ناتان روچیلد و دربار بریتانیا

دکتر دیوید تامسون (1912-1970)، استاد برجسته تاریخ معاصر اروپا، یکی از شاخص‌های جوامع اروپایی در سه دهه آغازین سده نوزدهم را افزایش قروض ملی و سرمایه‌گذاری‏های خارجی، به تبع آن پیدایش "بانک‌های ملی" و بهمراه
چهارشنبه، 30 بهمن 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ناتان روچیلد و دربار بریتانیا
 ناتان روچیلد و دربار بریتانیا

 

نویسنده: عبدالله شهبازی




 

دکتر دیوید تامسون (1912-1970)، استاد برجسته تاریخ معاصر اروپا، یکی از شاخص‌های جوامع اروپایی در سه دهه آغازین سده نوزدهم را افزایش قروض ملی و سرمایه‌گذاری‏های خارجی، به تبع آن پیدایش "بانک‌های ملی" و بهمراه آن توسعه نقش اجتماعی و ثروت و اقتدار طبقه جدیدی از "بانکداران" می‌داند. (1)
این گروه شبکه‌ای محدود و متنفذ را در پیرامون بانک‏های دولتی تشکیل می‌داد و در پیوند با آن کارکرد ساماندهی وام‌ها و سرمایه‌گذاری‏های داخلی و خارجی را به دست داشت. در انگلستان، که میزان بدهی آن در سال 1815 به بیش از 800 میلیون پوند رسید، "بانک انگلستان" متولی ساماندهی این بدهی‌ها بود. "بانک فرانسه"، که در سال 1800 تأسیس شد، در رابطه با دولت نقشی مشابه داشت. در سال 1814 "بانک هلند" تأسیس شد که همین کارکرد را در کشورهای هلند و بلژیک (تا سال 1822 که بلژیک بانک مستقل خود را ایجاد کرد) به دست داشت.
تامسون به نقش سرمایه دولتی در پیدایش این طبقه از بانکداران و جایگاه محوری روچیلدها در این فرایند توجه دارد و می‌نویسد:
علاوه بر رشد بانک‏های ملی، خاندان‏های بزرگ سرمایه‌گذار بین‌المللی نیز از طریق چنگ‌اندازی بر 57 میلیون پوند کمک و وامی که انگلستان در دوران جنگ با فرانسه به متحدین خود اعطا کرد سازمان و ثروت خود را برافراشتند. پس از سال 1815 کسانی چون ناتان مایر روچیلد و برادران بارینگ در بازار لندن پرداخت وام به دولت‏های خارجی را متقبل شدند و در آمستردام نیز خاندان هوپ (2) چنین نقشی داشت. روچیلدها در همه مراکز کلیدی اروپا- لندن، پاریس، وین، ناپل و فرانکفورت‌- مستقر بودند. آنان رهبری سازماندهی نوع جدیدی از سرمایه‌گذاری بین‌المللی را به دست گرفتند که سبب همپیوندی فزاینده ملت‌های اروپا و سرانجام تمامی جهان شد. (3)
نقش روچیلدها در اروپای پس از جنگ‏های ناپلئونی عظیم و حیرت‌انگیز است. این دورانی پرآشوب و پرتحول برای اروپا بود که طی آن آریستوکراسی مالی از طریق مانور و بندوبست سیاسی و سود بردن از جنگ‏های داخلی اروپا به قدرتی فوق دولت‏ها بدل شد. پس از "کنگره وین" (سپتامبر 1814- ژوئن 1815)، روچیلدها عملیات مالی خود را در بسیاری از کشورهای اروپایی گسترش دادند. در سال 1815، ناتان مایر روچیلد 38 ساله بانکدار کل دولت بریتانیا بود، جیمز روچیلد 23 ساله مشاور مالی و بانکدار مورد اعتماد لویی هیجدهم پادشاه فرانسه و سالومون روچیلد 41 ساله بانکدار کل خاندان سلطنتی اتریش. از این زمان بیشتر معاملات مالی انگلستان با اروپای قاره از طریق دفاتر آنان انجام می‌شد. (4)
از همین دوران است که بتدریج در محافل سیاسی و مطبوعاتی اروپا روچیلدها به "پادشاه یهود" شهرت یافتند. این عنوان گزافه نبود. در سده نوزدهم، ثروت و اقتدار روچیلدها حتی برتر از "شاهان یهود" جلوه می‌کرد. برای نمونه، نه سال پس از سقوط ناپلئون، در ژوئیه 1824 جشن ازدواج جیمز روچیلد با برادرزاده 19 ساله‌اش، بتی، با شکوه فراوان در پاریس برگزار شد. در این جشن اعضای خاندان سلطنتی (بوربن) حضور داشتند و شاعران فراوان، از جمله هاینریش هاینه، در وصف خاندان روچیلد شعرها سرودند. (5) در سال 1859، لرد ماکائولی، سیاستمدار نامدار انگلیسی، در نامه‌ای به یکی از دوستانش میهمانی خود در کاخ بارون لیونل روچیلد، پسر بزرگ و جانشین ناتان روچیلد، را چنین توصیف کرده است:
دیشب با بارون روچیلد شام خوردم. در چه بهشتی زندگی می‌کند. از زیبایی و وسعت باغ‌هایش در پشت کاخ کنزینگتون سخن نمی‌گویم. قرار است در آنجا [نیز] کاخی ساخته شود. این باشکوه‌ترین و دلپذیرترین اقامتگاه شهری موجود است... شام نیز شگفت‌انگیز بود... فهرست غذاها را ضمیمه کرده‌ام تا ببینی. آن را برایم پس بفرست زیرا می‌خواهم به لیدی ترویلیان (6) نشان بدهم. به یقین این همان سرزمینی است که شیر و عسل از آن می‌جوشد. (7) من تصور نمی‌کنم حتی سلیمان در اوج شوکتش "اُتولان فرسی الا تالیران" (8) خورده باشد. (9)
بدینسان، روچیلدها به نماد نوین زرسالاری یهودی در دنیای معاصر و قدرتی هم‌عرض و همبسته با دولت‏های جدید اروپایی بدل شدند. در دنیای جدید روچیلدها همان جایگاه و کارکردی را در ساختار سیاسی یهودیان یافتند که در گذشته به عهده "شاهان داوودی" بود. در سده نوزدهم، بریتانیا قدرت برتر جهان به شمار می‌رفت و به تبع آن الیگارشی یهودی مستقر در انگلیس، و در رأس آن روچیلدها، رهبران طبیعی یهودیان جهان شمرده می‌شدند.
اعطای این نقش به روچیلدها ثمره پیوند زرسالاران یهودی و الیگارشی مستعمراتی بریتانیا بود؛ پیوندی که دو سده پیشینه در پشت خود داشت. به‏نوشته دکتر ریچارد دیویس، مورخ یهودی، ناتان روچیلد در تمامی اقدامات خود، به‏ویژه در اعطای وام به دولت‏های خارجی، از حمایت جان هریس، کمیسر کل وزارت خزانه‌داری انگلیس، برخوردار بود. (10) اوگن کورتی، محقق اتریشی، می‌نویسد به‏وسیله هریس بود که مترنیخ، صدراعظم اتریش، از نظر مالی به روچیلدها متکی شد. هریس مدافع این نظر بود و آن را اجرا کرد که بنیاد روچیلد به واسطه مالی انگلستان با سه قدرت بزرگ متحد علیه فرانسه بدل شود. ناتان نیز در پی این بود که بنیاد روچیلد را به بانکدار دولتی چهار قدرت بزرگ اروپا بدل کند. (11)
الیگارشی مستعمراتی بریتانیا برای اعطای این نقش به روچیلدها از حربه فشار سیاسی نیز بهره می‌برد. برای نمونه، زمانیکه دولت اتریش یکی از پیشنهادهای مالی بنیاد روچیلد را نپذیرفت، "شدیدترین فشارها از سوی انگلستان بر او وارد آمد تا بپذیرد." برای تحقق این امر، حتی هریس به پاریس رفت تا شخصاً با نمایندگان دولت‏های متحد انگلستان مذاکره کند و موافقت آنها را با پیشنهاد مالی ناتان روچیلد جلب نماید. (12)
به دلیل این جایگاه در ساختار سیاسی یهودیان است که برادران روچیلد، و در رأس آنان ناتان، به قدرت بی‌رقیب مالی دنیای غرب بدل شدند و با اعطای وام‏های کلان در مقام بانکدار اصلی دولت‏های اروپایی جای گرفتند. به‏نوشته مورخین دانشگاه عبری اورشلیم، "برای یک دوران طولانی تقریباً هیچ وام مهم دولتی در اروپا نبود که روچیلدها در آن مشارکت نداشته باشند." (13) در سال 1818، فریدریش فن گنتس، منشی مترنیخ، روچیلدها را به یکی از مقامات دولتی اتریش چنین معرفی می‌کند:
آنها یهودیانی عوام و نادان و در معاملات‌شان ناب‌ترین امپریالیست‌ها هستند... ولی از یک غریزه برجسته برخوردارند که سبب می‌شود هماره جهت صحیح را برگزینند و از میان دو جهت صحیح بهترین را. ثروت فراوان آنها (آنها امروزه ثروتمندترین افراد در اروپا هستند) تماماً نتیجه این غریزه است که عوام آن را به شانس نسبت می‌دهند. (14)
نامه گنتس نشان می‌دهد که چهار سال پس از سقوط ناپلئون، روچیلدها به راستی "ثروتمندترین" افراد در اروپا بودند.
روچیلدها از سال 1818 اعطای وام به دولت‏ها را آغاز کردند. نگاهی به فهرست مهم‌ترین وام‌هایی که شاخه انگلیسی بنیاد روچیلد، به ریاست ناتان مایر، در نخستین سال‏های پس از پایان جنگ‏های ناپلئونی پرداخت به روشنی بیانگر ابعاد این هیولای مالی است که از درون قاره اروپا حرکت خود را آغاز کرده بود.

سال 1818: وام 5 میلیون پوندی به دولت پروس؛
سال 1819: وام 12 میلیون پوندی به دولت بریتانیا؛
سال 1821: وام 2 میلیون پوندی به دولت ناپل؛
سال 1822: وام 5/2 میلیون پوندی به دولت ناپل؛
سال 1822: وام 5/3 میلیون پوندی به دولت پروس؛
سال 1822: وام 6/6 میلیون پوندی به دولت روسیه؛
سال 1823: وام 5/1 میلیون پوندی به دولت پرتغال؛
سال 1824: وام 5/3 میلیون پوندی به دولت اتریش.

در هشت سال بعدی بنیاد روچیلد وام‌های مهمی به دولت‏های پرتغال، فرانسه، برزیل، اتریش، انگلیس، پروس، ناپل و حتی به پاپ پرداخت کرد. در سال‏های بعد نیز اعطای این وام‌ها ادامه یافت. برای نمونه، در سال 1835 روچیلدها 15 میلیون پوند به دولت انگلستان و 4 میلیون پوند به دولت پرتغال پرداختند. (15)
آنتونی الفری کارکرد روچیلدها را در این دوران چنین توصیف می‌کند:
برادران روچیلد انحصار واقعی وام‌های دولتی به قدرت‌های بزرگ و کوچک را به دست داشتند. مشارکت آنان در ورای مرزهای ملی بود و به سود آنان بود که در ورای سیاست عمل کنند. معهذا، آنان لاجرم مقید به مرزهای سیاسی کشورهای میزبان بودند و به عرصه تضادهای سیاسی ملی کشیده می‌شدند. هرگاه بازار به رکود کشیده می‌شد، در اثر بحران محصولات کشاورزی یا بحران سفته‌بازی‏های راه‌آهن، دولت‏ها از آنان توقع داشتند که در بازار مداخله کنند و وضع را بهبود بخشند. معهذا، وفاداری برادران روچیلد به بنیاد در تمامی دوران زندگی‌شان فراتر از هر ملاحظه دیگر بود. نصیحت مایر آمشل به پسرانش این بود: "همه برادران باید در هر مسئله‌ای در کنار هم باشند؛ همه آنها باید مسئول کار یکدیگر باشند." بدینسان، "کیسه مشترک" روچیلدها به آنان قدرتی یگانه در اروپا بخشیده بود در ورای مرزها و مناقشات ملت‏ها و دولت‏ها. (16)
مشارکت مالی روچیلدها در حیات اقتصادی اروپا تنها به ملاحظات مالی محدود نمی‌شد؛ علل و پیامدهای سیاسی نیز داشت. برای نمونه، در سال 1825 آنان در نقش حامی مالی دولت بریتانیا ظاهر شدند و با تزریق طلاهایی، که به‏نوشته الفری "25 عضو خاندان روچیلد از مناطقی دوردست چون روسیه و عثمانی به دست آورده بودند"، "بانک انگلستان" را از ورشکستگی نجات دادند. (17)
در این دوران روچیلدها به سرمایه‌گذاری‏های عظیمی مبادرت ورزیدند. ناتان در سال 1824، بهمراه دو باجناقش- موسس مونت‌فیوره و بنجامین گومپرتز- موسسه بیمه "آلیانس" (18) را تأسیس کرد که تا به امروز با نام‌های گوناگون- چون "آلیانس"، "سان آلیانس" و "سان"- از مُعظَم‌ترین مجتمع‌های مالی جهان است. کمی بعد، ساموئل گرنی، جان ایروینگ (19) و آلکساندر بارینگ (پسر سِر فرانسیس بارینگ، بارون اشبرتون بعدی) به "کمپانی آلیانس" پیوستند. گرنی و ایروینگ از صرافان بزرگ لندن و از اعضای "الیگارشی کواکر" بودند. (20) بدینسان، "مجتمع آلیانس" به کانون مهم سرمایه مالی آن عصر بدل شد. معاصران این اتحادیه مالی را "کوهی از ثروت" توصیف می‌کردند که به حرکت درآمده است. (21) در اواخر دهه 1820 اداره مجتمع "آلیانس" با موسس مونت‌فیوره و ساموئل گرنی (1786-1886) بود.(22) امروزه، پیوندهای مجتمع "آلیانس" بهترین شاخصی است که می‌تواند شبکه گسترده مجتمع‌های عظیم مالی و تجاری و صنعتی متعلق به الیگارشی زرسالار معاصر را نشان دهد. در بحث "الیگارشی جهانی و دنیای امروز" با این پیوندها آشنا خواهیم شد.
درباره نقش مالی روچیلدها در دهه‌های نخستین سده نوزدهم ابهام‌ها فراوان است. چنین نیست که پس از گذشت قریب به دو سده، تمامی ابعاد تکاپوی ناتان مایر روچیلد آشکار و در دسترس باشد. آنچه به‏ویژه مورد علاقه ماست نقش روچیلدها در کمپانی هند شرقی بریتانیا و جایگاه آنان در پیدایش تجارت جهانی تریاک (به‏ویژه رابطه آنان با کمپانی "جردن ماتیسون" و "الیگارشی بوستن") در نیمه اول سده نوزدهم است. این دقیقاً نکاتی است که در تاریخنگاری یهود و نیز در بیوگرافی‏های رسمی خاندان روچیلد در هاله‌ای از سکوت فرو رفته است. در بحث "تجارت جهانی تریاک" یافته‌های خود را در این زمینه مطرح خواهیم ساخت. در اینجا تأکید می‌کنیم که در پیوند استوار ناتان مایر روچیلد با کمپانی هند شرقی تردیدی نیست و بی‌شک "تجارت شرق"، به‏ویژه تجارت تریاک که در آن زمان سودآورترین عرصه سرمایه‌گذاری انگاشته می‌شد، از مهم‌ترین عرصه‌های تکاپوی روچیلدها و سایر زرسالاران یهودی بوده است. پیوند استوار ناتان روچیلد با گردانندگان کمپانی هند شرقی را در نمونه زیر می‌توان دریافت: زمانیکه در سال 1826 یکی از حکمرانان آلمان به خانه ناتان روچیلد در لندن رفت، در میهمانی شام علاوه بر اعضای خاندان روچیلد، دو یا سه عضو هیئت مدیره کمپانی هند شرقی نیز حضور داشتند. (23)
ریچارد دیویس، روچیلدها را "آمیزه‌ای از سرمایه، سیاست و دیپلماسی" می‌خواند. (24) این تعبیری کاملا درست است. از درون جنگ‏های ناپلئونی روچیلدها تنها به عنوان "بزرگترین بانکدار اروپا" (25) سربرنکشیدند، آنان اینک، به عنوان رهبر و نماد زرسالاری یهودی، مقتدرترین و متنفذترین قدرت سیاسی قاره اروپا نیز به شمار می‌رفتند؛ قدرتی که به دلیل سرشت پنهانش کمتر شناخته می‌شد، به دلیل عدم تقیدش به سرزمین معین دامنه نفوذش مرزهای ملی را در‌می‌نوردید، و روش‏های منحصربفرد اِعمال قدرتش به او توانی فراتر از اقتدار واقعی‌اش می‌بخشید.
در این دوران ناتان روچیلد نزدیک‌ترین پیوندها را با جامعه اشرافی بریتانیا و در رأس آن خاندان سلطنتی و دربار بریتانیا داشت. در تاریخنگاری رسمی خاندان روچیلد، جان هریس به عنوان تنها واسطه ایجاد پیوند میان ناتان و خاندان سلطنتی انگلیس معرفی می‌شود. این پذیرفتنی نیست. درباره پیوندهای الیگارشی زرسالار یهودی، از دوران استقرارشان در آمستردام، با دربار انگلیس پیشتر سخن گفته‌ایم. باید بیفزاییم که زرسالاران یهودی با خاندان آلمانی هانوور نیز، از سال‏ها پیش از دستیابی‌شان به سلطنت انگلستان، پیوند استوار داشته‌اند.
برجسته‌ترین نام در دوران اولیه پیوند خاندان هانوور با زرسالاران یهودی لفمن بهرندز (بهرنز) (26) (1634-1714) است. سرآغاز این رابطه در اوایل نیمه دوم سده هفدهم و در دورانی است که خاندان فوق به عنوان دوک هانوور حکومت این سرزمین آلمانی‌نشین را به دست داشتند.
بهرندز تکاپوی خود را با فروش لوازم زینتی به دربار هانوور آغاز کرد و بتدریج به منبع اصلی تأمین مالی، واسطه دیپلماتیک و رئیس ضرابخانه دوک هانوور بدل شد. اقتدار او در دوران حکومت دوک ارنست اگوستوس (1679-1698) به اوج رسید.
بهرندز با ساموئل اوپنهایمر و سامسون ورتیمر، زرسالاران بزرگ اروپا و کارگزاران لئوپولد اول امپراتور "روم مقدس"، رابطه نزدیک داشت. (27) با بهره‌گیری از این نفوذ در دربار وین بود که، به‏نوشته دایرة المعارف یهود، در سال 1692 بهرندز موفق به دریافت عنوان شاهی برای دوک‌ هانوور شد.
لفمن بهرندز در دربار جرج، پسر ارنست اگوستوس و شاه بعدی هانوور (1698-1727)، نیز جایگاه پیشین را داشت. (28) این جرج همان کسی است که با نام جرج اول به سلطنت انگلستان رسید (1714-1727) و خاندان سلطنتی هانوور را در این کشور بنیان نهاد در حالیکه با زبان انگلیسی آشنایی نداشت و وزیرانش نیز آلمانی نمی‌دانستند! (29)
بهرندز به عنوان یک یهودی متعصب شناخته می‌شود و گفته می‌شود که او حتی کوشید تا یکی از خویشان خود را، که "مرتد" شده بود، به قتل رساند. (30)
دختر بهرندز با برادرزاده ساموئل اوپنهایمر ازدواج کرد. دیوید بن آبراهام اوپنهایم(31) (1664-1736)، داماد لفمن بهرندز، یکی از نامدارترین حاخام‌های نیمه اول سده هیجدهم است. تنها پسر دیوید اوپنهایم نیز با دختر سامسون ورتیمر ازدواج کرد. دیوید اوپنهایم دارای کتابخانه‌ای ارزشمند بود که شامل شش هزار نسخه چاپی و یکهزار نسخه خطی است. این کتابخانه بعدها به دانشگاه آکسفورد انتقال یافت و هم اکنون استخوان‌بندی بخش عبری کتابخانه بادلین (32) را تشکیل می‌دهد. (33)
در دوران سلطنت جرج و پس از آن، اعضای سایر خاندان‏های زرسالار یهودی- به‏ویژه دیوید، کوهن و گانز (34)- نیز به عنوان پیمانکاران مالی و نظامی در دربار هانوور حضور داشتند. (35) یهودیان در تکاپوهای دیپلماتیک (و طبعاً اطلاعاتی) جرج اول نیز مشارکت داشتند. برای نمونه، در جریان جنگ انگلیس و مراکش، پادشاه انگلیس موسس موکاتا (نیای مادری موسس مونت‌فیوره) را به عنوان نماینده خود برای مذاکره صلح با مولای اسماعیل، سلطان مراکش، برگزید و زمانیکه او موفق نشد موسی ابن‌عطار، (36) از سران جامعه یهودی مستقر در مراکش، را مأمور کرد. این مذاکرات به پیمان سال 1721 انگلیس و مراکش انجامید. (37)
تاریخ خاندان سلطنتی هانوور با ماجرای کتاب ایزنمنگر نیز آمیخته است؛ نخستین سانسوری که علیه پژوهش علمی در پیرامون یهودیان به‏وسیله فرمانروایان اروپای جدید اعمال شد.
یوهان اندریاس ایزنمنگر (38) (1654-1704) از شرق‌شناسان و عبری‌دانان آلمانی بود که پس از سفر به بندر آمستردام و آشنایی با وضع یهودیان این شهر (1680) به مدت 19 سال به پژوهش در متون عبری پرداخت. او در این دوران به تدریس در حوزه علمیه هایدلبرگ اشتغال داشت و به عنوان یکی از یهود‌شناسان بزرگ اروپا شهرت یافت.
در سال 1699 یهودیان فرانکفورت مطلع شدند که ایزنمنگر کتابی با عنوان یهودیت بی‌نقاب (39) در 2500 نسخه به چاپ رسانیده و قصد توزیع آن را دارد. یهودیان بلافاصله دست به کار شدند و ساموئل اوپنهایمر و سامسون ورتیمر از لئوپولد، امپراتور "روم مقدس"، فرمانی دال بر ممنوعیت انتشار این کتاب دریافت کردند. نسخه‌های کتاب جمع‌آوری و معدوم شد و ایزنمنگر دستگیر و زندانی شد.
جلوگیری از انتشار کتاب ایزنمنگر در محافل سیاسی و علمی اروپا پژواک گسترده یافت و علمای مسیحی (کاتولیک و پروتستان) و نیز حکمرانان اروپای مرکزی را به دو گروه موافق و مخالف ایزنمنگر تقسیم کرد. گروهی از حکمرانان اروپا، به‏ویژه فردریک اول (1657-1713) بنیانگذار سلطنت پروس، خواستار انتشار کتاب ایزنمنگر شدند و برخی، و در رأس آنان جرج هانوور، از اقدام امپراتور و ادامه توقیف کتاب حمایت کردند. در این میان، لفمن بهرندز در جلب مخالفت جرج با انتشار کتاب ایزنمنگر نقش مهمی ایفا کرد. (40)
ایزنمنگر 50 ساله، که در راه تدوین این کتاب رنج فراوان برده و تمامی دارایی خود را صرف چاپ آن کرده بود، در کوران این جدال به شکلی ناگهانی درگذشت. سرانجام کتاب فوق در سال 1711 به‏وسیله پادشاه پروس در 3000 نسخه در برلین منتشر شد. کتاب ایزنمنگر در دو مجلد (بیش از 2000 صفحه) است و در تدوین آن از 182 مأخذ عبری و 13 کتاب و رساله به زبان ییدیش (یهودی آلمانی) استفاده شده است. ترجمه انگلیسی این کتاب در سال‏های 1732-1733 انتشار یافت. ظاهراً آخرین چاپ آن (به زبان آلمانی) به سال 1893 تعلق دارد. (41)
میراث پیوند با زرسالاران یهودی از طریق دیگری نیز به خاندان سلطنتی انگلیس انتقال یافته است: خاندان دوک‌های ساکسونی. (42)
همسر ادوارد اگوستوس، پسر جرج سوم که دوک کنت (43) لقب داشت، از خاندان دوک‌های ساکسونی بود. او مادر ملکه ویکتوریاست.
ملکه ویکتوریا نیز با پسر دایی‌اش، پرنس آلبرت ساکس- کوبورگ- گوتا (44) (1819-1861)، ازدواج کرد. بدینسان، از زمان سلطنت ادوارد هفتم، پسر آلبرت و ویکتوریا، این خویشاوندی منجر به انتقال سلطنت انگلستان به خاندان دوک‌های ساکسونی شد.
در زمان سلطنت ادوارد هفتم، اعضای خاندان سلطنتی انگلیس همچنان حکومت منطقه ساکسونی آلمان را به دست داشتند: یکی از برادران ادوارد هفتم، آلفرد دوک ادینبورگ (45) (1844-1900)، از سال 1893 گرانددوک ساکس کوبورگ بود. آلفرد تنها داماد آلکساندر دوم، تزار روسیه (1855-1881)، است. (46) پس از آلفرد، برادرزاده‌اش چارلز ادوارد در این سمت جای گرفت. در نوامبر 1918 حکومت خاندان فوق بر ساکس کوبورگ به پایان رسید. (47)
درباره پیشینه پیوند زرسالاران یهودی با شاخه‌های متنوع خاندان دوک‌های ساکسونی پیشتر سخن گفته‌ایم. در اینجا تنها به نقش بهرند لهمن در دربار فردریک اگوستوس ساکسونی می‌پردازیم:
بهرند لهمن (48) (1661-1730)، که نام یهودی او یساخر برمن (49) است، صراف بزرگ شهر درسدن، (50) مقر دوک‌های ساکسونی، بود. او خویشاوند لفمن بهرندز، یهودی دربار هانوور، و باجناق یوناس مه‌یر، (51) صراف نامدار درسدن، است. نام بهرند لهمن به دلیل نقشی که در صعود فردریک اگوستوس (1670-1733)، دوک ساکسونی، به پادشاهی لهستان ایفا کرد، در تاریخ اروپا ماندگار است.
فردریک اگوستوس مردی درشت‌اندام، بسیار زورمند، حریص، پرخور و شهوتران بود و به دلیل این خصال به "اگوستوس قوی" (52) شهرت داشت. او در عین حال به شدت خودخواه و جاه‌طلب بود. (53) اگوستوس پس از مرگ برادرش در سال 1694 با نام "فردریک اگوستوس اول" حکمران ساکسونی شد ولی این نیز او را ارضاء نکرد. اگوستوس سخت در آرزوی دستیابی به پادشاهی لهستان بود و این انگیزه‌ای شد برای آغاز تحرکات گسترده شبکه الیگارشی یهودی منطقه. در این تکاپو، بهرند لهمن نقش اصلی را به دست داشت.
به‏نوشته دایرة المعارف یهود، بهرند لهمن پشتیبانی مالی (و قاعدتاً اطلاعاتی) از این طرح را به دست گرفت. او بین دو تا پنج میلیون گولدن خرج کرد و با تطمیع و رشوه توانست نظر اشراف لهستان را به پادشاهی اگوستوس جلب کند. لهمن در این تکاپو از حمایت مالی لفمن بهرندز برخوردار بود. روشن است که لهمن و بهرندز از حمایت سیاسی و مالی ساموئل اوپنهایمر، "قیصر یهود"، و سامسون ورتیمر، زرسالاران بزرگ دربار وین، برخوردار بودند.
بدینسان، در سال 1697 فردریک اگوستوس ساکسونی با نام اگوستوس دوم پادشاه لهستان شد. کمی بعد لهمن در شهر هالبرشتات اقامت گزید و به عنوان مشاور پادشاه به چهره قدرتمند این سرزمین بدل گردید. رابطه اگوستوس با بهرند لهمن چنان صمیمانه بود که گفته می‌شود برای راضی کردن لهمن به تراشیدن ریشش مبلغ 5000 تالر به وی داد و سپس با دست خود ریش او را تراشید.
لهمن کارگزار دیپلماتیک و پیمانکار نظامی پادشاه لهستان نیز بود. او جواهرات و سنگ‏های قیمتی مورد نیاز پادشاه و معشوقه‌هایش را در مقیاس وسیع تأمین می‌کرد و طلا و نقره مورد نیاز ضرابخانه دولتی را وارد می‌نمود. او به حکمرانان هانوور و برونسویک وام‌های کلانی پرداخت کرد و با دربار پروس نیز رابطه نزدیک مالی و دیپلماتیک داشت.
بهرند لهمن در هالبرشتات زندگی شاهانه‌ای داشت؛ املاک پهناوری در سراسر لهستان در تملک او بود و شبکه‌ کارگزارانش در شهرهای هانوور، درسدن، وین، هامبورگ و آمستردام مستقر بودند. (54) به دلیل اقتدار لهمن، گروه کثیری از یهودیان در دربار اگوستوس گرد آمدند و پادشاه لهستان مبالغ هنگفتی به آنان بدهکار شد. یک نمونه دانیل آبنسور است که نماینده سیاسی دربار لهستان در هامبورگ بود. (55)
مورخین دوران سلطنت اگوستوس را از فاجعه‌بارترین ادوار تاریخ لهستان می‌دانند. اگوستوس کوشید تا با تحمیل اقتدار خویش بر اشراف این کشور سلطنت مطلقه خود را مستقر سازد. او با پطر کبیر، تزار روسیه، متحد شد و از سال 1699 به جنگ با سوئد پرداخت. این جنگ به خلع او از سلطنت در سال 1704 انجامید. معهذا، با پیروزی روسیه بر سوئد (1709) وی بار دیگر به سلطنت بازگردانیده شد. ستمگری‏های اگوستوس و دستیاران یهودی‌اش در سال 1720 یکی از گسترده‌ترین قیام‌های دهقانی شرق اروپا، "قیام هایداماک‌ها"، را پدید ساخت. (56)
تنها وارث مشروع او فردریک اگوستوس دوم است که در سال 1733 دوک ساکسونی و در سال 1736 با نام اگوستوس سوم پادشاه لهستان شد و تا زمان مرگ (1763) در این سمت بود.
از اگوستوس دوم فرزندان نامشروع فراوانی نیز بر جای ماند که معروفترین آنان موریس دو ساکس(57) (1697-1750)، سردار نامدار فرانسوی، است. (58) موریس دو ساکس فرماندهی برخی از جنگ‏های پیروزمندانه فرانسه را به دست داشت و از سوی لویی پانزدهم، پادشاه فرانسه، به درجه مارشالی رسید. او نیز چون پدر عیاش و زنباره بود. ژرژ ساند(59) (بارونس دودوان، 1804-1876)، بانوی نویسنده فرانسوی، از تبار او و یکی از معشوقه‌هایش است. (60)
پیوند زرسالاران یهودی با دربار انگلیس تا زمان ورود ناتان روچیلد به انگلستان بطور مستمر تداوم داشت و پیش از ناتان، آبراهام گلداسمید بانکدار خاندان سلطنتی بریتانیا بود. (61) بنابراین، ورود ناتان مایر روچیلد به دربار بریتانیا نه یک حادثه جدید و نامتعارف در تاریخ دربار بریتانیا بلکه تداوم یک سنت دیرین خانوادگی بود. به علاوه، توجه کنیم که اعضای خاندان کوهن، خانواده همسر ناتان روچیلد، از اواخر سده هفدهم با دربار هانوور در آلمان پیوند فعال داشتند. و نیز توجه کنیم که جرج سوم و پسرش خویشاوند نزدیک و مشتریان اصلی "بردگان نظامی" ویلیام هسه کاسل بودند و قطعاً از این طریق از دیرباز مایر آمشل روچیلد و پسرانش، به‏ویژه ناتان، را می‌شناختند.
در دهه 1820 جان هریس، در کنار ولینگتون، یکی از رهبران جناح "توری" (حزب محافظه‌کار) به شمار می‌رفت و چون ولینگتون "از نزدیک‌ترین دوستان" ناتان بود. (62)
در اکتبر 1816، با پایان یافتن تعهدات بریتانیا در قبال متحدینش، مسئولیت هریس به عنوان کمیسر کل وزارت خزانه‌داری بریتانیا به پایان رسید. او در سال 1823 دبیر مالی وزارت خزانه‌داری شد. به‏نوشته دیویس، در این دوران نیز هریس از "موقعیتی استراتژیک" برای روچیلدها برخوردار بود زیرا مسئولیت به کار انداختن سرمایه‌های جرج چهارم را به دست داشت. کمی پس از انتصاب هریس در سمت فوق، در دسامبر 1823 جرج چهارم مبلغ 125 هزار پوند از بنیاد روچیلد فرانکفورت قرض کرد و ناتان به عنوان دلال این معامله مورد تقدیر مقامات وزارت خزانه‌داری انگلیس قرار گرفت. ریچارد دیویس "پیشینه هریس" را "رازآلود" می‌داند و می‌افزاید که در دهه 1820 وی در دسیسه‌های مالی دربار جرج چهارم نقش مهمی داشت. (63)
جرج چهارم (1762-1830)، به سان پدرش، از دوران ولیعهدی پیوند نزدیک با یهودیان و الیگارشی مستعمراتی بریتانیا داشت. جرج سوم در ده ساله پایانی سلطنتش بیمار بود. بدینسان، از سال 1811 ولیعهد به عنوان نایب‌السلطنه زمام امور را به دست گرفت و سرانجام با مرگ پدر در سال 1820 رسماً به سلطنت رسید.
آغاز نیابت‌سلطنت جرج دقیقاً مقارن با آغاز عملیات مالی- اطلاعاتی ناتان روچیلد و جان هریس در اروپای قاره و نیز مقارن با بهبود مجدد روابط ایران و انگلیس و خروج هیئت فرانسوی از ایران، اعاده اقتدار خاندان قوام شیرازی، مأموریت سِر گور اوزلی در ایران، جنگ اول ایران و روسیه و انعقاد معاهده گلستان است. جنگ‌ دوم ایران و روسیه و انعقاد معاهده ترکمن چای و قتل گریبایدوف نیز همزمان با دوران سلطنت جرج چهارم رخ داد. سلطنت جرج چهارم با استقرار آرتور ولزلی (ولینگتون) در رأس دولت بریتانیا به پایان می‌رسد.
جرج چهارم از جوانی به هرزگی شهرت داشت. روش زندگی او ناستوده بود و ولگردی‏هایش مورد نفرت مردم. در ابتدا معشوقه‌ای به‏نام ماری رابینسون (64) داشت که هنرپیشه تئاتر بود. سپس عاشق بیوه‌زنی کاتولیک به‏نام ماریا فیتزهربرت (65) شد و مخفیانه با او ازدواج کرد. جرج در سال 1795 رسماً با دختر عمه‌اش، کارولین دختر دوک برونسویک، (66) ازدواج کرد. جرج برای مراسم ازدواج با کارولین جشنی باشکوه و کم‌نظیر گرفت که 27 هزار پوند خرج آن شد. کمی پس از ازدواج، جرج و کارولین از هم جدا شدند. شارلوت، همسر لئوپولد ساکس کوبورگ پادشاه بعدی بلژیک، حاصل این وصلت است.
کارولین در سال 1813 از انگلستان خارج شد، ابتدا در آلمان و سپس در ایتالیا اقامت گزید و در واکنش به رفتار شوهرش زندگی آلوده‌ای در پیش گرفت. هرزگی‌های او تا بدان حد موهن بود که دولت انگلیس برای کنترل زندگی او گروهی از مأموران مخفی خود را به ایتالیا اعزام کرد. در 29 ژانویه سال 1820 جرج سوم درگذشت. کارولین، که اینک به عنوان زنی فاسد شهره خاص و عام بود، بناگاه به انگلستان بازگشت و به عنوان ملکه مصرانه خواستار شرکت در مراسم تاجگذاری جرج چهارم شد. جرج نپذیرفت و به اتهام "زنای محصنه" درخواست طلاق کرد. کشمکش میان این دو بالا گرفت. کارولین حتی کوشید به زور وارد محل برگزاری مراسم تاجگذاری شود ولی موفق نشد. او یک ماه بعد (ژوئیه 1812) در 47 سالگی درگذشت. (67) کاملا محتمل است که به دستور جرج چهارم مخفیانه به قتل رسیده باشد.
جرج چهارم دائم‌الخمر بود و در سال‏های پایانی زندگی‌اش تنها شب‌ها وزرا را به حضور می‌پذیرفت. (68) زندگی آلوده جرج سرانجام او را به شدت بیمار کرد تا بدانجا که تنها به کمک پزشکان قادر به ادامه زندگی بود. از سال 1822 وی بطور کامل بر پزشک معالجش، سِر ویلیام نایتون،(69) متکی شد.
دکتر نایتون تنها پزشک پادشاه انگلستان نبود، محرم و کارگزار او در امور خصوصی‌اش نیز به شمار می‌رفت. طبق اسناد موجود، نایتون به دستور جرج به حساب سرمایه‌های او در نزد ناتان روچیلد نیز رسیدگی می‌کرد. (70) بدینسان، در پیرامون پادشاه بیمار انگلستان حلقه‌ای سه نفره- مرکب از ناتان روچیلد، جان هریس و دکتر ویلیام نایتون- شکل گرفت و به کانونی بسیار متنفذ و فعال در تکاپوهای مالی و سیاسی بدل شد.
نقش مرموز و پس پرده ناتان روچیلد و دکتر نایتون در دربار جرج چهارم موضوع یکی از معروف‌ترین کاریکاتورهای جرج کروکشانک(71) (1792-1878)، کاریکاتوریست نامدار انگلیسی، به‏نام "یهودی و دکتر" است. (72)
پیوند ناتان روچیلد با خاندان سلطنتی بریتانیا به جرج چهارم محدود نبود. ناتان بانکدار شخصی سایر پسران جرج سوم، به‏ویژه ادوارد اگوستوس (دوک کنت)، نیز بود. این دوک کنت، به سان برادرش جرج چهارم، به شدت هرزه و ولخرج بود و به این دلیل در زمان مرگ (1820) بدهی سنگینی برجای گذارد که بعدها (1839) دخترش، ملکه ویکتوریا، آن را پرداخت. (73)
پس از مرگ دوک کنت، رابطه ناتان با خانواده او ادامه یافت و از جمله برای صبحانه بیوه او، مادر ویکتوریا، بطور منظم از فرانکفورت شکلات‌های مخصوص وارد می‌کرد. (74)
بدینسان، در زمان سلطنت ویکتوریا، روچیلدها بانکداران شخصی ملکه ویکتوریا و همسرش، پرنس آلبرت، نیز بودند. در این دوران تمامی نامه‌های محرمانه ملکه انگلیس به آلمان از طریق روچیلدها ارسال می‌شد زیرا به‏زعم ویکتوریا این پستی "کاملا بی‌خطر و بسیار سریع" بود. (75)
هرزگی و فساد اخلاقی و مالی سیره معمول تمامی پسران جرج سوم بود. دوک کلارنس، (76) سومین پسر جرج سوم که پس از مرگ برادرش با نام ویلیام چهارم به سلطنت رسید (1830-1837)، نیز هرزه و بدنام بود. او، که از صمیمی‌ترین دوستان دریاسالار نلسون بود، به مدت 20 سال با هنرپیشه‌ای به‏نام دوروتی جردن (77) زندگی کرد و از او صاحب ده فرزند نامشروع شد. (78) آنتونی الفری می‌نویسد:
عموهای زشت‌کردار ویکتوریا، به‏رغم تمامی شرارت‌های آشکارشان، [در برخورد به یهودیان] فاقد تعصب بودند. آنان با میل و رغبت با جامعه یهودیان معاشرت می‌کردند. دوک ساسکس (79) کتابخانه‌ای باشکوه از کتب عبری برپا کرد. او بهمراه برادرانش- دوک کمبرلند (80) و دوک کمبریج(81) - در کنار آبراهام گلداسمید، دوست دریاسالار نلسون و حامی مالی لیدی هامیلتون،(82) در کنیسه‌ها حضور می‌یافت. دوک کمبریج، لردهای تابع خود را به‏رغم میل‌شان ترغیب می‌کرد که آخرین موانع انتخاب یهودیان به عضویت انجمن‏های شهر را رفع کنند. (83)
این دوک کمبرلند (1771-1851)، که نام اصلی‌اش ارنست اگوستوس است، پنجمین پسر جرج سوم است. او نیز به بدکاری و هرزگی شهره بود و به عنوان یکی از "مرتجع‌ترین" چهره‌های سیاست انگلستان شناخته می‏شد. دوک کمبرلند در سال 1837 پادشاه هانوور شد و در دوران سلطنت بر این سرزمین نام نیکی از خود به یادگار ننهاد. (84)
ناتان روچیلد از سال 1816 بانکدار شخصی لئوپولد (1790-1865)، پادشاه بعدی بلژیک، نیز بود. (85)
لئوپولد به خاندان آلمانی دوک‌های ساکسونی تعلق دارد. برادر ارنست اول، شاه ساکسونی، برادر زن دوک کنت و دایی ملکه ویکتوریاست. (86)
لئوپولد در جنگ‏های ناپلئونی به عنوان ژنرال ارتش روسیه شرکت داشت، سپس در انگلستان مقیم شد و دوک کندال (87) لقب گرفت. او در سال 1816 با شارلوت، دختر جرج چهارم و کارولین برونسویک، ازدواج کرد ولی همسرش یک سال بعد درگذشت.
داماد ناکام به اقامت خود در انگلستان ادامه داد، از سوی پادشاه انگلیس به وی درجه فیلدمارشالی اعطا شد و به عضویت شورای خصوصی مشاورین پادشاه منصوب شد. (88) او سرانجام با حمایت دربار بریتانیا و لویی فیلیپ، پادشاه فرانسه، در 4 ژوئن 1831 به عنوان پادشاه بلژیک زمام امور این کشور را به دست گرفت و خاندان سلطنتی کنونی بلژیک را بنیان نهاد.
او، که اینک لئوپولد اول نامیده می‌شد، در اوت 1832 با دختر لویی فیلیپ ازدواج کرد. یکی از پسران این دو به‏نام لئوپولد دوم پادشاه بعدی بلژیک (1865-1909) است. پسر دیگر به‏نام فیلیپ، کنت فلاندرز، (89) با خاندان هوهن‌زولرن (پروس) وصلت کرد. او پدر آلبرت اول، پادشاه بلژیک (1909-1934)، است. شارلوت (کارلوتا)، تنها دختر لئوپولد اول، به همسری ماکزیمیلیان، امپراتور نگونبخت مکزیک، درآمد و سرنوشتی تراژیک یافت. (90)
لئوپولد اول از طریق غارت وحشیانه مستعمرات به انباشت ثروت شخصی خود پرداخت و پسرش، لئوپولد دوم، نیز راه پدر را ادامه داد. لئوپولد دوم، که با الیگارشی مستعمراتی انگلیس پیوند استوار داشت، از دوران ولیعهدی در عملیات غارتگرانه در قاره آفریقا فعال بود. او در دوران سلطنت به توسعه‌طلبی در قاره آفریقا پرداخت و در سال 1885 سرزمین کنگو را تصرف کرد. او این سرزمین را مِلک شخصی خود اعلام کرد، نام آن را "دولت آزاد کنگو" نهاد و با قساوتی کم‌نظیر به اداره آن پرداخت.
اعضای خاندان سلطنتی بلژیک در مشارکت با زرسالاران یهودی در سده بیستم نیز مقام خود را محفوظ داشته و ثروت خود را انبوه‌تر ساخته‌اند. این خاندان امروزه از برجسته‌ترین اعضای الیگارشی زرسالار معاصر به شمار می‌رود. ریچارد دیویس پیوند روچیلدها با لئوپولد را بسیار سودمند می‌داند. (91)
روچیلدها با بارون استوکمار نیز نزدیک‌ترین روابط را داشتند.
کریستین فردریش استوکمار (92) (1787-1863) در جنگ‏های ناپلئونی به عنوان پزشک شرکت داشت و در سال 1816 طبیب شخصی لئوپولد شد. او علاوه بر طبابت، به سان دکتر نایتون، منشی و مشاور سیاسی لئوپولد نیز بود. پس از صعود لئوپولد به سلطنت بلژیک به استوکمار عنوان بارونی اعطا شد. او اینک نزدیک‌ترین فرد به پادشاه بلژیک و مرد قدرتمند این سرزمین به شمار می‌رفت. بارون استوکمار، که از دوستان صمیمی ویکتوریا و همسرش، پرنس آلبرت (برادرزاده لئوپولد)، بود ارتباطات میان بلژیک و انگلستان را به عهده داشت. او از آغاز سلطنت ویکتوریا مشاور ملکه انگلیس نیز بود. (93)
در سال 1824، همان سالی که "مجتمع آلیانس" آغاز به کار کرد، در لندن کلوپی تأسیس شد به‏نام آتنائوم (94) که کانون تجمع گروهی از متنفذترین چهره‌های سیاسی و فرهنگی بریتانیای آن عصر به شمار می‌رفت.
تعدادی از اعضای اولیه کلوپ آتنائوم عبارتند از: دوک ولینگتون (نخست‌وزیر بعدی)، سِر رابرت پیل (95) (نخست‌وزیر: 1834-1835، 1841-1846)، لرد جان راسل (96) (نخست‌وزیر: 1846-1852، 1865-1866؛ وزیر خارجه: 1852-1853، 1859-1865)، سِر هنری داوی (97) (رئیس بعدی انجمن سلطنتی)، سِر توماس لارنس (98) و فرانسیس پالگریو. (99)
برخی از اعضای بعدی کلوپ عبارتند از: توماس ماکائولی ، جان استوارت میل، توماس بارنز (100) (سردبیر تایمز)، چارلز داروین، چارلز دیکنز و بالاخره لرد پالمرستون (نخست‌وزیر: 1855-1858، 1859-1865؛ وزیر خارجه: 1830-1841، 1846-1851). (101)
چهار سال پس از تأسیس کلوپ آتنائوم، یکی از اعضای نامدار آن، دوک ولینگتون، در رأس دولت بریتانیا جای گرفت. از آن پس، تا سالیان مدید، اعضای این کلوپ زمام دولت بریتانیا را به دست داشتند. نخست‌وزیرانی که از این کلوپ برخاستند هم به حزب "ویگ" (لیبرال) تعلق داشتند (لرد جان راسل و پالمرستون) و هم به حزب "توری" (ولینگتون و پیل).
در انگلستان نیمه اول سده نوزدهم کلوپ‌های متنفذ دیگری نیز وجود داشت، ولی آنچه "کلوپ آتنائوم" را متمایز می‌کند حضور گروهی از برجسته‌ترین اعضای الیگارشی یهودی انگلیس در ترکیب بنیانگذاران و اعضای آن است: ناتان مایر روچیلد و اسحاق لیون گلداسمید، دو زرسالار نامدار یهودی لندن، و اسحاق دیزراییلی، پدر بنجامین دیزراییلی نخست‌وزیر نامدار عصر ویکتوریا، از بنیانگذاران و اعضای اولیه این کلوپ‌اند. مدتی بعد به درخواست ناتان روچیلد، موسس مونت‌فیوره (باجناق ناتان) و به درخواست اسحاق گلداسمید، فرانسیس گلداسمید (پسر بزرگ اسحاق) نیز به عضویت کلوپ فوق درآمدند. (102)
با توجه به این ترکیب، که "کلوپ آتنائوم" را به محفلی کوچک و صمیمی از برجسته‌ترین چهره‌های مالی و سیاسی و فرهنگی آن عصر بدل می‌کند، اهمیت این کلوپ در سیاست بریتانیا و سراسر جهان کاملا آشکار است. ترکیب اعضا به روشنی آمیزه‌ای از زرسالاری یهودی و مستعمراتی و شخصیت‌های فکری برجسته آن عصر (چون ماکائولی، جان استوارت میل، داروین و دیکنز) و ارباب متنفذترین رسانه آن عصر (سردبیر تایمز) را جلوه‌گر می‌سازد. علاوه بر افراد فوق، نیاکان بسیاری از خاندان‏های دیگر عضو الیگارشی جهانی معاصر را نیز در زمره اعضای این کلوپ می‌یابیم. اسمایس‌ها و لاکهارت‌ها از این جمله‌اند. (103)
کانون دیگری که این ترکیب به روشنی در آن جلوه‌گر است، "انجمن سلطنتی" بریتانیاست که از اوایل سده هیجدهم تا به امروز نمایندگان الیگارشی یهودی در آن حضور داشته‌اند. آلوارو لوپز و موسس داکوستا در نیمه اول سده هیجدهم و بنجامین گومپرتز و موسس مونت‌فیوره (دو باجناق ناتان روچیلد) در نیمه اول سده نوزدهم نمونه‌هایی از اعضای خاندان‏های زرسالار یهودی‌اند که به عضویت "انجمن سلطنتی" بریتانیا درآمدند. اینکه چگونه می‌توان موسس مونت‌فیوره "صراف" را "شخصیتی علمی" دانست و عضویت او را در انجمن سلطنتی "ارزشمند و نافع" شمرد (104) رازی است که درک آن دشوار نیست. این سنتی است که تا به امروز تداوم داشته است.
الیگارشی یهودی از نفوذ دکتر نایتون و هریس در پادشاه بیمار بهره فراوان برد و با اتکاء بر این نفوذ بود که آرتور ولزلی (ولینگتون) در رأس دولت انگلیس جای گرفت.
در اوایل سال 1827، جرج چهارم هریس را به دولت لرد گادریچ (105) تحمیل کرد و با اصرار نخست‌وزیر را واداشت تا وی را در مقام رئیس کل (وزیر) خزانه‌داری بریتانیا منصوب کند. این امر نارضایتی اعضای کابینه را برانگیخت، کار به اختلاف کشید و سرانجام نخست‌وزیر استعفا داد. جرج چهارم بلافاصله استعفای گادریچ را پذیرفت و در ژانویه 1828 ولینگتون را مامور تشکیل دولت جدید کرد. (106)
در آن زمان، در محافل سیاسی انگلستان نقش ناتان روچیلد در صعود ولینگتون امری آشکار بود و این حادثه پیروزی کانون‏های زرسالار لندن تلقی می‌شد. گواه ما کاریکاتوری است که در آغاز نخست‌وزیری ولینگتون در مطبوعات لندن به چاپ رسید. در این کاریکاتور، ولینگتون در حالی به تصویر کشیده شده که بر کرسی صدارت تکیه زده و صندوقچه طلای "وزارت خزانه‌داری" را بر زانوی خود نهاده است. کرسی حامل ولینگتون را کارگزاران دولت بریتانیا حمل می‌کنند. در یکسو ناتان روچیلد و یک حاخام یهودی با رضایت و در سوی دیگر سه تن از مردم عادی (نمادی از مردم انگلستان و ایرلند و اسکاتلند) با ناخشنودی نظاره‌گر حرکت این کاروان‌اند. (107)
در فوریه 1828 یکی از نمایندگان پارلمان بریتانیا به نام دانکومب (108) در سخنرانی خود در مجلس عوام در پیرامون اختلاف‌ها و تعارض‌هایی که به سقوط دولت لرد گادریچ انجامید چنین گفت:
من به یقینی استوار رسیده‌ام که در پشت صحنه دست‌ مرموزی در کار است که هر اقدامی را صحنه‌آرایی و سازماندهی می‌کند. چه کسی می‌تواند انکار کند که در پس تاج و تخت سلطنت نفوذی پنهانی وجود دارد که شکل آن دیده نمی‌شود، نام آن هیچگاه بر زبان جاری نمی‌گردد، به همه اسرار دولتی دسترسی دارد، و تمامی تحولات ناگهانی در دولت را سازمان می‌دهد.
دانکومب چنین ادامه داد:
در پیوند تنگاتنگ با این موجود نامرئی، یک قدرت جدید و هولناک، استوارتر از اولی، وجود دارد که تا سال‏های اخیر در اروپا شناخته شده نبود: خدای پایان‌ناپذیر ثروت. او مباهات می‌کند که داور صلح و جنگ است و اعتبار مالی ملت‌ها به سر انگشتان او وابسته است؛ مکاتبات او غیرقابل شمارش است، پیک‌های او بیش از پادشاهان و حکمرانان مطلق‌العنان است، و وزرای دولت‏ها با پول او زندگی می‌کنند. او، که بر دولت‏های اروپای قاره چنگ انداخته است، اکنون می‌خواهد سلطه خود را بر دولت ما نیز تحمیل کند. حتی دن میگوئل بزرگ، که اخیراً درباره او این همه شنیده و دیده‌ایم، مجبور شد ابتدا به این فرد ملتجی شود و سپس به تاج و تخت سلطنت دست یابد.
دانکومب چنین نتیجه گرفت: "آقایان! این نفوذ پنهان به شکلی کاملا چشمگیر وجود دارد." او سپس ساده‌لوحانه از ولینگتون خواست که اجازه ندهد بیش از این سرنوشت بریتانیا به دست "یک یهودی و یک پزشک" باشد. (109)
منظور دانکومب از "دست مرموزی که در پس تاج و تخت سلطنت وجود دارد" دکتر نایتون و منظور او از "خدای پایان‌ناپذیر ثروت" ناتان مایر روچیلد است. دن میگوئل (110) (1802-1866) فوق‏الذکر نیز پسر ژان ششم، پادشاه پرتغال، و برادر پدرو اول، امپراتور برزیل، است.
میگوئل که تا 19 سالگی در برزیل پرورش یافت و سواد خواندن و نوشتن نداشت، در تاریخ اروپا به عنوان چهره‌ای "وحشی" و "فاسد" شناخته می‌شود. (111) او در زمان مرگ پدر (1826) تلاش برای تصرف قدرت را آغاز کرد. در ژانویه 1828، کمی پس از صعود ولینگتون به نخست‌وزیری بریتانیا، به لندن سفر کرد و با ولینگتون ملاقات نمود. در پی این دیدار، ولینگتون نیروهای نظامی انگلستان را از پرتغال فراخواند. بدینسان، میگوئل با وام دریافتی از ناتان روچیلد تهاجم به لیسبون را آغاز کرد، به‏نام میگوئل اول سلطنت پرتغال را تصاحب کرد و حکومتی خودکامه و سرکوبگر بر پا نمود. این در حالی است که ماریا، برادرزاده میگوئل (دختر پدرو و خواهرزاده فرانتس امپراتور اتریش) رسماً به عنوان ملکه پرتغال شناخته می‌شد. این سرآغاز جنگی خونین در پرتغال است که تا سال 1834 ادامه یافت و با شکست کامل میگوئل به پایان رسید. (112) دوران "جنگ‏های دن میگوئل" از سیاه‌ترین و خونین‌ترین ادوار تاریخ معاصر پرتغال است.
دکتر ریچارد دیویس یهودی در دفاع از روچیلدها می‌نویسد:
این اتهامات اغلب نادقیق یا گمراه‌کننده است. ناتان هیچگاه لاف نمی‌‌زد که داور صلح و جنگ است یا اعتبار مالی کشورها به سرانگشتان او وابسته است؛ او آنقدر نادان نبود که چنین لاف‌هایی بزند حتی اگر به آنها باور داشت. بی‌شک، چنانکه دیدیم، پیک‌های او بیش از پادشاهان بود ولی وزرای دولت‏ها دقیقاً با پول او زندگی نمی‌کردند هرچند هریس بی‌تردید از همکاری با ناتان سود می‌برد. ناتان درواقع به دن میگوئل وامی داده بود که به‏وسیله آن توانست به شکلی مناسب به پرتغال بازگردد؛ ولی این وام پنجاه هزار پوندی در هماهنگی با دولت بریتانیا و با ضمانت آن پرداخت شد. (113)
پروفسور ریچارد دیویس، استاد تاریخ دانشگاه واشنگتن آمریکا و کریست کالج کمبریج و عضو "انجمن سلطنتی تاریخ" بریتانیا، (114) علاوه بر کارکرد روچیلدها به عنوان منبع تغذیه مالی دولت بریتانیا و سایر دولت‏های اروپایی، ارائه خدمات اطلاعاتی را به عنوان دومین کارکرد مفید آنان برای دربار و دولت بریتانیا ذکر می‌کند. او با اشاره با کارایی "شبکه اطلاعاتی روچیلدها" در دوران جنگ‏های ناپلئونی می‌نویسد:
شبکه گسترده اطلاعاتی روچیلدها در اروپا نه تنها ثابت شد که بسیار قابل اتکا است بلکه هر روز بیش از پیش به کانال رسمی ارتباطی دولت بریتانیا بدل گردید. برای نمونه، در 20 اکتبر 1826 جرج کانینگ، وزیر امور خارجه، محرمانه به شاه [جرج چهارم] نوشت: "از طریق گزارشی که دیروز از قسطنطنیه [استانبول] به بنیاد روچیلد رسیده تأیید شده که دربار عثمانی با تمامی تقاضاهای روسیه موافقت کرده است." (115)
بدینسان، کانینگ در یادداشت خود به پادشاه انگلیس اخباری را در اختیار او قرار می‌دهد که نه به‏وسیله سِر استراتفورد کانینگ، پسر عموی جرج کانینگ و سفیر بریتانیا در استانبول، یا شبکه جاسوسی این دولت، بلکه به‏وسیله روچیلدها ارسال شده است. این سند روشن می‌کند که در دوران حکومت سلطان محمود دوم (1223-1255‌ق./ 1808-1839‌م.) روچیلدها در دربار عثمانی عوامل متنفذی داشته‌اند که اطلاعاتی چنین مهم را به لندن گزارش می‌کرده‌اند.
پیوند اطلاعاتی الیگارشی یهودی با قدرت‏های اروپایی در دوران جنگ‏های ناپلئونی و به‏وسیله روچیلدها پدید نشد. پیشتر درباره کارکرد اطلاعاتی الیگارشی یهودی مکرر سخن گفته‌ایم و این نقش را از دوران پیوند یهودیان با الیگارشی صلیبی اروپا بررسی کرده‌ایم. گفتیم که در دهه 1630 یهودیان برای دربار دانمارک یک "سرویس مخفی اطلاعاتی" ایجاد کردند. (116) در حوالی نیمه سده هفدهم آنتونیو کارواخال برای اولیور کرومول، دیکتاتور انگلستان، یک "سازمان اطلاعات خارجی" ایجاد کرد که خود در رأس آن جای داشت. (117) و گفتیم که در اوایل سده هیجدهم سِر سولومون مدینا "پیمانکار اطلاعاتی" دربار بریتانیا بود. (118) بنابراین، این نوع از رابطه نیز پیشینه‌ای طولانی دارد و قدمت آن به سده‌ها پیش از جنگ‏های ناپلئونی و پیوند ناتان روچیلد با دربار بریتانیا می‌رسد. آنچه ریچارد دیویس و ویرجینیا کاولس مفتخرانه از آن با عناوینی چون "شبکه اطلاعاتی روچیلدها" یاد می‌کنند درواقع نام رمز شبکه و کارکردی است که از دیرباز، از زمان وصلت زرسالاری یهودی و الیگارشی اروپا، وجود داشته است. همانگونه که "صرافی یهودی" را باید پدر بانکداری جدید دنیای غرب انگاشت، شبکه اطلاعاتی یهودیان را نیز به درستی باید پدر سازمان‏های جدید اطلاعاتی غرب دانست.
ویرجینیا کاولس در کتاب خود مکرر از "سازمان اطلاعاتی روچیلدها" سخن گفته است. او از جمله به کارایی این شبکه در جنگ‏های ناپلئونی اشاره می‌کند و می‌نویسد:
حتی از زمان جنگ واترلو برادران روچیلد به سازماندهی بهترین شبکه از عوامل اطلاعاتی خود در قاره اروپا دست زده بودند و سریع‌ترین ابزارهای انتقال اطلاعات از یک نقطه به نقطه دیگر را پدید آورده بودند. (119)
کتاب کاولس در زمان نخست‌وزیری ادوارد هیث و اقتدار لرد ویکتور روچیلد در دولت بریتانیا منتشر شده است. مطالعه دقیق این کتاب و قراین متعدد مندرج در آن این اندیشه را به ذهن متبادر می‌کند که این کتاب به‏وسیله لرد روچیلد به دقت ویرایش شده است. تأکیدهایی که در این کتاب بر "سازمان اطلاعاتی روچیلدها" مندرج است نیز محتملا به سلیقه و مشرب ویکتور روچیلد باز می‏گردد.
به‏نوشته دیویس، "منابع اطلاعاتی روچیلدها غالباً سریع‌تر و بهتر از دولت‏ها عمل می‌کردند." (120) این امری است که مورد اذعان بسیاری از رجال سیاسی اروپا بود. برای نمونه، تالیران سالخورده و محیل، که در سال‏های 1830-1834 به عنوان سفیر فرانسه در لندن حضور داشت و به‏سان ولینگتون از نزدیک‌ترین معاشران ناتان روچیلد بود، (121) به شدت تحت تأثیر "سرویس اطلاعاتی روچیلدها" قرار گرفت. او در نامه‌ای به پاریس نوشت: "دولت انگلیس همیشه از همه چیز 12 ساعت قبل از رسیدن مکاتبات لرد استوارت [سفیر انگلیس در فرانسه] به‏وسیله روچیلدها مطلع می‌شود." (122)
معهذا، دکتر دیویس می‌کوشد تا هرگونه شائبه بهره‌گیری زرسالاران یهودی از این اهرم‌های موثر قدرت سیاسی به سود خود را مرتفع کند و نقش ایشان را به ارائه خدمات به دولت‏های غربی محدود کند. او سهم روچیلدها را در توسعه امپریالیسم بریتانیا تنها در حد "مشاورین محترم" دولت‏های بریتانیا جلوه می‌دهد که "تسهیلات مهمی" در زمینه گردآوری اطلاعات و اجرای سیاست‌ها برای این دولت‏ها فراهم می‌آوردند. (123) او می‌افزاید:
شبکه بین‌المللی گردآوری اطلاعات آنها بی‌نظیر بود و این حقیقتی بود که وزارت امور خارجه بریتانیا برای مدت طولانی، از زمان کانینگ، می‌دانست. آنچه تغییر کرد رشد تمایل دولت‏ها از دهه 1860 به استفاده از این شبکه بود.
به‏نوشته پروفسور دیویس، "از این زمان" دولت‏های بریتانیا به شکلی مطلوب از خدمات روچیلدها بهره بردند. (124)
این "شبکه بین‌المللی روچیلدها" چیست، اعضای آن کیستند و کارنامه آن کدام است؟ در این پژوهش با برخی از وابستگان زرسالاری یهودی در هند، عثمانی، ایران و برخی کشورهای دیگر آشنا شده و خواهیم شد. در اینجا تنها بر این اصل تأکید می‌کنیم:
اگر بپذیریم عاملی موثر به‏نام زرسالاری یهودی در عرصه جهانی حضور داشته و دارد و اگر بپذیریم که این عامل دارای شبکه جهانی کارگزاران خود و منافع و اهداف خاص خویش بوده است، لاجرم باید بپذیریم که در سیاست ایران نیز این نیرو، مستقل از قدرت‏های امپریالیستی غرب و شبکه‌های عوامل آنان، حضور داشته است.
ناتان مایر روچیلد در دوران بیست ساله زندگی‌اش پس از جنگ‏های ناپلئونی به شهرتی افسانه‌ای دست یافت و به ملجاء استمداد مالی دولت‏ها و حکمرانان سراسر اروپا بدل شد. بسیاری از شاهزادگان و اشراف و دولتمردان اروپایی در سفر به لندن به دیدار "شاه یهود" نیز می‌شتافتند و چاپلوسانه ارادت خود را ابراز می‌داشتند. (125)
در این دوران، از درون انقلاب‏های اروپا گروه جدیدی به‏نام "روشنفکران انقلابی" نیز پدید شد که بطور عمده در عرصه‌های فرهنگی، به‏ویژه کتاب و مطبوعات، در تکاپو بودند. آنان بزرگترین دشمنان سلطه "اتحاد مقدس" قدرت‏های ضد ناپلئون بر اروپای جدید، که آن را "اتحاد نامقدس" می‌نامیدند، و به تبع آن روچیلدها بودند. بدینسان، روچیلدها به عنوان برجسته‌ترین نماد "الیگارشی مالی" به آماج اصلی حملات این گروه نیز بدل شدند و در میان عامه مردم شهرت فراوان یافت. نمونه‌ای از این تلقی را در کاریکاتوری می‌یابیم که در حوالی سال 1840، چهار سال پس از مرگ ناتان روچیلد، منتشر شد. کاریکاتوریست آلمانی روچیلدها را به سان هیولایی به تصویر کشیده است که از درون کیسه‌ای از طلا سر در آورده و پنجه‌های او در سراسر جهان، از اروپا تا آمریکا و آسیا، در کار است. (126)
ناتان مایر روچیلد، به‏رغم ثروت انبوه و اقتدار فراوانش، تا پایان عمر به سان یک "صراف یهودی"، چنانکه شکسپیر در شخصیت "شایلوک" به تصویر کشیده، زیست و تا پایان عمر از نظر دینی یک یهودی کاملا مقید بود. (127) دکتر ریچارد دیویس یهودی، ناتان را "بنده بی‌آزرم خدای تجارت" می‌نامد. (128) منظور وی از این تعبیر ارائه ستایشی افتخارآمیز و شگفتی‌آفرین از شخصیت ناتان است نه تقبیح او.
ناتان مایر روچیلد عامی، خشن و متکبر بود. داستان زیر گویای سلوک و کردار اوست: معروف است زمانی یک شاهزاده آلمانی در سفر به لندن برای عرض ارادت به روچیلد نامدار به دفتر کار او رفت. ناتان، که در پشت میز خود به دقت مشغول بررسی دفاتر مالی‌اش بود، به وی یک صندلی تعارف کرد و بی‌اعتنا به کار خود ادامه داد. شاهزاده برآشفت و گفت: "گویا نمی‌دانید من کیستم، آقا!" و سپس خود را با عناوینی مطنطن معرفی کرد. ناتان بی‌اعتنا پاسخ داد: "پس بفرمایید روی دو صندلی بنشینید!" (129)
به‏نوشته آنتونی الفری، ناتان مایر روچیلد تا پایان عمر یک "فرانکفورتی زمخت" باقی ماند و معاصرانش او را "نچسب، بی‌فرهنگ و نامطبوع" توصیف کرده‌اند. او در 28 ژوئیه 1836 به علت مسمومیت ناشی از خراش یاقوت درگذشت. (130) در 8 اوت، تشییع جنازه او با شرکت شهردار و کلانتران لندن، گروهی از رجال سیاسی بریتانیا و سفرای روسیه، پروس، اتریش، ناپل و چند کشور دیگر با شکوه تمام برگزار شد. (131)
در زمان مرگ ناتان، آمشل بانکدار دبیر کنفدراسیون آلمان در فرانکفورت و بانکدار دربار پروس بود، سالومون ستون مالی دربار هابسبورگ و "اتحاد مقدس" محسوب می‌شد، کارل در شبه جزیره ایتالیا حکومت مالی خود را گسترده بود، و بارون جیمز روچیلد امپراتوری مالی روچیلدها را در فرانسه می‌گسترد. در این میان جیمز برجسته‌ترین فرد در میان برادران، پس از ناتان، به شمار می‌رفت و از این پس عملا رئیس خاندان روچیلد شمرده می‌شد. (132)

پی‌نوشت‌ها:

1. درباره پیشینه بانکداری در اروپا و نقش یهودیان در آن بنگرید به: همین کتاب، ج 2، صص 105-124.
2. Hope
3. Thomson, ibid, p. 164-165.
4. Judaica, vol. 4, p. 173.
5. Cowles, ibid, pp. 53, 72.
6. Trevelyan
7. اشاره به وعده "عهد عتیق" به یهودیان که سرزمینی نصیب آنها خواهد شد که از آن شیر و عسل می‌جوشد.
8. Ortolans farcis a la Talleyrand: یکی از غذاهای مندرج در فهرست شام کاخ لیونل روچیلد
9. Davis, ibid, pp. 99-100.
10. ibid, p. 40.
11. Corti, ibid, p. 137.
12. ibid, p. 141.
13. Ben-Sasson, ibid, p. 797.
14. Corti, ibid, p. 205; Cowles, ibid, p. 53.
15. Cowles, ibid, pp. 60, 86; Davis, ibid, pp. 40, 70.
16. Allfrey, ibid, p. 64.
17. ibid, p. 29.
18. Alliance Assurance Company
19. John Irving
20. درباره "الیگارشی کواکر" بنگرید به: همین کتاب، ج 2، صص 330-331.
21. Cowles, ibid, p. 60; Davis, ibid, pp. 40, 70; Lipman, ibid, pp. 30-31.
22. Lipman, ibid, p. 34.
23. Cowles, ibid, p. 86.
24. Davis, ibid, p. 134.
25. Cowles, ibid, p. 83.
26. Leffmann Behrends (Behrens)
27. بنگرید به: همین کتاب، ج 2، صص 141-142.
28. Judaica, vol. 4, p. 396.
29. Americana, vol. 12, p. 509.
30. Judaica, ibid.
31. David ben Abraham Oppenheim
32. Bodleian
33. ibid, vol. 12, pp. 1419-1422.
34. Gans
35. ibid, vol. 7, p. 1279.
36. Moses Abenatar
37. ibid, vol. 3, p. 812.
38. Johann Andreas Eisenmenger
39. Entdecktes Judenthum
40. Judaica, vol. 4, p. 396.
41. ibid, vol. 6, pp. 545-546; Ben-Sasson, ibid, p. 742.
42. بنگرید به: همین کتاب، ج 2، ص 151-152.
43. Duke of Kent
44. Albert of Saxe-Coburg and Gotha
45. Alfred, Duke of Edinburgh, Grand Duke of Saxe- Coburg
46. بنگرید به: تبارنامه مندرج در Sir Sidney Lee, King Edward VII, A Biography, London: Macmillan, 1925, vol. 1. روبروی صفحه 810.
47. Americana, vol. 24, p. 324.
48. Behrend Lehmann
49. Issachar Bermann
50. Dresden
51. Jonas Meyer
52. Augustus the Strong
53. ibid, vol. 2, p. 691.
54. Judaica, vol. 10, pp.1579-1580.
55. همین کتاب، ج 2، ص 238.
56. بنگرید به: همین کتاب، ج 2، ص 96.
57. Maurice de Saxe
58. Americana, vol. 2, p. 691.
59. George Sand (Amandine Aurore Lucie Dupin, Baroness Dudevant)
60. ibid, vol. 24, pp. 218, 323.
61. همین کتاب، ج 2، ص 400.
62. Davis, ibid, p. 67.
63. ibid, pp. 40-41.
64. Mary Robinson
65. Maria Fitzherbert
66. Caroline of Brunswick
67. Americana, vol. 5, p. 695; vol. 12, pp. 511-512.
68. ibid, vol. 12, p. 512.
69. Sir William Knighton
70. Davis, ibid, p. 41.
71. George Cruikshank
72. ibid, p. 43.
73. Americana, vol. 28, p. 85.
74. Davis, ibid, p. 39.
75. Allfrey, ibid, p. 27.
76. Duke of Clarence
77. Dorothea Jordan
78. Americana, vol. 28, p. 778.
79. Duke of Sussex
80. Duke of Cumberland
81. Duke of Cambridge
82. Lady Hamilton (1761-1915) همسر سِر ویلیام هامیلتون و معشوقه دریاسالار نلسون.
83. Allfrey, ibid, pp.17-18.
84. Americana, vol. 10, p. 554.
85. Davis, ibid, p. 39.
86. بنگرید به: همین کتاب، ج 2، صص 151-152.
87. Duke of Kendal
88. Emerson, ibid, vol. 2, p.184.
89. Philippe, Count of Flanders
90. بنگرید به: همین کتاب، ج 2، صص 549-550.
91. Davis, ibid, p. 39.
92. Christian Friedrich Stockmar
93. Americana, vol. 25, p. 731; Davis, ibid, p. 39.
94. Athenaeum
95. Sir Robert Peel
96. Lord John Russell
97. Sir Henry Davy
98. Sir Thomas Lawrence
99. Francis Palgrave
100. Thomas Barnes
101. Lipman, ibid, pp. 18-19.
102. Robert Blake, Disraeli, London: Eyre & Spottiswoode, 1966, p. 82; Lipman, ibid, pp. 18-19.
103. درباره تاریخ "کلوپ آتنائوم" مأخذ زیر موجود است که نگارنده به آن دسترسی نداشت:
The Athenaeuim: Club and Social Life in London, 1824-1974, London: Heinemann, 1975.
104. Lipman, ibid, p. 19.
105. Frederick J. Robinson, Viscount Goderich
106. Davis, ibid, p. 42.
107. تصویر کاریکاتور فوق در پیوست‌های کتاب حاضر (جلد پنجم) مندرج است.
108. T. P. Duncombe
109. ibid, pp. 42-43.
110. Don Miguel
111. Emerson, ibid, vol. 2, p. 329.
112. Franck Bright, ibid, pp. 1410-1412, 1463.
113. Davis, ibid, pp. 43-44.
114. Royal Historical Society
115. ibid, p. 40.
116. همین کتاب، ج 2، ص 162.
117. همین کتاب، ج 2، ص 99.
118. همین کتاب، ج 2، ص 104.
119. Cowles, ibid, p. 71.
120. Davis, ibid, p. 134.
121. Cowles, ibid, p. 59.
122. ibid, p. 81.
123. Davis, ibid, p. 141.
124. ibid, p. 142.
125. Cowles, ibid, p. 83.
126. تصویر کاریکاتور فوق در پیوست‌های کتاب حاضر مندرج است.
127. درباره تقید دینی روچیلدها بنگرید به همین کتاب، ج 2، ص 232.
128. Davis, ibid, p. 21.
129. Cowles, ibid, p. 59.
130. Allfrey, ibid, p. 29.
131. Cowles, ibid, p. 91; Morton, ibid, p. 106.
132. Cowles, ibid, p. 95.

منبع مقاله: شهبازی، عبدالله؛ (1377)، زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ دوم (پائیز 1390)



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.