزمایش کودکان بیشتر به میله شکسته نگاه می کردند، و این نشان می دهد که میله شکسته از نظر ادراکی برای آنان تازگی دارد؛ و همچنین نشان می دهد که این کودکان به میله سالم خو گرفته اند؛ یعنی همان چیزی که در پدیده انسداد از کودکان انتظار می رود.
شکل 1. نمایش تجربی پدیده انسداد در کودکان. کودکان نسبت به میله ای که در پشت یک قطعه [از] یک طرف به طرف دیگر حرکت می کند، عادت می کنند (الف). سپس آن ها با میله ای سالم (ب) و میله ای شکسته (ج) مورد آزمایش قرار می گیرند، در حالی که هر دو میله از یک طرف به طرف دیگر حرکت می کنند. کودکان چهار ماهه به میله ی شکسته (ج) بیشتر از میله سالم (ب) توجه می کردند. اقتباس از کِلمان (kellman)، پی.ج و اسپلک (spelke)، ای.اس. (27) (1983) ادراکِ اشیایی که قسمتی از آن ها پنهان شده، در دوره ی کودکی. روان شناسی شناختی شماره 15، صفحات 524- 15:488. این مطلب با اجازه از انتشارات علمی، اورلاندو (28) نقل شد.
حافظه برای رشد، ضرورت دارد. کودک در حدود یک ماهگی می تواند چهره ی مادر را از چهره ی افراد دیگر تمییز دهد. یکی دیگر از مشکلاتی که در آزمون های پایداری شیء به چشم می خورد، این است که کودکان خُردسال فقط حافظه کوتاه مدت دارند؛ به ویژه نسبت به پدیده هایی که به ندرت اتفاق می افتند. پس از این که شیئی مخفی می گردد، هرچه سریع تر آزمون اجرا شود، احتمال این که کودک خردسال آن شیء را در مکان جدیدش پیدا نماید، بیشتر است.
پی نوشت ها :
1. piaget's theory of cognitive development.
2. object permanence.
3. schemata.
4. Criticisms of piagets theory.
5. Vygotskys theory.
6. the zone of proximal development.
7. information processing approach.
8. sensorimotor / sensory - motor stage.
9. exercising reflexes.
10. preliminary circular reactions.
11. secondory circular reactions.
12. coordination of secondary reactions.
13. tertiary circular reactions.
14. invention of new means.
15. AB error (or A - not - B effect).
16. adaptation.
17. motivational.
18. physical.
19. competenc.
20. performance.
21. stimulation.
22. exploration.
23. habituation.
24. dishabituation.
25. پدیده ی انسداد، یعنی حذف یا پوشاندن شیئی در میدان بینایی به وسیله ی یک شیء دیگر.
26. the occlusion effect.
27. Kellman, P.J and Spelke, E.S.
28. orlando
کریستنسن، یان و هاگ واگنر و سباستین هالیدی؛ (1385)، روان شناسی عمومی، گروه مترجمان، قم، مرکز انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمه الله)، چاپ اول.