شاخص های اصولگرایی

نظام سلطه بین المللی، آرمانها و مشخصه های نظامی سیاسی این ملت را تحت عناوین مختلف به باد تهاجم تبلیغاتی گسترده خود قرار داده است. این نظام نیز ویژگیها و اصول نظام سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی خود را به طور
يکشنبه، 27 بهمن 1392
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حجت اله مومنی
موارد بیشتر برای شما
شاخص های اصولگرایی
شاخص های اصول گرایی
 


 

اشاره

نظام سلطه بین المللی، آرمانها و مشخصه های نظامی سیاسی این ملت را تحت عناوین مختلف به باد تهاجم تبلیغاتی گسترده خود قرار داده است. این نظام نیز ویژگیها و اصول نظام سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی خود را به طور روشن تبیین و بیان نموده و بر آن پای فشرده است. هرگاه پای فشاری مسؤولین و مردم بر این اصول بیشتر شده، بدگوییها و فشار روانی، نرم و خشن دشمن بیشتر شده است و هرگاه به واسطه رفتار و سیاستهای برخی مسؤولین، احساس کوتاه آمدن از این اصول شده است، دشمن نیز به لخبند و تشویق و هلهله پرداخته است؛ مثل دوره دولت موقت ریاست جمهوری بنی صدر و دوران دولت اصلاحات.
نظام جمهوری اسلامی، یک نظام اصولگراست. یعنی بر قواعد و پایه هایی اعتقادی، ایمانی، عقلانی و مبتنی بر فرهنگ غنی اسلامی و ملی استوار است. اباحه گری یعنی رویگردانی جزیی یا کلّی از این قواعد و اصول، شکلی از نظام اسلامی را به وجود می آورد که خوشایند قدرتهای سلطه گر غربی است. یعنی اسلام آمریکایی و اسلام اموی، مثل کشورهای مرتجع عربی و غیر عربی که غرب با آنها هیچ مشکلی ندارد. در طول سی سال انقلاب اسلامی، چرا هر گاه صدایی مبنی بر عدول از این اصول بلند شد آمریکا و دیگر کشورهای سلطه گر غربی و صهیونیستها با تمام وجود از آن صداها حمایت کردند؟! این اصول است که مرز بین جمهوری اسلامی ناب را با سایر نظامهای وابسته - ولو با ظاهر اسلامی - روشن می سازد. بایستی به این اصول در سیاستهای خارجی و داخلی از سوی مسؤولین و مردم توجّه کافی بشود. چرا امام می فرمود اگر دیدید مسؤولین از طبقه متوسط و محرومیت چشیده به سوی طبقه مرفه و بی درد گرایش پیدا کردند، آن روز این انقلاب در خطر انحراف و سقوط است؟ چرا امام فرمود نگذارید این انقلاب به دست نامحرمان و نا اهلان بیافتد و خود شماری از این نا اهلان مثل نهضت آزادی یعنی لیبرالها و برخی روحانی نمایان بدتر از ساواکی را معرفی کردند؟ برای این که اینها اصول انقلاب و شاخصهای اصولگرایی را زیر پا می گذارند و کشور را دو دستی تقدیم آمریکا و صهیونیسم بین الملل می نمایند که داشتند همین کار را هم می کردند، اگر امام آن طور مردانه و با قاطعیت در مقابل جریان ملی گرایی و جریان نفاق اسلامی نایستاده بود!

بنیاد گرایی و اصولگرایی یعنی چه؟

دشمنان انقلاب اسلامی و فکر نوینی که این انقلاب در جهان طنین انداخته است، با به کارگیری تعبیر «بنیادگرایی» و «اصولگرایی»، تلاش کردند تا مفهوم منحرفی را در این قالب عرضه کرده و نظام اسلامی را با آن در افکار عمومی ملّتها، متحجّر، واپسگرا و عقب مانده، جلوه دهند.
بنیادگرایی اگر به مفهوم و معنای یاد شده است، ساحت جمهوری اسلامی ایران از آن مبرّاست. قطعاً اگر غیر از این بود پیام انقلاب اسلامی این قدر گیرایی و تازگی و معنویّت نداشت تا ملّتها این چنین به آن بگروند و تمایل نشان دهند و موجبات هراس غربیها و صهیونیسم را فراهم آورند. گیرایی و جذابیت پیام انقلاب و گرایش عمومی به آن نشان می دهد که حقیقت غیر از تبلیغات غرب است.
اصولگرایی و بنیادگرایی به مفهوم پایبندی به اصول شناخته شده و قابل قبول و مفاهیم مقدس الهی، یعنی استقامت و پایداری و تسلیم نشدن در برابر فرهنگ و سیاست و اقتصاد تحمیلی غرب، خود یک ارزش والایی است که موجب گرایش انسانها به آن شده و می شود. بنیادگرایی یعنی ثبات قدم انسان بر اصول منطقی، عقلانی و مستحکم خود و این امری پسندیده است که تنها مفسدان عالم را از آن خوش نمی آید.
بنیادگرایی پایبندی جمهوری اسلامی به نفی ها و اثباتهای خویش است و لذا از سوی قدرتهای سلطه گر مورد انواع تهمتها قرار می گیرد تا بلکه در حجم انبوه تبلیغات آن را گونه دیگر جلوه دهند و ماهی خود را از آب گل آلود بگیرند! از نفی و اثباتهای نظام جمهوری اسلامی ایران با عنوان «شاخص»ها، «خصیصه»ها و «ویژگی»ها نیز می توان نام برد که مجموعه آنها «اصول» و «بنیاد» انقلاب اسلامی را به وجود می آورند.

بنیادگرایی به معنای اثبات و پایبندی به اصول دین و اخلاق، مورد حمله دشمن است.

در این چند سال اخیر، یعنی از حدود پنج - شش سال پیش به این طرف، سیاستهای استکباری، هر چه توانستند تلاش کردند تا اسلام را در چشم توده های مردم و ملّتها، بی آبرو و بی اعتبار کنند. نه در چشم توده هایی که مسلمان نیستند، بلکه در چشم ملّتهای مسلمان! سعی کردند اینها را به اسلام بی عقیده کنند. به چه نحو؟ به این نحو که جوانهایشان را بی اعتقاد و سرگرم فساد کنند. ذهنشان را با شبهات مشغول کنند، و آنها را از آن ایمان عمیق دور کنند. در کشور ما هم تلاش کردند. در دیگر کشورهای اسلامی - در عراق، در کشورهای شمال آفریقا و در کشورهای شرق اسلامی - هر چه توانستند، کردند. یکی از موضوعهایی را که بشدّت تبلیغ کردند بنیادگرایی اسلامی است! گفتند: «اسلام، غیر از بنیادگرایی اسلامی است. ما با اسلام مخالف نیستیم، بلکه با بنیاد گرایی مخالفیم!» بنیادگرایی یعنی چه؟ برداشت من و شما از بنیادگرایی، غیر از متفاهم توده مردم و فضای ذهنی مردم در غرب است. بنیادگرایی از نظر ما، یعنی پایبند بودن به اصول و بنیادهای دینی. این که چیز بدی نیست؛ ما افتخار هم می کنیم. وقتی هم می گویند «آقا، شما بنیادگرا هستید»، می گوییم «البته که ما بنیادگرا هستیم.» انکار و نفی هم نمی کنیم. پایبندی به اصول، که بد نیست! شرافت اخلاقی هم یک اصل است؛ راستگویی هم یک اصل است؛ عدالت هم یک اصل و بنیاد اخلاقی است؛ خیانت نکردن هم یک بنیاد اخلاقی است، تکذیب کارهای بد هم یک بنیاد اخلاقی است. همه دنیا هم به این بنیادها و نهادهای اخلاقی پایبند هستند و به آنها افتخار می کنند، و کسی هم آنها را بد نمی داند. ما از بنیادگرایی، استنباطی این گونه داریم؛ و البته با این دید درست هم هست. حتی می بینیم که در بعضی از ممالک، دولتها مردم را در پایبندی به سنن پوسیده ی بی معنی قومی، تشویق می کنند. استخوان پوسیده اجدادشان را از گورها بیرون می آورند و به آنها تقدّس می بخشند! در همین کشورهای گوناگون اروپایی مردم تشویق می شوند که برخی از سنن و آداب پوسیده قدیمی بی معنا را حفظ کنند. پس، ایرادی ندارد که انسان به اصول دین، به اصول عالیه ایمان و معرفت دینی، پایبند باشد. (1)

تأکید بر اصولگرایی و حفظ مبانی ارزشی نظام

تبیین مبانی ارزشی و تقویت قانون اساسی هم مهمّ است. قانون اساسی مثل ستونها و پی های یک بناست. اگر ما بخواهیم عمارت بزرگ و رفیعی بسازیم، پِی و ستون لازم دارد تا بتواند به ساختمان شکل کلی بدهد. این پی ها و ستون ها، همان قانون اساسی است. قوانین عادی عبارت است از کاری که در داخل بنا انجام می گیرد؛ تقسیم بندیها، دیوارکشی ها و آرایشها. ارزشها به مثابه مصالح ساختمانی اند. همه ستونهایی که ایجاد می شود و همه کارهایی که در این عمارت انجام می گیرد - چه در بخش قانون اساسی، چه در بخش قانون عادی - مصالحش همان ارزشهای ماست؛ از ارزشهای ما تشکیل و ترکیب می شود. ما این قانون اساسی و این چارچوب مستحکم را داریم. در این بیست و چهار پنج سال، برای آراستن داخل این بنای رفیع و فخیم سعی زیادی هم شده است. ما می توانیم یک بنای مستحکم و زیبا به دنیا ارائه دهیم. همه تلاش دشمن این است که این نمونه ارائه نشود؛ لذا به ستونها و پی ها حمله می کند، نه برای این که آنها را فرو ریزد. البته قوانین عادی منعطف است. برای تغییر و بروز کردن قوانین عادی، عاقلانه و مدبّرانه نیست که پی ها را به هم بریزیم. برای تغییر یک دکور، هیچ وقت ستونها را خراب نمی کنند. برای عوض کردن تقسیم بندیها، پی را خراب نمی کنند. پِی را باید محکم نگه داریم. این پِی، خوب ریخته شده است.
ببینید در دنیا دولتهایی که گاهی اعتراضهایی هم به جمهوری اسلامی می کنند، قانون اساسی دویست سیصد ساله خود را محکم نگه داشته اند. ارزشهای کهنه دویست سیصد ساله، بلکه بیشتر را محکم دو دستی نگه می دارند و نمی گذارند به آن خدشه وارد شود. شما دیدید که در نامه یی که سال گذشته عده یی از به اصطلاح روشنفکرهای آمریکا برای توجیه جنگ طلبی رئیس جمهور آمریکا و دار و دسته اش صادر کردند، روی ارزشهای آمریکایی تکیه کردند. این ارزشها، ارزشهای جورج واشنگتن است که دویست سال از عمر او می گذرد. ارزشهای آمریکایی برای آنها شد اصل، که بر اساس آن ارزشها حتی جنگ طلبی و استعمال بمب اتم نیز مطرح شد. همان روزها بوش تهدید کرد که من چند کشور را با بمب اتم می زنم! این کار توجیه می گردد و جایز شمرده می شود. روی ارزشهای خودشان این طور تکیه می کنند؛ اما وقتی نو بت به ما و قانون اساسی و ارزشهای ما می رسد، ما می شویم اصولگرا به معنای متحجّر! اصولگرایی آمریکایی می شود مثبت؛ امّا اصولگرایی اسلامیِ متکی به منطق و عقل و استدلال و تجربه و شوقِ آزادی خواهی و استقلال طلبی یک ملت می شود یک چیز محکوم، می شود فحش: اصولگراها! البته مدتی است تعبیر «اصولگراها» را عوض کرده اند و می گویند «محافظه کارها»؛ غافل از این که در کشور ما جناحهای مختلف همه شان اصولگرایند. البته ممکن است تعدادی تندرو در هر گوشه یی وجود داشته باشند، اما جُلِ عناصر کشور ما که در دستگاهها هستند، اصولگرایند و همه شان به این اصل معتقدند. این اصول باید در این چشم اندازها کاملاً دیده و رعایت شود. ما به مرحله یی رسیده ایم که می توانیم و باید این بنا را بر اساس این اصول حفظ کنیم و پیش برویم. (2)

اصولگرایی و ارتباط آن با اصلاح طلبی

بنده دعوای اصلاح طلب و اصولگرا را هم قبول ندارم؛ من این تقسیم بندی را غلط می دانم. نقطه مقابل اصولگرا، اصلاح طلب نیست؛ نقطه مقابل اصلاح طلب، اصولگرا نیست. نقطه مقابل اصولگرا، آدم بی اصول و لاابالی است؛ آدمی که به هیچ اصلی معتقد نیست؛ آدم هرهری مذهب است. یک روز منافع او یا فضای عمومی ایجاب می کند که بشدت ضد سرمایه گذاری و سرمایه داری حرکت کند، یک روز هم منافعش یا فضا ایجاب می کند که طرفدار سرسخت سرمایه داری شود: حتّی به شکل وابسته و نابابش! نقطه مقابل اصلاح طلبی، افساد است. بنده معتقد به اصولگرایی اصلاح طلبم؛ اصول متین و مُتقنی که از مبانی معرفتی اسلام برخاسته، با اصلاح روشها به صورت روز به روز و نوبه نو.
ما باید روشها را اصلاح کنیم. در روشها اشتباه و نقص وجود دارد. گاهی به مرحله ای می رسیم که امروز دیگر جواب نمی دهد؛ باید مرحله دیگری را شروع کنیم. حفظ اصول و اصلاح روشها، معنای اصلاح طلبی است.
البته از نظر آمریکاییها اصلاح یعنی ضدیت با نظام جمهوری اسلامی. رضا خان آمد اصلاحات راه انداخت؛ محمدرضا هم آمد اصلاحت راه انداخت؛ این همان چیزی است که بنده گفتم اصلاحات آمریکایی. این اصلاحات به درد خودشان می خورد. ملت ایران اصلاح را بر اساس اصول خود انجام می دهد. (3)

اصولگرایی و تفاوت آن با تحجّر

متأسفانه یک عده اصولگرایی را با تحجّر اشتباه گرفته و خیال کرده اند که اصولگرایی یعنی تحجّر! در حالی که اصولگرایی به معنای تحجّر نیست. اصولگرایی یعنی اصول مستدل منطقی را قبول داشتن و به آنها پایبند ماندن و رفتارهای خود را با آن اصول تطبیق کردن؛ مثل شاخصهایی که انسان را در یک جاده هدایت می کند. «ان الّذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا» این استقامت کردن، اصولگرایی است. معنای تحجّر این است که از هر آنچه که به صورت یک باور در ذهن انسان وارد شده، بدون این که پایه های استدلالی و استناد مستحکمی داشته باشد، بی دلیل و متعصّبانه دفاع کردن. «اذ جعل الّذین کفروا فی قلوبهم الحمیّه حمیّه الجاهلیّه». «حمیّت جاهلیه» گریبان کسانی را می گیرد و آنها جاهلانه از یک چیز دفاع می کنند. اصولگرایی با این دفاع جاهلانه و حمیّت متعصبانه و متحجّرانه اشتباه نشود. تا گفته می شود تحجّر، ذهن بعضی به تحجّر جناحهای دینی می رود. در حالی که جناحهای به اصطلاح روشنفکر و متجدّد ما در تحجّر دست کمی از متحجّرین دینی ندارند، بلکه در مواردی به مراتب از آنها بدترند. من یادم نمی رود، دوران قبل از انقلاب در این مجالسی که با دانشجویان و بعضی از فعالان سیاسی چپ تشکیل می شد، اگر کسی حرف می زد که با مبانی مارکسیسم اندک مخالفت و مساسی داشت، استدلال لازم نبود، می گفتند این حرف باطل و غلط است! همان که در قرآن می گوید: «انّا وجدنا ابائنا علی أمّه». چون این را شنیده اند، بر آن پای می فشردند و بر اساس آن هر حرف منطقی را باطل می کردند. تحجّر در آنجا بیشتر است. (4)

شاخص‌های هویت اسلامی

شاخصهای هویت اسلامی بایستی معلوم باشد: شاخص عدالت طلبی، شاخص ساده زیستی مسؤولان، شاخص کار و تلاش مخلصانه، شاخص طلب و پویایی علمی بی وقفه، شاخص ایستادگی قاطع در مقابل طمع ورزی و سلطه بیگانگان، شاخص دفاع از حقوق ملی. (5)

عدالت‌خواهی و عدالت گستری

شاخصه اول «عدالتخواهی و عدالت گستری» است. به زبان آسان است؛ اما در عمل بسیار کار دشواری است و مقدمات بسیاری لازم دارد. باید خیلی کار کرد تا این که عدالت تحقق پیدا کند؛ عدالت جغرافیایی، عدالت طبقاتی، عدالت در زمینه های مسایل اقتصادی، عدالت در زمینه های مسایل فرهنگی، عدالت در جایگزین شدن و جای گرفتن در مسؤولیتها و مناصب و عدالت در قضاوتهای ما - نه فقط قضاوتی که قاضی در دادگاه می کند، بلکه داوریهایی که ما نسبت به اشخاص و قضایا می کنیم - اینها همه عدالت است و عدالت در آنها نقش دارد. عدالتخواهی و عدالت گستری به معنای همه اینهاست. البته امروز کشور ما بیش از هر چیز دیگر، تشنه عدالت اقتصادی است. علت هم این است که واقعاً یک شکافی به صورت میراث معیوبی از گذشته بود و این شکاف باید پُر می شد، که نشده است. البته به شکل معقولی باید پُر شود. ما پُر کردن این شکاف را به همان شکلی می گوییم که اسلام توصیه می کند؛ حرفهای غیر منطقی و ناممکن و نامعقول را نمی خواهیم به میان بیاوریم؛ همان طوری که اسلام می گوید: فرصتها در مقابل همه باشد و امکانات عمومی مورد استفاده همه قرار گیرد. بنابراین یک شاخصه، مساله عدالتخواهی و عدالت گستری است که پهنه وسیعی دارد. (6)

دوری از هوای نفس و خود محوری و گروه گرایی

«اجتناب از هواهای نفس»؛ چه هوای نفس شخصی، چه هوای نفس گروهی؛ که حالا آقای رئیس جمهور گفتند و این نکته خوبی است. بحمدالله عناصر دولت به هیچ گروه و دسته و باند و جریانی وابسته نیستند؛ این خیلی نکته مهمی است. مراقب باشید حرکت، اظهار نظر و حرف، انتساب به یک جریان، به یک باند و به یک گروه را پیش نیاورد که اگر این طور شود، هوای نفس تقریباً انفکاک ناپذیر است. هوای نفس گروهی هم مثل هوای نفس شخصی است؛ آن هم همین طور است. هوای نفس گروهی هم انسان را بی حساب و کتاب به این طرف و آن طرف می کشاند و از خرده و جاده مستقیم منحرف می کند. این هم جزو لوازم اصولگرایی است. (7)

سعه صدر و تحمّل مخالف

«سعه صدر و تحمّل مخالف»؛ که از جمله شاخصه هایی است که جزو پایه های اصولگرایی است. گاهی انسان از حرفی که می زنند، ناراحت هم می شود؛ حرص هم می خورد، گاهی به خدا هم شکایت می کند که خدایا! تو که می بینی واقع قضیه چیست و چقدر با چیزی که اینها می گویند، فاصله دارد؛ اما در عین حال، انسان بایستی حلم به خرج دهد. حلم یعنی ظرفیت و تحمل صدای مخالف را داشتن. البته این - شاید بعداً هم عرض بکنم - به معنای آن نیست که دولت از عملکرد خودش دفاع نکند؛ نه، حتماً بایستی دفاع کند. (8)

اهتمام به علم و پیشرفتهای علمی

از جمله شاخصه های مهم اصولگرایی، یکی «اهتمام به علم و پیشرفت علمی» است. شما ببینید چه زمانی در آغاز پیدایش اسلام گفته شد که: «طلب العلم فریضه علی کل مسلم و مسلمه» یا «مؤمن و مؤمنه»؛ یعنی همان وقتی که نماز و زکات و این چیزها آمد، طلب العلم هم آمد؛ «اطلبوا العلم ولو بالصین» هم آمد. من بارها تکرار می کنم، این به خاطر همین است که جامعه، بدون علم نخواهد توانست آرمانهای خودش را بالا بیاورد. مثل این است که انسان حرف حقّی داشته باشد؛ امّا اصلاً زبان گفتنش را نداشته باشد. نداشتن علم این طوری است. علم موجب می شود که شما بتوانید آن آرمانها، آن اهداف و آن خط روشن و جاده روشن صراط مستقیمی را که در دست و اختیار شماست، مطرح کنید و کسان بیشتری را از بشریت، به آن هدایت کند. علم نداشته باشید، این امکان پذیر نخواهد بود. بنابراین علم - که وسیله رشد ملی، بشری، انسانی و اوج گرفتن در محیط عام بشریت است - جزو چیزهای لازم است و باید به این اهتمام داشته باشید. (9)

تواضع و پرهیز از غرور

«تواضع و نغلتیدن در گرداب غرور» هم یکی از شاخصه هایی است که لازمه اصولگرایی است؛ ما در معرض این هستیم. ببینید عزیزان! شماها در موضع بالایی قرار دارید و مورد احترامید؛ افراد پیش شماها می آیند و تعریف و تمجید می کنند- بعضی از روی اعتقاد بعضی بدون اعتقاد- برای این که شما خوشتان بیاید. ما خودمان باید مواظب باشیم. حرفهای که در تمجید و ستایش ما می زنند، اینها را باور نکنیم. ما باید به درون خودمان نگاه کنیم: «الانسان علی نفسه بصیره»؛ نقصها، مشکلات و کمبودهایمان را نگاه کنیم و فریب نخوریم. این فریب خوردن، انسان را در دام و گرداب غرور می اندازد. اگر انسان خودش را بد برآورد کرد، آن وقت دیگر نجات پیدا نمی کند. (10)

فساد ستیزی، سلامت اعتقادی و اخلاقی مسؤولین کشور

«فساد ستیزی» شاخصه دیگری است. «سلامت اعتقادی و اخلاقی مسؤولان کشور» - بخصوص مسؤولان عالی رتبه، در سطوح دولت و معاونین و از این قبیل - بسیار مهم است و شاخصه دیگری است که از لحاظ اعتقادی و اخلاقی، اشخاص سالمی باشند. (11)

اعتزاز و افتخار به اسلام

«اعتزاز به اسلام» یکی دیگر از شاخصه های اصولگرایی است. ما در دورانِ این بیست و هفت سال، بعضی از مسؤولان نظام اسلامی را دیده بودیم که خجالت می کشیدند یک حکم اسلامی با یک جهت گیری اسلامی را صریحاً بر زبان بیاورند؛ نه. ما طلبکاریم. من بارها گفته ام، در قضیه «زن» ما پاسخگوی غرب نیستیم. غرب باید پاسخگوی ما باشد؛ ما هستیم که سوال مطرح می کنیم. در زمینه حقوق بشر، ماییم که طلبکار مدّعیان منافق و دوروی حقوق بشرهستیم. بنابراین به اسلام اعتزاز داشته باشید. آنچه را که اسلام به ما آموخته، اگر ما درست یاد گرفته باشیم و دچار کج فکری و انحراف و غلط فهمی نشده باشیم، چیزی است که باید به آن افتخار کنیم. (12)

ایستادگی بر حقّ ملّت و دفاع شجاعانه از آن

از حقوق ملّت، دفاع شجاعانه کردن یک شاخص است؛ مثل همین حق هسته ای؛ مساله هسته ای. این یکی از دهها نیاز کشور ماست؛ تنها مساله ما نیست؛ اما وقتی دشمن روی این نقطه متمرکز شد، ملت هم ایستادگی کرد. در این نقطه ای که دشمن روی او تمرکز پیدا کرده است، اگر ملّت عقب نشینی کند، اگر مسؤولین عقب نشینی کنند و از این حق قطعی و روشن صرف نظر کنند، بدون تردید راه برای دست اندازی به حقوق ملّی برای دشمن باز خواهد شد. (13)

پرهیز از اشرافی‌گری

اجتناب از اشرافی‌گری؛ یعنی ضد ارزش کردن. در انقلاب ما این نکته وجود داشت؛ این را بتدریج بعضیها سعی کردند کمرنگ کنند. این در مسائل اقتصادی ما اثر دارد در مسائل روانی ما اثر دارد اشرافیگری و گرایش به اشرافیگری، یک ضد ارزش بود در انقلاب. یعنی افرادی در سطوح مختلف بودند که از این که به اشرافیگری نسبت داده شوند، یا از آنها چیزی دیده شود که جزو خصوصیات اشرافیگری باشد بشدّت اجتناب می کردند. مسؤولین کشور در درجه اول متعهد به این قضیه هستند و باید باشند. این تدریجاً ضعیف شد. امروز خوشبختانه همان موج ضد ارزش کردن اشرافیگری، بحمدالله وجود دارد؛ یعنی دولت، مسؤولین دولتی ساده زیستند، مردمی هستند و این خیلی فرصت خوبی است؛ نعمت بزرگی است. این یکی از شاخصهاست. (14)

شجاعت در برابر هیبت دشمنان

شجاعت در برابر هیبت دشمن، جزو شاخصهاست. در مقابل دشمن اگر مسؤولین کشور احساس رعب و خوف بکنند، بر سر ملت بلاهای بزرگ خواهد آمد. آن ملّتهایی که ذلیل و مقهور دست دشمن شدند عمده علت این بود که مسؤولان - پیشروان قافله ملّت - شجاعت لازم، اعتماد به نفس لازم را نداشتند. گاهی در بین آحاد مردم عناصر مؤمن، فعال، فداکار، آماده به جانبازی هستند. منتها مسؤولین و روسا وقتی خودشان این آمادگی را ندارند، نیروهای آنها هم از بین می رود و این ظرفیت هم نابود می شود. آن روزی که شهر اصفهان در دوره شاه سلطان حسین مورد غارت قرار گرفت و مردم قتل عام شدند و حکومت با عظمت صفوی نابود شد، خیلی از افراد غیور بودند که حاضر بودند مبارزه و مقاومت کنند؛ امّا شاه سلطان حسین ضعیف بود. اگر جمهوری اسلامی دچار شاه سلطان حسینها بشود، دچار مدیران و مسؤولانی بشود که جرأت و جسارت ندارند؛ در خود احساس قدرت نمی کنند، در مردم خودشان احساس توانایی و قدرت نمی کنند، کار جمهوری اسلامی تمام خواهد بود. (15)

اعتقاد واقعی به مردم و مشارکت آنان در امور

اعتماد به مردم عقیده واقعی به مشارکت مردم، بعضیها اسم مردم را می آورند؛ اما حقیقتاً اعتقادی به مشارکت مردم ندارند. بعضی اسم مردم را می آورند؛ امّا به مردم اعتماد ندارند. بنای جمهوری اسلامی بر اعتماد به مردم و اعتقاد به مشارکت مردم است. (16)

ارزش قائل شدن برای جهاد و شهادت

مسأله ارزش جهاد و شهادت، یکی دیگر از شاخصهاست. ارزش مجاهدت، مقام والای شهادت، از جمله چیزهایی بود که به وسیله عناصری- کسانی، دستهایی - زیر سوال رفت. جهاد را زیر سوال بردند، شهادت را زیر سؤال بردند. این، یکی از شاخصهاست؛ باید برجسته شود. احترام به شهیدان، احترام به جهاد و مجاهدان بایستی جزو بخشهای برجسته پرچم جمهوری اسلامی قرار بگیرد. جمهوری اسلامی به جهاد و شهادت شناخته می شود. (17)

ارتباط نزدیک با ملّتهای مسلمان

نزدیکی با ملّتهای مسلمان، ملّتهای مسلمان عمق استراتژیک نظام جمهوری اسلامی اند. چرا تبلیغات عجیب و غریب آمریکایی و انگلیسی سعی می کنند بین ملّتهای مسلمان با ملت ایران جدایی بیندازند؟ چرا؟ با مساله قومیت، با مساله سنّی، شیعه؟ چون می دانند آنها عمق راهبردی و عمق استراتژیک جمهوری اسلامی محسوب می شوند. تکیه گاه یک ملت به عمق استراتژیک اوست. نمی خواهند ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی از این حمایت و طرفداریی که از او در کشورهای مختلف می شود - که البته بی نظر هم هست - برخوردار باشد. شما در هیج جا نمی بینید که در یک کشوری از روسای یک کشور دیگری، آحاد مردم، نه سیاسیون- تجلیل و احترام کنند؛ عکسشان را بلند کنند، نامشان را با هیجان بیاورند؛ جز جمهوری اسلامی. در کشورهای مسلمان هر جا بروید، آنجایی که رد پایی از جمهوری اسلامی هست، مردم نسبت به آن و نسبت به جمهوری اسلامی ابراز احساساتشان این جوری است. دشمن این را نمی خواهد؛ دشمن نمی خواهد این ارتباط برقرار باشد. جمهوری ا سلامی باید این را یکی از وظائف خودش بداند. این جزو آن شاخصهای اصلی است. (18)

مسؤولیت پذیری و پاسخگویی

- «مسؤولیت پذیری و پاسخگویی»؛ در هر بخشی که ما هستیم، مسؤولیت آن کاری که بر عهده گرفته ایم، این را بپذیریم. زیر مجموعه، زیر مجموعه ماست، احساس مسؤولیت کنیم. در هر نقطه ای مسؤولیت تعریف شده ای وجود دارد. آن مسؤولیت را بایستی پذیرفت. (19)

خردگرایی و حکمت در تصمیم گیری و عمل

- «خردگرایی و تدبیر و حکمت در تصمیم گیری و عمل»، این جزو مسائلی است که حتماً به آن احتیاج دارید؛ همه مان در تصمیم گیریها و عملمان به آن احتیاج داریم. البته بعضی از اینها را من بعداً باز مختصری توضیح می دهم و باز می کنم. (20)

اجتناب از اسراف و ریخت و پاش

- «اجتناب از اسراف و ریخت و پاش» که جزو برنامه های بسیار خوب شماهاست. (21)

شایسته سالاری و قانون گرایی، شجاعت و قاطعیت

- «شایسته سالاری»، «نظارت بر عملکرد زیر مجموعه» و «تلاش بی وقفه برای این خدمات»، که انصافاً این مورد در این دولت برجسته است. این تلاش بی وقفه را حقیقتاً همه شاهدند و ما هم شاهدیم. این حرکت پُر تلاشی که همه دولت - بخصوص شخص آقای رئیس جمهور - نشان می دهند، خیلی با ارزش است. «قانون گرایی»، «شجاعت و قاطعیت در بیان و اعمال آنچه که حق است». (22)

انس با خدا و معنویّت

- «انس با خدا»، «انس با قرآن» و «استمداد دائمی از خدا»؛ این آخری - که از شاخصه های اصولگرایی است - تضمین کننده همه آن چیزهایی است که قبلاً عرض کردیم. انس با خدا یادتان نرود. ما بارها می گوییم که خدمات مسؤولان نظام از هر عبادتی بالاتر است؛ این حرف درستی است و مبالغه هم در آن نیست. اما بدانید، این خدمات، آن وقتی خدمت خواهد شد و آن وقتی با خلوص و درخشش و شفافیت خود باقی خواهد ماند که شما دلتان با خدا مأنوس باشد. اگر دل از خدا غافل شد، اگر دل رابطه خودش را با ذکر و توجّه و خشوع از دست داد، همین خدمتی که ما می گوییم بالاترین عبادت است، همین خدمت، مشوب خواهد شد؛ اصلاً بکلّی مشوب می شود و در آن اغراض و هواها می آید. جهاد در میدان جنگ و میدان نظامی که این قدر عظمت دارد، اگر با اهداف خدایی نباشد و بدون ارتباط با خدا باشد، به یک چیز کم ارزش یا بی ارزش و گاهی هم ضد ارزش، تبدیل می شود! لذا من بر این امر تأکید و اصرار دارم؛... ارتباط با قرآن را، نماز اول وقت را، قرآن خواندنِ هر روز را، توجّه و ذکر و استمداد از خداوند را، متوسّل شدن در آن جاهایی که کار مشکل می شود، آن جاهایی که بار سنگین می شود و از خدا طلب کمک کردن، اینها را فراموش نکنید، اینها بسیار مهم است. (23)

پی‌نوشت‌ها:

1- رهبر معظّم انقلاب اسلامی، دیدار با ائمه جماعات و روحانیون و مبلّغین، به تاریخ 1371/11/25.
2- رهبر معظّم انقلاب اسلامی، دیدار با مسؤولان و کارگزاران نظام، به تاریخ 1382/5/15.
3- رهبر معظّم انقلاب اسلامی، دیدار با دانشجویان و اساتید دانشگاههای استان کرمان، به تاریخ 1384/2/19.
4- رهبر معظّم انقلاب اسلامی، دیدار با اعضای انجمن اهل قلم، به تاریخ 1381/11/7.
5- رهبر معظّم انقلاب اسلامی، دیدار با اساتید و دانشجویان در دانشگاه علم و صنعت، به تاریخ 1387/9/24.
6 تا 8- رهبر معظّم انقلاب اسلامی، دیدار رئیس جمهور و هیأت دولت، 1386/6/4.
9 تا 11- رهبر معظم انقلاب اسلامی، دیدار رئیس جمهور و هیأت دولت، 1385/6/6.
12- رهبر معظم انقلاب اسلامی، دیدار رئیس جمهور و هیأت دولت، 1385/6/6.
13 تا 18- رهبر معظّم انقلاب اسلامی، دیدار با اساتید و دانشجویان دانشگاه علم و صنعت، به تاریخ 1387/9/24.
19 تا 23- رهبر معظّم انقلاب اسلامی، دیدار با رئیس جمهور و هیات دولت، به تاریخ 1385/6/6.
 

منبع مقاله: (1388)، ساخت حقوقی و حقیقی نظام جمهوری اسلامی ایران، تهران: قدر ولایت، چاپ اول.


 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما