زمینه پیدایش
حکیمی در وقت سخن گفتن طوری شمرده و با تأنّی کلمات را ادا میکرد که مستمع را ملول میساخت. یکی سبب این تأنی در کلام را از او پرسید. گفت: «از بیخ گلو تا لب، هفت بند است و انسان عاقل باید سخن خود را در سر هر یک از بندها نگاه دارد و در اطراف آن تأمل و تفکّر کند تا وقتی که از دهان خارج میشود، پخته، سنجیده و بیعیب و نقص باشد».(1)پیامها
1. قبل از سخن گفتن ابتدا باید در مورد آن سخن فکر کرد.2. تأمل و تأنی قبل از سخن گفتن موجب پخته و سنجیده شدن آن سخن میشود.
موارد کاربرد: 1. در مورد تشویق و توصیه به سنجیده و با فکر سخن گفتن به کار میرود. 2. در مذمت کسانی که بدون فکر هر سخن ناسنجیدهای را بر زبان میآورند.
ضرب المثل های هم مضمون
ـ از اندیشه، بامغز گردد سخن.ـ اندیشه کردن که چه گویم، بِهْ از پشیمانی خوردن که چرا گفتم.
ـ اول اندیشه وانگهی گفتار.
ـ پیش از لب به سخن گشودن، حرفت را بسنج، چنان که پیش از کاشتن، زمین را شخم میزنی.
ـ حرف را باید هفت بار در دهان چرخاند.
ـ شترگلو باش.
ـ هر آن کس کو بیاندیشه سخن گوید، خطا باشد.(2)
اشعار هم مضمون
دور و بَرِ خود نگاه کن وقت سخن * یک مرتبه بیگدار بر آب مزن مَزَن بی تأمّل به گفتار دم * نکو گو، اگر دیر گویی چه غم(3) (سعدی)ریشه های قرآنی حدیثی
امام علی(علیه السلام): «فَکِّرْ ثُمَّ تَکَلَّمْ تَسْلَمْ مِنَ الزَّلَلِ؛ فکر کن بعد سخن بگو تا از لغزشها در امان باشی.»(4)امام علی(علیه السلام): «لِسانُ الْعاقِلِ وَراءَ قَلْبِهِ، وَ قَلْبُ الْاَحْمَقِ وَراءَ لِسانِهِ. زبان خردمند در پس دل اوست و دلِ بیخرد در پسِ زبان او.»(5)
لغات
مستمع: شنونده.ملول: ناراحت.
بامغز: سنجیده، مناسب.
وانگهی: سپس.
کو: که او.
بیگدار: بیمحابا، بدون احتیاط.
پینوشتها:
1. حسن ذوالفقاری، داستانهای امثال، تهران، مازیار، چ 2، 1385، ص 740.
2. غلامرضا حیدری ابهری، حکمتنامه پارسیان، قم، نشر جمال، چ 1، 1385، ص 394.
3. همان.
4. تمیمی آمدی، غررالحکم و دررالکلم، تحقیق: سید جلال الدین محدث، تهران، دانشگاه تهران، چ 3، 1360، ج 4، ص 424.
5. نهجالبلاغه سید رضی، تحقیق: کاظم محمدی و محمد دشتی، قم، انتشارات امام علی(علیه السلام)، چ 2، 1396 هـ.ق، حکمت 4.
مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما
/ج