ثروت و اقتدار خاندان پوپر نیز در این دوران و در پیوند با خاندان هابسبورگ به دست آمد:
نخستین فرد از این خاندان که میشناسیم، ولف پوپر بوزیان (1) (متوفی 1625) نام دارد که در شهر کراکو اقامت داشت. پدرش، اسرائیل گرشون کوهن، (2)چنانکه از نامش پیداست به خاندان کوهن تعلق داشت. او از یهودیانی بود که در اواخر سده پانزدهم به چسینی(3) مهاجرت کردند. مادرش از خاندان اشرافی یهودی لاندائو (4) است که برخی حاخامها و کابالیستهای نامدار از آن برخاستهاند.
در اوایل سده هفدهم، ولف پوپر به عنوان ثروتمند بزرگ شهر کراکو شهرت یافت. او به واردات پوشاک، بهویژه از کلن، و رباخواری در شهرهای مختلف لهستان اشتغال داشت. ثروت انبوه الیگارشی یهودی و روشهای انباشت این ثروت واکنش مردم را برانگیخت. سباستیان میچنسکی،(5) استاد فلسفه دانشگاه کراکو، در رسالهای بهنام آئینه پادشاهی لهستان به بررسی وضع مردم پرداخت و یهودیان را به عنوان عامل اصلی این سیهروزی معرفی نمود. این رساله به دستور زیگیسموند سوم، پادشاه لهستان، توقیف شد؛ معهذا مخفیانه بارها منتشر شد و تأثیری عمیق بر جای نهاد. میچنسکی در این رساله پوپر را نمونهای مثالزدنی از یک "یهودی خونخوار" یافته است. بهنوشته او، پوپر در شهر دارای هفت مغازه است، در بسیاری از شهرهای دیگر دست دارد و ثروتش بیش از 300 هزار زلوتی (6) است. (7)ولف پوپر تنها عضو ثروتمند این خاندان در نیمه اول سده هفدهم نبود. در همین زمان "برادران پوپر"، در کنار اعضای برخی خاندانهای زرسالار یهودی دیگر چون گومپرز، (8) در شهر برنو (9) دارای کارگاههای بزرگ نساجی بودند. (10) کمی بعد، پوپرها را، چون گومپرزها، در زمره "یهودیان درباری" مییابیم؛ گومپرزها در آلمان و پوپرها در بوهم. (11)
در حوالی نیمه سده هیجدهم، ولف پوپر دیگری را مییابیم که ریاست یهودیان بوهم را به دست دارد. بوهم در این زمان حدود 29 هزار نفر سکنه یهودی داشت (12) و این نشانه اهمیت و ثروت ولف پوپر است. به این دلیل، در سال 1749 فرانتس اول، امپراتور "روم مقدس" و شوهر ماری ترز، پوپر را در سمت مسئول گردآوری مالیات کشور بوهم گمارد. پوپر 18 سال در این سمت بود. سرزمین چک و آلمانینشین بوهم کشوری پرجمعیت بود و بر این اساس میتوان دامنه اقتدار و ثروت ولف پوپر را تصور کرد.
پسر ولف پوپر، بهنام حییم (یواشیم) پوپر(13) (1720-1795)، در پراگ مستقر شد. او از تجار و صرافان مهم این شهر بود و بهمراه شرکای خود انحصار تجارت تنباکو را نیز به دست داشت. در سال 1775 جانشین پدر شد و در سمت متصدی کل گردآوری مالیات بوهم جای گرفت. در سال 1790، لئوپولد دوم، پسر ماری ترز و پادشاه بوهم و هنگری و امپراتور "روم مقدس" (1790-1792)، به او عنوان اشرافی "الدر فن پوپر" (14) اعطا کرد. یواشیم پوپر در سال 1792، کمی پیش از مرگ، از سمت خود به عنوان متصدی گردآوری مالیات کشور بوهم کناره گرفت.
در اواخر سده نوزدهم تعدادی از اعضای خاندان پوپر در بخارست و وین و ایالات متحده آمریکا مستقر شدند و برخی از آنان به حرفههای دانشگاهی روی آوردند. نامدارترین آنان در اوایل سده بیستم، جوزف پوپر(15) (1838-1921) است. او تحصیلات دانشگاهی خود را در دانشگاه پراگ به پایان برد و سپس در وین ساکن شد. جوزف پوپر در رشتههای مکانیک و فیزیک به عنوان یک چهره برجسته علمی شناخته میشد. ویلیام پوپر (1874-1963) از شرقشناسان سرشناس آمریکا بود و در سمتهای زیر جای داشت: استاد زبانهای سامی در دانشگاه کلمبیا، معاون سردبیر دایرة المعارف یهود (چاپ آمریکا)، (16) و رئیس دپارتمان شرقشناسی کتابخانه عمومی نیویورک. سِر کارل رایموند پوپر(17) (1902-1996)، نویسنده و اندیشهپرداز سیاسی، نامدارترین چهره این خاندان در نیمه دوم سده بیستم است. (18)
سرزمین اروپای مرکزی، که امروزه در بخش مهمی از آن دو کشور آلمان و اتریش قرار دارد، مأوای مردمی است که "آلمانی" نام دارند. آنان در گذشته قبایلی بودند که در شرق رود راین میزیستند و با نام عام توتونی (19) خوانده میشدند. نام قبایل فوق نخستین بار در سده اول پیش از میلاد در منابع رومی به ثبت رسیده و قبایلی "وحشی" (20) معرفی شدهاند. نام برخی از این قبایل عبارت است از آلامانی (آلمانی)، (21) سوئوی،(22) لومبارد،(23) واندالی،(24) اوستروگوت، (25) ویسیگوت، (26) کتی، (27) آنگلس (28) و ساکسون. (29)
در سدههای نخستین میلادی این قبایل به قلمرو امپراتوری روم کوچیدند و بتدریج دولتهای محلی کوچک و بزرگ خود را به پا کردند.
ویسیگوتها همان قبایلیاند که پس از فروپاشی امپراتوری روم در سال 415 میلادی شبه جزیره ایبری را تصرف کردند و سرانجام بهوسیله مسلمانان از این سرزمین بیرون رانده شدند.
قبایل آنگلس و ساکسون (که نام آنها نخستین بار در سده دوم میلادی در منابع تاریخی دیده میشود) در سده پنجم میلادی به جزایر انگلیس یورش بردند و دولتهای کوچک خود را در این سرزمین به پا نمودند. از آمیزش آنان با سکنه سلتی (30) این سرزمین مردم انگلو ساکسون پدید شدند. این نامی است که امروزه به سکنه انگلستان و ایالات متحده آمریکا اطلاق میشود. نام "انگلیس" نیز برگرفته از نام قبیله آنگلس است. انگلوساکسونها در سده هفتم میلادی به مسیحیت گرویدند. (31)
در سده هفدهم میلادی، در اتریش، هنگری و بوهم- که سرزمینهای شرقی "امپراتوری روم مقدس" را تشکیل میداد- سلطنت خاندان هابسبورگ مستقر بود. شمال و شمال شرقی این منطقه، در حاشیه دریای بالتیک، پروس نامیده میشد و مهمترین شهر آن برلین بود.
این سرزمین تا سده شانزدهم در قلمرو پادشاهی لهستان بود و بهوسیله اشراف زمیندار محلی (یونکرها) اداره میشد. در این زمان خاندان آلمانی هوهنزولرن حکومت منطقه فوق را به دست گرفت. در سال 1701، یکی از اعضای این خاندان خود را "پادشاه پروس" خواند و بهنام فردریک اول تاجگذاری کرد.
خاندان هوهنزولرن (32) (= بنی زولرن) نسب خود را به کنت زولرن، یکی از سرداران شارلمانی، میرساند. آنان در اصل حکمرانان کوچکی در منطقه سوابیا، (33) در غرب رود راین، بودند و مرکز استقرارشان در قلعه هوهنزولرن بود.(34) سکنه سوابیا آمیزهای از دو قبیله آلامانی و سوئوی بودند. (35)
در این دوران، بخشهای غربی و شمال غربی اروپای مرکزی در زیر سلطه حکومتهای کوچک محلی قرار داشت. در سده هیجدهم امپراتوری اتریش و پادشاهی پروس قلمرو خود را توسعه دادند و بخش مهمی از اروپای مرکزی میان دو دولت مقتدر اتریش (در جنوب) و پروس (در شمال) تقسیم شد.
در نیمه اول سده نوزدهم، (1815-1845)، طبق ساختاری که بهوسیله جبهه قدرتهای ضد ناپلئونی در کنگره وین ترسیم شد، سرزمینهای آلمانینشین اروپا شامل یک امپراتوری (اتریش)، پنج پادشاهی، هشت دوکنشین بزرگ (36) و ده دوکنشین کوچک میشد. اسامی این دولتها به شرح زیر است:
پادشاهی: پروس، (37) هانوور، (38) باواریا، (39) ساکسونی،(40) ورتمبرگ. (41)
دوکنشینهای بزرگ: هسه کاسل،(42) هسه دارمشتات، (43) بادن، (44) لوکزامبورگ،(45) مکلنبورگ شورین،(46) مکلنبورگ استرلیتز،(47) اولدنبورگ، (48) ساکسونی وایمار. (49)دوکنشینهای کوچک: برونسویک، (50) هلشتاین،(51) ناسو،(52) ساکسونی آلتنبورگ، (53) ساکسونی هیلدبورگهاوزن،(54) ساکس- کوبورگ- گوتا، (55) ساکس مینینگن، (56) انهالت دسو، (57) انهالت کوتن، (58) انهالت برنبورگ. (59)
حکمرانان دوکنشینهای بزرگ گراند دوک و حکمرانان دوکنشینهای کوچک دوک نامیده میشدند. در سال 1871 خاندان سلطنتی پروس سلطه خود را بر حکومتهای کوچک آلمانی برقرار کرد و کشور آلمان را تأسیس نمود.
در پژوهش ما، از میان خاندانهای حکومتگر آلمان، دو خاندان هانوور و ساکسونی به دلیل پیوندشان با امپراتوری مستعمراتی بریتانیا و جایگاهشان در ترکیب کنونی الیگارشی جهانی از اهمیت بیشتر برخوردارند.
خاندان دوک هانوور از سال 1235 میلادی حکومت این منطقه را، واقع در شمال غربی سرزمین آلمان، به دست داشت. دوک ارنست اگوستوس، (60)حکمران هانوور (1679-1698)، با سوفیا، نوه جیمز اول پادشاه انگلیس (1603-1625)، ازدواج کرد و پسر آنان بهنام جرج اول پادشاه انگلیس (1714-1727) شد. او در عین حال شاه هانوور نیز بود. این سنت تا زمان ویکتوریا ادامه یافت. جرج دوم (1727-1760)، جرج سوم (1760-1820)، جرج چهارم (1820-1830) و ویلیام چهارم (1830-1837)، پادشاهان بعدی انگلیس، در عین حال شاهان هانوور نیز بودند.
با صعود ملکه ویکتوریا به سلطنت انگلیس (1837-1901) از آنجا که طبق سنن کشور هانوور سلطنت زنان ممنوع بود، برادر ویلیام چهارم، بهنام ارنست اگوستوس (دوک کمبرلند)، (61) سلطنت هانوور (1837-1851) را به دست گرفت. ادوارد هفتم، پسر ویکتوریا، نیز به سلطنت هانوور نرسید زیرا از جانب پدر به خاندان آلمانی ساکس- کوبورگ تعلق داشت. با انضمام سرزمین هانوور به دولت پروس (سپتامبر 1866) حکومت خاندان فوق بر این منطقه پایان یافت. (62)
دوک ساکسونی عنوان عامی است که به اعضای خاندان وتین (63) اطلاق میشد. آنان در سده پانزدهم میلادی ساکسونی و مناطق همجوار آن را تصرف کردند و حکومت خود را مستقر نمودند. در سدههای هفدهم و هیجدهم این سرزمین در میان اعضای خاندان فوق تقسیم شد و دوکنشینهای کوچکی پدید آمد که یکی از آنان ساکس- کوبورگ- گوتا است. (64)
در سالهای 1826-1844 حکمران منطقه فوق ارنست اول بود که شاه ساکسونی خوانده میشد. خواهر او با خاندان سلطنتی هانوور/ انگلستان وصلت کرد. او مادر ملکه ویکتوریاست. در ژوئن 1831، در پی شورش بلژیک و سقوط حکومت خاندان اورانژ در این سرزمین، برادر ارنست، بهنام لئوپولد، پادشاه بلژیک شد. پسر ارنست اول، بهنام آلبرت، در فوریه 1840 با دختر عمهاش، ویکتوریا ملکه بعدی انگلیس، ازدواج کرد. ادوارد هفتم، پادشاه انگلیس، حاصل این وصلت است. (65) بدینسان، از زمان ادوارد هفتم خاندان سلطنتی انگلیس از هانوور (66) به ساکس- کوبورگ(67) تغییر نام داد.
در ژوئیه 1917، سه سال پس از آغاز جنگ جهانی اول، جرج پنجم، پادشاه انگلیس (1910-1927)، برای اثبات روحیه "ملی" خویش، استفاده از کلیه نامها و القاب آلمانی را در خاندان سلطنتی انگلیس ممنوع کرد و نام خاندان خود را به "ویندزور" تغییر داد. "ویندزور" نام قلعه قدیمی پادشاهان انگلیس است. از این پس، خاندان سلطنتی انگلیس خاندان ویندزور (68) نام گرفت. معهذا، این به معنای پایان پیوندهای آلمانی خاندان فوق نیست. (69) تبار آلمانی خاندان سلطنتی انگلیس عجیب نیست زیرا "ملت انگلستان" خود نیز از تبار قبایل مهاجر آلمانی "آنگلس" و "ساکسون" است.
در جنوب اروپای مرکزی وضع بدینگونه بود:
این منطقه، که سرزمینهای کنونی هلند و بلژیک و لوکزامبورگ را شامل میشود، در سده شانزدهم "سرزمینهای سفلی" (70) نامیده میشد و در زیر سلطه خاندان هابسبورگ اسپانیا قرار داشت. به هفده ایالت کوچک تقسیم میشد که در رأس هر یک خاندانی از حکومتگران محلی قرار داشت.
در سال 1544، کارل پنجم، امپراتور "روم مقدس" و اسپانیا، ویلیام (1533-1584)، پسر کنت منطقه ناسو، را به "پرنس اورانژ" (71) ملقب کرد و وی را در رأس "ایالتهای سفلی" گمارد.
ناسو منطقهای است آلمانینشین در کناره رود لهن (یکی از شاخههای رود راین). نیای ویلیام در سده دوازدهم عنوان کنت ناسو را به دست آورد و از آن پس اعقاب او به خاندان ناسو شهرت یافتند. ویلیام مقتدرترین و ثروتمندترین حکمران "ایالتهای سفلی" بهشمار میرفت. (72)
فیلیپ دوم، پسر کارل پنجم و امپراتور مقتدر اسپانیا، تمامی امتیازات پدر را به ویلیام اعطا کرد، ولی ویلیام سر به شورش برداشت و سرانجام کار به جنگ با اسپانیا کشید. این جنگ هشتاد سال (1568-1648) ادامه یافت.
در سال 1579 از اتحاد هفت ایالت شمالی، "اتحادیه اوترخت" (73) تأسیس شد که ریاست آن با ویلیام بود. او در این زمان به علت اختفای طرحهایش علیه امپراتوری اسپانیا به "ویلیام خاموش" (74) شهرت داشت. ویلیام اورانژ در 10 ژوئیه 1584 به دست ماموران فیلیپ به قتل رسید و آرزویش برای استقرار خاندان سلطنتی ناسو- اورانژ در زمان حیاتش جامه عمل نپوشید. پس از او پسرش، موریس، (75) ریاست اتحادیه اوترخت را به دست گرفت.
حکومت خاندان ناسو/ اورانژ بر "ایالتهای سفلی" ادامه یافت. در این دوران آنان هرچند عنوان "شاه" بر خود نداشتند ولی عملا در مقام پادشاهانی مقتدر و ثروتمند جای داشتند. در سده هفدهم، هلند به قدرت بزرگ مستعمراتی جهان آن روز بدل شد. در سال 1689 پرنس ویلیام اورانژ، با نام ویلیام سوم، پادشاه انگلستان شد.
در سالهای 1793-1795، ویلیام فردریک از این خاندان به جنگ با ارتش انقلابی فرانسه پرداخت. شکست خورد و بهمراه پدرش، ویلیام پنجم، به انگلستان گریخت. پس از شکست ناپلئون، در کنفرانس پاریس (1814) سرزمینهای فوق یکپارچه شد و حکومت آن به ویلیام فردریک واگذار گردید. او در سال 1815، با نام ویلیام اول، به عنوان پادشاه هلند تاجگذاری کرد و تا سال 1840 سلطنت نمود. او را شاهی خودکامه، نه مشروطه، میشناسند. (76) این فرایندی است که به تأسیس خاندان سلطنتی هلند انجامید. خاندان سلطنتی کنونی لوکزامبورگ نیز از خاندان ناسو/ اورانژ است. درباره پیوند عمیق حکمرانان هلند، و در رأس آنها خاندان ناسو/ اورانژ، با زرسالاری یهودی بطور مشروح و مکرر سخن گفتهایم.
پیوند زرسالاری یهودی با خاندان سلطنتی هابسبورگ و با الیگارشی ماوراء بحار هلند سرمشقی برای خاندان هوهنزولرن و حکمرانان کوچک و بزرگ محلی آلمان بود. از اینروست که در سده هیجدهم شاهد استقرار "یهودیان درباری" در تمامی دربارهای بزرگ و کوچک اروپای مرکزی هستیم.
بهنوشته دائرهالمعارف یهود، از سده هفدهم حکومتهای پراکنده و مستقل و خودکامه اروپای مرکزی به تأسیس دربارهای متمرکز و پرتجمل دست زدند و طبعاً "از نظر اقتصادی یهودیان میتوانستند خدمات بزرگی به چنین حکمرانانی کنند." یهودان مستقر در جنوب و مرکز اروپا به دلیل پیوندشان با یهودیان شرق و لهستان میتوانستند نیاز ارتشهای کوچک و خصوصی حکمرانان منطقه به گندم، احشام و الوار را تأمین کنند و همچنین جواهرات و سایر کالاهای تزیینی مورد نیاز را برای این حکمرانان فراهم آورند. بهنوشته منبع فوق، گردآوری مالیات دشوارترین کار برای دربارهای اروپا بود و یهودیان به دلیل "استعداد سازماندهی و ارتباطاتشان با سرزمینهای دور" به کمک آنان آمدند. آنها به دلیل این ارتباطات، بهویژه با سالونیک و استانبول و بغداد و اصفهان، میتوانستند اعتبار مالی یا پول نقد لازم را برای خریدهای خارجی تأمین کنند و لباس و غذا و اسلحه ارتشهای کوچک اروپا را، که مهمترین ابزار حکمرانی این دولتهای محلی بود، فراهم آورند.
دائرهالمعارف یهود مینویسد: "نهادی بهنام یهودیان درباری ناگهان پدید نشد بلکه در سدههای شانزدهم و هفدهم بتدریج تکامل یافت." بهنوشته منبع فوق، ریشههای این نهاد بهویژه در دوران جنگهای سی ساله اروپا (1618-1648) شکل گرفت و کارچاقکنها و "پیمانکاران" یهودی چون ساموئل هرشرایدر، (77) ناتان اسپانیر (78) و آلبرتوس دنیس (آلوارو دینیز) به خدمت حکمرانان برمن، بوئکبورگ و دانمارک درآمدند.
در دوران جنگهای سی ساله هم سوئدیها و هم دشمنان آنها از یهودیان برای سررشتهداری ارتش و جاسوسی استفاده میکردند، ولی درواقع در نیمه دوم سده هفدهم بود که... "یهودیان درباری" به یکی از نیازهای دربارهای حکمرانان مستبد اروپا تبدیل شدند و در زمره گروهی از کارگزارانی قرار گرفتند که بهوسیله آنها سرزمین تحتفرمانشان اداره میشد.
این تحول ناشی از گسترش تجارت با شرق و تمرکز ثروت در دست حکمرانان اروپایی مناطق همجوار با عثمانی و پیدایش فرهنگ پرتجملی بود که به "فرهنگ باروک"(79) موسوم است. در این دوران فرانکفورت و هامبورگ به دو مرکز مهم تجاری و مالی اروپا و کانون تجار و صرافان و دلالان یهودی بدل شد. همپای این تحولات عناوین این یهودیان نیز محترمانهتر شد. آنان که در آغاز "یهودی درباری" (80) خوانده میشدند، بتدریج "صراف درباری" (81) و بالاخره "کارگزار دربار" (82) و "سرکارگزار دربار" (83) نام گرفتند.
از نظر امتیازات اجتماعی و سیاسی این طبقه با سایر یهودیان تفاوت داشتند و از امتیازاتی بهرهمند بودند که بسیاری از اتباع مسیحی نیز از آن بیبهره بودند که مهمترین و نافذترین آن امکان ارتباط مستقیم با حکمران بود. دائرهالمعارف یهود سه شاخه اصلی فعالیت آنها را "صرافی"، "تجارت" و "دیپلماسی" میداند و مینویسد:
فعالیت آنها بسیار متنوع بود و حوزههای مالی، تجارت و دیپلماسی را در برمیگرفت. ولی مسئولیت اصلی آنها تأمین نیازهای مالی و پولی حکمرانان و در زمینه تهیه فلز برای ضرب مسکوکات، تأمین سیورسات ارتش، انجام مأموریتهای تجاری و دیپلماتیک [و قاعدتاً اطلاعاتی] و بررسی طرحهای مربوط به توسعه تجارت و صنعت، مثلا تنباکو، بود. (84)
ادامه دارد...پینوشتها:
1. Wolf Popper Bozian
2. Israel Gershon ha-Kohen
3. Checiny
4. Landau
5. Sebastian Miczynski
6. Zloty: سکه طلای لهستان
7. ibid, vol. 5, p. 369; vol. 11, pp. 1503-1504; vol. 13, pp. 864-865.
8. Gomperz
9. Brno
10. ibid, vol. 15, p. 1041.
11. بوهم در سدههای چهاردهم و پانزدهم جزء امپراتوری "روم مقدس" شد. از سال 1620 خاندان هابسبورگ به عنوان یک پادشاهی مستقل بر آن فرمان میراند. این سرزمین در سال 1918 جزء کشور نوپدید چکسلواکی شد. مهمترین شهر آن پراگ است.
12. ibid, vol. 4, p. 1180.
13. Hayyim (Joachim) Popper
14. Elder von Popper
15. Joseph Popper
16. Jewish Encyclopedia
17. Sir Karl Raimund Popper
18. ibid, vol. 13, pp. 861-862.
19. Teutonic
20. barbar
21. Alamanni
22. Suevi
23. Lombard
24. Vandali
25. Ostrogoth
26. Visigoth
27. Chatti
28. Angles
29. Saxon
30. Celtic
31. Americana, vol. 1, pp. 844-847; vol. 12, pp. 583-584; vol. 24, p. 324.
32. Hohenzollern
33. Swabia
34. ibid, vol. 14, p. 284.
35. ibid, vol. 26, p. 85.
36. Grand Dukedom
37. Prussia
38. Hanover
39. Bavaria
40. Saxony
41. Wurttemberg
42. Hesse-Kassel
43. Hesse-Darmstadt
44. Baden
45. Luxemburg
46. Mecklenburg-Schwerin
47. Mecklenburg-Strelitz
48. Oldenburg
49. Saxony-Weimar
50. Brunswick
51. Holstein
52. Nassau
53. Saxony-Altenburg
54. Saxony-Hildburghausen
55. Saxe-Coburg-Gotha
56. Saxe-Meiningen
57. Anhalt-Dessau
58. Anhalt-Cothen
59. Anhalt-Bernburg
60. Duke Ernest Augustus
61. Duke of Cumberland
62. ibid, vol. 13, p. 777.
63. Wettin
64. ibid, vol. 24, p. 324.
65. ibid, 1975, vol. 1, p. 489; 1985, vol. 10, p. 554.
66. House of Hanover
67. House of Saxe-Coburg
68. House of Windsor
69. درباره خویشاوندی خاندان سلطنتی انگلیس با خاندان هسه بنگرید به: همین کتاب، ج 2، صص 369-374.
70. Low Countries
71. Orange
72. ibid, vol. 28, p. 780.
73. Union of Utrecht
74. William the Silent
75. Maurice of Nassau
76. ibid, p. 782.
77. Samuel Herscheider
78. Nathan Spanier
79. Baroque
80. Hofjude
81. Hofbankier
82. Hofaktor
83. Oberhofaktor
84. Judaica, vol. 5, pp. 1007-1008.
/م