زندگانی محقق حلی

ابوالقاسم جعفر بن الحسن ملقب به نجم الدین در سال 602 هجری در شهر حله دیده به جهان گشود. عشق پدر و مادر به ائمه اطهار سبب شد که نام نوزاد را جعفر نهادند. پدر، خود در خانواده ای روحانی بزرگ شده بود و فاضلی...
يکشنبه، 6 بهمن 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زندگانی محقق حلی
زندگانی محقق حلی

 

نویسنده: روح الله شریعتی




 

تولید و تحصیل

ابوالقاسم جعفر بن الحسن ملقب به نجم الدین در سال 602 هجری در شهر حله دیده به جهان گشود. عشق پدر و مادر به ائمه اطهار سبب شد که نام نوزاد را جعفر نهادند. پدر، خود در خانواده ای روحانی بزرگ شده بود و فاضلی ادیب و فقیهی پارسا و از بزرگان شهر به شمار می رفت. بنا بر نقل برخی از مورخان (1) او علاوه بر علوم اسلامی، در ادبیات و شعر نیز مهارت ویژه ای داشت. گرچه فرزند خود، جعفر را از سرایندگی بازداشته و به آموختن فقه و علوم اسلامی تشویق می کرد، خود شاعر و سخن سرایی بزرگ بوده و پرهیز دادن فرزند از سرایندگی دلیل بر شاعر نبودن وی - آن هم در دوران جوانی و بعد از آن - نیست. وی ازشاگردان به نام فقیه محقق، محمد بن ادریس حلی مؤلف کتاب ارزشمند سرائر بوده است. پدر بزرگش، یحیی بن سعید، معروف به یحیی الاکبر نیز از فقهای صاحب نظر و فاضل قرن ششم هجری است که علامه سید محسن امین درباره ی وی می گوید:
وی عالمی فاضل و محدثی معتبر و راست گو و از بزرگان فق های عصر خود بوده و هموست که شهید در شرح ارشاد خود در مبحث قضائ نمازهای فوت شده، او را از قائلین به توسعه ذکر می کند.(2)
شیخ آقا بزرگ نیز از وی به بزرگی یاد کرده و از مشایخ او، بزرگانی هم چون محمد بن شهر آشوب و عربی بن مسافر را ذکر می نماید(3). یحیی بن سعید دو پسر به نام های شیخ حسن و شیخ احمد داشته که هر یک از عالمان و فقیهان بزرگ حله بوده اند. خاندان یحیی بن سعید از خاندان های دانشمند و مورد احترام در حله قرن هفتم به شمار می روند.
محقق پس از آن که ادبیات عرب را که زبان مادری اش بود، فرا گرفت در عنفوان جوانی به آموختن منطق، حکمت، ریاضیات، هیئت، کلام و سپس فقه و اصول پرداخت. وی از محضر اساتید بزرگ حوزه ی حله بهره ها جست و پس از اندک زمانی در رشته های گوناگون علمی به مقام استادی رسید و در فقه و اصول به دریافت اجازه ی اجتهاد از اساتید خود نائل آمد. نبوغ و استعداد سرشار و ژرف نگری محققانه و روانی گفتار وی، شاگردان علوم اسلامی را گردش جمع کرده و وی را از برجسته ترین اساتید حوزه حله به شمار آورد به گونه ای که بعد از رحلت استادش، در سال 645هجری مرجعیت عامه ی شیعه را به عهده گرفت و لقب محقق را برازنده ی خویش ساخت. ناگفته نماند که برخی از مورخان مرجعیت ایشان را از زمان رحلت استادش، سید فخاربن معد، در سال 630 هجری دانسته اند؛ بنابراین، ایشان بیش از سی سال، مرجعیت بلامنازع شیعیان و بالاترین مقام استادی حوزه حله را داشته است. مرجعیت جهانی ایشان را بدین دلیل معتقدیم که اولاً: حوزه علمیه حله در قرن هفتم و هشت و بخشی از قرن نهم معروف ترین حوزه ی علیمه ی عالم تشیع به شمار می رفت. چنان که عالمان بزرگی از نقاط مختلف در آن به تحصیل اشتغال داشتند و ثانیاً: معروف ترین کتاب های فقهی - اصولی قرن هفتم و هشتم را شاگردان این حوزه تألیف نموده اند. و محقق و سپس خواهرزاده او، علامه حلی، از علمای برجسته این حوزه بوده اند.

نقش سازنده محقق و شاگردانش در حوزه ی حله

شیخ طوسی یکی از چند چهره معروفی است که نظر وی در تمامی ابواب فقه مهم تلقی می شود. ایشان از جمله اولین فقیهانی است که فقه شیعه را در مجموعه هایی مدون کرده است. حدود صد سال پس از شیخ، عظمت و بزرگی شیخ طوسی از سویی و آرای مشتمل بر استدلال های متقن و مبتنی بر روایات صحیحه از وی در کتاب هایش از سوی دیگر به هیچ فقیهی جرأت نمی داد که بر خلاف شیخ نظر دهد. این ایستایی و رکود بر اجتهاد یک فقیه، تا قبل از جلوس این ادریس حلی بر کرسی تدریس ادامه داشت، تا این که ابن ادریس اولین فقیهی بود که در اواخر قرن ششم با جرأت تمام. آرا و نظریه های شیخ طوسی را در بوته ی نقد و تحلیل قرار داد. پس از وی شاگردانش تا حد کمی و سپس محقق و شاگردان وی در حد عالی، اجتهاد را به کلی از ایستایی خارج ساختند. (4) ناگفته نماند که ابن ادریس با این حرکت از زخم زبان های معاصرانش بی نصیب نبود؛ برخی حرکت وی را دور از نزاکت علمی خوانده و برخی دیگر او را « شابُ مفرط» ، یعنی جوانی سبک سر نامیدند. باید گفت که بعضی از اشکالات بر این ادریس وارد است و به گفته ی برخی فقها، او به بعضی از فقها اهانت کرده و شأن علمی آن ها را از نظر دور داشته است، با وجود این بهترین ثمره ای که بر حرکت ابن ادریس مترتب است این که، وی جرأت اظهار نظر را طبق اجتهادِ فقی به فقها بازگرداند و آن ها را از تبعیت نظر بدون دلیل کافی برحذر داشت.
ضربات شکننده ی ابن ادریس بر فقه استدلالی شیخ طوسی باید در برخی موارد جواب داده می شد و فقیهی توانا استدلال متقن ایشان را که در برخی موارد با استدلال های بی پایه ی ابن ادریس سست شده بود. باز سازی می کرد. البته ناگفته نماند که اصل حرکت ابن ادریس قابل تقدیر است، ولی در مواردی باید نظرهای ایشان و شیخ طوسی بهسازی می شد، زیرا نه می توان از نقد و اشکال گذشت و نه نظر مستدل را بدون دلیل رد کرد. علامه حلی در تمجید از فقه شیخ طوسی می گوید:
فقهای شیعه قبل از ما راه ها را روشن نمودند و راه هر فایده ای را پیمودند [ با گفته هایشان همه مطالب را روشن نموده و گفته اند] ، خصوصاً بزرگ متقدم ما و پیشوای بزرگی که مستوجب کرامت و مستحق همه ی مراتب پیشوایی است؛ یعنی ابو جعفر محمد بن حسن طوسی(ره) او با تیزبینی در نظریات به بزرگ ترین مطالب رسید. ولی هنگامی که از دنیا رفت این علم (فقه) بعد از او مندرس و کهن گردید و یادگارها و آثار او محو گردید، با وجود این فقهای بعد از او فقط از بحر بی کران آثار او استفاده می کردند. البته برخی از فقها در بعضی از مسائل نسبت هایی به او می دادند که این نسبت ها و نظرات انتسابی به او در هیچ یک از آثارش دیه نمی شود [ یعنی علامه حلی فقه قرن هفتم و قرون قبلی [ بعد از شیخ طوسی] را باقی مانده فقه شیخ طوسی می داند] (5)
پس از ابن ادریس، محقق حلی نخستین فقیه برجسته ای است که از مکتب استدلالی شیخ طوسی دفاع کرده و برخی از ایرادهای ابن ادریس و دیگران را به شیخ پاسخ گفت. ایشان با دقت و تعمق زیاد نظرهای شیخ طوسی و نقدهای ابن ادریس را در هم آمیخت و با تدوین مجموعه های فقهی - استدلال غنی، هم چون شرایع الاسلام و معتبر، فقه شیعه را از غنای بیش تری برخوردار ساخت. محقق در کتاب های خود مسائل فقهی شیعه را هم راه با استدلال های متقنن و نظرهای دانشمندان و فقیهان مشهور، در عباراتی رسا و شیوا از ابتدا [ کتاب طهارت] تا انتها [ کتاب دیات] در چهار بخش گردآوری و نظمی خاص به پیکره فقه بخشید. چنان که علامه شوشتری در باره ی محقق می گوید:
محقق اولین فقیهی است که کتب فقهی را به ترتیبی که محققین تدوین کرده اند. به نگارش در آورده. ایشان در « شرایعِ» خود نتیجه و اصل مطالب نهایه شیخ را [ که همه، مضامین روایات ائمه می باشد] و آن چه در مبسوط و خلاف شیخ [ که مثل کتب عامه به جمع فروعات پرداخته] و کتاب های قبل از این ها و کتاب هایی که بر سبک نهایه نوشته شده، مثل سر اثر ابن ادریس و آن چه بر سبک مبسوط و خلاف نوشته شده، مثل سرائر ابن ادریس و آن چه بر سبک مبسوط و خلاف نوشته شده. مثل مهذب قاضی، همه را به گونه ای زیبا جمع نموده. وی دارای تألیفات گرانبهایی است.(6)
محقق در مقدمه ی کتاب « المعتبر فی شرح المختصر» سبک علمی خود را در تألیفات، محصول بهره گیری از دو منبع عمده ازآثار دانشمندان شیعه دانسته است: 1- کتاب های دانشمندانی که متن روایات را فتوی خود قرار داده اند: این کتاب ها شامل روایتی در ابواب مختلف فقه می شود. تألیفات افرادی که در نقل روایت تقدم داشته و اخبارشان مورد قبول فقها و محدثین بزرگ بوده، در این گروه قرار می گیرند؛ اشخاصی، هم چون حسن بن محبوب، محمد بن ابی نصر بزنطی، فضل بن شاذان، محمد بن بابویه و محمد بن یعقوب کلینی که تا قبل از آغاز غیبت کبری حیات داشته اند؛ یعنی یا ائمه را درک کرده و یا به حضور نائبان امام عصر - ارواحنا فدا - رسیده اند. از این گروه تنها روایات ائمه اطهار گرفته شده است.
2. کتاب های فقهایی که به اصحاب فتوا مشهورند: اینان در کتاب هایشان مانند فقیهان گروه اول تنها به نقل روایت اکتفا نکرده، بلکه نظر فقی خویش را هم راه با استدلال به روایت ذکر نموده اند. محقق از این گروه نظرهای فقیهان بزرگ شیعه را که مستدل اند، انتخاب کرده و فتاوای اشخاص، مانند علی بن بابویه، ابوعلی ابن جنید، ابن عقیل عمانی، مفید، سید مرتضی و شیخ طوسی را از منابع سبک جدید خود قرار داده است. محقق در این سبک از گروه اول تنها روایات معتبر و از گروه دوم فتاوای آنان را اخذ کرده است.
از آن چه گذشت می توان نتیجه گرفت که تا قبل از قرون هفتم کتاب های فقهی در دو سبک به نگارش در آمده است: یکی، سبک روایی و دیگری، سبک فتوایی، سبک جدیدی که محقق در قرن هفتم ابداع کرد و تا به حال - پس از گذشت هشت قرن - از آن به بهترین سبک نام می بردند و کتاب های فقهی بر آن سبک تألیف می شود، همان سبک تلفیقی ایشان است. محقق با سبک خود به تألیف کتاب هایی مبتنی بر دو منبع فوق ( روایات معتبر و نظرهای مشهور و مستدل فقها) هم راه با نظمی جدید پرداخت و فقهای پس از او روش وی را انتخاب کرده و با نوشتن شرح های گران سنگی بر کتاب های ایشان بر عمق نظریه های این فقیه فرزانه افزودند.

محقق از نگاه دیگران

از مشخصه هایی که فرد را می توان با آن شناخت، توصیف هایی است که دیگران، اعم از اساتید، شاگردان، معاصران و اشخاص دیگر درباره ی او داشته اند. محقق به قولی بعد از رحلت استادش، سید فخاربن معدموسوی در سال 630هجری و به قول دیگر بعد از رحلت استاد دیگرش، ابن نماء حلی در سال 645هجری، مرجعیت شیعه را به عهده گرفت؛ بنابراین، ایشان بیش از سی سال مقام مرجعیت و استادی حوزه علیمه حله را داشته، به گونه ای که بعد از فتح بغداد وقتی خواجه نصیرالدین طوسی به حله آمد، ایشان را بالاتر از همه و در مقام استادی یافت و از ایشان در مورد اعلم دانشمندان حاضر در آن جلسه سئوال کرد، یا وقتی که در درس فقه محقق اشکالی به گفته ی ایشان می کند، محقق جوابی قانع کننده داده، به علاوه رساله ای در آن زمینه می نویسد و برای خواجه ارسال می دارد؛ از این رو، محقق را می توان مرکز دایره ی علمی حوزه حله دانست. چنان که شاگرد ایشان، فاضل آبی در مقدمه ی کتابش درباره ی حله می گوید:
اقبالی نیکو و رأیی پسندیده بر من روی آورد که به رفتن به شهر حله رو کردم - که خداوند آن شهر را از شدائد و مشکلات نگه دارد و از پریشانی ها دور دارد - هنگام ورود این آیه را خواندم: "بلده طیبه و رب غفور". چه بسیار از بزرگان علما در آن جا وجود داشتند که با آن ها رو به رو شدم و چه بسیار فقهای مشهوری بودند که به هر کدام اقتدا می کردم [ هر کدام را مربی خود قرار می دادم] هدایت می شدم. در حالی که بزرگ ترین و مهم ترین عالم شهر و بزرگ بزرگان از فضلا، نجم الدین حجه الاسلام اباالقاسم جعفری الحسن بن سعید بود که خداوند منزلت او را بزرگ داشته و عمر او را طولانی گرداند. (7)
علامه حلی در جمله ای کوتاه او را این گونه ستوده است:
کان افضل اهل زمانه فی الفقه؛
محقق بزرگ ترین فقیه زمان خود بود.
بیان این جمله از فقیهی که خود کتاب های فقهی بسیاری تألیف نموده آن هم در حوزه ای که بسیاری از فقها و دانشمندان بزرگ وجود داشته اند، نشان از عظمت علمی محقق است. مدتی بعد از علامه، شیخ حسن، صاحب معالم جمله ی علامه را تکمیل کرده و می فرماید:
اگر علامه قید « فی زمانه» را نمی آورد بهتر بود، چون درزمینه ی فقه کسی از محقق، نه تنها در زمان خودش، بلکه تا به حال [ قرن دهم] - برتری نجسته است.
این گفته ی شیخ حسن را شیخ ابوعلی حائری کامل تر کرده و می گوید:
اگر علامه برتری محقق بر دیگران را به علم فقه اختصاص نداده بود و بهتر بود؛ بدین معنا که محقق بر فقه در علوم دیگر نیز یگانه دوران بوده است(8)
ابن داود حلی، رجالی و فقیه قرن هفتم که خود ازشاگردان محقق به شمار می رود در توصیف وی می گوید:
استاد ما، نجم الدین ابوالقاسم، محققی اهلی دقت، پیشوای علامه، یگانه ی دوران، فصیح ترین سخن ور زمان و داناترین آنان در اقامه دلیل بر مطلب خویش و مقدم بر همه در حضور ذهن نسبت به مطالب بود.
در ادامه، ابن داود متذکر می شود که محقق، او را تربیت کرده و به او لطف و عنایتی خاص داشته است، چنان که خود وی و بسیاری از فقهای دیگر درباره ی محقق گفته اند که ایشان حافظه ی قوی و حضور ذهن زیادی داشته و به سئوال های، بی درنگ و یا با درنگی کوتاه جوابی مناسب می داده است.
سید علی موسوی عاملی از فقهای قرن دهم هجری، محقق را این گونه توصیف می کند:
الامام المحقق و النحریر المدقق، افضل المتقدمین و المتأخرین...(9)؛
عالم ترین فقیه بین متأخرین از فقها و متقدمان از آنان بود.
علامه شیخ حر عاملی از دانشمندان قرن یازدهم هجری درباره ی محقق می گوید:
محقق در فضیلت و علم و توثیق و جلالت و تحقیق و دقت نظر و فصاحت و شعر و ادبیات و انشاء و خلاصه همه ی علوم و فضلیت ها و نیکویی ها مشهورتر از آن چیزی است که ذکر شود و ایشان دارای شأن و منزلتی بزرگ بوده و در زمان خود مانندی نداشته است.(10)
ایشان محقق را شاعری نیکو خوانده و اشعاری از وی نقل می کند.
قاضی نورالله شوشتری از علما و رجالیون قرن دهم و یازدهم محقق چنین می گوید:
اهل دین را نجم و حزب شیاطین را رجم بود، مجلس رفیعش میقات افاضل و بازار عرض بضاعات فضائل، نفس قدسش در استنابط شرایع الاسلام توأم وحی و الهام می نمود و فهم دقایق پرسی اش عقل کل را الزام و افحام می فرمود.(11)
شیخ یوسف بحرانی محقق را این گونه می ستاید:
وی فقیهی محقق و عالمی با دقت نظر بوده و احوالات او در فضیلت و نجابت و علم و فقه و جلالت و فصاحت و شعر و ادبیات و انشاء مشهورتر از آن است که گفته شود یا نوشته شود، و پدرش، حسن بن یحیی و هم چنین جدش، یحیی بن سعید نیز از عالمان بزرگ و مشهور بوده اند(12).
مؤلف کتاب الاعلام ( قاموس تراجم) در توصیف محقق چنین می گوید:
فقیهی شیعی مقدم، از اهل حله [ در عراق] و مرجع شیعه امامیه در عصر خود بوده است. وی با ادبیات آشنا بوده و شعر خوبی از او به جا مانده است. (13)
شهید اول در جمله ای کوتاه درباره ی محقق می گوید:
... الامام السعید فخر المذهب، محقق الحقائق»(14)
ابن فهد حلی، محقق را چنین می ستاید:
المولی الاکرم و الفقیه الاعظم، عین الاعیان و نادره الزمان، قدوه المحققین و اعظم الفقهاء المتبحرین...(15).
فاضل مقداد در مقدمه کتاب التتقیح الرائع درباره ی محقق چنین می گوید:
شیخنا الاعظم و رئیسنا الاکرم، العلامه المحقق و الافضل المدقق(16).
محقق ثانی ایشان را چنین می ستاید:
الشیخ الامام، شیخ الاسلام، فقیه اهل البیت فی زمانه، ناهج سبل التحقیق و التدقیق فی العلوم الشرعیه...(17)
اگر بخوایم گفته ی اکثر فقهای شیعه را درباره ی محقق متذکر شویم، خود، کتابی جداگانه می طلبد. در این جا برای حسن ختام گفته ای از شهید مطهری را می آوریم. ایشان در بخش فقه و اصول فقه کتاب خود در باره ی محقق حلی چنین می گوید:
شیخ ابوالقاسم جعفر بن یحیی بن سعید حلی، معروف به محقق، صاحب کتاب های زیادی در فقه و از آن جمله شرایع، معارج، معتبر، مختصر النافع و غیره است. محقق حلی با یک واسطه شاگرد ابن زهره و ابن ادریس حلی سابق الذکر است. در الکنی و الالقاب ذیل احوال ابن نما می نویسد: "محقق کرکی در وصف محقق حلی گفته است [که] اعلم اساتید محقق در فقه اهل بیت، محمد بن نما حلی و اجل اساتید و ابن ادریس حلی است "ظاهراً مقصود مقصود محقق کرکی این است که اجل اساتید ابن نما، ابن ادریس است. زیرا ابن ادریس درسال 598 هجری و محقق در 676 هجری در گذشته است. قطعاً محقق حوزه درس ابن ادریس را درک نکرده است. در ریحانه ی الادب می نویسد: محقق حلی شاگرد جد و پدر خودش و سید فخاربن معد موسوی و ابن زهره بوده است. این نیز اشتباه است، زیرا محقق ابن زهره را که در سال 585هجری در گذشته است درک نکرده است، بعید نیست که پدر محقق شاگرد ابن زهره بوده است، او استاد علامه حلی است که بعداً خواهد آمد. درفقه کسی را بر او مقدم نمی شمارند، در اصطلاح فقها، هر گاه محقق به طور مطلق گفته شود، مقصود همین شخص بزرگ وار است. فیلسوف و ریاضی دان بزرگ، خواجه نصیرالدین طوسی با او در حله ملاقات کرده و در جلسه درس فقهش حضور یافته است. کتاب های محقق مخصوصاً کتاب شرایع، در میان طلاب یک کتاب درسی بوده و هست و فقهای زیادی کتب محقق را شرح کرده یا حاشیه بر آن ها نوشته اند.(18)
مقام علمی محقق انکار ناپذیر است و می توان به طور خلاصه گفت آن چه او را در آسمان فقاهت سرافراز داشته تحقیقات و تألیفات علمی ایشان و تربیت شاگردان ممتاز و مبرز است.

وفات وی

محقق بیش از سی سال عهده دار مقام والای مرجعیت شیعه بود و در این مدت به گفته ی علامه ی حلی با فضیلت ترین فقیه زمان خود به شمار می رفت. وی بیش تر عمر پر برکت خویش را به تدریس و تألیف صرف کرد و به تربیت شاگردانی همت گماشت که در شمار فقها و دانشمندان بزرگ شیعه قرار گرفتند؛ آن ها که از غنای فقهی استادشان بهره های وافری برده بودند، به تألیف کتاب های استدلالی در زمینه ی فقه، اصول، کلام و علوم اسلامی دیگر همت گماشته و آثار خویش را در شمار بهترین کتاب های فقهی - استدلالی شیعه قرار دادند. از محقق تألیفات عدیده ای، از قبیل شرایع الاسلام، معتبر، مختصر النافع و... به حا مانده است. آخرین کتابی که ایشان در اواسط تألیف آن، دار فانی را وداع گفت، کتاب « المعتبر فی شرح المختصر» است. ایشان هنوز باب حج آن را به اتمام نرسانده بود که دیدار حق را لبیک گفت.
علامه شیخ یوسف بحرانی درباره ی واقعه فوت محقق از قول برخی از اعلام می گوید:
به خط بعضی از افاضل علما دیدم که چنین نوشته بود: "در صبح روز پنج شنبه سوم ربیع الاخر سال 676هـ. استاد فقیه، ابوالقاسم جعفر بن حسن بن سعید حلی (ره) از بالاترین جای خانه اش [ پشت بام خانه] بر زمین افتاد و همان دم، بدون حرکت و صحبتی جان سپرد. مردم از این واقعه ناراحت شده و به گریه و زاری پرداختند و برای تشیع جنازه ایشان مردمان بسیاری جمع شدند"(19)
ناگفته نماند که برخی از مؤلفان، سال وفات ایشان را سال 726 هجری ذکر کرده اند(20) که طبق این قول، سال وفات ایشان با سال وفات علامه ی حلی خلط شده است، و این در حالی است که شاگرد رجالی ایشان، ابن داود حلی که خود ناظر بر وفات آن دانشمند بزرگ بوده است، سال وفات وی را سال 676 هجری می داند(21) و اکثر شرح حال نویسان نیز این قول را پذیرفته اند.
درباره ی مدفن ایشان مؤلف لؤلؤه البحرین از قول بعضی از افاضل چنین می گوید:
و حمل الی مشهد امیرالمؤمنین (ع) (22).
ظاهراً عبارت این است که جنازه محقق برای تدفین به نجف اشرف منتقل شده است. ولی نویسنده منتهی المقال می گوید:
آن چه این نویسنده نقل کرده، جنازه ی محقق به مشهد امیرالمؤمنین (نجف اشرف) حمل شده، گفته ی عجیبی است، چون شایع بین خاص و عام این است که قبر ایشان در حله است.(23)
مامقانی رجالی معروف قرن چهاردهم بر آن است که جسد محقق را به نجف برده اند و دلایلی بر مطلب خود ذکر کرده و می گوید:
من معتقدم که بله، قبر محقق در حله همان گونه است که ابوعلی حائری در منتهی المقال گفته است به جز این که کسی که از سیره ی قدما اطلاع داشته باشد. می داند که آنان به سبب تقیه از اهل تسنن، جنازه ی مرده خود را در شهری که فوت نموده بود، دفن می کردند و سپس مخفیانه آن جنازه را به یکی از مشاهد ائمه (ع) منتقل می نمودند؛ [ برای مثال] شیخ مفید را در بغداد، در خانه ی خود دفن کرده سپس بعد از چند سال جنازه ی او را به کاظمین حمل کردند [ چند مورد دیگر مثال می زند] . هم چنان که علامه طباطبایی (ع) در کتاب رجالی خود به این مطلب تصریح نموده و نسبت به محقق نیز بنابر آن چه در خاطرم هست این گونه تصریح کرده است؛ یعنی گفته، جنازه ی ایشان را بعد از یک سال به نجف اشرف منتقل نمودند و قبر محقق در نجف گرچه معروف نیست، اما گفته می شود که علامه بحرالعلوم بین در رواق و دو در حرم در وسط رواق می ایستاد. از علت این کار سئوال کردند، گفت: من برای محقق فاتحه می خوانم، او در این جا، یعنی در وسط رواق بین در اول و بین ستونی که بین دو در حرم مقدس، دفن شده است و خدا بهتر می داند.(24)
از میان دو نظر یاد شده درباره ی مدفن محقق نظریه ی اول به حق نزدیک تر است. چون اعتقاد به این که جنازه را به سبب تقیه از حله که شهری شیعه نشین بوده به نجف که در نزدیکی آن واقع است. منتقل کرده اند امری بعید است. علاوه بر این، حکومت مغول بر خلاف عصر خلافت عباسی که تقیه از حکومت امری رایج بوده، با فقها و علمای شیعه مراوده هایی داشته است. مرحوم سید محمد صادق بحرالعلوم نظر اول را تأیید کرده و می گوید:
عبارت بعضی از افاضل که گفته است: حمل الی مشهد امیرالمومنین (ع) را می توان به گونه ای معنا کرد که با نظر اول درست در آید، چون در حله نیز به مزاری که محقق در آن مدفون است،مشهد امیرالمومنین گفته می شود که معروف به « مشهد الشمسین» است؛ یعنی ایشان معقتد است که گفته ی بعضی از افاضل درست و مقصود، همان مشهد الشمسین در حله است.
وی در ادامه می نویسد:
از ابتدا تا به امروز قبر محقق در مجله ی جباوین از حله بوده است و کاملاً مشهود است و بر روی آن گنبدی گچ کاری شده وجود دارد، و مردم پشت در پشت از آن مزار تبرک می جویند. این اواخر، در این مجله در نزدیکی قبر محقق خیابان جدیدی کشیده شده که تابه حال نام خیابان محقق شناخته می شود (25).
مرحوم شیخ عباس قمی نیز معقتد است که انتقال جسد محقق به نجف اشرف حرفی عجیب است، چون نزد خاص و عام شایع است که قبر محقق در حله می باشد. (26)

پی‌نوشت‌ها:

1. سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج5، ص 392.
2. همان، ج10، ص 388.
3. شیخ آقا بزرگ تهرانی، طبقات اعلام الشیعه، ص 338.
4. علی دوانی، مفاخر اسلام، ج4، ص 178، و محمد ابراهیم جناتی، ادوار فقه و کیفیت بیان آن. ص 49.
5. علامه حلی، منتهی المطلب، ج1، ص 11.
6. محمد تقی شوشتری، فانوس الرجال، ج2، ص 616.
7. حسن بن ابی طالب آبی، کشف الرموز، ج1، ص 37.
8. ابوعلی حائری، منتهی المقال، ج2، ص 239.
9. سید علی موسوی عاملی، مدارک الاحکام، ج1، ص 4 ( مقدمه کتاب) .
10. شیخ حر عاملی، امل الامل، ج2، ص 48.
11. قاضی نورالله شوشتری، مجالس المومنین، ص 570.
12. شیخ یوسف بحرانی، لولوه البحرین، ص 227.
13. خیرالدین زرکلی، الاعلام، ج2، ص 123.
14. محمد باقرمجلسی، بحارالارالانوار، ج 104، ص 194.
15. احمد بن محمد بن فهد حلی ( ابن فهد)، المهدب البارع، ج1، ص 63.
16. مقداد بن عبدالله سیوری حلی ( فاضل مقداد) ، التتقیح الرائع، ج1، ص 3.
17. محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج105، ص 44.
18. مرتضی مطهری، آشنایی با علوم اسلامی، ص 68.
19. یوسف بحرانی. لولوه البحرین، ص 231.
20. میرزا عبدالله افندی، ریاض العلما، ج1، ص 136.
21. حسن بن داود حلی، کتاب الرجال، ص 84.
22. یوسف بحرانی. لولوه البحرین، ص 231.
23. محمد بن اسماعیل حائری، منتهی المقال ج2، ص 240.
24. عبدالله مامقانی، تنقیح المقال، ج1، ص 215.
25. سید محمد صادق بحرالعلوم، تعلیقه بر لولوه البحرین، ص 231.
26. شیخ عباس قمی، الکنی و الالقاب، ج3، ص 156.

منبع مقاله: شریعتی، روح الله؛ (1347)، اندیشه سیاسی محقق حلی، قم: بوستان کتاب ( مرکز چاپ و نشر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، چاپ دوم.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط