دیدگاه‌های مقام معظم رهبری

وظایف طلاب، روحانیون و مبلغان در شرایط فتنه

مهمترین برهه ای و زمان ومکانی که تبلیغ، آنجا معنا می دهد، جائی است که فتنه وجود داشته باشد. بیشترین زحمت در صدر اسلام و در زمان پیغمبر، زحمات مربوط به منافقین بود. بعد از پیغمبر، درزمان امیرالمومنین زحماتی بود که
سه‌شنبه، 29 بهمن 1392
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: سیدامیرحسین موسوی‌تبار
موارد بیشتر برای شما
وظایف طلاب، روحانیون و مبلغان در شرایط فتنه
 وظایف طلاب، روحانیون و مبلغان در شرایط فتنه
 






 

فضای فتنه را با روشنگری شفاف کنید

«مهمترین برهه ای و زمان ومکانی که تبلیغ، آنجا معنا می دهد، جائی است که فتنه وجود داشته باشد. بیشترین زحمت در صدر اسلام و در زمان پیغمبر، زحمات مربوط به منافقین بود. بعد از پیغمبر، درزمان امیرالمومنین زحماتی بود که از درگیری و چالش حکومت اسلامی با افرادی که مدعی اسلام بودند، به وجود می آمد. بعد هم همین جور؛ در دوران ائمه(ع)هم همین جور؛ دوران غبارآلودگی فضا. والا آن وقتی که جنگ بدر هست، کار، دشوار نیست؛ آن وقتی که در میدانهای نبرد حاضر می شوند، با دشمنانی که مشخص است این دشمن چه می گوید، کار دشوار نیست. آن وقتی مسئله مشکل است که امیرالمومنین در مقابل کسانی واقع می شود که اینها مدعی اسلامند و معتقد به اسلام هم هستند؛ اینجور نبود که معتقد به اسلام هم نباشند، از اسلام برگشته باشند؛ نه، معتقدند به اسلام، راه را غلط می روند، هواهای نفسانی کار دستشان می دهد. این، مشکل ترین وضع است که افراد را به شبهه می اندازد؛ به طوری که اصحاب عبدالله بن مسعود می آیند خدمت حضرت، می گویند:«انا قد شککنا فی هذا القتال!»چرا باید شک کنند؟ این شک خواص،
پایه ی حرکت صحیح جامعه ی اسلامی را مثل موریانه می جود. اینی که خواص در حقایق روشن تردید پیدا کنند و شک پیدا کنند، اساس کارها را مشکل می کند. مشکل کار امیرالمومنین، این است. امروز هم همین است. امروز در سطح دنیا که نگاه کنید، همین جور است؛ در سطح داخل جامعه ی خودمان که نگاه کنید، همین جور است. تبیین لازم است.
در سطح بین المللی، امروز دشمنان از همه ی ابزارها دارند استفاده می کنند برای مشوب کردن اذهان عمومی آحاد بشر-ملتها-خواصشان و عوامشان؛ تا هر جا دستشان برسد. دارند برای این تلاش می کنند. ادعای قانون گرایی می کنند، ادعای حقوق بشر می کنند، ادعای طرفداری از مظلوم می کنند. خب، اینها حرفهای قشنگی است، اینها حرفهای جاذبه داری است:اما حقیقت چیز دیگری است. این رئیس جمهور آمریکا-همین چند روز قبل از این -می گوید:ما دنبال این هستیم که دولتهای قانون شکن پاسخگو باشند. خب، کدام دولت قانون شکن است؟ کدام دولت قانون شکن تر از دولت آمریکاست؟ دولت آمریکا با کدام قانون عراق را اشغال کرد و این همه خسارت و تلفات انسانی و مادی و معنوی بر ملت عراق وارد کرد؟ براساس یک شایعه ی دروغی که خودشان به وجود آورده بودند، حمله کردند عراق را اشغال کردند که صدها هزار مردم عراق در این چند سال کشته شدند و چند میلیون مردم عراق آواره شدند. چندی پیش درخبرها آمده بود پانصد و پنجاه دانشمند عراقی به وسیله ی اسرائیلی ها ترور شدند. این، چیز کمی است؟!جوخه های ترور بسیج شدند، رفتند دانشمندان عراقی را یکی یکی پیدا
کردند، ترور کردند. این، براثر اشغال آمریکاست. با کدام قانون شما وارد عراق شدید؟ با کدام قانون تا حالا مانده اید؟ با کدام قانون دارید با مردم عراق اینجور اهانت آمیز رفتار می کنید؟ با کدام قانون افغانستان را اشغال کردید؟ با کدام قانون بین المللی عقل پسند دارید نیروهایتان را در افغانستان افزایش می دهید؟ چقدر اتفاق افتاد این حادثه که هواپیماهای آمریکائی، کاروانهای عروسی را در افغانستان به خاک و خون کشیدند؟ در طول این چند سال بارها و بارها اتفاق افتاد؛ ده ها نفر در هر حادثه ای کشته شدند؛ مردمی که در یک عروسی شرکت کرده بودند. آن وقت افسر آمریکائی با وقاحت تمام می گوید:ما دنبال طالبان هستیم!هر جا طالبان را پیدا کنیم، می زنیم!به عروسی مردم چه کار دارید؟ به زندگی مردم چه کار دارید؟ همین چندی پیش درهرات، یکی از این حوادث را به وجود آوردند، بیش از صد نفر کشته شدند که پنجاه تاشان کودکان بودند. مظهر بی قانونی شما هستید. قانون شکن ترین دولتها، امروز دولت آمریکاست.
حقیقت قضیه این است؛ اما زبانی که به کار می برند، آن چیزی است که گفتم:ما با قانون شکنی مخالفیم!دولتهای قانون شکن باید پاسخگو باشند!ببینید، فتنه یعنی این. چه چیزی می تواند این توطئه ها را، این جریان گنداب فاسد را از مجموعه ی افکار عمومی عالم جمع بکند جز روشنگری؟ و این ظلمات را بشکند. چه می تواند بشکند، جز چراغ و مشعل بیان حقیقت؟ ببینید چقدر وظیفه، سنگین است.
در زمینه های مسائل دینی هم همین جور است. یکی از کارهائی که امروز دستهای فتنه انگیز در دنیا بجد دنبالش هستند، اختلافات مذهبی در
بین مسلمانهاست. چون منطقه ای که مسلمانها در آن زندگی می کنند، منطقه ی حساسی است، منطقه ی پرفایده ای است، منطقه ی راهبردی است، منطقه ی نفت است و آنها به اینجا احتیاج دارند؛ اسلام هم مزاحم است. پس بایستی یک جوری مشکل اسلام را برای خدشان حل کنند. یکی از راه های خوبی که پیدا کرده اند، ایجاد اختلاف بین مسلمانهاست؛ وسیله ی اختلاف هم تعصبات مذهبی. چه چیزی می تواند در مقابل این، ایستادگی بکند؟ بصیرت، روشنگری، تبلیغ صحیح، در دام دشمن نیفتادن. این، عرصه ی بین المللی است.
در عرصه ی داخلی هم همین جور. شما ملاحظه کنید یک عده ای قانون شکنی کردند، ایجاد اغتشاش کردند، مردم را به ایستادگی در مقابل نظام تا آنجایی که می توانستند، تشویق کردند-حالا تیغشان نبرید؛ آن کاری که می خواستند نشد، او بحث دیگری است؛ آنها تلاش خودشان را کردند-زبان دشمنان انقلاب را و دشمنان اسلام را دراز کردند، جرأت به آنها دادند؛ کاری کردند که دشمنان امام-آن کسانی که بغض امام را در دل داشتند-جرأت پیدا کنند بیایند توی دانشگاه، به عکس امام اهانت بکنند؛ کاری کردند که دشمن مأیوس و نومید، جان بگیرد، تشویق بشود بیاید در مقابل چشم انبوه دانشجویانی که مطمئنا اینها علاقه مند به امامند، علاقه مند به انقلابند، عاشق کار برای کشور و میهنشان و جمهوری اسلامی هستند، یک چنین اهانتی، یک چنین کاربزرگی انجام بدهند. آن قانون شکنی شان، آن اغتشاش جوئی شان-تشویقشان به اغتشاش و کشاندن مردم به عرصه ی اغتشاشگری-این هم نتائجش. این خطاها اتفاق
می افتد، عمل خلاف انجام می گیرد، کار غلط انجام می گیرد، بعد برای اینکه این کار غلط، غلط بودنش پنهان بشود، اطراف او فلسفه درست می شود!فلسفه می بافند؛ استدلال برایش درست می کنند!از ابتلائات بزرگ انسانها این است؛ همه مان در معرض خطریم، باید مراقب باشیم. کار خطا را می کنیم، بعد برای اینکه در مقابل وجدانمان، در مقابل سوال مردم، در مقابل سوال مردم، در مقابل چشم پرسشگران بتوانیم از کار خودمان دفاع کنیم، یک فلسفه ای برایش درست می کنیم؛ یک استدلالی برایش می تراشیم!
خب، اینها ایجاد فتنه می کند؛ یعنی فضا را فضای غبارآلود می کند. شعار طرفداری از قانون می دهند، عمل صریحا برخلاف قانون انجام می دهند. شعار طرفداری از امام می دهند، بعد کاری می کنند که در عرصه ی طرفداران آنها، یک چنین گناه بزرگی انجام بگیرد؛ به امام اهانت بشود، به عکس امام اهانت بشود. این، کار کمی نیست؛ کار کوچکی نیست. دشمنان از این کار خیلی خوشحال شدند. فقط خوشحالی نیست، تحلیل هم می کنند. براساس آن تحلیل، تصمیم می گیرند؛ براساس آن تصمیم، عمل می کنند؛ تشویق می شوند علیه مصالح ملی، علیه ملت ایران. اینجا آن چیزی که مشکل را ایجاد می کند، همان فریب، همان غبارآلودگی فضا و همان چیزی است که در بیان امیرالمومنین
علیه السلام هست:«ولکن یوخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فیمزجان فهنالک یستولی الشیطان علی اولیائه»(1)؛ یک کلمه ی حق را با یک کلمه ی باطل مخلوط می کنند، حق بر اولیاء حق مشتبه می شود. اینجاست که روشنگری، شاخص معین کردن، مایز معین کردن، معنا پیدا می کند.
من هیچ اعتقادی ندارم به دفع؛ من گفتم در نماز جمعه؛ اعتقاد من به جذب حداکثری و دفع حداقلی است؛ اما بعضی کأنه خودشان اصرار دارند بر اینکه از نظام فاصله بگیرند. یک اختلاف درون خانوادگی را، درون نظام را-که مبارزات انتخاباتی بود-یک عده ای تبدیل کردند به مبارزه ی با نظام-البته اینها اقلیتند، کوچکند؛ در مقابل عظمت ملت ایران صفرند، لکن به نام اینها شعار می دهند، اینها هم دل خوش می کنند به این-این باید مایه ی عبرت باشد. تبلیغ باید بتواند این حقایق را برای مردم و برای خود آنها روشن بکند که بفهمند دارند خطا می کنند و اشتباه می کنند. (2)

وظایف تصریحی:

1-توجه به این نکته که مهمترین برهه ای و زمانی و مکانی که تبلیغ، آنجا معنا می دهد، جائی است که فتنه وجود داشته باشد.
2-روشنگری و بیان حقیقت در شرایط فتنه.
3-تبیین خطاها و اشتباهات فتنه گران و عبرت های فتنه برای مردم و صحنه گردانان فتنه.

وظایف استنباطی :

1-بیشترین بار روشنگری جامعه و زدودن آثار فتنه بعهده روحانیت است.
2-باید بیشتر روی معنای فتنه، روشهای فتنه گری و شیوه های عبور از فتنه کار کرد، تا تعیین مصداقهای فتنه گران.

به طور دائم و به روز پاسخ شبهه ها را بدهید

«نکته ی سوم»تقویت ایمان دینی، تأمین نیازهای فکری و استفهامهای نسل جوان است؛ که این عمدتا متوجه به روحانیت و حوزه های علمیه است. دائما شبهه القاء می کنند؛ باید به طور دائم و به روز پاسخ شبهه ها را داد.
نکته ی چهارم، معر فی درست و شایسته ی روحانیت است؛ که این فقط وظیفه ی خود روحانیون نیست. روشنفکران و آگاهان می توانند نقش روحانیت را در کشور نشان بدهند و نشان بدهند که در مقاطع حساس، روحانیت، بخصوص مراجع معظم و بزرگان حوزه های علمیه، از چه مشکلاتی و چه گذرگاه های سختی توانسته اند جامعه را عبور بدهند. (3)

وظایف تصریحی:

1-تقویت ایمان دینی، تأمین نیازهای فکری و شبهات و سوالهای نسل جوان.
2-معرفی درست و شایسته و نقش روحانیت در کشور و در مشکلات و گذرگاههای سخت.

وظایف استنباطی :

1-روشنگری جامعه از لحاظ دینی و ایمانی و شبهات، علاوه بر بیمه کردن انقلاب و نظام، موقعیت و نقش روحانیت و مراجع را تثبیت می کند.
2-جامعه بایستی با خدمات و جایگاه روحانیت بخوبی آشنا شود تا تحت تأثیر القائات سوء دشمنان قرار نگیرد. این مهم به عهده همه آگاهان جامعه بویژه روحانیت است.

نظریه پردازی در همه ی جریانهای اداره ی کشور و ملت

«دو حقیقت و دو مفهوم دیگر وجود دارد که آنها مفاهیم ارزشی و ارزش آفرین است. یک مفهوم این است که نظام به لحاظ نظری و علمی محتاج علمای دین و حوزه های علمیه و مستظهر به تلاش علمی آنهاست. نظام متکی به حوزه های علمیه است؛ متکی به علما، برجستگان و صاحب نظران دینی است. یک مفهوم دیگر هم این است که حوزه و روحانیت نسبت به نظام دینی بی تفاوت نیست. هیچ روحانی ای، هیچ عالم دینی، هیچ خادم اسلامی نمی تواند نسبت به نظامی که بر اساس اسلام پدید آمده است، با انگیزه ی اسلام حرکت کرده است و کار می کند، بی تفاوت باشد؛ نمی تواند خود را بیگانه به حساب بیاورد. این هم یک حقیقت است.
آن حقیقت اول که گفتیم نظام مستظهر به حوزه های علمیه است، به خاطر این است که نظریه پردازی سیاسی و نظریه پردازی در همه ی
جریانهای اداره یک ملت و یک کشور در نظام اسلامی به عهده ی علمای دین است. آن کسانی می توانند در باب نظام اقتصادی، در باب مدیریت، در باب مسائل جنگ و صلح، در باب مسائل تربیتی و مسائل فراوان دیگر نظر اسلام را ارائه بدهند که متخصص دینی باشند و دین را بشناسند اگر جای این نظریه پردازی پر نشد، اگر علمای دین این کار را نکردند، نظریه های غربی، نظریه های غیر دینی، نظریه های مادی جای آنها را پر خواهد کرد. هیچ نظامی، هیچ مجموعه ای در خلا نمی تواند مدیریت کند؛ یک نظام مدیریتی دیگری، یک نظام اقتصادی دیگری، یک نظام سیاسی دیگری که ساخته و پرداخته ی اذهان مادی است، می آید جایگزین می شود؛ همچنان که در آن مواردی این خلا ها محسوس شد و وجود داشت، این اتفاق افتاد.
اینکه بنده در باره ی علوم انسانی در دانشگاه ها و خطر این دانشهای ذاتا مسموم هشدار دادم-هم به دانشگاه هم به مسوولان-به خاطر همین است. این علوم انسانی ای که امروز رائج است، محتواهائی دارد که ماهیتا معارض و مخالف با حرکت اسلامی و نظام اسلامی است؛ متکی بر جهان بینی دیگری است؛ حرف دیگری دارد، هدف دیگری دارد. وقتی اینها رائج شد، مدیران بر اساس آنها تربیت می شوند؛ همین مدیران می آیند در رأس دانشگاه، در رأس اقتصاد کشور، در رأس مسائل سیاسی داخلی، خارجی، امنیت، غیره و غیره قرار می گیرند. حوزه های علمیه و علمای دین پشتوانه هائی هستند که موظفند نظریات اسلامی را در این زمینه از متون الهی بیرون بکشند، مشخص کنند، آنها را در اختیار
بگذارند، برای برنامه ریزی ، برای زمینه سازی های گوناگون. پس نظام اسلامی پشتوانه اش علمای دین و علمای صاحب نظر و نظریات اسلامی است؛ لذا نظام موظفند به حمایت از حوزه های علمیه است، چون تکیه گاه اوست.
علاوه ی بر اینها که نظام اسلامی برای اداره ی ملت و کشور نیازمند به حوزه هاست، یک نکته ی دیگری هم وجود دارد و آن این است که امروز شبهه هائی مطرح می شود که آماج آن شبهه ها نظام است. شبهات دینی، شبهات سیاسی، شبهات اعتقادی و معرفتی در متن جامعه تزریق می شود-بخصوص در میان جوانان-هدفش فقط این است که یکی را از یک فکری منتقل کند به یک فکر دیگری؛ هدفش این است که پشتوانه های انسانی نظام را از بین ببرد؛ مبانی اصلی نظام را در ذهنها مخدوش کند؛ دشمنی با نظام است. لذا بر طرف کردن این شبهه ها، مواجهه ی با این شبهه ها، پاک کردن این غبارها از ذهنیت جامعه -که به وسیله ی علمای دین انجام می گیرد-این هم یک پشتیبانی دیگر، یک پشتوانه ی دیگر برای نظام اسلامی است. پس نظام اسلامی از جهات مختلف متکی به علمای دین و نظریه پردازان و محققان و دانشمندان حوزه های علمیه است.
از آن طرف، حوزه های علمیه هم نمی توانند بی تفاوت بمانند. حوزه ی علمیه، بخصوص حوزه ی علمیه ی قم مادر این نظام است؛ به وجود آورنده و مولد این انقلاب و این حرکت عظیم است. یک مادر چگونه می تواند از زاده ی خود، از فرزند خود غافل بماند، نسبت به او
بی تفاوت باشد، در هنگام لازم از او دفاع نکند؟ ممکن نیست. بنابراین نسبت بین حوزه های علمیه و نظام جمهوری اسلامی، نسبت حمایت متقابل است. نظام از حوزه ها حمایت می کند، حوزه ها از نظام حمایت می کنند؛ همکاری می کنند، به یکدیگر کمک می کنند. (4)

وظایف تصریحی:

1-نسبت به نظام دینی که بر اساس اسلام پدید آمده است نباید بی اعتنا و بی تفاوت باشند.
2-در ابواب نسبیت مانند اقتصاد، مدیریت، جنگ وصلح، مسائل تربیتی و غیر آن، بایستی نظریه پردازی نمایند.
3-در باب علوم انسانی، حوزه و روحانیت وظیفه بیشتری بر عهده دارند.
4-شناخت شبهات و پاسخ مناسب و بموقع برای پاک کردن غبار از ذهنیت جامعه.
5-انقلاب و نظام اسلامی زاده ی حوزه های علمیه است و لذا روحانیت و حوزه های علمیه بایستی از نظام حمایت و با آن همکای کنند.

وظایف استنباطی :

1-نسبت به نقش حوزه های علمیه و روحانیت، شبهاتی توسط دشمن در جامعه منتشر می شود که عملکرد روحانیت بایستی آن را خنثی کند.
2-نسبت به ارتباط و همکاری حوزه و روحانیت با دولت نیز شبهاتی مطرح می شود که روحانیت بایستی آنها را بشناسد، تحت تأثیر قرار نگیرد و به حمایتها و همکاری خود بیفزاید.

پاسخ منطقی و نو به نیازهای نو در جهان

«امروز حوزه نباید در صحنه های متعدد فلسفی و فقهی و کلامی در دنیا غائب باشد. این همه سوال در دنیا و در مسائل گوناگون مطرح است؛ پاسخ حوزه چیست؟ نه باید غائب باشد، نه باید منفعل باشد؛ هر دو ضرر دارد. فکر نو لازم است، پاسخ به نیاز های نو به نو لازم است که دارد مثل سیل در دنیا مطرح می شود؛ باید شما برایش جواب فراهم کنید. جواب شما باید ناظر باشد به این نیاز، و نیز ناظر باشد به پاسخهائی که مکاتب و فرقه های گوناگون می دهند. اگر از جوابهای آنها غافل باشید، پاسخ شما نمی تواند کار خودش را انجام دهد. باید پاسخ قوی، منطقی و قانع کننده بیاورید وسط. باید پاسخها در دنیا مطرح شود. دائم بایستی صادرات قم-همان طور که عرض کردیم، این قلب معرفتی دنیای اسلام-پمپاز بشود. امروز خوشبختانه وسائل ارتباطی سریع در اختیار همه هست. شما می توانید اینجا اقدامی بکنید، در آن طرف دنیا در همان ساعت از شما
بشنوند و استفاده کنند.
در زمینه های گوناگون، امروز نیاز وجود دارد؛ هم برای نظام اسلامی، هم در سطح کشور، هم در سطح جهان. تبیین معرفت شناسی اسلام، تفکر اقتصادی و سیاسی اسلام، مفاهیم فقهی و حقوقی ای که پایه های آن تفکر اقتصادی و سیاسی را تشکیل می دهد، نظام تعلیم و تربیت، مفاهیم اخلاقی ومعنوی، غیره، غیره، همه ی اینها باید دقیق، علمی ، قانع کننده و ناظر به اندیشه های رائج جهان آماده و فراهم شود؛ این کار حوزه هاست. با اجتهاد، این کار عملی است. اگر ما این کار را نکنیم، به دست خودمان کمک کرده ایم به حذف دین از صحنه ی زندگی بشر؛ به دست خودمان کمک کرده ایم به انزوای روحانیت. این، معنی تحول است. این حرکت نو به نوی اجتهادی، اساس تحول است. (5)

وظایف تصریحی:

1-باید در صحنه های سوالات گوناگون دنیا حاضر باشد، نه غایب و نه منفعل باشد.
2-پاسخ به نیازهای گوناگون دنیا، بایستی قوی، منطقی و قانع کننده باشد.

وظایف استنباطی :

1-روحانیت بایستی پیشرو در حل مشکلات فکری و مدیریتی دنیا باشد.
2-نقد اندیشه های رایج دنیا و ارائه نظریات قوی تر و منطقی برای اقناع ملتهای دنیا.

پرهیز از افراط و تفریط، عصبانی نشدن و در صحنه ماندن

«یک نکته هم خطاب به جوانان پر شور و انقلابی حوزه است، که متن حوزه غالبا همین جوانهای پر شور و طلاب انقلابی هستند. عزیزان من!آینده مال شماست، امید آینده ی کشور شماها هستید؛ باید خیلی مراقبت کنید. درست است جوان طلبه ی انقلابی اهل عمل است، اهل فعالیت است، اهل تسویف و امروز به فردا انداختن کار نیست، اما باید مراقب باشد؛ نبادا حرکت انقلابی جوری باشد که بتوانند تهمت افراطی گری به او بزنند. از افراط و تفریط بایستی پرهیز کرد. جوانهای انقلابی بدانند؛ همان طور که کناره گیری و سکوت و بی تفاوتی ضربه می زند؛ مراقب باشید زیاده روی نشود. اگر آن چیزی که گزارش شده است که به بعضی حوزه، به بعضی از مراجع یک وقتی مثلا اهانتی شده باشد، درست باشد، بدانید این قطعا انحراف است، این خطاست. اقتضای انقلابیگری، اینها نیست. انقلابی باید بصیر باشد، باید بینا باشد، باید پیچیدگی های شرائط زمانه را درک کند. مسئله اینجور ساده نیست که یکی را رد کنیم، یکی را اثبات کنیم، یکی را قبول کنیم؛ اینجوری
نمی شود. باید دقیق باشید، باید شور انقلابی را حفظ کنید، باید با مشکلات هم بسازید، باید از طعن و دق دیگران هم رو گردان نشوید، اما باید خامی هم نکنید؛ مراقب باشید. مأیوس نشوید، در صحنه بمانید؛ اما دقت کنید و مواظب باشید رفتار بعضی از کسانی که به نظر شما جای اعتراض دارد، شما را عصبانی نکند. شما را از کوره در نبرد. رفتار منطقی و عقلائی یک چیز لازمی است. البته این را هم به همه توصیه کنیم که نیرو های انقلابی را متهم به افراطی گری نکنند؛ بعضی هم اینجوری دوست می دارند. عنصر انقلابی، جوان انقلابی، طلبه ی انقلابی، فاضل انقلابی، مدرس انقلابی که در سطحی از سطوح را متهم کنند به افراطی گری؛ نه، این هم انحرافی است که به دست دشمن انجام می گیرد؛ واضح است. پس نه از آن طرف، از این طرف. (6)

وظایف تصریحی:

1-جوانان پر شور و انقلابی حوزه باید مراقب باشند و از افراط و تفریط پرهیز کنند.
2-اهانت به مراجع و مقدسات و بزرگان حوزه قطعا انحراف و خطاست.
3-ضمن حفظ شور انقلابی، با مشکلات بسازید، مأیوس و عصبانی نشوید.
4-از اتهامات نباید سست شد.
5-رفتار بعضی از کسانی که بنظر شما جای اعتراض دارد شما را عصبانی نکند و از کوره در نبرد.

وظایف استنباطی :

1-انقلابیگری لزوما با تندروی همراه نیست، منطق و عقل و درایت باید با انقلابیگری همراه باشد.
2-دشمن دوست دارد و تلاش می کند تا طلاب و حوزویان را به دو گروه تقسیم و هر یک را متهم به اتهامی کند، باید از این دام با هوشیاری جست.

پی نوشت ها :

1-نهج البلاغه، خطبه50.
2-دیدار با جمعی از طلاب و روحانیون، 1388/9/22.
3-بیانات در اجتماع بزرگ مردم قم، 1389/7/27.
4-دیدار طلاب، فضلاواساتید حوزه های علمیه قم، 1389/7/29.
5-دیدار طلاب، فضلا واساتید حوزه های علمیه قم، 1389/7/29.
6-دیدار طلاب، فضلا و اساتید حوزه های قم، 1389/7/29.

منبع مقاله :
(1389) ولایت فقیه در شرایط فتنه(در رهنمودهای رهبر معظم انقلاب اسلامی)، تهران، نشر قدر ولایت، چاپ اول



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط