مقدمه
بحث از منابع اندیش سیاسی صدرالمتألّهین اهمیت بسیاری دارد، زیرا علاوه بر این که جایگاه سیاست و مباحث سیاسی را در حکمت متعالیه روشن می سازد، پندار برخی از نظریه پردازان عرصه اندیشه سیاسی را نیز در ایران و اسلام اصلاح می کند؛ برای نمونه، دکتر سید جواد طباطبایی در کتابی با نام زوال اندیشه سیاسی در ایران مدعی شده است که ملّاصدرا به سیاست توجه جدی و اساسی نداشته و تنها در پایان یکی از آثار خویش خلاصه ای از مطالب ابن سینا را آورده است:صدرالدین شیرازی تنها یک بار در بخش پایانی کتاب مبدأ و معاد خلاصه ای درباره ی سیاست آورده است و در این امر، راهنمای او بخش پایانی کتاب الهیات شفای ابن سینا است که در آن، سیاست و نبوات با نظری به تفسیر نو افلاطونی جمهور افلاطون آورده شده، اما جالب توجه است که به رغم هم سانی بحث صدرالدین شیرازی با سخن ابن سینا و جایگاه واحدی که این دو بحث در منظومه ی فلسفی آن دو فیلسوف دارد، صدرالدین شیرازی در بحث مربوط به ماهیت و اقسام مدینه و در بحث مربوط به ریاست آن، مباحث فارابی را در آرای اهل مدینه فاضله و به ویژه الفصول المدنی به اجمال می آورد، بی آن که سخنی نو در این باره گفته باشد. آن چه صدرالدین شیرازی به اختصار درباره ی سیاست آورده، فاقد کم ترین اهمیت است.(1)
با نگاهی به منابع معرفی شده در این مقاله، خواننده اذعان خواهد یافت که قضاوت آقای سید جواد طباطبایی ناشی از عدم فحص در مجموعه ی آثار ملّاصدرا است. قضاوت های پراهمیت و قاطعی، چون «آن چه صدرالدین شیرازی به اختصار درباره ی سیاست آورده، فاقد کم ترین اهمیت است.» با فحص اندک از سوی کسی که خود مدرس تاریخ اندیشه سیاسی است، تعجّب آور و غیرمنصفانه می باشد. درست است که ملّاصدرا از ابن سینا و فارابی بهره برده، اما این دلیل فقدان اهمیت یافته های علمی او نیست. صدرالمتألّهین در عرصه ی معرفت سیاسی از غزالی، خواجه نصیر، ارسطو، ابن مسکویه، ابن عربی و... نیز بهره برده است، اما نه این که تنها آرای این متفکران را نقل کند و از خود هیچ اثری برجای نگذارد.
گفتنی است صدرالمتألّهین همان طور که توانست با استفاده از مواد و مصالح فلسفه مشائی، اشراقی و عرفانی، حکمت متعالیه را تأسیس کند، به همی شکل نیز موفق به تأسیس حکمت سیاسی متعالیه شد. همین حکمت سبب شد که بعدها امام خمینی(ره)، یکی از بزرگ ترین دست پروردگان حکمت متعالیه، نظام جمهوری اسلامی را تأسیس کند. ناگفته نماند اکثر فعالان سیاسی که از صنف علمای دینی بودند (از سید جمال الدین اسدآبادی تا مرتضی مطهری و از علامه محمدحسین طباطبایی تا امام خمینی) شاگرد مکتب حکمت متعالیه و ترویج دهنده ی آن بودند.
با توجه به این که برای «سیاست» و «اندیشه ی سیاسی» چه محتوایی را قایل باشیم و مدلول آن ها را چه بدانیم، نوعی قبض و بسط در منابع مربوط به آن ها پیدا خواهد شد. در این جا مراد ما از «سیاست»، دانشی است که موضوع آن بررسی و تحقیق درباره ی حکومت و انواع آن و پدیده ها، تأسیسات و غایات سیاسی است. سیاست به این معنا شاخه ای از حکمت عملی است که به آن «تدبیر مدن» و «علم مدنی» نیز گفته می شود. خواجه نصیرالدین طوسی در این باره می گوید:
حکمت مدنی [...] نظر بود در قوانین کلّی که مقتضی مصلحت عموم بود از آن جهت که به تعاون متوجه باشند به کمال حقیقی، و موضوع این علم هیئتی بود جماعت را که ازجهت اجتماع حاصل آید و مصدر افاعیل ایشان شود به وجه اکمل [...].(2)
کانون توجه اندیشه های سیاسی، مسایل مربوط به زندگی سیاسی است. زندگی سیاسی در میان هر جماعتی ویژگی های خاص خود را دارد، اما می توان ساختاری کلّی نیز برای آن درنظر گرفت. از نظر کلّی، جوامع غایاتی را برای خود تصویر کرده و به دنبال آن هستند که با تلاش و برنامه ریزی به آن غایات برسند. در واقع، غایات و اهداف سیاسی علّت رفتارهای سیاسی انسان است. در بر شمردن منابع اندیشه سیاسی ملّاصدرا، مدلول فوق از دال «سیاست» و «اندیشه سیاسی» در ذهن نگارنده خودنمایی کرده است. اهم منابع اندیشه سیاسی صدرالمتألّهین عبارت اند از:
1. مبدأ و معاد
مقاله چهارم از کتاب مبدأ و معاد که مشتمل بر دوازده فصل می باشد، حاوی مباحث سیاسی است. این مقاله که عنوان اصلی اش «در ذکر نبوات» است، از فصل ششم تا پایان فصل دوازدهم به مهم ترین عناصر تفکر سیاسی صدرالمتألّهین اشاره دارد. عناوین فصول مذکور بدین قرار است:فصل ششم، در اثبات آن که وجود پیغمبر ضروری است و بیان آن که واجب است اعتقاد به او و این که خدا او را فرستاده است تا دین خدا را ظاهر گرداند و طریق حق را به مردم بیاموزاند و به صراط مستقیم هدایت نماید؛ فصل هفتم، در بیان سیاسات و ریاسات مدینه و آن چه به آن ملحق می گردد از اسرار شریعت به وجه تمثیلی؛ فصل هشتم، در ذکر صفاتی که باید برای رئیس اوّل باشد به حسب کمال اوّلی او؛ فصل نهم، در ذکر کمالات ثانویه رئیس مطلق؛ فصل دهم، در ذکر اشاره ی اجمالی به اسرار شریعت و حکمت تکالیف؛ فصل یازدهم، در اشاره تفصیلیه به منافع بعضی اعمال مقرب به حق تعالی؛ و فصل دوازدهم، در بیان آن که مقصود همه شرایع، تعریف عمارت منازل طریق الی الله و کیفیت تهیه زاد و استعداد به اخذ سلاح برای دفع قطاع الطریق است.
2. الشواهد الربوبیّه
مشهد پنجم از کتاب شواهد الربوبیه، به بحث نبوات و ولایات اختصاص دارد. تقریباً آن چه در مقاله چهارم کتاب مبدأ و معاد آمده بود، در این کتاب نیز آمده است. مباحث جدید در این کتاب، توجه بیش تر به بحث رابطه ی شریعت و سیاست است. ضمن این که سیاست بدون شریعت، چون جسد فاقد روح تلقی شده، قول کسانی را که به عدم تفاوت سیاست و شریعت قایل اند رد کرده و چهار تفاوت بین این دو ذکر نموده است که عبارت اند از: تفاوت در مبدأ، تفاوت درغایت، تفاوت در فعل و تفاوت در انفعال. صدرالمتألّهین از این مباحث نتیجه می گیرد که در هرحال، سیاست باید تابع شریعت باشد:فنهایة السیاسة هی الطاعة للشریعة و هی لها کالعبد للمولی تطیعه مرّةهً و تعصیه اخری.(3)
3. رساله سه اصل
تا آن جا که اطلاعات موجود به نگارنده اجازه اظهارنظر می دهد، رساله ی سه اصل و مثنوی صدرالمتألّهین تنها آثاری هستند که به زبان فارسی نوشته شده اند. این که چرا ملّاصدرا رساله سه اصل را به زبان فارسی تألیف کرده است، جای تأمل دارد. به نظر نگارنده، عامل مهم نگارش رساله سه اصل به زبان فارسی، انگیزه و هدفی است که وی از تألیف این رساله داشته است. رساله سه اصل پاسخی است به تمام کوته نظران، ظاهربینان و عالم نمایانی که به نظر صدرالمتألّهین، به نام «علم و دین» با حکمت و عرفان خصومت می ورزند؛ کسانی که راه سعادت را فرو می گذارند و گمان می کنند که با ابزار شقاوت می توان به سعادت رسید؛ کسانی که درِ خانه ی ظالمان قبله آنان است و مطیع و پیرو حاکمان و دولتمردان ستمگرند؛ و کسانی که از علم الهی و مکاشفات خبر ندارند و تنها هنرشان دانستن چیزهایی از علوم معاملات است.(4)هدف اصلی از تألیف رساله ی مذکور، نقد اوضاع سیاسی و اجتماعی عصر ملّاصدرا و به خصوص نقد وضعیت گروه هایی از علما و چگونگی رابطه آن ها با دربار صفوی است. وجه تسمیه ی این رساله به «سه اصل» آن است که به نظر ملّاصدرا، موانع و حجاب هایی که اکثر مردم را از ادراک حقیقت و کسب علم الهی و مکاشفات محروم می سازد که درنتیجه، از سعادت حقیقی بازمانده و دچار شقاوت می شوند، مشتق از سه اصل است:
1. جهل است به معرفت نفس که او حقیقت آدمی است؛
2. حبّ جاه و مال و میل به شهوات و لذات و سایر تمتعات؛
3. تسویلات نفس اماره است و تدلیسات شیطان مکاره و لعین نابکار، که بد را نیک و نیک را بد وا می نماید.
صدرالمتألّهین درباره ی اصل اوّل چنین می گوید:
جهل به معرفت نفس [از] معظم ترین اسباب شقاوت و ناکامی عقبی است که اکثر خلق را فروگرفته در دنیا؛ چه هرکه معرفت نفس نکرده، خدای را نشناسد [...] و هرکه خدای را نشناسد، با دوابّ و انعام برابر باشد.(5)
وی در نقد رفتار متصوفه چنین گفته است:
اگر ذره ای از نور معرفت در دل ایشان تابیده می بودی، کجا درِ خانه ی ظلمه و اهل دنیا را قبله ی خود می ساختند و همیشه با نفس و هوا نرد محبت می باختند.(6)
بدیهی است که نقد متصوفه بهانه ای است برای طعن کسانی که به اهل دنیا و حکومت نزدیک شده و از این طریق منافع شخصی خود را تأمین می کنند و به دنبال تأمین منافع بندگان خدا نیستند. ایشان در ادامه، استنباط مذکور را تأیید کرده و می گوید:
هم چنین است حال آن ها که خود را از علما می شمارند و روی از جانب قدس و طلب یقین گردانیده، متوجه محراب ابواب سلاطین شده اند و ترک اخلاص و توکل کرده، طلب روزی و توقع آن از دیگران می نماید.(7)
بدیهی است که منظور وی از این علما، کسانی چون میرداماد و شیخ بهایی نیستند، زیرا صدرالمتألّهین تا آخر عمر از ارادت مندان واقعی اساتید خود، به ویژه میرداماد بود؛ چنان که در مثنوی خود اشعار بلندی در تمجید از وی می سُراید:
ای سرشته ایزدت از محض نور ... گشته از برهان تو اوهام دور
خود جهانی و جهان را سروری ... محض عرفانی و عرفان را دری
قول تو لا حول دیو و دد شده ... بهر یأجوج جهالت سدّ شده
حکم تو معیار هر نیک و بد است ... نور تو مصفات هر دیو و دد است
باطنت ارض مقدّس آمده ... واردات حق در او منزل شده
ای ضمیرت آیتی از کردگار ... وی زبانت هم چو سیف ذوالفقار
از زیانت حک نمودی وهم ها ... هم چو تیغ شاه مردان در وغا
زنگ شکّ و وهم را بستر ده ای ... ملک معنی را به دست آورده ای
از زبانت بت پرستان در خروش ... وز بیانت علم در دل کرده جوش
از تو در دل ها فروزان نورها ... خود تویی شمس الضحی بدرالدجی(8)
وی در همین مثنوی که مثنوی بلندی است و چند صفحه ادامه دارد، از استاد خود، میرداماد، با عنوان «استاد صنعت خداپرستی» یاد کرده است. تقرب کسانی، چون میرداماد و شیخ بهایی به دربار شاهان صفوی برای تأمین منافع شخصی نبود، بلکه برای اصلاح رفتار شاه و انجام وظایف دینی در جهت خدمت به مردم بود. همان گونه که در متن نقل قول تصریح شده، منظور وی از علمای درباری کسانی هستند که برای طلب روزی به دربار سلاطین روی می آورند، چرا که به نظر وی: «فرق از زمین تا آسمان حاصل است میانه ی اسلام زبانی و ایمان قلبی».(9)
وی در این رساله و سایر آثارش بارها هشدار داد است که الفاظ «علم»، «فقه» و «حکمت» در زمان پیغمبر(ص) و سادات طریقت به معنای دیگری غیر از معانی مصطلح در نزد متأخران اطلاق می شده است.(10)
4. کسر اصنام الجاهلیة
رساله کسر اصنام الجاهلیة در واقع مکمل رساله سه اصل است؛ با این تفاوت که سه اصل به زبان فارسی، و رساله کسر اصنام الجاهلیة به زبان عربی تألیف شده است.(11) هدف ملّاصدرا از نوشتن این کتاب، تهذیب جامعه اسلامی از خرافات و شکستن بت های جاهلیت و رفع نابسامانی های مادی و معنوی است. وی در مقدّمه کتاب به انگیزه ی تألیف اشاره کرده و می گوید:در این زمان که تاریکی های نادانی و نابینایی در شهرها پراکنده گشته است و کوته فکری و نادرستی همه آبادی ها را فرا گرفته است، گروه هایی را می بینم که با تمامی توان خویش، درعقاید و گفتار به نادانی و هذیان گراییده اند و بر فسادگری در کردار اصرار می ورزند. [...] چون دیدم که دفع این شرّ، کاری خطیر در امر دین است [...] از خداوند خیرجویی نموده [...] این رساله پرداخته گشت.(12)
در این رساله رهبری و ریاست مدینه فاضله و مطلوب ملّاصدرا به تفصیل بحث و بررسی شده است، هم چنین علمای درباری مورد نکوهش وی قرار گرفته اند. وی در پایان این رساله تأکید می کند که قصدی جز اصلاح گری نداشته و در سخنان عتاب آمیز خود، شخص خاصی را در نظر نداشته است، بلکه می خواسته تا گمراهی و فساد از جامعه ریشه کن شود:
برادران و رهروان راه نجات، دانسته باشند که مخاطب ما در این نوشتار یک یا دو نفر معین نیستند [...] بلکه هدف، آگاهاندن افراد پاک دل و صاحبان ذوق سلیم است بر فساد زمانه و انحراف بیش تری مردمان از راه علم و عرفان و شیوع بیماری نادانی و گمراهی است میان اهل دوران.(13)
5. الحکمة المتعالیة فی الأسفار الاربعة
این کتاب از ابعاد مختلف، چه از نظر برخی مفاهیم و موضوعات و چه از نظر مباحث سیاسی، برای کشف مبانی تفکر سیاسی ملّاصدرا اهمیت دارد. مع الوصف، در این جا فقط به مفاهیمی که کارکرد سیاسی دارند و در این کتاب مورد بحث قرار گرفته اند، اشاره می شود. این مباحث عبارت اند از:حرکت ارادی، حکمت، خوف و رجا، دنیا، رأی، روح، شجاعت و ترس، شریعت، شقاوت و اهل آن، شیطان، صراط، عدالت، عقل، علت و معلول، علم، تعقّل، غایت، غضب، اقسام فاعل (فاعل بالإختیار، فاعل بالتسخیر و...)، فطرت، فقه، قدرت، قضا و قدر، کمال، لذّت و ألم، مرگ، موجود، عشق موجودات، مراتب موجودات، اقسام موجودات (موجود مادی، موجود غیرمادی)، موسیقی، میل، نظام احسن، نبوّت، اراده، سعادت، قوای نفس انسان، هبوط نفس انسان، وحی، وعد و وعید و... .(14)
6. المظاهر الالهیه
همان گونه که پیش از این آمد، در این کتاب، علم سیاست در بخش طبقه بندی علوم ذکر شده است و در بحثی کوتاه، اما پرمعنا، به حکومت با عنوان خلافت و خلیفة اللهی انسان، رابطه دین و سیاست و فرق نبوت و شریعت و سیاست پرداخته است.(15)7. تفسیر القرآن الکریم
مباحث تفسیری صدرالمتألّهین از برخی سوره ها و آیات قرآن، در مجموعه ای هفت جلدی منتشر شده است. در این تفسیر بسیاری از مباحث سیاسی مطرح شده است که از جمله می توان به مباحث ذیل اشاره کرد:وجوب نمازجمعه (ج7، ص253)، شرایط امامت (ج4، ص220)، اهمیت و موارد زکات (ج7، ص390)، سعادت، اقسام سعادت، عوامل سعادت و شقاوت، اختیار انسان در گزینش سعادت و شقاوت (ج2، ص184 و331؛ ج4، ص200؛ ج5، ص54؛ ج6، ص97، 265، 268 و293؛ و ج7، ص180)، مفهوم طاغوت (ج4، ص202)، مراد از طاغوت (ج4، ص204)، رابطه ولایت طاغوت با دوری از ولایت خدا (ج4، ص248)، مفهوم قدرت و حقیقت آن (ج2، ص36؛ و ج3، ص456)، شرایط امر به معروف و نهی از منکر (ج3، ص260)، بحث خلافت انسان (ج2، ص300-367؛ و ج3، ص126)، شرایط وصول انسان به مقام خلافت خدا (ج5، ص310) و تفاوت استعداد انسان ها و فلسفه آن (ج1، ص344 و350).(16)
8. شرح اصول کافی
ملّاصد را اگر چه به شرح همه ی کتاب اصول کافی موفق نشده است، ولی منبع مهمی برای استخراج تفکر سیاسی وی به شمار می رود، به خصوص مباحثی که در شرح احادیث کتاب الحجة آورده است، بسیار قابل توجه می باشد. برخی از مباحث این شرح عبارت اند از:باب اصناف مردمان، باب آن کس که بدون علم عمل کند، باب ناگزیری و نیاز به حجت، باب طبقات رسولان و امامان، باب فرق میان رسول و پیغمبر و محدث، در شناختن امام و مراجعه به او، باب وجوب اطاعت ائمه و....(17)
9. شرح الهدایة الأثیریة
در مقدمه ی این کتاب درباره ی حکمت عملی و جایگاه دانش سیاسی و در پایان آن درمورد سعادت و شقاوت و لذت و الم بحث شده است. متأسفانه، به علّت چاپ سنگی نامطلوب و حاشیه دار، خواندن این کتاب به دشواری ممکن است.10. مثنوی ملّاصدرا
این مثنوی که اخیراً به همّت یکی از نوادگان صدرالمتألّهین، آقای مصطفی فیضی، منتشر شده است، از آثار بسیار مهم ملّاصدرا، به ویژه در حوزه تفکر سیاسی وی به شمار می رود.در این جا یکی از مباحث این مثنوی را که درباره انواع پیشه ها، صنایع و طبقات اجتماعی است، می آوریم. به نظر ملّاصدرا، صنایع برزیگری، نساجی و بنایی از صنایع زیر بنایی هر جامعه است که صنایع دیگری را پدید می آورند.
اینک بخش هایی از مثنوی مذکور در بیان آن که جهان به منزله ی یک شخص است و هریک از اصنافِ اهل صنعت و حرفت به منزله ی قوّتی است از قوّت های انسان کامل، تا ظاهر شود که عالِم ربّانی به جای روح اعظم است و صنعت او تعقّل انوار الهی و معارف سبحانی می باشد:
هست عالم جمله، انسان کبیر ... نفس کلی مستنیر از عقل پیر
اهل صنعت چون قوای خادمه ... جاذبه یا دافعه، یا هاضمه
هر یکی در کار خود فرزانه اند ... در مقام گرمی هنگامه اند
صنع، تتمیم طبیعت می کند... چون طبیعت ناقص آمد در جسد
چون طبیعت ناقص آمد در هنر ... از صناعت می کنندش منجبر
پوست در انسان اگر پشمین بدی ... حاجتش درپوستین کم تر شدی
اهل صنعت ها، سه صنعت می شناس ... من بگویم با تو هر یک را قیاس
اوّلش برزیگری بهر غذا ... تا پذیرد روح، قوّت از نما
لیک اگر اسباب علوی بنگری ... جُز طبیعی نبود این صنعتگری
پس دگر نسّاجی از بهر لباس ... تا دهد جلد صناعی را اساس
پس دگر بنّا ز بهر مسکنی ... کز عدو باشد کسان را مأمنی
این سه صنعت اصل صنعت ها بود ... جمله صنعت ها فرود این رود
هست نهصد پیشه فرع این سه تا ... دون این باشند اندر هر بها
اولا هر یک از این سه پیشه را ... چار خدمتگر بود از حرفه ها
دو به پیش و دو به پس باشد مدام ... زین چهار ارکان شود کارش نظام
خدمت برزیگران از پیش و بس ... گشته واجب بر چهار اصناف و بس
حق تعالی خدمت برزیگران ... کرده واجب بر چهار اصناف جان
تا شود صنعش تمام و کار چُست ... باشدش نجار و حدّاد از نخست
پس بود طحّان و خبّاز از پسش ... تا که بتواند غذا کردن کسش
آن دو اوّل خدمت آلت کنند ... و آن دو دیگر هیئت صورت دهند
کار خبّاز است هم چون هاضمه ... معده باشد چون تنور حاطمه
هم چنین حلّاج و غزّال ای سند ... بهر جولاهه زند کار و تند
کار او چست و زیبا می کند ... تا به نسّاجی رسد آن بی گزند
بعد نسّاجی چه باشد ای غلام ... هست خیاطی و صباغی تمام
هم چنین از کار بنّا چار کس ... صنعتش خدمت کنند از پیش و پس
آن دو خدمتکار بنّا از نخست ... خشت زن می دان آجر پز درست
آلت او را کنند این هر دو چست ... تا عمارت را توان کردن درست
آن دو خدمتکار پس را هم بدان ... صنعت نجار و گچ پز باشد آن
نسبت این ها به دیگر حرفه ها ... نسبت اصل است با فرع از قضا
صنعت طبّ و نجوم و زجر و فال ... نحو و صرف و پس حساب و قیل و قال
جملگی خدمت کنند آن هر سه را ... پیش و پس دارند هر یک جا به جا
طبّ، پی دفع فضولات آمده ... هم منجّم، بهر اوقات آمده
نسبت طب با صناعات دگر ... هست هم چون دافعه، ای با خبر
حق تعالی بهر کفش فضل ها ... خلق کرده دافعه، ای بی نوا
هم چنین باشد طبیب پر هنر ... بهر کنّاسی در این دارالضرر
مادّه چون در بدن فاسد شود ... می دواند سوی طب کس را به حد
قابله دارد شرف بر هر طبیب ... زان که باشد چون مولّد ای لبیب
تغذیه تولید را خدمت کند ... پس مولّد از رحم بیرون کشد
[... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ...]
[... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ...]
این همه صنعت که دانستی تمام
در بدن هم باشد انسان را مدام(18)
با توجه به آن چه آمد، می توانیم جدول زیر را ترسیم کنیم:
جدول پیشه ها و صنایع
پیشه های اصلی |
||
نجّاری |
برزیگری |
نانوایی |
حلاجی |
نسّاجی |
رنگرزی |
خشت زنی |
بنّایی |
نجاری |
پیشه های فرعی |
||
طب |
صرف |
|
نجوم |
حساب |
|
نحو |
و غیره |
پی نوشت ها :
1- سید جواد طباطبایی، زوال اندیشه سیاسی در ایران، ص271. وی در پاورقی متذکر شده است که ملّاصدرا در الشواهد الربوبیة نیز اشاراتی به همان سیاق مبدأ و معاد آورده است؛ هم چنین ر.ک: علی قادری، همان. وی از ملّاصدرا به عنوان کسی یاد کرده است که اندیشه سیاسی ندارد.
2- خواجه نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری، ص254.
3- صدرالمتألّهین، شواهد الربوبیه، ص366.
4- صدرالمتألّهین، رساله سه اصل، مقدّمه دکتر حسین نصر، ص28-33.
5- همان، ص13.
6- همان، ص18.
7- همان.
8- مثنوی ملّاصدرا، به کوشش مصطفی فیضی، ص173.
9- صدرالمتألّهین، رساله سه اصل، مقدّمه دکتر حسین نصر، ص68.
10- همان، ص78-79.
11- کسر اصنام الجاهلیة را اخیراً آقای محسن بیدارفر به نام عرفان و عارف نمایان به فارسی ترجمه و منتشر کرده است.
12- محسن بیدارفر، عرفان و عارف نمایان (ترجمه کسر اصنام الجاهلیة)، ص23 و32.
13- همان، ص161.
14- مباحث و مفاهیم سیاسی مطرح شده با استفاده از فهرست موضوعی کتاب الحکمة المتعالیة تهیه شده است. برای اطلاع بیش تر، ر.ک: سیدمحسن میری و محمدجعفر علمی، فهرست موضوعی کتاب الحکمة المتعالیة فی الأسفار الأربعة.
15- ملّاصدرا، المظاهر الالهیة فی اسرار العلوم الکمالیة، ص146-147.
16- ملّاصدرا، تفسیر القرآن الکریم، به کوشش و تصحیح محمد خواجوی، 7 مجلد.
17- ملّاصدرا، شرح اصول کافی، ترجمه محمد خواجوی.
18- مثنوی ملّاصدرا، به کوشش مصطفی فیضی، ص129-131.
لک زایی، نجف؛ (1381)، اندیشه سیاسی صدرالمتألهین، قم: مؤسسه بوستان کتاب، چاپ دوم