نظام سیاسیِ جاهله در نظر فارابی

در تعریف این نوع نظام سیاسی، فارابی می گوید: « مدینه ی جاهله آن است که مردم آن، نه سعادت را شناخته اند و نه به دل آنان خطور کرده است و اگر به سوی آن ارشاد شوند، آن را نمی فهمند و بدان معتقد نمی شوند. تنها پاره ای از
دوشنبه، 7 بهمن 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نظام سیاسیِ جاهله در نظر فارابی
 نظام سیاسیِ جاهله در نظر فارابی

 

نویسنده: محسن مهاجر نیا




 

در تعریف این نوع نظام سیاسی، فارابی می گوید: « مدینه ی جاهله آن است که مردم آن، نه سعادت را شناخته اند و نه به دل آنان خطور کرده است و اگر به سوی آن ارشاد شوند، آن را نمی فهمند و بدان معتقد نمی شوند. تنها پاره ای از خیرات که در ظاهر، گمان می رود خیر هستند، می شناسند؛ یعنی با آن اموری که در ظاهر گمان می رود غایات و هدف های نهاییِ زندگی هستند، آشنایی دارند که عبارتند از: تندرستی، توانگری و بهره گیری از لذات مادی و آزادی در تحصیل امیال و هواهای نفسانی و این که نزد مردم، مورد تکریم و تعظیم باشند.
هر یک از این امور، نزد مردم مدینه ی جاهله، سعادت و خوشبختی است و سعادت بزرگ و کامل، عبارت از اجتماع همه ی این ها است و آن چه در برابر و ضد آن ها است، که شقاوت باشد، عبارت است از امراض و آفات بدنی فقر و عدم بهره برداری از لذات مادی و نیز آن که در خواهش ها و امیال و هواهای نفسانی خود آزاد نباشند و مکرم و معظم نباشند.»(1)
در « الملّة» تعریف نظام سیاسیِ جاهله چنین آمده است: « المدینة او الامة المنقادة لما تمکن فیها الرئاسة الجاهلیة من الافعال و الملکات تسمی المدینة اوالامة الجاهلیه»؛ (2) یعنی نظام سیاسی مدینه یا امت، اگر پیرو افعال و ملکاتی که در ریاست جاهله در آن ها ایجاد کرده باشند، موسوم به مدینه یا امت جاهله هستند. در مواردی فارابی مدینه ی جاهله را از منظر دین و آیین تعریف می کند و می گوید: « المدن الجاهله انما تحدث متی کانت الملّة مبنیة علی بعض الآراء القدیمة الفاسدة»؛ (3) یعنی مدینه های جاهله هنگامی به وجود می آیند که اساس وجودیِ دین بر پاره ای از آرای فاسده ی قدیمی مبتنی و استوار باشد. به عبارت دیگر، مدینه ی جاهله عبارت از مدینه ای است که پیرو دین فاسد باشد.
سرانجام همان طور که در مبانی و اصول آرای غیر فاضله بیان شد، مدینه ی جاهله، از دیدگاه فارابی، از چند منظر قابل تعریف است:
1. تعریف مدینه ی جاهله از منظر سعادت: « مدینه ای است که مردم آن، نه سعادت را می شناسند و نه به دل آنان خطور می کند و به دلیل همین جهل، آن را مدینه ی جاهله نامیده اند.»(4)
2. تعریف مدینه ی جاهله، از منظر ریاست: « مدینه ای است که پیرو اعمال و رفتار ریاست جاهل باشد».(5)
3. تعریف مدینه ی جاهله، از منظر دین: « مدینه ای است که پیرو دین فاسد قدیمی باشد.» (6)

انواع حکومت های جاهله

در بیان انواع حکومت های جاهله، فارابی دست به استقرای تام زده است و همه ی مواردی که در خارج بوده اند، استقصا کرده است و از طرق مختلف به آن می رسد. در « آراء اهل المدینة الفاضله» صریحاً می فرماید: مدینه ی جاهلیه، خود منقسم به جماعات و مدینه هایی چند است:

1. مدینه ی ضروریه + ( امت و معموره ی ضروریه).
2. مدینه ی نذاله + ( امت و معموره ی ضروریه).
3. مدینه ی خست + ( امت و معموره ی ضروریه).
4. مدینه ی کرامت + ( امت و معموره ی ضروریه).
5. مدینه ی تغلبیه + ( امت و معموره ی ضروریه).
6. مدینه ی جماعیه + ( امت و معموره ی ضروریه).

در « السیاسة المدنیه» از طریق شهروندان و اجتماعات آن ها بدین استقرا رسیده است و می گوید: « مردم مدینه ی جاهله، دارای زندگیِ مدنی هستند و شهرها و اجتماعات آنان نیز مدنی است و اجتماعاتشان اشکال گوناگون دارد:

1. اجتماعات ضروری در مدینه ی ضروری + ( در امت و معموره ی ضروری).
2. اجتماع اهل نذاله در مدینه های نذاله + ( در امت یا معموره ی نذاله).
3. اجتماع خست در مدینه ی خست + ( در امت یا معموره ی خست).
4. اجتماع کرامت در مدینه ی کرامت + ( در امت یا معموره ی کرامیه).
5. اجتماع تغلبی در مدینه ی تغلبیه + ( در امت یا معموره ی تغلبیه).
6. اجتماع حریت در مدینه ی جماعیه + ( در امت یا معموره ی جماعیه).

در مواردی فارابی از طریق کار ویژه های رؤسای مدینه ی جاهله، به این استقرا می رسد و می گوید: « فانّ کل رئاسة جاهلیة اما ان یکون القصد بها اما التمکن من الضروری و امّا الیسار و اما التمتع باللذات و اما الکرامة و الذکر و المدیح و اما الغلبة و اما الحریه»؛ (7) یعنی هر ریاست جاهلانه ای یکی از اغراض ذیل را ممکن است داشته باشد:

1. اما التمکن من الضروری - مدینه ی جاهله ی ضروریه.
2. اما الیسار - مدینه ی جاهله ی نذاله.
3. اما التمتع باللذات - مدینه ی جاهله ی خست.
4. اما الکرامة و الذکر و المدیح - مدینه ی جاهله ی کرامیه.
5. اما الغلبه - مدینه ی جاهله ی تغلبیه.
6. اما الحریه - مدینه ی جاهله ی جماعیه.

بنابراین، فارابی حکومت های جاهله را در شش نوع مستقل تقسیم می کند. البته تفاوت هایی جزئی به چشم می خورد؛ از جمله این که در فصل 37 « آراء اهل المدینة الفاضله» بر خلاف فصل 29، اولاً از پنج نوع حکومت جاهله نام می برد و به جای عنوان « نذاله» از عنوان « مبدّله» استفاده کرده و به جای عنوان « خست»، با عنوان « ساقطه» از آن نام می برد. در « الملّة» و « فصول المدنی» از مدینه ی جماعیه یاد نکرده و در جای دیگر، به این عبارت که « اقسام زیادی» دارد، بسنده کرده است. (8) این اختلافات سبب شده است که برخی از محققان دچار تردید شده اند. (9)
با این مقدمه، تأمل در مفهوم و ساختار هر کدام از حکومت های شش گانه، به طور جداگانه ضروری می نماید.

1. حکومت جاهله ی ضروریه:

این حکومت که با عنوان مدینه ی ضروریه مطرح شده، در سه سطح قابل تحقق است.

الف) حکومت ضروریِ ملی یا مدینه ی ضروریه.
ب) حکومت ضروریِ منطقه ای یا امت ضروریه.
ج) حکومت ضروریِ جهانی یا معموره ی ضروریه.

و در همه ی سطوح، غایت همه ی فعالیت ها و هم کاری های مردم، در آن ها رسیدن به ضروریات اولیه، که قوام بدن انسان، بدان بسته است، می باشد؛ یعنی در واقع، این نوع حکومت، بر محور دست یابی به خوراک و پوشاک و مسکن شکل گرفته است و رئیس آن هم کسی است که راه تأمین این ضروریات را بهتر از دیگران می داند و با تدبیر و سیاست، آن ها را در مسیر آن وادار می کند.
در « فصول المدنی» می گوید: « المدینة الضروریة فهی التی انما یتعاون اجزاؤها علی بلوغ الضروری فیما یکون به قوام الانسان و عیشه و حفظ حیاتة فقط».(10) بنابراین، در این حکومت، همه ی ساختارها و کارکردها در جهت تحصیل و تأمین ضروریات زندگی است، وفاق ملی و تعاون اجتماعی و اطاعت شهروندان از رهبری برای رفع حوایج و تحصیل تندرستی است؛ زیرا در این نوع جامعه، هیچ گونه اعتقادی به کمال و سعادت فراتر از این ها وجود ندارد، همه چیز در مظاهر مادیِ ضروری خلاصه می شود و همه ی تفکرات و اندیشه ها و تدابیر در این راستا جهت داده شده است. رشد صنایع و علوم و فنون، صرفاً بر مدار نیازهای اولیه پی ریزی شده است.
لذا در برخی از مدینه های ضروری، همه ی صنعت هایی که در رفع حوایج ضروری لازم است، وجود دارد و در برخی دیگر، تنها وسیله ی رفع احتیاجات ضروریِ آنان یک صنعت است و همان یک صنعت، در آن مدینه وجود دارد؛ مثلاً تنها زراعت، وسیله ی معاش آنان است. برترین مردمِ این گونه مدینه ها، به زعم خود آنان، کسی است که با اندیشه و تدبیر صحیح خود بتواند به بهترین وجه ممکن، احتیاجات ضروریِ آنان را از راه کسب ها و حرفه های آنان فراهم آورد و قهراً بر آنان ریاست فائقه و حاکمیت خواهد داشت تا با حسن تدبیر و چاره اندیشیِ خوب، مردم را در جهت رسیدن به حوایج ضروریِ زندگی و حفظ آن، به کار گیرد.(11)

2. حکومت جاهله نذاله:

این نوع حکومت، اگر چه ماهیتاً حکومتی دنیایی و مادی است، اما بر خلاف حکومت جاهله ی ضروریه، صرفاً به تأمین نیازهای ضروری و ابتدایی بسنده نمی کند، بلکه ثروت اندوزی و توان گری و تکثیر منابع و انباشت سرمایه، از اهداف اساسیِ آن است. بر این اساس، ساختار حکومت نذاله، به گونه ای است که همه ی تلاش های فردی و تعاون اجتماعی را در مسیر « توسعه ی اقتصادی» سوق می دهد تا آن جا که ممکن است با تشکیل حکومت جهانیِ « معموره ی نذاله» و یا حکومت منطقه ایِ « امت نذاله» همه ی سرمایه ها و منابع اقتصادی را در اختیار بگیرد.
ویژگی خاصی که فارابی بر آن تأکید دارد، این است که آرا و ارزش های حاکم در این حکومت، به گونه ای است که « توسعه ی اقتصادی» را صرفاً برای تأمین و رفاه زندگی نمی خواهد، بلکه خود آن، هدفی اصیل است که مطلوبیت ذاتی دارد و مردم، از ثروت و مکنت، تنها به ضروریات اولیه ی زندگی اکتفا نمی کنند.
در « السیاسة المدنیه» می گوید: « در مدینه ی نذاله و اجتماع اهل نذاله، همت و کوشش مردم، همکاری و تعاون با یکدیگر است در راه مال اندوزی و به دست آوردن رفاه زندگی و تکثیر ثروت و نگهداری، ضروریات و درهم و دینار و انباشت بیش از نیاز؛ و این کار، صرفاً به علت علاقه ای است که به توان گری دارند و نیز به علت بخلی است که در خرج کردن، می ورزند و تنها از ثروت و مکنت خود، در حد حفظ بدن های خود از هلاکت، مصرف می کنند. این ثروت را یا از همه ی راه های کسب و کار به دست می آورند و یا از پاره ای کسب ها که معمول در شهر مسکونیِ آنان است.
برترین مردم در این گونه مدینه ها بر اساس باور و ارزش های ساکنان آن، توان گرترین آنان است که هم خود توان گر در ثروت باشد و هم در رسیدن دیگران به ثروت و توان گری بتواند به بهترین نوع، چاره اندیشی کند. بنابراین، کسی که بر این مدینه ها ریاست دارد، باید همواره در فراهم آوردن وسایل توانگریِ مردم و حفظ اموال و موقعیت آنان قادر باشد و قهراً راه هایی که به وسیله ی آن، به توانگریِ مالی نایل می شود، همه، وجوه و طرقی است که عادتاً به وسیله ی آن ها می توان به ثروت و مکنت رسید؛ مانند زراعت، حشم داری، شکار، دزدی و سرانجام، داد و ستدهای ارادی؛ یعنی بازرگانی و اجاره کاری و جز این ها».(12)
در « آراء اهل المدینة الفاضله» از حکومت نذاله، با عنوان « مدینه بدّاله» نیز یاد کرده است و ظاهراً مشکل نسخ باشد؛ زیرا تعریف آن دقیقاً منطبق بر حکومت نذاله است، آن جا که می گوید: « المدینة البداله هی التی قصد اهلها ان یتعاونوا علی بلوغ الیسار و الثروه و لاینتفعوا بالیسار فی شیء آخر لکن علی ان الیسار هو الغایة فی الحیاة»؛ (13) یعنی مدینه ی بداله، قصد و هدف مردم آن، تعاون در راه رسیدن به مکنت و ثروت است، نه برای آن که از ثروت و توان گری در اموری دیگری استفاده شود و سود برده شود، بلکه برای این که توان گری و ثروت، خود هدف و غایت نهاییِ زندگی است.

3. حکومت جاهله ی خست:

حکومت خست، همانند دو نوع حکومت قبلی، ممکن است در سطح ملی، یعنی « مدینه ی خست» یا سطح منطقه ای، یعنی « امت خست»، و یا در سطح جهانی، یعنی « معموره ی خست»، حاکمیت پیدا کند. در عین حال، در همه ی سطوح، ماهیت آن یک سان است. فارابی این حکومت را مترتب بر دو نوع قبلی می داند؛ به این معنا که در ویژگی های حکومت های قبلی، با آن ها مشترک است و به علاوه، دارای یک ویژگیِ مختص به خود است که در جدول ذیل، قابل ارائه است.

ویژگی

نوع حکومت

ضروریات اولیه ی زندگی

ثروت اندوزی

لذت طلبی

حکومت ضروریه

+

-

-

حکومت نذاله

+

+

-

حکومت خست

+

+

+

بنابراین، همان طور که گذشت، در حکومت ضروری، هدف نهایی، وصول به ضروریات اولیه ی زندگی بود و در حکومت نذاله، علاوه بر آن، ثروت اندوزی هم هدف بود و حکومت خست، علاوه بر ضروریات و ثروت اندوزی، عنصر لذت طلبی را هم دارد. و لذت طلبی، با داشتن دو ویژگیِ قبل میسر است: « لان غرض هذه المدینة انما یمکنهم بلوغه بعد تحصیل الضروری و بعد تحصیل الیسار و بالنفقات الکثیره»؛ (14) یعنی هدف این گونه مدینه ها هنگامی تحقق می پذیرد که ضروریات و حوایج اولیه ی آن ها بر آورده شده باشد و مضافاً بر آن، از لحاظ ثروت، در توان گریِ مطلق و رفاه باشند و بتوانند در رسیدن به این لذات، ثروت بسیاری به مصرف برسانند.
بر این اساس، حکومت خست، حکومت ایده آل و مطلوب مردم حکومت های جاهله ی ضروریه و نذاله است و به تعبیر فارابی: « هذه المدینة هی المدینة السعیدة و المغبوطة عند اهل الجاهلیة»؛ (15) یعنی این مدینه، از دیدگاه آنان، جامعه ای خوشبخت و مورد رشک مردم دو نوع حکومت قبلی است. با این ویژگی ها می توان ماهیت حکومت خست را چنین تبیین کرد: « مدینه ی خست عبارت است از حکومتی که هدف مردم آن، بهره گرفتن از لذت های مختلف، مانند خوردنی ها، نوشیدنی ها، منکوحات، مجالس قمار، لهو و هزل است و به طور کلی، تعاون وهم کاریِ مردم آن، برای بهره گیری از همه ی لذات حسی و خیالی است».(16)
بنابراین، چون اساس همه ی ارزش ها و فضایل، بر محور «لذات طلبی» استوار است، طبیعی است که سعادتمندتری و برترین و رشک آورترین مردم، کسانی هستند که وسایل لهو و لعب و آن چه مایه ی لذت وخوشگذارانی است، برایشان فراهم تر است و بالطبع ریاست وحاکمیت در این جوامع، از آن کسی است که بتواند بهتر و بیش تر، وسایل و زمینه های خوش گذرانی را برای مردم جامعه فراهم آورد.

