باز کن پنجره را

اوه چه هوای خوبی است!... نه سرد و نه گرم. زمستانِ پیر دوباره بسترش را جمع کرده و دارد نفس های آخر را می کشد. زمین پوست ترکانده، و سبزه ها سر از خاک به درآورده اند و آفتاب سلامی دوباره می دهد. نسیم صبح که طلایه دار بهار
يکشنبه، 25 اسفند 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
باز کن پنجره را
باز کن پنجره را

 

نویسنده: اکبر رضی زاده
منبع:راسخون



 
 
 

عید در راه است...

«بر چهره ی گل نسیم نوروز خوش است *** در صحن چمن رویِ دل افزوز خوش است
از دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست *** خوش باش و ز دی مگو که امروز خوش است»
اوه چه هوای خوبی است!... نه سرد و نه گرم. زمستانِ پیر دوباره بسترش را جمع کرده و دارد نفس های آخر را می کشد. زمین پوست ترکانده، و سبزه ها سر از خاک به درآورده اند و آفتاب سلامی دوباره می دهد. نسیم صبح که طلایه دار بهار است، با نوازش لطیفی، خفتگان زمستان را بیدار می کند که:
«رونق عهد شباب است دگر بستان را ... »
... و دوباره بهار از راه رسید. بهاری که پاورچین پاورچین با حضور مُفَرحش سال نو، ماهِ نو و روزِ نو را به جهانیان مژده می دهد و با رایحه ی معطر شکوفه هایش قلبهای زنگ زده را جلاء می بخشد... و صد سال به این سال ها...
فصل ها آیینه ی خلقتند و درختان آیینه داران زمان. از شب دراز یلدا تا صبحِ نشاط افزای نوروز درختان با هم نجوا می کنند. نفس حیات را در سینه حبس کرده، بر شاخه های خشک، آیه های امیدِ فردا را تکرار می کنند. شاخه ای بر آسمان می رود، انگار دستی به امید اجابتِ حضرت دوست. امیدِ به فردا فقط درختان را به قافله ی بهار پیوند نمی دهد، که انسان ها را نیز چون درختان به امید نوبهاران زنده می سازد. فردایی از جنسِ بهار. از جنس نشاط و خرمی....
هم گام با عید نوروز، جوانه های نوشکفته از درون غنچه ها سَرَک می کشند و بر طبیعت به پاخاسته بوسه زده، زندگی را با طراوت و نشاط می سازند.
درون خانه ها از سالیان دور، در این ایام سبزه می کارند و رنگ تیره و کدر دلهای زمستانزده را به رنگِ سبز شاد، مبدّل می نمایند.
نسیم نشاط افزای بهاری با سمفونی روح نوازش قلب های حرمان زده را نوازش می دهد و نفس ها را مملو از بوی عشق و ایثار، و لبریز از صلح و صفا می کند:
عشقِ به خالق هستی بخش ... عشق به زندگی ... عشق به خانواده ... عشق به بهار ... عشق به هستی ... عشق به آزادی... عشق به وطن... عشق به دین... عشق به عدالت... عشق به صلح و دوستی... . عشق به مردم... عشق به دلدار ... عشق به ... .
«باد بهاری وزید از طرف مَرغزار *** باز به گردون رسید ناله ی هر مُرغزار
سرو شد افروخته، کارِ چمن ساخته *** نعره زنان فاخته بر سرِ بید و چنار»
با طلیعه ی فرحبخش نوروز پرندگان مهاجر بعد از مدتها خانه به دوشی و انتظار، به لانه ها و آشیانه هایشان باز می گردند و بلبلان خوش الحان، هم آوا با قناری های عاشق پیشه، نغمه ی مستانه سر می دهند و آدمیان را به وَجد می آورند.
حاجی فیروز با آن لباس های سرخ فام و کمربند زری و پولک های رنگارنگ دورِ بلوز و شلوار یراق دوزی با گلهای خوش رنگ صحرایی اش، دوباره در کوچه و خیابان سَرَک می کشد و با طنین دایره زنگی و آوازهای نوید دهنده اش، شادی و سرور در دلهای عابران می پراکند و آغازِ فصل بهار، فرا رسیدن چهارشنبه سوری و عید نوروز را مژده می دهد. و دلی سرشار از اتحاد و مهر و مودّت برای همگان آرزو می کند.
شاعران اشعار زمستان زده را درون گنجه ها پنهان می کنند و از حاجی فیروز و چهارشنبه سوری و عید و بهار و عشق و محبت، می سرایند. شاید که با غزلیات شاد نوروزی، از دل های زنگِ غم گرفته، گرته برداری کنند و سلامتی و خرمی اهداء نمایند.
چمنزارها دوباره سرسبز و خرم شده، جهان شکل تازه ای به خود می گیرد و نشاط و طراوت و خرمی پدیدار می گردد.
کهنه ها نو می شوند و نوها خبر از سالِ جدید و آرمانهای زیبا و زندگی بهتر می دهند.
هنگام تحویل سال نو، در آستانه ی فروردین درون خانه ها سفره ی «هفت سین» می گسترند. لباسهای نو و زیبا و آراسته می پوشند، روی و موی را معطر و مرتب نموده، رنجش ها و دل تنگی ها و کدورتها را به دست فراموشی می سپارند و با گذشت و اغماض به دور سفره ی هفت سین می نشینند. در میان سفره قرآن مجید می گشایند و جام ماهی و آیینه و شمعدان قرار داده، برحَسَب سَنتِ اجداد و نیاکان به روی یکدیگر بوسه می زنند.
با حلول سال جدید دوباره آرمانها و پیمانهای زندگی، تمدید می شود و امید و آرمان و آرزو در قلمرو سعادت و نیک بختی بر دلها سایه می گسترند.
با صدای توپ تحویل سالِ نو اعضای خانواده یکدیگر را در آغوش می کشند و با بوسه های محبتزا، صمیمانه ترین تبریک ها و تهنیت های قلبی خود را به دیگری تقدیم می کنند و شاداب ترین زندگی را برای هم آرزو می کنند.
در این لحظات شاد و نوید بخش است که دعای تحویل سال نو از هر کوی و برزنی به گوش می رسد:
«یا مقلب القلوب و الابصار یا مُدبّر اللیل و النهار یا محوّل الحول و الاحوال حَوّل حالنا الی احسن الحال. »
مقارن با آغاز فصل بهار مردم به دیدار والدین، فامیل و دوستان می روند و با عرض تبریک سال جدید از بزرگترها عیدی می گیرند. پول یا هدیه ای که قبل از تحویل سال، لای قرآن قرار گرفته و با نیت تبریک و تطهیر مال، دریافت می شود و باعث خیر و برکت جیب است.
بچه ها با گرفتن عیدی از پدر و مادر بزرگ شادی کنان به آغوش گرم آنها رفته، دستهای چروکیده ی آنها را می بوسند و سر بر شانه های پُر مهر آنها گذاشته، سالی خوش و خرم برای آنها آرزو می کنند.
«خرم آن روز که ما سرخوش و مست *** بوسه ای چند به کام از لب دلبر گیریم»
براستی چه زیبا و دلنشین است هنگامی که در لحظات آخر سال، برحَسَب سُنّت بر سر سفره ی هفت سین نشسته و به آیات گهربار قرآن کریم دیده گشوده ایم، از ژرفای وجود آرزو کنیم که در سپیده دم فروردین، رو سیاهی فقط برای ذغال مانده باشد و قلوبمان از هرگونه کینه و عداوت تُهی شده، ضمیرمان به نور معرفت و انسانیت و مودّت و صلح و صفا منور گردد.
نسیم عطرآگین نوروزی اندرونمان را از یأس و سردی و اندوه زمستانی رها ساخته، عشق و محبت سراپای وجودمان را شفاف و زلال نماید.
... همراه با شکوفایی بنفشه ها و رویش مجدد گیاهان، و هم صدا با کلیه ی کائنات که نوروز و عید و بهار را نوید می دهند؛ و هم نوا با زمزمه ی موزون جویباران که حیات و زندگی نوین را به دشتهای مخمل گون تقدیم می کنند، تبریکات صمیمانه مان را به انگیزه ی رستاخیز پر شکوه طبیعت؛ و فرا رسیدن فرخنده نوروز باستانی به عموم هم وطنان عزیز تقدیم می داریم. هر روزتان نوروز باد... »



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.