درمان با دارونماها (داروهای بی اثر) (2)

اکثر افراد تصور می کنند که دارونما فقط روی آدم های ساده و کم سواد تأثیر می گذارد و افراد تحصیل کرده و باهوش، به وسیله ی دارونما بهبود پیدا نمی کنند. این مسئله هم در تحقیقات زیادی بررسی شده است و هیچ گونه شواهدی پیدا
پنجشنبه، 3 بهمن 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
درمان با دارونماها (داروهای بی اثر) (2)
درمان با دارونماها (داروهای بی اثر) (2)

 

نویسنده: دکتر نرگس بیرقی




 

آیا میزان هوش و دانش بیمار می تواند باعث کاهش یا افزایش اثر دارونما شود؟

اکثر افراد تصور می کنند که دارونما فقط روی آدم های ساده و کم سواد تأثیر می گذارد و افراد تحصیل کرده و باهوش، به وسیله ی دارونما بهبود پیدا نمی کنند. این مسئله هم در تحقیقات زیادی بررسی شده است و هیچ گونه شواهدی پیدا نشده که آن را تأیید کند. یعنی میزان دانش، هوش، تلقین پذیری و... هیچ ارتباطی با اثر دارونما ندارد. حتی این عقیده وجود دارد که هر چه دانش و آگاهی بیمار بیش تر باشد درمان او راحت تر است و او بهتر می تواند به روند درمانی خود کمک کند. به همین دلیل ما همیشه به بیماران توصیه می کنیم تا می توانند درباره ی بیماری شان اطلاعات کسب کنند و سطح آگاهی خود را بالا ببرند. اتفاقاً چیزی که بین بیماران خود مشاهده می کنیم این است که اثر دارونما روی کسانی که در مورد بیماری خود مطالعه کرده اند بیش تر و سیر درمانی آن ها بهتر و سریع تر است.
در کل، اثر دارونما یک کمک مؤثر در کنار تأثیر داروهاست که معمولاً به جهت خصوصیت های مثبت فردی افزایش می یابد. این تأثیر با مؤلفه های منفی فکری و شخصیتی ارتباطی ندارد.

رابطه ی پزشک و بیمار تا چه حد می تواند اثر دارونما داشته باشد؟

رابطه ی پزشک و بیمار مبحث مفصلی است که خود می تواند کتاب جداگانه ای باشد، اما به طور خلاصه می توان گفت که اگر پزشک بتواند اعتماد بیمار خود را جلب کند، بخش زیادی از درمان را پشت سر گذاشته است. اگر بیمار باور داشته باشد روش درمانی که پزشک توصیه می کند، یا دارویی که تجویز می کند باعث بهتر شدن حال او می شود، اثر دارونمای درمان او بیش تر می شود و زودتر بهبود می یابد.
وقتی بیمار می بیند پزشک دردی را که او تحمل می کند، می شناسد و احساس او را درک می کند، حس مثبتی نسبت به پزشک پیدا می کند، و با بیان دردها و مشکلات خود برای پزشک، از سنگینی بار آن ها می کاهد.
بیمار احساس می کند پزشک کنار اوست، و او در تحمل دردهایش تنها نیست. همین عامل از شدت دردهای او می کاهد.
نوع رفتار پزشک و ارتباطی که با بیمار پیدا می کند، بسیار اهمیت دارد. این که پزشک از طریق ارتباط چشمی، لمس کردن محترمانه ی بدن بیمار هنگام معاینه، تأیید کردن عقاید و اعتقادات بیمار، نداشتن پیش فرض و پیش قضاوت در مورد او، راز داری، صداقت و... بتواند با بیمار خود ارتباط صمیمانه ای ایجاد کند، جدای از این که اعتماد بیمار جلب می شود، خود را در اختیار پزشک قرار می دهد و به دستورهای او عمل می کند، باعث ایجاد احساس نزدیکی بین بیمار و پزشک می شود.
با این که ایجاد ارتباط صمیمانه با بیمار اثر بسیار زیادی در درمان او دارد، متأسفانه پزشکی امروز ما از این نگرش که قدمت زیادی هم دارد فاصله گرفته است و به این سمت حرکت می کند که باید دلیل و علت هر بیماری را بداند و با روش های معین و شناخته شده به مقابله با آن برود. برخی از پزشکان گاهی به قدری مشغول بیماری می شوند که بیمار را از یاد می برند و مانند یک تعمیر کار که ماشینی را تعمیر می کند، با روش های تعریف شده و ثابت، بدن او را تعمیر می کنند تا سلامتی را به او بازگردانند.
این طرز فکر پزشکان باعث شده که برای ایجاد بک ارتباط مناسب و صمیمانه با بیماران تلاش نکنند، و همین امر آنان را از بخش مهمی از درمان که همان اثر مثبت ارتباط پزشک و بیمار است محروم کند. نتیجه ی چنین طرز فکری هم این شده است که بیماران به روش های غیر پزشکی و جایگزین که معمولاً بی تأثیرند روی می آورند. البته نداشتن آگاهی کافی برخی افراد و سودجویی برخی دیگر نیز در این فرایند مؤثر است.

آیا پزشک می تواند به بیمار بقبولاند بهتر شده، در حالی که واقعاً بهتر نشده؟

بحثی که همیشه در کنار دارونما مطرح می شود، موضوع فریب دادن بیمار است. این که پزشکی بداند داروی مؤثری برای درمان یک بیماری وجود دارد، ولی به جای آن داروی بی اثری را برای بیمار تجویز کند، در واقع بیمار را فریب داده است و این از نظر اخلاق پزشکی به هیچ عنوان قابل قبول نیست.
هم چنین اگر پزشکی متوجه بشود که روش درمانی که پیش گرفته اثر مطلوبی روی بیمار نداشته و آزمایش ها و عکس های مختلف نشان بدهند که بیماری هم چنان به قوت خود باقی است، ولی او به هر دلیل به بیمار دروغ بگوید که بیماری مهار شده و حال او به زودی بهتر می شود، در واقع بیمار را فریب داده است. این یک عمل کاملاً غیر اخلاقی است که هیچ پزشکی نباید آن را انجام بدهد.
اگر پزشکی فکر کند که می تواند از دارونما برای تشخیص واقعی یا خیالی بودن بیماری استفاده کند، یعنی دارونمایی به بیمار بدهد و منتظر شود تا در صورتی که بیمار اظهار کرد بهتر شده بیماری را خیالی یا کم اهمیت بداند؛ و در صورتی که تغییری ایجاد نشد، بیماری را واقعی و مهم برآورد کند. این نوع نتیجه گیری به دو دلیل کاملاً غلط محسوب می شود:
1) دارونما واقعاً مؤثر است و دردهای واقعی را هم درمان می کند. حتی در داروهای ضد سرطان هم بخشی از اثر دارو ناشی از تأثیر دارونما است. پس اگر کسی با دارونما خوب شد نمی توان نتیجه گرفت که بیماری او واقعی نبوده.
2) ممکن است بیماری فرد خطرناک یا حساس باشد و به تأخیر انداختن درمان مؤثر، عوارض ناگواری داشته باشد، یا حتی منجر به مرگ او شود. در این وضعیت پزشک مسئول است، چرا که باید با دقت بیش تری بیمار را معاینه می کرده تا به ناراحتی واقعی او پی ببرد و او را درمان کند.
استفاده ی صِرف از دارونما در درمان بیماری که داروی مؤثری برای آن ها وجود دارد، کاملاً غیر اخلاقی و نادرست است.
وظیفه ی پزشک معالجه ی بیمار است نه قبولاندن بهبودی به بیمار.

ماندگاری اثر دارونما چه قدر است؟

تصور اغلب افراد این است که اثر دارونما زودگذر است و بعد از مدتی بیماری دوباره عود می کند، اما پژوهش ها نتایج دیگری را نشان می دهند.
تحقیقاتی که روی میزان ماندگاری اثر دارونما انجام شده نتایج بسیار جالبی داشته است. برخلاف انتظار، مشاهده می شود که پس از گذشت یک سال از زمان اتمام آزمایه ی بالینی، بعضی بیماران درمان شده با دارونما، نسبت به بیمارانی که با دارو درمان شده اند، وضع بهتری دارند.
محققان دلیل این امر را چنین توضیح می دهند که دارونما باعث فعال شدن ساز و کارهای درونی بدن بیماران می شود، و چون این ساز و کارها ماندگاری بیش تری نسبت به اثر داروهای طبی دارند، تأثیر درمان با دارونما ماندگارتر از درمان با داروست. یعنی بدن افرادی که با دارونما بهبود یافته اند، این توانایی را پیدا می کند که در مقابل بیماری مقاومت کند و مانع از عود آن بشود.
یعنی کسی که با دارو درمان می شود، آن ساز و کارهای درونی بدنش فعال نمی شوند، بلکه دارو روی عامل بیماری تأثیر می گذارد و اثر آن بعد از مدتی کاهش پیدا می کند و به تدریج از بین می رود، در نتیجه احتمال عود کردن بیماری وجود دارد. اما وقتی خودِ بدن بتواند با استفاده از ساز و کارهای خاص خودش با بیماری مقابله کند، ماندگاری اثر درمان بیش تر می شود. پس با این فرضیه، کسانی که هم از اثر دارونما و هم از اثر دارو سود برده اند بهترین سیر درمان را خواهند داشت.
البته این مسئله به این معنی نیست که می توان دارو را کنار گذاشت و فقط به وسیله ی دارونما یا روش های جایگزین به درمان بیماری ها پرداخت. همان طور که قبلاً هم ذکر شد اثر دارونما در همه ی داروها وجود دارد و وقتی کسی از دارو استفاده می کند در واقع از اثر دارونمای آن هم سود می برد و ضمن این که ساز و کارهای داخلی بدن خود را فعال می کند، به وسیله ی مواد مؤثر موجود در دارو به بدنش کمک می کند تا بهتر با بیماری مقابله کند.
گفتیم که هر دارویی برای این که وارد بازار شود باید در آزمایه ها نشان بدهد که از دارونما مؤثرتر است، پس وقتی یک دارو 30 تا 40 درصد مؤثر است و 20 تا 30 درصد هم اثر دارونما در خود دارد، در نتیجه این دو با هم جمع می شوند و میزان تأثیر دارو را تا حدود 60 درصد بالا می برند. بنابراین اگر دارو را از درمان حذف کنیم بیمار را از بخشی از درمان محروم کرده ایم.
بیماری که بتواند از عامل مؤثر درمانی به علاوه ی عوامل مؤثر درونی به طور هم زمان سود ببرد، بهبودی مؤثرتر و بهتری خواهد داشت.

دارونما تا چه حدی می تواند مؤثر باشد؟

بعد از این که پژوهش ها مؤثر بودن دارونما را به اثبات رساندند، این پرسش پیش آمد که میزان تأثیر آن ها چه قدر است. به عبارتی قدرت دارویی دارونما در چه حدی است.
در علوم دارویی میزان تأثیر داروها به صورت درصدی بیان می شود. به عنوان مثال وقتی میزان مؤثر بودن یک داروی ضد درد، در نظر گرفته می شود، میزان تأثیر مورفین عدد «یک» فرض می شود و تأثیر سایر داروها نسبت به مورفین سنجیده می شود. مثلاً میزان تأثیر کوکائین نسبت به مورفین عددی کم تر از یک است، یعنی کوکائین نسبت به مورفین ضد درد ضعیف تری به حساب می آید.
در مطالعات نشان داده شده که قدرت ضد درد دارونما مساوی 56 درصد است. یعنی دارونما 56 درصد مورفین قدرت دارد. لذا ملاحظه می شود که در این پژوهش ها نه تنها پاسخ و عدم پاسخ بلکه میزان پاسخ نیز مورد توجه بوده است.
پژوهش های متعددی در تعیین قدرت دارونما انجام شده است و در مجموع اتفاق نظر بر این است که 20 تا 40 درصد قدرت داروها به تأثیر دارونمای آن ها مربوط می شود.

اگر بیمار بفهمد با دارونما درمان شده، آیا ممکن است بیماری اش عود کند؟

اگر بر روی نحوه ی تأثیر دارونما و این که دارونما چگونه باعث بهبود بیمار می شود، تمرکز کنیم، در می یابیم که اطلاع داشتن بیمار از این که با دارونما درمان می شود اثر آن را کم می کند.
یکی از راه های اثرگذاری دارونما، شرطی شدن بیمار به یک دارو یا روش درمانی است، و وقتی بیمار از این مسئله آگاهی داشته باشد که دارویی که استفاده کرده، همان دارویی نبوده که قبلاً باعث بهبود و کاهش درد او شده، طبیعتاً روی شرطی شدن او تأثیر می گذارد و اثر دارونما از بین می رود و حتی ممکن است بیماری عود کند. البته عود کردن بیماری همیشه رخ نمی دهد، چرا که وقتی ساز و کارهای داخل بدن فعال شده باشند و عامل بیماری از بین رفته باشد احتمال بازگشت دوباره به حالت اول کم است.
اما قاعدتاً ما پزشکان هیچ گاه به بیمار نمی گوییم که تو با دارونما درمان شده ای، همان طور که قبلاً گفته شد ما با سلامتی افراد، به هر شکلی که به دست آمده باشد، مقابله نمی کنیم. به عنوان مثال بیماری داشتم که می گفت قبلاً به پزشک دیگری مراجعه کرده و دارویی که برایش تجویز شده بسیار مؤثر بوده و حال او را خیلی بهتر کرده، بعد که نسخه و داروی او را دیدم، متوجه شدم نسخه پیچ داروخانه، به جای داروی ضد افسردگی یک نوع آنتی بیوتیک به او داده که هیچ تأثیری روی افسردگی ندارد، اما او بهتر شده بود. گفتن این جمله که: «نه، این دارو تأثیری روی تو نداشته و تو فکر می کنی که بهتر شده ای.» ارزشی ندارد. فقط به او توضیح می دهیم که بهبودی او احتمالاً به عوامل دیگری مربوط بوده است. بدیهی است که ما دیگر برای چنین بیماری همان داروی بی اثر را تجویز نمی کنیم. حتی اگر اشتباهاتی مانند این برای بیمار مضر باشند، آن ها را پی گیری می کنیم و برای برطرف کردن عوارض احتمالی تلاش می کنیم، و داروهایی را برای بیمار تجویز می کنیم که مؤثر باشند. اما اگر به هر دلیل اثر درمان قبلی بهبودی بوده، بهبودی را انکار نمی کنیم زیرا نظر بیمار در مورد بهبودی ممکن است درست باشد ولی مرتبط با آن دارو نباشد.
گاهی هم پیش می آید دارویی را برای بیمار تجویز می کنیم که می دانیم اثر آن چهار یا پنج هفته ی بعد ظاهر می شود، اما بیمار دو هفته ی بعد می آید و می گوید که خیلی بهتر شده است. این بهبودی به علت تأثیر دارونماست و به اثر دارو بر نمی گردد. ولی نشانه ی خوبی است، زیرا اثر دارونما در این درمان وجود داشته و دو هفته ی دیگر اثر دارویی آن نیز بروز خواهد کرد.
به هر روی، تفکیک اثر دارو از دارونما معمولاً دشوار است و به راحتی قابل تشخیص نیست و بهبودی بیمار ممکن است ترکیبی از هر دو این ها باشد.

در بیمارستان ها و مراکز درمانی چه قدر از دارونما استفاده می شود؟

از آن جایی که صداقت اصل اول پزشکی است، استفاده از دارویی بی اثر برای بیمار و تظاهر به این که دارویی مؤثر است خلاف اصول و اخلاق پزشکی است. از طرفی زمانی که داروی مؤثر برای درمان بیماری وجود دارد، دادن دارونما به منزله ی محروم کردن بیمار از درمانی بهتر است که به این دلیل نیز مردود است.
تنها موردی که به مصرف علمی دارونما برخورد کرده ام، توصیه به مصرف آن در بیماران سرطانی در مراحل آخر زندگی است. برای این بیماران به علت دردهای شدید مسکن قوی تزریق می شود. استفاده ی زیاد این مسکن ها موجب ایست تنفسی بیماران می شود. لذا توصیه شده که در فواصل بعضی از تزریق ها آب مقطر تزریق شود تا بتوان از حداکثر اثر دارونما نیز سود برد.
در واقع این آب مقطر با مکانیسم شرطی شدن بدن می تواند سیستم ضد درد درونی را تا حدی فعال کند.
بعضی از ویتامین ها و مکمل ها که گاهی توسط همکاران تجویز می شوند، تأثیری به جز تأثیر دارونما ندارند و معمولاً جهت جلب رضایت بیماران تجویز می شوند. یعنی بیمار اصرار دارد که دارویی در این مورد دریافت کند و پزشک لزومی به درمان دارویی نمی بیند که در نهایت منجر به نوشتن چنین نسخه هایی می شود. در این موارد نیز توصیه ی من به همکاران این است که در جهت اطمینان بخشی به بیمار تلاش کنند و از تن دادن به خواسته ای که پایه ی علمی ندارد و برای بیمار ضروری نیست پرهیز کنند.

توصیه ی دیگران به یک روش درمانی خاص چه قدر روی اثر دارونما تأثیر می گذارد؟

نظر اطرافیان روی اثر دارونما خیلی مؤثر است و می تواند آن را افزایش یا حتی کاهش بدهد. توصیه ی دیگران به یک دارو یا یک روش درمانی خاص باعث می شود امید بیمار به آن دارو یا روش درمانی زیاد شود و همین امید و انگیزه موجب می شود اثر دارونما افزایش یابد و بیمار زودتر بهبود پیدا کند. مثلاً وقتی همسایه، دوست یا یکی از اقوام بیمار به او می گوید: «من هم پارسال همین طور بودم و فلان قرص را خوردم و خوب شدم.» یا «پیش فلان دکتر رفتم و انگار که معجزه شده باشد، حالم خوب خوب شد.» اثر دارونمای آن دارو یا آن پزشک بالا می رود.
البته این توصیه ها و نظرات اطرافیان می توانند اثر معکوس هم داشته باشند. وقتی کسی در مورد دارویی که برای بیمار تجویز شده حرف های منفی می زند و معایب آن را بیان می کند، باعث می شود دارو دیگر آن طور که باید اثر نکند. مثلاً دارویی به یک بیمار داده ایم و نتیجه ی خوبی هم داشته و هیچ گونه عوارضی هم برای او نداشته، اما همین که یکی از اطرافیان او، مثلاً خاله ی بدبینی که از همه چیز ایراد می گیرد، به او می گوید: «این قرص ها را نخور، ضرر دارد، معده ات این طور می شود، مغزت آن طور می شود و...» بیمار نگران می شود و این نگرانی بر درمان تأثیر منفی می گذارد. حتی گاهی دیده شده که به کسی دارونمایی داده شده و او به دلیل حرف هایی که از اطرافیان شنیده، ناراحتی هایی پیدا کرده است یعنی بدون این که دارویی به او داده شده باشد عوارض جانبی پیدا کرده! بنابراین دارونما می تواند اثر معکوس هم داشته باشد.
متأسفانه این توصیه های غیر علمی و مخرب در جامعه ی ما بسیار زیاد شده است. افراد داروهایی را به همدیگر توصیه می کنند که خاصیتی ندارند و حتی گاهی مضر هستند یا روش های درمانی جایگزینی را به یکدیگر پیشنهاد می کنند که نه تنها خاصیتی ندارند بلکه می توانند حتی ضرر نیز داشته باشند.
ایجاد این نگرش در جامعه بسیار مفید است که اظهار نظر در هر موردی باید به اهل فن و دانش آن سپرده شود.

آیا اطلاع داشتن از وجود دارونما ممکن است اثر داروهای واقعی را کم کند؟

برخی فکر می کنند اطلاع داشتن از وجود چیزی به اسم دارونما باعث می شود بیماران نسبت به همه ی داروها بدبین و بی اعتماد بشوند، و فکر کنند داروهایی که مصرف می کنند بخشی از تأثیرشان خیالی است، پس اصلاً از آن ها استفاده نکنند. یعنی بگویند: «اگر من می توانم خودم را خوب کنم، پس چرا بی خود مواد شیمیایی وارد بدنم کنم؟!‍»
این که بخشی از تأثیر دارو به دارونما برمی گردد، مؤثر بودن داروها را رد نمی کند. توضیحی که در مورد پژوهش های دارویی دادیم ثابت می کند که داروها واقعاً مؤثرند.
همه ی انسان ها سلامتی را دوست دارند و نمی خواهند بیمار باشند و دارو مصرف کنند. خوب شدن بدون دارو نوعی سلامتی و بیمار نبودن را نشان می دهد و به ایجاد یک احساس خوب درونی کمک می کند ولی باید توجه کنیم که دارونما تنها قسمت کوچکی از روند درمان است و اگر منطقی فکر کنیم هدف بهبودی است و از هر امکانی برای بهبودی باید استفاده شود. در ضمن بخش دارونما یک جزء غیر اختصاصی و غیر قابل پیش بینی است، در حالی که بحث مؤثر دارویی یک تأثیر ثابت شده و مشخص دارد. امید بستن به تأثیر دارونما، در زمانی که مشکلی مانند بیماری وجود دارد، دور از منطق به نظر می رسد و به منزله ی استفاده نکردن از راه حل های درست است.
در این قسمت اصطلاحی به نام نُسِبو (Nocebo) را در مقابل پلاسِبو (placebo) توضیح می دهیم. اگر دارویی که هیچ ماده ی مؤثری در خود ندارد باعث بهبودی شود اثر پلاسبو گفته می شود ولی اگر همین داروی بی اثر باعث عوارض شود اثر نُسِبو پدید می آید. در پژوهش های بالینی که قبلاً ذکر شد بروز دیده شده در گروه دارونما که دارویی بی اثر دریافت کرده اند گاهی عوارض دارو بروز کرده است.
مثلاً می گویند: «از وقتی این دارو را خورده ام، اشتهایم کم شده یا دایم خواب آلوده هستم، یا عضلاتم می گیرد، سرم درد می کند و...» یعنی چون بیمار فکر می کند که دارو خورده و داروها معمولاً عوارض جانبی دارند، در نتیجه، این گونه عوارض جانبی در بدنش ایجاد شده است. این که بیمار در مورد دارویی که مصرف می کند چه طور فکر کند روی اثر آن دارو بسیار مؤثر است.
این مسئله همانند اثر دارونما، به شرطی شدن و انتظار بیمار مربوط می شود. بنابر این همان طور که می بینید ممکن است یک اثر نُسِبو غیر اختصاصی نیز در درمان ها وجود داشته باشد.
در نتیجه، افرادی که مثبت فکر می کنند و در مواجهه با بیماری بهترین گزینه های درمانی را برای خود برمی گزینند، در کنار آمدن با بیماری و حل مشکل خود موفق تر خواهند بود.

روحیه و اعتقادات افراد چه قدر روی اثر دارونما تأثیر می گذارد؟

پژوهش های زیادی انجام شده که نشان می دهند کسانی که افسرده و بدبین هستند وقتی بیمار می شوند سیر درمانی خیلی سختی را طی می کنند، به داروها خوب جواب نمی دهند، از عمل جراحی نتیجه ی خوبی نمی گیرند و عوارض جانبی زیادی پیدا می کنند. به همین دلیل امروزه پزشکان در تخصص های دیگر وقتی با بیماری که به این گونه اختلالات دچار است روبه رو می شوند، از ما کمک می خواهند تا نشانه های بیماری های روانی آن ها را کمی مهار کنیم، چون طبق تجربه دریافته اند که درمان بیماران افسرده و بدبین بسیار مشکل تر است.
به سبب آن که این بیماران امید کمی به زندگی دارند، انگیزه ای برای درمان شدن ندارند، به دستورات پزشکان عمل نمی کنند، و شاید با تفکرات منفی و مأیوسانه ای که دارند اثر دارونما را کاهش می دهند، یا حتی نُسِبو یا بروز عوارض بدون دلیل را تجربه می کنند. در نتیجه کار پزشکان را خیلی دشوارتر می کنند. برای همین پزشکان از ما می خواهند که این بیماران برای مدتی تحت نظر ما باشند تا با کم رنگ شدن افکار منفی شان، روند درمانی بهتری طی شود.
عامل مؤثر دیگر اعتقادات افراد است. در کتاب های علمی که نویسندگان خیلی از آن ها آدم های متدینی هم نبوده اند، ذکر شده که اعتقاد داشتن به ماوراءالطبیعه (متافیزیک)، به عنوان یک عامل مثبت در درمان افراد مؤثر است.
کسانی که حوزه ی نگرش آن ها به مسائل مادی محدود می شود، در برخورد با استرس بیماری ضعیف تر عمل می کنند. کسانی که ارزش های والاتری مثل انسان دوستی، اخلاق و ایمان در تفکرات خود دارند، دارای خصوصیت شخصیتی مثبت هستند. این افراد با مشکلات، بهتر کنار می آیند، و اگر بیمار شوند، به دلیل نگرش مثبت شان به زندگی، راحت تر درمان می شوند و بدن شان در مقابل بیماری بهتر عمل می کند.

آیا در طب سنتی یا طب گیاهی هم از دارونما استفاده می شود؟

به تازگی بحثی مطرح شده که طب سنتی اصولاً طب دارونماست. یعنی هر آن چه قبلاً توسط طبیب های قدیم و حکیم باشی ها انجام می شده، طب دارونما بوده است. نگرش بهتر این است که «طب سنتی یعنی طب اثبات نشده» به این معنا که ممکن است واقعاً بعضی عوامل مؤثر درمانی هم در آن وجود داشته باشد، اما نتیجه بخش و مؤثر بودن آن اثبات نشده است.
در مورد گیاهان دارویی، اگر ماده ای در یک گیاه اثر درمانی داشته باشد، می توان گفت که استفاده از آن گیاه دارویی مؤثر است، اما اگر تأثیرگذار بودن آن ماده اثبات شود، پژوهشگران علم پزشکی آن ماده ی مؤثر را از گیاه استخراج می کنند و به عنوان دارو در اختیار بیماران قرار می دهند. پس دیگر نیازی به استفاده از خود آن گیاهان نیست. به عنوان مثال اگر در طب سنتی گفته شده باشد که جوشانده ی پوست یک نوع درخت می تواند بیماری مالاریا را درمان کند، محققان داروسازی آن ماده را آزمایش می کنند و وقتی از مؤثر بودنش اطمینان حاصل کردند، آن را استخراج و به عنوان یک دارو به بازار عرضه می کنند.
البته این بدان معنی نیست که کلیه ی درمان های طب قدیمی دارونما باشند، بلکه باید گفت بسیاری از این درمان ها مجدداً بایست به بوته ی آزمایش گذاشته شوند. بدیهی است بسیاری از درمان های ثابت شده ی کنونی بر پایه ی شواهد قدیمی بنا شده اند و بعدها توانسته اند از بوته ی آزمایش سربلند بیرون آیند.
در حال حاضر برای داروهای طب سنتی سه حالت در نظر گرفته می شود. اول این که خواص دارویی آن ها ثابت شده و در طب مدرن از آن ها استفاده می شود. دوم این که عدم تأثیرگذاری آن ها نفی شده و حضورشان در سبد گیاهان دارویی صرفاً به جهت تأثیر دارونماست. سوم این که هنوز پژوهشگران در مورد آن ها مطالعه و بررسی کافی انجام نداده اند و دانشکده های طب سنتی امروزه این هدف را دنبال می کنند که به کمک آزمایش های دقیق علمی این فرضیه های قدیمی را مورد بررسی قرار دهند.
پس آن چه امروزه به عنوان داروهای گیاهی و سنتی در دسترس مردم قرار می گیرد سه حالت فوق را شامل می شود. البته لازم به ذکر است که درمان های سنتی از نظر علمی اثبات شده نیستند و استفاده از این روش های درمانی می تواند منشأ سؤالات و ابهامات زیادی باشد.

آیا داروهای گیاهی عوارض جانبی دارند؟ مدت و مقدار صحیح مصرف آن ها چه میزان است؟

باور مردم معمولاً بر این است که این داروها گیاهی هستند و لذا عوارض جانبی داروهای شیمیایی را ندارد. همان طور که توضیح داده شد، در اصل بی عارضه بودن این داروها اغلب با بی تأثیری آن ها مرتبط است، و چنان چه ماده ی مؤثری در آن ها وجود داشته باشد کنترل آن از نظر میزان مصرف و عوارض احتمالی الزامی به نظر می رسد.
طب سنتی و گیاهی رواج جدی و فراگیری در دنیای امروز یافته است، که شایسته ی تعمق بیش تری است. برخی بر این باورند که تبلیغ و ترویج این درمان ها دسیسه ی شرکت های بیمه است. دلیل این که چنین روش های درمانی رواج پیدا کرده اند این است که شرکت های بیمه ی کشورهای غربی از این روش ها حمایت می کنند. چنین روش هایی مثل هر روش درمانی دیگر حدود 30 درصد اثر دارونما دارند و چون از دارو درمانی ارزان تر هستند، پس 30 درصد بیماران با هزینه ی بسیار کمی بهبود می یابند، و چون مردم فکر می کنند اگر از داروهای شیمیایی استفاده نکنند سالم تر خواهند بود - که تصور اشتباهی است - شرکت های بیمه هم آن ها را به سمت این نوع درمان ها می کشانند تا هزینه های خود را پایین بیاورند.
همان طور که می دانید برای این که دارویی تولید شود انرژی، وقت و هزینه ی بسیار زیادی صرف می شود. یعنی یک شرکت داروسازی بعد از تمام تحقیقاتی که برای شناسایی و ساخت یک دارو انجام می دهد، باید
اول آن را روی موش ها و بعد روی میمون ها آزمایش کند، اگر مشخص شد که دارو هیچ ضرری ندارد، وارد مرحله ی جدیدی می شود که ابتدا باید آن را روی یک گروه کوچک، بعد روی دسته ی بزرگ تری از انسان ها آزمایش کنند. در مرحله ی بعد باید آن را روی زنان باردار و کودکان آزمایش کنند؛ و در نهایت اگر دارو از تمام این مراحل موفق بگذرد، می تواند وارد بازار مصرف شود.
به دلیل آزمایش های مختلفی که لازم است روی یک دارو انجام شود، مقدار زیادی پول و وقت هزینه می شود و باید تعداد زیادی دانشمند و پژوهشگر دارو را تأیید کنند تا مجوز دریافت کند و به دست بیماران برسد، در نتیجه دارو تبدیل می شود به کالایی گران قیمت اما در مقابل آن، درمان های جایگزین و یا داورهای گیاهی که مردم از عطاری ها می خرند چنین پشتوانه و قیمتی ندارند و طبیعتاً شرکت های بیمه به این روش ها تمایل بیش تری دارند و تبلیغات آن ها نیز معمولاً بر ضد داروهای شیمیایی و به نفع درمان های جایگزین و سنتی است. مردم هم تصور می کنند اگر با یک عامل بیرونی درمان نشوند، بهتر است، اما نمی دانند که خود را از اثر درمانی یک ماده ی مؤثر محروم می کنند.
توجه داشته باشید با توضیحاتی که در مورد اثبات تأثیر و بررسی عوارض در پزشکی امروز داشتیم، به نتیجه رسیدن یک دارو مستلزم وقت و هزینه های بسیاری خواهد بود. بنابراین، داروها با قیمت های سنگینی به بازار دارویی وارد می شوند و هزینه ی درمان های پزشکی روز به روز افزایش می یابد. استفاده ی بیماران از این خدمات به منزله ی اضافه بار مالی بر دوش سازمان های بیمه گر است. و این در حالی است که درمان های گیاهی و سنتی برای سیستم های بیمه گر سودآور تلقی می شوند. به هر روی گروهی از بیماران با داروهای گیاهی بهبود می یابد که یا مربوط به اثر دارونماست یا بهبود خود به خودی که این بیماران در صورت مراجعه به سیستم های رایج پزشکی برای بیمه گران ایجاد زیان می کردند.
نگرش دومی که در مورد رایج شدن طب سنتی و قدیمی وجود دارد سرخوردگی بیماران از وضع موجود و امروزی پزشکی است.
با دید نقادانه مشکلات درمانی متعددی در مقابل بیماران وجود دارد. هزینه های گزاف، دسترسی دشوار و نابرابری های موجود در اختصاص امکانات درمانی همه قابل نقد هستند. هر چند که حل این معضلات دغدغه ی بسیاری از افراد بوده و هست ولی دشواری های بسیاری در این راه وجود دارد.
یکی از انتقاداتی که به پزشکی امروزی وارد است، دور شدن بیماران از درمانگران است. پیشرفت های شایان توجه علمی اخیر، بیماری علم زدگی را به ارمغان آورده، نگرش های انسانی و اهمیت ارتباط درمانگران با بیماران شان کمرنگ شده و نگاه درمانگران به جای «بیمار» به «بیماری» معطوف شده است. به نظر می رسد که درمانگران قدیمی، برای بیماران مطلوب ترند و جای خالی آن نگرش ها و برخوردها احساس می شود. شاید طب سنتی از نظر جایگاه و نحوه ی برخورد فرد درمانگر با بیمار به طب امروزی برتری داشته باشد. در گذشته، مردم برای حکما و طبیبان احترام زیادی قایل بودند و همین که این افراد دارویی را تجویز می کردند مردم بدون هیچ گونه تردید از آن دارو استفاده می کردند و همین امر به بهبودی آن ها کمک بیش تری می کرد. این تأکید مجددی است بر ارتباط بهتر پزشک و بیمار.

آیا طب مکمل و روش هایی نظیر انرژی درمانی مانند طب سنتی و گیاهی قابل بررسی اند؟

تفکیک برخی از این موارد و بررسی تک به تک آن ها منطقی تر است و ترجیح دارد که این درمان ها را از طب قدیم مجزا کنیم.
بسیاری از کسانی که امروزه دست به این درمان های نامشخص و بی پایه می زنند، در اصل از اثر دارونما و درمان نماها سود می برند. و درمان های شان هیچ پایه و اساس علمی و قابل اثباتی ندارد.
امروزه در این قبیل درمان ها افراد بیش تر به دلیل اعتمادی که به فرد درمانگر پیدا می کنند، درمان می شوند، نه به دلیل مؤثر بودن خود درمان. به نظر می رسد که متولیان این درمان ها به نوعی از اعتماد بیماران سوء استفاده می کنند. دو عامل در رواج این گونه درمان ها ایجاد نگرانی می کند. اول این که با سوق دادن بیماران به این درمان ها آن ها را از امکانات روشن و ثابت شده ی درمانی محروم می کنند، و دوم این که هزینه های گزافی جهت این درمان های غیر مؤثر به بیماران تحمیل می شود.
منبع مقاله: بیرقی، نرگس؛ (1387)، درمان و دارونما (تأثیر درمانی داروهای بی اثر)، تهران: نشر قطره، چاپ دوم



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما