1- تعریف علم اقتصاد
اگر مزد کارگران افزایش یابد، قیمتها نیز افزایش پیدا می کنند؟ آیا ارزش ریال باز هم در مقابل ارزهای خارجی کاهش می یابد؟آیا کشورهای خارجی به جمهوری اسلامی ایران تورم صادر می کنند؟ دلایل افزایش و یا کاهش قیمت نفت چیست؟
این نوع سئوالات و سئوالات مشابه برای افراد یک ملت و اقتصاد هر مملکتی بی اهمیت نیست. اصولا چرا دولت، قیمت ها را تثبیت نمی کند؟
علم اقتصاد به این گروه سئوالات پاسخ داده و در نظر دارد راههائی نشان دهد که از طریق آنها بتوان به اهداف اقتصادی معینی جامه ی عمل پوشید. علم اقتصاد به سئوالات زیر نیز پاسخ می دهد:
دولت برای کند کردن سیر صعودی افزایش قیمت ها چه اعمالی را باید انجام دهد؟ چه امکاناتی برای از بین بردن بیکاری وجود دارد؟
بطور کلی می توان گفت:
وظیفه علم اقتصاد این است که نشان دهد چگونه می توان کالاهایی را جهت ارضاء احتیاجات و نیازهای انسانی به بهترین وجه و با کمترین هزینه، تولید نمود به علاوه چگونگی توزیع و مصرف این کالاها را نیز مشخص می کند. بدین سبب است که آلفرد مارشال یکی از اقتصاددانان می گوید که علم اقتصاد، علم بررسی رفتار انسان در زندگی روزمره اش می باشد چون فعالیتهای مربوط به تولید، توزیع و مصرف کالا، فعالیتهای روزمره انسانی محسوب می شود.
بطور خلاصه می توان گفت که اقتصاد، علم مربوط به بررسی چگونگی تولید، توزیع و مصرف کالاها و همچنین علم مربوط به بررسی نتایج این گونه فعالیتها است.
تعاریف متعدد دیگری از علم اقتصاد وجود دارد که چند مورد از آن را ارائه می کنیم:
علم اقتصاد، علمی است که مبادلات بین انسان را با و یا بدون پول مورد بررسی قرار می دهد.
علم اقتصاد، علم بررسی ثروت است.
علم اقتصاد، علمی است که هدف آن مطالعه در بهزیستی انسان است.
4- علم اقتصاد دانشی است که پدیده های اقتصادی را تفسیر و روابط آنها را با یکدیگر تعیین می نماید (آیت الله باقر صدر).
2- نیاز بعنوان مبانی رفتار اقتصادی
انسان دارای آرزوهای متعدد و متنوعی است که در جهت برآوردن آنها تلاش می کند. بشر بعنوان یک عنصر بیولوژیک برای ادامه حیاتش نه تنها نیاز به غذا خوردن، لباس و مسکن دارد بلکه محتاج به برآوردن نیازهای معنوی از قبیل عبادت کردن، آموزش، مسافرت رفتن و استراحت کردن می باشد.اگر انسان نتواند برخی احتیاجات حیاتی را برآورده کند، احساس کمبود خواهد کرد و درصدد رفع این کمبود بر می آید و حتی در برخی از موارد، برآوردن نیاز با زندگی و حیاتش رابطه پیدا می کند. بطور کلی می توان گفت که نیاز، احساس کمبودی است که برای انسان بوجود می آید و انسان در رفع آن تلاش می کند.
معمولا نیازها و احتیاجات انسان متعدد و نامحدود است. از طرف دیگر کالاهایی که در اختیار بشر وجود دارد و می تواند در جهت برآوردن خواسته های انسان مورد استفاده قرار گیرد، محدود است. لذا انسان باید کالاهای کمیاب را به صورتی در ارضاء احتیاجات خود مورد استفاده قرار دهد که بتواند حداکثر نیازها را برآورده کند. انسان برای تحقق این امر مجبور به اقتصادی رفتار کردن خواهد شد. لذا رفتار اقتصادی یعنی فعالیت برنامه ریزی شده انسان که درصدد است ارضاء احتیاجات را با توجه به کمیابی (کالاها) بهبود بخشد.
انواع نیازها: نیازهای انسان را می توان با توجه به معیارهای مختلف تقسیم بندی کرد:
- نیازهای فردی و اجتماعی: گفتیم که نیاز، احساس کمبودی است که به انسان دست می دهد. حال ممکن است که این احساس کمبود در سطح فردی و یا گروهی (اجتماعی) باشد.
- نیازهای اساسی و نیازهای لوکس: نیازهای اساسی یا نیازهای زندگی، نیازهایی هستند که انسان بعنوان یک عنصر بیولوژیک دارا می باشد. این نیازها مثل غذا خوردن، لباس پوشیدن و داشتن مسکن است. نیازهای لوکس نیز نیازهایی غیر از نیازهای اساسی هستند. البته تفکیک این دو نیاز در جوامع مختلف بطور نسبی میسر است. ممکن است نیازی در جامعه ای خاص جزء نیاز اساسی بشمار رود، در حالی که در جامعه ای دیگر، نیاز لوکس محسوب گردد.
- نیازهای مادی و غیرمادی: نیازهای مادی انسان نیازهای ملموس هستند از قبیل غذا، لباس و غیره، در حالیکه نیازهای غیرمادی، نیازهای معنوی مثل عبادت کردن، تفریح کردن، عدالت خواهی و غیره می باشد.
3- کالاها بعنوان وسیله ی ارضاء نیاز
تمام وسائلی که نیازهای اساسی را بطور مستقیم و یا غیرمستقیم برآورده می کنند، کالا گویند. کلمه کالا بطور کلی در برگیرنده ی مفهوم مادی آن مثل کالاهای شیئی(اتومبیل، نان و غیره) و کالاهای غیرشیئی یا خدمات (مثل سلمانی و امثالهم) می باشد. کالاها رانیز می توان به گروههای مختلفی تقسیم کرد:
- کالاهای مجانی و کالاهای اقتصادی: تمام کالاهای موجود بر روی این کره خاکی از طریق فعالیتهای انسان تولید نمی شوند. کالاهای وجود دارند که خداوند بطور رایگان در اختیار بشر قرار داده است. این کالاها- مثل هوا و نور آفتاب- را کالاهای آزاد و یا مجانی گویند. معمولاً با توجه به اینکه انسان برای تهیه این گونه کالاها، زحمتی متقبل نمی شود لذا حاضر نیست برای اکتساب آنها نیز قیمتی پرداخت کند. به هر صورت اغلب کالاهائی که مورد نیاز انسان است به اندازه کافی در اختیار بشر گذاشته نشده است. این نوع کالاها را که در تولید و ایجاد آنها محدودیت وجود دارد کالاهای اقتصادی گویند.
- انواع کالاهای اقتصادی: بطور کلی کالاهای اقتصادی را می توان بصورت زیر تقسیم بندی کرد:
الف- کالاهای مادی و کالاهای غیرمادی (یا خدمات): گفتیم کالاهای مادی یا کالاهای شیئی کالاهایی از قبیل اتومبیل، نان، کره و غیره هستند. کالاهای غیرمادی و یا خدمات، ناشی از کار انسان است که در جهت تأمین نیازهای بشری انجام می شود مثل خدمات مشاوره ای، خدمات بانکی و بیمه و امثالهم.
ب- کالاهای مصرفی و کالاهای سرمایه ای: کالاهایی را که مستقیماً به مصرف می رسند کالاهای مصرفی گویند. کالاهای سرمایه ای و یا کالاهای تولیدی کالاهایی هستند که در روند تولید (جهت تولید کالا) بکار برده شده و بطور غیر مستقیم به مصرف می رسند. هدف از تولید کالاهای سرمایه ای از قبیل ماشین آلات، در نهایت، مصرف است.
ج- کالاهای بادوام و کالاهای بی دوام: کالاهای بادوام کالاهایی هستند که در مدت زمان طولانی مورد استفاده قرار می گیرند. آنها یا کالاهای مصرفی(مثل یخچال) و یا کالاهای سرمایه ای (ماشین آلات) هستند. کالاهای بی دوام معمولاً با یکبار مصرف از بین می روند (مثل نان) .
د- کالاهای مکمل و کالاهای جانشین: کالاهای مکمل کالاهایی هستند که بموازات یکدیگر مورد تقاضا واقع می شوند. مثلاً اتومبیل و لاستیک اتومبیل دو کالای مکمل محسوب می گردند. کالاهای جانشین به آن دسته از کالاها اطلاق می شود که بتواند بجای یکدیگر جانشین شوند. مصرف کننده می تواند مصرف کبریت را جانشین استفاده از فندک نماید.
4- عوامل تولید و کمیابی
عواملی که انسان به کمک آنها کالاهایی را برای ارضاء احتیاجات خود تولید می کند، عوامل تولید نامند. عوامل تولید را بطور کلی می توان به سه گروه تقسیم کرد:-تمام هدایای طبیعی مثل زمین، آب، نیروی اتم، نیروی باد و غیره، بطور خلاصه «طبیعت».
-تمام نیروهای انسانی، اکتسابی و یا ارثی، جسمانی و یا روحی- بطور خلاصه «کار».
-تمام وسائلی که توسط انسان ساخته و کامل شده و فقط بخاطر خود وسایل مصرف نمی شوند بلکه برای تولید کالاهای دیگر مورد استفاده قرار می گیرند مثل ابزار و ماشین آلات، بطور خلاصه «سرمایه».
این عوامل (طبیعت، کار و سرمایه) را عوامل تولید می نامند زیرا بوسیله آنها کالاهایی تولید می شود که نیازهای انسان را برآورده می کند. عوامل تولید را نیز بصورت عوامل سه گانه زمین، کار و سرمایه تقسیم کرده اند.
از سه عامل برشمرده فوق، عوامل تولید زمین و کار را عوامل اصلی و عامل سرمایه را عامل مشتق شده می نامند چون عامل سرمایه به کمک دو عامل تولید دیگر ایجاد می شود. البته در دنیای امروز «مدیریت» نیز عامل اصلی تولید تلقی می شود.
حال با این مقدمه ببینیم «کمیابی» در اقتصاد به چه مفهوم است. اگر عوامل تولید بصورت نامحدود وجود داشتند هیچگونه مشکل اقتصادی بوجود نمی آمد. می توانستیم هر کالایی را به هر اندازه که مورد نیاز بود تولید کنیم و از این طریق تمام حتیاجات بشر تأمین می شد. ولی در دنیایی که انسان در آن زندگی می کند قانونی به نام قانون کمیابی وجود دارد که حتی در مورد کشورهای صنعتی نیز مصداق دارد.
لذا بشر باید عوامل تولید کمیاب خود را در تولید کالاهایی بکار ببرد که بتواند از طریق آنها، تعداد بیشتری از احتیاجات و نیازهایش را برآورده کند.
5- بازار
«بازار» یکی از مفاهیم مهم در علم اقتصاد است. وقتی انسان کلمه بازار را می شنود شاید در وحله ی اول در نظرش بازار میوه و چیزی شبیه به این مجسم شود، حال آنکه بازار به مفهوم اقتصادی به هر گونه انجام مبادله ای، اطلاق می شود. بطور کلی می توان یکی از سه خصیصه زیر را برای وجود یک بازار در نظر گرفت:الف: بازار مکانی است که خریداران و فروشندگان آزادانه یکدیگر را ملاقات می کنند.
ب: مکانی است که در آن مبادله کالا و یا خدمتی صورت می گیرد.
ج: بازار الزاماًا از نظر جغرافیائی نباید به مکان خاصی اطلاق گردد.
بدین ترتیب اگر چنانچه مبادله کالا و یا خدمتی بین خریداران و فروشندگان براساس مکالمه تلفنی انجام شده باشد در این صورت نیز اصطلاحاً بازار بوجود آمده است.
بازارها را از یک طرف می توان به بازار کالا و بازار عوامل تولید تقسیم بندی کرد. از طرف دیگر هر کدام از این بازارها نیز به بازار رقابت کامل، رقابت ناقص و رقابت انحصاری تقسیم می شوند که در بخش مربوط به انواع بازار به بررسی بیشتر آنها می پردازیم.
تقسیم بندی دیگری از بازارها وجود دارد که در آن، نوع کالاها و یا عوامل تولیدی که در آنها عرضه و یا تقاضا می شوند، معیار تقسیم بندی قرار می گیرد. مثلاً بازار کالاها را می توان به بازار سبزیجات، قهوه و امثالهم تقسیم نمود.
6- مدار ساده اقتصادی
اگر جوامع را مورد بررسی قرار دهیم می بینیم که گروه هایی با اهداف مشخصی دور هم جمع شده اند. یکی از این گروه ها، خانوارها هستند. مشخصه ی اصلی خانوارها، مصرف است. گروه دیگری را در جامعه می توان دید که هدف از اجتماع آنها، تولید است. این گروه ها را در اقتصاد، بنگاه های تولیدی می نامند. اکنون یک مدل ساده اقتصادی با این دو بخش خانوار و بخش بنگاه های تولیدی را در نظر بگیرید. این دو بخش با یکدیگر رابطه متقابل دارند، چگونه؟7- منحنی امکانات تولید
جدول زیر را در نظر بگیرید. این جدول فرضی ترکیبات مختلف دو کالا (مثل پوشاک و غذا) که یک کشور می تواند در یک مدت زمان معین (مثلاً یک سال) با استفاده از کلیه عوامل تولید موجود خود، تولید کند را نشان می دهد (جدول 1).حال اگر هر مجموعه از غذا و پوشاک (مثلاً 8 و 0، 7 و 2/020، ...، 0 و 7) را به صورت یک نقطه در دستگاه مختصات تعیین و به هم وصل کنیم، منحنی ای به دست می ی که به آن منحنی امکانات تولید گویند. توجه کنید واحدهای غذا را روی محور y ها و واحدهای پوشاک را روی محورX ها در نظر می گیریم.
غذا (میلیون واحد) |
پوشاک (میلیون واحد) |
8 |
0 |
اگر کشوری در نطقه x تولید کند، مجموعه 4 میلیون واحد پوشاک و 6 میلیون واحد غذا تولید کرده است. اگر کشور در یکی از نقاط داخل و زیر منحنی تولید کند، از تمام امکانات تولیدی خود استفاده نکرده است. از طرف دیگر عوامل تولید موجود اجازه تولید در خارج و بالای منحنی امکانات تولید (مثلاً نقطه W) را نمی دهد.
توجه کنید این کشور فرضی طبق جدول می تواند حداکثر 8 میلیون واحد غذا (و صفر واحد پوشاک) یا 7 میلیون واحد پوشاک (و صفر واحد غذا) و یا مجموعه های مختلفی از این دو کالا را تولید کند.
در نمودار 3 می بینید که اگر کشور در نطقه v (زیر منحنی امکانات تولید) تولید کند، با استفاده بیشتر از عوامل تولید می تواند مقادیر تولید را با رفتن به نقاطی مثل x و y (نقاط روی منحنی) افزایش دهد.
8- نظریه ی ارزش (1)
در این نظریه این سئوال مطرح می شود که معیار سنجش ارزش یک کالا چیست؟ معمولاً به این سئوال در قالب سه نظریه پاسخ داده شده است:1- نظریه ی ارزش- کار. براساس نظریه ی مذکور، کالا بدان جهت ارزش دارد که برای ساخت آن نیروی کار به کار رفته است. معیار سنجش ارزش در این نظریه، کار محتوای کالاست. این نظریه برای اولین بار توسط آدام اسمیت مطرح شد.
2- نظریه ی ارزش- هزینه. براساس این نظریه، ارزش کالا با توجه به هزینه ی عوامل تولید، تعیین می شود.
3- نظریه ی ارزش- مطلوبیت. نظریه ای که براساس تفکرات استانلی جونز (1881-1835)، لئون و الراس (1910-1834) و کارل منگر (1921-1840) پایه گذاری شده است به نظریه ی ارزش- مطلوبیت مشهور است. براساس این نظریه، ارزش کالا بستگی به مطلوبیت نهایی دارد که عاید مصرف کننده ی آن می شود. (2)
پایه نظریه ی جدید ارزش که به وسیله ی آلفرد مارشال طرح شده، ترکیبی از دو نظریه ی ارزش-هزینه و ارزش-مطلوبیت است.
9- مسائل اساسی اقتصادی
هر نظام اقتصادی باید قادر باشد به سه سئوال اساسی پاسخ دهد. این سه سئوال که به مسائل سه گانه اقتصادی مشهور است عبارتند از:الف- چه کالاهایی باید تولید شود و به چه مقدار؟
یعنی از بین هزاران کالا و خدمات، کدامیک را باید انتخاب و تولید کرد. در ثانی مقدار تولید هر کدام چه مقدار است؟ آیا باید پوشاک تولید کرد یا غذا؟ و اگر باید هر دو کالا تولید شود، کدام یک بیشتر و کدام یک کمتر.ب- کالاها چگونه باید تولید شوند؟
بعد از اینکه مشخص شد چه کالایی و به چه مقدار باید تولید شود، این سئوال مطرح است که کالای مذکور را باید با چه روش فنی تولید کرد. آیا به عنوان مثال الکتریسته را باید از آبشار یا نفت و یا اتم تولید کرد.پ- کالاها باید برای چه افرادی تولید شود؟
بعد از اینکه به سئوال الف و ب پاسخ گفته شد، این سئوال مطرح می شود که کالاهای تولیدی چگونه بین افراد اجتماع توزیع می گردد. آیا باید کالاهای تولید شده به افراد ثروتمند تعلق گیرد یا به افرادی که دارای درآمد کمتری هستند؟بدیهی است هر نظام اقتصادی می کوشد با توجه به معیارهای حاکم در جامعه به سئوالات فوق پاسخ داده و به راه حل های حد مطلوب این مسائل دسترسی پیدا کند.
10- واحدهای تجاری و بازرگانی (شرکت ها)
فعالیت های بازرگانی و تجاری به وسیله واحدهای تجاری یا شرکت ها که آنها را در اقتصاد بنگاه نامند انجام می شود. امور تجاری و بازرگانی ممکن است از طریق یک فرد، جمعی از افراد یا به وسیله دولت انجام شود. انواع واحدهای تجاری را می توان به سه گروه کلی زیر تقسیم کرد:
الف- واحدهای تجاری خصوصی
ب- واحدهای تجاری دولتی
ج- واحدهای تجاری مختلط
الف- واحدهای تجاری خصوصی
واحدهای تجاری خصوصی معمولاًً به وسیله یک فرد (تجارت یا کسب یک نفره) یا جمعی از افراد به وجود می آید. لذا واحدهای تجاری خصوصی را می توان به دو نوع: واحدهای تجاری انفرادی و واحدهای تجاری گروهی که شرکت های خصوصی نیز شامل این نوع می شود، تقسیم کرد.فعالیت های تجاری در نوع نخست فقط از طریق یک نفر انجام می شود که خود سرمایه لازم را تهیه و مسئولیت فعالیت ها را به عهده دارد. آزادی در کار، محدود بودن واحد تجاری و ارتباط مستقیم با مصرف کننده از محاسن کسب یک نفره می باشد. در حالی که محدود بودن سرمایه، مسئولیت مستقیم در مقابل طلبکاران از معایب این نوع واحد تجاری محسوب می شود.
نوع دوم واحدهای تجاری خصوصی، واحدهای تجاری گروهی یا شرکت ها می باشد. برخی از انواع شرکت ها را می توان به شرح زیر بر شمرد: (3)
- شرکت سهامی- این شرکت بین چند نفر تشکیل شده و هر نفر به میزان سهم خود در قبال فعالیت های شرکت مسئولیت دارد. این نوع شرکت خود به دو نوع عام و خاص تقسیم می شود. بخشی از سرمایه شرکت در شرکت سهامی عام از طریق فروش سهام به مردم تأمین می گردد. در حالی که کل سرمایه در شرکت سهامی خاص در زمان تأسیس شرکت، توسط سهامداران تأمین خواهد شد.
- شرکت با مسئولیت محدود- مسئولیت هر یک از شرکاء محدود به سرمایه خود در شرکت است. کل سرمایه بین دو یا چند نفر در این نوع شرکت تقسیم شده است (مثلاً سرمایه متعلق به آقای الف و متعلق به آقای ب). فروش سهم هر یک مستلزم توافق سایر شرکاء است.
- شرکت تضامنی- در این نوع شرکت که بین دو یا چند نفر تشکیل می شود هر یک از صاحبان شرکت در قبال پرداخت کلیه قروض شرکت مسئولیت تام دارند. معمولاً این نوع شرکت بین اعضاء یک فامیل تشکیل می شود.
- شرکت مختلف سهامی- این نوع شرکت از ترکیب شرکت سهامی و شرکت تضامنی به وجود می آید. گروهی از شرکاء، سهامی و گروهی دیگر شرکت ضامن هستند (سهامداران نسبت به سهام و ضامن ها هر یک طبق مقررات شرکت تضامنی مسئولیت دارند).
- شرکت غیرمختلط سهامی- این شرکت بین چند شرکت با مسئولیت محدود و چند شریک ضامن تشکیل می شود. این نوع شرکت از ترکیب مقررات شرکت با مسئولیت محدود و شرکت تضامنی به وجود می آید.
- شرکت نسبی- شرکتی است که هر یک از شرکاء به نسبت سهم خود در قبال شرکت مسئولیت دارند.
- شرکت تعاونی تولید یا مصرف- هدف از تأسیس شرکت هایی که قبلاً عنوان شد معمولاً کسب حداکثر سود از فعالیت های تجاری و اقتصادی می باشد. در حالی که هدف عمده شرکت های تعاونی که بین چند یا گروهی از افراد تشکیل می شود، برآوردن نیازهای اعضاء می باشد.
شرکت تعاونی تولید و یا مصرف ممکن است مطابق اصول شرکت های سهامی یا طبق مقررات مخصوص که مورد توافق اعضاء قرار گیرد تشکیل گردد.
اصولی که حاکم بر شرکت های تعاونی است عبارتند از: اصل برابری اعضاء، اصل عضویت آزاد، اصل پرداخت سود به نسبت معاملات اعضاء با شرکت و بالاخره اصل فروش کالا با قیمتی کمتر از قیمت بازار.
ب- واحد تجاری دولتی
دارنده یا دارندگان این نوع واحدهای تجاری، نهادها و یا ارگان های دولتی بوده و جهت تسهیل و تسریع در امور اقتصادی و تجاری تشکیل می گردد. انواع مختلفی از واحدهای تجاری دولتی قابل تصور است. بحث مربوط به تأسیس یا عدم تأسیس شرکت های دولتی به موضوع چگونگی دخالت و یا عدم دخالت دولت در امور اقتصادی مربوط می شود که از آن در مطالب بعدی یاد خواهیم کرد.ج- واحدهای تجاری مختلط
قسمتی از سرمایه در این نوع واحدها متعلق به بخش خصوصی و قستی دیگر متعلق به دولت می باشد. شبیه شرکت های تجاری خصوصی، انواع مختلفی از واحدهای تجاری مختلط می تواند تأسیس و تشکیل گردد.پی نوشت ها :
1- فرهنگ اصطلاحات اقتصاد- انگلیسی- فارسی، دکتر طهماسب حتشم دولتشاهی، تهران.
2- جهت اطلاع بیشتر از مطلوبیت به فصل دوم از قسمت دوم مراجعه فرمائید.
3- قانون تجارت- باب سوم، شرکت های تجاری.
محتشم دولتشاهی طهماسب (1390) مبانی علم اقتصاد: اقصاد خرد، اقتصاد کلان تهران: چاپ سی و یکم، ویراست ششم (1390)