
منبع: راسخون
پیوندهای شمال و جنوب را که در وخیمترین مسائل محیط زیست امروزی نهفته است در نظر بگیرید تا نیاز به چنان تفاهماتی برایتان روشن شود. گرم شدن کرهی زمین اینک خطر آشفتگی در الگوهای هوا و بالا آمدن سطح دریاها در سراسر زمین را در پی دارد. جلو گیری از اثر گل خانهای جو نیازمند کاهش هنگفت انتشار سه گاز گل خانهای بسیار مهم دی اکسید کربن، متان، و کلرو فلوئورو کربن است. مهار دی اکسید کربن که هنوز مسلطترین گاز گل خانهای است بسیار دشوار به نظر میرسد. برای مهار انتشار این گاز، کشورهای صنعتی باید از مصرف حریصانهشان در سوختهای فسیلی بکاهند، و کشورهای در حال توسعه باید از جنگل بُری که در منطق حارهای در هر ثانیه یک آکر جنگل را به کام نیستی میبرد، ممانعت کنند. در حال حاضر جنگل بُری و دگرگونیهای دیگر در اراضی، مسئول یک سوم دی اکسید کربن و بخشی از گاز متان است که از فعالیتهای بشر ناشی میشود.
کشورهای در حال توسعه انتظار دارند که کشورهای صنعتی عملاً نخستین و قویترین گامها را برای جلو گیری از گرم شدن جهان بردارند. کشورهای در حال توسعه میخواهند بدانند که خطر تا چه اندازه جدی است، و به درستی نتیجه میگیرند که مسئول عمدهی مشکل گرم شدن جهان، کشورهای صنعتی هستند و برای رفع آن هم بیشترین منابع را در اختیار دارند. اما افراط در چنین استدلالی به بن بست تأثر آوری میانجامد، زیرا کشورهای در حال توسعه نیز اکنون مسئول چهل و پنج در صد از اثر گل خانهای جو در هر سال هستند، و سهم آنان همراه با صنعتی شدنشان رشد خواهد کرد. اگر فقط چین و هندوستان انتشار گازهای گل خانهای را به میزان میانگین جهانی برسانند، مقدار کل انتشار گازهای گل خانهای بیست و هشت در صد بالا میرود؛ و اگر این دو کشور خود را به میزان سرانهی فرانسه برسانند، مقدار کل جهانی شصت و هشت در صد افزونتر میشود. اگر میخواهیم گرم شدن جهان را در حدی قابل تحمل نگه داریم، کشورهای شمال و جنوب باید استراتژیهای سازگار با این هدف در عرصهی انرژی و جنگل داری در پیش گیرند.
از بین رفتن گونههای حیاتی و تنوع ژنتیکی اینک به میزانی انجام میگیرد که از زمان حادثهی انقراض دسته جمعی شصت و پنج میلیون سال پیش – که در آن دو سوم گونههای حیاتی از میان رفتند – تا کنون سابقه نداشته است. نابودیهای کنونی عمدتاً در جنگلهای حارهای باقی مانده در امریکای لاتین، آسیا، و افریقا (مسکن نیمی از گونههای جهان) تمرکز دارد. هر روز یک صد گونه از بین میروند. جنگل بُری بزرگترین مقصر است، اما صید و شکار غیر قانونی و کشت و برداشت افراطی برای خوار و بار و سود جویی نیز هلاکت آور هستند. اگر ما اکنون قاطعانه به جلو گیری از نابودی زیستگاهها نپردازیم، در عرض چند دههی آینده، یک چهارم از پنج تا سی میلیون گونهی موجود از میان میروند، و به نحو غیر قابل محاسبهای نسلهای آینده و سیارهی ما را فقیر و بی توشه میگذارند.
نظیر مورد محافظت از آب و هوا، همکاری شمال و جنوب برای نگاه داری تنوع زیستی نیز ضرورت زیادی دارد، و رهبران کشورهای در حال توسعه بر حق بودن نگرانی در بارهی تنوع زیستی را رد نمیکنند. اما آنها در توجه لازم برای وارونه سازی روندهای امروزی با دشواری رو به رو هستند. اراضی جدید برای کشت و زرع، چرای دام، و تهیهی الوار برای آنان اولویتی فوری دارد، و جنگل است که همهی اینها را فراهم میکند. نبرد با صیادان غیر قانونی و مالکان، این رهبران را در رویارویی با مردم خودشان قرار میدهد. خلاصه این که، اگر کشورهای ثروتمند میخواهند گیاهان و حیواناتِ در معرض خطر را نجات دهند، باید با کشورهای در حال توسعه همکاری کنند تا در مقابل نیروهای مسبب تباهی حیات بایستند، و نیز انگیزههای جدید توانمندی بیافرینند که از نگه داری اکوسیستمهای حیاتی حمایت کند.
کاهش منابع طبیعی مولد، سریعاً به منزلهی تهدیدی عمده به امیدهای توسعه در بخش بزرگی از جهان سوم پدیدار میشود. کشورهای در حال توسعه به مراتب بیشتر از کشورهای صنعتی بر منابع طبیعی خودشان (خاکها، شیلات، جنگلها، و معادن) متکی هستند. و در درون کشورهای در حال توسعه، فقرا بیش از همهی مردم به این منابع وابستگی دارند. منتهی این منابع بنیادی بر اثر فشارهای ناشی از رشد بی سابقهی جمعیت، نابرابریهای عمیق اجتماعی، و سیاستهای بد هدایت شده، به سرعت فرسوده میشوند.
در حال حاضر، مشکلات محیط زیست، همهی ملتها، اعم از شمال و جنوب را ملزم میسازد تا به منظور تأمین آیندهی مشترک خود، تعهد و دل بستگی خویش را به یک دیگر نشان دهند.
ابتدا، عناصر کلیدی کمک کشورهای جنوب را برای حل این مسائل در نظر بگیرید. ابتکارات دور اندیشانه لازم است تا تخریب جنگلها را متوقف سازد، ذخایر زیستی را تعیین و اداره کند، و منابع آب را برای تولید خوار و بار نگه دارد. پیش بردن این برنامهی بلند پروازانه مستلزم آن است که رهبران (کشورهای در حال توسعه) دل به دریا بزنند و گامهایی سیاسی و اجتماعی بردارند از قبیل اصلاحات در تصرف زمین، کوششهایی بزرگ برای توقف رشد جمعیت، بهبود وضع روستاییان بی بضاعت، و به کار گرفتن تکنولوژیهایی پیش تاز که بتواند از الگوهای مخرب صنعتی شدن کشورهای شمال اجتناب ورزد.
برای ایجاد این تحولات، رهبری باید از خودِ کشورهای در حال توسعه باشد، اما کشورهای صنعتی میتوانند یاری برسانند. دو پیش شرط برای همکاری شمال و جنوب آشکار به نظر میرسد. نخست آن که تلاشهای مشترک برای حفظ طبیعت باید بخشی از تعهد وسیعتر کشورهای شمال برای کمک به حصول خواستههای اقتصادی کشورهای در حال توسعه باشد. اگر مقامات و رهبران فکری در کشورهای در حال توسعه حقیقتاً باور داشته باشند که به موازات رسیدگی به مسائل محیط زیست داخلی و بین المللی، قادر خواهند بود شغلهای ضروری بیافرینند و به مقاصد اقتصادیشان نایل آیند، همکاری آنان در حل این مسائل محتمل است.
دوم آن که کشورهای در حال توسعه انتظار دارند که کشورهای صنعتی از طریق اقدامات داخلی و بین المللی نشان دهند که مشکلات محیط زیست را جدی تلقی میکنند. اما بسیاری از کشورهای صنعتی چنین تعهدی از خود نشان نمیدهند. ایالات متحدهی امریکا، چنان که از شاخصهای آن نظیر مصرف انرژی، مدیریت جنگلها، سرانجام تنوع زیستی آن کشور، و وضعیت کمکهای خارجیاش پیدا است، نمونهای است از این وضع.
کارهای آغازینی که از کشورهای صنعتی انتظار میرود دور رس و دشوار هستند، اما چهار زمینه از اولویت و برجستگی برخوردار است:
اولاً، این کشورها باید کوششهای ملی و بین المللی عظیمی را برای کاهش انتشار گازهای گُل خانهای آغاز کنند. در این مورد، نخستین گام مهم برای امریکا که بزرگترین منتشر کنندهی گازهای گل خانهای در جهان است، عبارت است از یک تعهد ملی برای دست یابی به کارایی انرژی، که این خود چنان هنگفت است که مصرف سوختهای فسیلی و رها شدن دی اکسید کربن را به تندی پایین میآورد. یک راه جالب اقتصادی برای نیل به این هدف، وضع مالیات کربن است، زیرا چنین مالیاتی بهبود در کارایی انرژی را تشویق میکند و هزینههای مورد نیاز برای مقاصد دیگر محیط زیست را فراهم میسازد.
ثانیاً، کشورهای صنعتی باید هم جریان پول و هم جریان تکنولوژی برای حفظ محیط زیست، توسعهی دوام پذیر، و برنامههای جمعیت را به کشورهای جنوب سریعاً افزایش دهند. کمکهای رسمی توسعه اینک به کمی بیش از پنجاه میلیارد دلار میرسد و به اصلاحاتی جدی نیاز دارد تا تضمین کند که این دهها میلیارد دلار به نحوی نیکو خرج میشود.
ثالثاً، کشورهای صنعتی باید از بار قرض خارجی که بر دوش کشورهای در حال توسعه سنگینی میکند بکاهند. یک جا بخشیدن قرض شاید معقولترین پاسخ کشورهای شمال به ملت های فقیر باشد، ملتهایی که غالباً از دولت های صنعتی قرض گرفتهاند، نه از بانکهای بازرگانی.
دست آخر، کشورهای ثروتمند به منظور فراهم ساختن کمکهای فنی، کار آموزی، انتقال تکنولوژی به کشورهای در حال توسعه، و ارتقاء توانایی آنها در اداره کردن محیط زیست و انرژی، باید برنامههای تازهای تهیه کنند.
/م