4. حکومت جاهله ی کرامیه:

سامان یافتن این نوع از حکومت جاهله، بر این اساس است که هدف و قصد مردم آن، این است که با یکدیگر در رسیدن به کرامت و شهرت و احترام و شأن و شوکت، معاونت و همکاری کنند تا هم در بین خودشان مورد اکرام و احترام باشند و هم در خارج، دیگر ملت ها به آنان احترام بگذارند و شأن و شوکتشان را بستایند. باید توجه داشت که چون این حکومت نیز در سه سطح ملی و منطقه ای و جهانی، تحقق پذیر است، طبیعی است در سطح آخر همه احترام و اکرام داخلی خواهد بود.
فارابی با نگرش جامعه شناختی به چگونگیِ ریشه یابیِ « حرکت و کرامت»، در جامعه ی کرامیه می پردازد و آن را به دو صورت ذیل ترسیم می کند:
الف) برابری در کرامت: مقصود این است که هر کدام از شهروندان، به طوری متساوی به یکدیگر احترام گذارده، شأن و شوکت او را بستاید و در حقیقت، هر یک برای دیگری، نوعی شأن و شوکت قائل باشد تا در مقابل، او نیز برای وی چنین شأنی قائل باشد. این کرامت، گاهی ناشی از استحقاق و اهلیت یک امر خارجی است و گاهی نفس کرامت، موجبات لیاقت و اهلیت آنان را در مکرم شدن فراهم می کند، به طوری که بدون سابقه، شخصی به شخص دیگری اکرام کند و او را لایق و اهل احترام و کرامت بداند که در این صورت، آن دیگری نیز مثل او، وی را اکرام می کند و در این مورد، عیناً مانند داد و ستد و معاملات بازاری عمل می شود.
ب) ذو مراتبی بودن حرمت و کرامت شهروندان: منظور از کرامت متقابل این است که در جامعه، نظام سلسله مراتب حاکم باشد و عده ای که در سطوح بالاتر قرار دارند، از کرامت و منزلت اجتماعی و شایستگیِ برتری برخوردار باشند و البته چون ملاک سلسله مراتب، در آرای جاهله، متفاوت است، ملاک برتری و تفاضل در کرامت نیز مختلف است که اجمالاً به موارد ذیل می توان اشاره کرد:

1. شایستگیِ فردی:

تکریم و تعظیم ممکن است به تناسب شایستگیِ افراد باشد؛ به این معنا که بر اساس لیاقت، هر کسی مورد اکرام و احترام باشد.

2. کثرت توان گری:

در جوامع کرامیه ممکن است افراد، به علت ثروت و مال اندوزیِ زیاد، مورد رشک دیگران باشند و به همین سبب، جایگاه اجتماعیِ بالایی را به دست آورند و تکریم شوند.

3. تدبیر در فراهم آوردن اسباب خوش گذرانیِ دیگران:

وقتی که گرایش عمومیِ جامعه، به سوی تمتع از لذات و خوشی ها باشد و ارزشِ حاکم و غالب در جامعه گردد، بالطبع صاحبان امکانات و اسباب لذت و لهو و لعب و کسانی که این اسباب، بیش تر برایشان فراهم است، از شأن و شوکت برخوردارند و کسانی که وسایل عیش و لذت دیگران را فراهم می آورند، از اکرام و احترام بالاتری برخوردار خواهند بود.

4. خدمت به مردم در تأمین نیازهای مادی:

اگر انسان در رسیدن مردم به سعادت خیالی و نیازهای مادیِ خود، سودمند باشد، یعنی از راه کمک به مردم و انجام کارهای خوب و خدمت به دیگران، وسایل عیش و عشرت آنان را برای حصول و برخورداری از حوایج ضروری و توانگری و نیل به لذات فراهم سازد، به طوری که مخدوم دیگران باشد و جمعی به او خدمت کنند و در همه ی احتیاجات ضروریِ خود و دیگران، که به او خدمت می کنند، مورد توجه باشند.

5. قدرت غلبه و چیره دستی:

در جوامع جاهله، اشتهار به چیره دستی در مسائل اجتماعی، مورد اکرام و احترام است. لذا کسانی که با وصف غلبه مشهور می شوند که هیچ گاه مغلوب نمی شوند و یا اعوان و انصار نیرومند وی او را یاری می کنند به طوری که همواره بر دیگران غلبه می یابد و آن چنان مردی است که هیچ گاه مورد چشم زخمی و ناخوشایندی واقع نمی گردد و اگر اراده کند، می تواند بر هر کس که بخواهد، غلبه یابد و او را در ناراحتی افکند، این شؤون از اموری است که آدمی را نزد مردم جوامع جاهله، لایق کرامت می سازد، دیگران بدان رشک می برند و هر کس در این اوصاف، برتر باشد، بیش تر اکرام و احترام می شود.

6. صاحب دودمان اصیل:

یکی دیگر از راه های کرامت و این که فردی مورد تعظیم و تکریم باشد، این است که صاحب دودمانِ اصیل باشد. البته اصالت دودمان، نزد این نوع ملت ها بازگشت به یکی از اموری است که گذشت؛ مانند این که پدران و اجدادشان ثروتمند بوده اند یا این که اسباب لذت ها برای آنان تا حد بسیاری فراهم بوده است و یا این که مشهور به چیره دستی و دلیری و غلبه برخصم و ملت های دیگر بوده اند و یا این که در یکی از این طرق، برای دیگران سودمند بوده اند.
با بیان ملاک های شش گانه ی کرامت در جامعه ی جاهله ی کرامیه، فارابی وارد بحث رهبری در این جوامع می شود و می گوید: « در این گونه مدینه ها کسی که نزد آنان بیش تر مورد اکرام و احترام است، بر کسی که کم تر لیاقت احترام و شأن و شوکت دارد، ریاست دارد. این تفاضل و برتری، بین آنان هم چنان بالا می گیرد تا برسد به آن کسی که در جامعه، از همه ی مردم بیش تر اهلیت کرامت و احترام داشته است و قهراً چنین کسی رئیس و پادشاه جامعه خواهد بود. بنابراین، رئیس حکومت باید در جهات مذکور، از همه ی مردم لایق تر باشد. (17)
فارابی در « السیاسة المدنیه» به طور کافی و وافی، وضعیت رهبری در حکومت کرامیه را بحث کرده است که گزیده ای از آن را می آوریم: اگر معیار ریاست، متکی به دودمان باشد، لازم است دودمان رئیس مدینه، بیش از دیگران باشد و اگر کرامت، نزد آنان به رفاه و توانگریِ مالی است، ریاست مدینه باید از این نظر، در سطح بالایی از توانگری باشد. پس از این مقام، مردم دیگر، در این دو، یعنی دودمان و ثروت، گوناگون و مختلفند و به این جهت، ریاست آنان به ترتیبِ توانگری و دودمان آنان است و کسی که دارای دودمان و توانگری نباشد، وارد در مناصب ریاست و کرامت نخواهد شد.
همین طور است در صورتی که لیاقت ها بر اساس اموری محدود شده باشد که دیگران را بدان دسترسی نباشد و از خانواده های معیّنی تجاوز نکند. این گونه ریاست ها پست ترین رؤسای مدینه ی کرامتند: « هؤلاء هم اخس رؤساء الکرامة» (18) اگر چه از جهت سودی که در تحقق یافتن همت و هدف های مردم این گونه مدینه ها دارند، احترام و اکرام می شوند؛ یعنی به سبب توان گری و سود رسانی به آنان و یا در جهت نیل به لذات و خوشی ها و یا در جهت جلب احترام و اکرام ملت های دیگر به آنان یا چیزهای دیگر در مورد آنان یا چیزهای دیگر که خواست مردم مدینه است و از آرزوهای آنان است و سرانجام، کسی که از طرف خود، این گونه امور و وسایل را برای آنان فراهم کند و یا به واسطه ی حسن تدبیرش مردم را به این گونه امور مطلوب برساند و بر آن حفاظت کند، رئیس خواهد بود و برترین رؤسا نزد آنان کسی است که همه ی این چیزها را برای مردم مدینه فراهم کند؛ اما خود جز کرامت، بهره ای نگیرد، بدان ها توان گریِ مالی برساند و خود نخواهد و به بزرگداشت قولی و فعلی بسنده کند و همواره نامش به این افتخارات، نزد ملت خود و دیگر ملت ها مشهور گردد و بعد از خود، هم چنان نامش بر سر زبان ها باشد، قهراً چنین کسی بیش از همه، لیاقت و اهلیت ریاست دارد: « فهذا هو الذی یستأهل الکرامة عندهم».
البته این گونه افراد، در بیش تر اوقات، نیازمند ثروت و مکنت بسیاری هستند تا در بر آوردن امیال و خواسته های مردم مدینه، اعم از توانگر کردن آنان و یا فراهم آوردن وسایل لذت آن ها مصروف دارند و قهراً چون باید در موقع خود، این گونه کارهای مهم و پر خرج را انجام دهند، لازم است که توان گریِ مالیِ آن ها بسیار باشد. بنابراین، برخی از رؤسا برای مصرف در این گونه موارد، که باید توان گری باشند و ثروت اندوزی کنند، معتقدند که این گونه هزینه ها موجب کرامت و آزادیِ ملی است. لذا اقدام به گرد آوری از راه باج و خراج از مردم می کنند و یا از راه چیره شدن بر اقوام دیگر و غارت اموال آنان، این گونه اموال را در بیت المال ذخیره، و از آن مصرف می کنند.
البته شیفتگی به کرامت و عظمت شخصی، گاهی موجب می شود برای خود و فرزندانش سهمی لحاظ کند تا از این راه، قدرت را در بین فرزندان و یا فامیل خود حفظ کند و البته این ها نیز برای حفظ کرامت است. علاوه بر این ها اختصاصاتی برای خود مقرر دارد که به درخشندگی و زینت و بزرگی و جلالت وی نزد مردم بیفزاید؛ از قبیل قصر و پوشاک و نشان و پنهان شدن از منظر مردم و سپس وضع قواعد و ضوابطی برای انواع تشریفات و احترامات.
هنگامی که پایه های قدرت وی تا این حد تثبیت و تحکیم گردید و مردم به او و دودمانش عادت کردند و پادشاهی وی و کسانش را پذیرفتند، در این هنگام، مردم را بر حسب ترتیبی که در احراز کرامت و جلالت شأن دارند و در مراتبی خاص قرار می دهد و بر حسب لیاقت او برای وی از وسایل کرامت مقرر می دارد؛ از قبیل توان گریِ مالی و خانه و لباس و نشان و مرکب سواری و جز این ها، هر امری که در تجلیل و شأن و شوکت آن مؤثر است. برگزیده ترین مردم، نزد او کسی است که بیش از همه، او را تعظیم و تجلیل کند و در جلالت مقامش بیش از دیگران معاونت نماید. بنابراین، خود او، هم مورد اکرام وی واقع می گردد و هم به اندازه ی اعطای کرامت، احترام می بیند. بر این اساس، دوست داران کرامت با وی معامله کرده او را اکرام می نمایند تا بدین وسیله، به اکرام خود بیفزایند و او نیز بدان ها اکرام روا می دارد. بنابراین، ارباب مراتب، هم مورد اکرام مادون خود هستند و هم مورد اکرام مافوق خود.
این نوع مدینه ها بهترین نوع مدینه های جاهلیه اند؛ اما اگر محبت، کرامت و احترام به حد افراط برسد، این گونه مدینه ها به مدینه ی جباران و مدینه ی تغلبیه مبدل خواهد شد.

5. حکومت جاهله ی تغلبیه:

این نوع از حکومت جاهله، همانند دیگر حکومت ها، در سطح ملی، منطقه ای و جهانی تحقق پذیر است و فارابی معمولاً آن را در قالب سطح ملی « مدینه» مطرح کرده است و در تعریف آن می گوید: « مدینه ی تغلبیه عبارت است از مدینه ای که اهل آن برای تحقق بخشیدن به چیرگی و غلبه ی بر دیگران با هم همکاری می کنند، خواه همه ی اهل مدینه خواهان غلبه باشند و یا نیمی از آنان و یا تنها رئیس مدینه غلبه گرا باشد و همه ی مردم، تحت فرمان او هستند. بنابراین، سه نوع جامعه ی تغلبیه وجود دارد:

1. حکومت تغلبیه ی مطلق:

این حکومت، در جامعه ای است که رئیس و همه ی مردم آن، خواهان غلبه بر دیگران هستند.

2. حکومت نیمه تغلبیه:

این حکومت، در جامعه ای است که رئیس و بخشی از مردم، خواهان غلبه هستند.

3. رئیس متغلب:

اگر مردم در یک جامعه، مخالف غلبه و سلطه بر دیگران باشند و تنها رئیس خواهان آن باشد و او بتواند همه ی مردم را تحت فرمان خود در آورد و در جهت غلبه بر دیگران به کار گیرد. حکومت او تغلبیه خواهد بود.

اهداف حکومت تغلبیه:

فارابی با تشریح اهداف تغلب و حکومت تغلبیه، معتقد است هر کدام از انواع سه گانه ی فوق، ممکن است هدف خاصی را تعقیب کنند و در مجموع، هدف آن ها یکی از موارد ذیل باشد:

الف) غلبه برای غلبه: این هدف، بیش تر جنبه ی روانی دارد؛ زیرا مردم و یا رئیس، در جامعه ی تغلبیه، قهر و غلبه بر دیگران را صرفاً به قصد لذت بردن از آن می خواهند. بنابراین، غلبه به هر نحوی و با هر وسیله ای و در هر چیزی باشد، مطلوب است. لذا گاهی بدون آن که سودی عاید آنان شود، به افراد زیان می رسانند و یا آنان را به قتل می رسانند و چه بسا به خاطر چیزهای بی ارزش، اقدام به جنگ و قتل و قهر و غلبه می کنند. فارابی نمونه این نوع وحشی گری را به اقوام عرب مثال می آورد: « مثل ما یحکی عن قوم من العرب».(19)
مردم در این نوع از جوامع، از اموال مغلوبین خود، تنها به رفع حوایج ضرویِ خویش اکتفا می کنند و گاه باشد که مبارزه و کوشش های عظیمی در راه به دست آوردن نفعی و یا مالی که از آن محرومند، مبذول دارند و در این راه، اصرار زیاد ورزند و هنگامی که بدان ها دست یافتند و در حیطه ی قدرت آنان در آمد، به گونه ای که کاملاً تحت نفوذ و حکم آنان قرار گرفت، از آن دست بر می دارند و رهایش می کنند.
ب) غلبه برای تحصیل امور مادی: نوعی از جوامع تغلبیه است که مردمش قهر و غلبه را وسیله ی هدف های دیگر قرار می دهند؛ مانند این که به نیازهای ضروریِ زندگی دست یابند و یا ثروت اندوزی کنند و یا از لذت و امور لذت آوری که به مدد قهر و غلبه تحصیل می شود، بهره مند شوند و یا به شأن و شوکت و کرامت برسند. بنابراین، چون هدف، طلب چیز دیگری از مقهورترین است، اگر بدون اعمال زور و قهر بتواند به مطلوب خود برسند، دیگر غلبه و زور را اعمال نمی کنند.
ج) هم غلبه و هم دست یابی به امور مادی مطلوبیت دارد: در این مدینه ها ابتدا به کسی زیان نمی رسانند و اقدام به قتل نمی کنند، مگر هنگامی که بدانند رسیدن به یکی از اموری که نزد آنان شریف است، از این راه به دست می آید. بنابراین، هر گاه بدون توسل به زور و قهر و غلبه، مقصود آنان برآورده شود، مانند این که گنجی بیابند یا این که از ناحیه ی غیر، آن چه را می خواهند، به آنان بخشش شود و یا به نحوی دیگر از ناحیه ی اشخاص بتوانند بدون قهر و غلبه، به خواست خود برسند، نمی پذیرند و تصرف در آن نمی کنند.

روش های غلبه:

در « السیاسة المدنیه» به سه روش برای سلطه بر دیگران اشاره شده است:

1. روش غافل گیری: گروهی از متغلبان بر ارزش هایی تربیت یافته اند که دوست دارند از راه خدعه و نیرنگ و غافلگیرانه بر مردم غلبه یابند.
2. روش آشکار: در این روش، غلبه و اعمال زور، به صورت آشکار و علنی علیه دیگر ملت ها به کار می رود.
3. روش فرصت طلبانه: در این روش، متناسب مقهورین، از هر دو روش قبلی استفاده می شود. و بدین علت است که بسیاری از کسانی که خواهان تسلط بر خون دیگر مردمند. هر گاه بر انسانی که در حالت خواب است، دست یابند، او را به قتل نمی رسانند و اموالش را نیز تصاحب نمی کنند، مگر آن که اول او را بیدار کنند. و دوست دارند که از راه اعمال زور، اموالش را تصرف کنند و با او مقابله و ستیز کنند تا او را از پای درآورند و آن چه را او نمی خواهد، درباره اش انجام دهند.

وسایل غلبه:

فارابی در توصیف جامعه ی متغلب می گوید: « تفاخر و حماسه های جامعه ی متغلب، یا در جهت غلبه های بسیار آنان است و یا در جهت عظمت آن ها و یا در توصیف آلات و ابزار غلبه و ساز و برگ آن است.» سپس وسایل غلبه را سه چیز بیان می کند:

1. غلبه ی ناشی از اندیشه: آن است که از طریق تدبیر صحیح و اندیشه بر رقیب، حاصل شود.
2. غلبه ی جسمانی: جامعه ی متغلب، از چابکی و زور و شجاعت و دلیری برخوردار باشد.
3. غلبه با سلاح: تهیه ابزار و وسایل جنگی، یکی از راه های غلبه بر دیگران است.

رئیس متغلب:

رئیس در این گونه جوامع، قهراً آن چنان کسی باید باشد که در به کار گرفتن مردم آن، در جهت چیره شده بر ملت ها، نیرومندتر و مدبرتر باشد و در چاره اندیشی و سیاست، تواناتر از دیگران باشد و رأی و تدبیرش در جهت به کار بردن و انجام دادن کارهایی که موجب چیرگیِ دائمی آنان می شود، کامل تر باشد و همین طور در جلوگیری از غلبه ی دیگران بر آن ها نظرش صائب تر باشد، چین کسی رئیس و پادشاه خواهد بود. او جامعه را باید طوری تربیت کند که همواره دشمن ملت های دیگر باشد و سنت و رسوم آن ها را به گونه ای تربیت بدهد که با مراجعه به آن سنت ها احساس کنند که در شأن و شوکت آن ملت است که حتماً باید بر دیگران غالب شوند و همه را منقاد خویش کنند.

نتیجه گیری:

جامعه های متغلب، اگر چه در درون خود، هم در شیفتگیِ غلبه و هم در نوع آن و هم در اهداف مورد نظر آنان، برای پیروزی بر دیگران، متفاوت هستند، اما در مجموع، آن ها با وسایل مختلف و روش های گوناگون یا خواستار چیرگی بر خون مردمند به هر صورت که باشد؛ زیرا آن ها از غلبه لذت می برند؛ یا خواهان غلبه بر مال آن ها هستند و برای تصاحب آن غلبه، وسیله ی رسیدن بدان است؛ چه اگر بدون آن، مال تحصیل شود، غلبه را کنار می گذارند؛ یا خواستار تسلط بر نفوس دیگران هستند تا آن ها را برده ی خویش گردانند و ملت مقهور منقاد و مطاع و فرمانبردار ایشان باشد. فارابی معتقد است مدینه های تغلبیه، گرایش جبّاریت دارند و به « مدینه های جبّارین» موسوم هستند.

6. حکومت جاهله ی جماعیه:

در « آراء اهل المدینة الفاضله» این نوع از حکومت، چنین تعریف شده است: « هی التی قصد اهلها ان یکونوا احراراً یعمل کل واحد منهم ما شاء لایمنع هواه فی شیء اصلاً»؛ (20) یعنی مدینه ی جماعیه، آن گونه مدینه ای است که مردم آن آزاد و رها باشند و هر آن چه بخواهند، انجام دهند و چیزی مانع آن ها نباشد. فارابی معتقد است این نوع از حکومت، همانند انواع دیگر، در سه سطح تحقق پذیر است.
الف) حکومت جاهله ی جماعیه، در سطح ملی، تحت عنوان « مدینه ی جماعیه».
ب) حکومت جاهله ی جماعیه، در سطح منطقه ای، تحت عنوان « امت جماعیه».
ج) حکومت جاهله ی جماعیه، در سطح جهانی، تحت عنوان « معموره ی جماعیه».

ویژگی های ساختاری:

فارابی در « السیاسة المدنیه» برای این نوع حکومت جاهله، ویژگی هایی را بیان می کند که به چهار مورد اساسی آن اشاره می شود:

1. حاکمیت مردمی: در این نوع جامعه، همه ی انسان ها برابرند و هیچ کس بر دیگری برتری ندارد و بالطبع هیچ کس برای تصاحب قدرت سیاسی، اولویتی ندارد. زمامداران از مشروعیت مردمی برخوردارند و به تعبیر فارابی، « یکون من یرأسهم انما یرأسهم بارادة المرؤسین و یکون رؤساؤهم علی هوی المرؤسین و اذا الستقصی امرهم لم یکن فیهم فی الحقیقة لا رئیس و لامرؤس»؛ (21) یعنی ریاست کردن رؤسا در حکومت جماعیه، تابع خواست و اراده مرؤوسین است [ یعنی دولت منتخب مردم است] رؤسای آنان کاملاً تابع خواست مرؤوسین هستند، به طوری که اگر به دقت به اوضاع و احوال آنان تأمل شود، نه رئیسی وجود دارد و نه مرؤوسی. در عین حال، کسانی که در جهت آزادیِ مطلق و برآورده شدن خواست ها و امیال آنان اقدام می کنند و آنان را به همه ی خواست های خود می رسانند و آزادی و خواسته های گوناگون آنان را برایشان پایدار می دارند و از دست برد افراد داخلی و دشمنان خارجی محفوظ می دارند، مورد اکرام و احترام آنانند.
بنابراین، اصل اولی این است که « لیس لاحد هناک اولی بالرئاسة من احد»؛ (22) در مدینه ی جماعیه، هیچ فردی از دیگران در احراز ریاست، اولویت و برتری ندارد. بنابراین، هرگاه که ریاست آن، به فردی از افراد اعطا می شود، یا به صورت رایگان [ و بی حساب و کتاب] آن را به او بخشیده اند و یا در برابر این کار، از او ثروت و مکنتی دریافت می شود. بهترین رئیس نزد آنان کسی است که بهترین اندیشه ها و چاره جویی ها را در راه رسیدن مردم به هدف ها و امیال نفسانیِ خود، که در عین حال، گوناگون و متنوع است، به کار گیرد.
2. برابریِ شهروندان: در مدینه ی جماعیه، اعتقاد بر این است که همه ی انسان ها از آزادی و برابری و تساوی حقوق برخوردارند: « اهلها متساوون و تکون سنتهم ان لافضل لانسان علی انسان فی شیء اصلاً»؛ (23) یعنی همه ی انسان ها حقوق مساوی دارند و سنت های آنان هم بر این اساس بنا نهاده شده که هیچ انسانی بر انسان دیگری برتری ندارد.
3. بافت ناهمگون اجتماعی: آزادیِ بی حد و حصر در همه ی ابعاد حیات اجتماعی سبب شده است که مردم این جوامع به دسته های مختلف و مبتاین تقسیم شوند و افرادی از نژادها و قبایل و مذاهب و گرایش های فکری و رفتاری مختلف، با خواسته های مختلف که در دیگر مدینه ها پراکنده اند. در این گونه مدینه ها یک جا تجمع کنند، اعم از مردم شریف تا پست ترین و رذل ترین انسان ها و از طرفی، معیار استقرار ارزش ها و نهادها و ریاست، از ثبات و استحکامی برخوردار نیست و دستخوش حوادث و آمال و آرزوها و هواهای نفسانی است و چون رهبری مقتدری در جامعه وجود ندارد، بلکه تمام ساختارها و گرایش های نظام رهبری، بر اساس همین ناهمگونی ها و اضطراب ها استوار شده است، بنابراین، مجموعه ی این عناصر، حکومت جماعیه را غیر منسجم و ناهمگون ساخته است.
4. تنوع فرهنگی: حکومت جماعیه، تنها حکومت جاهلی است که همه ی انسان ها به نوعی می توانند مطلوب و خواسته ی خویش را در آن جستجو کنند.

بنابراین، مردم و ملت های گوناگون به سوی آن روی می آورند و در آن از هر نوع نسلی و خلق و خویی و بچه هایی به وجود می آیند. فرزندانی که نهادها و فطرت ها و تربیت های گوناگون دارند، در این گونه جوامع پا به عرصه ی وجود می گذارند و رشد و نمو می کنند. بدین ترتیب، این گونه مدینه ها نمودار شهرهای بسیار می گردند و هدف ها، عرض ها، اعتقادات و روش ها مختلف است . ممکن است در این نوع جامعه ی جاهلی، علاوه بر این که اندیشه های پلید و افراد شرور پدید آیند، « ینشأ فیها الافاضل فیتفق فیها وجود الحکماء و الخطباء و الشعراء فی کل ضرب من الامور و یمکن ان یلتقط منها اجزاء للمدینه الفاضلة و هذا من خیر ما ینشأ فی هذه المدینة»؛ (24) یعنی احتمال به وجود آمدن طبقه ی فاضل وجود دارد و حتی حکیمان و دانشمندان و شاعران و خطیبانی، در هر نوعی از امور و علوم و فنون، تربیت می شوند و ممکن است از درون این گونه جوامع، افرادی به وجود آیند که خواهان تشکیل « مدینه ی فاضله» باشند که در واقع، این نوع انسان ها بهترین دسته هایی هستند که در این گونه مدینه ها تربیت می شوند.
جدول حکومت های جاهله

 

حکومت مدینه

حکومت امت

حکومت معموره

ضروریه

مدینه ی ضروریه

امت ضروریه

معموره ی ضروریه

نذاله

مدینه نذاله

امت نذاله

معموره ی نذاله

خست

مدینه ی خست

امت خست

معموره ی خست

کرامیه

مدینه ی کرامیه

امت کرامیه

معموره ی کرامیه

تغلبیه

مدینه ی تغلبیه

امت تغلبیه

معموره ی تغلبیه

جماعیه

مدینه ی جماعیه

امت جماعیه

معموره ی جماعیه

پی‌نوشت‌ها:

1- آراء اهل المدینة الفاضله، پیشین، ص 131-132.
2- الملّه، پیشین، ص 55.
3- آراء اهل المدینة الفاضله، پیشین، ص 151.
4- همان، ص 131.
5- الملّه، پیشین، ص 55.
6- آراء اهل المدینة الفاضله، پیشین، ص 131.
7- السیاسة المدنیه، پیشین، ص 101؛ الملّه، پیشین، ص 43 و 55.
8- الملّه، پیشین، ص 43 و 55؛ فصول منتزعه، پیشین، ص 47-48.
9- ر.ک: داوری، رضا، فارابی، پیشین، ص 194.
10- فصول منتزعه، پیشین، ص 45.
11- السیاسة المدنیه، پیشین، ص 88.
12- همان، ص 88-89.
13- آراء اهل المدینة الفاضله، پیشن، ص 132.
14- السیاسة المدنیه، پیشین، ص 89.
15- السیاسة المدنیه، پیشین، ص 89.
16- آراء اهل المدینة الفاضله، پیشین، ص 132؛ السیاسة المدنیه، پیشین، ص 89.
17- السیاسة المدنیه، پیشین، ص 91.
18- همان، ص 92.
19- همان، ص 96.
20- آراء اهل المدینة الفاضله، پیشین، ص 133.
21- السیاسة المدنیه، پیشین، ص 99.
22- همان، ص 101.
23- همان، ص 99.
24- همان، ص 101.

منبع مقاله: مهاجر نیا، محسن؛ (1380)، اندیشه ی سیاسی فارابی، قم: مؤسسه بستان کتاب، چاپ دوم.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.