نویسنده: ویلیام هاردی مک نیل
مترجم: مسعود رجب نیا
مترجم: مسعود رجب نیا
با توجه به نقشی که تمدن اروپا در پهنه ی جهانی پس از 1500م ایفا کرد، مقتضی طرح این پرسش است که اروپای قرون وسطی چه تفاوت هایی با همزمانان خویش در جاهای دیگر داشت. دو مطلب جلوه گری می کند.
نخست آن که، از سده ی یازدهم میلای به بعد اروپای غربی رو به میراث کهن جهان اسلام و بیزانس کرد که کمابیش در گذشته با آن ها آشنایی یافته بود. آن چنان که با آسانی و کوشش به کسب این میراث پرداختند که همانندی در تاریخ تمدن جهان ندارد؛ جز در جذب تمدن شرق توسط یونان در سده ی ششم پ م. سرعت و یکدلی اروپاییان در یادگیری آثار فرهنگی و تمدنی همسایگان کهن تر خویش، شاید به نوآموزان اروپایی آموخته باشد و توان آن را داده باشد که در علوم عقلی از هم روزگاران آسیایی خویش در گذرند. در این پیشتازی، میراث کهن یونان نیز مؤثر بود. قانون رومی، دانش و فلسفه ی یونانی و تشویق کلیسا برای تفکر استدلالی در مباحث دینی و جهانی، همه دست به دست هم دادند. توانایی فکری و امکانات راه گشای اروپاییان همانا ریاضیات فضایی در هنر رنسانس و تصور زمانی بود که با سرعت مکانیکی (در سده ی سیزدهم میلادی) پدیدار شد. هیچ تمدن دیگری بدین ابزارهای دقیق برای هماهنگ سازی احساس و عمل انسانی دست نیافته بود.
دوم آن که، همکاری همگانی در زمینه های اقتصادی و فرهنگی و سیاسی در اروپای غربی، بسیار گسترده تر از تمدن های دیگر جهان بود. اساس بازرگانی اروپا بر کالای تجملی نبود که برای اندک شماری از توانگران- بدان سان که در تمدن های آسیایی بود- ساخته شده باشند، بلکه اجناس پرمصرفی مانند غلات، ماهی، پشم، پارچه ی کلفت، فلز و الوار بود که همه برای رفع نیاز طبقه ی وسیع تری از مصرف کنندگان بودند. از دیدگاه فرهنگ، آرمان های گروه های گوناگونی از جامعه مانند روحانیان، اشراف، شهریان و تا حدودی روستاییان هم در جامعه ی قرون وسطایی اظهار وجود می کرد و آنان آثاری ادبی از خود به جای گذاشتند. در صورتی که در دیگر تمدن های اوراسیا، هیچ نمودی از این گونه مردم به دیده نمی آمد. با وجود تسلط اشراف در روستاهای اروپا و اولیگارشی در شهرها، گروهی انبوه از مردم عادی در پیکارها و امور سیاسی اروپای قرون وسطی دست داشتند؛ آن چنان که در هیچ تمدن دیگری در اوراسیا جز ژاپن آن زمان، چنین امری ممکن نمی شد. بدین گونه فی المثل پس از سده ی دوازدهم میلادی، نیزه دارانی که از شهرهای شمالی ایتالیا و بعدها از روستاهای سوئیس به خدمت سپاه گرفته می شدند، دست کمی در سپاهیگری و پیکارجویی از شهسواران اشرافی نداشتند؛ و از سده ی چهاردهم میلادی، نخبگان شهسواران فرانسوی نیز نمی توانستند از پس کمان گیران انگلیسی به خدمت گرفته شده از تهیدستان بخش مردابی ویلز برآیند. در عالم سیاست هم، سازمان های نمایندگی مانند پارلمان انگلستان، مجلس عمومی فرانسه و شورای جهانی کلیسا، همه در آوردن گروه های گوناگون ویژه ای به مسندهای عالی پهنه ی سیاست دست داشتند.
پیامد این امور، همانا بسیج همه ی منابع عمده ی انسانی در جامعه ی اروپایی بود که در جامعه های با سلسله مراتب خشک در دیگر سرزمین های متمدن میسر نبود. شهرهای دموکراتیک یونان کهن اندک نمودی از این گونه امکانات به دست داد از جامعه های خرد با مردانی آزاد و شهروند. اروپایی غربی نه چندان آزاد بود نه چندان آفریننده. با این وجود، در آن جا نیز ما نمودهایی همانند می بینیم از شرایطی مناسب برای شکوفایی نیروهای رقیب به نسبت بزرگی از انبوه مردم. آن چنان که هرگز در جامعه های زیر سلطه ی چندین فرمانروای یک دل اگر چه روشن بین و ظریف، چنین پدیده هایی روی نمی نماید.
منبع مقاله :
هاردی مک نیل، ویلیام؛ (1388)، بیداری غرب، ترجمه ی مسعود رجب نیا، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول.