عجیب ولی واقعی

رایش سوم بخش بزرگی از فتوحاتش را مدیون زیرکی و مهارت اروین رومل، قابل ترین مارشالش بود. همین هوش سرشار رومل بود که باعث شد به زودی متوجه شود که پایان خوشی در انتظار نازی ها نیست و پس از مذاکرات بی
چهارشنبه، 23 بهمن 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عجیب ولی واقعی
عجیب ولی واقعی

 






 


1- رومل 88

رایش سوم بخش بزرگی از فتوحاتش را مدیون زیرکی و مهارت اروین رومل، قابل ترین مارشالش بود. همین هوش سرشار رومل بود که باعث شد به زودی متوجه شود که پایان خوشی در انتظار نازی ها نیست و پس از مذاکرات بی نتیجه و مکرر با هیتلر نقشه قتل او را بکشد. البته هیتلر بعداً همه این نقشه ها را نقش بر آب و سر رومل را زیر آب کرد؛ کسی که به عنوان متبحرترین فیلد مارشال توانست با فرماندهی اس اس، لشکر هفتم زرهی آلمان و سپس گروه ب، بخش های زیادی از اروپا را به آلمان ملحق کند و سپس با فرماندهی ارتش شمال آفریقا و سپاه آفریقا توانست سرزمین های پهناوری را به خاک نازی ها اضافه کند و « روباه صحرا» لقب بگیرد. رومل لقب های زیاد دیگری داشت؛ یکی از آنها « خورشید آفریقا» بود. به او « مارشال مردم» هم می گفتند. یکی دیگر از مهم ترین لقب های او« رومل88» بود که به واسطه یکی از روش هایی که در جنگ پیاده کرده به او نسبت می دادند. در دومین نبرد سهمگینی که درالعلمین اتفاق افتاد، رومل لشکرش را در یک خط 1 کیلومتری پراکنده کرد. این نیروها از آتش توپخانه 88 میلی متری در برابر نیروی هوایی و تانک های دشمن استفاده می کردند و به این ترتیب ضمن تخریب مواضع متفقین روی خط بلند عرضی پیش می رفتند. اگرچه جنگ درالعلمین در نهایت به شکست آلمانی ها انجامید؛ ولی این هرگز به معنی بی لیاقتی رومل نبود و روشی که او به کار برد به یکی از میراث های آکادمیک نظامی جنگ جهانی دوم تبدیل شد و لقب رومل 88 را برای او به ارمغان آورد.
عجیب ولی واقعی

2- آداب دست دادن با روس ها

روس ها خیلی مقرراتی هستند و حتی در خانه و خانواده شان هم اصولی دارند که زیر پا گذاشتنش اصلاً‌قابل بخشش نیست. اصلاً هم مهم نیست که این سنت ها چه اهمیتی دارند و رعایت کردنشان اصلاً به چه دردی می خورد. فقط باید رعایت کنی، و گرنه رفتاری بی ادبانه و توهین آمیز انجام داده ای. یک سری از رسوم جالبی که دارند مربوط به دست دادن است. می گویند در روسیه دست دادن با دست کش یک توهین بزرگ است! البته در جاهای دیگر دنیا هم ممکن است دست دادن با دستکش چندان صمیمانه نباشد ولی در روسیه این کار در حد جنایت زشت است. جالب این که این رسم در حالی در این کشور وجود دارد که روسیه یکی از سردترین کشورهای دنیاست و فکرش را بکنید اگر دو تا آشنا تو سیاهی زمستان سیبری در پیاده رو به هم برسند تو دلشان چه نسبت هایی نصیب همدیگر می کنند! یکی دیگر از رسم های جالبی که وجود دارد این است که مهمانی که به خانه کسی می رود حق ندارد وقتی در را برایش باز کرد در آستانه در با او دست بدهد. بلکه فقط باید سلام کند، برود تو و وقتی وارد پذیرایی شد آن وقت باید دستش را دراز کند. هدیه دادن به صاحب خانه، در مواقع مهمانی رفتن هم از قانون مشابهی تبعیت می کند. موقع خروج مهمان هم باید صاحبخانه پیش از این که به در برسد دست بدهد. خب به هر حال رسم است دیگر، چرا ندارد! دوست ندارید نروید روسیه!
عجیب ولی واقعی

3- چاقوکشی های باخ

آهنگ هایش را که گوش کنید در دلتان می گویید چه روح لطیفی داشته است. ولی اشتباه می کنید. یوهان سباستین باخ، آهنگ ساز دوره باروک، که او را یکی از بزرگ ترین موسیقی دانان تاریخ می دانند یک چاقوکش بوده است! از این آدم ها که راه می افتند تو خیابان و منتظر نگاه چپند که شر درست کنند. می گویند او حتی در دعواهای خیابانی آدم هم کشته است. البته قضیه مال 300 سال پیش است و به این راحتی ها نمی شود آن را ثابت کرد. یک ماجرای مشهور دیگر- که آن را هم نمی شود ثابت یا تأیید کرد- از 20 سالگی باخ وجود دارد؛ زمانی که او تازه به عنوان نوازنده ارگ در کلیسا مشغول به کار شده بود و خصوصی هم درس می داد. معلم ها دقیقاً می دانند فرقش چیست! یک بار یک جوان از او خواست به اوفاگوت، که یک سازبادی است یاد بدهد. باخ که پس از یکی دو جلسه می دید طرف خیلی خنگ است دیگر نتوانست جلوی خودش را بگیرد و گفت: « واقعیتش این است که از این ساز صدای بز ماده درمی آوری! » آن جوان هم کلاس را رها کرد و رفت و به باخ گفت: « یه روز جواب این حرفتو می دم! » . عصر چند روز بعد وقتی باخ از کلیسا به خانه برمی گشت این جوان با دو تا از دوست هایش جلوی باخ را گرفت و بالات بازی پرسید: « حالا کی بز ماده است؟ » باخ هم خیلی ریلکس یک خنجر از جیبش درآورد و گفت: « کی می خواد اول باشه؟! » این جا بود که رفقای جوان زدند به چاک و باخ هم افتاد به جان او. البته به او تخفیف داد و به جای کشتنش فقط لب هایش را پاره کرد.
عجیب ولی واقعی

4- چاپلین ادای راه رفتن او را درمی آورد

وینستون چرچیل اسطوره انگلیسی هاست تا جایی که او را مهم ترین انگلیسی تاریخ می دانند. انصافاً هم نمی شود نقش او را در جنگ جهانی دوم و حتی تاریخ سیاسی جهان نادیده گرفت. آن قدر تأثیرگذار بود که عده ای جنگ جهانی دوم را جنگ چرچیل نامیدند. در سال 2005 هم در یک نظرسنجی، او، مارادونا و آلفرد هیچکاک، کارگردان مشهور را به عنوان برجسته ترین چاق های تاریخ برگزیدند! چندین دانشگاه و کالج هم در سراسر دنیا به نام اوست. چرچیل نماد زیرکی از نوع انگلیسی و سیاست پیشگی است؛ حتی یک نوع میلک شیک را به خاطر دو رنگ بودنش چرچیل نامیده اند! ولی جالب است بدانید او در عین زیرکی، شخصیتی بامزه داشت و کم کارهای مضحک انجام نمی داد. چند تا از اتفاقات بامزه زندگی اش را قبلاً در عجیب ولی واقعی خوانده اید. اما از بانمک بودن چرچیل هرچه بگوییم تمامی ندارد! شخصیتش تا حد زیادی به قیافه اش رفته بود! انگلیسی ها چرچیل را سوای شخصیت سیاسی اش یک چهره بامزه خودمان می دانند! حتی راه رفتن چرچیل هم خنده دار بود. یک عصا دستش می گرفت و طوری راه می رفت که فکر می کردی دارد دو پا و عصایش را به این طرف و آن طرف پرتاب می کند. حتماً مدل راه رفتن چارلی چاپلین با عصا را در فیلم هایش دیده اید. البته خودش هیچ وقت این را تأیید نکرده ولی می گویند او مدل راه رفتن چرچیل را تقلید می کرده است.
عجیب ولی واقعی

5- جنگ جریان ها

سال 1879 بود که ادیسون اولین لامپ رشته ای پیشرفته را اختراع کرد. او دنبال منبعی برای روشن نگه داشتن لامپ ها بود. سال 1882 تعداد 59 نفر از ساکنان منهتن، منطقه عیاشان نیویورک! حاضر شدند هزینه راه اندازی یک مرکز کوچک برای تولید برق را بپردازند تا شب ها خانه هایشان روشن باشد. ادیسون این مرکز را که جریان مستقیم 110 ولتی برقرار می کرد در خیابان پرل راه انداخت. همزمان جرج وستینگ هاوس که از گاز استفاده می کرد به دنبال منبع جدیدی با بهره وری بالاتر برای تأمین انرژی دستگاه های تهویه تولیدی کارخانه اش بود. در 1886 او اولین شبکه برق متناوب را راه انداخت که تا 3 هزار ولت برق تولید می کرد. پیشرفت سریع وسیتنگ هاوس در ارتقای سیستم های جریان متناوب او را وارد نزاعی با ادیسون کرد که گسترش دهنده سیستم های جریان مستقیم بود. این کشمکش به « جنگ جریان ها» شهرت یافت. ادیسون گفته بود که ولتاژ بالای شبکه جریان متناوب بسیار خطرناک است و وستینگ هاوس پاسخ داده بود که مزایای سیستم متناوب بیشتر از سیستم مستقیم است. نزاع آن دو به شکلی به نزاع بین ایالت های آمریکا تبدیل شد. واشنگتن که وستینگ هاوس در آن بود شبکه برق متناوب را گسترش می داد و نیویورک به رهبری ادیسون هم در حال توسعه شبکه برق مستقیم بود. البته این تنها کل کل ادیسون سر برق نبود. او سر این قضیه با تسلا هم درگیر شد.
عجیب ولی واقعی
منبع مقاله: دانستنیها، شماره 80.



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط