تعلیم و تربیت دینی در سیره ی ائمه اطهار (ع) (1)

بی تردید تربیت دینی نسل جوان از مهم ترین مسائل روز است، به گونه ای که هر گونه کوتاهی یا کم اهمیت جلوه دادن آن پیامدهای جبران ناپذیری به همراه خواهد داشت. از این رو، لازم است هر کس در حد توان خویش، به منزله وظیفه
سه‌شنبه، 13 اسفند 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تعلیم و تربیت دینی در سیره ی ائمه اطهار (ع) (1)
 تعلیم و تربیت دینی در سیره ی ائمه اطهار(علیهم السّلام)(1)

 

نویسنده: محمد جواد یاوری(1)




 

چکیده

بی تردید تربیت دینی نسل جوان از مهم ترین مسائل روز است، به گونه ای که هر گونه کوتاهی یا کم اهمیت جلوه دادن آن پیامدهای جبران ناپذیری به همراه خواهد داشت. از این رو، لازم است هر کس در حد توان خویش، به منزله وظیفه ای اسلامی، برای رفع مشکلات تربیتی جامعه بکوشد. آنچه سبب نگارش این پژوهش گردید، پاسخ به این پرسش اساسی است که آیا تعلیم و تربیت دینی مردم توسط ائمه اطهار(علیه السّلام)، از ساختار هدفمندی، برخوردار است، تا بتواند الگوی تربیتی جوانان ما قرار گیرد؟
در پاسخ به این پرسش، این نوشتار به مسئله ساختار، اهداف و شیوه های تعلیم و تربیت دینی در سیره ائمه (علیه السّلام) و نقش آن در روند رو به رشد فرهنگ و تمدن اسلامی، با توجه به منابع نقلی و به شیوه تحلیلی - توصیفی می پردازد؛ زیرا در سیره ائمه (علیه السّلام)، به منزله رهبران دینی - سیاسی جامعه مسلمانان، چند اصل زیربنایی وجود دارد که به اندیشه و تفکرات آنان قوام بخشیده عامل توسعه علمی - فرهنگی حکومت و جامعه اسلامی است. یکی از این اصول که در این پژوهش به آن پرداخته شده، «اصل تعلیم و تربیت دینی» است.
از مهم ترین نتایج این پژوهش رهیافت این نکته است که ائمه (علیه السّلام)، برای پرداختن به این اصل مهم از شیوه های مختلفی استفاده می کردند؛ و با آموزش موضوعات مختلف علوم اسلامی و انسانی، اهداف تربیتی و آموزش را محور کار خود قرار داده، توانستند با توجه به شرایط خفقان عصر حاکمان بنی امیه و بنی عباس، به تربیت شاگردان برجسته ای بپردازند، تا این راه را ادامه دهند.

کلیدواژگان

تعلیم، تربیت، دین ائمه اطهار(علیه السّلام)، اهداف، روش ها، مواد آموزشی.

مقدمه

بخشی از تاریخ صدر اسلام، سیره علمی و تربیتی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان معصوم (علیه السّلام) است. توجه به سیره آنها برای هدایت اعتقادی، علمی و تربیتی مردم و رساندن آن به آیندگان، امری ضروری است. اولین چیزی که به سیره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ارزش و اهمیت داده، قرآن کریم است. قرآن به صراحت، به مسلمانان دستور می دهد که سیره رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را اسوه نیکو و سرمشق خویش قرار دهند.(2)
بر این اساس می توان گفت، یک اصل (3) اساسی در سیره و رفتار دینی، سیاسی و اجتماعی پیامبران و امامان شیعه (علیه السّلام) است. اصلی که از جمله وظایف و شئون اولیه یک حاکم اسلامی است. بنابراین هدف از پرداختن به این موضوع، روشن شدن ساختار سیره آن بزرگواران در این زمینه است، تا بتوان از این سیره، الگوی مناسبی برای بالا بردن سطح تربیت دینی و دانش جامعه کنونی، برداشت کرد.

1. بازشناسی مفاهیم مورد بحث

1-1. سیره

واژه «سیره» بر وزن «فعله» از کلمه سیر مشتق شده است یعنی: حالت، نوع خاص حرکت و رفتار انسان (ابن منظور، 1414، ج4، ص389) سنت، روش، هیئت و حالت، مذهب، سیره الرجل، یعنی: روش و کردار مرد و چگونگی رفتار او با مردم. سیره در اصطلاح به آنچه در باره رفتار پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بیان شده گویند (طریحی، 1416، ج3، ص340؛ ر. ک: بهمنیار، 1410، ص507). «راغب اصفهانی» نیز، در ذیل این واژه می نویسد: «سیره حالت و روشی است که انسان و غیر انسان نهاد و وجودشان بر آن قرار دارد» (راغب اصفهانی، [بی تا]، ص247).
سیره در عرف مسلمانان در معنایی معادل معنای «سنت» نیز، به کار رفته و در مجموع، عبارت است از: مجموعه رفتار و گفتار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیه السّلام).

2 -1 . حکومت اسلامی (4)

این نوع حکومت، حکومتی است که در آن، امور کشور و رسیدگی به مسائل جامعه، مطابق با دستورات و قوانین اسلام است. در حکومت اسلامی، حاکمیت بر انسان و جامعه انسانی، تنها مخصوص خداوند است، و تدابیر و هدایت جامعه در راه مستقیمی است که به آخرت و به سوی خدا، ختم می شود. این سیاست، مختص انبیا و امامان شیعه و به تبع آنها، علمای بیدار اسلام است (آقا بخشی، 1379، ص301).

3 -1. تعلیم (آموزش)

تعلیم از ریشه «علم» و مصدر باب تفعیل است. لغت شناسان علم را چنین تعریف می کنند: «علم، ادراک حقیقت چیزی (راغب اصفهانی، 1412، ج1، ص580)، دانستن،
دانش، اظهار و روشن کردن (قرشی، 1412، ج5، ص22-23) و نقیض جهل (فراهیدی، 1410، ص152)؛ و علم در لغت به معنای یاد دادن و در اصطلاح به معنای ایصال و انتقال معلومات به اذهان شاگردان است؛ و بنابر تعریف راغب اصفهانی در المفردات، «تعلیم ناشی از تکرار است و به گونه ای که از آن اثری در ذهن متعلم به وجود آید» (راغب اصفهان، 1412، ج1، ص580).
با توجه به این تعاریف، به طور کلی می توان گفت، تعلیم، به معنای انتقال دانایی به دیگری و فراهم آوردن زمینه رشد و شکوفایی انسان است که به راه های گوناگون تحقق می یابد، خواه از طریق وحی باشد و یا غیر آن.

1-4. تربیت (پرورش)

تربیت، مصدر باب تفعیل از ماده «ربو» و یا «ربی» است. «تربیه» به معنای تربیت و تهذیب فکری و اخلاقی است؛ «علم التربیه» به معنای آموزش و پرورش است (بهمنیار، 1410، ص419). اما «ابن منظور» در لسان العرب ریشه «تربیت» را از واژه «ربو» به معنای زیادت می داند. «ربا الشیء: ای زاد و نما»؛ یعنی افزایش یافت و رشد کرد (ابن منظور، 1416، ج5، ص126). راغب اصفهانی نیز، می نویسد: تربیت یعنی ایجاد شیء، به تدریج از حالتی به حالت دیگر، تا به حد تمام برسد... .(5)
با توجه به این معنا و مفهوم، در بحث تربیت انسان، مفهوم «تربیت» بر پرورش استعدادهای درونی انسان و فراهم ساختن زمینه رشد استعدادهای آدمی دلالت می کند. به عبارت دیگر، در تربیت، عنایت و اهتمام به پیشبرد تمایلات فطری و استعدادهای متنوع
متربی لحاظ شده است؛ و تربیت نیز، در صورتی ثمربخش است که با عمل و کوشش متربی همراه باشد. اکنون از مجموع توضیحات در باره واژه های تعلیم و تربیت می توان گفت، این دو واژه به معنای آموزش و پرورش توانایی های انسان ها است. یعنی زمینه ای فراهم شود که استعدادهای انسان به تدریج شکوفا شود. (6) بر این اساس، تعلیم بخشی از تربیت محسوب می شود. به عبارت دیگر، تعلیم شرط لازم برای تربیت است. همچنین، با توجه به توضیح واژه حاکم اسلامی می توان گفت، امر تعلیم و تربیت دینی از جمله وظایف حاکمان اسلامی است.

2 . جایگاه تعلیم و تربیت دینی در سیره ائمه (علیهم السّلام)

فلسفه تشکیل حکومت در اسلام، چیزی جز اجرای احکام و تحقق معارف اسلامی در همه عرصه های زندگی بشر نیست. انبیا و پیشوایان دین، از جمله امامان شیعه(علیه السّلام) نیز، برای تشکیل حکومت بر مبنای قرآن و سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) (7) به تلاش پرداخته، از حق خویش دفاع می کردند؛ زیرا در نظام اسلام، صلاحیت حکومت بر مردم ویژه افرادی است که شرایط کافی در حوزه های مدیریت دینی، فقهی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مردم را
دارند. گر چه در میان امامان شیعه (علیه السّلام)، تنها امام علی (علیه السّلام) و امام حسن (علیه السّلام) فرصت کوتاهی پیدا کردند تا مدیریت سیاسی مسلمانان را در حوزه حکومتی به عهده بگیرند، هیچ گاه در رهبری و مدیریت سیاسی، فقهی، اجتماعی و تربیتی شیعه، کوتاهی نکردند؛ و در مقاطع گوناگون تاریخ، مردم را به صورت مقطعی و یا تدریجی به قوانین فقهی، اعتقادی و اخلاقی و ... آشنا می کردند.
امامت (8) که یکی از ارکان اساسی و ضروری عقاید شیعه به شمار می رود، به معنای زعامت امت در امور معاش و معاد است. این بنیاد سیاسی و دینی، همواره مورد تاکید شیعیان بوده، با اتکا بر آن به مبارزه با سلطه های جور پرداخته و حکومت آنها را نامشروع دانسته اند. امام از نظر شیعه، افزون بر پیشوای دینی، رهبر سیاسی نیز هست؛ و شیعیان همواره به آنان توجه کرده و اوامر آنها را می پذیرند؛ زیرا آموزه ی «اطاعت از امامان شیعه (علیه السّلام)»، در کلام و مبانی عقیدتی آنها، ریشه وحیانی دارد. چنان که خداوند در آیه 59 سوره نساء پس از پیامبر اعظم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، مسلمانان را به پیروی از جانشینان وی امر فرموده است: «ای کسانی که ایمان آورده اید، اطاعت کنید خدا را؛ و اطاعت کنید پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و اولوالامر را...».(9)
علامه طباطبایی(ره) در توضیح واژه اولوالامر می نویسد: «کار آنان صادر نمودن آرایی است که به نظرشان صحیح است؛ و اطاعت از آنان در آرا و اقوالشان برمردم واجب است. همان طور که اطاعت از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در آرا و اقوالش بر مردم واجب است» (المیزان، ج4، ص618).
شیخ مفید نیز، همگام با سایر فقها و متکلمان شیعه، امامت و حکومت امام (علیه السّلام) را نوعی ریاست و رهبری عمومی برای شیعه در امور دین و دنیا می داند؛ و از دیدگاه وی، امامان
شیعه(علیه السّلام) زعامت سیاسی و اجتماعی مردم را دارند؛ و اطاعت از آنان بر مردم لازم است تا حکومت آنها در جامعه محقق شود. وی در این باره می نویسد: «من می گویم همانا ائمه (علیه السّلام)، قائم مقام انبیا(علیه السّلام) در تنفیذ احکام و اقامه حدود و حفظ شریعت و مربی تربیت مردم هستند. آنها معصوم هستند، همانند عصمت انبیا» (شیخ مفید، 1414، ص65-67)؛ «اما اجرای حدود الهی بر عهده سلطان اسلام است که از جانب خدای متعال نصب شده و آنان عبارت اند از امامان هدایتگر از آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)...» (شیخ مفید، 1410، ص810 به بعد).
بنابراین با توجه به آنچه مطرح شد، می توان گفت از منظر آیات و روایات و استدلال عقلی، امامان شیعه (علیه السّلام) به منزله جانشینان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، در اداره امور جامعه مسلمانان وظایفی دارند که یکی از این وظایف مهم و کلیدی، آموزش و تربیت دینی و علمی مردم است. امام (علیه السّلام) نه تنها رئیس اداری، قضایی و نظامی امت، بلکه معلم و مربی مردم در امور تربیتی نیز است. چنان که امام علی (علیه السّلام) نیز، در خصوص شرح وظایف حاکم اسلامی و جایگاه تعلیم و تربیت دینی در سیره ائمه اطهار(علیه السّلام)، آموزش و پرورش علمی و دینی مردم را اصلی ترین حقوق مردم بر امام و حاکم اسلامی می داند؛ و در این باره می فرماید:
خدایا تو می دانی که آن کارها که از ما سرزد، نه برای هم چشمی بود و نه رقابت در قدرت و نه خواستیم از این دنیا چیزی افزون به چنگ آوریم. بلکه می خواسیتم نشانه های دین تو را که دگرگون شده بود، بازگردانیم و بلاد [زمین] تو را اصلاح کنیم تا بندگان ستم دیده ات در امان مانند و آن حدودی که مقرر داشته ای جاری گردد. (10) مردم، من را بر شما حقی است؛ و شما را بر من حقی است. حقی که شما به گردن من دارید، اندرز دادن و نیکوخواهی شماست و غنایم را به تمامی، میان شما تقسیم
کردن و تعلیم دادن شماست تا جاهل نمانید؛ و تأدیب شماست تا بیاموزید... .(11) ما پرورش یافته خداییم و مردم پرورش یافته ما هستند.(12) امام و حاکم اسلامی موظف است معارف اسلامی و ایمانی را به افراد تحت حکومتش آموزش دهد.(13) والی نباید در بیان احکام و حدود الهی توقف نماید؛ و نه کسی باشد که سنت را فرو می گذارد تا امت را به هلاکت اندازد (نهج البلافه، خطبه 131، ص303). هر آینه، آنچه بر عهده ی امام است، این است که آنچه را خداوند به او فرمان داده به جا آورد. چون رساندن مواعظ و سعی در نیکوخواهی و احیای سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اقامه حدود خدا بر کسانی که سزاوار آن هستند، پس، به تحصیل علم بشتابید! (همان، خطبه109، ص233).
امامان شیعه (علیه السّلام)، با توجه به شرایط زمان و مکان، به مشکلات فردی و اجتماعی مردم آگاه بودند؛ و براساس ضرورت و اهمیت موضوعات، به رهبری و مدیریت مسلمانان به ویژه، شیعیان می پرداختند. در آن شرایط زمانی، اهمیت تعلیم و تربیت دینی مسلمانان، اگر نگوییم ضرورت بیشتری داشت، دست کم می توان گفت، به حدی بود که زیربنای ساختن جامعه اسلامی آن روزگار، بر تعلیم و تربیت مسلمانان استوار بود؛ زیرا با روند انحرافات فکری و اعتقادی در جامعه و تغییر معنا، مفهوم و مصداق واقعی امام و هادی جامعه، مسیر هدایت دینی مردم در خطر جدی قرار گرفته بود. براین اساس، امام علی (علیه السّلام)،
دانش آموختن و ذخیره کردن دانش را از ثروت اندوزی ضروری تر می داند (مجلسی، 1403، ج23، ر. ک: نهج البلاغه، خطبه 104). حضرت زهرا(علیه السّلام) نیز شیعیان را به پرسش و یادگیری علم، تشویق نموده، اجر علما را در پاسخ به سوالات، بسیار می شمردند (مجلسی، 1403، ج2، ص3). همچنین امام حسن مجتبی (علیه السّلام) به نونهالان سفارش می کرد که از سن کودکی شروع به کسب دانش کرده، در نوشتن اندوخته ها کوتاهی نکنند: «شما هم اکنون خردسالان جامعه اید و به زودی از بزرگان دیگر جوامع خواهید شد، پس علم بیاموزید و هر کس از شما توانایی ندارد آن را به خاطر بسپارد، باید آن را بنویسد؛ و از آن محافظت کند».(14)
این گونه سفارش ها، آن هم در توجه به تعلیم و تربیت دینی کودکان، انگیزه هایی قوی در یادگیری علم و ادب اسلامی، برای اهل آن، ایجاد می کرد؛ و به مرور زمان، با تاثیر خود بر جامعه اسلامی و ایجاد شوق فراگیری علم و دانش، چراغ تمدن و فرهنگ ناب اسلامی رشد کرده، تعالی خود را نشان داد.

3. مبانی نظام تعلیم و تربیت دینی در سیره ائمه (علیه السّلام)

در این پژوهش بر اساس موضوع به جنبه های انسان شناختی مبانی تعلیم و تربیت دینی پرداخته می شود. در مبانی انسان شناختی، انسان متشکل از «جسم» و «روح» و یا «نفس» است. در واقع، بر اساس مطالعات روان شناسانه و جامعه شناسانه؛ روح و جسم، یا ظاهر و باطن انسان، از پایه های اصلی بحث تعلیم و تربیت دینی اند؛ زیرا این دو بر اثر عوامل و شرایط مختلف با به کار بردن شیوه های تربیتی، بر هم نقش داشته؛ باید به تناسب شرایط، به رابطه آنها با یکدیگر پرداخته شود. بنابراین مراد از مبانی در تعلیم و تربیت دینی،
مجموعه ی قانونمندی های شناخته شده در علوم نظری، چون روان شناسی و جامعه شناسی است که تعلیم و تربیت به آنها تکیه دارد.(15)
هر کدام از مبانی تعلیم و تربیت دینی دارای اصول و روش های قانونمندی هستند که در مسیر تربیت بشر نقشی کلیدی را ایفا می کنند؛ و آن مبانی با آموزش این روش ها، آن قدرت و استحکام را دارند. ائمه اطهار (علیهم السّلام) نیز با توجه به این نکات، محور بحث خویش را نفس و جسم انسان قرار داده و برای تعالی او در هر دو بعد، مبانی و روش های خاص تربیتی را تدوین کرده اند. از آنجا که پرداختن به این بحث در مجال این بخش نیست، اشاره می شود که در ذیل مباحث دیگر به این رهیافت خواهیم رسید.

4. روش های آموزشی و تربیت دینی در سیره ائمه (علیه السّلام)

براساس مبانی تعلیم و تربیت دینی در تقویت رفتارهای جسم و روح، باید روش های خاصی در شرایط و موقعیت های افراد به کار گرفته شود، تا اثر بخش باشد؛ روش هایی همچون، توجه و تقویت نفس و جسم در اثربخشی بر یکدیگر، افزایش بینش در باره نظام آفرینش، (16) حقیقت انسان، مرگ و معاد در رشد و کمال انسان، اعتلای عقل و اندیشه، حفاظت و پاسداری از اعمال و رفتارهای دینی، زمینه سازی شرایط، تغییر موقعیت ها (17) و دیگر روش های تربیت دینی، بستری برای تقویت مبانی تربیت دینی و سعادت بشر در جامعه هستند.

5. اهداف نظام تعلیم و تربیت دینی در سیره ائمه (علیه السّلام)

ائمه اطهار (علیهم السّلام) به منزله مجریان احکام الهی، در بعد آموزش، اهداف علمی را دنبال می کردند، تا بدین طریق افزون بر پیشبرد وضعیت علمی، سطح فکری و درک اجتماعی و دینی مردم را کیفیت بخشند؛ و در بعد پرورشی نیز، در پی رشد اخلاق، اعتقاد و پرورش استعدادهای فطری آنان بودند.

الف) اهداف تربیتی

مهم ترین اصول و مبانی نظام تعلیم و تربیت اسلامی در سیره ائمه (علیه السّلام)، بر محور شناخت خدا، انسان و هستی، و به عبارت دیگر، بر ایمان به اصول و فروع دین اسلام و اخلاق استوار است. ایشان با توجه به شرایط حاکم بر جامعه، سعی در توجه مسلمانان به این اصول زیربنایی داشتند، تا از این طریق، به اهداف نظام اسلامی دست یابند؛ زیرا زمانی تلاش آنان در تعلیم و تربیت دینی مسلمانان سودبخش است و متربی به اصول موضوعه اسلام، ایمان و اعتقاد داشته باشد؛ از این رو، یکی از مواد آموزشی آنان در جهت تربیت دینی مردم، آموزش معارف اسلامی، و در رأس آن؛ توجه دادن مردم به شناخت مبدأ آفرینش، پرستش وی به منزله خدای یگانه از اهمیت بیشتری برخوردار بود.

1. توجه به اصول اعتقادی دین و مذهب

اولین هدف تربیتی ائمه (علیه السّلام) در تعلیم و تربیت شیعیان، توجه دادن آنها به اصول دین و مذهب و به عبارت دیگر، تقویت باورهای دینی، و در راس آن، توجه دادن مردم به مباحث توحید، در بعد افعال و صفات خداوند، شناخت و ایمان به او در نهایت، پرستش او به منزله تنها پروردگار جهان است. خداوندی که یگانه است و همه امور به دست و قدرت اوست. و به فرمایش امام علی (علیه السّلام)، سنگ بنای اسلام معرفت به خداست.(18)
هدف دیگر ائمه(علیه السّلام) توجه دادن به حقانیت معاد، نبوت و وحی و امامت است. امامان شیعه (علیه السّلام) نیز، به منزله جانشینان بر حق پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، مفسران وحی و کلام الهی هستند. آنان به دنبال پی ریزی ساختاری تربیتی بودند که از طریق پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و قرآن به پروردگار عالم منتهی می شود.
بنابراین نخستین هدف در بعد اهداف تربیتی، تقویت اندیشه های دینی و اعتقادی مردم است. چرا که بسیاری از نارسایی های اخلاقی و رفتاری، ناشی از ندانستن معارف و احکام الهی است. جهل و نادانی نسبت به ارتباط دنیا و آخرت، موجب انحراف عملی انسان می شود که این امر پیامدهای جبران ناپذیری به همراه دارد. امام علی (علیه السّلام) در توصیه هایی که به امام حسن مجتبی (علیه السّلام) دارد، از مسائل اعتقادی، فراوان سخن گفته، و تقویت اندیشه های دینی را به منزله یک دستورالعمل رفتاری به همه پیروان خود؛ ارائه داده و فرموده اند: «بدان ای پسرم! اگر برای پروردگارت شریکی وجود داشت، رسولانش بر تو مبعوث می شدند؛ و آثار ملک و سلطه او را می دیدی و کارها و صفات او را مشاهده می کردی، بلکه پروردگار تو خدای یگانه است همان گونه که خود را توصیف فرموده است. هیچ کس نمی تواند در ملکش تضادی با او بورزد و هرگز زوالی به او راه ندارد... . بدان پیش روی تو راهی است بس دور و دراز و دارای مشقت شدید...» (نهج البلاغه، نامه 31).
این فراز از گفتار امام (علیه السّلام)، به خوبی نشان می دهد که یکی از دغدغه های ائمه (علیه السّلام)، مسائل فکری و اعتقادی جوانان بوده است. از این رو به تبیین مبدأ و ابعاد مختلف سفر آخرت پرداخته اند.

2 . توجه به احکام و قوانین شرعی

با روی کار آمدن عمر و رسیدن وی به مقاصد حکومتی و سیاسی، جریان اندیشه «حسبنا کتاب الله» مطرح شد. (ابن حجر عسقلانی، ج1، ص186؛ ج8، ص102، الندوی، 1407، ج11، ص90). حاصل رویکرد این گروه، ایجاد انحراف فکری، و مهجور ماندن عترت، انزوال سنت و سیره نبوی و شریعت بود. زمانی که امام علی (علیه السّلام) عهده دار خلافت
شد، کوهی از مشکلات و دشواری ها در برابر ایشان وجود داشت که مهم ترین آنها عبارت اند از: انحرافات فکری - دینی که اصحاب از آن تحت عنوان «بدعت گرایی» یاد می کردند؛ طرح احکام توسط برخی از صحابه بر اساس «مصلت گرایی»، با وجود قرآن و سنت؛ چنان که امام علی (علیه السّلام)، علت پیدایش جنگ های داخلی میان مسلمانان را رسوخ شبهه و کج فکری در میان مردم دانسته، فرمودند: «... امروز ما بدان جهت با برادران مسلمانمان وارد جنگ شده ایم که انحراف، کجی، شبهه و تاویل در اسلام وارد شده است» (نهج البلاغه، ترجمه آیتی، 1378، خطبه 17).
شاید عبارت ابوجعفر نقیب، نیز روشن ترین عبارتی باشد که یک سنی معتدل در این باره ابراز نموده است. او می گوید «صحابه به طور متحد و یکپارچه بسیاری از نصوص (کلمات رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)) را ترک کردند؛ و این به دلیل مصلحتی بود که در ترک آن تشخیص می دادند» (ابن ابی الحدید، 1896، ج12، ص82-90).
بنابراین ائمه (علیه السّلام) در بعد تربیتی، افزون بر توجه دادن مردم به اصول اعتقادی، در پی آگاه کردن مردم به قوانین شرعی و سیره نبوی و توجه عملی آنان به این فرامین بودند؛ زیرا یادگیری و توجه به فرامین شرعی، موجب رشد تربیتی و روانی انسان در ابعاد مختلف است. چنان که در بحث مواد آموزشی به آن اشاره خواهد شد، امامان شیعه (علیه السّلام) همواره، شیعیان را به پیروی و یادگیری احکام فرامی خواندند.

3 . رشد اخلاق و تربیت دینی

از دیگر اهداف تربیتی ائمه (علیه السّلام) توجه به اخلاق، آداب اجتماعی، تقوای الهی و رشد تربیت دینی با روش های گوناگون است. تربیت دینی عبارت است از: مجموعه ای از اعمال عمدی و هدف دار، به منظور آموزش گزاره های معتبر دین به افراد، به گونه ای که آنان در عمل و نظر، به آن آموزه ها متعهد شوند. از این رو، تمامی اعمال و رفتار انسانی، با توجه به این حقیقت، معنا پیدا می کند. لازم به ذکر است، اولین گام در رشد و تعالی اخلاق و تربیت دینی مردم خودسازی مربی است. چنان که امام علی (علیه السّلام) می فرمایند: «هرکه خود را پیشوای مردم خواهد،
باید که پیش از ادب کردن دیگران به ادب کردن خود پردازد؛ و باید که ادب کردن دیگران به کردار باشد و نه به گفتار ...» (نهج البلاغه، حکمت70، ص827).
اولین مرحله تلاش بزرگان دین، در تربیت دینی و رشد اخلاقی شیعیان، توجه آنان به مسائل تربیتی و آموزش فرزندان خویش، و در رأس مباحث اخلاقی، اخلاق سپاسگزاری از پروردگار است. چنان که امام باقر (علیه السّلام) پیش از طلوع آفتاب فرزندانش را جمع می کردند؛ و به آنها دستور می دادند که قرآن تلاوت کنند؛ و یا ذکر بگویند (کلینی، 1365، ج2، ص499). یا امام صادق (علیه السّلام) به یکی از یاران خود فرمودند: «ما فرزندانمان را از پنج سالگی به نماز امر می کنیم...» (آملی، 1414، ج4، ص19)؛ و نیز آنان تمام تلاش خود را برای نهادینه کردن این نوع تربیت در میان شیعیان به کار می بستند تا معیار بازشناسی آنان از دیگران باشد. همچنین از این طریق، به اصلاح جامعه می پرداختند؛ زیرا اگر جامعه اصلاح نشود فساد برخی، نابودی دیگر اقشار جامعه را در پی خواهد داشت.
اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای رشد اخلاقی و تربیتی جامعه اسلامی، مسلمانان را به کیفیت اعمال یا «تقوا»، توجه می دادند؛ کلمه «تقوا» به معنای حفظ و اداره و قرار دادن اعمال و رفتار خود در مسیر عقلانی و وحیانی است. در باره اهمیت وجود تقوا در زندگی انسان ها امام علی (علیه السّلام) می فرمایند: «ای بندگان خدا، شما را به ترس از خدا سفارش می کنم که تقوا حق خداست بر شما و حق شما بر خدا سبب شود از خدایی یاری جویید که به تقوایتان یاری دهد... . راه تقوا راهی روشن است؛ و پناهگاه، و فردا راهی است که شما را به بهشت می رساند» (نهج البلاغه، خطبه233، ص561).

4. رشد فکری جامعه

در اسلام، پایه های مبانی دین بر عقلانیت گزاره های دینی استوار است. با رشد فکری و عقلانی جامعه، درک و فهم گزاره های نظری عینیت یافته، در مرحله اجرا موجب اعتقاد قلبی مردم به این مبانی می شود. بر اساس این ضرورت، ائمه (علیه السّلام) تلاش داشتند با رشد
فکری جامعه، بستر تربیت دینی مسلمانان را فراهم کنند. چنان که در روایتی امام علی (علیه السّلام) فرمودند: «ریشه عقل، اندیشیدن و نتیجه آن سلامت [روانی] است»؛ (19) و در روایتی دیگر بر نقش اندیشه در رشد رفتار دینی انسان می فرمایند: «اندیشیدن [آدمی را] به کار نیک و انجام دادن آن دعوت می کند».(20)

ب) اهداف آموزشی

1 . پرورش استعدادها و تربیت دانش پژوه

با توجه به معنا و مفهوم «تربیت»، این واژه بر پرورش استعدادهای درونی انسان و فراهم ساختن زمینه رشد استعداهای آدمی دلالت می کند. به عبارت دیگر، در تربیت و تعلیم دینی، اهتمام ائمه (علیه السّلام) به پیشبرد تمایلات فطری و استعدادهای متنوع متربی با روش ها و ابزارهای آموزشی است. آنان در این راه، با کشف این استعدادها، به پرورش شاگردان برجسته ای در زمینه های گوناگون پرداخته، آنان را به تفقه و تفکر در دین و علوم فرا می خواندند (نهج البلاغه، حکمت94، ص839). اگر چه در هنگام برگزاری جلسات علمی از سوی ائمه(علیه السّلام) افراد زیادی حضور داشته، روایات آنها را نقل می کردند، توانایی آن دسته از شیعیانی که توانایی های بالقوه ای داشتند، با مدیریت علمی و تربیتی ائمه، فعلیت یافته، مایه افتخار جامعه اسلامی شدند. بنابراین در بعد آموزشی، هدف معصومان (علیه السّلام) توجه به امور زیربنایی و اموری است که در آن باید به کودکان اهتمام بورزند، تا در سنین بالاتر، جامعه علمی و تربیتی و مدینه فاضله تشکیل شود.

2 . آموزش علوم و خلق آثار علمی

در بعد آموزشی، ائمه اطهار(علیه السّلام) افزون بر آموزش مبانی نظری دین به مسلمانان، در تلاش بودند تا آنان را به فراگیری علم و و دانش در زمینه های گوناگون و مورد نیاز جامعه، از
جمله قرآن، فقه و مباحث اعتقادی تشویق کنند؛ و بدین وسیله، با خلق آثار علمی، کمیت و کیفیت دانش اسلام را به منزله آیینی فرهنگ و تمدن ساز معرفی نمایند. ایشان در این راه، دانش پژوهانی تربیت کردند که آثار علمی باارزشی را در عرصه های گوناگون به وجود آوردند. چنان که حتی گاهی ائمه اطهار (علیهم السّلام) با اصلاح و بررسی نوشته های شیعیان، آن را آماده نشر می ساختند؛ مثلا عبیدالله حلبی کتاب خود را به امام صادق (علیه السّلام) عرضه داشت، و امام (علیه السّلام) آن را تصحیح کردند (نجاشی، 1416، ص231).
ثبت آثار علمی بسیار از سوی ائمه (علیه السّلام) نشانگر پیش گامی ایشان در این هدف بزرگ بود. برخی از این آثار یا به وسیله خودشان و با عنوان «صحیفه»(21) یا «مصحف»، جمع آوری گردید؛ و یا به صورت املا بود و شاگردان به ثبت و ضبط آن می پرداختند.(22) چنان که در روایتی از امام باقر (علیه السّلام)، برای پاسخ به مسئله ای که از ایشان پرسیده شده بود، با مراجعه به کتاب امام علی (علیه السّلام) اقدام به پاسخ گویی کردند (نجاشی، 1416، ص360).
دانش و آگاهی امامان (علیه السّلام) و تسلط آنان بر علوم اسلامی، آنان را در جایگاهی قرار داده بود که همواره مورد مراجعه و توجه دانشمندان فرق مختلف بودند. آنها توانستند با تشکیل کرسی درس و مناظره - گاهی رسمی و گاهی غیر رسمی و مخفیانه - به شکل گیری نظام آموزشی اسلام کمک کنند. چنان که در دوران امام سجاد (علیه السّلام) با وجود فعالیت فقهای هفت گانه اهل سنت در مدینه، فقه و تفسیر معارف شیعی امام سجاد (علیه السّلام)، برتر از فقه آنان بود. «ابن ابی الحدید» اعتراف «شافعی» در باره اعلمیت امام سجاد(علیه السّلام) را چنین نقل می کند. «من، علی بن الحسین را دانایی ترین شخص به فقه در میان اهل مدینه یافتم» (ابن ابی الحدید، 1896، ج15، ص274).

پی نوشت ها :

1. دانش آموخته ی حوزه ی علمیه و کارشناس ارشد تاریخ تشیع.
2. احزاب (33)، 21.
3. مراد از اصل در اینجا شئون و وظایف حاکم و امام جامعه اسلامی است.
4. از آنجا که هدایت و تربیت دینی مردم از شئون حاکم و امام جامعه اسلامی است، نیازمندیم حکومت اسلامی را نیز تعریف کنیم که چه مدلی از آن مورد توجه است.
5. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غربی القرآن، ص336 و ر. ک: فرهنگ ابجد عربی فارسی، ص39 صاحب قاموس قرآن در ذیل واژه رب می نویسد: «مراد از رب العالمین، پرورش دادن و تربیت کردن تمام موجودات است. خداوند پرورش دهنده تمام موجودات است. هم خلقت از جانب اوست و هم تربیت». علی اکبر قرشی، قاموس قرآن، ج3، ص43-44 (تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ ششم، 1412ق).
6. امام عملی (علیه السّلام) در نهج البلاغه با واژه «ربووا» در ستایش از انصار، آنان را پروراننده و رشد دهنده اسلام معرفی می کند: «به خدا آنان، اسلام را پروراندند». نهج البلاغه، حکمت 465.
7. بنابر گزارش های تاریخی، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، برای هدایت و تربیت مسلمانان، افزون بر اقدام شخصی در مقاطع و مکان های گوناگون، با ارسال برخی از مسلمانان به دیگر مناطق، به این کار مهم جامعه عمل می پوشاندند. محمدبن جریر طبری در گزارشی تاریخی، این تلاش پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را چنین نقل می کند: «عبدالله بن ابی بکر گوید: وقتی فرستادگان بنی الحارث بن کعب رفتند، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) عمرو بن حزم انصاری را سوی آنها فرستاد که فقه، دین و سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و آداب مسلمانای را به آنها تعلیم دهد و زکات بگیرد». محمدبن جریر طبری، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج4، ص1258(تهران، اساطیر، چاپ پنجم، 1375). در گزارش دیگری در باره تلاش پیامبر برای آموزش و تربیت دینی مردم مدینه و دعوت آنها به اسلام آمده است: «پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مصعب بن عمیر را به مدینه فرستاد تا قرآن را به آن تعلیم دهد؛ و دستورات اسلام را به ایشان بیاموزد». ابن هشام، عبدالملک بن هشام عافری، السیره النبویه، ترجمه سیدهاشم رسولی، ج1، ص281، (تهران، انتشارات کتابچی، چاپ پنجم، 1375ش).
8. امام (علیه السّلام) به منزله رهبر دینی و سیاسی جامعه، از نظر شیعه باید دارای چند ویژگی خاص، از جمله: عصمت، علم و دانش دینی و سیاسی و کمال، باشد.
9. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ... (نساء، 59).
10. نهج البلاغه، ترجمه عبدالمحمد، آیتی، خطبه 131. ص202 (تهران، نشر فرهنگ اسلامی، چاپ سوم، 1378ش) اللهم انک تعلم انه لم یکن الذی کان منا منافسه فی سلطان و لا التماس شیء من فصول الحطام و لکن لنرد المعام من دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک فیامن المظلومون من عبادک و تقام المعطله من حدودک.
11. همان، خطبه 34، ص99. ایها الناس ان لی علیکم حقا و لکم علی حق فاما حقکم علی فالنصیحه لکم و توفیر فیئکم علیکم و تعلیمکم کیلا تجهلوا و تادیبکم کیما تعلموا، و...
12. همان، نامه 28، ص648، فانا صنائع ربنا و الناس بعد صنائع لنا.
13. عبدالواحد الآمدی، غررالحکم و دررالکلم، ج2، ص29 (بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، 1407). علی الامام ان یعلم اهل ولایته حدود الاسلام و الایمان. و ر.ک: نهج البلاغه، خطبه 181، ای مردم، برای شما اندرزهایی آوردم که پیامبران به امت های خود ارزانی دارند.
14. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج2، ص152، انک صغار قوم و یوشک ان تکونوا کبار قوم آخر، فتعلموا العلم فمن لم یستطع متکم ان یحفظه فلیکتبه و لیضعه.
15. گاهی این قوانین نظری در دوره های مختلف زمانی، تحت تاثیر اهداف و روش های آموزشی و تربیتی قرار می گیرند، تا بر اثر شرایط، نتایج مطلوب حاصل شود؛ باقری، خسرو، نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، ج1، ص64، (تهران، سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی وزارت آموزش و پرورش، چاپ نهم 1383ش).
16. امام علی (علیه السّلام) می فرمایند: «خدا را چنین شناختم که مشاهده کردم، عزم های جزم آدمیان را در هم می شکند؛ و گره های کور ناگشودنی آنان را می گشاید...». نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 250.
17. در روایتی به نقل از امام صادق (علیه السّلام) آمده که «اگر حاجتی به درگاه خداوند داشتی، آن را در هنگام زوال آفتاب بخواه» امام باقر (علیه السّلام) فرمود: «پدر بزرگورارم پیوسته می فرمود: اگر حاجتی به درگاه الهی داشتی، در همین ساعت و لحظه، یعنی هنگام زوال آفتاب بخواه»؛ سیدبن طاووس، فلاح السائل و النجاح المسائل، ص97، (قم، بوستان کتاب چاپ اول).
18. «معرفه الله سبحانه اعلی المعارف» محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ج6، ص155(قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1363ش).
19. اصل العقل الفکر و ثمرته السلامه، التمیمی الآمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، ص52.
20. التفکر یدعو الی البر و العمل به. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج68، ص322.
21. همانند صحیفه علی (علیه السّلام) که در زمینه حدیث، به املای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و به خط امام علی (علیه السّلام) بوده است. شیخ کلینی، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، ج1، ص64 (دارالکتب الاسلامیه، چاپ سوم، 1388ق).
22. همانند صحیفه سجادیه که توسط امام باقر (علیه السّلام) و زیدبن علی نوشته شد.

منبع مقاله :
جمعی از نویسندگان، (1388)، مجموعه مقالات همایش تربیت دینی، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پرورشی امام خمینی (رحمه الله).



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما