کارکردهای یهودیان درباری در سدههای هفدهم و هیجدهم بطور خلاصه به شرح زیر است:
1- بانکداری:
"یهودیان درباری" منبع تأمین نقدینگی مورد نیاز دربارهای اروپا بودند. درباره این رابطه و وامها و سرمایهگذاریهای کلان زرسالاری یهودی توضیح دادهایم.2- پیمانکاری مالیاتی:
"یهودیان درباری"، در بسیاری موارد، همان کارکردی را به دست داشتند که امروزه نهادهای دولتی، چون وزارت دارایی، به دست دارند. گردآوری مالیات، بهویژه مالیات کشاورزی، از اتباع دربارهای کوچک و بزرگ اروپای مرکزی به عهده الیگارشی یهودی بود. آنان معمولا این مالیات را نقداً پیشخرید میکردند و طبعاً در جریان گردآوری آن میکوشیدند تا سود هر چه بیشتر به چنگ آورند. نمونههای متعدد، مانند خاندان پوپر در بوهم، را بیان داشتهایم. با نمونه "سوس جود" در آینده آشنا خواهیم شد.3- نظامیگری:
بهنوشته مورخین دانشگاه عبری اورشلیم، کارکرد اصلی "یهودیان درباری" تأمین تدارکات و سیورسات ارتشها بود. پیمانکاران نظامی یهودی همه جا در کنار ارتشهای آلمان، از ارتشهای کوچک دربارهای محلی تا ارتش عظیم امپراتور آلمان (پس از 1871)، حضور داشتند. (1)کارکرد نظامیگری زرسالاران یهودی را به سه بخش باید تقسیم کرد:
آنان علاوه بر سررشتهداری (تأمین تدارکات)، کارکرد تهیه و تجهیز ارتشهای کوچک مزدور (بردگان نظامی) از اتباع حکمرانان اروپای مرکزی را برای واگذاری به مشتریانی چون الیگارشی مستعمراتی هلند و سپس انگلیس به دست داشتند. در جریان جنگهای ناپلئونی نیز این کارکرد ادامه داشت. تهیه تجهیزات نظامی (بهویژه اسب، اسلحه و باروت) نیز حرفهای کاملا یهودی بود.
پیشتر با نمونههای این کارکرد در اسپانیای مسیحی، در جنگهای عثمانی با ایران صفوی و سپس در لهستان آشنا شدیم. تصادفی نیست که شهر برنو، کانون مهم تکاپوی الیگارشی یهودی در شرق اروپا، در اواخر سده نوزدهم و اوایل سده بیستم به محل استقرار مهمترین صنایع نظامی بدل شد. "تفنگ برنو" نامی شناختهشده در ایران است. با مجتمع مهم نظامی "ویتکوویتز" روچیلدها در این منطقه بعدها آشنا خواهیم شد و پیوندهای عمیق زرسالاران یهودی را با صنایع تسلیحاتی غرب در سده بیستم خواهیم شناخت.
4- ضرب سکه:
یکی از کارکردهای "یهودیان درباری" ضرب سکه بود. در سدههای هفدهم و هیجدهم بیشتر سکههای دربارهای آلمان از نقره بود. با افزایش تکاپوی اقتصادی در این دوران، فلز فوق کمیاب شد و تأمین نقره مورد نیاز برای ضرب سکه به یکی از وظایف مهم الیگارشی یهودی بدل گردید. (2)5- تأمین نیازهای مصرفی و زینتی/تجملاتی:
یکی از کارکردهای مهم "یهودیان درباری" تأمین جواهرات و سنگهای قیمتی برای دربارهای اروپا بود. این کارکرد یهودیان ابعاد دیگری نیز داشت که در منابع تاریخی به آن اشاره نمیشود. ولی چنانکه در بررسی رابطه زرسالاران یهودی سده نوزدهم با حکمرانان و اشراف اروپا به روشنی خواهیم دید، تأمین نیازهای زندگی پر عیش و نوش این خاندانها، بهویژه در ابعاد جنسی، از کارکردهای مهم زرسالاران یهودی بود.6- فعالیتهای دیپلماتیک و اطلاعاتی:
دایرة المعارف یهود مینویسد مارانوها به دلیل پیوندهای بینالمللی گستردهشان به زودی بهوسیله حکومتهای محلی به عنوان دیپلمات به کار گرفته شدند. (3) توجه کنیم که کارکرد "دیپلماسی" و "اطلاعاتی" تفاوت چندانی ندارد. اگر یهودیان/ مارانوهایی بودند که به عنوان "دیپلمات" عمل میکردند، طبعاً بودند یهودیان/ مارانوهایی که "کارگزار اطلاعاتی" بهشمار میرفتند. دیدیم که کارکرد "جاسوسی" یهودیان در دوران جنگهای سیساله اروپا مورد تأیید ماخذ فوق است.مجموعه این کارکردها پیوند روزافزون و همبسته خاندانهای زرسالاری یهودی و الیگارشی اروپای مرکزی را در سدههای هفدهم و هیجدهم سبب شد. بتدریج، این پیوند ابعادی فراتر از مشارکت یافت و به پیدایش یک شبکه بغرنج خویشاوندی انجامید؛ و بدینسان ساختار سیاسی سدههای نوزدهم و بیستم دنیای غرب را بر شالودهای قبیلهای مبتنی ساخت. دایرة المعارف یهود به پیوند خویشاوندی مارانوها/ یهودیان با خاندانهای اشرافی اروپای مرکزی اشاره میکند و حضور فعال آنان در صفوف آریستوکراسی برخی کشورهای اروپایی و آمریکایی. مینویسد: "آریستوکراسی برخی جوامع در اروپا و آمریکا بهوسیله مارانوها و اعقاب آنها غنا یافت." (4)
در این فرایند خاندانهای الیگارشی آلمانی به ثروتی انبوه رسیدند و در سده هفدهم به جایگاه درجه اول در سیاست و اقتصاد قارههای اروپا و آمریکا دست یافتند. خاندان ناسو/ اورانژ حکومتهای هلند و لوکزامبورگ را به دست گرفت. ویلیام سوم، از این خاندان، به کمک دو میلیون سکه طلای بارون آنتونیو سواسو لوپز مدتی سلطنت انگلستان را به دست داشت. در اواخر سده هفدهم، فردریک اگوستوس، دوک ساکسونی، به کمک بهرند لهمن یهودی، مشاور سیاسی و مالی دربارش، به سلطنت لهستان رسید. (5) و الیگارشی هانوور و ساکسونی به خاندان سلطنتی انگلیس و سپس بلژیک بدل شد. به دلیل همین پیوند است که خاندان دوکهای هسه از آغاز سده نوزدهم تا جنگ جهانی دوم ثروتمندترین خاندان عضو الیگارشی سلطنتی اروپا بهشمار میرفت. این برجستهترین نمونههای پیوند "فائوستوس" و "مفیستوفلس" است که سومبارت بدان اشاره کرده است. این تحولات در بنیان تکوین الیگارشی زرسالار جهانوطن معاصر جای دارد.
یکی از حکمرانان کوچک آلمان که با زرسالاران یهودی مشارکتی فعال و پرسود را آغاز نمود، کریستف برنهارد فن گالن (6) است. او از سال 1650 حکومت اسقفنشین مونستر (7) را به دست داشت.
گالن توجه یهودیان را به برنامههای تجاری و توسعهطلبانه خود در ماوراء بحار جلب کرد و با خاندانهای زرسالار یهودی گومپرز، (8) لوی (9) و اسحق (ایزاک)(10) شریک شد. سایر حکمرانان کوچک آلمان نیز همین رویه را پیش گرفتند. در نتیجه، در نیمه دوم سده هفدهم، پیمانکاران نظامی و یهودیان درباری متنفذی چون اسرائیل آرون(11) و ژوست لیبمن(12) در پروس، لفمن بهرندز در هانوور و بهرند لهمن در هالبرشتات (13) و آرون بیر در فرانکفورت به ثروت انبوه رسیدند. لیبمن چنان ثروتمند شد که به خاندان سلطنتی هابسبورگ و دولتهای محلی آلمان وام میداد. (14)
در دوک نشین هلشتاین نیز وضع به همینگونه بود:
از سال 1683 یاکوب موسافیا (15) رئیس ضرابخانه و کارگزار مالی دربار هلشتاین بود. پس از مرگ او پسرش، جوزف، جانشین وی شد. فورستها (ساموئل، ارمیا و اسرائیل فورست) (16) نیز از "یهودیان درباری" هلشتاین بودند و عملیات مالی خود را در شراکت با بندیکس گلداشمیت و خاندان هیندریشزن،(17) ساکن هامبورگ، انجام میدادند. مدتی بعد، گلداشمیت کارگزار مالی دربار دانمارک شد. در نیمه اول سده نوزدهم یکی از اعضای خاندان هیندریشزن، بهنام روبن، (18) به خدمت لئوپولد دوم، گرانددوک توسکانی (19) (1824-1859)، درآمد. (20)
اعضای خاندان گومپرز نیز به خدمت خاندان هوهنزولرن (پادشاهان پروس) درآمدند و بهمراه خاندانهای یهودی اسحاق، افرائیم (21) و ایتزیگ(22) اداره ضرابخانه پروس را به دست گرفتند. (23)
از آخرین اعضای خاندان هوهنزولرن که با الیگارشی یهودی پیوند نزدیک داشتند باید به فردریک اول، گراند دوک بادن (1852-1907)، اشاره کرد. او عموی ویلهلم دوم، امپراتور آلمان، است. فردریک را به عنوان حامی تئودور هرتزل، بنیانگذار صهیونیسم جدید، میشناسند. او بود که ملاقات هرتزل با قیصر را در جریان سفر قیصر به فلسطین (1898) ترتیب داد و همو بود که در راه توسعه صهیونیسم در روسیه تزاری کوشید و توانست نامهای از تزار دال بر حمایت از صهیونیسم اخذ کند. (24)
از یهودیان درباری نامدار نیمه اول سده هیجدهم باید به مارکس اسور،(25) کارگزار کل دربارهای سوئد و ساکسونی، و یوناس مهیر (26) نیز اشاره کرد. مهیر صراف و رباخوار بزرگ شهر درسدن بود. او باجناق بهرند لهمن و از خویشان لفمن بهرندز است. در این زمان دربار ساکسونی در درسدن بیشترین تعداد یهودیان درباری را در خدمت داشت. خاندانهای بیر و لاندائو نیز از یهودیان نامدار این شهر بودند. (27) در دربار برونسویک خانواده دیوید، بهویژه آلکساندر دیوید، (28) جایگاهی برجسته داشتند.
این رشته سر دراز دارد. دایرة المعارف یهود مینویسد تمامی حکومتهای محلی آلمان یهودیان درباری خود را داشتند و فهرستی مفصل از اسامی آنها ارائه میدهد.(29) از این میان باید به خاندان هاینه اشاره کرد.
سولومون هاینه(30) (1766-1844) در هانوور به دنیا آمد. در هامبورگ استقرار یافت و به یکی از بزرگترین صرافان زمان خود در این بندر مهم تجاری بدل شد. وراث او به پاریس کوچیدند و یکی از مهمترین موسسات مالی این شهر را به پا کردند. هاینریش (حییم) هاینه (31) (1797-1856)، شاعر و نویسنده نامدار آلمانی، برادرزاده اوست. (32)
زندگی جوزف سوسکیند اوپنهایمر (1698-1738) نمونهای گویا از شیوه تکاپوی "یهودیان درباری" در حکومتهای کوچک آلمانی است.
جوزف اوپنهایمر، که به "سوس جود"(33) شهرت داشت، از خاندان نامدار اوپنهایمر است. پیشتر درباره ساموئل اوپنهایمر و اقتدار فوقالعاده او در دربار هابسبورگ سخن گفتهایم. در زمان تکاپوی ساموئل اوپنهایمر و سامسون ورتیمر در وین، شاخه دیگر این خاندان در شهر هایدلبرگ(34) مستقر بود. جوزف اوپنهایمر به این شاخه تعلق دارد.
پدر جوزف به پیمانکاری مالیاتی و نظامی و صرافی و تجارت اشتغال داشت و به کمک خویشانش در وین ثروت فراوان اندوخت. در سال 1732، جوزف سوس اوپنهایمر پیمانکار کارل آلکساندر، (35) ولیعهد دوکنشین ورتمبرگ، شد و کمی بعد با حکمرانان هسه و کلن و پالاتینیت (باواریا) نیز رابطه مشابهی برقرار کرد.
کارل آلکساندر در سالهای 1733-1737 حکومت ورتمبرگ را به دست گرفت. او، که اینک "دوک ورتمبرگ" (36) خوانده میشد، حکومتی ستمگر و خودکامه برقرار کرد و به شدت و وسعت به "تجارت خارجی" روی آورد؛ که معنای آن مشارکت در غارت ماوراءبحار است. در این دوران، جوزف اوپنهایمر مشاور، وزیر و طراح و مجری اصلی سیاستهای او بود.
اوپنهایمر بمنظور افزایش درآمد آلکساندر و ایجاد یک حکومت مقتدر نظامیگرا، شورای دولتی سنتی را منحل کرد و یک هیئت وزیران تشکیل داد که تنها در برابر دوک مسئول بود. او مارانوها/ یهودیان را، که در آن زمان هنوز "بیگانه" بهشمار میرفتند، در سمتهای وزارت و سایر مشاغل مهم کشور گمارد، و از طریق فروش القاب اشرافی به انباشت خزانه دست زد. برای سرکوب مردم، بهویژه ممانعت از اعتراضهای آنان به مالیاتهای سنگین، یک سازمان پلیسی و جاسوسی خشن ایجاد نمود. وی صنایع نظامی مفصلی، بهویژه در زمینه تولید باروت، در ورتمبرگ بر پا کرد.
تکاپوی حریصانه و بیرحمانه کارل آلکساندر و جوزف اوپنهایمر نفرت عمیق مردم را علیه این دو برانگیخت. در مارس 1737، کارل آلکساندر بناگاه درگذشت. مردم بلافاصله اوپنهایمر را دستگیر کردند و وی را در 2 آوریل 1738 به دار آویختند.
جئوفری ویگودر، نویسنده یهودی، اعدام این وزیر آزمند و تبهکار را به "یهودستیزی" (آنتی سمیتیسم) و "تعصب دینی" منتسب میکند. او از دوران زندان اوپنهایمر "حماسه" میسازد و مینویسد وی در زندان به سان یک یهودی مومن ریش گذاشت، بطور مدام به عبادت مشغول بود، بر خوردن گوشت حلال اصرار میکرد، و سرانجام زمانی که از او خواستند برای نجات جانش مسیحی شود گفت: "یک مرد آزاد میتواند درباره تغییر دین خود تصمیم بگیرد نه یک زندانی". ویگودر میافزاید: "در جامعه یهودی آلمان از اوپنهایمر به عنوان یک شهید و قربانی دسیسههای سیاسی و نفرت ضدیهودی ستایش شد."
در سال 1925، لیون فوختوانگر (37) (1884-1958)، داستاننویس معروف یهودی آلمان، بر اساس زندگی اوپنهایمر یک رمان تاریخی بهنام سوس جود نوشت که با نام قدرت به زبان انگلیسی ترجمه و منتشر شده است. این رمان در ایالات متحده آمریکا نیز به چاپ رسیده و تاکنون میلیونها نسخه از آن، به زبانهای مختلف، به فروش رفته است. در سال 1934، لوثر مندس،(38) کارگردان یهودی انگلیس، بر اساس رمان فوق فیلم سینمایی ساخت. در این فیلم از اوپنهایمر تصویری انسانی و تراژیک ترسیم شده؛ او نمادی از "رنج" یهودیان اروپا است. در واکنش به این اقدام، ویت هارلن، (39) کارگردان آلمانی، در سال 1939 فیلمی ساخت بهنام "سوس جود" که در آن تصویری منفی از اوپنهایمر به دست داده شده است. (40)
پیوند زرسالاران یهودی با خاندان سلطنتی دانمارک با آلبرتوس دنیس (1580-1645) آغاز میشود. نام دیگر او "آلوارو دینیز" است و نام یهودیاش "شموئیل یحیی". (41)
آلبرتوس دنیس از یهودیان پرتغال بود که به بندر هامبورگ مهاجرت کرد. در سال 1618 کریستیان چهارم، (42) پادشاه دانمارک، وی را در سمت رئیس ضرابخانه دولتی منصوب کرد. او علاوه بر اداره امور مالی دربار دانمارک به صادرات غله و واردات شکر در مقیاس گسترده اشتغال داشت، شبکهای از کارگزاران خویش پدید ساخت و، بهنوشته دایرة المعارف یهود، در دهه 1630 برای دربار دانمارک یک "سرویس اطلاعاتی و خبری" ایجاد نمود. کریستیان چهارم، به درخواست دنیس، در 22 نوامبر 1622 با ارسال پیامی به سران یهودی آمستردام و هامبورگ از آنان درخواست نمود که گروهی از یهودیان را به سرزمین او اعزام کنند تا در جنوب دانمارک، در مناطق مرزی دانمارک و هلشتاین، ساکن شوند. پادشاه دانمارک امتیازات فوقالعادهای به این یهودیان اعطا کرد. یهودیان به عنوان صرافان و تجار جواهرات خاندان سلطنتی و "اعضای جامعه اشرافی دانمارک" تکاپوی گستردهای را در این کشور آغاز کردند.
در سال 1646، بنجامین موسافیا (43) به عنوان پزشک پادشاه دانمارک منصوب شد. در سال 1684 داماد موسافیا، بهنام گابریل میلان،(44) در سمت حکمران مستملکات دانمارک در جزایر هند غربی (قاره آمریکا) جای گرفت. بدینسان، در سده هفدهم پیوندی استوار میان خاندان سلطنتی و اشرافیت دانمارک و زرسالاری یهودی پدید آمد.
در سدههای هفدهم و هیجدهم خاندانهای یهودی دولیما، (45) ابنزور، (46) فرانکو، (47) گرانادا، (48) ملدولا، (49) دومزا، (50) مورسکو، (51) تکزیرا دوماتوس (52) و کاسرز (53) به عنوان کارگزاران مالی و دیپلماتیک در خدمت دربار دانمارک بودند.
کریستیان چهارم گابریل گومز (ساموئل دو کاسرز) (54) را به عنوان کارگزار کل مالی (55) خود منصوب کرد. گومز این سمت را در دوران فردریک سوم، پادشاه بعدی دانمارک، نیز عهدهدار بود و در سمت "کمیسر مالیه" (56) نیز منصوب شد. (57)
نامهای فوق نشان میدهد که این خاندانهای یهودی همه به الیگارشی یهودی پیشین پرتغال تعلق دارند. با این توضیح، گمان میرود "راز" تکاپوی "کمپانی هند شرقی دانمارک" در همین دوران در سواحل هند و نیز مشارکت فعال "دانمارکیها" در دزدیهای دریایی اقیانوس هند و خلیج فارس و شرق آفریقا آشکار شده باشد. (58)
از حوالی نیمه سده هفدهم، پیوندی استوار میان زرسالاران یهودی و کریستینا، ملکه سوئد، مییابیم:
کریستینا (59) (1626-1689)، دختر گوستاووس آدولفوس،(60) پادشاه سوئد، است. او در 18 سالگی (1644) وارث تاج و تخت سوئد شد و به عنوان ملکه در رأس این کشور قرار گرفت. کریستینا به مسائل نظری علاقه داشت و دربار او به کانون تجمع روشنفکران اروپایی و محل استقرار اندیشمندانی چون رنه دکارت (61) بدل شد.
در اوایل سلطنت کریستینا (1648) جنگهای سی ساله اروپا به پایان رسید. پیامد این جنگ برای سوئد ظهور یک الیگارشی بسیار ثروتمند پروتستان بود که در کوران حوادث فوق به ثروتی انبوه دست یافته بود. آنان املاک پهناور داشتند و قلعهها و کاخهای عظیم و باشکوه به پا کردند. "ریکزداگ" (62) (پارلمان سوئد) محل تجمع و کانون اقتدار این الیگارشی بود و از طریق این نهاد بود که آنان سلطه خود را بر مقدرات کشور اعمال میکردند. در سال 1654، به علت تمایل الیگارشی سوئد، کریستینا استعفا داد و پسرعمویش، کارل گوستاو دهم، (63) جانشین وی شد. کریستینا در شهر رم موطن گزید و سرانجام در این شهر درگذشت. (64)
در این دوران طولانی 35 ساله، دیهگو تکزیرا، پسرش مانوئل و دامادش فرانسیسکو لوپز (بارون آورناس دوگراس دوم) سرمایه هنگفت کریستینا را در تجارت ماوراء بحار، در آسیا و آفریقا و آمریکا، به گردش درمیآوردند. با سود این "تجارت" بود که ملکه پیشین سوئد دربار مرفه و پرجلالی در شهر رم بر پا نمود و به عنوان حامی دانش و هنر و ملجاء روشنفکران در سراسر اروپا شهرت فراوان یافت.
در اوایل سده هیجدهم میلادی، پدیده "یهودیان درباری" به روسیه نیز سرایت کرد:
پطر کبیر، تزار روسیه (1682-1725)، در جوانی به هلند و انگلستان و اروپای مرکزی سفر کرد و سخت شیفته الگوی "آلمانی" اقتصاد و فرهنگ و سیاست شد. او در بازگشت ساختار سیاسی "استبداد روشنگرانه" را در سرزمین خود مستقر ساخت. پطر یک یهودی آلمانی بهنام موسس جوزفز (وزلی) (65) را به عنوان کارگزار مالی دربار خویش به خدمت گرفت. موسس همزمان با دربار دانمارک نیز همکاری داشت. (66)
آلکسی تولستوی در رمان تاریخی معروف خود درباره زندگی پطر کبیر، نگرش آن روز هواداران و مخالفان سیاستهای پطر را در مکالمهای گویا بیان داشته است. هیئتی از کشیشان یسوعی (ژزوئیت) از فرانسه به دربار پطر میآید و حامل این پیاماست:
اکنون جمع کثیری از دزدان دریایی در دریاها جولان میدهند. دور عالم گشتن برای کشتیهای فرانسه خطرناک است. مالالتجاره بسیاری به عبث تباه میشود. اما از خاک روس راه به سوی خاورزمین سر راست و آسان است؛ هم به سوی ایرانزمین و هم به سوی هندوستان و چین. بهرتقدیر، شما خود وسیلهای برای حمل متاع به خارجه ندارید. کیسه بازرگانان شما در مسکو از نقد تهی است. برگ و نوایی ندارید. ولی بازرگانان فرانسوی توانگرند.
در برابر این پیشنهاد، رجال مسکو دو گروهاند: جمعی به هراس میافتند. یکی میگوید: "فاتحه آئین ارتدکس را باید خواند." دیگری میافزاید: "در زمان شهریار ماضی به زحمت شر انگلیسیها را از سر خود کندیم؛ آیا سزاوار است که اینک ربقه اطاعت فرانسویان را بر گردن نهیم؟ نه، حاشا و کلا!" نگرش پطر و هواداران او این است:
بیعقلها! مفلساید و گنجی را به دور میریزید! گرسنهاید و دستی را که نان به سوی شما دراز کرده پس میزنید. مگر خداوند دیده بصیرتتان را کور کرده است؟ در جمیع ممالک مسیحی، که برخی از آنها کوچکتر از یک ولایت ما هستند، تجارت رونق دارد. مردم بر ثروت خود میافزایند و همه در طلب نفعی برای خویشاند. فقط مائیم که به خوابی عمیق فرورفتهایم... به زودی سرزمین روس را وادی خاموشان خواهند نامید. آنگاه سوئدیها، انگلیسیها و ترکهای عثمانی میآیند و آن را صاحب میشوند. (67)
این نگاه تمامی حکمرانان اروپایی است که خود را از گردونه پرشتاب "تجارت" آن روز برکنار میدیدند.
حکمرانان روس برای جبران این "عقبماندگی" راهی نداشتند جز تهاجم زمینی به شرق. استعمار تزاری بدینگونه آغاز شد. پطر، برای نجات از "گرسنگی" و "افلاسی" که آلکسی تولستوی توصیف کرده است، از فروپاشی دولت صفوی بهره برد؛ در سال 1722 به طمع تصرف راه تجاری ولگا- دریای خزر و "نواحی ابریشمخیز سواحل بحرخزر" به سرزمین ایران لشکر کشید و دربند و باکو را به تصرف درآورد. (68)
مورخین دانشگاه عبری اورشلیم جمعیت یهودیان جهان را در نیمه سده هفدهم 675 هزار نفر ذکر کردهاند؛ 350 هزار نفر در اروپای شرقی، 250 هزار نفر در خاورنزدیک و شمال آفریقا و 75 هزار نفر در اروپای مرکزی و غربی میزیستند. در سال 1800 این رقم به 2/2 میلیون نفر رسید: 500 هزار نفر در خاورنزدیک و شمال آفریقا، یک میلیون نفر در شرق اروپا و 700 هزار نفر در اروپای مرکزی و غربی. بهنوشته مأخذ فوق، در سال 1880 شمار یهودیان جهان حدود 5/7 میلیون نفر بود: 750 هزار نفر در خاورنزدیک و شمال آفریقا، 250/4 میلیون نفر در شرق اروپا و 5/2 میلیون نفر در سرزمینهای مرکزی و غربی اروپا زندگی میکردند. (69)
چنانکه میبینیم، جوامع یهودی اروپا را باید جوامعی کاملا جدید بهشمار آورد که بطور عمده در سدههای هفدهم و هیجدهم میلادی پدید شدند جز در برخی شهرها چون فرانکفورت و پراگ که پیشینه مهاجرت و استقرار جوامع یهودی قدیمیتر است. بنابراین، کاملا طبیعی است که مردم اروپا تا اوایل سده بیستم به یهودیان به چشم بیگانه بنگرند. توجه کنیم که یهودیان مهاجر اسپانیا و پرتغال تنها از سده هیجدهم تکلم به زبان مردم سرزمینهای محل استقرار خویش را آغاز کردند.
مورخین دانشگاه عبری اورشلیم ساختار حاکم بر جوامع یهودی را تا سده نوزدهم ساختاری بسته و متمرکز توصیف کردهاند. رهبری این جوامع، چون گذشته، در دست گروه معدودی از خاندانهای متنفذ اشرافی بود؛ آنان یک الیگارشی بسته را تشکیل میدادند و اتباع متمرد خود را بهوسیله محاکم یهودی محاکمه و مجازات میکردند. (70)
پینوشتها:
1. Ben-Sasson, ibid, p. 737.
2. ibid.
3. Judaica, vol. 11, p. 1024.
4. ibid, p. 1025.
5. ibid, vol. 5, p. 1009; Ben-Sasson, ibid, p. 737;
بنگرید به: همین کتاب، ج 2، صص 478-480.
6. Christoph Bernhard von Galen
7. Munster
8. Gomperz
9. Levi
10. Isaac
11. Israel Aaron
12. Jost Liebmann
13. Halberstadt
14. Judaica, vol. 7, p. 113.
15. Jacob Mussafia
16. Samuel, Jeremiah, Israel Fuerst
17. Hindrichsen
18. Ruben Hindrichsen
19. Tuscany
20. ibid, vol. 5, p. 1010.
لئوپولد دوم به خاندان آلمانی هابسبورگ- لورن (شاخهای از خاندان هابسبورگ) تعلق دارد و توسکانی سرزمینی است در مرکز ایتالیا.
21. Ephraim
22. Itzig
23. ibid, p. 1009.
24. ibid, vol. 7, p. 113.
25. Marx Assur
26. Jonas Meyer
27. ibid, vol. 6, pp. 211-212.
28. Alexander David
29. ibid, vol. 5, pp. 1009-1010.
30. Solomon Heine
31. Heinrich Heine
32. ibid, vol. 8, p. 275.
33. Jud Süs
34. Heidelberg
35. Karl Alexander
36. Duke of Wurttemberg
37. Lion Feuchtwanger
38. Lothar Mendes
39. Viet Harlen
40. Wigoder, ibid, pp. 383-384, 143-144; Ben-Sasson, ibid, pp. 737-738.
41. Albertus Denis, Alvaro Dinis, Samuel Yahya (Jachia)
42. Christian IV
43. Banjamin Mussafia
44. Gabriel Milan
45. De Lima
46. Abenzur
47. Franco
48. Granada
49. Meldola
50. De Meza
51. Moresco
52. Texeira de Mattos
53. Casseres
54. Gabriel Gomez (Samuel de Casseres)
55. Generalfaktor und Hofprovisor
56. Finanzkommissarius
57. Judaica, vol. 5, pp. 1009, 1535-1537.
58. بنگرید به: همین کتاب، ج 1، صص 89، 160.
59. Christina
60. Gustavus Adolphus
61. Rene Descartes
62. Riksdag
63. Karl X Gustavus
64. Americana, vol. 6, p. 665.
65. Moses Josephs (Wessely)
66. Judaica, vol. 5, p. 1010.
67. آلکسی تولستوی، پطر اول، مسکو: بنگاه نشریات پروگرس، ترجمه محمد هرمزان، 1977، ج 1، صص 183-186.
68. ن. و. پیگولوسکایا و دیگران، تاریخ ایران از دوران باستان تا پایان سده هیجدهم، ترجمه کریم کشاورز، تهران: موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی، 1349، ج 2، صص 622-623.
69. Ben-Sasson, ibid, p. 792.
70. ibid, pp. 777-779.
/م