7. مواد آموزشی در سیره ی ائمه (علیهم السّلام)
در دیدگاه امامیه، دانش انبیا و ائمه علیهم السلام برتر از دانش تمام اهل زمان خود است.(2) این دانش موهبتی الهی است که از امامی به امام دیگر منتقل می شود. بنابراین آنها به منزله مربیان جامعه اسلامی وظیفه دارند به آموزش و تربیت مردم در بعد عبادی، اعتقادی، سیاسی، اخلاق و آداب اجتماعی بپردازند و زمینه آن را فراهم کنند. همچنین یادآوری این نکته لازم است که اعمال و رفتار آنها در تعلیم و تربیت اسلامی حجت شرعی و اخلاقی است. اکنون با توجه به نقش آموزشی و پرورشی امامان شیعه علیهم السلام در تربیت دینی مردم به بحث مواد آموزشی می پردازیم تا محور موضوعات آن مباحث روشن شود.1 -7. آموزش تفسیر و قرائت قرآن
مقتضای نبوت این است که پیام الهی را دریافت و به مردم برسانند؛ زیرا مهم ترین معارف اسلامی برای هدایت و راهنمایی انسان در کتابهای آسمانی و به ویژه قرآن تبیین شده است؛ و مردم در مقام ابلاغ رسالت انبیا (علیه السّلام)، به تفسیر آن نیز، نیاز دارند. از این رو، یکی از وظایف اصلی انبیا، تفسیر و تبیین وحی است. چنان که قرآن کریم می فرماید؛ «... و ما این ذکر [قرآن] را بر تو نازل کردیم، تا آنچه را که به سوی مردم نازل شده است، برای آنها روشن سازی...». (3)امامان شیعه (علیه السّلام) نیز، در عصر خویش آیات الهی را گاهی به صورت عمومی برای مردم، و گاهی خصوصی برای فرزندان و یاران برجسته خویش تبیین و تفسیر می کردند، تا بتوانند مردم را به سوی سعادت سوق دهند. چنان که علی بن ابی طالب علیه السلام بعد از اقامه نماز صبح تا طلوع آفتاب، تعقیبات نماز را انجام می داد و به فقرا و دیگر مردمان که دور او جمع می شدند، فقه و قرآن می آموخت. (ابن ابی الحدید، 1896، ج4، ص109). همچنین ایشان در نامه ای خطاب به امام حسن (علیه السّلام) می فرماید: «مصمم شدم که نخست کتاب خدا را به تو بیاموزیم و از تأویل آن آگاهت سازم و بیش از پیش، به آیین اسلامت آشنا گردانم ...» (نهج البلاغه، نامه 314، ص 661). همچنین آن حضرت در توجه و اهمیت به یادگیری قرآن می فرماید: «قرآن را بیاموزید که بهترین سخن است و آن را نیک بفهمید که بهار دل هاست؛ و به پرتو آن شفا جویید، که شفای سینه هاست؛ و نیکو تلاوتش کنید که نافع ترین گفتارهاست».(4)
2- 7. آموزش فقه
یکی دیگر از مواد آموزشی معصومان علیه السلام، آموزش فقه یا فروع دین و قواعد استنباط آن در مباحث مطرح شده و امور مستحدثه آن زمان بود. دغدغه اصلی ائمه (علیهم السّلام) به این امر معطوف بود که شیعیان، احکام را به خوبی یاد بگیرند؛ و به نسل های بعد منتقل کنند. آنان در خصوص آموزش احکام به شیعیان و حتی فرزندان و بستگان خود تلاش می کردند و از آن دریغ نمی ورزیدند. چنان که امام علی (علیه السّلام) در سخنی خطاب به امام حسن (علیه السّلام) می فرماید: «مصمم شدم تا بیش از پیش، تو را به آیین اسلام آشنا گردانم تا احکام حلال و حرام آن را فراگیری...»(نهج البلاغه، نامه 31، ص662). همچنین زراره نقل می کند: «من در جوانی نزد امام صادق (علیه السّلام) رفتم. امام(علیه السّلام) نمازها و روزه های مستحب را برای من برشمرد» (کلینی، 1365، ج3، ص442).امام علی (علیه السّلام) در راستای این حرکت بزرگ، خطاب به والی خود قثم بن عباس، یادآور می شوند: «اما بعد، حج را برای مردم بر پای دار و ایام الله را به یادشان بیاور! و هر بامداد و شامگاه برای آنان (مردم) به مجلس بنشین و کسی را که در امری فتوا خواهد، فتوا ده»! (5) نیز بازماندگان صحابه، تابعین و رؤسای مذاهب، پیرامون امام باقر (علیه السّلام) گرد می آمدند و آثار و نشانه های دین را می آموختند؛ چنان که آن حضرت به شماری از اهل خراسان و دیگر ممالک، مناسک حج را تعلیم می داد. (6)
3 -7. آموزش اصول اعتقادی
1 - 3 -7. خداشناسی
اولین نکته مهم و اساسی در آموزش معارف اسلامی در جهت تربیت دینی مردم، توجه دادن فطرت انسان ها به شناخت خداوند است. ائمه (علیهم السّلام) نیز، برای هدایت دقیق مسلمانان، شناخت خداوند، در ابعاد مختلف - توحید، ربوبیت، خالقیت، و ...- را با استفاده از براهین عقلی و نقلی، در رأس امور تربیتی می دانستند؛ زیرا با توجه به سوال ها و شبهات مختلفی که برای مسلمانان در دوره حضور پیش می آمد، لازم بود ائمه (علیهم السّلام) در کرسی درس و مناظرات علمی خود ضمن پاسخ به آنها در موضوعاتی، از جمله قضا و قدر، اراده الهی، صفات خداوند، جبر و اختیار و ... به معرفی خالق یکتا نیز بپردازند؛ چنان که امام علی (علیه السّلام) می فرماید:اساس دین، شناخت خداوند است و کمال شناخت او، تصدیق به وجود اوست و کمال تصدیق به وجود او، یکتا و یگانه دانستن اوست و کمال اعتقاد به یکتایی و یگانگی او، پرستش اوست (نهج البلاغه، خطبه 1، ص29 به بعد) و بدان ای فرزند، که هیچ کس از خدا خبر نداده، آن سان که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ما خبر داده است. پس به آن راضی شو که او را پیشوای خود سازی و راه نجات را به رهبری او پویی (همان، نامه 31، ص665).
2 -3 -7. پیامبر و امام شناسی
از دیگر اهداف آموزشی و تربیتی ائمه (علیهم السّلام) آشنا کردن مردم به جایگاه پیامبر و امام در نظام آفرینش و فلسفه ارسال رسل و ویژگی ها و فضائل آنان است؛ زیرا از منظر ائمه (علیهم السّلام)، امامت و رهبری عامل نظام بخشیدن به جامعه و حاکمیت نظم و قانون است.(7 ) همچنین، آنان وظیفه دارند حقوق افراد جامعه را بستانند؛ و به دفع باطل بپردازند (همان، خطبه 33، ص95). ائمه اطهار (علیه السّلام) برای اثبات و تبیین ضرورت (8) و ویژگی های انبیا و امامت، (9) به قرآن،سنت نبوی، ادله نقلی و عرفی، امور خارق العاده و کرامات استناد کرده، به تعلیم سیره و مغازی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و خود می پرداختند. چنان که امام سجاد(علیه السّلام) می فرمایند:«همان گونه که سوره ای از قرآن می آموختیم مغازی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را هم می آموختیم». (10)
امام علی (علیه السّلام) نیز، در سخنی زیبا، با حضور مردم به معرفی مقام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان شیعه(علیه السّلام) پرداخته و در این باره می فرماید:
خداوند سبحان از میان فرزندن آدم، پیامبرانی برگزید و از آنان پیمان گرفت که هر چه را که به آنها وحی می شود به مردم برسانند و در امر رسالت او امانت نگه دارند... . پیامبران از پی یکدیگر بیامدند تا از مردم بخواهند که آن عهد را که خلقتشان بر آن سرشته شده، به جای آرند... . خداوند سبحان محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را فرستاد تا وعده خود برآورد و دور نبوت به پایان برد. خداوند محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را به حق، به پیامبری مبعوث داشت تا بندگانش را از پرستش بت ها برهاند و به پرستش خود راهنمایی کند؛ و آنان را از پیروی شیطان منع کند؛ و به فرمان او آورد. با قرآنی که معنای آن را روشن ساخت و بنیادش را استوار داشت (نهج البلاغه، خطبه 2، خطبه 147). هر آینه، آنچه بر عهده امام است، این است که آنچه را که خداوند به او فرمان داده به جا آورد؛ چون رساندن مواعظ و سعی در نیک خواهی و احیای سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اقامه حدود خدا بر کسانی که سزاوار آن هستند و ادای حق هر کس از بیت المال (همان، خطبه 104، ص 231 به بعد). جز این نیست که امامان از سوی خدا، کار آفریدگان او را به سامان آورند؛ و از جانب او بر مردم سروری یافته اند. به بهشت نرود مگر کسی که آنها را شناخته باشد و آنها او را شناخته باشند (همان، خطبه 152، ص345).
امام علی (علیه السّلام) در این سخنان به تبیین فلسفه وجودی، وظایف و ویژگی های انبیا (علیه السّلام) و اوصیای آنها پرداخته و با جهت دهی فکری مردم به این اصول، به شناخت آنان، توجه می دهد. امام صادق (علیه السّلام) نیز، در راستای آموزش امام و پیامبرشناسی، در روایتی درباره فلسفه وجودی آنها خطاب به جابربن یزید جعفی چنین می فرمایند: «[وجود پیامبر و امام مورد نیاز است] تا جهان بر صلاحش باقی بماند ...» (مجلسی، 1403، ج23، ص19).
3-3 -7. معادشناسی
هدف دیگر ائمه (علیهم السّلام) توجه دادن مسلمانان به وجود جهان دیگری، ورای این جهان مادی است که در قرآن و روایات از آن به قیامت تعبیر می شود. انسان با مرگ از بین نمی رود، بلکه با مرگ روح انسان از بدن جدا می شود، و مدتی در مکانی به نام برزخ، به زندگی خود ادامه می دهد تا روز قیامت و رستاخیر فرارسد؛ در آن روز به اعمال انسان رسیدگی می شود؛ و معیار حساب و کتاب، رفتار انسان در دنیا است. چنان که امام علی (علیه السّلام) در خطبه ای خطاب به مردم می فرماید: «به درستی که امروز مرحله کار است؛ و نه محاسبه، و به زودی به مرحله محاسبه وارد می شوید که در آن، کار پذیرفته نیست». (11)بنابراین، از نگاه ائمه (علیهم السّلام) آموزش و توجه دادن مردم به مباحث معاد، نیل به کمال تسلیم انسان در برابر خداوند در تمام سطوح فردی و اجتماعی است؛ زیرا تعلیم و تربیت اسلامی به نیازهای جسمانی و روحانی انسان توجه دارد و آنها را اصل می داند.
3-4 - 7. انسان و گیتی شناسی (ر. ک: نهج البلاغه، خطبه 1، ص83؛ ر. ک: توحیه مفضل)
ائمه (علیهم السّلام) تلاش می کردند تا با تبیین وجودی ابعاد شخصیتی و حتی فیزیولوژی انسان، مسلمانان را به هدفی برتر که عبارت از خودشناسی و خداشناسی است، برسانند.امام علی (علیه السّلام) در نهج البلاغه (خطبه82، ص833 به بعد) و امام رضا (علیه السّلام) (ر. ک: توحید مفضل، ترجمه میرزایی، 1377) در سفارش خود به جناب مفضل، به معرفی شخصیت انسان از ابعاد مختلف پرداخته اند.
در حوزه گیتی شناسی نیز، ائمه (علیهم السّلام) به بیان ویژگی های آسمان، زمین، کیفیت آفرینش موجودات و نقش آنها در سیر حرکت تاریخی بشر می پرداختند (ر. ک: همان).
5 -3 -7 . اخلاق و تربیت دینی
تربیت اخلاقی و دینی شیعیان با تمسک به متون دینی (ثقفی کوفی، 1373، ص163) از مهم ترین اهداف ائمه اطهار (علیه السّلام) است؛ زیرا اگر اخلاق یک جامعه اصلاح گردد؛ زمینه تعلیم و تربیت دینی بهتر فراهم می شود؛ و تاثیر دوچندانی در بردارد. باید یادآور شد که رفتار و گفتار ائمه (علیهم السّلام) بهترین الگو برای شیعیان بود. با این حال، همیشه آنان را به اخلاق، تقوا و ادب اسلامی دعوت می کردند. امام علی (علیه السّلام) در سفارش به مردم، نقطه عطف جامعه سالم را اخلاق اسلامی و ارزش معنوی آن می داند؛ و در این باره می فرمایند:ای فرزندم!... . گرامی ترین حسب و نسبت خلق نیکوست (نهج البلاغه، حکمت 37، ص 813). هیچ هم نشینی چون خوس خویی نیست. و هیچ میراثی چون ادب نیست... و هیچ تجارتی چون عمل صالح نیست (نهج البلاغه، حکمت 109، ص849). هیچ میراثی چون ادب - و تربیت برای فرزندان - با ارزشمند نیست (همان، حکمت 51، ص819). حق فرزند بر پدر این است که پدر نام نیکو برای وی برگزیند و نیکو ادبش کند و قرآنش بیاموزد (همان، حکمت 391، ص997). هر که خود را پیشوای مردم خواهد، باید که پیش از ادب کردن دیگران به ادب کردن خود پردازد و باید که ادب کردن دیگران به کردار باشد و نه به گفتار (همان، حکمت70، ص827).
4 -7. علم حدیث و کلام
علم حدیث و کلام در آموزش و تربیت دینی شیعیان، از جمله علومی هستند که مورد عنایت ائمه (علیهم السّلام) بودند. آنان با عنایت به اصول این فن، به تعلیم و تربیت شاگردان در ترویج احادیث نبوی و علوی پرداختند. مثلاً امام (علیه السّلام) در آموزش شیعیان درباره شیوه صحیح مراجعه به راوی و ویژگی های راوی می فرمایند: «و حدیث ما را فرا نگیرد جز سینه های امین و خردهای استوار» (همان، خطبه 231، ص555). «هرگاه خبری شنیدید، آن را نیک بفهمید و در آن بیندیشید، نه اینکه بشنوید و نقل کنید؛ زیرا نقل کنندگان علم بسیارند، ولی اندیشه کنندگان در آن اندک اند» (همان، حکمت 94، ص839).ائمه(علیه السّلام) با تشکیل کرسی های علم کلام، شاگردان برجسته ای چون هشام بن حکم، قیس ماصر و هشام بن سالم (12) تربیت کردند که این شاگردان نیز، به تدوین آثاری کلامی در دفاع از حریم شیعه پرداختند (نجاشی، 1416، ص433-434). شاگردان تربیت شده، در کلام و شیوه مناظره با خصم به حدی توانا بودند که با قدرت استدلال خویش رقیب را به سکوت وا می داشتند؛ چنان که عمار خطاب به عثمان گفت: «مرا از سخن و اظهار حقایق باز ندار و از اینکه جلوی گفته های من را بگیری، خودداری کن. معلم من، علی (علیه السّلام)، مطالب را به من تعلیم داده و مرا از گزند تو حفظ کرده است» (ثقفی، 1373، ص498).
در سیره تعلیم و تربیت ائمه اطهار (علیه السّلام)، آموزش مناظره به شیعیان به روش احسن که از ره آورده های دانش کلام است، مورد توجه قرار گرفت. هدایت، تبیین و تحلیل شیوه های
شاگردان و بیان نقاط ضعف و قوت مناظرات برخی از آنان و نهی از مناظراتی که سخن ائمه (علیهم السّلام) در آن لحاظ نشود، در رأس تلاش های ائمه (علیهم السّلام) بود. امام صادق (علیه السّلام) در باره ویژگی های شیوه هر یک از مناظرات اصحاب خود، با مرد شامی که برای حل مسائل علمی خویش به مدینه آمده بود، ضمن آنکه یکسان نبودن توان و روش مناظره هریک را به آنان گوشزد می کند، روش برتر مناظره را تلویحاً به یاران خود آموزش می دهد، چنان که فرمودند: ای حمران! تو سخنت را دنبال حدیث می آوری (و مرتبط با بحث سخن می گویی) و به حق می رسی. به هشام بن سالم فرمود: در پی حدیث می گردی ولی تشخیص نمی دهی (می خواهی مرتبط سخن بگویی، ولی نمی توانی). به احول فرمود: بسیار قیاس می کنی و از موضوع خارج می شوی، مطلب باطل را به باطل رد می کنی و باطل تو روشن است. به قیس ماصر فرمود: تو چنان سخن می گویی که هر چه خواهی به سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نزدیک تر باشد، دورتر می شود، حق را به باطل می آمیزی، حق اندک، از باطل بسیار بی نیاز می کند. تو احول، (در مباحث علمی) بسیار خیز گیرنده و ماهر هستی. اما امام (علیه السّلام) در باره هشام فرمود: ای هشام! تو به هر دو پا به زمین نمی خوری. تا بخواهی به زمین برسی، پرواز می کنی. مانند تویی باید با مردم سخن (مناظره) بگوید، خود را از لغزش نگه دار، شفاع ما به دنبالش می آید» (طوسی، 1404، ج2، ص560).
5 -7. آموزش مدیریت (13) سیاسی - اداری
با توجه به شرایط سیاسی و اجتماعی حاکم بر جامعه مسلمین، ائمه (علیهم السّلام) برای مدیریت سیاسی شیعیان، افزون بر آموزش آنان در توجه به تقیه و دیگر مبانی اندیشه سیاسی در عصر حضور، برای تربیت دینی آنان در حوزه مدیریت سیاسی و اداری جامعه، تلاشفراوانی می کردند. این مدیریت قوی آنان مورد توجه خلفا نیز قرار گرفت؛ و برای رهایی از مشکلات به ائمه (علیهم السّلام) رجوع می کردند. چنان که در جریان جنگ خلیفه دوم با رومیان، عمر با امام علی (علیه السّلام) به رایزنی و مشورت پرداخت و آن حضرت خطاب به وی فرمود:
اگر تو، خود، به سوی دشمن روی و با دشمن رویارو شوی، اگر مغلوب گردی، مسلمانان را تا اقصا بلادشان پناهگاهی نمی ماند و بعد از تو مرجعی ندارند که به آن باز گردند؛ پس مردی سلحشور را به سوی ایشان بفرست و سپاهی گران همراه او کن که هم جنگ آزموده باشند و هم نیک خواه اسلام، اگر خداوند پیروزش گرداند که این همان است، تو خواسته ای و اگر کار را گونه ای دیگر افتاد، در آن حال، تو پناه مردم و مرجع مسلمانان خواهی بود» (نهج البلاغه، خطبه 134، ص309).
در مدیریت سیاسی - اداری، ائمه (علیهم السّلام)، بیشتر به بیعت شیعیان و نیز، بر اهمیت عدالت و تقوا (همان، خطبه 16، ص61) و پرهیز حاکم مسلمانان از فریب و نیرنگ در مواجهه با مردم، مهربانی و رعایت انصاف با رعیت و دوست داشتن آنها، پرهیز از غرور و نخوت، و فروتنی، و پرهیز از استبداد و به کارگیری افراد ناسالم از حیث عقیدتی در مسائل مهم تصمیم گیری بر حذر می داشتند. چنان که امام علی (علیه السّلام) در سخنی، خود، عملاً به پرهیز از به کارگیری طلحه و زبیر به خاطر فساد عقیده پرهیز کردند؛ و در این باره می فرمایند: «شما با من تنها در نیرو بخشیدن و پایداری کردن باشید و به هنگام سختی و درماندگی دو یار من باشید - و در مدیریت سیاسی جامعه نقشی ندارید» (همان، خطبه16).
6 -7. آموزش تاریخ
«تاریخ» در اصطلاح، علم به وقایع، حوادث و اوضاع و احوال زندگانی گذشتگان، ثبت و ضبط حوادث تلخ و شیرین و بیان فراز و نشیب های زندگی پیشینیان است. قرآن کریم،تاریخ را آیینه عبرت انسان ها معرفی می کند؛ و در این باره می فرماید: «در سرگذشت آنها درس عبرتی برای صاحبان اندیشه بود». (14)
تاریخ، به دلیل اهمیتی که در اسلام دارد، مورد توجه خاص ائمه اطهار (علیه السّلام) و شیعیان آنها قرار گرفته است. امام علی (علیه السّلام) در نامه ها و خطبه های خویش، در جهت آموزش و تربیت دینی مردم، بخشی از سخنانش را به مطالعه تاریخ و عبرت گیری از آن قرار داد. آن حضرت در مقاطع مختلف تاریخی از سرگذشت اتفاقات سیاسی، نظامی و تاریخ اجتماعی قبل (نهج البلاغه، خطبه های 1، 38 و 91، ص103) و بعد از اسلام (15) و فلسفه تاریخ، سخن به میان می آورد و شیعیان را به تعمق و تفکر در تاریخ و مطالعه آن فرا می خواند. ایشان در نامه ای خطاب به امام حسن (علیه السّلام) بر توجه وی به تاریخ و درس گرفتن از آن چنین می فرماید:
ای پسرم! من، اگر چه به اندازه پیشینیان زندگی نکرده ام، اما با نظر به اعمال آنها و تفکر در تاریخ و سیر در آثار باقیمانده از آنها، گویی یکی از آنها هستم؛ پس برای تو بخش های زلال و سودمند تاریخ را از بخش های تیره و زیان بارش بازشناخته ام و از هر جریان برایت بهترین آن را چیده ام؛ و زیبایش را برگزیده ام؛ و بخش های ناشناختنی را به کناری زده ام. از سویی، چون از موضع پدری دلسوز که در کار فرزند خود می نگرد، در کار تو نگریستم و برای تو از ادب چیزها اندوختم که بیاموزی و به کاربندی (همان، نامه 31، ص657 به بعد). اخبار گذشتگان را بر او - دل خویش - عرضه دار و از آنچه بر سر پیشینیان تو رفته است، آگاهش ساز.
بر خانه ها و آثارشان بگذر و در آنچه کرده اند و آن جای ها، که رفته اند و آن جای ها که فرود آمده اند، نظر کن (همان، نامه 31، ص659).
7-7. آموزش حقوق
بارزترین سخن از ائمه (علیهم السّلام) در باره بیان حقوق هر گروه از جامعه مسلمانان، سخن امام سجاد (علیه السّلام) در «رساله حقوق» است. در این رساله، امام سجاد (علیه السّلام) با بیانی روشن و به طور کلی به آموزش حقوق می پردازد؛ و مسلمانان را سفارش به عمل و یادگیری آن می نماید؛ زیرا با تعلیم این علم تمام اقشار جامعه اسلامی، با حدود رفتار خود آشنا می شوند و در این زمینه مشکلات کمتری دامن گیر جامعه خواهد شد (ر. ک: رساله حقوق امام سجاد، 1385).8 -7. آموزش ادبیات
از جمله تلاش های ماندگار ائمه (علیهم السّلام) در آموزش قرآن به مسلمانان، تدوین ادبیات عرف برای قرائت آن بود؛ چنان که ابراهیم بن محمد ثقفی کوفی می نویسد:ابوالاسود می گوید: یکی از روزها خدمت [امام] علی(علیه السّلام) رسیدم و دیدم آن حضرت در حال تفکر و اندیشه است. عرض کردم یا امیرالمومنین! در چه موضوعی فکر می کنی؟ فرمودند: امروز یکی از نزدیکان من در هنگام محاوره و مکالمه، مرتکب اغلاطی شد و الفاظ و کلمات را درست تلفظ نکرد؛ و من از این جهت در فکر و اندیشه فرو رفتم و باید برای این کار چاره ای بیندیشم. ابوالاسود می گوید: در این هنگام علی (علیه السّلام) صفحه ای به من داد که در آن نوشته بودند: کلام بر سه قسم است، اسم، فعل و حرف؛ و بعد از این، اصول و قوانینی به من تعلیم دادند و اصل علم نحو از اینجا پدید آمد (ثقفی کوفی، 1373، ص355).
9 -7. آموزش نظامی
یکی از نیازهای ضروری هر جامعه، تامین امنیت سیاسی، اجتماعی، جغرافیایی و... است که جز با در اختیار داشتن نیروی مسلح و کارآمد - برای مقابله با دشمن خارجی یا سرکوب اشرار داخلی - امکان پذیر نخواهد بود. امام علی (علیه السّلام) برای آموزش نظامی و افزایش کارایی نیروهای مسلح نکات ارزشمندی را به سربازان و فرماندهان سپاه، آموزش می دادند که از آن جمله عبارت اند از:1 -9 -7. فنون رزمی
در بعد فنون رزمی، حضرت علی (علیه السّلام) خطاب به معقل بن قیس می فرمایند:جنگ مکن مگر آنکه با تو بجنگند؛ و لشکرت را در ابتدا یا انتهای روز به حرکت درآور و به هنگام گرمای نیمروز فرود آر. و مرکب ها را خسته مدار و در آغاز شب، لشکر را به حرکت در میاور که خداوند شب را برای آسودن قرار داده... . هرگاه با دشمن رویاروی شدی، خود در میانه لشکرت قرار گیر و به دشمن چنان نزدیک نشو که پندارد قصد حمله داری و چندان دور مایست که چون کسی باشی که از جنگ بیمناک است تا فرمان به تو رسد (نهج البلاغه، نامه 12، ص619).
ایشان در جای دیگر می فرمایند:
- در مقابل دشمن - آن گروه از جنگاوران را که زره برتن دارند پیش دارید و آنان را که زره بر تن ندارند در عقب بگمارید... . چون نیزه را به سوی شما گرفتند، بی درنگ بپیچید که این کار شما را از آسیب سرنیزه ها در امان می دارد.(16) بر شما گران نیاید گریختنی که پس از آن بازگشتی باشد یا واپس نشستنی که از پی آن حمله ای بود. حق شمشیرها
را ادا کنید و پهلوهای دشمن را برخاک هلاک آورید (همان، نامه16). ای گروه مسلمان، ترس از خدای را شعار خود سازید و جامه ی آرامش و شکیبایی بر تن کنید... . جنگ افزارهای خویش مهیا و کامل کنید؛ و شمشیرها را پیش از آنکه آخته دارید، در نیام هایشان بیازمایید (همان، خطبه65، ص133).
2 -9 -7. اصول اخلاقی جنگ
امام علی (علیه السّلام) در این باره می فرمایند: «اگر دشمنت تو را به صلح فراخواند، از آن روی بر متاب! کسی را در میدان به مبارزه فرا مخوان - یعنی تو آغازگر جنگ مباش - و اگر تو را فراخواندند، پاسخ گوی» (همان، حکمت 225 و نامه 53، ص905).10 -7. امور اجتماعی
انسان موجودی اجتماعی است و امور اجتماعی بخشی از واقعیت زندگی انسان است که بدون آن زندگی کردن دچار اختلال می شود؛ بنابراین شارع مقدس به این امور در متن دین توجه کرده و رفتارهای اجتماعی با داشتن نیت الهی را عامل تربیت انسان می داند. برخی از اموری که ائمه (علیهم السّلام) به آنها اشاره کرده اند از قرار ذیل است:1 -10 -7. ورزش
امیرالمومنین علی (علیه السّلام)، به نقل از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند: «به فرزندان خود شنا و تیراندازی بیاموزید» (عاملی، 1414، ج21، ص475).2 -10 -7. آداب تجارت (17)
آداب تجارت، در دو بعد اخلاق و فقه مطرح می شود ائمه (علیهم السّلام) در هر دو حیث به تعلیم آن به مردمان و شاگردان خویش، اقدام می کرده اند. چنان که به فرمایش امام صادق (علیه السّلام)، تجارت،عقل را می افزاید (کلینی، 1365، ج4، ص282؛ شیخ صدوق، 1367، ج4، ص 258). امام علی (علیه السّلام) نیز، در باره آداب تجارت می فرمایند: «هر که علم فقه نداند و تجارت کند در ورطه ربا افتد» (نهج البلاغه، حکمت 439، ص1021) و «مومن کسی است که در پی تحصیل معاش خویش است» (همان حکمت 382؛ ر. ک: شیخ صدوق، 1367، ج4، ص259). همچنین امام صادق (علیه السّلام)، در آموزش آداب تجارت اسلامی می فرمایند:
«هر چیزی در او حلال و حرام است، پس همیشه آن چیز بر تو حلال است تا آنکه نوع حرام آن را بشناسی، پس در آن صورت آن را ترک کن (عاملی، 1409، ج17، ص85)! کسی که می خواهد تجارت کند باید شناختی در دینش داشته باشد تا حلال را از حرام باز شناسد؛ و کسی که شناخت دینی ندارد ولی تجارت می کند، خود را در شبهات افکنده است (همان، ج17، ص382).
3 -10 -7. بهداشت و آداب و رسوم اجتماعی
از دیگر موارد تربیتی در سیره ائمه (علیهم السّلام)، آموزش آداب و رسوم اجتماعی و بهداشت فردی و اجتماعی است. مثلاً، در زمینه آداب بهداشتی، امام صادق (علیه السّلام) می فرمایند: «برای هر چیزی طهور و پاک کننده ای است و طهارت دهان مسواک است» (شیخ صدوق، 1380، ج1، ص929). در زمینه آموزش آداب اجتماعی، یکی از کارهایی که همه روزه با آن سروکار داریم، غذا خوردن است. ائمه (علیهم السّلام)، غذا خوردن را با نام خدا شروع و با شکر خدا تمام می کردند؛ و دیگران را نیز، به این کار سفارش می نمودند. امام صادق (علیه السّلام) به یکی از اصحاب فرمودند: «هر گاه سفره انداخته شود، بگو بسم الله و هرگاه شروع به غذا خوردن کردی، بگو! بسم الله اوله و آخره؛ و هنگامی که سفره جمع شد، بگو! الحمد لله (عاملی، 1414، ج16، ص483).11 -7. آموزش خوش نویسی (ر. ک: محمدی ری شهری، 1416، ج1)
از نکات قابل توجه، در سیره آموزشی اهل بیت (علیه السّلام)، افزون بر آشنایی آنان به نگارش و نحوه استفاده از قلم، آموزش شیوه نگارش، و به عبارت دیگر، آموزش خط و خوش نویسی به دیگران است. امام علی (علیه السّلام)، می فرمایند: «خط، زبان دست است» (آمدی، 1407، ح706). ایشان در باره کیفیت استفاده از قلم و جوهر در خوش نویسی، خطاب به کاتب خویش می فرمایند: «ای عبدالله بن ابی رافع، در دوات خود لیقه بگذار و نوک قلمت را دراز بتراش و میان خط ها فاصله بگذار و حرف ها را نزدیک هم بنویس؛ زیرا این کار باعث زیبایی خط می شود» (نهج البلاغه، حکمت 315). «باید نوک قلم را بشکافی و پره آن را از راست برش بزنی تا خط تو زیبا شود» (آمدی، 1407، ح2465).امام جعفر صادق (علیه السّلام) نیز، در شیوه نگارش با قلم می فرمایند: «بسم الله الرحمن الرحیم را با نیکوترین خط در اول نامه بنویس! و حرف «ب» را کشیده ننویس! مگر زمانی که «س» را با دنده نوشته باشی» (عاملی، 1380، ص106).
در پایان این بحث، شایان ذکر است، موارد مزبور در مواد آزمایشی و تربیتی، مواردی است که با تلاش و غور در منابع تاریخی، حدیثی و رجالی، جهت تدوین این مقاله استقراء و تدوین شده است. اگر چه ممکن است، کسی با پیگیری دقیق، موارد دیگری را از لابه لای متون استخراج کند.
8. کیفیت آموزشی در سیره ائمه (علیهم السّلام)
در آموزش علوم دینی توجه ائمه اطهار (علیه السّلام) بر کیفیت آموزشی، با انتقال مطالب متقن و حقیقی و پشتوانه استدلال است؛ و افرادی که به این امر می پردازند، باید دارای ویژگی های لازم باشند. در بعد کمیت نیز، به تعداد، دسته بندی و رتبه بندی نفرات توجه نموده اند.1 -8. ویژگی های مربی دینی از منظر ائمه (علیهم السّلام)
از منظر ائمه (علیهم السّلام) مربی علمی و تربیتی مسلمانان باید دارای ویژگی هایی باشد که به کیفیت کار آنان ارزش دهد. برخی از این ویژگی های مهم عبارت اند از :1-1 -8. خودسازی پیش از آموزش
امام علی (علیه السّلام)، با توجه به نقش رفتار و گفتار انسان در تربیت افراد، در باره خودسازی مربیان، قبل از شروع فعالیت آموزشی و تربیتی شان می فرمایند: «هر که خود را پیشوای مردم خواهد، باید که پیش از ادب کردن دیگران به ادب کردن خود بپردازد؛ و باید که ادب کردن دیگران به کردار باشد، نه به گفتار، کسی که آموزگار و ادب کننده خویش است، سزاوارتر به تعظیم است از آنکه آموزگار و ادب کننده مردم است» (نهج البلاغه، حکمت 70، ص827).1-2 -8. تعهد بر آموزش و پرورش
امیرالمومنین(علیه السّلام) تعهد بر آموزش را از وظایف اصلی حاکم می داند؛ و در این باره می فرمایند: «خداوند دانایان را موظف ساخت که نادانان را تعلیم دهند» (همان، حکمت 470، ص1035). و «والی نباید در بیان احکام و حدود الهی توقف نماید؛ و نه کسی باشد که سنت را فرو می گذارد تا امت را به هلاکت اندازد» (همان، خطبه 303، ص131).3 -1 -8. پرهیز از خشونت
بردباری از بهترین ویژگی های یک مربی خوب و با ایمان است؛ و معلمی که در تربیت شاگردان خویش از منطق خشونت استفاده کند، افزون بر تخریب توانایی های شاگردان، علاقه مندی آنان، به فراگیری علم و ادب اسلامی را نیز، نابود می کند.4 -1 -8. پاسخ گویی به پرسش های دینی
شاخصه تربیت دینی و علمی مردم، پاسخ گویی به پرسش های آنان است. امام علی (علیه السّلام) خطاب به قثم بن عباس می فرمایند: «اما بعد، ... هر بامداد و شامگاه بر ایشان - مردم - به مجلس بنشین و کسی را که در امری فتوا خواهد فتوا ده». (18)5 -1 -8. موقعیت سنجی
از امام علی (علیه السّلام) روایت شده است که انسان ها همیشه در یک حالت قرار ندارند؛ [گاهی] دل ها را شوق روی آوردن به کاری است یا میل روی برگرداندن از آن. اگر دل را شوق روی آوردن بود، آن را به مستحبات وادار و اگر میل روی برگردانیدن بود، به همه واجبات بسنده کن!(19)6 -1 -8. رعایت آداب آموزشی
از جمله ویژگی هایی که اسلام برای یک معلم در نظر دارد، توجه دادن وی به نکاتی است که افزون بر بعد تربیتی، یک نوع عبادت نیز، محسوب می شود. ائمه (علیهم السّلام)، به منزله یک معلم دینی در برنامه آموزشی و تربیتی خود به این نکات توجه داشتند؛ و دیگران را به آن سفارش می کردند. از جمله این نکات، شروع هر کاری با نام و حمد خداوند، داشتن طهارت و با وضو بودن (مجلسی، 1403، ج76، ص50) هنگام فعالیت، تواضع و عمل به آموزه ها (کلینی، 1365، ج1، ص36) است.2 -8. رتبه بندی مسلمین در تعلیم و تربیت دینی
نکته اساسی در آموزش و پرورش دینی مردم از سوی ائمه (علیهم السّلام) توجه به صنف متعلمان و کیفیت درک آنها بود. از نظر ائمه (علیهم السّلام) شیوه برخورد با هر گروهی متفاوت از گروه دیگر است. امام علی (علیه السّلام) می فرمایند:بدان که رعیت را صنف هایی است که کارشان جز به یکدیگر اصلاح نشود؛ و از یکدیگر بی نیاز نباشند. صنفی از ایشان لشگرهای خدای اند؛ و صنفی، دبیران خاص یا عام و صنفی قاضیان عدالت گسترند و صنفی، کارگزاران اند که باید در کار خود انصاف و مدارا به کار دارند؛ و صنفی
جزیه دهندگان و خراج گزاران اند، چه ذمی و چه مسلمان؛ و صنفی بازرگانان اند و صنعتگران و صنفی که حاجتمندان و مستمندان باشند. هر یک را خداوند سهمی معین کرده، و میزان آن را در کتاب خود و سنت پیامبرش (صلی الله علیه و آله و سلم)، بیان فرموده و دستوری داده که در نزد ما نگهداری می شود (نهج البلاغه، نامه 52، ص727).
اکنون با توجه به دسته بندی مردم در روایات رسیده از ائمه (علیهم السّلام)، آموزش و پرورش دینی انسان ها در هر قشر و گروهی، باید از سنین کودکی شروع شود. امام صادق (علیه السّلام)می فرمایند: «فرزندت را در شش سال دوم، برای آموزش به مکتب بفرست» (عاملی، 1414، ج21، ص475).
شیعیان، با توجه به این سفارش ها، فرزندان خود را در سنین کودکی به مکتب می فرستادند؛ و اولین چیزی که کودکان در مکتب خانه می آموختند، خواندن و نوشتن و تعلیم و آداب اسلامی بود. پس از این مرحله، اولین متن در فرایند آموزش و پرورش دینی، خواندن قرآن و فراگیری احکام فقهی بود.
3 -8. مکان و زمان تعلیم و تربیت
1 -3 -8. منزل
در روایتی به نقل از کلینی، امام باقر(علیه السّلام)، تا پاسی از شب، مسائل علمی و معارف دینی را به زراره می آموخت (کلینی، 1365، ج3، ص37).2 -3 -8. مسجد
در روایت های مختلفی آمده است که مکان جلوس صادقین (علیه السّلام)، در مسجد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، مشخص بوده است (مجلسی، 1403، ج10، ص154). مثلاً، بازماندگان صحابه، تابعین و روسای مذاهب، پیرامون امام باقر (علیه السّلام)، گرد می آمدند؛ و آثار و نشانه های دین را می آموختند؛چنان که حضرت به شماری از اهل خراسان و دیگر ممالک، مناسک حج را تعلیم می داد (امین، 1406، ج1، ص653). همچنین، علی بن ابی طالب (علیه السّلام)، بعد از اقامه نماز صبح تا طلوع آفتاب، تعقیبات نماز را انجام می داد و به فقرا و دیگر مردمان که دور او جمع می شدند، فقه و قرآن می آموخت (ابن ابی الحدید 1896، ج4، ص109)؛
3-3 -8. مکان های عمومی تجمع (ر. ک: نهج البلاغه، خطبه های امام علی (علیه السّلام) در مقاطع و مکان های مختلف از جنگ جمل و صفین).
معصومین علیهم السلام، در مکان هایی که امکان استراحت و یا محل تجمع مردم به خاطر قداست آن محل بود، با توجه به نیازهای تربیتی مردم، به صورت عام و یاران خویش به طور خاص، به خطابه و موعظه می پرداختند.در یک جمع بندی از بررسی مکان و زمان آموزش می توان گفت، بهترین زمان آموزش علوم و معارف دینی برای همگان صبح است. اما برخی شرایط سبب می شد تا برخی شیعیان در شب هنگام، به حضور ائمه علیهم السلام برسند. همچنین بهترین مکان آموزشی مساجد و حرم امامان علیهم السلام و مکان های مقدس است.
نتیجه
در بررسی منابع روایی و تاریخی در سیره (علیه السّلام)، چنین به دست آمد که تعلیم دانش و تربیت دینی مردم از وظایف اصلی انبیا و اولیای الهی است؛ و در این راه بر مبنای تربیت روح و جسم انسان، در بستر جامعه دو هدف کلی آموزشی و تربیتی را دنبال می کنند. در بعد تربیتی مسائلی چون اصول اعتقادی دین و مذهب، احکام و قوانین شرعی و رشد اخلاق مورد توجه بوده، در بعد آموزشی، به مسائلی چون پرورش استعدادها، آموزش علوم گوناگون و خلق آثار علمی و اسلامی می پرداختند.آنان برای نیل به این مطلوب از شیوه های گوناگونی چون ارتباط چهره به چهره، تربیت شاگردان برجسته، مناظره، استدلال و دعا استفاده می کردند. ائمه اطهار (علیه السّلام)، با ارائه و
بیان ویژگی های یک معلم و مربی تعلیمات دینی، وظایف و بایسته های لازم برای چنین افرادی را مشخص نموده و سایران را برای انتخاب یک مربی خوب راهنمایی نموده اند.
با عنایت به نکات مزبور، می توان گفت: از جمله مهم ترین وظایف ائمه (علیهم السّلام) آن است که به تدریج، علوم الهی را که مایه سعادت بشر است، به مردم بیاموزند؛ و زمینه این امر را فراهم سازند و در این راه، با توجه به توانایی ها و سنجش گروه سنی و جنسی مخاطب و با استفاده از ابزار و شیوه های متفاوت، در شرایط و مکان های گوناگون به آموزش و پرورش دینی مردم در موضوعات اعتقادی، فقهی، مدیریتی، اخلاقی، کلامی و ... بپردازند. امور مزبور سبب شد، مواد آموزشی اهل بیت علیهم السلام به منزله سیره علمی و تربیتی جوانان ما در بستر زمان توسعه یابد و علوم گوناگونی از آن دامنه گیرد.
پی نوشت ها :
1. دانش آموخته ی حوزه ی علمیه و کارشناس ارشد تاریخ تشیع.
2. نهج البلاغه، خطبه 2، شهادت می دهم که محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بنده و پیامبر خداست که او را فرستاده با آیینی چون آفتاب تابنده و دانشی برتر.
3. وَ أَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ (نحل، 44).
4. پیشین، خطبه 109، ص 253؛ و ر.ک: علی علیه السلام در نامه خود خطاب به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خبر داد که به جمعی از قبیله زبیر و غیر ایشان برخورده است تا آنها را به اسلام دعوت کند، ولی با جنگ بر آنها پیروز شدم و پس از آن گروهی از ایشان به پیشنهاد وی مسلمان شدند و زکات را قبول کردند؛ و گروهی از ایشان برای آموزش امور دینی آمده اند؛ و من مشغول آموزش قرآن به آنها هستم، محمدبن عمر واقدی، المغاری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ص828 (تهران، نشر دانشگاهی، چ2، 1369ش).
5. نهج البلاغه، نامه 67، ص 775. در زمینه تلاش ائمه در باره آموزش فقه، ر. ک: به ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج15، ص274.
6. حتی أقبل ابوجعفر و حوله اهل خراسان و غیرهم یسالونه عن مناسک الحج فمضی حتی جلس مجلسه و جلس الرجل قریبا منه فجلست حیث اسمع الکلام و حوله عالم من الناس؛ سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج1، ص653، (بیروت ، داراالتعاریف، 1406ق).
7. نهج البلاغه، حکمت 244، ص 912. و الامامه نظاما للامه و الطاعه تعظیما للامامه.
8. امام صادق(علیه السّلام) فرمود: زمین از حالی به حالی نگردد، مگر آنکه برای خدا در آن حاجتی باشد که حلال و حرام را به مردم بفهماند. ابوجعفر محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ترجمه سید جواد مصطفوی، ج1، ص252 (تهران، اسلامیه، چاپ اول).
9. امام صادق علیه السلام فرمود: «رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به علی (علیه السّلام) بابی از علم آموخت که از آن هزار باب و از هریک از آن ابواب نیز، هزار باب دیگر گشوده می شود». محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج40، ص131.
10. کنا تعلم مغازی رسول الله کما تعلم السوره من القرآن، ابوالفداء ابن کثیر الدمشقی، البدایه و النهایه، ج3، ص 282 (بیروت، دار الکتب العلمیه، 1407ق).
11. محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج74، ص 296، فان الیوم عمل و لا حساب و غدا حساب و لا عمل.
12. امام صادق علیه السلام می فرماید: «ای یونس! اگر علم کلام، خوب می دانستی با او (مرد شامی) سخن می گفتی. یونس گوید: افسوس. پس گفتم، قربانت گردم! من شنیدم که شما از علم کلام نهی می نمودی و می فرمودی وای بر اصحاب علم کلام! زیرا می گویند، این درست است و آن درست نیست. امام علیه السلام فرمودند: من گفتم وای برآنها، اگر گفته مرا رها کنند و دنبال خواسته خود بروند. سپس به من فرمود: برو و هرکس از متکلمین را دیدی بیاور. یونس گوید: من حمران بن اعین و احول و هشام بن سالم را که علم کلام، خوب می دانستند، آوردم؛ و نیز، قیس بن ماصرکه به عقیده من در کلام بهتر از آنها بود و علم کلام را از علی بن حسین علیه السلام آموخته بود آوردم... کلینی، ابوجعفر محمدبن یعقوب، کافی، ترجمه سید جواد مصطفوی، ج1، ص240 (تهران، نشر کتاب فروشی علمیه، چاپ اول).
13. امام علی علیه السلام در آموزش مدیریت به رهروان و کارگزاران خود نکات اخلاقی و مدیریت سیاسی و اجتماعی را یادآوری می کردند تا اهداف نظام امامت در جامعه، ساری گردد. ر. ک: نهج البلاغه، نامه 53، خطبه 200، حکمت 152، نامه 27).
14. یوسف (12)، 111.لَقَدْ کَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِی الْأَلْبَابِ ... .
15. نهج البلاغه، موضوعاتی چون، تاریخ اسلام و رسالت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، تاریخ خلفا، بیعت با امام علی (علیه السّلام) و ... خطبه1، 3، 134 و... .
16. همان، خطبه 124، ص287.
17. در این باره، ر. ک: شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، آداب تجارت؛ و ر. ک: شیخ کلینی، الکافی.
18. نهج البلاغه، نامه 67، ص775. «اما بعد ... و اجلس لهم العصرین فافت المستفتی...».
19. نهج البلاغه، حکمت 304، ص955.
1. قرآن کریم.
2. آقا بخشی، علی (1379)، فرهنگ علوم سیاسی، چاپار، تهران.
3. آمدی، عبدالواحد (1407)، غررالحکم و دررالکلم، موسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت.
4. ابن ابی الحدید (1896)، شرح نهج البلاغه، تحقیق ابوالفضل ابراهیم، دار احیاء الکتب العربیه؛ بیروت.
5. ابن حجر عسقلانی، احمدبن علی، فتح الباری، دار المعرفه للطباعه و النشر، بیروت.
6. ابن سعد الهاشمی البصری، محمدبن سعدبن منیع (1410)، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، در الکتب العلمیه، ط الاولی، بیروت.
7. ابن سعد (1374)، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، فرهنگ و اندیشه، تهران.
8. ابن کثیر (1407)، البدایه و النهایه، دارالکتب العلمیه، بیروت.
9. ابن منظور (1414)، لسان العرب، چ سوم، دار صادر، بیروت.
10. ابن هشام (1375)، السیره النبویه، ترجمه سید هاشم رسولی، چ پنجم، کتابچی، تهران.
11. اصفهانی، راغب (1412)، المفردات فی فریب القرآن، دارالعلم، بیروت.
12. امین، سید محسن (1406)، اعیان الشیعه، دارالتعاریف، بیروت.
13. باقری، خسرو (1383)، نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، ج9، سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی وزارت آموزش و پرورش، تهران.
14. بهمنیار، رضا (1410)، فرهنگ ابجدی عربی - فارسی، اسلامی، تهران.
15. توحید مفضل (املای امام صادق علیه السلام بر مفضل بن عمر جعفی کوفی)، ترجمه نجف علی میرزایی، چ9، هجرات، قم.
16. ثقفی کوفی، ابراهیم بن محمد (1373) الغارات، ترجمه عزیزالله عطاردی، عطارد، تهران.
17. رساله الحقوق (1385)، چ دوم، دارالفکر، قم.
18. شیخ مفید، محمدبن نعمان (1410)، المقنعه، اسلامی.
19. صحیفه سجادیه (1375)، ترجمه عبدالحمید آیتی، چ2، سروش، تهران.
20. صدوق، محمدبن علی (1400)، الامالی، موسسه الوفا، بیروت.
21. صدوق، محمدبن علی [بی تا]، التوحید، تصحیح هاشم حسینی طهرانی، موسسه نشر الاسلامی، قم.
22. صدوق، محمدبن علی (1414)، اوائل المقالات، تحقیق ابراهیم انصاری، دارالمفید، چ2، بیروت.
23. صدوق، محمدبن علی (1380)، علل الشرایع، ترجمه سید محمد جواد ذهنی تهرانی، مومنین، قم.
24. صدوق، محمدبن علی (1367)، من لا یحضره الفقیه، ترجمه علی اکبر غفاری، صدوق، تهران.
25. طباطبایی، سید محمدحسین (1361)، المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوی، جامعه مدرسین، قم.
26. طبرسی، احمدبن علی [بی تا]، الاحتجاج، تحقیق سید محمدباقر خرسان، دار النعمان، [بی جا].
27. طبری، محمدبن جریر(1375)، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، چ5، اساطیر، تهران.
28. طریحی، فخرالدین (1414)، مجمع البحرین، تحقیق سید احمد حسینی، چ3، مرتضوی، تهران.
29. طوسی، محمدبن حسن (1404)، اختیار معرفه الرجال (رجال کشی)، تصحیح میرداماد، بعثت، قم.
30. عاملی، شیخ حر(1414)، وسائل الشیعه، تحقیق موسسه آل البیت (علیه السّلام)، چ2، مهر، قم.
31. فراهیدی، خلیل بن احمد (1410)، العین، منشورا الهجره، قم.
32. قرشی، سید علی اکبر (1412)، قاموس قرآن، چ4، دار الکتب الاسلامی، تهران.
33. کلینی، محمدبن یعقوب (1365)، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری؛ چ4، دارالکتب الاسلامی، تهران.
34. مجلسی، محمدباقر (1403)، بحارالانوار، موسسه الوفا، بیروت.
35. محمدی ری شهری، محمد (1363)، میزان الحکمه، دفتر تبلیغات اسلامی، قم.
36. نجاشی، احمدبن علی (1416)، رجال نجاشی، تحقیق سید موسی شبیری زنجانی، چ4، جامعه مدرسین، قم.
37. النووی (1407)، شرح مسلم، دارالکتاب العربی، بیروت.
38. نهج البلاغه، ترجمه عبدالمحمد آیتی، چ3، فرهنگ اسلامی.
39. واقدی، محمدبن عمر (1369)، المغازی، ترجمه محمود مهدوی دامغانی؛ نشر دانشگاهی، تهران.
40. یعقوبی، احمدبن ابی یعقوب (1380)، تاریخ یعقوبی، چ9، علمی و فرهنگی، تهران.
41. سید بن طاووس، فلاح السائل و النجاح المسائل، چ1، بوستان کتاب، قم.
منبع مقاله :
جمعی از نویسندگان، (1388)، مجموعه مقالات همایش تربیت دینی، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پرورشی امام خمینی (رحمه الله).