بحران خزنده در خاور دور

سده ی هیجدهم میلادی یکی از عصرهای برجسته ی چین بود. استواری اوضاع سیاسی در داخل و گسترش امپراتوری در سرزمین های برون مرزی مایه ی افزایش شگرف کشاورزی و بازرگانی و نفوس شد. آرامش و فراخی نعمت مایه
چهارشنبه، 9 بهمن 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بحران خزنده در خاور دور
 بحران خزنده در خاور دور

 

نویسنده: ویلیام هاردی مک نیل
مترجم: مسعود رجب نیا



 

سده ی هیجدهم میلادی یکی از عصرهای برجسته ی چین بود. استواری اوضاع سیاسی در داخل و گسترش امپراتوری در سرزمین های برون مرزی مایه ی افزایش شگرف کشاورزی و بازرگانی و نفوس شد. آرامش و فراخی نعمت مایه ی پیدایش کوشش های چشم گیری در پژوهش های علمی و هنری شد و موجب تأثیر برجسته ی فرهنگی چین در مردم سرزمین های دوردست همچون اروپاییان گشت که به زعم چینیان نیمه متمدن شمرده می شدند. عصرهای بزرگ امپراتوری هان و تانگ تنها با این کامیابی های دودمان منچو می توانند پهلو زنند.
با این که کامیابی های سیاست منچو یادآور کارهای به نام پیشینیان کهن این دودمان بود، تخم پراکندگی و از هم پاشیدگی نظام سنتی اجتماعی و سیاسی بالمال چین در همین هنگام کاشته شد؛ از آن رو که نهادها و نحوه ی نگرشی که موجب برخاستن چین به پایگاهی بلند بر سطح نیمه متمدنان پیرامون در عصرهای پیشین شد، در سده ی نوزدهم میلادی در برابر اروپا ناگهان از نیروی آن کاسته شد. با این وجود، تا دهه ی 1850م، بحران جامعه ی چینی عمدتاً داخلی ماند و مانند شیوه ی سیاست منچو با الگوهای کهن بیشتر سازگاری داشت. تنها پس از جریان های آهسته ی افزایش فساد دستگاه دیوانی و نا آرامی روستاییان و تنبلی سپاهیان بود که راه برای فروپاشی کامل سنت های چینی فراهم شد و در برابر تمدن برتری جوینده و تسلط خواه اروپا، چینیان احساس ناتوانی کردند. تا آن هنگام تاریخ چین از برخورد با اروپاییان تنها آثار سطحی یافته بود.
کانگ هسی، امپراتور منچو با شایستگی حکومت خود را در چین در سال های سلطنت دراز مدت خویش (1662- 1722م) استوار ساخت. کار عمده ی جانشیان وی، همانا سرکوبی و به فرمان آوردن نیمه متمدنان پیرامون بود. پس با یک رشته پیکارهای سخت، دستگاه دیوانی چین تا تبت، مغولستان و ترکستان چین در میان سال های 1688 و 1757م گسترده شد. پس از بازپسین پیروزی چین در آسیای میانه یعنی بر افکندن اتحادیه ی کلموک (در 1757 م)، حکومت منچو به سیاست بستن مرزهای شمال غربی حتی با تخلیه ی نواحی پیرامون آن مرزها گرایید.(1) مرزهای دیگر چین دارای اهمیت نظامی بسیار کمتری بودند. بازی سیاسی ندرتاً به ضرورت پشتیبانی نظامی (آن چنان که در برمه از 1765 تا 1770م روی نمود) نیاز داشت تا بدین وسیله مانع تعرض از سوی جنوب شرقی آسیا یا کره شده باشد؛ و بیشتر این حکومت های خراج گزار و فرودست چین بودند و فرمان آن کشور را گردن می نهادند.(2)
در مرزهای دریایی، فعالیت های اروپاییان با مقررات خشکی که برخورد مستقیم میان چینیان و بیگانگان را ممنوع می ساخت و مسئولیت هرگونه پیامد نامطلوبی را که از این برخوردها ناشی می شد، به گردن کسانی می انداخت که در فرمان مقامات محلی بودند، محدود می شد. در واقع، دربار پکن هرگونه رابطه با بازرگانان اروپایی را آن چنان ناچیز می انگاشت که شایان بستن پیمان نمی دید؛ بنابراین، به مأموران محلی اجازه برقراری روابط با بیگانگان را می داد. وانگهی، چون سر و کار داشتن مستقیم در امور بازرگانی از لحاظ یک مأمور رسمی کنفوسیوسی مایه ی سرشکستگی و تنزل تلقی می شد، حتی گماشتگان محلی هم میان خود و اروپاییان دیواری می کشیدند. صنف بازرگانان چینی از 1720م به بعد، مسئول سر و کار داشتن با کشتی های اروپایی رسیده به کانتون شناخته شد. در 1757م، امپراتور کانتون را به عنوان تنها بندر برای این گونه داد و ستدها اعلام کرد و به آن حق انحصاری رسمی برای این امر داد که تا مدت ها از آن بهره مند بود.(3)
تا 1834م که پارلمان بریتانیا به حق مخصوص شرکت هند شرقی برای بازرگانی میان انگلستان و چین پایان داد، کار داد و ستد میان شرکت و صنف بازرگانان کانتون که از موقعیت انحصاری متقابلی بهره مند بودند، به خوبی جریان داشت. اروپاییان در فرصت های گوناگونی درصدد بر آمدند تا با پیش کشیدن شرایط مساعدتری به درون حلقه داد و ستد بازرگانان چینی کانتون راه جویند و این انحصار را بشکنند، ولی، همواره این کوشش ها با ناکامی رو به رو می شد. بنابراین، بازرگانان چینی و اروپایی برای جبران این حق انحصاری قانونی دست به قاچاق گشودند. پس از 1800 م که حکومت چین ورود تریاک را ممنوع ساخت ولی از عهده ی اجرای آن بر نیامد، این داد و ستد غیر قانونی تجارتی شد بزرگ. در نتیجه بازرگانی کانتون در سده ی نوزدهم میلادی دیگر مشخصات قانونی بودن و تحت نظارت بودن را که در سده ی هیجدهم میلادی داشت، از دست داد و بار دیگر صفت عملیات بازرگانی نامرتب و تصادفی پیشین را که از صفات داد و ستد اروپاییان در کرانه های چین بود، بازیافت.
اهمیت بازرگانی خارجی کانتول را برای اقتصاد چین نمی توان برآورد کرد. بی گمان، بر میزان آن به سرعت افزوده شد. چای، عمده ترین کالای صادراتی چین شد ولی ابریشم و اشیای لاکی، چینی و اجناس گوناگون زیبا و دل کش هم در اروپا خواهان بسیار داشت. پارچه های پنبه ای هند تا هنگامی که اعتیاد به تریاک در چین در سده ی هیجدهم میلادی بالا گرفت،(3) کالای عمده ی وارداتی چین به شمار می رفت. تریاک که عمدتاً در هند فراهم می شد، نخستین بار کالایی شد برای داد وستد اروپاییان که چینیان بدان دل بستگی یافته و به مقدار زیاد می خریدند. در نتیجه، دیگر از صدور کالاهای اروپایی برای خرید اجناس چینی رفته رفته کاسته شد و بر میزان فروش تریاک افزوده گشت تا آن جا که نقره های چینی راه اروپا را در پیش گرفتند. در برابر افزایش فروش تریاک به دست اروپاییان، بر مقدار صدور تولیدات چینی نیز افزوده شد و این امر مایه ی ترغیب جامعه ی هنرمندان، پیشه وران و بازرگانان چینی می شد؛ ولی اثر خانمان سوز اجتماعی اعتیاد به تریاک همه ی این سودها را بر باد می داد. وانگهی، چنین می نماید که با به کار بستن انواع گوناگونی از «تیغ زدن»، بیشتر سودهایی که از راه بازرگانی خارجی حاصل می شد، به کیسه ی مأموران می ریخت. ایشان پیوسته بازرگانان کانتون و از طریق آنان پیشه وران و هنرمندان سازنده ی کالاهای صادراتی را زیر دست و نظارت خویش داشتند.
داعیان مسیحی هم بازوی دیگر اروپا در چین بودند. نفوذ داعیان در سده ی هیجدهم میلادی سخت رو به انحطاط گراییده؛ بیشتر بدین سبب که در زمینه ی ترجمه ی درست اصطلاحات کلامی مسیحی به چینی و نیز حدودی که گرایندگان به مسیحیت می توانند به آداب و آیین نیاکانشان سلوک کنند، میان ایشان اختلاف افتاد. یسوعیان از همان ابتدای فعالیت در چین تا آداب خانوادگی سپاسگذاری نیاکان و جشنهای عمومی برای سپاس کنفوسیوس را- مراسمی که لزوماً با اعتقادات مسیحی ناسازگاری ندارد- معمول دارند؛ ولی دومینیکنیان به ویژه آن ها را با ایمان مسیحیت ناسازگار می دانستند. برخوردهای ملی و فردی در این باره بالا گرفت تا ان جا که هواخواهان هر یک از دو طرف، داوری به پاپ و به امپراتور چین بردند. پاپ پس از مدتی تردید 1715م به زیان یسوعیان رأی داد که مایه ی خشم پسر امپراتور که به هوادارای از یسوعیان برخاسته بود، شد.(4)
این اختلاف اثری شگرف هم در چین و هم در اروپا داشت. در 1708م، امپراتور چین فرمانی صادر کرد که همه ی داعیان مسیحی باید یا نظر یسوعیان را بپذیرند یا از چین خارج شوند و هر گاه که کاتولیک های وفادار به پاپ از پذیرش نظر یسوعیان سر باز می زدند. ناگزیر در موضع مخالف با قانون چین تلقی می شدند. داعیان مسیحی هم چنان به در امدن نهانی به چین ادامه دادند و هرگز کانون کلیسایی ایشان کاملاً تعطیل نشد؛ ولی مسیحیت تا سطح انجمنی پنهانی تنزل کرد.(5) بنابراین، دین بیشتر در دسترس تهیدستان و ناداران قرار گرفت و از دیدگاه رسمیت به فراموشی سپرده شد و گاهی هم حکومت مسیحیان را آزار و دنبال و بازداشت می کرد.
اما، دربار امپراتوری به یسوعیان اجازه ی اقامت در پکن داد و امپراتوری «چین لونگ» (1736- 1795) همواره از ایشان برای طرح افکندن کاخ ها و ساختمان فواره ها و ساعت ها و دیگر دستگاه های مکانیکی بهره می گرفت. یسوعیان به پایگاه های رسمی مانند منجم و مستخرج سالنامه دست یافتند از آن که در 1773م پاپ فرقه ی آنان را منحل و ملغی ساخت و از آن پس فرقه ی لازاریست جای گزین ایشان شد. ولی، داد و ستد فکری میان اروپاییان و چینیان یا علاقه ی جدی نسبت به دانش و تمدن اروپا که در سده ی هفدهم میلادی اندکی پا گرفته بود، رفته رفته در سده ی هیجدهم میلادی رو به کاستی گذاشت. فرهیختگان چینی سخت به کامیابی و پایگاه بلند نهادهای جامعه ی چینی و نیز به استواری مقام علمی و فرهنگی چین چنان اعتمادی داشتند که از صرف وقت و نیرو برای فراگرفتن مسائل ناچیز و پیش پا افتاده ی نیمه ی متمدنان بیگانه دریغ می ورزیدند.
بر خلاف آن در اروپا، جدل میان کلیساها انگیزه ای شد برای کنجکاوی درباره چین در میان محافل گسترده ای از نخبگان روشنفکر. این واقعیت که یسوعیان در فرانسه به سختی درگیر مناقشه با یانسنیست ها و گالیکن ها بودند، آتش مباحثه در خصوص حقانیت کامیابی های یسوعی را در چین تیزتر کرد. بدین ترتیب، به گردآوری دانش درباره ی چین پرداخته شد، نه به خاطر نفس آن، بلکه به منظور مسلح شدن برای شرکت در جدل هایی که منشأها و اهدافی دیگر داشت. اما، آگاهی های مربوط به چین که به سبب اختلاف مزبور به اروپا می رسید، دارای آثار دیگری هم بود. شور و شوقی در چینی مآبی درگرفت و چاشنی شیوه ی هنری روکوکو شد و از حدود 1715م سراسر اروپا را فرا گرفت. تصور وجود خردمندان چینی پرهیزگار و با فضیلت که پای بندی ایشان به اخلاقیات، پایه ی دینی و بستگی با مذهب ندارد، نظر منکران وجود خدا را جلب کرد و صفاتی از آن جامعه ی چینی مانند رفتار مؤدبانه (که ریتچی یک نسل بیشتر آن را نکوهیده بود) و نبودن اشرافیت موروثی و در آمدن به خدمت دیوانی با گذراندن امتحان همگانی، همه بر دل هواداران جنبش های تندروان سده ی هیجدهم میلادی نشست و چین از دیدگاه ولتر و بعضی دیگر از فیلسوفان سرمشقی شد برای اروپا، باری، مگر این امپراتوری آسمانی چین و مبنای کنفوسیوسی آن، قابل تعبیر همچون نمونه ای موفق از کیش استوار بر خرد، هر چند اندکی کهنه نما نبود که با بزرگی، شکوفایی و صلح ملک داری کرده بود، بی آن که از روحانیان یا اشراف موروثی بهره ای برده باشد؟
چنین فریفتگی پرشور به چین که از سوی محافل روشنفکران و هنرمندان اروپا نموده می شد، از پدیده های بیزاری و ترس و رمیدگی که از مشخصات بیگانگی و جدایی فرهنگی است، بهره ای نداشت. انگشت شماری از اروپاییان که آثار ظریف و نازک هنری و فکری تمدن چینی را با دیدی مساعد بررسی می کردند، پیشتازانی شدند دارای نظری باز و پژوهش نو درباره ی فرهنگ های گوناگون برای آیندگان. دیدگاه ایشان با بی تفاوتی بلند نظرانه نسبت به چیزهای بیگانه که از خصوصیات محافل روشنفکری چین بود، سخت تضاد داشت.(6)
با این همه، پرباری، توان گری و گوناگونی آثار ادبی چین و میراث هنری آن و این که فرا گرفتن آن ها کار یک عمر بود و نیز پاداشی که با آموختن آن ها در آزمایش های شهرستان ها و کانون امپراتوری بهره ی فرهیختگان می کرد، خود توجیهی است برای بی اعتنایی چینیان به دانش بیگانگان. پس شیوه ی سنتی آموزش دانش در زمان دودمان منچو نیز، با گستردگی و شکوفایی ادامه یافت. گردآوری، طبقه بندی و چیکده سازی دانش های کهن با شور بسیار هم چنان با پشتیبانی رسمی حکومت به پیش می راند. متن های فراهم شده ی دقیق و تفسیرهای معتبر که سنت دیرین و دیر پای دانش چین را در خود گرد آورده و مختصر ساخته اند، مواد و مصالح چین شناسی امروزی است.
سرودن شعر و نوشتن گفتار با مقاله نویسی پاره ای از آزمون های رسمی ماند، و بخشی از پژوهش ذوق دقیق و استوار به شمار می رفت و با شور و شوق ادامه یافت. آثار نثری تخیلی خود گونه ای از ادبیات چینی به شمار می رفت؛ زیرا در زمان منچوها داستان پردازی با وجود سرچشمه ی عوامانه ی خود، به پایه ی سپاه و احترام رسیده بود. رویای اتاق سرخ که در سده ی هیجدهم میلادی نوشته شد، به نظر عموم والاترین داستان چینی خواهد ماند؛(7) گو این که این یکی از بسیاری آثار منتشر شده همانند خود است.(8)
نگارگری یا نقاشی چینی هم چنان پر اثر، پر مهارت و پر گوناگونی باقی ماند. سلیقه ی چینی زمانه، نقاشان خود را به دلیل وفاداری به شیوه ی استادان کهن می ستود؛ حال آن که چینیان نوگرا و دانش پژوهان غربی گرایشی به ستایش ذوق فردی هنرمند و شیوه ی بدعت آمیز او داشتند. در نقاشی چینی بسیاری آثار از این هر دو گونه وجود داشت که بستایند؛ اما باید گفت که در قرن بیستم میلادی، گویا منتقدان چینی و غربی حق شناسانه برآنند که عظمت هنر چینی وابسته است به گذشته.(9)
بدین گونه، ظاهراً تمدن چینی و حکومت آن در سده ی هیجدهم میلادی هم چنان رو به شکوفایی داشت؛ اما همان عوامل و اسبابی که مایه نگون ساری دودمان های پیشین چین شدند، هم اکنون در رویدادهای اجتماعی در ربع چهارم سده ی نوزدهم میلادی جلوه گر گشت. افزایش جمعیت روستایی مشکل عمده ی ایشان به شمار می رفت و مایه ی تقسیم بیش از حد زمین های کشاورزی می شد تا آن جا که در سال های کم محصول قطعه زمینی خرد برای ارتزاق خانواده ی مربوط بدان کافی نبود.(10) پس، وام دارای روستاییان و پیش خور کردن محصول آینده امری شد عادی، و اراضی در دست وام دهندگان طبقه ی متوسط کشاورز ماند که می توانستند از پرداخت خراج عادی زمین شانه خالی کنند و این امر موجب فشار مالیاتی بیش از حد بر سایر کشاورزان گردید. در ضمن، همزمان با شیوع ناخشنودی و نومیدی در میان روستاییان، فساد روزافزون دستگاه اداری و انحطاط نظامی و خو کردن ایشان به آسایش در گذران زندگی در پادگان های شهری، حکومت را ناتوان ساخت.(11)
اعتیاد به تریاک و سرکشی روستاییان دو بازتاب عمده ی ناشی از وضع نابه سامان و رنج آور این روزگار بود. در 1774م، یک رشته شورش گسترده مایه ی جنبش های همانندی شد که به آشفتگی شگرف و شورش تایپینگ در ساله ای 1850- 1864م انجامید. این چنین رفتار های درشت و شدت عمل ها وضع اقتصادی را در سراسر کشور بدتر ساخت و حکومت را به بستن مالیات و تحصیل عواید بیشتر ناچار ساخت تا بلکه از عهده ی هزینه های گران سرکوب مردم برآید و این هم به نوبه ی خود مایه ی افزونی ناخشنودی روستاییان می شد.
این دور باطل که حکومت بدان دچار آمده بود، از دید سران حکومت پنهان نمانده بود؛ ولی بخش نامه های خیرخواهانه علیه تریاک کشی و فساد اداری بی اثر بود. اما شاید کوشش در زمینه جلوگیری از اندیشه های خطرناک کمابیش با کامیابی بشتری رو به رو می شد. باری، در میان سال های 1772- 1788 م دولت دست به پاکسازی نوشتارهای چینی زد و کتاب هایی را که مطالبی علیه منچوها یا وابستگان ایشان داشتند، سوزاند. بعضی از این گونه متن ها گویا کاملاً ناپدید و از صفحه ی روزگار محو شدند.(12)
در امتحان های امپراتوری (در 1792م) که از توانایی حافظه، خوشنویسی، مقاله نویسی و سرودن شعر درباره ی موضوعی که معین می شد به عمل آمد، گویا بیم و هراس از اندیشه ی مستقل و قائم به نفس در میان بود. بدان سبب که آمادگی برای امتحانات بخش مهمی از فعالیت فکری جامعه ی چینی را تشکیل می داد، هدف از این تغییرات آن بود که ذهن راهبران جامعه ی چینی به مجاری سیاسی بی ضرر هدایت شود.(13) این اقدام حکومت با کامیابی برجسته ای روبه رو شد. زیرا همه ی نخبگان بدون استثنا به حکومت منچو حتی تا قرن بیستم میلادی، وفادار ماندند.
تا 1850 م شورش تاپینگ پایه های امپراتوری را سخت به لرزه انداخت، اقدامات حکومت علیه سرکشان کمابیش برای جلوگیری از خطرهای داخلی کافی به نظر می رسید. هیچ دگرگونی اساسی ضروری نمی نمود و گمان می رفت که ملک داری به همان آیین کهن بتواند از پس عواملی که امپراتوری را به تجزیه شدن تهدید می کردند، بر آید. از این رو هنگامی که در سال های 1839- 1842م که چند کشتی کوچک جنگی بر یتانیایی سپاهیانی در کرانه ی چین پیاده کرده و از خطوط دفاعی چینیان گذشتند، بر اعتماد به نفس چینیان ضربه ای سخت وارد آمد. (14)
بهانه ی نمایش نظامی بریتانیا گویا اختلافی بود در زمینه ی شیوه ی اجرای عدالت(15) که مایه ی برخوردهای پایان ناپذیری در جامعه ی چینی شد. در 1834م، حکومت بریتانیا شرکت هند شرقی را از حقوق پیشین بازرگانی با چین و مسئولیت های مربوط به بدان محروم ساخت و تجارت با چین را برای همه آزاد کرد و بر آن شد تا داد و ستد با چین را بر پایه ای حقوقی معمول میان ملتهای اروپائی بیاورد. اینامر الغای مقررات محدود پیشین را که بیش از یک قرون بر داد و ستدهای اروپا با چین حکمروا بود، ضروری می نمود. شگفتا که این دگرگونی در سیاست بریتانیا همزمان شد با پیش گرفتن رفتاری جدید از سوی حکومت چین برای محدود ساختن و نظارت مؤثری بر تجارت خارجی؛ حتی سخت تر از گذشته. در 1839م، یک مأمور ویژه امپراتوری با دستورهایی برای از میان برداشتن داد و ستد غیر قانونی تریاک به کانتول گسیل شد و با دستورهایی خستگی ناپذیر بیش از 30000صندوق تریاک بازرگانان انگلیسی و دیگر ملت های اروپایی را به ضبط آورد و خشم میان اروپاییان و چینیان بالا گرفت و اختلاف بر سر شیوه ی درست حقوقی مربوط بدین امر مایه بروز جنگ شد.
ناشایستگی و ناتوانی سپاهیان چینی حکومت کشور را بر آن داشت تا هر چه زودتر با پذیرش شرایط بریتانیا در خواست صلح کند. بر پایه پیمان نانکینگ در 1842م، چهار بندر جدید به روی تجارت بریتانیا گشوده شد و هنگ کنگ بدان دولت واگذار گشت. ملت های دیگر اروپایی و ایالات متحده ی امریکا هم امتیازهایی همانند بریتانیا و نیز حقوق کاپیتولاسیون و بردباری در برابر فعالیت های داعیان مسیحی به دست آوردند.
این گونه امتیازها سخت با طرز تلقی پیشین چینیان نسبت به بیگانگان و بازرگانان ناسازگار بود. حقوق نابرابر مندرج در این پیمان ها و ناتوانی نظامی چین در برابر کشتی های جنگی غربیان، مایه ی بی آبرویی حکومت منچو در دیدگان چینیان شد. با این همه، هیچ گروهی از چینیان با اندیشه ای یکسان برای براندازی شیوه های حکومتی کهن چینی برنخاست. فرهیختگان چینی این باور را ناممکن می دیدند که امپراتوری آسمانی نیازمند فراگیری چیزی از نیمه متمدنان بیگانه باشد. در واقع کامیابی های شگرف و برجسته ای که اخیراً حکومت منچو در جهت محافظه کاری به دست آورده بود، همگان را از دیدن واقعیت های جهان ناتوان ساخته و چشم همه را بر ان ها بسته بود. پس تا سده ی بیستم میلادی؛ چینیان به طور جدی در پی دگرگون ساختن پایه های جامعه ی خویش برای برابری با غرب بر نیامدند.(16)

ژاپن

تاریخ ژاپن در سده ی هیجدهم و آغاز سده ی نوزدهم میلادی، سخت با تاریخ چین همان دوره متفاوت است. به هنگامی که سپاهیان چینی به آسیای میانه هجوم بردند، ژاپن همواره در آرامش به سر می برد. به هنگامی که جمعیت چین دو برابر و بیشتر شد، جمیت ژاپن، در حدود سال 1730م و پس از آن، یکسان ماند و حتی کاسته شد. اما، برجسته ترین رویداد همانا این بود که در هنگامی که فرهنگ چینی وابسته به خود و بسته به روی نفوذهای خارجی بود، فرهنگ ژاپن از گرایش های ناسازگار در داخل و این که نسبت به اندیشه ها و افکاری که از آن سوی دریاهای بزرگ و کوچک می رسید سخت اثرپذیر می نمود، دچار گسستگی شد. روش رسمی گرایش به چین می کوشید تا جنگاوران را به مردان محترم مبدل سازد و در این کار هم تا حدودی کامروا بود؛ ولی نتوانست هرزگی و بی بند و باری فرهنگ مردم عادی را مهار کند. در ضمن گروه اندکی از روشنفکرانی که در پایگاهی برجسته قرار داشتند، راه حل دیگری را در راست دینی نوکنفوسیوسی همچون کیش شینتو بومی و علوم غربی می دیدند، نیز هنرمندان وفادارانه تأثیرات متقابل شیوه های کهن گوناگون هنری غربی و چینی را نمودار می ساختند.
نظر به جریان سریع و متغیر تاریخ ژاپن، چه پیش از دوران توکوگاوا و چه پس از آن، شیوه ی پیش گرفته شده ی گوشه گیری و استوارسازی اوضاع داخلی که به دست شوگون ها با کامیابی در مدتی پیش از دویست سال اجرا شد، وصول به نیرو و استواری برجسته ای را به همراه آورد. نیروهای اقتصادی، سیاسی و فکری قدرتمندی در سراسر سده ی هیجدهم و آغاز سده ی نوزدهم میلادی در کار بودند و پایه های نظام هوشمندانه و دقیقی را که نخستین شوگون های توکوگاوا برای نگاه داری قدرت خود ریخته بودند، تحلیل می بردند. با این وجود، نظام مزبور تا 1853م هم چنان دست نخورده برپا ماند و حتی پس از آن که همه ی دستگاه حکومتی شوگون ها با «بازگشت مجدد» امپراتور بر مسند قدرت در 1867م در نوردیده شد، هم چنان اشراف نظامی که بر ژاپن در درون شوگون ها فرمان رانده بودند، به فرمانروایی و رهبری ادامه دادند.
دشواری های بسیار عمده ی شوگون ها از اختلاف روزافزون میان رهبران سیاسی و اقتصادی روی نمود. سامورایی های رهبری امور سیاسی، از نظر اقتصادی به بازرگانان و وام دهندگانی وابسته شدند که رسماً در نازل ترین رده ی اجتماعی قرار داشتند. سیاست شوگون ها که استوار بود بر الزام همه ی فرودستان و نیمه وابستگان خویش تا در پاره ای از اوقات در کانون های شهری اقامت کنند، بدین وضع دامن می زد؛ از آن رو که اینان از املاک خود دور می ماندند. حتی ملاکان بزرگ نیز ناگزیر از تبدیل برنج محصول خویش به پول توسط فروش آن به بازرگانان بودند، ضمن آن که سخت شیفته ی اسراف و هزینه های زیاد زندگی شهری بودند. وانگهی، همین کامیابی شوگونهای توکوگاوا در پایان بخشیدن به جنگ های خارجی و داخلی، سامورایی ها را دیگر از ترک زندگی شکوهمند و پرآسایش خویش و پرداختن به تمرین های جنگی ناگزیر نمی ساخت.
هم اربابان و هم روستاییان از نوسان های شگرف بهای کالاهای کشاورزی که به دنبال درامدن اقتصاد مبتنی بر پول به روستاها روی نموده بود، گله داشتند و با افزونی وام هایشان بر ناخشنودی ایشان افزوده می شد. شوربختی روستاییان که گاه مایه ی روی نمودن سرکشی هایی می شد که در پایان سده ی هیجدهم میلادی روزافزون گشته بود، و نموداری برای نااستواری وضع اجتماعی. (17) سامورایی ها با یاری حکومت توکوگاوا، برای گریز از وام داری خویش به کوشش های بغرنج و پیچیده ای دست زدند که چندان هم ثمربخش نبود. تنزل بهای پول، مهار قیمت ها، پندهای اخلاقی در مورد قناعت و امساک، اجرای قانون های خاص برای محدود کردن مخارج، پرهیز از وام گیری وگه گاه دست بردن به مصادره ی اموال و دارایی های بازرگانی، راه هایی بودند که مدت ها متشبث شدند.(18) ولی، با این شیوه ها کامیابی های کوتاه مدت به دست می آمد، زیرا همین نیروهای اقتصادی غیر فردی و ناشناخته به زودی حکومت و سامورایی ها را باز نیازمند بازرگانان حقیر می ساخت.
اقدام های دیگری که برای رفع دشواری های مالی سامورایی ها به عمل آمد، بالمآل اهمیتی یافت. بعضی از اربابان دست به کوشش شدیدی در کشاورزی املاک خویش زدند و در موارد متعدد هم به استخراج معدن ها و راه اندازی تشکیلات صنعتی جدید پرداختند. پرورش کرم ابریشم تا بدان جا توسعه یافت که از نخستین ربع قرن بیستم میلادی، ژاپن از واردات ابریشم چین بی نیاز شد.(19) دیگر آن که بعضی از خانواده های اشراف تنگدست با پذیرفتن پسر یکی از بازرگانانی به فرزندی به وضع مالی خویش بهبود بخشیدند و به بازرگانان مربوط هم بدین گونه امتیاز و سربلندی همپایگی با سامورایی ها را بخشیدند. بدین شیوه، برتری سامورایی ها بر عامه که پایه ی نظام قانونی توکوگاوا بود، کمابیش سست شد. سرعت و وسعت این گسترش اقتصادی و فروریزی امتیازات طبقاتی جامعه، همه پایه و اساس دگرگونی های اجتماعی ای شدند که در ژاپن پس از توکوگاوا معمول شد، اما این دگرگونی ها از دیرباز روی به پایداری گذاشته شد.
ناتوانی ذاتی حکومتی که بر طبقه ی جنگاور به تهیدستی افتاده متکی بود، و نیز وجود گروهی روستایی ستمدیده و ناخشنود و طبقه ی بازرگان و صراف توانگر که در ناامنی دست و پا می زدند، از جمله شگفتی های سیاسی کهن بودند که خاندان شوگونی توکوگاوا زیر پوششی کاغذی برپا نگاه داشته بود. «سران خارجی» زورمند هم چنان بخش های پهناوری از ژاپن را در اختیار داشتند و یاد چشم و هم چشمی های نیاکانشان با خاندان پیروزمند توکوگاوا را هرگز فراموش نکرده بودند. با تنزل حیثیت و آبروی حکومت توکوگاوا، این «سران خارجی» کانون های ضدیت های نظامی بالقوه شگرفی علیه حکومت شدند. مشکلات مربوط به روابط خارجی نیز در قرن بیستم میلادی رو به شدت گذاشت و کشتیهای روسی، انگلیسی، فرانسوی، و امریکایی بیش از پیش در پیرامون ژاپن به گشت زنی پرداختند و باکی از شکستن قانون ژاپن نداشتند و در بندرهای این کشور یا به علت گرفتاری واقعی یا تظاهر بدان پهلو می گرفتند و با زور خواستهای خود را عملی می کردند.
گروه های کوچک ولی برجسته ای از روشنفکران ژاپنی بر ناتوانی کشور خویش آگاه بودند و به تدارک برنامه ها و طرح هایی که می پنداشتند چاره ی کار باشد، می پرداختند. ایدئولوژیست های نوکنفوسیوسی بر آن شدند تا وفاداری و فرمان برداری را در همه ی طبقات جامعه بدمند، و اولین فکری که به ذهنشان رسید آن بود که توبیخ اخلاقی و قانون های خاص برای محدود کردن مخارج بر قرار سازند. ولی، مأموران پر شور نوکنفوسیوسی هم خود را در برابر بعضی نیرنگهای سیاسی می یافتند که از پاسخ بدان ها ناتوان بودند. هر گاه فرمانبرداری از فرازدستان بالاترین فضیلت شمرده شود، چگونه می توان رفتار شوگونها را با امپراتوری توجیه کرد؟ پژوهش های تاریخی که با دیدی کفنوسیوسی به عمل آمد، به پرسش های پریشان کننده ای انجامید که به هیچ روی نمی شد قدرت شوگون ها را توجیه و بیان کرد؛ مگر پذیرش این که ایشان از راه غصب بدان دست یافتند. بنابراین، گروه هایی از کنفوسیوسیان پاک دل برخاستند که با حکومت براساس و اصول خود به دشمنی پرداختند.
سر انجام مهم تر از همه ی مخالفان، کسانی بودند که اندیشه ی کنفوسیوسی و سیاست رسمی گرایش به چین را سراسر انکار می کردند. این کسان به دو گروه تقسیم می شدند؛ یکی آنان که هواخواه سنت های بومی ژاپن بودند و می کوشیدند آن ها را از نو جان بخشند و بپالایند؛ دیگری آنان که به تمدن غرب گرایش داشتند و خواستار پذیرش علوم و همکاری آن جا بودند. با وجود ناسازگاری اصولی که میان اندیشه های این دو گروه بود، باز همکاری را با یکدیگر ممکن یافتند؛ از آن رو که هر دو با یک چیز مخالف بودند که همانا سازمان رسمی حکومت و نیروی سنت چینی باشد. باری، پزشکی، جغرافیا، اخترشناسی و ریاضیات غربی را نه تنها به خاطر خود آن دانش ها، بلکه همچون شواهدی در برابر نقایص تاکنون پی نبرده و ناشناخته در علوم چینی می خواستند.
در میان سنت گرایان ضد کنفوسیوسی، پژوهش در تاریخ و ادوار عتیق ژاپن رایج شد و از این رهگذر مواد و مصالحی فراهم آمد برای تعریف و شناخت آیین باستانی شینتو و رساندن آن به پایه ای قابل قیاس با هرگونه اندیشه ی برگرفته شده از چین یا از غرب.(20) نظر به این که در کانون عقاید مربوط به آیین شینتو، خاندان امپراتوری قرار داشت که تبارشان از الاهه ی خورشید بود، اندیشه ی مردم را از فرمان برداری از شوگون و وابستگان او برگردانده و تنها به امپراتوری معطوف می داشت. پرستندگان شینتو پیش از 1850م بسیار اندک بودند، با این وجود تا این زمان در اندیشه ها و آیین شینتو تجدید نظر و تفسیرها شده بود. بنابراین، آیین شینتو آماده ی جای گزینی کامل اندیشه ی نو کنفوسیوسی بود که با برافتادن حکومت توکوگاوا محکوم به نابودی می گشت.
کوشش های سخت گروهی اندک از کسانی که خواهان دست یابی به رازهای دانش اروپاییان بودند، تأثیری بس بیشتر یافت و نشان داد که برای آینده به همان اندازه کارساز خواهد بود. دشواری های زبانی و محدودیت تماس با اروپاییان فرهیخته و آموزش یافته، خود از پیشروی در این امر بسیار کاست. با این همه، بدین کار با اراده ای آهنین پرداختند. تا فرا رسیدن پایان سده ی هیجدهم میلادی، معدودی ژاپنی نه تنها زبان هلندی را فرا گرفتند تا بدان با دانش اروپاییان آشنا گردند، بلکه کتاب هایی به ژاپنی مشتمل بر افکار غربی در رشته های پزشکی، کالبدشناسی، اختر شناسی و جغرافیا منتشر ساختند.(21) برخی از ژاپنی ها به برتری غرب در سپاهیگری و فنون نظامی هم پی بردند. در 1842م، هنگامی که بریتانیا غرور چین را در هم شکست، این گونه کسان بر خلاف شوگون ها و وابستگان آن ها که شگفت زده و هراسان شدند، این واقعه را همچون صحه ای بر آن برتری نظامی تعبیر کردند. از ان رو که از دیرباز معتقد بودند که ژاپن نمی تواند از دانش و فنون نیمه متمدنان «سرخ مو» چشم پوشی کند و اینک این رویدادها گفته ی آنان را ثابت می کرد.
اندیشه هایی که ویرانگر پایه های نظام حکومتی باشد، البته موجب اقدامات سرکوب گرانه از سوی حکومت می شد. برای مثال، در 1790م، حکومت شوگون آموزش هر مبحثی را جز فلسفه ی به رسمیت شناخته شده ی نوکنفوسیوسی تحریم کرد؛ تنی چند را به جرم تخطی از این ممنوعیت و بعضی قانون های همانند زندانی ساخت یا به تبعید فرستاد. ولی، این گونه اقدامات به هیچ روی مؤثر نیفتاد؛ همان گونه که اقدامات حکومت برای گردش اقتصاد به جایی نرسید. افرادی که گاه از پشتیبانی «امیری خارج از دربار» برخوردار بودند، هم چنان به دانش های ممنوع برای مخالفت با حکومت و گسترش و تقویت راهی که با واقعیت های سازگاری بیشتری داشت، می پرداختند، بنابراین در 1853م، به هنگامی که شوگون فرمانروا با بی میلی به گشودن درهای ژاپن به روی تجارت غربی رضا داد، گروهی خرد ولی دارای پایگاه های مؤثر با اندیشه های پرورده و آماده برای راهبری تجدید نظم جامعه ی ژاپنی وجود داشت.
غنا و گوناگونی هنری و ادبی ژاپنی ها در سده های هیجدهم و آغاز نوزدهم میلادی، با پیچیدگی این گونه افکار دگراندیشانه بس هماهنگی داشت. شیوه های هنرهای تجسمی که از دوران های مختلف چین ریشه گرفته بود، در کنار هم ادامه می یافت و گاهی هم با شیوه های کهن و غربی درمی آمیخت. چاپ رنگی که غالباً سخت طبیعت گرا، هر چند با کیفیتی تجریدی بود، از کامیابی های بسیار تازه ی هنری ژاپنی در این زمان به شمار می آمد. گونه ای شعر داهیانه، عوامانه و هرزه نیز در این دوران شکوفا شد و نیز نمایشنامه و داستان پردازی. در پهنه های سخن سرایی و هنر، هنر پیشگان و دختران گیشا مانند سده ی هفدهم میلادی، الهام بخش شاعران و هنرمندان شدند که امری بود بر خلاف روش های پذیرفته ی حکومت و شیوه های سخت و محدود سنتی برگرفته از چین. اما با سست شدن سدهای طبقاتی دوران توکوگاوا در سده ی نوزدهم میلادی، هنر پایبند شیوه های ویژه که در آغاز سده ی هیجدهم میلادی استواری یافته بود، رفته رفته به ابهام گرایید؛ بدان سبب که هنرمندان به درآمیختن قواعد سلیقه های عوام و رسمی و حتی آزمایش با فنون بیگانه ی نقاشی رنگ روغن دست زدند.
هنر مانند اندیشه، با دقت و باریک اندیشی به نمودار سازی وضع آشفته و فشار عصبی نهان در زیر ظاهر آرام حکومت توکوگاوا پرداخت. در اوضاع جاری دوام این حکومت شگفت تر از برافتادن آن می نمود. بی گمان، روستاییان همچون انبوهی ثابت در جامعه ی ژاپن بر جای ماندند که با بخور و نمیری سر می کردند و سپاس فرازدستان خویش را داشتند و با اندیشه های بیگانه نیز آشنایی نداشتند. ولی، وضع نامطلوب شوگون ها در درون کشور با میزان سرعت و حدود و دگرگونی هایی که پس از باز شدن رسمی درها به سوی بیگانگان روی نمود، آشکار تر شد. فشار بیگانگان تنها مانند ماشه ای بود که مایه ی رهایی جنبش انقلابی در جامعه ی ژاپن بعد از 1853م شد.(22)

پی نوشت ها :

1. چین با وجود پیمان کیاختا (در 1727م) با روسیه که مقرر می داشت هر سه سال یک بار کاروان کالاهای روسیه از طریق شهر کیاختا به پکن برود، غالباً مانع بازرگانی روسیه می شد. پس از 1762م، دیگر حرکت کاروان های روسیه به چین قطع شد، تا 1792م که روابط منظم و دوستانه تری میان این دو دولت بار دیگر پا گرفت؛ ولی با این همه، بارها بازرگانی فی مابین چینیان قطع شد. درباره ی روابط چین و روسیه و سیاحت چین در آسیای میانه، نک:
Michel N. Pavlovsky, Chinese- Russian Relations (New York: Philosophical Library, 1949), pp. 18-40.
2. نظر به این که پیوندنامه ی چینی هرگونه روابط سیاسی و بازرگانی را با عنوان «خراج گزار»، که مفهومی بسیار پهناور و توحید پذیر داشت، مقرر کرده بود؛ برمه رسماً با وجود شکست چین در 1769م خراج گزار خوانده می شد و بریتانیا هم در همین رده قرار می گرفت؛ تنها روسیه که وارث امپراتوری های پیشین شمال غربی چین به شمار می رفت و چینیان ناگزیر از پذیرش پایگاه برابر با ایشان بودند، از این قاعده مستثنی و برابر دانسته شد و دارای حق داشتن سفارت و بازرگانی دایمی در پکن از سال 1727م شناخته شد.
3. شرکت هند شرقی بریتانیا در 1699 م کانتون را همچون بندری اضافه بر ماکائو که از دیرباز به روی اروپاییان باز بود، گشود. بازرگانی بریتانیا که بیشتر بر پایه ی فروش کالاهای هندی و سرزمین های جنوب شرقی آسیا استوار بود، با سرعت گسترش یافت و رقیبان کهن پرتغالی و اروپاییان نورسیده را از میدان به در کرد. بنابراین کانتوان، ماکائو را همچون نخستین جایگاه برخورد چینیان با اروپاییان تحت الشعاع قرار داد.
4. تریاک از دیرباز در چین و جاهای دیگر شناخته شده بود، منتها به عنوان دارو با مصرف داخلی. در 1689م از یک هلندی شنیده شد که در جاوه آن را با تنباکو دود کرده می کشند.. در حدود پایان سده ی هیجدهم میلادی، کشیدن تریاک (بی تنباکو) در چین رایج شد. مقادیر زیادی از این ماده در چین علی رغم فرمان امپراتور در 1729م که به موجب آن فروش تریاک ممنوع شده بود، فراهم می شد. تقاضا برای تریاک چنان روزافزون شد که واردات آن از کانتون در 1821م از 5000 صندوق به 30000 صندوق در 1839م رسید. نک :
L. C. Goodrich, A Short History of the Chinese People (3rd ed.: New York; Harper & Bros., 1959), pp . 222-223.
5. این داوری که از 1628م آغاز شده بود، سرانجامی نگرفت تا آن که در 1742م پاپ بار دیگر و با شدت سازشکاری یسوعیان را با آیین های چینی ممنوع ساخت.
6. جامعه ی چینی نیز به همین گونه تقسیم شد که این خود منعکس کننده ی ناخشنودی اجتماعی بود در قالب دین.
7. پس از حدود 1770م دل بستگی همه گیر به آثار چینی ناگهان به خاموشی گرایید. در آغاز سده ی نوزدهم میلادی، بازرگانان، سپاهیان و داعیان مسیحی اروپایی که روزگاری در کرانه های چین سر می کردند بازگشتند، و دیدگاه خویش به «فساد» در شیوه های زندگی چینی را در اروپا پراکندند. با از میان رفتن شیفتگی به چین، شیفتگی به هند جای گزین آن شد؛ از آن رو که کشف برجسته و جالب نوین خانواده ی زبانی هندو اروپایی و بازتاب تصور پهناوری فلسفه ی کهن هند و عرفان آن همه گیر شد. آن گیرایی که در سده ی هیجدهم میلادی چین برای فیلسوفان یافته بود، هواداران رومانتیک اروپا در آغاز سده ی نوزدهم میلادی به هند یافتند. بدین گونه، کنجکاوی و همدلی اروپاییان با تمدن های بیگانه از دیدگاهی به دیدگاهی دیگر رفت؛ ولی از زمانی که ریتچی در چین و داعی یسوعی که شهرتی کمتر یافته است، به نام روبرتو دنوبیله (ف 1656م) در هند، نظر اروپاییان را به شناسایی تمدن های دیگر و سنت آن ها در محیط خاص خود جلب کردند، در این باره هرگز غفلت نورزیده اند. شگفتا که نزدیک ترین همسایه ی اروپا و رقیب دیرین، یعنی سرزمین های اسلامی خیلی دیر مورد بررسی قرار گرفتند و هنوز هم مورخان بنا بر عادت، رویدادهای جهان اسلام را از 1256م / 656هـ با در نظر داشتن رابطه ی آن با مسیحیت و اروپای جدید بررسی می کنند و به جنگ های صلیبی که در آن تمدنهای اروپا و مسلمان بسیاری وجوه مشترک دارند، با دیدی دشمنانه می نگرند.
8. در ازای این داستان از امکان ترجمه ی آن کاسته است؛ ولی درباره ی ترجمه ی نخستین فصل آن و مختصری از ادامه ی آن، نک :
Tsao Chan, Dream of the Red Chamber, Chi- chen Wang (trans.) New York; Twayne Publishers, 1958).
9. Ou Itai, Le Roman chinois (Paris: Editions Vega, 1933).
10. Osvald Siren, A History of Later Chinese Painting, II, pp. 152-227; Laurence Sickman and Alexander Soper, the Art and Architecture of China, pp. 188-204.
برآورد نازلی که از آثار نقاشان اخیر شده، به دیده ی نگارنده ناشی از بزرگ داشت نامعقول آثار کهن است که در واقع عمدتاً از دریچه و از طریق نسخه برداری های دوران اخیر شناخته شده اند. نقاشی چینی بر خلاف ادبیات چینی سده ی هیجدهم میلادی گه گاه از شیوه های غربی تأثیر می پذیرفت و بدان گرایش می یافت. وانگهی، افراد اروپایی مانند جوزپّه کاستیلیونه ی یسوعی (ف 1766م) توسط امپراتور «چین لونگ» از لحاظ نقاشی به پایگاهی والا بر کشیده شدند. کاستیلیونه بر اثر وارد کردن ناتورالیسم غربی در نقاشی های چینی به شهرت رسید. چند تن از چینیان از او پیروی کردند و بدین گونه، بار دیگر نمودار ساختند که چه آسان می توان نقشمایه ها و تکنیک یک فرهنگ را به فرهنگ دیگر عرضه کرد؛ در صورتی که سده های زبانی به هیچ وجه توان چنین انتقالی را ندارند.
11. Ping- Ti Ho, Studies on the Population of China, 1368- 1953 pp. 270-278.
مولف آن برآورد می کند که جمعیت چین در سال 1700م در حدود 150 میلیون بود و در 1794م به 313 میلیون رسید و در سال 1850م به 430 میلیون نفر بالغ شد؛ مقارن شورش ویرانگر تایپینگ. او پیشنهاد می کند که با «شرایط »بهینه» تکنولوژی آن زمان بین سال های 1750 و 1775 م بود که افزایش مداوم رشد جمعیت تنها منجر به فقر و نارضایتی می شد.
12. Chugn- Li Chang, the Chinese Gentry: Studies on Their Role in Nineteenth Century Chinese Society (Seattle, Wash.: University of Washington Press, 1955), pp. 70-141.
مطالب جالب توجهی از افزایش شمار روستاییان خرده مالک و متوسط الحال در سده ی نوزدهم به دست می دهد، هم چنین نک:
Wang Yu- Ch'uan, «the Rise of Land Tax and the Fall of Dynasties in Chinese History, «Pacific A ffairs, IX (1936), PP. 201-220; and Maurice Meissner, «the Agrarian Economy of China in the Ninteenth Century» (unpublished Master's thesis, University of Chicago, 1955).
13. L. C. Goodrich, «The Literary Inquisition of Ch'ien Lung (Beltimore, Md.: Waverly Press, 1955).
14. Chugn- Li Chang, the Chinese Gentry, pp. 174-182; David F. Nivison and A. F. Wright (eds.) Confucianism in Action (Stanford, Calif; Stanford University Press. 1959), pp. 4-24.
15. یک ناوی انگلیسی قتلی مرتک شد و چون حکومت چین قاتل را نمی توانست پیدا کند، بر اساس سابقه ی دادرسی چینی که جامعه ی مربوط با مسئول می شناختند، درخواستند که یک انگلیسی را هر که باشد، تسلیم کنند تا کیفر ببیند. این ماجرا که هر دو طرف اختلاف خود را محقق می دانستند، موجب بروز فاجعه ای شد.
16. نگارنده، گذشته از آثاری که جداگانه بر شمرده، به منابع زیر هم مراجعه کرده است:
G. F. Hudson, Europe and China, pp. 258-357; Henri Cordier, Histoire generale de la Chine (Paris : Librarie Paul Genthner, 1920- 1921), IIIIV, passim, Kenneth Scott , Latourette, A History of Christian Missions in China (New York: Macmillan Co., 1929), pp. 120-302; A. H. Rowbotham, Missionary and Mandarin, pp. 119-301; Antonio Sisto Rosso, Apostolic Legations to China of the Eighteenth Century (South Pasadena, Calif.: P. D. & Lona Perkins, 1948); H. B. Morse, The Gilds of China With an Account of the Gild Merchant of Co-Hong of Canton (Shanghai: Kelly & Walsh, 1932); B. Favre, Les Societes secretes en Chine (Paris : Maisonneuve, 1933); J. R. Hightower, Topics in Chinese Literature. pp. 102-113: Ssu- Yu Teng and John K. Fairbank, China's Response to the West (Cambridge, Mass.: Harvard University Press, 1954), pp. 1-45; John K. Fairbank, «Synarchy under the Treaties,» pp. 204-234, in John K. Fairbank (ed.), Chinese Thought and Institutions (Chicago: University of Chicago Press, 1957); ;. Petech, China and Tibet in the Early Eighteenth Century (Leiden: E. J.Brill, 1950, 1950);Marshall Broomhall, Islam in China , pp. 129-130, 147-151; Grace Fox, British Admirals and Chinese Pirates, 1832-1869 (London: Kegan Paul, Trench, Trubner & Co., 1940); Adolf Reichwein, China and Europe: Intellectual and Artistic Contatcs in the Eighteenth Century (New York: Alfred A. Knopf. Inc., 1925); Lewis A. Maverick, China: A Model for Europe (San Antonio, Texas: Paul Anderson Co., 1946); Donald F. Lach, Contributions of China to German Civilization 1678-1740 (Chicago: University of Chicago Press, 1944); Virgile Pinot, La Chine et la formation de l'esprit philosophique en France, 1640-1740 (Paris: Librairie Paul Genthner, 1932); Earl Pritchard, Anglo- Chinese Relations during the 17th and 18th Centuries (Urbana, III.: University of IIIinois Press, 1929).
17. دست بردن به کودک کشی که از امور عادی شده بود؛ با ان که رسماً نکوهیده می شد، وسیله ای شد برای ثابت نگاه داشتن جمعیت، و نیز بی گمان روستاییان ژاپنی را از تهی دستی سخت رهایی می بخشید. نک:
Ryoichi Ishii, Population Pressure and Economic Life in Japan (Chicago: University of Chicago Press, n. s.), pp. 3-16.
18. George Sansom, The Western World and Japan (New York: Alfred A. Knopf, Inc., 1950), pp. 144-195.
طرح هایی برای ساختمان «انبارهای غلات» به دست حکومت به عنوان راه حل در برابر نوسان های قیمت ها پیش کشیده شد. ولی نه درستکاری مأموران اجرای این برنامه را میسر می ساخت، نه برخورداری از کاردانی تجاری ضروری برای آن در دسترس بود، و همه ی این گونه کوشش ها به ناکامی می انجامید. تثبیت قیمتها با صدور فرمان و با نظارت بر حجم پول در گردش نیز از مرحله ی حرف به عمل نمی آمد و اگر هم می آمد، چندان موفقیتی نداشت. ولی، محدودیتی که برای صدور فلزات سیم و مس که در میان سال های 1715- 1742م به اجرا گذاشته شده، در کاستن از حجم داد و ستد هلندی ها و چینی ها حداقل آن چنان که در نظر بود، کسب موفقیت کرد. نک:
Takao Tsuchiya, An Econonmic History of Japan, (Tokyo; Asiatic Society of Japan, 1937), pp. 206-207.
19. بهبود وضع آبیاری که با بهره گیری از تلمبه های دستی و هندلی روی نمود و نیز برخورداری از ابزارهای جدید کشاورزی پاک کردن و زدودن شلتوک از برنج. ضمناً کاشت محصولات جدیدی هم مانند نی شکر، سیب زمینی شیرین، سیب زمینی، بادام زمینی، ذرت و بعضی سبزی های اروپایی هم به گسترش اقتصاد ژاپن یاری رساند. هم چنین با معافیت های مالیاتی از سوی حکومت، زمین های پهناوری به زیر کشت رفت. نک :
Takao Tsuchiya, An Econonmic History of Japan, pp. 154-157.
20. حتی در این راز پرهیزکاری ملی ژاپنی، پیوند میان میهن پرستی و گرایش به غرب را ای بسا که تجدید نظر کنندگان در آیین شینتو، از سازمان های کلیسایی و اندیشه های دیگر مسیحیت بهره یاب شده باشند. نک:
Donald Keene, The Japanese Discovery of Europe (New York: Grove Press, 1954), pp. 110-111.
21. «دانش هلندی» در ژاپن سده ی هیجدهم و آغاز سده نوزدهم میلادی همان جاذبه ی موقتی را داشت که چین شناسی در فرانسه در سده ی هیجدهم میلادی. در هر دو حال پرداختن به فراگیری پدیده هایی دوردست و اندکی هراس انگیز از جهان بیرون، همراه با خرده گیری جامعه ی خودی موجب می شد که از اشغال مستقیم بدان دوری گزینند و نمادهایی غیر مستقیم بیابند.
Thomas C. Smith Political Change and Industrial Development in Japan: Goverment Enterprise, 1868 (Stanford , Calif.: Stanford University Press, 1955), p. 2.
22. گذشته از منابع بر شمرده شده، نگارنده درباره ی ژاپن به منابع زیر هم مراجعه کرده است.
[George. B. Sansom, Japan: A Short Cultural History , pp. 441-524; E. Herbert Norman, Japans Emergence as a Modern State (New York: Institute of Pacific Relations, 1940), pp. 3-35; C. R. Boxer, Jan Compagnie in Japan, 1600-1817 (The Hague: Martinus Nijhoff, 1936); George Alexander Lensen, The Russian Push towards Japan: Russo- Japanese Relations, 1969-1875 (Princeton, N. J.: Princeton University Press, 1959), pp. 9-306; Masaharu Anesaki, Religious Life of the Japanese People (Tokyo: Kokusai Bunka Shinkokai, 1938); Noritakem Tsuda, Hanbook of Japanese Art (Tokyo: Sanseido Co., 1936), pp. 218-280; Peter C . Swann, An Introduction on the Ars of Japan (Oxford: Bruno Cassirer, 1958), pp. 159-213; D. C. Holm, The National Faith of Japan: A Study in Modern Shinto (London: Kegan Paul, Trench, Trubner & Co., 1938), pp. 44-52; Robert N. Bellah, Tokugawa Religion (Glencoe, III: Free Press, 1957).

منبع مقاله :
هاردی مک نیل، ویلیام؛ (1388)، بیداری غرب، ترجمه ی مسعود رجب نیا، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.