نقش فرش در آثار اوریانتالیست ها
نقش فرش را بیشتر از همه مى توان در آثار هنرمندان اوریانتالیست مشاهده کرد. این هنرمندان با مهارت بسیارى به نقش و طرح این فرش ها پرداخته اند؛ به طورى که مى توان مجموعه اى زیبا و نفیس از این فرش ها را در آثار آن ها مشاهده کرد که نشان از علاقه ى هنرمندان سبک یاد شده به این هنر اصیل شرقى - ایرانى و همچنین زیبایى و جذابیت این هنر نزد آنان دارد.میزان دقت در ترسیم این فرش ها به حدى است که شیوه و سبک و نیز نقوش آن ها قابل تشخیص است، و این دقت زیاد نشان دهنده ى اهمیت این هنر در میان هنرمندان رمانتیست و اوریانتالیست بوده است. مى توان گفت در بیش از نیمى از آثار این هنرمندان فرش شرقى به عنوان زیرانداز یا عامل تزیینى دیوار، مشاهده مى شود.
طرح هولبین در زمینه اى به صورت ترنج ترنج است. با این حال، در خصوص اینکه بتوان با قاطعیت بیان کرد که این یک طرح اصیل عثمانى است بایستى با دیده ى تردید نگریست. در شکل 2، نمایى از یک فرش بختیارى مشاهده مى شود. این فرش را شاید بتوان به طور کامل یک هولبین بختیارى نامید.
شکل 3، اثر جولیو روساتى (1917 - 1858 م)، مغازه ى فرش فروشى را نشان مى دهد. در ابتدا، به نظر مى رسد همه ى فرش ها رنگ و طرحى دقیق دارد، ولى با اندکى تأمل، متوجه مى شویم که نقاش تنها مى خواسته است به ترسیم فضایى شرقى، یعنى فروش قالى به دو بانوى عرب، بپردازد و، در واقع، نقش و طرح فرش ها در درجه ى دوم اهمیت قرار داشته است و وى به طور کامل به آن ها توجه نکرده است. این بى دقتى به خصوص در فرشى که روى دیوار آویزان است کاملا مشهود است. نقاش در صدد ترسیم فرش ترنج دارى بوده اما در این کار موفق نبوده است. حاشیه ها به طور کامل ترسیم نشده است و قالى رنگ بندى خام و ناشیانه اى دارد. با این همه، نصب این فرش روى دیوار به کار او جلوه اى زیبا بخشیده و بیننده را به خود جلب مى کند.
در فرشى که در دست فروشنده است، علامت سواستیکا (3) به وضوح دیده مى شود. از این نقش مایه با نام قرقیز (عروسک) و قوچک در فرش هاى ترکمن (شکل 4، الف و ب) در بافته هاى بلوچ خراسان (شکل 5) نیز استفاده مى شود. این نماد در گلیمى بافته ى اکراد خراسان (شکل 6) و حتى بافته هاى سیستانى یا سکایى (شکل 7) نیز مشاهده شده است.
شکل 4 ب. قرقیز و قوچک ترکمن (حصوری، 1371)
شکل 5. بلوچ خراسان (گانز رودن)
در شکل 8 با طرح کاملا متفاوتى روبه روییم. موضوع این طرح چون اثر قبلى خرید و فروش قالى است. طرح قالى آویخته به دیوار، که داراى ترنج میانى با نقوش کاملا قرینه است، با مهارت کامل طرح افشان آن بسیار زیبا ترسیم شده است. همچنین قالى حاشیه ى کاملى دارد و رنگ بندى هماهنگ و دلنشین آن بر زیبایى اش افزوده است. به عبارتى، مى توان گفت که فرش مورد نظر تمامى عناصر موجود در فرش ایرانى را داراست. مهارت هنرمند در ترسیم این قالى دیده ى تماشاگران این اثر را به همان نسبت چشم افراد نقش شده در آن خیره مى کند. حاشیه ى طرح با سایر طرح هاى آناتولى کتیبه اى مشابهت دارد، که دلیل عثمانى بودن طرح نیست. حتى کاربرد فرم کوفى نیز نشانه ى آناتولى بودن آن نیست. شکل 12 فرشى کوفى را که بافته ى کرمانشاه است نشان مى دهد.
شکل 8. ژروم (1824-1904م)، بازار قالی، رنگ روغن روی بوم
شکل 10 نیز بیانگر دقت نقاش و هنرمند در ابعاد و اندازه ى فرش هاى شرقى است. در این شکل مى توان نوعى کناره را به وضوح تشخیص داد که، اگرچه نقش مایه هاى آن به سختى قابل تشخیص و تفکیک است، کاربرد گل هاى متقارن و تکرارى در حاشیه ى این فرش توجه نقاش فرانسوى را به نحوه ى ترسیم و طراحى فرش هاى شرقى نشان مى دهد.
شباهت حاشیه ى این طرح با دست بافته هاى آناتولى، با نماد برگ نخل، گل لاله و زنبق، قابل توجه است. مقایسه ى این طرح با یک دست بافته ى آناتولى (شکل 11)، این تشابه را به وضوح نشان مى دهد.
شکل 9. فرش کرمانشاه با حاشیه ی کوفی (حصوری، 1376)
شکل 12، با نشان دادن عده اى از نمازگزاران عثمانى، بیان کننده ى فضایى کاملا اسلامى است. این تصویر، بر روى فرشى با نقش کف ساده، اساسا با روح سادگى و خلوص نماز و نمازگزاران در ارتباط است. تناسب و نقش شکسته ى ترنج میانى فرش که به نقطه اى نامتناهى اشاره مى کند، بیانگر یگانگى و اصل توحید اسلامى است.
شکل 13 نیز سفره اى بافته شده در کامو (4) (جوشقان) را نشان مى دهد. شباهت فرم و اجزاى این بافته با فرش زیر پاى پیش نماز، استفاده از نقوش ایرانى در نقاشى اوریانتالیست ها را نشان مى دهد.
در شکل 14 نوعى گلیم قابل تشخیص است که رنگ بندى زیبا و خاص آن کل فضاى نقاشى را به شدت تحت تأثیر قرار داده است. نقوش شکسته و ساده ى این گلیم، و حتى خود واژه ى گلیم، اساسا با موضوع عبادت و راز و نیاز پیرمرد با معبود خویش ارتباطى تنگاتنگ و زیبا را بیان مى کند. نقش مایه هاى خرچنگى در این گلیم نیز مانند اکثر گلیم هاى شرقى دیده مى شود. نقوش ترکمنى و قفقازى در این طرح کاملا مشخص و بارز است.
شکل 15. فردریک آرتور بریگمن (1841-1928م) پیام آور، رنگ روغن روی بوم
در شکل 15 که، علاوه بر هنر قالى بافى، از هنرهاى خاتم کارى و مشبک کارى نیز بهره گرفته شده است، هنرمند نقاش به نحوى فرش زیر پاى شاه نشین را ترسیم کرده است که ناخودآگاه طرح هاى ایرانى را به ذهن بیننده متبادر مى کند. اندازه و نوع گستراندن فرش نیز از دیگر ریزه کارى هاى نقاش است.
در شکل 16، نقش محرابى در فرش کوچک زیر پاى نمازگزار و فرزندش به وضوح قابل تشخیص است. کاربرد گره ى چینى منبر که با ظرافت خاصى همراه است، از دیگر شاهکارهاى این نقاش است.
اوج هنرنمایى این نقاش غربى در کاشى کارى روبه روى نمازگزار دیده مى شود که طرح محرابى ستون دار یا درختى را نشان مى دهد. به کارگیرى نقش مایه ى قندیل و گلدان، که به نحوى کامل و به وضوح مى توان آن ها را تشخیص داد، از دیگر زیبایى هاى این تصویر است که در فرش هاى ایرانى در سده ى یازدهم میلادى به بعد بارها دیده شده است. هماهنگى ستون هاى کنار محراب و طاق به کار رفته در این فضا و هماهنگى کامل آن با کاشى کارى نیز قابل توجه است.
شکل 16. والتر چارلز هورسلی، وقت نماز، مسجد آبی دمشق (1855م) رنگ روغن روی بوم (قاهره)
با اقرار به اینکه در زمان خلق این اثر بافت موکت یا زیراندازهاى ماشینى مرسوم نبوده است، زیراندازهاى ساده و راحتى که کف مسجد را پوشانده است از دیگر نکاتى است که تصویرگر به آن با ظرافت خاصى اشاره کرده است - حتى با نشان دادن قسمتى از این زیرانداز به صورت تاخورده و جمع شده در جلوى نمازگزار به نوعى به دنبال بیان این موضوع بوده است.
شکل 17. جانمازی ابریشمی، بافت مرند، دوره ی قاجاریه (گانز رودن)
نتیجه گیرى
در این نوشتار صرفا به نمونه هایى چند براى نشان دادن شباهت منعکس شده آثار نقاشان اوریانتالیست با نقشه هاى فرش ایرانى اکتفا شده است. فرش هاى نقش شده در آثار نقاشان اوریانتالیست را هنوز تقریباً نمونه هاى فرش آناتولى مى دانند.حتى «ولکمر کانتر هورن»، فرش شناس متعصب ارمنى، در کتاب خود در 1991 به شدت کوشیده است تا این فرش هاى نقاشى شده را فقط و فقط ارمنى نشان دهد (حصورى، 1371).
محقق و پژوهشگر برجسته ى فرش قفقاز و اران، لطیف کریمف، نیز تقریبا مطمئن است که اثر «سفیران هانس هولباین» (که از آن با نام گانز گوبلین نام برده است) یا تابلوى دیگرى اثر یان وان آیک هلندى بى شک نشان دهنده ى فرش کوبا بافت قفقاز است.
به هر صورت، ما نیز نمى توانیم همه ى نمونه هاى برشمرده شده ى محققان فوق را با فرش هاى قرن هشتم ه - ق به بعد ایران مقایسه کنیم و به این نتیجه برسیم که همه ایرانى هستند. البته تردیدى وجود ندارد که به علت نزدیکى این نقاشان با آناتولى ممکن است برخى از آنان حتما فرش آناتولى یا قفقاز باشد (حصورى، 1376)؛ اگرچه مى بایست اذعان کرد که معرفى و طبقه بندى طرح هاى مهم فرش آناتولى به علت خصوصیات خاص آن و، از همه مهم تر، گرایش بیش از اندازه به طرح هاى هندسى کارى مشکل است. اصولا کاربرد کلمه ى نقش ساده در مورد آن ها باید با احتیاط صورت بگیرد، چرا که هویت اصلى بسیارى از نگاره ها براى ما مبهم است (ژوله، 1381).
اما بررسى تاریخ منطقه ى آناتولى نشان مى دهد که هیتى ها، لیدى ها، اورارتورها در این منطقه به تناوب ساکن بوده اند و پس از مدتى تحت سلطه ى ایرانیان درآمده و مدت ها ضمیمه ى حکومت ایران بوده اند. اقوام متعدد هندواروپایى و دیگر اقوام و ملت ها همچون یونانى ها، ترکمن ها، تاتارها، ارمنى ها، کردها و عرب ها، خلاصه بسیارى از اقوام براى مدتى حتى کوتاه بر ساختار سیاسى، اقتصادى و هنرى آن سرزمین تأثیر گذاشته اند. بسیارى از این اقوام تمدن هاى بسیار درخشان ترى نسبت به ساکنان اولیه ى آن و اغلب هنر و صنعت پیشرفته ى قالى بافى نیز داشته اند (حصورى، 1376؛ ژوله، 1381؛ صوراسرافیل، 1378).
البته، هیچ گاه نمى توان شیوه هاى موجود در هنرهاى ترکى را کاملا فراموش کرد. از طرفى، نمى توان در یادگیرى و انتقال هنر قالى بافى از ایرانیان به ترک هاى آناتولى تردیدى داشت؛ همان گونه که از تأثیر هنر هلنیسم یونانى و اسلامى اعراب در دوره هاى حکومت هفتاد ساله و هفت قرنه آن ها بر هنر ایران نمى توان صرف نظر کرد. بنابراین، بدون هیچ گونه تردیدى مى توان بیان کرد که مستقیم یا غیر مستقیم نقاشان شرقى ساز یا اوریانتالیست قرن نوزدهم میلادى از هنر ایرانى الهام گرفته اند. حال ممکن است این نقاشان، با استناد به آنچه در سده ى نوزدهم میلادى و در حیطه ى حکومت عثمانى تحت عنوان فرش دست بافت بافته مى شده است، در آثار خود از فرش دست بافت براى تزیین دیوارها و سالن ها یا حتى کاربرد فرش در زندگى روزمره ى شرقى استفاده کرده باشند، لیکن ناخواسته از عناصر تأثیرگذار هنر ایرانى بر هنر ترک بهره برده اند. حتى این احتمال نیز مى تواند وجود داشته باشد که نقاشان مزبور با آگاهى از این تأثیر (تأثیر هنر ایران بر ترک) اقدام به ترسیم نقش فرش هاى شرقى در آثار خود کرده باشند. اگرچه به صراحت مى توان گفت که در هیچ یک از آثار طراحى شده نه فضاى ایرانى بلکه بیشتر فضاى عربى یا ترکى به ذهن متبادر مى شود، تأثیر مستقیم هنر ایرانى و وجود نگاره هاى اصیل ایرانى را در این آثار نمى توان نادیده انگاشت.
منابع تحقیق
ادواردز، س. قالى ایران. ترجمه ى م. صبا. انتشارات فرهنگسرا، 1368.
پاکباز، ر. فرهنگ معاصر هنر. انتشارات فرهنگ معاصر، 1378.
حاصلى. پ، «تأثیرپذیرى هنرى در دوره ى جدید». پایان نامه ى کارشناسى نقاشى. دانشگاه هنر، تهران.
تناولى، پرویز. سفره هاى کامو. انتشارات یساولى، 1376.
جزایرى، ز. شناخت گلیم. سروش، 1380.
حصورى، ع. فرش بر مینیاتور. انتشارات فرهنگان، 1376.
-. فرش سیستان. انتشارات فرهنگان، 1371.
-. نقش مایه هاى قالى ترکمن و اقوام همسایه. انتشارات فرهنگان، 1371.
ذکاء، ى. و م. سمسار. مجموعه آثار هنرى ایران. انتشارات امیرکبیر، 1371.
ژوله، ت. پژوهشى در فرش ایران. انتشارات یساولى، 1381.
سامى، ع. بافندگى و بافته هاى ایرانى از دوران کهن. انتشارات دانشگاه شیراز، 1366.
صوراسرافیل، ش. وت. ژوله، آشنایى با طرحهاى فرش ایران و جهان (2). فرهنگى هنرى شقایق روستا، 1378.
فنایى، زهرا. «تأثیر هنر ایرانى - اسلامى بر هنر غربى در نیمه ى دوم سده ى بیستم». پایان نامه کارشناسى ارشد، رشته ى پژوهش هنر، دانشگاه تربیت مدرس، تهران.
کلانى، ع. «بررسى تأثیرات شرق در هنر اروپا از قرن نوزدهم تا جنگ جهانى دوم». پایان نامه ى کارشناسى ارشد. رشته ى پژوهش هنر، دانشگاه تربیت مدرس، تهران.
گانز رودن، ادرین. هنر قالى بافى ایران. اتکا، 1357.
گلاک، ج. و س. د. گلاک. سیرى در صنایع دستى ایران. انتشارات بانک ملى ایران، 2536.
نصیرى، م. ج. سیرى در هنر قالى بافى ایران. انتشارات مهران، 1375.
Kerimov, L. Azarbaijan Carpet. 1985.
پی نوشت ها :
1. کارشناس ارشد اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامى اصفهان، مدرس دانشگاه آزاد اسلامى نجف آباد و مرکز آموزش عالى شهید فارسى، کارشناس ارشد پژوهش هنر - کارشناسى نقاشى.
2. عضو هیئت علمى دانشگاه آزاد اسلامى نجف آباد، مدرس دانشگاه هنر اصفهان و مرکز آموزش عالى شهید فارسى، دانشجوى دکترى تخصصى مهندسى نساجى.
3. Swastika، علامتى نمادى یا زینتى معمولا به صورت صلیب یونانى که ما ایرانى ها آن را گردونه ى مهر یا خورشید آریایى نام نهاده ایم.
4. ده، دهستان جوشقان، بخش قمصر، شهرستان کاشان.
مجموعه مقالات هم اندیشی هنر فرش (گردآورنده: خلیل دوردچی)