آزادی و هرج و مرج در نشر کتاب

یکی از ناشران که با نگارنده سابقه آشنایی داشت پارسال تلفنی گلایه می کرد که دو کتاب را با هزینه گزاف و زحمت زیاد چاپ کرده و به مرحله صحافی رسانده، ولی وزارت ارشاد اسلامی از صدور جواز نشر برای آنها خودداری کرده
دوشنبه، 5 اسفند 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آزادی و هرج و مرج در نشر کتاب
 آزادی و هرج و مرج در نشر کتاب

 

نویسنده: نصرالله پورجوادی




 
یکی از ناشران که با نگارنده سابقه آشنایی داشت پارسال تلفنی گلایه می کرد که دو کتاب را با هزینه گزاف و زحمت زیاد چاپ کرده و به مرحله صحافی رسانده، ولی وزارت ارشاد اسلامی از صدور جواز نشر برای آنها خودداری کرده است. از قضا آن دو کتاب را من خوانده بودم، یکی را به زبان انگلیسی و دیگری را به زبان فارسی از روی چاپ اوّل کتاب، از اینکه می شنیدم وزارت ارشاد اجازه پخش این دو کتاب را صادر نکرده است متعجب شدم، زیرا تا آنجا که به خاطر داشتم در این دو کتاب چیزی که خلاف مصالح جمهوری اسلامی باشد وجود نداشت. به ناشر مزبور دلداری دادم و گفتم شاید کارشان زیاد است و مجال رسیدگی سریع به کتابها را ندارند، چون مطمئن بودم که اگر بخواهند واقعاً جلو نشر این کتابها را بگیرند، باید «در شهر هر آنچه هست گیرند».
دو سه ماه پیش بر حسب تصادف همان ناشر را دیدم و پرسیدم بر سر کتابهایش چه آمد. خنده ای کرد و گفت: جواز پخش هر دو را صادر کردند و الان هم تقریباً همه نسخه های آنها به فروش رفته است. فرصت را غنیمت شمردم و از او درباره نوع برخورد وزارت ارشاد با ناشران و کیفیت صدور مجوز پخش کتابها سؤال کردم. گفت بعضی از تنگ نظریها و کندیهایی که گاهی در کار وزارت ارشاد در سال گذشته بود، الحمدلله برطرف شده و ناشران از بلاتکلیفی ای که گاهی بدان مبتلا می شدند خلاص شده اند. پرسیدم آیا کتابها را سانسور هم می کنند؟ گفت: نه. و بعد افزود که «من به جرأت می توانم بگویم که الان در مملکت ما سانسور نیست. من سالها است که ناشر و کتاب فروشم و هیچ وقت در گذشته، جز در اواخر سال 1357 که از برکت انقلاب آزادی کامل و حتّی بی بند و باری بر کار نشر حاکم شده بود، مملکت ما هیچ گاه چنین آزادی ای را در کار نشر به خود ندیده است».
این ناشر البته تا اندازه ای حق داشت، چه آزادی ای که هم اکنون ناشران ما از آن برخوردارند واقعاً (اگر نگوییم بی سابقه) کم سابقه است. اما باید اضافه کنم که این طور نیست که وزارت ارشاد به هر کتابی اجازه طبع و نشر دهد. خود وزارت ارشاد هم نمی تواند انکار کند که مسؤولان و هیأت ممیّزه آن وزارت خانه به هر مطلبی اجازه نشر نمی دهند. وضع روزنامه ها و هفته نامه ها و ماهنامه ها که متأسفانه به علت ضعف بنیه مطبوعاتی به نوعی «خود سانسوری» مبتلا هستند، موضوع بحث ما نیست، ولی درمورد کتاب باید بگویم که از طرف وزارت ارشاد نوعی ممیّزی اعمال می شود. اینکه هم اکنون ضوابط وزارت ارشاد برای رد و قبول کتابها چیست، سؤالی است که از طرف مسؤولان آن وزارتخانه باید پاسخ گفته شود. شاید آن وزارتخانه ها هنوز موفق به تدوین این ضوابط نشده باشد، ولی با توجّه به قانون اساسی و ارزشهای اسلامی می توان خطوط اصلی را که باید بر تصمیمات هیأت ممیّزه حاکم باشد مورد بحث قرار داد.
در مقدمه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آمده است که: «نهان انقلاب پس از یک سال و اندی مبارزه مستمر و پیگیر با باروری از خون بیش از 60 هزار شهید و 100 هزار زخمی و معلول، و با بر جای نهادن میلیاردها تومان خسارت مالی در میان فریادهای استقلال، آزادی، حکومت اسلامی به ثمر نشست». در این عبارت، به آزادی به عنوان یکی از شعارهای مردم صحه گذاشته شده. و در جای دیگر از همین مقدمه آمده است که:«قانون اساسی تضمینگر نفی هر گونه استبداد فکری و اجتماعی و انحصار اقتصادی می باشد» و بالأخره در اصل بیست و چهارم قانون اساسی تصریح شده است که:«نشریات و مطبوعات در بیان مطلب آزادند مگر مخل به مبانی اسلام یا حقوق عمومی باشند».
چنانکه ملاحظه می شود، اصل بیست و چهارم ضامن آزادی نشریات و مطبوعات است، ولی درعین حال برای جلوگیری از بی بند و باری و هرج و مرج، نشر افکاری که مخلّ به مبانی اسلام یا حقوق عمومی باشد، با همین اصل منع شده است. سؤالی که در اینجا پیش می آید این است که مصادیق این قانون، یا به عبارت دیگر نوع کتابهایی که مخل به مبانی اسلام یا حقوق عمومی است چیست؟ تعیین این مصادیق باز به عهده قانون نهاده شده، چنانکه در همین اصل آمده است که «تفصیل آن را قانون معین می کند». بدون شک مشکلترین وظیفه وزارت ارشاد اسلامی و مرجع قانونگذاری، یعنی مجلس شورای اسلامی، در مورد این اصل، تفصیل آن است. اینکه بگوییم مراد از کتابهایی که مخل به مبانی اسلام است کتابهای ضالّه است مسأله را حل نمی کند، چه این پاسخ مصادره به مطلوب است. سؤال هنوز هم به وقت خود باقی است: کتابهای ضالّه کدام است؟
در پاسخ به این سؤال می توان کتابهایی را برشمرد که عمداً یا سهواً اصول عقاید اسلامی و مذهبی و یا مطالب تاریخی را درباره اسلام تحریف می کنند. بدیهی است که تشخیص این قبیل انحرافات و تحریفات به عهده فقها و علمای دین و متفکران و متخصصان تاریخ اسلام است. البته در مورد نوع تحریفات نیز نمی توان حکم واحدی صادر کرد، بعضی از تحریفات هست که تیشه به ریشه دین و مذهب می زنند و بدیهی است که از نشر آنها باید جلوگیری شود، ولی بعضی ها هم هست که ریشه ای نیست، و بعضاً خود از منابع اسلامی گرفته شده است در این قبیل موارد شاید بهتر باشد که این تحریفات پس از نشر مورد نقد و بررسی قرار گیرد.
به هر حال هیأت ممیّزه وزارت ارشاد پس از تعیین و تمییز این قبیل تحریفات می تواند برای صدور جواز نشر یا عدم صدور آن تصمیم گیرد و این حقی است که قانونی اساسی به دولت داده است.
تعداد کتابهایی که درباره اسلام نوشته شده و در آنها انحرافات و تحریفاتی وجود دارد زیاد نیست. امروزه جامعه ما بیشتر با کتابهایی مواجه است که در آنها افکار و آرای کفرآلود و الحادی و شرک آمیز تبلیغ شده است، و در اینجا می خواهیم تا اندازه ای به بحث درباره همین دسته از کتابها بپردازیم. در رژیم سابق که یک رژیم غیر مذهبی و گاهی ضد مذهبی بود کتابهای زیادی نشر شد که از دیدگاه مادی و الحادی نوشته شده بود، و از آنجا که رژیم ناقد غیرت و تعهد اسلامی بود، جلو نشر این افکار را نمی گرفت لابل، گاهی در ترویج آنها نیز زیرکانه اهتمام می ورزید. تعداد این قبیل کتابها کم نیست، بسیاری از آنها نیز هم اکنون نایاب شده و ناشران طمّاع درصدد تجدید چاپ آنها هستند. علاوه بر این، کتابهای بسیاری هم هست که در سالهای اخیر نوشته یا ترجمه شده و ناشران به دنبال چاپ و نشر آنها هستند. بی شک صدور اجازه نشر این قبیل کتابهاست که مشکلی برای وزارت ارشاد اسلامی ایجاد کرده است. این کتابها نه تنها بعضاً مخل به مبانی اسلام است، بلکه با حقوق عمومی ملت مسلمان نیز منافات دارد. علی هذا، آیا می توان به وزارت ارشاد حق داد که از نشر هرگونه مطلبی که از دیدگاه مادی و الحادی نوشته شده است با شدّت جلوگیری نماید؟ و آیا سانسور هر کتابی که مغایر عقاید اسلامی است به نفع فرهنگ جامعه ملت است یا به زیان آن؟
ممکن است بعضی ها بگویند که شدت عمل به خرج دادن در این مورد عملاً ممکن نیست، چه به هر حال این قبیل کتابها سالهاست به چاپ رسیده و نسخه های آنها در کتابخانه های عمومی و شخصی موجود است و جوانان ما اگر بخواهند می توانند هر طور شده که شده به آنها دسترسی پیدا کنند. و تازه، چه بسا که این منع خود موجب حرص بیشتر جوانان به خواندن این کتابها شود. بدون شک این نکته قابل توجّه است، و حقیقتاً نمی توان با این شدّت عمل به نتیجه مطلوب رسید، ولی به فرض اینکه این کار شدنی باشد، آیا انجام آن به صلاح ماست یا نه؟
متخصصان بهداشت خوب می دانند که رعایت کامل اصول بهداشتی همواره موجب مصونیت اشخاص از ابتلا به بیماری نیست، بر عکس کودکانی که بیشتر در خانواده های مرفه و بهداشتی بزرگ شده اند به محض اینکه از محیط مألوف خود خارج شدند و در معرض میکروبها و ویروسها قرار گرفتند مبتلا به بیماری می شوند، و حال آنکه کودکانی که در محیط زندگی خود در معرض میکروبها و ویروسها بوده اند مصونیت بیشتری داشته اند.
این مطلب در مورد امور معنوی هم عیناً صدق می کند، بسیاری از جوانانی که در سالهای اخیر منحرف و بی دین و لا مذهب شده اند در خانواده های مذهبی سختگیر پرورش یافته اند. این جوانان به محض اتمام دوره دبیرستان و ورود به اجتماع بزرگ و احیاناً راه یافتن به دانشگاه ها، و در معرض میکروبها و ویروسهای فکری که در باتلاقهای این دو محیط اجتماعی و فرهنگی موج می زند قرار گرفته اند و از آنجا که قلب ایشان در برابر بیماری های اعتقادی مصونیت نداشته به انحراف کشیده شده اند. در صورتیکه جوانانی که در خانواده های بازتر و باتسامح بزرگ شده اند از میان این موجهای پرتلاطم به سلامت گذشته و دین و ایمان خود را حفظ کرده اند. بنابراین، شدّت عمل نشان دادن و جلوگیری از نشر هرگونه فکر ضد دینی و الحادی و مادی چه بسا در نهایت نتیجه معکوس بدهد.
زیان دیگری که از سانسور شدید کتابهای ضد دینی و الحادی عاید می شود جمود فکری در میان متفکران مسلمان است. در نیم قرن گذشته نویسندگان بزرگ مذهبی ما که مردانه در برابر هجوم افکار الحادی ایستادگی کرده اند کسانی بوده اند که با این افکار و عقاید عمیقاً آشنا شده و از روی غیرت و تعهد الامس به فکر چاره جویی و پاسخگویی به شک ها و شبهه ها افتاده اند. کتاب معروف مرحوم علامه طباطبایی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، و حاشیه مرحوم مطهری ـ رضوان الله علیهم ـ بر این کتاب و همچنین بسیاری از کتابهای دیگر این مرحومان حاصل برخورد آنان با افکار الحادی و مادی شایع در جامعه ما در نیم قرن گذشته بوده است. مسلماً اگر جلو نشر کتابهای مادیون گرفته می شد، جامعه و فرهنگ ما از داشتن این کتابهای مهم و سودمند محروم می ماند.
اصولاً تسامح و ازادی در برابر ابراز عقاید گوناگون یکی از خصوصیات بارز جوامع اسلامی بوده و همین خود یکی از افتخارات بزرگ تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی است، فجایعی که جوامع اروپایی چه در قرون وسطی و چه حتّی در عصر جدید بر اثر عدم تسامح و تعصبهای شدید و کورکورانه مذهبی مرتکب شده اند در جوامع اسلامی یا اصلاً دیده نشده و یا اگر بوده بسیار خفیف و آن هم معلول تنگ نظری و کوته فکری پاره ای از فرمانروایان ظالم و مذهبیون قشری بوده است. صاحبان افکار زندقه آمیز و عقاید مادی در اعصار مختلف در جوامع اسلامی کم و بیش مجال اظهارنظر می یافته اند و همین خود باعث تحرک فکری در میان متفکران مسلمان می شده، و بحثهای عقلی و پاسخهای سودمند آنها فرهنگ عقلی را در تمدن اسلامی غنی تر می کرده است. سابقه این آزادی در تمدن اسلامی حتّی به صدر اسلام می رسد، چنانکه مرحوم مطهری در این باره می نویسد:

اندیشه های مادی در جهان اسلام و در فرهنگ و تمدن اسلامی سابقه طولانی دارد. از آیات قرآن بر می آید که اندیشه انکار خدا و معاد در عصر جاهلیت در میان مردم جزیره العرب وجود داشته است. از قرن دوم هجری که اختلاط ملل مختلف آغاز شد و برخورد عقاید و آرا سخت اوج گرفت، مادیین در کمال آزادی عقاید و اندیشه های خویش را در محافل علمی و در مجالس علنی ابراز می داشتند و دیگران را به پیروی از مکتب خویش دعوت می کردند، احیاناً در مسجد الحرام و یا مسجد النبی حلقه تشکیل می دادند و به گفتگو درباره عقاید خویش می پرداختند. این چنین آزادی برای مادیین در هیچ محیط مذهبی در جهان سابقه ندارد.(1)

بنابر این، جوامع اسلامی هرگز از ابراز عقاید مخالفان هراسی نداشته اند، چه موضع و پایگاه فکری خود را مستحکم تر از آن می دانستند که با وزش این بادهای مخالف سست شود. در واقع، سودی که از این آزادی عاید فرهنگ اسلامی شده به مراتب بیش از زیانهای احتمالی ناشی از آرا و عقاید باطل بوده است.
خوشبختانه این نکته ها ازچشم متکفران مسلمان و بسیاری از مسؤولان دولتی ما پوشیده نیست و به همین جهت است که وزارت ارشاد اسلامی در چاپ و نشر کتابهای غیر اسلامی شدّت عمل به خرج نمی دهد، ولی باز سؤال دیگری در اینجا پیش می آید: آیا به هر کتاب ضد دینی و الحادی می توان اجازه نشر داد؟
به نظر نگارنده پاسخ به سؤال فوق باید منفی باشد، اگر هیأت ممیّزه ای در وزارت ارشاد نباشد و هر کتابی بدون بررسی اجازه نشر یابد به زودی هرج ومرج و بی بند و باری فرهنگی دامنگیر جامعه اسلامی خواهد شد و از این راه لطمه بزرگی به ما وارد خواهد آمد. آزادی با بی بند و باری فرق دارد و یک فرهنگ بارور و اجتماع سالم در پرتو آزادی به وجود می آید نه در محیط بی بند و بار، بی بند و باری و هرج و مرج همان چیزی است که در قانون اساسی به عنوان:«مخل به ... حقوق عمومی» از آن یاد شده است.
مرز میان آزادی و بی بند و باری بسیار دقیق و باریک است و مسأله اساسی برای هیأت ممیّزه کتاب تشخیص و تعیین همین مرز است. در اینجا سعی خواهیم کرد به نکاتی که در تعیین این مرز می تواند به ما کمک کند اشاره کنیم:
کتابهای الحادی و ضد دینی و مادی را به طور کلی می توان به دو دسته تقسیم کرد که هر یک از این دو در یک طرف مرز میان آزادی و بی بند و باری جاری می گردد. دسته اول کتابهایی است که از روی عقل و با دلیل و منطق تدوین شده، و مؤلف آنها صرفاً قصد تبلیغ و گمراه کردن خواننده خود را نداشته است. مطلب یا مطالبی را تحقیق کرده و با ارائه مدرک و توسل به استدلال آنها را ارائه کرده و خواننده خود را مخیّر کرده که نظر او را بپذیرد یا نپذیرد. این نوع کتابها باید از نسیم آزادی در جمهوری اسلامی برخوردار باشد و مقامات اجرایی از نشر آنها نباید باکی داشته باشند، هر چند که عقاید مؤلف برخلاف عقاید و آرای دینی ایشان باشد. اسلام دین خداست و در میان میلیونها مسلمان متعهد و غیرتمند چه در ایران و چه در سایر کشورهای متفکران دلسوزی هستند که خوب می دانند چگونه از دین رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم حفاظت کنند و مدافع آن باشند. چاپ و نشر کتابهای جدی، و غیر اسلامی یا ضد اسلامی موجب می شود که متفکران مسلمان به کفر افتند و از دین خود دفاع کنند و دلایل خود را در ردّ عقاید باطل اظهار نمایند. خوانندگان و دانش پژوهان مسلمان را نیز با در دست داشتن هر دو نوع کتاب آزادانه می توانند تحقیق کنند و دلایل و برهانهای هر دو طرف را بسنجند. همین آزادی و تحقیق است که موجب می شود که جوانان مسلمان در برابر عقاید انحرافی و باطل مصونیت پیدا کنند و به پاسخ شبهات مسلح باشند.
دسته دوم کتابهایی است که از روی تحقیق و با توسل به برهان نوشته نشده، بلکه علی الاصول جنبه خطابی و شعارگونه و تبلیغی محض دارد، یا جنبه تبلیغی و شعارآمیز آن بر جنبه تحقیقی و برهانی غلبه دارد. معمولاً این قبیل کتابها توسط کسانی نوشته شده است که وابستگی به یک حزب یا گروه سیاسی دارند و قصدشان از تألیف کتاب نهادن طعمه برای به دام افکندن خوانندگان غیرمحقق و جوانان ساده لوح است. این نوع کتابها، نه به دلیل بطلان عقایدی که اشاعه می دهند، بلکه به دلیل غیر علمی و غیر تحقیقی بودن و برای حفظ سلامت فرهنگ کشور باید جزء کتابهای ممنوعه قلمداد شوند و در واقع این کتابها خود یکی از مصادیق کتابهایی است که نشر آنها مخل به حقوق عمومی است.
ممنوعه بودن کتابهای دسته دوم، همان گونه که اشاره شد، به دلیل مخالف بودن نظرگاه نویسنده با عقاید اسلامی نیست، بلکه به دلایل غیرعلمی و غیر تحقیقی بودن روش مؤلفان است. اقدام وزارت ارشاد در مقابل این قبیل کتابها در واقع مبارزه با شارلاتانیسم است. البته وقتی بنا شد وزارت ارشاد با شارلاتانیسم مبارزه کند، آن وقت دیگر هر کجا و به هر لباس که این پدیده ظاهر شد باید با آن مبارزه کرد، حتّی اگر این روش و سبک در کتابهای اسلامی به کار رفته باشد، در واقع برای حفظ آبروی اسلام و اعتلای فرهنگ اسلامی مبارزه با کتابهای متبذل اسلامی باید جدیتر باشد. و اگر دولت نمی خواهد رسماً جلو نشر آنها را بگیرد، لااقل بیت المال را صرف چاپ و نشر این قبیل کتابها نکند. متأسفانه تعدادی از کتابهای اسلامی ما که در سالهای اخیر به چاپ رسیده است، جزء همین دسته از کتابهاست.
یکی از اعضای کمیته انتخاب کتاب برای کتابخانه های عمومی کشور می گفت از جمله مشکلات این کمیته انتخاب کتابهای خوب و ارزنده اسلامی برای کتابخانه هاست. بسیاری از کتابهای اسلامی که امروزه به طبع می رسد، سخنرانی ها و نوشته های کم محتوا و کم مایه ای است که به هیچ وجه معروف و مبین غنای فرهنگ اسلامی ما نیست بدیهی است که نشر این قبیل کتب لطمه بزرگی به فرهنگ اسلامی جامعه ما وارد خواهد کرد و آثار سوء آن یقیناً در آینده ظاهر خواهد شد، هیچ دینی در جهان مانند اسلام این همه کتابهای عمیق و ارزنده در همه رشته های دانش بشری به فرهنگ جهانی عرضه نکرده، و دریغ است که ما پس از انقلاب بزرگی که به اسم اسلام در مهد فرهنگ اسلامی شده، بساط کتاب فروشیهای خود را با یک مشت کتاب پنجل پر کنیم.
متأسفانه از آنجا که پاره ای از مسؤولان مؤسسات انتشاراتی دولتی از لحاظ علمی کم مایه اند آنها نیز در این فاجعه گاهی سهیم می شوند. مؤسسه ای که تا قبل از انقلاب کتابهای تحقیقی و متون اصیل و ترجمه های نسبتاً معتبر را چاپ می کرد، گاهی دیده می شود که مبادرت به چاپ و نشر سخنرانی های تکراری و حتّی مطالب شعارگونه می کند. البته سخرانی های شخصیتهای بزرگ سیاسی و مذهبی ما که از لحاظ تاریخی ارزنده است مستثناست و باید آنها را به صورت منقح و آبرومند چاپ کرد، ولی چاپ سخنرانیهای کم مایه و مطالب سست و استدلالهای ضعیف سخنرانان و نویسندگان کم اطلاع و ناوارد نه تنها مثمر ثمر نخواهد بود، بلکه چه بسا ذهن خوانندگان مسلمان، به خصوص جوانان ما را مشوش کرده در اعتقادات آنان به اصول عقاید اسلامی خللی وارد نماید و حتی خدای ناکرده، آنان را از اسلام دور کند.
مرحوم مطهری ـ رحمه الله علیه-در علل گرایش به مادیگری (ص 211) به این نکته خوب توجّه کرده آنجا که می نویسد:
ضعف منطقهایی که غالباً دیده می شود که افراد ناوارد در مسائل مربوط به حکم الهی، عدل الهی، قضا و قدر الهی، اراده و مشیت الهی، قدرت کامله الهی، جبر و اختیار، حدوث و قِدَم عالم، قبر و برزخ و معاد و بهشت و جهنم و صراط و میزان و غیره از خود نشان می دهند و غالباً مستمعان آنها می پندارند که آنچه این جاهلان و بی خبران می گویند متن تعلیمات دینی است و اینها به اعماق آن تعلیمات رسیده اند، یکی از موجبات بزرگ لامذهبی و گرایشهای مادی است.
نویسنده در ادامه سخنان خود درباره هرج و مرج که بر تبلیغات دینی زمان خود حکمفرما بوده است، با دلی پردرد می گوید:
چقدر مصیبت است برای اهل معرفت که افرادی که نه با مکتب الهیون آشنا هستند نه با مکتب مادیون از هرج و مرج و بی نظمی که در سیستم تبلیغات دینی-خصوصاً در جامعه تشیّع-وجود دارد استفاده کرده و در رد مادیون کتاب می نویسند. لاطائلاتی به هم می بافند که اسباب تمسخر و استهزاء است. بدیهی است که چنین تبلیغاتی به سود مادیگری است. از کتبی که در زمان خود ما در این زمینه نوشته شده است فراوان می توان مثال آورد.
این کلمات را مرحوم مطهری قبل از انقلاب اسلامی نوشته است، ولی متأسفانه به هشدارهای این دانشمند و متفکر بزرگ کمتر توجه شده، و حتّی در سالهای اخیر شدت این هرج و مرج و بی نظمی بیشتر شده به طوری که در یکی دو سال گذشته چندین بار حضرت امام خمینی و همچین آیت الله منتظری و نمایندگان محترم مجلس در این خصوص به ملت مسلمان هشدار داد، با قاطعیت سعی کرده اند جلو نشر مطالب مبتذل و سست را بگیرند. کتابها و جزوه هایی که برای امتحان ایدئولوژی اسلام تا پارسال بساط کتابفروشان پیاده روها را پر کرده بود یکی از فاجعه های فرهنگی برای جمهوری اسلامی بود که خوشبختانه با هشدارهای امام امت به موقع جلو آنها گرفته شد.
در مورد چاپ و نشر مجلات کم محتوا و تکراری هم انتقادهای به جایی از جانب بعضی از نمایندگان مجلس و آیت الله منتظری ایراد شده است، ولی متأسفانه نشر کتابهای بی محتوا، چه غیر اسلامی و چه به اسم اسلام، هنوز رواج دارد، و خروارها کاغذ و وسایل دیگر چاپ برای طبع آنها مصرف می شود، در حالی که مرکز نشر دانشگاهی برای چاپ متون اسلامی و کتابهای علمی و درسی، در رشته های پزشکی و علوم مهندسی، باید در مضیقه باشند و برای کاغذ دریوزگی کند.
باری، همانگونه که اشاره شد چاپ و نشر کتابهای تنگ مایه، علی الخصوص آن دسته از کتابهایی که به اسم اسلام، ولی بدون محتوای غنی منتشر می شود، صرف نظر از اسرافی که در مصالح و وسایل چاپ می شود از لحاظ فرهنگ اسلامی نیز بسیار زیان آور است. البته نمی توان توقع داشت که مطالب همه کتابها از لحاظ کیفیت در سطح عالی باشد. بسیاری از خوانندگان ما، به خصوص در میان نسل جوان، مایلند که مطالب اسلامی و همچنین علمی را به زبان ساده و زود فهم بخوانند، ولی نکته اینجاست که کتاب ساده و زود فهم نوشتن با کتاب بی محتوا و مبتذل نوشتن فرق دارد. کتاب ساده و خوب نوشتن کاری است دشوار و از دست هر کسی برنمی آید، نویسنده ای که دست به نوشتن کتاب ساده می زند باید هم موضوع را خوب دریافته باشد و هم قدرت بیان و هنر ساده نویسی داشته باشد.
این دو خصوصیت در کمتر کسی جمع می شود، نمونه بارز این قبیل نویسندگان در مسائل مذهبی و دینی استاد شهید مرتضی مطهری بود. هنر آن مرحوم این بود که می دانست چگونه مطالب عمیق و دقیق دینی و فلسفی را بعد از اینکه خود به تفصیل دریافته بود، به اجمال به زبانی روشن و ساده بیان کند. متأسفانه امثال آن مرحوم در میان نویسندگان ما زیاد نیستند، عده ای هستند که به مطالب تسلط دارند، ولی قدرت بیان کافی ندارند و نمی توانند به زبانی بنویسند که همه کس آنها را بفهمد، کسانی هم هستند که نسبتاً ساده می نویسند، ولی از آنجا که تخصص کافی ندارند اظهارنظرهایشان سطحی و نوشته هایشان توخالی و در حد ابتذال است، زیانی که به فرهنگ جامعه ما وارد می شود از ناحیه همین نویسندگان دسته اخیر است.
آیت الله مطهری در خاتمه کتاب علل گرایش به مادیگری خطاب به متفکران مسلمان می گوید:‌«باید با هرج و مرج تبلیغی و اظهارنظر های نامتخصص مبارزه شود».(ص 256). ضرورت این مبارزه هم اکنون بیش از زمان آن مرحوم احساس می شود و اگر مقامات مسؤول چاره ای برای سامان بخشیدن به این بی نظمی از طریق نظارت دقیق علمی در چاپ و نشر کتابهای ضعیف و بی محتوا نیندیشند دیری نخواهد پایید که حاصل فرهنگ جامعه ما و معرف اسلام و معارف ارزنده وعمیق آن یک مشت کتابهای سطحی و بی ارزش خواهد شد و کتابخانه های عمومی و شخصی ما پر از این نوع کتابهای بی محتوا خواهد گردید. کمترین کاری که دولت جمهوری اسلامی می تواند بکند این است که مؤسسات دولتی را از نشر کتابهای کم محتوا برحذر دارد. وظیفه اصلی این مؤسسات حفظ میراث فرهنگ اسلامی و ایرانی و انتشار تحقیقات عمیق و ترجمه های خوب از کتابهای ارزنده تحقیقی و علمی خارجی است. این دستگاه ها باید قبل از هر چیز آثار گرانقدری را که تاکنون چاپ نشده است، به طرزی انتقادی و علمی تصحیح و طبع کنند. کتابهای خوب و ارزنده در رشته های گوناگون از قبیل فقه و اصول و فلسفه و عرفان و تفسیر در گنجینه های خطی ما کم نیست، مؤسسات انتشارات دولتی باید محققان را تشویق کنند تا این کتابها را تصحیح و احیا کنند. علاوه بر این، امروزه علاقه فراوانی به کتابهای اساسی در زمینه ادبیات و تاریخ ایران در میان خوانندگان پیدا شده، ولی متأسفانه گاهی مؤسسات انتشاراتی وزین کمتر به این زمینه ها توجّه نشان می دهند. کنار کشیدن مؤسسات دولتی از چاپ و نشر این قبیل کتابها، میدان را برای ناشرانی تازه کار و بازاری پر کرده است و چون این ناشران نه سرمایه کافی و نه حسن نیت لازم را دارند، کتابهایی که چاپ می کنند بیشتر تجدید طبع کتابهای سابق است. البته چاپ متون اصیل و کتابهای تحقیقی و عمیق نباید ناشران دولتی را از چاپ و نشر کتابهای ساده و زودفهم باز دارد، ولی همان گونه که اشاره شد، فرق است میان ابتذال و سادگی و این دو را نباید با هم اشتباه کرد.
باری، علاوه بر نظارتی که دولت و به خصوص وزارت ارشاد، باید در کار مؤسسات انتشاراتی دولتی بکند، از فعالیت ناشران خصوصی نیز نباید غفلت کند. البته مراد از این نظارت در اینجا هدایت و ارشاد است. دولت باید ناشران آثار ارزنده و خوب را تشویق کند. اگر به هر دلیل صلاح نداند که جلو نشر کتابهای غیر علمی و غیرتحقیقی و گاه مبتذل را بگیرد، دست کم باید کاری کند که این بی بند و باری را تشویق نکند و اجازه ندهد فرصت طلبان و سودجویان، فرهنگ جامعه اسلامی را به ابتذال کشند.(2)

پی نوشت ها :

1. علل گرایش به مادیگری، تهران، 1398هـ ق، ص 23.
2. درباره نشر کتاب و حقّ مؤلف (چاپ اوّل: تهران، انتشارات مرکز نشر دانشگاهی، 1381).

منبع مقاله :
به اهتمام مؤسسه خانه کتاب، کتاب نقد و نقد کتاب، تهران: خانه کتاب، چاپ اوّل، آبان 1386



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.