نویسنده: دکتر کتایون خوشابی
در ابتدا بهتر است تعریفی از دلبستگی و انواع آن داشته باشیم؛ به طور کلی دلبستگی را می توان جو هیجانی حاکم بر روابط کودک با مادرش تعریف کرد. این که کودک مراقب خود را که معمولاً مادر اوست می جوید و به او می چسبد مؤید وجود دلبستگی میان آن هاست. در هفته های اول زندگی، شیرخوار تقریباً به طور کامل به مادر وابسته است اما هنوز به مادر دلبسته نشده است. ایجاد دلبستگی تقریباً از شش ماهگی شروع می شود. از شیرخوار انسان رفتارهایی سر می زند که باعث می شود اطرافیان از او مراقبت کنند و در کنارش بمانند. این رفتارها شامل گریستن، خندیدن و سینه خیز رفتن به طرف دیگران می شود. دلبستگی و ارتباط عاطفی با مادر است که سبب می شود کودک به دنبال آسایش حاصل از وجود مادر باشد، به خصوص هنگامی که احساس ترس و عدم اطمینان می کند، به دنبال تکیه گاهی می گردد که بیش تر از هر کس دیگری می توان او را آرام کند کودکانی در حضور این تکیه گاه، کم تر احساس ترس می کنند و در غیاب او بیش تر می ترسند.
هنگامی که کودک در دنیای اطرافش به کاوش می پردازد، حضور شخص دلبسته به او احساس امنیت و آرامش می دهد و هنگامی که در موقعیت ترس آور قرار می گیرد، رفتا توأم با دلبستگی او آشکار می شود. کودک ترجیح می دهد در حضور والدین با افراد غریبه بازی کند زیرا وقتی که احساس عدم اعتماد یا تهدید می کند می تواند به سرعت به سوی مادر، پدر یا هر کس دیگری که به او دلبستگی دارد روی آورد. ایجاد دلبستگی چهار مرحله دارد.. در مرحله پیش دلبستگی که از تولد تا دو ماهگی است، کودک به هر کس دیگری غیر از مادر نیز ممکن است پاسخ دهد. در این مرحله شیرخوار کاملاً مادر را نمی شناسد اما به هر حال مادر را نسبت به سایرین ترجیح می دهد. در حالی که کامل شدن دلبستگی از طرف کودک به مادر ماه ها طول می کشد، اما در مادر این پیوندهای وابستگی به کودک خیلی سریع تشکیل می شود. بنابراین بعد از تولد ( لحظاتی پس از تولد) هر چه سریع تر پیوند پوستی میان مادر شیرخوار برقرار شود، پیوندهای وابستگی سریع تر تشکیل و تکمیل می شود. بر این اساس تقریباً در تمامی بیمارستان ها و زایشگاه ها شیرخوار پس از تولد روی سینه ی مادر قرار داده می شود و از همان لحظات اول بعد از تولد کودک در کنار مادر قرار می گیرد. البته در کودکانی که به فرزند خواندگی پذیرفته می شوند یا در شیرخوارانی که به علت بیماری چند روز اول از مادر دور هستند نیز پیوندهای وابستگی عمیق می تواند شکل گیرد.
علایمی مثل چنگ زدن، لبخند زدن، گریه کردن باعث واکنش و پاسخ مادر به رفتار کودک می شود. وقتی مادرها پاسخ می دهند، یعنی وقتی آن ها را بلند می کنند، نوازش می کنند و به آرامی با آن ها صحبت می کنند، آن ها آرامش می گیرند و احساس امنیت می کنند، در این سن کم کم شیرخواران بو و صدای مادرشان را تشخیص می دهند اما هنوز به مادر دلبسته نیستند.
مرحله شکل گیری دلبستگی که از 2 ماهگی تا 6 یا 8 ماهگی طول می کشد؛ در طول این مرحله شیرخواران به مراقبت کننده ی آشنا که در اغلب مواقع مادر است به صورتی پاسخ می دهند که با پاسخ به یک غریبه فرق دارد. در این مرحله با وجود این که شیرخواران قادر به تشخیص مادر خود هستند ولی در صورتی که از او جدا شوند هنوز اعتراضی نمی کنند، بنابراین دلبستگی در حال تشکیل شدن است اما هنوز کامل نشده است.
در مرحله سوم که از 6 تا 8 ماهگی تا 18 ماهگی و گاه دو سالگی طول می کشد؛ دلبستگی شیرخوار به مادر کاملاً مشهود است، شیرخواران در این سنین اضطراب جدایی نشان می دهند، یعنی وقتی مادر آن ها را ترک می کند، به شدت عکس العمل نشان می دهند و گریه می کنند؛ یعنی در حقیقت نه تنها نسبت به عمل ترک کردن اعتراض می کنند بلکه سخت تلاش می کنند مادر را نزد خود نگه دارند. شیرخواران سینه خیز خود را به مادر می رسانند و از سرو کول او بالا می روند. در این سنین شیرخواران، مادر را به عنوان پایگاهی امن می شناسند که در حضور او قادر به جست و جوی محیط اطراف خود و خطر کردن هستند و بعد هم برای حمایت عاطفی به سمت او بر می گردند.
در مرحله انتهایی که از دو سالگی به بعد شروع می شود، رابطه ی متقابل شکل می گیرد؛ به این معنی که در پایان سال دوم کودک آمد و رفت مادر را درک می کند و برگشتن او را پیش بینی می کند، در نتیجه اعتراض به جدایی کاهش می یابد. در این زمان کودکان شروع به گفت و گو با مادر می کنند و به جای دنبال کردن او و آویزان شدن به او، از درخواست و خواهش استفاده می کنند.
سبک دلبستگی چه نقشی در زندگی آینده ی افراد دارد؟
مطالعات مختلف نشان داده است که بسیاری از ویژگی های رفتاری مرتبط با دلبستگی در کنار ویژگی های سرشتی در روابط آینده ی کودکان نقش مهمی دارد. افراد که در دوره ی کودکی دلبستگی ایمن داشته اند در دوره ی بزرگ سالی در ارتباطات بین فردی گرم تر و عاطفی تر هستند، در زندگی زناشویی از همسران شان حمایت عاطفی بیش تری می کنند، قادرند بدون اضطراب زیاد از همسران شان جدا شوند و به عشق های رمانتیک معتقد هستند و این عشق ها را حقیقی و دوام دار می دانند.در حالی که افرادی که دلبستگی ناایمن اجتنابی دارند معمولاً در گذشته والدین سرد و کم محبتی داشته اند، در خانواده ی آن ها روابط صمیمانه و اعتماد کم تر وجود داشته است، این افراد در دوره ی بزرگ سالی از نزدیک شدن عاطفی به جنس موافق و مخالف می ترسند، برقراری ارتباط عاطفی برا ی آن ها مشکل است، معمولاً از همسرشان حمایت عاطفی کافی نمی کنند و به عشق های رمانتیک و واقعی بودن آن اعتقادی ندارند.
اما افرادی که دلبستگی نا ایمن دو سوگرا دارند، ارتباطات عاطفی زودگذر و موقتی زیادی را تجربه می کنند، همیشه نگران از دست دادن همسر خود هستند، همیشه آماده ی هر تغییری جهت کسب رضایت همسرشان هستند، در صورتی که همسرشان را از دست دهند به شدت لطمه می بینند و دچار تنش زیادی می شوند و زود عاشق می شوند ولی توانایی نگهداری ارتباطات عمیق عاطفی را ندارند.
آیا سبک دلبستگی در کودکان متفاوت است؟
در کودکان سبک های مختلف دلبستگی دیده می شود. کیفیت دلبستگی را می توان با « موقعیت نا آشنا» سنجید. مادر، کودک و شخصی نا آشنا در موقعیت شرکت می کنند و در این آزمایش مادر و کودک چندین بار از هم جدا می شوند و بعد از چند دقیقه دوباره کنار هم قرار می گیرند. در این هنگام دلبستگی در کودکان فعال می شود. هنگامی که کودک بین 12 تا 18 ماهگی است آزمایش موقعیت نا آشنا اجرا می شود. در مرحله اول و دوم مادر و کودک وارد اتاق بازی نا آشنایی می شوند، پس از مدت کوتاهی کودک مشغول بازی با اسباب بازی های موجود در اتاق می شود؛ در مرحله ی سوم فردی غریبه وارد اتاق می شود و بعد از یک دقیقه شروع به صحبت با مادر می کند.کودکان معمولاً به فرد غریبه کنجکاوی نشان می دهند و کمی دچار اضطراب می شوند و سعی می کنند به مادر نزدیک تر شوند و ممکن است دست از بازی بکشند. بعد از سه دقیقه شخص غریبه سعی می کند با کودک بازی کند؛ در مرحله ی چهارم مادر بدون خداحافظی با کودک از اتاق خارج می شود، در این زمان اغلب کودک، مادر را با چشم دنبال می کند، او را صدا می زند و یا شروع به گریه می کند. شخص غریبه سعی می کند به کودک نزدیک شود، این تلاش گاهی موفق است و گاهی اصلاً نتیجه ای ندارد.
در مرحله پنجم مادر نام کودک را صدا می زند و به اتاق بر می گردد، او را بغل می کند و در صورت لزوم سعی می کند او را آرام کند. بعد از بازگشت مادر فرد غریبه از اتاق خارج می شود؛ در مرحله ی ششم بعد از 3 دقیقه مادر برای بار دوم از کودک جدا می شود، مادر با گفتن خداحافظ، من بر می گردم، اتاق را ترک می کند و کودک در اتاق کاملاً تنها می ماند، این بار نیز کودک به جدایی واکنش نشان می دهد؛ در مرحله ی هفتم بعد از سه دقیقه جدایی، به جای مادر غریبه دوباره وارد اتاق می شود، فرد غریبه که کودک قبلاً او را دیده بود دوباره تلاش می کند به کودک نزدیک شود و با او بازی کند و بالاخره در مرحله ی هشتم بعد از گذشت سه دقیقه مادر به اتاق باز می گردد و اگر کودک گریه کند و به سمت مادر برود، مادر او را در آغوش می گیرد. بیش تر کودکان بعد از مدت کوتاهی دوباره شروع به بازی می کنند.
دلبستگی ها بر اساس واکنش کودکان نسبت به جدایی به انواع ایمن و نا ایمن ( اجتنابی، دو سوگرا، آشفته) تقسیم می شود.
کودکانی که دلبستگی ایمن دارند بعد از جدایی اول و دوم از مادر رفتار دلبستگی یکسانی نشانی می دهند؛ آن ها مادر را صدا می کنند، دنبال او می روند و نهایتاً شروع به گریه می کنند و زمانی که مادر بر می گردد خوشحال می شوند و او را بغل می کنند، بعد از مدت کوتاهی آرام می شوند و سعی می کنند دوباره بازی را شروع کند. اما کودکانی که دلبستگی نا ایمن اجتنابی دارند نسبت به جدایی اعتراض چندانی نمی کنند، این کودکان به بازی خود ادامه می دهند و بعد از بازگشت مادر از او اجتناب می کنند و تمایلی برای در آغوش گرفته شدن ندارند.
کودکانی که دلبستگی نا ایمن دو سوگرا دارند، بعد از جدایی از مادر بسیار مضطرب می شوند و گریه می کنند، اما هنگامی که مادر به اتاق بر می گردد نمی تواند آن ها را آرام کند و مدت زمان زیادی طول می کشد تا این کودکان آرام شوند. زمانی که مادر آن ها را بغل می کند، در حالی که تمایل زیادی به نزدیک شدن به مادر دارند اما نسبت به او پرخاشگری نشان می دهند.
اما کودکانی که دلبستگی آشفته دارند ممکن است بعد از رفتن مادر به سمت او بدوند و بعد از مدت کوتاهی دویدن را متوقف کنند و سپس دوباره شروع به دویدن دور اتاق کنند و دنبال مادر بگردند و زمانی که او بر می گردد از نزدیک شدن به او دوری کنند.
منبع مقاله: خوشابی، کتایون؛ (1388)، سرشت (کودک من چه مزاجی دارد؟)، تهران: نشر قطره، چاپ اول
/م