ظهور انسان کشاورز

در طی دوران های پارینه سنگی آدمیان بر همه ی جانوران برتری جسته بودند. با آن که آدمیان، شکارگران چیره دست و انعطاف پذیری بودند، و با آن که از ابزارهای مؤثر سود می جستند، سازمان اجتماعی داشتند و استعداد افزون بر
دوشنبه، 7 بهمن 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ظهور انسان کشاورز
ظهور انسان کشاورز

 

نویسنده: ویلیام هاردی مک نیل
مترجم: مسعود رجب نیا




 

در طی دوران های پارینه سنگی آدمیان بر همه ی جانوران برتری جسته بودند. با آن که آدمیان، شکارگران چیره دست و انعطاف پذیری بودند، و با آن که از ابزارهای مؤثر سود می جستند، سازمان اجتماعی داشتند و استعداد افزون بر میراث فرهنگ و به ارث گذاشتن آن، باز هم سخت تابع توازن طبیعت بودند. گام بعدی در عروج انسان به سوی سالاری بر جهان، همانا کشف وسایلی بود که محیط طبیعی را با ضرورت و آسایش بشر سازگار کند. با اهلی ساختن گیاهان و جانوران و با دست یافتن به وسایلی که بتوانند دشت هایی را که جنگل بود به کشتزار مبدل کنند، آدمیان شکل دهندگان و مناسب سازان وضع زندگی جانوران و گیاهان به نفع خویش شدند و دیگر جانوری شکارگر و وابسته به دگرگونی های طبیعت نبودند.
این پیشرفت مایه ی گشودن مرحله ی جدید و شگرفی در تاریخ آدمیان شد. شیوه ی زندگی این جانور شکارگر خود به خود شمار آنان را محدود می ساخت و به حکم طبیعت، آدمیان شکارگر مانند شیران امروزی، می بایستی کمیاب بوده باشند. بدین گونه جمعیت های بزرگ تر با همه ی امکانات تخصصی و تفاوت های اجتماعی که حاصل جامعه های پرنفوس است، تنها زمانی قابل دوام بود که گریز از گذشته ی شکارگری میسر می شد. این دگرگونی شاید اساسی ترین پایه در همه ی انقلابهای بشری باشد. بی گمان، سراسر تاریخ تمدن وابسته به فراوانی خوراک حاصل از کشاورزی و اهلی ساختن جانوران بود. برای رسیدن بدین پاداش، تحمل رنج و دشواری ضروری به نظر می رسید؛ زیرا کار کردن در کشتزارها، به مراتب از کارگری که همراه بود با شادی فراوان و هیجان بسیار و خشنودی غریزی، سخت تر بود. بدین گونه به قدرت رسیدن آدمیان دارای خواص دو گانه شد. چون یک جمعیت کشاورز بر طبیعت چیرگی بیشتری یافت و از کمیابی خوراکی در گذشته رهایی یافت، خویشتن را اسیر بذر، خاک، فصل باران و کشت دید.
کاوش های باستان شناسی هنوز نتوانسته است چندان مطلبی از دوران این انتقال اساسی در زندگی بشر به دست دهد. حتی نخستین آدمیان هم شاید نا آگاهانه دست به پخش و بهره گیری از بعضی گیاهان که نظرشان را می گرفت، زده باشند. شکارگران شاید آن گیاهان را به ویژه ارزنده می یافتند که از آنها رنگ ساخته می شد یا خواب آور یا محرک یا زهرآلود بودند. شاید نخستین کوشش ها در بررسی رشد و تولید این گونه گیاهان معمول شد تا گیاهان رایج شده ی دوران های اخیرتر.(1)
اهلی ساختن گیاهان مرحله ای بود مستمر تا یک رویداد واحد. ترکیب ژنتیک و در آمیختن مجدد گیاهان پرورش یافته و وحشی و برگزیدن و به رشد رساندن- دانسته یا ندانسته (2)- و بعضی از خواص آنها، در واقع مایه ی پیشرفت سریع تکامل بعضی از گونه های خاص گیاهان و ترکیب آنها برای بهره گیری آدمیان می شد. در بعضی از موارد، اهلی ساختن تا بدان جا پیش می رفت که حتی بقای گیاه، مانند ذرت، وابسته می شد به عمل انسان ها. در برابر، زندگی آدمیان هم کمابیش وابسته شد به گیاهان.
محتمل است که کشاورزی به تدریج اختراع شده باشد. این که محصولات پیش از زمان کریستف کلمب در امریکا از نظر گیاه شناسی کاملاً با گیاهان جهان کهن متفاوت بودند، بیشتر پژوهشگران را بر آن داشته است که بگویند کشاورزی در ا مریکا با استقلال کامل و بی رابطه با دیگر جاها ریشه گرفته است.(3) حتی در جهان کهن هم کشاورزی دست کم در دو بخش مختلف پا گرفته است. شاهد اساسی بر این امر همانا اختلاف عمده ای است که میان دو شیوه ی کشاورزی در اوراسیا تا همین اواخر به چشم می خورد. کشاورزی در کشتزارها با تکیه بر تولید گیاه با بذرافشانی در اروپا و خاورمیانه معمول بود. در این مناطق غلات اساس کشاورزی بود، اما در مقابل باغکاری که بر اساس نشا کردن گیاهان در بیشتر جاهای بخش بارانی موسمی آسیا و جزایر اقیانوس آرام رایج بود، اهمیت داشت.(4) این گونه دگرگونی ها اساسی هستند، و شاید از اکتشافات جدا از هم برای دست یابی به پرورش خوراک سبزی توسط کوشش های طرح ریزی شده و عمدی بشر ریشه گرفته باشند. هم چنین ممکن است که اختلافاتی از طریق بهره برداری هوشمندانه از انواع گیاهان بومی در شرایط مؤثر در اقلیمهای مختلف حاصل شده باشد.(5)
کشاورزی بذر افشانی خاص خاورمیانه، پایه ای شد برای نخستین جامعه های تمدنی. کوشش های دقیق باستان شناسان وضع طبیعی و چگونگی محیط پیدایش و گسترش جامعه ی کشاورزی را تا حدودی بر ما آشکار ساخته است. تاریخ گذاری رادیو کربن نمودار ساخته است که این زمان در خاورمیانه برابر بوده است با 6500 پ م که قله های پر یخ در اروپا رو به آب شدن گذاشته و اقلیم های زمین شاید کمابیش وضعی همانند امروز یافتند. در اروپای غربی و مرکزی در این هنگام، جنگل های انبوه پدیدار شدند و ابزارهای پارینه سنگی به میان سنگی تبدیل شدند. اکنون وزش بادهای موسمی خشکی زا هم به سوی جنوب آغاز شده بود که مایه ی پیدایش بیابان های صحرای افریقا و صحرای عربستان و دشت ناامید و تهی در میان هند و پاکستان امروزی شدند. این نواحی در گذشته کانون های مهم سکونت بودند. در این میانه، یک منطقه ی انتقالی وجود داشت که در بخشی از سال بادهای موسمی جریان داشتند و توفان های شدید اقیانوس اطلس با باران های خویش طبیعت را زنده می ساختند. این منطقه در اقلیم مدیترانه است که در آن بیشتر سرزمین خاورمیانه قرار دارد. در این جا پوشش گیاهی از آن چه در سرزمین های شمالی تر و پر باران ترین وجود دارد، نازک تر است. اما پیش از آن که آدمیان و جانوران اهلی ایشان علفزارها را برهنه کنند، این دشتها دارای بعضی بیشه های پراکنده بودند که در میان آنها سبزه ها در بهار سر از خاک بیرون می کردند و در تابستان از خشکی پژمرده می شدند و در زمستان باز جان می گرفتند. در برابر اینها، پیرامون کوهستانها و کوهپایه ها در معرض باران بودند و دارای جنگلهای انبوه.
چنین چشم اندازهای گوناگونی، بسیار مناسب زندگی آدمیان بود(6) منابع خوراکی که در جنگلهای اقلیم سرد شمال اندک بودند، در منطقه ی مدیترانه در دسترس بشر قرار داشتند. گیاهان تخم دار، نیاکان غلات امروزی، شاید در حدود هشت یا نُه هزار سال پیش به گونه ی وحشی در سرزمین کوهستانی میان آناطولی و زاگرس می روییدند، همچنان که امروز هم انواع گندم و اسپست یا یونجه می رویند. اگر چنین باشد، می توانیم تصور کنیم که از روزگاران بسیار کهن زنان این نواحی در جستجوی گندمزارها و یونجه زارها بودند که چون تخمهای آنها می رسیدند، با دست یا با کمک ابزار برنده ای آنها را گردآوری کنند. این زنان شاید رفته رفته شیوه ی کمک به رشد غلات را- برای مثال، با درآوردن و وجین کردن گیاهان مزاحم و هرزه- آموختند و داسهای نخراشیده ای اختراع کردند تا به کار خویش سرعت بخشند. این امور، شاید مدتها پیش از آن که کار کشاورزی جدی گرفته شود، در میانه بوده است.
هنگامی که این گردآورندگانِ تخم غلات وحشی به این برخوردند که چون بگذارند تخم بر زمین بریزد مایه ی فزونی محصول در سال بعد می شود، انقلابی شگرف روی نمود. شاید این اندیشه به تصور وجود روح غلات و کوشش برای خوشامد آنها با بر جای گذاشتن بخشی از تخمها بر زمین مربوط باشد. پیشرفت دیگر با کشف این نکته دستگیر آدمیان شد که بر زمینی که به گونه ای مناسب آماده شده باشد، تخم بپاشند. زیرا، زنان در چنین صورتی می توانستند حتی در جاهایی که علفهای دیگر نروییده باشد، کشتزار غلات پدید آورند. با این همه، سودِ کارِ پررنجِ شکافتن زمین با چوب و پوشاندن تخمها تا از دستبرد مرغان در امان باشند، حتی پس از آن که پاداش احتمالی این عمل به خوبی روشن شده بود، شاید بسیار کند بر مردم آشکار شد. چون جامعه های شکارگر کمتر ممکن بود در یک جا بمانند تا فصل درو و برداشت محصول فرا رسد و بدان کار بپردازند.
با این همه، پیشرفت کشاورزی در خاورمیانه در مقایسه با پیشرفتهای گذشته ی آدمیان سریع بود. گسترش کشتزارهای کشتزارهای غلات چنان بر میزان محصول خوراکی افزود و نسبت به دوران شکارگری پیشرفتی شگرفت نصیب مردم کرد که از محدودیتهای شمار افراد رها شدند و به سوی انبوهی جمعیت گام برداشتند و آدمی که جانوری بود کم شمار و نسبتاً کمیاب، رو به فزونی گذاشت.(7) تاریخ این کامیابیها را به طور قطع و یقین نمی توان تعیین کرد؛ در واقع هنوز هیچ گونه شاهد باستان شناسی قابل اعتمادی به دست ما نرسیده است. اما فرض این است که با آشکار شدن برتری شیوه های جدید تهیه ی خوراکی و گسترش و رواج این شیوه ها در میان گردآورندگان تخم غلات وحشی خاورمیانه و افزایش میزان خوراکی و افزایش سریع جمعیت، آغاز کشاورزی چندان از 6500 پ م اخیرتر نیست. جای نخستین روستاهایی که بشر برای زندگی ثابت خویش به سبب ضرورت عمل کشتکاری و پاسداری از کشتزارها از گزند چرندگان برپا ساخته و کشف کرده است، از 6250 پ م ( با 200 سال کم و بیش) آن سوتر نمی رود. این روستاها در دورانهای اخیر تر روزافزون شدند.(8)
کشاورزی خاورمیانه باید نخست خُرد مقیاس بوده باشد و همه ی کار هم با زنان. شکارگری در دست مردان ماند؛ ولی با کشف همین کشاورزی ناقص، زنان تقسیم کار دیرین خانواده را ناگهان دگرگون ساختند. شمار شکارگران مرد بسیار افزایش یافت و جانوران شکاری در حدود کشتزارهای غلات که به سرعت رو به گسترش گذاشته بودند، رو به نابودی رفتند.(9) با این رویداد، کشاورزی رفته رفته شکارگری را از کانون زندگی اجتماعی راند. مردان که از بهره وری کمانهایشان بسیار کاسته شده بود، بر آن شدند تا به کار کشتزار رو کنند و برای مثال در پیرامون کشتزار دیواره در برابر جانوران بسازند و به هنگام درو که فرصت برداشت خرمن به سرعت رو به پایان می رفت و بیم ریزش تخمهای غلات بر زمین و از دست رفتن آنها در میان بود، به درو کردن خرمن بپردازند و سرانجام با توجه به این که ذخیره خوراکیِ سال به مساحت کشتزار بستگی داشت، مردان در بعضی اجتماعات با ناخشنودی بیل به دست گرفتند و به یاری زنان شتافتند.
اما یک امکان دیگر هم در میان آمد. مردان بعضی از چارپایان را که به شکار آنها خو کرده بودند، اهلی ساختند. از نظر شکارگران تیزهوش منطقی می آمد که شکار خود را از دستبرد درندگان برکنار دارند و آنها را نگه داری کنند تا در آینده از آنها بهره گیرند. این مطلب گرچه در آغاز متضمن برخورداری کامل از دامها نبود، ولی به بهره گیری از این جانوران زنده انجامید و از شیر و پشم و حتی خون آن ها برخوردار شدند.
کسی از چگونگی مراحل تبدیل زندگی از شیوه ی شکارگری با گردآوری خوراک به کشاورزی و دامداری آگاهی ندارد. شاید، شکارچی نخستین حیواناتی را که کاملاً اهلی شدند، برای جلب همجنسان وحشی خویش مورد استفاده قرار داد. شاید، رفته رفته به روش های بهره گیری دیگر هم با کاهش از جانوران وحشی و فزونی اهلی ها پی برده شد. بی گمان، نوآوران این روش ها هرگز نمی توانستند پیش بینی کنند که با به کار بستن شیوه ی اهلی کردن حیوانات، چگونه راه و رسمی را که بدان خو کرده بودند، دگرگون می سازند. در این دگرگونی گویا منطق چندان راهی نداشته است و سراسر روابط انسان با جانوران در تصورات جادویی غوطه ور بود. کشتار جانوران به اسارت در آمده که از آداب و رسوم شده بود، در دین بعضی از مردم شکارگر تأثیری بزرگ یافت و شاید نگاهداری و تغذیه ی گله های حیوانات برای قربانی کردن به منظور دست یابی به شکار بیشتر در مد نظر بود و نیز قربانی های مرتب و چشم گیرتر گویا چاره یا پاسخی اطلاق می شد در برابر کاهش شکار وحشی.
می توانیم بگوییم بی گمان، آدمیان ساکن خاورمیانه در نخستین مرحله از زندگی کشاورزی به اهلی کردن بز، گوسفند، خوک و احشام دست یافتند و بنابراین، توانستند سرچشمه ای مستمر و شاید وافر از گوشت و دیگر محصولات دامی برای خود تأمین کنند. احتمالاً اهلی ساختن حیوانات حتی پیش از مرحله ی کشاورزی که نفوس آدمی به حدی از شمار رسید که دیگر وابستگی به شکار ممکن نبود، آغاز شده باشد. ولی در چنین صورتی هم، گله های حیوانات اهلی زمانی اهمیت یافتند که شکارگران احساس کردند شکارهایی که بدان ها خو کرده اند، رو به کاهش گذاشته اند. تا هنگامی که شکارگری سر چشمه ی تأمین گوشت کافی بود، چرا بشر در پی رها کردن راه و آن شیوه از زندگی بر می آمد که به دست نسل های بسیاری در گذشته تجربه و راههایش کوبیده شده بود و در دین هم رسوخ کرده و ارزش های معنوی آن پایه های استواری یافته بود؟ (10)
کاوش های انجام شده در خاورمیانه نشان می دهند چون کشاورزی به دگرگون ساختن زندگی آدمی آغاز کرد، ابزارهای گوناگونی که در دسترس اجتماعات کشاورزی جدید در آمده بود، به سرعت رو به افزایش گذاشت. گوناگونی و فراوانی ابزارهایی که ناگهان در طبقات کاوش های باستان شناسی به دست آمده است، شاید مرهون بسیاری فاصله ی زمانی باشد. با این همه، روش های جدید زندگی روزمره ضرورت ابزارها و شیوه های نوینی را اقتضا می کرد و واکنش انسان ها در برابر اوضاع جدید، چه بسا نسبتاً سریع بوده است. در نتیجه ی دگرگونی های شگرفی که در تغییر اوضاع زندگی از شکارگری به کشاورزی و دامداری حاصل شد، توانایی نوآوری انسان موقتاً از بندِ رسوم و عادات رها گشت. ایستادگی معمول در برابر نوآوری تا زمانی کاهش یافت؛ چنان که یک رشته اختراعات درخشان و دگرگونی شیوه های کهن برای سازگاری با روش های جدید و رضایت بخش از نظر زندگی تازه روی نمود، و این روش های جدید هم به نوبه ی خود جا افتاد و استوار ماند و مایه ی پیدایش اجتماع روستایی نوسنگی شد.
باستان شناسی، بعضی از آثار فنی و مادی این جهش اجتماعی را آشکار ساخته است. شخم و دام داری با تخمیر، بافندگی، سفالگری و ابزارهای صیقلی شده پیوند یافت. چند آبادی پیش از سفال گری پیدا شده است که در آنها آثاری از کشاورزی قابل تشخیص است و بی گمان چند صد سال زمان لازم داشت تا مجموعه ی آن چه را که باستان شناسان ابزار «نوسنگی» خوانده اند، نخستین اجتماعات کشاورزی خاورمیانه آماده و سازگار کنند.
تا اجتماعی به خوراک غلات وابستگی می یافت، افرادش خود به خود بیشتر از روزگار شکارگری، در یک اقامتگاه ثابت و پا بر جا و استوار می شدند.(11) در سراسر فصل رشد و نمو، دست کم بخشی از جامعه می بایستی به حفاظت کشت زارها از گزند چرندگان بپردازند و حتی در بقیه ی سال هم سرگرم انتقال غلات برداشت شده و کار در کشتزارهای پیشین و پاک کردن کشتزارهای جدید باشند. این کارها زنان را در سراسر سال در یک جا نگاه می داشت.
با بر پایی اقامتگاه های جدید، امکان گرد آوری وسایل بزرگ و سنگین و شکستنی خانه فراهم شد. برای مثال، دیگ های گلی جانشین مناسبی شدند برای ظرف های سبک و نسبتاً نشکنی که از پوست حیوانات می ساختند و نیز پوست کدوی قلیایی و بافته های شاخه های بید که سابقاً معمول بود. نخستین پیشرفت ها بسیار اندک بود. بسیاری از سفال های نخستین نمودار آن است که این ها نسخه برداری شده اند از زنبیل و کدوی قلیانی و می توان تصور کرد که نخستین دیگ ها هنگامی ساخته شدند که ابتدا ضرورتی احساس شد که ظرف ها را با سطحی نسوز و ناتراوا بپوشانند تا در آن بتوانند غلات را بپزند. گوشت را می شد بر سیخ های چوبی کباب کرد؛ ولی آش بنشن را نمی شد جز در ظرف ناتراوا پخت.
کهن ترین آثار بافته و پارچه در آبادی های نوسنگی پیدا شده است. این بدان مفهوم نیست که بافتنی پیش از آن زمان مرسوم نبوده است؛ زیرا بافتنی مانند سفالگری از عصر پارینه سنگی به صورت زنبیل بافی سابقه داشته است. اما تا زمانی که کنف کاشته نشد و مو و پشم از حیوانات اهلی در دسترس نیامد؛ فراهم ساختن نسوج- گو این که هنر بافندگی شناخته شده بود- می بایستی بسیار کمیاب تر از آن بوده باشد که بتوان پارچه بافت. کشاورزی و دام داری چنان گسترش یافت که تهیه ی پارچه از پیوندهای جدا نشدنی زندگی تازه شد.
ابزارهای سنگی صیقلی شده و به ویژه تبر از مشخصات آبادی های نوسنگی است. سنگ چخماق شکسته و گوشه دار و تیز شده برای سر تیر و کارد و دشنه ی مخصوص شکار به کار می آمد؛ اما جنس آن بسیار شکننده بود و به کار کندن پوست درختان و بریدن شاخه ها یا انداختن درختان نمی خورد. تبرهای کارآمد تنها از سنگ های محکم تری ساخته می شد که با شیوه های گذشته و رایج در سنگ چخماق میسر نبود. حل این مشکل با به کار گرفتن نوعی سنگ محکم تر و دست زدن به شیوه ی صیقلی کردن که در گذشته برای تیز کردن استخوان و شاخ برای ساختن ابزار به کار می رفت، امکان پذیر شد. بنابراین تبرهای سنگی صیقلی شده و دیگر ابزارها از مشخصات آبادی های کشاورزی شده و تفاوت برجسته ی میان این آثار با سنگ چخماق کهن تر، باستان شناسان را بر آن داشت تا این آثار را «نوسنگی» بنامند. این نام گذاری مدت ها پیش از آن که به ارتباط فن ابزارسازی مزبور پی ببرند و دگرگونی های ضروری جامعه های تازه را باز شناسند، انجام شد.
نخستین کشتکاران کاملاً مستقر نشده بودند. خاکی که مکرر کاشته شود از حاصلخیزی آن کاسته می شود، پس برای دست یافتن به محصول باید کشتزارهای پیشین را رها کنند و به زمین بکر بپردازند. نخستین زمین های کشاورزی تازه از زیر جنگل در آمده بودند و بنابراین امکان فرورفتن ریشه در آنها کم بود. در چنین زمین هایی چون درخت با کندن پوستش، به تباهی می گراید، زمین زیر آن کمابیش با کندن با چوب و بیل و شخم به آسانی مناسب کشت می شود. پس از آن که یک یا دو فصل در آن کشت می شد، حاصلخیزی آن با سوختن تنه ها و شاخه های خشک و پراکنده خاکستر در سراسر آن باز می آمد. در برابر، این سبزه زارهای طبیعی در مقابل کندن با چوب سرسختی می کردند و تقریباً جلوگیری از درآمدن و رشد رستنی هایِ هرزه و علف ها در میان غلات ممکن نمی شد. بنابراین، نخستین کشتکاران مانند کشتکاران امریکایی سده ی هیجدهم، اراضی جنگلی را برای کشت ترجیح می دادند و ابتدا به دامنه ها و کوهپایه های خاورمیانه که در انجا درختان خودرو بود، چسبیدند. این شیوه ی بریدن و سوختن مستلزم زندگی نیمه کوچ نشینی بود و در دوران نوسنگی در خاورمیانه رایج شد. همچنان که امروزه هم کشاورزان بدوی در مناطق استوایی پرباران و در سرزمین های جنگلی غار و صنوبر زیر ناحیه ی منجمد شمالی در حاشیه ی بخش های کشاورزی جهان، بدان کار دست می زنند.(12)
با پیشرفت کشاورزی در خاورمیانه، اقتصاد در آمیخته ی کشت غلات و دام داری از صفات ممتاز آن جا شد. بی گمان، بعضی از جامعه ها بدین بیشتر می پرداختند، و بعضی بدان. در زمین های پست در کناره های جنگل ها که سبزه زارها رفته رفته به بیابان منتهی می شد، حَشَم داری رایج تر شد. همچنان که ابراهیم از اور کلده با گله ها و کسانش به راه افتاد، (13) بسیاری از گروه های مردم نیز باید- چه پیش و چه پس از او- به همین کار دست زده باشند.
چون شبانان چندان اثری برای باستان شناسان برجای نمی گذارند، نمی توان به دقت گفت که نخست چه زمان جدایی میان شیوه های زندگی شبانی و کشاورزی روی نمود. اشغال استپ و بیابان امری بود تدریجی. در حقیقت قدرت تام شبانان بیابان گرد تا هنگامی که بشر به اسب سواری خو کرد- 900 پ م- آشکار نشد. چه پیش از این رویداد، مردمی که گله ها را به چرا می بردند، تکه هایی از زمین را هم می کاشتند. چنان که تفاوت میان دو شیوه ی زندگی نخست بیشتر وابسته به گرایش یکی یا دیگری بود تا خود نوع زندگی.

پی‌نوشت‌ها:

1. Edgar Anderson, «The Evolution of Domestication,» Evolution Darwin, II, 74 - 83.
2. آدمیان با سوزاندن جنگل ها و گیاهان خشک برای بهره گیری و ایجاد کشتزار، در مجموعه ی انواع گیاهان بومی تأثیری ژرف بر جای گذاشتند. بعضی از گیاهان مورد کشت شاید اجداد گندم و غلاتی بوده اند که اساس کشاورزی خاورمیانه شدند.
3. اما این عمومیت ندارد. بعضی تصور می کنند که مسافرت از راه اقیانوس آرام یا مهاجرت از تنگه ی برینگ از آسیا به آمریکا موجب شده است که اندیشه ی کشاورزی نیز منتقل شود. اما دگرگونی گیاهان قاره ی جدید مایه ی این تفاوت شد. نک:
Carl O. Sauer, Agricultural Origins and Dispersals (New York: American Geographical Society, 1952).
4. کاشت برنج که در بخش عمده ی آسیا و بعضی از جزایر اقیانوس آرام رواج دارد، تنها تا حدودی با این توصیف «باغکاری» سازگار است. تولید گیاهان با بذر و تخم انجام می شود، ولی انتقال آنها از راه نشا کاری همانا کشت ریشه است. برنج ممکن است نخست به صورت علف در باغچه ها نمایان شده باشد و سپس دریافته باشند که محصولی است ارزنده و قابل پرورش. نک:
Andre G. Haudricourt and Louis Hedin, L'homme et les plantes cultivees (Paris: Librairie Gallimard, 1943), pp.91, 153.
5. گوناگونی کشاورزی بر پایه ی نشاکاری و شیوه ی بذر افشانی در جهان کهن در امریکا توأماً دیده شده است. ذرت، لوبیا، و کدوی سبز محصولات امریکای شمالی بودند و سیب زمینی شیرین، سیب زمینی و انواع نشاهای دیگر در ارتفاعات امریکای جنوبی و جزایر دریای کارائیت رایج بوده است. آیا این امر حاصل سازش با اوضاع اقلیمی است؟ یا آن که ناشی از ابتکار دوگانه در امریکاست؟
6. همانند سبزه زارهایی که شاید نخستین گهواره ی تمدن بودند و دارای اقلیمی با دگرگونی های آشکار تر فصلی، همانندی مزبور از این جا سرچشمه می گیرد که سبزه زارهای استوایی در جنوب مسیر بادهای موسمی و منطقه ی اقلیمی مدیترانه در شمال مسیر مزبور قرار دارند. این بادها از تغییر زاویه ی تابش خورشید با نوسان هایی به سوی شمال و جنوب می وزند و به نوبت زمین های خشک تافته از خورشید آن حدود را اندک رطوبتی می بخشند و جانی می دهند.
7. برآوردهای ادوارد دیوی، منبی بر این که جمعیت در 8000- 4000 پ م بر اثر انقلاب کشاورزی شانزده برابر شد:
Edward S. Deevey, Jr., (The Human Population,) Scientific American, CCIII, (Sept., 1960), 195 -204.
8. در این موضوع نگارنده از اطلاعات و استدلال های مندرج در اثر زیر پیروی کرده است:
R. J. Braidwood, "The Agricultural Revolution," Scientific American, CCIII (September, 1960), 130 -58.
9. دلایلی در دست است که شکارگران امریکای شمالی چند نوع جانوری را که امکان اهلی ساختن آنها در میان بود بر انداختند، مانند اسب که در دوران های اخیر روی داد. نک:
J. G. D. Clark, "New World Origins," Antiquity, XIV (1940), 128.
10. این بیان نظریه ای است که از لحاظ قوم شناسی بر خلاف نظریه ی «مکتب وین» است. هواداران این مکتب برآنند که اهلی ساختن جانوران نخست در میان شکارگران اوراسیای شمالی (شاید هم با شکار گوزن) آغاز شد. در حالی که اهلی ساختن گیاهان در مکانی در جنوب رشته کوه بزرگ آن قاره یعنی اورال روی نموده است. بر اساس این نظریه، آن شیوه از کشاورزی که در خاورمیانه و در اروپا استوار شد، و کشاورزی و دام داری را تواماً به کار می برد، در نتیجه ی ادغام این شیوه ی مستقل و قدیمی تر زندگی پدید آمد. برای بررسی توجیه اخیرتر این نظریه نک:
Carl J. Narre, "Herten, Pflanzen, Baurn: Productionsstuff, " in Fritz Valjavec (ed.), Historia Mundi (Bern: Franck, 1953), II, 66 - 100.
اما مهم ترین مانع در پذیرش این نظریه، همانا فقدان شواهد گاه شماری باستان شناسی است در پشتیبانی از آن؛ منطقاً پذیرش این که شیوه ی زندگی گله داران کهن سیبری و کشاورزان باغکار جنوب شرقی آسیا که با هم هم زمان بودند، ضرورتاً نسبت به شیوه ی اقتصاد پیچیده و بغرنج خاورمیانه کهن تر باشد، نادرست به نظر می رسد.
11. این امر موجب شده که بعضی از پژوهندگان امروزی تصور کنند که نخستین اجتماعات کشاورزی شاید در میان مردم ماهی گیر پدیدار شده باشد که شیوه ی زندگی ایشان در دوران میان سنگی اقتضای زندگی ثابت در یک مکان را داشت.
12. J. G. D. Clark, Prehistoric Europe: The Economic Basis, pp. 91 - 98.
13. سفر پیدایش، باب 11، آیه ی 31.
منبع مقاله: هاردی مک نیل، ویلیام؛ (1388)، بیداری غرب، ترجمه ی مسعود رجب نیا، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول.




 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.