تعلیم و تربیت دینی در سیره ی ائمه اطهار (ع) (2)

طبق اشاره آیات قرآن کریم، انبیای الهی (علیه السّلام) به دور روش کلی «انذار» و «تبشیر» به تربیت دینی مردم می پردازند، (2) ائمه اطهار(علیه السّلام) نیز، به منزله جانشینان بر حق آنها، به همین روش و با شیوه ها و ابزارهای
سه‌شنبه، 13 اسفند 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تعلیم و تربیت دینی در سیره ی ائمه اطهار (ع) (2)
 تعلیم و تربیت دینی در سیره ی ائمه اطهار(علیهم السّلام)(2)

 

نویسنده: محمد جواد یاوری(1)




 

6. ابزارهای تعلیم و تربیت دینی در سیره ائمه (علیه السّلام)

طبق اشاره آیات قرآن کریم، انبیای الهی (علیه السّلام) به دور روش کلی «انذار» و «تبشیر» به تربیت دینی مردم می پردازند، (2) ائمه اطهار(علیه السّلام) نیز، به منزله جانشینان بر حق آنها، به همین روش و با شیوه ها و ابزارهای خاصی، مسلمانان را به دریافت حقایق توجه می داده اند. در این روش که نخسیتن گام برای آشنایی مسلمانان به آیین اسلام بود، به صورت ارتباط مستقیم، خطابه و نامه و ... شکل می گرفت؛ و این نوع رفتار و شیوه های آموزشی، به منزله یک خط مشی کلی برای تجلی آرمان ها و اهداف اسلام، در رفتار و گفتار بود. در ذیل، به این شیوه ها اشاره می شود:

1 -6. ارتباط چهره به چهره

بهترین راه ارتباطی حاکمان و مدیران با مردم، در هر نوع ساختار حکومتی ای، دیدار حضوری و «چهره به چهره» است. در دین اسلام ارتباط مردم و حاکم با یکدیگر، ارتباطی مستقیم است، نه ارتباطی پلکانی و طبقاتی، در این نوع ارتباط مردم می توانند به راحتی با رئیس حکومت ارتباط برقرار کرده، مشکلات و مسائل مختلف خود و جامعه را در تمام عرصه ها، با آنها در میان بگذارند. این رفتار و روش آموزشی و تربیتی به منزله الگو برای یک مربی لازم و ضروری بوده، و کیفیت آموزش را بالا می برد؛ زیرا تاثیر آموزش مستقیم، قوی تر از ارتباط غیر مستقیم است. امام علی (علیه السّلام) نیز، در همین زمینه، در سخنی پیرامون مراجعه مستقیم مردم به حاکم مشروع اسلامی برای حل مسائل دینی، سیاسی و ... می فرمایند: «ای مردم از من بپرسید پیش از آنکه من را نیابید» (نهج البلاغه، خطبه 231، ص555).
امام علی (علیه السّلام) در شیوه چهره به چهره، با استفاده از ابزارهای گوناگون، برای ارتقای کیفیت علم و ادب اسلامی و اصلاح عقاید فکری و تربیتی مسلمانان، تلاش می نمودند. چنان که در هنگام جنگ «جمل»، شخصی اعرابی از امام علی (علیه السّلام) پرسید: ای امیر مومنان! آیا شما به توحید و یگانگی خداوند اعتقاد داری؟ از سپاهیان امام که در آن اطراف بودند، با شنیدن این سوال ناراحت و خشمگین شده، به وی حمله ور شدند و گفتند: آیا نمی بینی که امام در چه وضعیتی است؟ چگونه او می تواند به این مسائل بپردازد، در حالی که مشغول نبرد با دشمنان است؟ امام علی (علیه السّلام) فرمود: «رهایش کنید؛ زیرا چیزی که این اعرابی به دنبال آن است همان چیزی است که از این قوم (اصحاب جمل) می خواهیم». (یعنی جنگ ما در حقیقت بر سر مسئله توحید است). سپس امام (علیه السّلام) با تفصیلی اعجاب انگیر به پاسخ اعرابی پرداختند (شیخ صدوق، [بی تا]، ص83-84).
همچنین امام علی (علیه السّلام) در نامه ای خطاب به مالک اشتر نخعی، افزون بر تذکر این نکته که باید حاکم و والی اسلام در معرض مردم باشد تا به راحتی بتوان به وی دسترسی داشت، اصول مدیریت سیاسی را نیز، آموزش داده، به وی می آموزد که مدیر موفق کسی است که به صورت مستقیم با مردم در ارتباط باشد: «به هر حال، روی پوشیدنت از مردم به درازا نکشد، زیرا روی پوشیدن والیان از رعیت خود، گونه ای نامهربانی است به آنها، و سبب می شود که از امور آگاهی اندکی داشته باشند. اگر والی از مردم رخ بپوشد، چگونه تواند از شوربختی ها و رنج های آنان آگاه شود...» (نهج البلاغه، نامه 53، ص743).

2 -6. تربیت شاگردان برجسته

با توجه به جو اختناق در مرکز خلافت اسلامی و ظلم و ستم بنی امیه و بنی عباس و ممانعت آنها از نقل حدیث (ابن سعد الهاشمی البصری، 1410، ج5، النووی، 1407، ج8، ص129) و اجرای حقیقی اصول و مبانی اساسی اسلام، ائمه (علیه السّلام) در ابعاد سیاسی، علمی و اجتماعی، مجال کافی در تحقق اهداف خویش نداشتند. بنابراین اگر چه ایشان، با مردم در ارتباط بودند، در آن شرایط سخت که دستگاه حاکم مانع اهدافشان
بود، بر آن شدند تا به تربیت شاگردان برجسته ای چون «سلمان»، «عمار»، «ابوذر»، «زراره»، «ابوبصیر» و «هشام بن حکم» بپردازند؛ و از طریق آنان برای آموزش و تربیت دینی مردم همت گمارند.
در زمان امام صادق (علیه السّلام) و دیگر ائمه (علیه السّلام)، شاگردان بسیاری برای استفاده از محضر آن حضرت، از مناطق گوناگون رهسپار مدینه می شدند؛ و بعد از فراگیری علم یا در آنجا ماندگار می شدند و یا به مناطق خود باز می گشتند؛ چنان که محمدبن مسلم کوفی مدت چهار سال در مدینه از محضر امام باقر (علیه السّلام) و امام صادق (علیه السّلام) بهره برد (طوسی ، 1404، ج1، ص391، ش280) و به وطن خود بازگشت.
روش ائمه (علیه السّلام) به ویژه امام صادق (علیه السّلام) به گونه ای بود که شاگردان، خود را به سمت اجتهاد می کشاندند، تا در مناطق مختلف جهان اسلام که مردم به پیشوایان دین دسترسی نداشتند، به تعلیم و تربیت آنان بپردازند. بدین روی «جمیل بن دراج» و «زراره» حلقه درس داشتند (همان، ص346)؛ همچنین، امام (علیه السّلام) در جواب برخی شیعیان، که می پرسیدند وقتی برای ما سوالی پیش می آید به چه کسی مراجعه کنیم، فرمودند: «چرا به محمدبن مسلم ثقفی مراجعه نمی کنید که او پیش پدرم فردی وجیه و محترم بود؛ و از او حدیث شنیده است» (عاملی، [بی تا]، ج18، ص105).
امام علی (علیه السّلام) نیز، با توجه به شایستگی های مالک اشتر نخعی، در زمینه های ولایت مداری، هوشمندی، کارآمدی و مدیریت سیاسی وی، هنگامی که او را به حاکمیت مصر گمارد، در باره وی به مردم آن دیار چنین نوشت: «من بنده ای از بندگان خدا را به سوی شما روانه کردم که در روزهای هراس نمی خوابد و در ساعت های ترس، روی از دشمن بر نمی تابد... . او مالک اشتر نخعی است. به او گوش سپارید و تا آنگاه که حق می گوید، از او فرمان برید که او شمشیری از شمشیرهای خداست... . اگر به شما فرمان داد که حرکت کنید، حرکت کنید» (نهج البلاغه، نامه 53).

3 -6. املای مطالب علمی

از دیگر ابزار آموزشی و پرورشی در ساختار آموزشی و تربیت دینی ائمه اطهار(علیه السّلام) چه به طور ارتباط چهره به چهره و یا از طریق شاگردان، با توجه به شرایط و موقعیت زمانی صدر اسلام، استفاده از روش «املا» برای ثبت و ضبط علم و ادب اسلامی بود. ائمه (علیه السّلام) از این روش برای شاگردان خود به منزله یک روش آموزشی استفاده می کردند. در این شیوه، راوی و پرسشگر از امام سوالی می پرسید و امام به وی می فرمود: بنویس! و سپس، مطلب را املا می کردند و آنها می نوشتند. چنان که امام علی (علیه السّلام) می فرماید: «هرگاه از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پرسشی داشتم، پاسخ می گفت. هیچ آیه ای از قرآن نازل نشد، مگر آنکه آن را برایم قرائت و املا می کرد و من به دست خود می نوشتم» (کلینی، 1388، ج1، ص64). از این رو، در جلسات درس و بحث ائمه (علیه السّلام)، عده ای از اصحاب برای یادداشت برداری، به همراه نوشت افزار، خدمت امام صادق (علیه السّلام) می رفتند، چنان که زراره چنین می کردند (طوسی، 1404، ص355). شاگردان پس از استماع کلام امام (علیه السّلام)، آن را با عین الفاظش می نوشتند. برای نمونه، ابوبصیر روایت می کند که روزی نزد امام صادق (علیه السّلام) رفتم. امام (علیه السّلام) به من فرمود: «هم اکنون، گروهی از مردم بصره اینجا بودند، مطالبی را از من پرسیدند و پاسخ های من را نوشتند. شما چرا نمی نویسید؟ بدان که شما نمی توانید آموخته های خود را نگاه دارید، مگر آنکه آن را بنویسید» (مجلسی، 1403، ج2، ص153؛ ر. ک: عاملی، 1409، ج1، ص53).

4 -6. خطابه و موعظه

از دیگر ابزار آموزشی و تربیتی در سیره ائمه (علیه السّلام)، استفاده از روش خطابه بوده است. برخی از آن بزرگواران از جمله امام علی، امام حسن و امام رضا(علیه السّلام)، (3) با توجه به شرایط سیاسی
حاکم بر جامعه، از این روش بهره بردند. در روش «خطابه»، شخص خطیب برای اقناع مردم زودتر و ساده تر به نتیجه می رسد؛ زیرا وی با یک روان شناسی و جامعه شناختی از جنسیت، کمیت و روحیات مخاطبین، آنان را موعظه و اقناع می کند. از ویژگی های خطابه این است که موضوعات، افراد و گروه خاص و شرایط سنی و زمان و مکان خاصی (4) در آن لحاظ نمی شود. پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه اطهار(علیه السّلام) از این روش برای اهداف خود بسیار بهره برده اند. چنان که امام علی (علیه السّلام) با ایراد خطبه های مختلف در دوران حکومت خود، افزون بر تربیت دینی مردم، به آموزش مباحث اعتقادی نیز می پرداخت. ایشان در استفاده از موعظه، آن را مایه صیقل جان، برطرف کننده غفلت، و بیداری انسان (محمدی ری شهری، 1363، ج10، ص539) می دانستند و شیعیان را به استماع موعظه امر می کردند. چنان که امام علی (علیه السّلام)، خطاب به امام حسن (علیه السّلام) فرمودند: قلبت را با موعظه زنده دار. (5)

5 -6. امر به معروف و نهی از منکر

امر به معروف و نهی از منکر، از دیرباز در جوامع اسلامی، از جایگاه والایی برخوردار بود؛ و از این طریق، حاصل تجربیات، اندیشه ها و شریعت صحیح، به نسل های بعد منتقل می شد. اصل امر به معروف و نهی از منکر نقشی اساسی در تربیت اجتماعی دارد. اگر این فرمان الهی در جامعه عملی شود، اغلب نابسامانی های اجتماعی ریشه کن خواهد شد. ائمه اطهار(علیه السّلام) نیز، در تربیت دینی مردم و اصلاح خطاها و رفتار مردم، از این شیوه استفاده نموده، متربیان خود را گام به گام به اهداف دین اسلام نزدیک کرده اند. امامان شیعه (علیه السّلام) افزون بر یادآوری عمل به فریضه امر به معروف، به طور کلی در موارد خاص، خود نیز، به این رفتار توجه داشتند. چنان که امام رضا (علیه السّلام)، محمدبن عاصم را از هم نشینی
با واقفیه نهی نمود (طوسی، 1404، ج2، ص757)؛ و نیز، امام کاظم (علیه السّلام) علی بن عقبه را به اجرای صحیح رکوع در نماز ارشاد نمود (کلینی، 1365، ج3، ص321).

6 -6. تمسک به قرآن و سنت

از جمله شیوه های مهم و کاربردی در سیره ائمه اطهار(علیه السّلام) برای آموزش و تربیت دینی مردم، استفاده و استناد به قرآن کریم؛ حدیث و سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان معصوم(علیه السّلام) است؛ زیرا متن قرآن و سنت و سیره قولی و فعلی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، مهم ترین منبع معرفتی و هدایتی بشر است. آنها معیار و صقل تعلیم و تربیت را قرآن، رفتار و گفتار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می دانستند؛ و از این رو، در موضوعات آموزشی و مناظرات و احتجاجات علمی (ر. ک: طبرسی، [بی تا]، ج1 و ج2) از آن بهره می بردند. ائمه (علیه السّلام)، در تعلیم و تربیت اسلامی، قرآن و سنت را معیار و ملاک بازشناسی عقاید درست از نادرست می دانند، چنان که امام سجاد (علیه السّلام) در این باره می فرمایند: « قرآنی که راهنمای مردم و نشانه آشکار هدایت است، تمیز دهنده حق از باطل است» (صحیفه سجادیه، ترجمه آیتی، 1375، ص265).
ذکر این نکته لازم است که پیشوایان دین در سیره تربیتی خود، با توجه به شرایط و اولویت ها به این منابع و ابزارها تمسک جسته و برای آموزش دین اسلام به مردم، از قرآن و گاهی از سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) کمک می گرفته اند. چنان که امام علی (علیه السّلام) خطاب به عبدالله بن عباس هنگامی که او را برای گفت و گو با خوارج فرستاد فرمودند:«با ایشان به قرآن مناظره مکن؛ زیرا قرآن بار معناهای گوناگون را تحمل می کند، تو چیزی می گویی و آنها چیزی می گویند، بلکه با ایشان به سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مناظره کن که راه گریز نیابد» (نهج البلاغه، نامه 77، ص789).

7 -6. مناظره و استدلال

از جمله فعالیت های علمی امامان معصوم(علیه السّلام)، شرکت در مناظره و پاسخ گویی به شبهاتی بود که در زمینه مسائل عقیدتی در آن دوره میان مسلمانان و برخی از فرقه ها و مذاهب
رواج داشت. این افراد گاهی برای دریافت پاسخ و گاهی برای مبارزه با عقاید امامیه، به مناظره می پرداختند. هدف ائمه از شرکت در مناظره، بیان و آموزش حقیقت دین، پاک سازی عقیده اسلامی از انحراف و آموزش استفاده از این ابزار به شاگردان خویش بود. چنان که امام صادق (علیه السّلام) هر یک از شاگردان خود را در علوم خاصی متخصص کرده بودند. به گزارش هشام بن سالم هنگام مراجعه مردی از شام به امام صادق (علیه السّلام) برای مناظره با ایشان، امام(علیه السّلام) فرمودند: می خواهی در چه علمی (موضوعی) مناظره کنی»؟ سپس امام(علیه السّلام)، او را برای مناظره به شاگردان خود معرفی کردند (طوسی، 1404، ج2، ص554).
موضوع مناظرات، بیشتر عقیدتی - کلامی و در باره قرآن، توحید (همان)، نبوت، امامت، معاد، عدل الهی و معتقدات شیعه و مسائل فرقه ای و فقهی بود. ائمه اطهار (علیه السّلام) نیز به تناسب، برای پاسخ به شبهات حضور می یافتند؛ و از مکتب شیعه دفاع می کردند (ر. ک: طبرسی، [بی تا]، ج1-2). ائمه (علیه السّلام) به مسائل مطرح شده، گاهی در قالب استدلال عقلی، و گاهی نقلی و با استناد به آیات قرآن کریم، و در برخی موارد نیز، به کمک خرق العادت (کرامت)، پاسخ می دادند. زیرا هدف آنان تربیت و اصلاح نظام عقیدتی و دینی جامعه بود.
یکی از معروف ترین احتجابات و مناظرات در دفاع از حقانیت شیعه و اثبات حقانیت اهل بیت (علیه السّلام)، مناظره امام رضا (علیه السّلام) با متکلمان ادیان مختلف بود که به دعوت مأمون و با پیگیری فضل بن سهل، صورت گرفت (همان، ج2، ص199). از جمله احتجاجات مشهور و معروف دیگر، احتجاج امام علی (علیه السّلام) با ابوبکر بر سر غصب حق خلاقت و جانشینی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود.(6) امام علی (علیه السّلام) در این مناظره به ابوبکر که حق آن حضرت را
غصب کرده بود، فرمود: «اگر به شورا کار آنان را به دست گرفته ای، چگونه شورایی بود که صاحبان رای و مشورت در آن حاضر نبودند؛ و اگر به دستاویز خویشاوندی بر خصمان خود حجت آورده ای، ما به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از تو نزدیک تر هستیم» (نهج البلاغه، حکمت 181، ص885).

8 -6. کرامت

خرق عادت یا به عبارت دیگر کرامات ائمه (علیه السّلام)، به منزله یک ابزار آموزشی در خدمت تعلیم و تربیت دینی جامعه قرار گرفت؛ و امامان معصوم (علیه السّلام) خود، برای اثبات حقانیت اسلام و امامت خود، از آن استفاده کرده اند. شاید بتوان گفت علت اصلی به کارگیری این ابزار، به علت شرایط وقت جامعه بود؛ زیرا برخی با عدم درک درست از مقام امامت و ولایت درپی دریافت حقانیت شخصیت و مقام آنان بودند. ائمه (علیه السّلام) نیز، به مقتضای حال پرسشگر به این امر عنایت داشته، به تعلیم اصول و مبانی دینی و تربیتی می پرداختند.
در گزارشی از منابع روایی، شخصی امام کاظم (علیه السّلام) را در راه ملاقات کرد؛ وگفت: ای فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) من خدا را شاهد می گیرم که محتاج تو هستم. پس مرا بر آنچه که شناختنش بر من لازم است، راهنمایی کن! امام کاظم (علیه السّلام) امامت امیرالمومنین (علیه السّلام) و حقانیت او بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان شیعه (علیه السّلام) تا امام صادق (علیه السّلام) را برای او بیان، و سپس سکوت کرد. آن مرد گفت: فدایت شوم امروز امام کیست؟ امام فرمود: اگر بگویم قبول می کنی؟ گفت: بلی. امام (علیه السّلام) فرمودند: من هستم. آن مرد گفت: به چه چیزی استدلال می کنی؟ حضرت فرمود: به سوی آن درخت برو و به او بگو، موسی بن جعفر(علیه السّلام) به تو می گوید بیا. می گوید: درخت را دیدم که زمین را شکافت و جلو آن حضرت آمد؛ و بعد امام کاظم (علیه السّلام) اشاره کرد و درخت برگشت (مجلسی، 1403، ج61، ص188).

9 -6. دعا

استفاده از دعا و ذکر یکی دیگر از ابزار و روش های ائمه (علیه السّلام) در آموزش و پرورش دینی مردم بود. افزون بر آنکه دعا قالبی برای بیان مبانی، اصول و شیوه های تربیتی و تعلیمی است، متن آن، نقش تربیتی در حوزه معارف دینی دارد. بنابراین امامان شعیه (علیه السّلام)، از ذکر و دعا بیشتر برای تربیت معنوی، دینی و اعتقادی مردم بهره می بردند. امام سجاد(علیه السّلام) با سنجش شرایط زمانی و سیاسی مدینه با استفاده از دعا، به پرورش فکری و اعتقادی ایشان در پرداختن به مباحث شناخت ذات و صفات خداوند، مقام و منزلت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان شیعه (علیه السّلام) است، بر جای گذاشتند (صحیفه سجادیه، ترجمه آیتی، 1375، ص30،35،99،156،195).

10 -6. روایات

سیره قولی و فعلی بزرگان دین، با توجه به سفارش قرآن درباره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بهترین الگوی آموزش و تربیت دینی است. اهمیت رسیدن این سیره به آیندگان، ایجاب می کرد سخنان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه (علیه السّلام)، بسط و گسترش پیدا کند. بنابراین امامان شیعه (علیه السّلام) در شرایط مختلف با سنجش موقعیت سیاسی، اجتماعی، فکری و فرهنگی حاکم بر جامعه، احادیث نبوی و امامان قبل از خود را منتشر و تفسیر می کردند؛ موضوعات روایت نیز، به تناسب شرایط متفاوت بود؛ در حوزه تربیت دینی روایاتی منتشر شد که میراث علمی و فرهنگی شیعه در حوزه معرفت دینی و رشد اخلاق اسلامی را تاکنون اداره کرده است. این روایات، مورد عنایت محدثان شیعه و سنی قرار گرفت. چنان که هزاران روایات از صادقین(علیه السّلام)، در کتب حدیثی اربعه شیعه و برخی از صحاح سته و کتب تاریخی و کلامی اهل سنت آمده است.

11 -6. از طریق نامه و پیمان نامه

یکی دیگر از ابزارهای آموزشی و پرورشی دینی در سیره ائمه (علیه السّلام)، روش «مکاتبه» و نگارش «نامه» بود. اگر چه آنان برخی آثار علمی را برای هدایت مردم به وجود آوردند، گاهی- برای نمونه - امام علی (علیه السّلام)، از طریق نگارش نامه افزون بر تذکر به مسلمانان در عمل به فرامین اسلامی، معیارهای صحیح دین را نیز، به آنان آموخت. چنان چه آن حضرت در نامه های مختلفی خطاب به قثم بن عباس، (نهج البلاغه، نامه 67، ص775) سلمان فارسی (همان، نام 68، ص775) و عبدالله بن عباس (همان، نامه 66 و 72. ص783) و دیگر اطرافیان، به مدیریت خود در هدایت و تربیت دینی نخبگان جامعه، استحکام می بخشید. آن حضرت در نامه ای تربیتی خطاب به حارث همدانی، به وی چنین نگاشته اند:
به ریسمان قرآن چنگ بزن و از آن نصیحت بجوی. حلالش را حلال بدار و حرامش را حرام. حقی را که پیش از این بوده است تصدیق کن ... نام خدا را بزرگ شمار و جز برای حق بر زبانش میاور. فراوان از مرگ و جهان پس از مرگ یاد کن و آرزوی مرگ مکن، مگر به شرطی محکم و استوار ... (همان، نامه 69، ص777).
همچنین در گزارش دیگری، امام صادق (علیه السّلام) به اصحاب خود نامه نوشت و دستور داد که آن را پیوسته مطالعه نموده؛ به یکدیگر تعلیم دهند؛ و به آن عمل نمایند. (مجلسی 1403، ج17،ص173).
در برخی موارد نیز ائمه (علیه السّلام) در قالب پیمان نامه میان دو یا چند گروه از مردم، رفتارهای تربیتی را یادآوری و آنان را به اجرای آن ملزم می کردند. همانند پیمان نامه ای که امام علی (علیه السّلام) میان دو گروه «ربیعه» و «یمن» نوشت. در این پیمان نامه، به مواردی چون، یادگیری و پیروی از قرآن، امربه معرف و نهی از منکر، تعهد بر پیمان آن اشاره شده است:
این پیمان نامه ای است که اهل یمن و مردم ربیعه، چه آنها که شهرنشین هستند و چه آنها که بیابان نشین هستند، بر آن توافق کرده اند که از کتب خدا پیروی کنند؛ و مردم را به آن فراخوانند؛ و از مردم بخواهند که آن را بپذیرند؛ و هرکس را که به کتاب خدا دعوت کند و بدان فرمان دهد، اجابت کنند... . عهد و پیمان خدا در این عهدنامه بر عهده شماست و از پیمان خدا سوال خواهند کرد. (نهج البلاغه، نامه 74، ص785).

پی نوشت ها :

1. دانش آموخته ی حوزه ی علمیه و کارشناس ارشد تاریخ تشیع.
2. بقره (2)، 213، فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ.
3. از سخنان امام رضا (علیه السّلام) در هنگام ورود به خراسان که حدیث معروف کلمه لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی را خواندند. ر. ک: شیخ صدوق، امالی، ص236 (بیروت، چاپ پنجم، 1400ق).
4. پیامبر برای ایراد سخن و خطبه، زمانی در مکه بر روی کوه صفا می رفت و زمانی در مدینه در مسجد به ایراد خطبه می پرداخت.
5. نهج البلاغه، نامه 31، ص658. «احی قلبک بالموعظه».
6. یعقوبی می نویسد: «ابوبکر و عمر که خبر یافته بودند گروه بنی هاشم با علی بن ابیطالب(علیه السّلام) در خانه فاطمه (علیه السّلام) دختر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فراهم گشته اند، پس آنان با گروهی به عنوان مخالفت با این اقدام، به خانه هجوم آورند تا از علی (علیه السّلام) و مخالفان خلافت ابوبکر بیعت بگیرند، به همین دلیل بود که عمر آنها را برای بیعت کشید». یعقوبی، احمدبن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، ج1، ص527 (تهران، نشر انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ نهم، 138ش) و ر. ک: محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج28، ص184.

منبع مقاله :
جمعی از نویسندگان، (1388)، مجموعه مقالات همایش تربیت دینی، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پرورشی امام خمینی (رحمه الله).



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.