مورخین دانشگاه عبری اورشلیم مینویسند: "موفقیت مالی بسیاری از یهودیان در سده نوزدهم، مانند گذشته، بطور عمده به دلیل پیوندهای آنان با مقامات دولتی بود." (1)
در بررسی تاریخ الیگارشی یهودی، پیوند با خاندانهای حکومتگر و نخبگان سیاسی حاکم را دارای جایگاه ویژه مییابیم و این مهمترین عامل در انباشت ثروت یهودیان بوده است. سومبارت مینویسد:
زمانی که از دولتمردان و حکمرانان جدید سخن میرانیم به سختی میتوانیم آنان را بدون یهودیان به تصور آوریم؛ درست مانند فائوست بدون مفیستوفلس. (2) حکمرانان و یهودیان دست به دست هم در عصری گام زدند که مورخین آن را "دوران نوین" میخوانند. (3)
پیوند یهودیان و حکمرانان به "دوران نوین" محدود نیست. از زمانی که الیگارشی یهودی را در خارج از سرزمین فلسطین شناختهایم آن را در پیوند با حکمرانان یافتهایم.
داستان مردخای و استر در دربار خشایارشا تنها یک حادثه تاریخی نیست؛ نمادی است اسطورهای که با روح و فرهنگ الیگارشی یهودی آمیزشی ژرف یافته است. در هر عصر "مردخای" و "استر" و "خشایارشا" را میتوان یافت. زمانیکه داستان بارون جیمز روچیلد، اوژنی مونتیخو و ناپلئون سوم را میخوانیم گویی روح مردخای و استر و خشایارشا را در کالبد این سه شخصیت معاصر زنده مییابیم. پیوند یهودا ناسی با خاندان سوروس در امپراتوری روم، پیوند راو اشی با شاپور دوم ساسانی، پیوند هارون و نتیرا با المعتضد و المقتدر عباسی، پیوند ابنخلیس با خلفای فاطمی، پیوند شموئیل نقید با بادیس بن حبوس، پیوند یوسف فریزوئل با آلفونسوی ششم، پیوند اسحاق آبرابانل با ایزابل و فردیناند، پیوند سعدالدوله با ارغون شاه مغول، پیوند یوسف ناسی با سلطان سلیم عثمانی، پیوند یهودیان ایتالیا با خاندان مدیچی و غیره و غیره خطی است پیوسته و بیگسست که سراسر تاریخ الیگارشی یهودی را، تا به امروز، رقم میزند. این پیوند در سدههای نوزدهم و بیستم به اوج رسید و ترکیبی جدید از حکمرانان و یهودیان را آفرید که آن را "الیگارشی زرسالار معاصر" مینامیم. زمانه دگرگون شده، رشد حیرتانگیز دانش و فن بگونهای شگرف جهان امروز را از گذشتههای دور جدا ساخته، ولی این پیوند رازآمیز استوار و بیتغییر مانده است.
مورخین دوران حکومت خاندان هابسبورگ در اروپای مرکزی را دوران گسترش حضور یهودیان در دربارهای شاهان اروپایی میدانند.
خاندان هابسبورگ (4) از مقتدرترین خاندانهای سلطنتی تاریخ اروپاست. نام آنان از قلعه "هاوک" (5) در سویس گرفته شده و در اصل حکام محلی (خوانین) حاشیه رود راین بودند. سلطنت هابسبورگ در سال 1273 میلادی بهوسیله رودلف اول، پادشاه آلمان، بنیان نهاده شد و حکومت این خاندان حدود شش سده و نیم، تا پایان جنگ اول جهانی (1918)، دوام آورد. در سالهای 1278 تا 1918 پادشاهان اتریش بودند؛ از 1438 تا 1806 امپراتوران "روم مقدس" و در سالهای 1516 تا 1700 پادشاهان اسپانیا. ایزابل ملکه کاستیل و فردیناند شاه آراگون و فیلیپ دوم و سوم، امپراتوران مقتدر اسپانیا، از این خانداناند.
پادشاهان هابسبورگ نخستین حکمرانان اروپای مرکزی بودند که یهودیان را به عنوان پیمانکاران نظامی به خدمت گرفتند و در دوران ایشان سرزمینهای بوهم، (6) موراویا (7) و هنگری (8) (مجارستان) به مراکز مهم یهودینشین بدل شد. پیوند خاندان هابسبورگ با زرسالاران یهودی چنان گسترده شد که در میان مردم اروپا شایعه یهودیتبار بودن آنان رواج یافت. گفته میشد راجر دوم، (9) شاه سیسیل و یکی از اسلاف خاندان هابسبورگ، با خواهر پیترو پیرلئونی (آناکلتوس دوم) ازدواج کرد و از اینطریق اعضای خاندان هابسبورگ "خون یهودی" در رگهای خود دارند. (10)
خاندان پیرلئونی از تبار یک یهودی بهنام باروخ (11) است. او در سده پنجم هجری/ یازدهم میلادی به ایتالیا مهاجرت کرد، به مسیحیت گروید، نام "بندیکت" (12) را بر خود نهاد و از یک خاندان اشرافی شهر رم زن گرفت.
اعضای خاندان پیرلئونی به دلیل ثروت فراوانشان در ایتالیا نفوذ و اقتدار یافتند و در سال 1116 میلادی یکی از آنان، بهنام پیترو پیرلئونی، (13) در دستگاه کلیسا به مقام کاردینالی رسید.
در فوریه سال 1130 میلادی، پاپ هونوریوس دوم (14) درگذشت. بلافاصله، کاردینال پیرلئونی با حمایت راجر دوم، شاه مقتدر سیسیل (1103-1154)، ادعای پاپی کرد؛ شهر رم و بخش مهمی از سرزمین ایتالیا را به تصرف درآورد و خود را "پاپ آناکلتوس دوم" (15) نامید. او به عنوان "پاپ" فرمان پادشاهی راجر را بر ناپل و بخش مهمی از سرزمین ایتالیا صادر کرد. پاپ واقعی جدید، بهنام اینوسن دوم (16) (1130-1143)، به فرانسه گریخت. بدینسان، با ااستقرار دو "پاپ" در رأس کلیسا دنیای مسیحیت در بحرانی شدید فرورفت. پیرلئونی تا پایان عمر (1138) دست از ادعایش برنداشت و همچنان بر رم حکومت میکرد. شایعات فراوانی وجود دارد که او مورد حمایت یهودیان بود. در تاریخنگاری یهود، این "پاپ یهودی" مورد تجلیل فراوان است حال آنکه بزرگترین قدیس مسیحی آن عصر، قدیس برنارد (17) (1090-1153)، او را به دلیل دنیاپرستیاش سخت نکوهش کرده و وی را به غارت اموال کلیسا متهم نموده است. مسیحیان پیترو پیرلئونی را "پاپ دروغین" یا "نا پاپ" (18) میخوانند. (19)
فردریک سوم، از خاندان هابسبورگ، در سالهای 1440-1486 با نام "فرانتس چهارم" پادشاه آلمان و در سالهای 1452-1493 امپراتور "روم مقدس" بود. او چنان یهودیان را در دربار خود به کار گرفت که معاصرینش میگفتند بیشتر به "یهودی" شبیه است تا امپراتور "روم مقدس". (20) فردریک سوم با ایزابل و فردیناند، حکمرانان کاستیل و آراگون، معاصرست. فردریک سوم را شیفته جادوگری و طالعبینی توصیف کردهاند و ویل دورانت او را "منجم و کیمیاگر" خوانده است. (21) شاید راز پیوند او با یهودیان در همین باشد.
پزشک مخصوص فردریک سوم یک یهودی بهنام یاکوب بن جهیل لوانس (22) (متوفی 1506) بود. این یعقوب طبیب بر فضای فرهنگی آن روز اروپای مرکزی و جنوبی تأثیر جدی داشت. یکی از شاگردانش یوهانس روشلین (23) (1455-1522) است. روشلین مسیحی و از کارگزاران دربار فردریک سوم بود. وی زبان عبری را نزد یاکوب فرا گرفت؛ عبریشناسی نامدار شد و از بنیانگذاران مکتب عبریشناسی اروپا. (24)
در دوران ماکزیمیلیان اول،(25) پسر فردریک سوم و پادشاه آلمان (1486-1519) و امپراتور "روم مقدس" (1493-1519)، نیز نفوذ الیگارشی یهودی ادامه داشت. در دربار او یک یهودی بهنام هرشل زیسدردورفی(26) حضور داشت و معروف بود ماکزیمیلیان مبالغ هنگفتی به او بدهکار است. هرشل کارگزار مالی امپراتور بود. (27)
ماکزیمیلیان با خویشان اسپانیاییاش پیوند نزدیک داشت. دختر بزرگ ایزابل و فردیناند، بهنام خوانا، با فیلیپ (دوک بورگوندی)، پسر ماکزیمیلیان، ازدواج کرد. فیلیپ پس از مرگ ایزابل به مدت دو سال (1504-1506) شاه کاستیل بود. او پدر کارل پنجم است. کارل پس از مرگ فردیناند بهنام کارل اول پادشاه اسپانیا (1516-1556) شد و سپس با نام کارل پنجم امپراتور "روم مقدس" (1519-1556). فیلیپ دوم پادشاه مقتدر اسپانیا (1556-1598)، همسر ماری تودور و رقیب سرسخت الیزابت اول، پسر اوست. (مادر فیلیپ دوم دختر "مانوئل ثروتمند" پادشاه پرتغال است.) ماری ترز، ملکه نامدار اتریش و بنیانگذار خاندان سلطنتی هابسبورگ- لورن در اتریش، نیز از تبار فیلیپ و خوانا است.
پسر دوم فیلیپ و خوانا، فردیناند اول است. او در سالهای 1556-1564 پادشاه بوهم و هنگری (مجارستان) و امپراتور "روم مقدس" بود. سپس، پسرش بهنام ماکزیمیلیان دوم امپراتور "روم مقدس" (1564-1576) شد. دخترش (آنا) به همسری فیلیپ دوم درآمد. حاصل این وصلت، فیلیپ سوم، پادشاه اسپانیا (1598-1621)، است. دختر فیلیپ سوم با لوئی سیزدهم، پادشاه فرانسه، ازدواج کرد. لویی چهاردهم و پادشاهان بعدی بوربن حاصل این وصلتاند. (28)
از خاندانهای مهم زرسالار مرتبط با دربار هابسبورگ باید به شلزینگرها اشاره کرد:
خاندان شلزینگر یکی از زیرشاخههای دودمان گسترده و پرشماری است که از تبار راشی پدید شد.
خانواده سلیمان بن اسحاق راشی (سولومون بن ایزاک راشی) (1040-1105) در سده دهم میلادی در جنوب فرانسه مستقر شدند و با هدایت "شاه داوودی" و گائونها و زرسالاران بغداد، نخستین هستههای حاخامیم اروپایی را در کنار پایگاههای شبکه جهانی تجارت و صرافی یهودی، که در این زمان در اروپای مرکزی تنیده میشد، در شهرهای ماینز و ورمز بنیان نهادند. راشی بزرگترین حاخام زمان خود در اروپای مرکزی شد و فرزندان او شبکه حاخامیم را در مرکز و شرق اروپا گستردند. (29)
یکی از اعقاب راشی، یاکوب مارگولیوت (30) است. او از شهر ورمز به رگنزبورگ (31) رفت و در حوالی سالهای 1499-1512 حاخام یهودیان این شهر بود. واژه "مارگولیوت"، که به شکلهای مختلف چون "مارگولییس" (32) و مارگولیس (33) نیز تلفظ میشود، عبری و به معنی "مروارید" است. وجه تسمیه فوق قاعدتاً به دلیل اشتغال یاکوب به تجارت کالای فوق بوده است. پسر او بهنام ساموئل به شهر پوسن (34) لهستان رفت و تا سال 1537 ریاست "بیت دین" لهستان را به دست داشت. ساموئل مارگولیوت در سال 1527 به فرمان زیگیسموند اول، پادشاه لهستان، به عنوان رئیس یهودیان لهستان منصوب شد. یکی دیگر از پسران یاکوب مارگولیوت، بهنام ایزاک (اسحاق)، به پراگ رفت و عضو "بیت دین" این شهر، به ریاست یاکوب پولاک، شد. در اوایل سده هفدهم، موسس مارگولیوت، پسر ساموئل، حاخام بزرگ شهر کراکو بود. یکی از پسران موسس در سال 1620 به وین رفت و خاندان شلزینگر را بنیان نهاد. او مردخای مارگولیوت نام داشت که پس از استقرار در اتریش نام خود را به مارکس شلزینگر تغییر داد.
مارکس شلزینگر (35) به زودی سررشتهدار و تأمینکننده سیورسات ارتش و دربار هابسبورگ شد. او صراف و رباخواری بزرگ بود و فلزات قیمتی را نیز برای ضرابخانه سلطنتی وارد میکرد. در سال 1683 مارکس شلزینگر به قتل رسید و پسرش، بهنام بنجامین ولف شلزینگر (36) (متوفی 1727)، کار پدر را ادامه داد. بنجامین ولف پیمانکار بزرگ ارتش و ضرابخانه خاندان سلطنتی هابسبورگ در کشور هنگری (مجارستان) بود و کارگزار مالی خاندان اشرافی استرهازی(37) نیز به شمار میرفت. پسر دیگر مارکس شلزینگر، بهنام اسرائیل، در شهر ایگر، در شمال مجارستان، استقرار یافت و خاندان متنفذ ایگر (38) را بنیاد نهاد. در اوایل سده هیجدهم، مارکس (مارکوس) شلزینگر (متوفی 1754) پیمانکار و صراف بزرگ خاندان هابسبورگ بود. کارل ششم، امپراتور "روم مقدس" و پادشاه هنگری (1711-1740)، در سال 1731 او را در سمت "کارگزار کل" دربار (39) خود منصوب کرد. مارکوس شلزینگر در جریان جنگها، بهویژه جنگهای 1716 و 1736 با عثمانی، وامهای میلیونی به دربار وین پرداخت کرد. او در عین حال صراف و پیمانکار حکمرانان محلی ماینز، برونسویک و ورتمبرگ نیز بود. (40)
بهنوشته دایرة المعارف یهود، شاهزاده اوگن ساوئی (41) (1663-1736)، فرمانده مقتدر ارتش اتریش در اوایل سده هیجدهم، به شدت متکی بر دلالان و پیمانکاران یهودی بود. او که از برجستهترین چهرههای نظامی خاندان هابسبورگ بهشمار میرفت طی جنگهای متعدد توانست اتریش را به یک قدرت درجه اول اروپایی بدل کند. او در جنگهای خود با عثمانی متکی بر حمایت مالی یهودیان درباری بود. دائرهالمعارف یهود میافزاید در این زمان یک سوم درآمد سالیانه دربار اتریش وامهایی بود که از یهودیان دریافت میداشت. (42)
دودمان مارگولیوت/ مارگولییس/ مارگولیس/ شلزینگر/ ایگر از پرشمارترین خاندانهای الیگارشی یهودی است که اعضای آن در شرق اروپا، آلمان، انگلستان، ایالات متحده و کشورهای دیگر حضور فعال دارند. در سراسر سدههای هیجدهم، نوزدهم و بیستم این خاندان را در زمره برجستهترین اعضای الیگارشی حاخامی/ زرسالار یهودی مییابیم:
اکیوا شلزینگر (43) (1837-1922) از بنیانگذاران صهیونیسم جدید است و از دهه 1870 در فلسطین در تکاپو بود.
بنجامین شلزینگر (1876-1932) در لیتوانی به دنیا آمد، در سال 1891 به ایالات متحده آمریکا مهاجرت کرد و یکی از رهبران یهودیان نیویورک شد.
کارل شلزینگر (1889-1938) از بزرگترین سرمایهداران و اقتصاددانان اتریش در نیمه اول سده بیستم بود.
ایزیدور ویلیام شلزینگر (1877-1949) از سال 1894 تکاپوی خود را در آفریقای جنوبی آغاز کرد و به یکی از بزرگترین سرمایهداران جنوب آفریقا بدل شد. باغ پهناور مرکبات او در ترانسوال یکی از بزرگترین نمونههای خود در سراسر جهان بهشمار میرفت. او در سال 1914 شبکهای از سالنهای تئاتر و سینما در آفریقای جنوبی تأسیس کرد و انحصار خود را بر این شاخه از تکاپوی اقتصادی/ فرهنگی برقرار نمود. ایزیدور شلزینگر بنیانگذار خبرگزاری رسمی آفریقای جنوبی است. (44)
آرتور مهیر شلزینگر (45) (1888-1965) از متنفذترین نظریهپردازان تاریخنگاری در ایالات متحده آمریکا بهشمار میرفت. پایاننامه دکترای او (دانشگاه کلمبیا، 1917) تجار مستعمراتی و انقلاب آمریکا (46) نام دارد که برنده جایزه "انجمن تاریخ آمریکا" شد. او از سال 1939 کرسی تاریخ آمریکا را در دانشگاه هاروارد به دست داشت. آرتور شلزینگر مولف آثار متعدد در زمینه نظریههای تاریخنگاری و تاریخ آمریکاست.
پسر او، که وی نیز آرتور مهیر شلزینگر (متولد 1917) نام دارد، فارغالتحصیل دانشگاه هاروارد است. او در زمان جنگ جهانی دوم در "اداره اطلاعات جنگی" (47) و "اداره خدمات استراتژیک" (48) (سازمان اطلاعاتی آمریکا در آن زمان و سلف "سیا") اشتغال داشت. در سالهای 1946-1961 استاد تاریخ دانشگاه هاروارد بود. آرتور شلزینگر از گردانندگان "حزب دمکرات آمریکا" است. وی در انتخابات ریاستجمهوری سال 1960 به سود جان کندی سرمایهگذاری کرد. پس از پیروزی کندی در سمت مشاور ویژه رئیسجمهور در امور آمریکای لاتین منصوب شد و تا سال 1964 (قتل کندی) در این سمت بود. او مولف آثار متعدد در رشته تاریخ است؛ جوایز درجه اول جهانی (برای نمونه دو بار جایزه پولیتزر در رشته تاریخ و بیوگرافی) و 21 درجه افتخاری دکترا به او اعطا شده است.
آرتور شلزینگر از سال 1962 به تکاپو در عرصه مسائل نظری سینما و نقد فیلم پرداخت و سردبیر برخی نشریات متنفذ سینمایی بود. وی از سال 1964 عضو هیئت داوران "جشنواره فیلم کان" است. (49)
جیمز رادنی شلزینگر (50) (متولد 1929) در شهر نیویورک به دنیا آمد. درجه دکترای خود را از دانشگاه هاروارد دریافت داشت و سپس به تدریس در دانشگاه ویرجینیا و کالج نظامی نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا پرداخت. جزوه درسی او در کالج فوق بهنام اقتصاد سیاسی امنیت ملی (51) انتشار یافته است. او در "راند"، (52) مجتمع مُعظَم تحقیقاتی ایالات متحده آمریکا، نیز به پژوهشهای استراتژیک، بهویژه در زمینه سلاحهای هستهای، اشتغال داشت.
جیمز شلزینگر در زمان ریاستجمهوری ریچارد نیکسون به یکی از نظریهپردازان و چهرههای درجه اول سیاست ایالات متحده آمریکا بدل شد. در سالهای 1971-1973 ریاست "کمیسیون انرژی اتمی" این کشور را به دست داشت. در سال 1973، در اوج بحران "واترگیت"، نیکسون او را در سمت رئیس "آژانس مرکزی اطلاعات آمریکا" (سیا) (53) گمارد. شلزینگر به اخراج برخی کارکنان "سیا" دست زد و ساختار این سازمان را به سوی گردآوری و تحلیل اطلاعات هدایت نمود. کمی بعد، در همین سال، وزیر جنگ آمریکا شد. وی مخالف سرسخت سیاست "تنشزدایی" در روابط آمریکا و اتحاد شوروی بود و به این دلیل جرالد فورد، رئیسجمهور بعدی، در سال 1975 او را کنار گذاشت. در زمان ریاستجمهوری جیمز (جیمی) کارتر، در سال 1977 مشاور رئیسجمهور در امور انرژی شد و در سالهای 1977-1979 اولین وزیر انرژی آمریکا بود. شلزینگر از آن پس در "موسسه مطالعات استراتژیک و بینالمللی" (54) دانشگاه جرج تاون به تحقیق اشتغال دارد. (55)
جان ریچارد شلزینگر (56) (متولد 1926) از شاخه انگلیسی این خاندان است. از جانب مادر به خاندان یهودی رگنزبورگ تعلق دارد؛ منسوب به شهر رگنزبورگ باواریا خاستگاه و مأوای اولیه دودمان مارگولیوت/ شلزینگر. جان شلزینگر کارگردان سینما و تئاتر است و از مدیران اتحادیههای سینما و تئاتر انگلستان. فیلمهای او بارها برنده اول جشنوارههای جهانی شده است. از معروفترین آنها باید به "کابوی نیمهشب" (1968-1969) و "یکشنبه خونین" (1971) اشاره کرد. (57)
از خاندانهای مهم حاخامی که تکاپوی خود را در اواخر سده پانزدهم و همزمان با خاندان مارگولیوت/ شلزینگر در شرق اروپا آغاز کرد باید به خاندان پولاک اشاره کرد.
یاکوب بن جوزف پولاک (یعقوب بن یوسف پولَک) در حوالی سالهای 1460-1522 میزیست. او از شاگردان حوزه یاکوب مارگولیوت در شهر رگنزبورگ بود، سپس به شهر پراگ رفت و با دختر موسس فیشل کراکویی (58) ازدواج کرد. موسس فیشل کارگزار مالی دربار لهستان و متصدی گردآوری مالیاتهای روستایی بود و فردی مقتدر بهشمار میرفت. با اِعمال نفوذ او، یاکوب پولاک در سمت حاخام پراگ منصوب شد و بهمراه ایزاک مارگولیوت (مارگولیس)، پسر استاد سابقش، اداره امور یهودیان را به دست گرفت. او سپس به شهر کراکو رفت و "بیت دین" خود را در آنجا مستقر نمود. در سال 1503، آلکساندر، پادشاه لهستان، او را در سمت حاخام کل این کشور منصوب کرد. یاکوب پولاک شخصیتی ناآرام داشت و در دوران ریاستش با سایر رهبران یهودی در ستیز و منازعه بود. (59)
در سده نوزدهم اعضای این خاندان را در سمتهای حاخامی هنگری (مجارستان)، در نیویورک و در انگلستان مییابیم. در این زمان حداقل چهار پولاک در دستگاه حکومت هند بریتانیا حضور داشتند و دو تن از آنها پسران دیوید پولاک بودند.
یکی از آنان، بهنام سِر دیوید پولاک (60) (1780-1847) در سال 1846 قاضی کل بمبئی شد و برادرش، سِر جرج پولاک (61) (1786-1872) افسر ارتش هند بریتانیا بود و در جنگهای مختلف، بهویژه در افغانستان، حضور فعال داشت. او در سال 1854 عضو هیئت مدیره کمپانی هند شرقی شد. در سال 1859 ژنرال شد و در سال 1870 به درجه فیلدمارشالی رسید. در سال 1872 دربار انگلیس عنوان اشرافی "بارونت گردنه خیبر" (62) را به وی اعطا کرد.
جان پولاک (63) در سال 1874 به خدمت ارتش هند بریتانیا درآمد. او بیشتر در مأموریتهای "اکتشافی" (اطلاعاتی) شرکت داشت و در سال 1903 به درجه کلنلی رسید.
سِر فردریک ریچارد پولاک (64) (1827-1899)، پسر بارونت ج. اف. پولاک (65) (برادر سِر جرج پولاک)، در سال 1840 به خدمت ارتش بنگال درآمد. سپس کمیسیونر پیشاور شد و در سالهای 1870-1872 در کمیسیون مرزی سیستان به ریاست فردریک جان گلداسیمد (از خاندان یهودی گلداسمید) شرکت داشت. پولاک در ارتش بریتانیا به درجه سرلشکری رسید. (66)
از خاندان پولاک، دکتر یاکوب ادوارد پولاک (1818-1891) را نیز میشناسیم. او در بوهم به دنیا آمد و در وین درگذشت. دکتر پولاک در سالهای 1851-1860 در ایران بود. او از سال 1272ق./ 1855م.، پس از مرگ دکتر کلوکه و پیش از استخدام دکتر طولوزان، پزشک مخصوص ناصرالدینشاه قاجار بود. در منابع دوره قاجاریه، از جمله روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، از او به عنوان "حکیم پولاک" یاد شده است. یاکوب پولاک در سال 1865 خاطرات ایران خود را بهنام ایران، سرزمین و مردم آن در وین منتشر کرد. این کتاب به فارسی ترجمه شده است. (67)
ادامه دارد...
پینوشتها:
1. Ben-Sasson, ibid, p. 797.
2. در افسانههای سده شانزدهم آلمان فردی بهنام دکتر فائوست (Faust) ، یا فائوستوس، در ازای ثروت و قدرت و عمر طولانی، روح خود را به شیطانی بهنام مفیستوفلس (Mephistophilis) میفروشد. از افسانه فائوست روایتهای مختلفی تدوین شده که معروفترین آن دکتر فائوستوس کریستوفر مارلو (1590)، فائوست گوته (اوایل سده 19) و دکتر فائوستوس توماس مان (1947) است.
3. Sombart, ibid, p. 49.
4. Habsburg
5. Hawk
6. Bohemia
7. Moravia
8. Hungary
9. Roger II
10. Judaica, vol. 7, pp. 1327-1328.
11. Baruch
12. Benedict
13. Pietro Pierleoni
14. Honorius II
15. Anacletus II
16. Innocent II
17. St. Bernar
18. antipope
19. ibid, vol. 2, pp. 916-917; Americana, vol. 1, p. 772; vol. 3, p. 606; vol. 15, p. 184.
20. Judaica, vol. 7, p. 115.
21. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمه فریدون بدرهای و دیگران، تهران: سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1368، ج 6، ص 362.
22. Jacob ben Jehiel Loans
23. Johannes Reuchlin
24. ibid, vol. 6, p. 462; vol. 14, p. 110.
25. Maximilian I
26. Herschel of Zisterdorf
27. ibid, vol. 11, p. 1140.
28. بنگرید به تبارنامه مندرج در: American, vol. 13, pp. 666-667.
29. Judaica, vol. 13, pp. 1558-1566.
30. Jacob Margolioth
31. Regensburg: شمال ایالت باواریا، 135 کیلومتری شمال شرقی مونیخ
32. Margulies
33. Margolis
34. Posen
35. Marx Schlesinger
36. Benjamin Wolf Schlesinger
37. Esterhazy
38. Eger
39. Hoffaktor
40. ibid, vol. 6, pp. 469-473; vol. 11, pp. 963-970; vol. 14, pp. 970- 971.
41. Prince Euegene of Savoy
42. ibid, vol. 5, p. 1009.
43. Akiva Joseph Schlesinger
44. ibid, vol. 14, pp. 971- 973.
45. Arthur Meier Schlesinger
46. The Colonial Merchants and the American Revolution.
47. Office of War Information
48. Office of Strategic Services (OSS)
49. Americana, vol. 24, p. 357; Who's Who 1993; An Annual Biographical Dictionary, London: A & C Black, 1993, p. 1675.
50. James Rodney Schlesinger
51. The Political Economy of National Securiy.
52. RAND
53. Central Intelligence Agency (CIA)
54. Center for Strategic and International Studies
55. Americana, ibid, p. 358.
56. John Richard Schlesinger
57. Who's Who 1993, p. 1675.
58. Moses Fischel of Cracow
59. Judaica, vol. 13, pp. 833-835.
60. Sir David Pollock
61. Sir George Pollock
62. Baronet of the Khyber Pass
63. John Archibald Henry Pollock
64. Sir Frederick Richard Pollock
65. J. F. Pollock, Bart.
66. C. E. Buckland, Dictionary of Indian Biography, London: Swan Sonnenschein & Co., 1906, pp. 339-340.
67. یاکوب ادوارد پولاک، سفرنامه پولاک، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران: خوارزمی، چاپ اول 1361، چاپ دوم 1368
/م