داد و ستدهای اجتماعی

از ویژگیهای خُلقی مهم افراد آدمی گرایش به یاری رساندن، مهربانی کردن، تبادل اندیشه، وابستگی پیدا کردن، دوست داشتن و عشق ورزیدن با یکدیگر است. از سوی دیگر کسانی نیز دیده می شوند که از زیان و صدمه رساندن به مردم لذت
چهارشنبه، 3 ارديبهشت 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
داد و ستدهای اجتماعی
 داد و ستدهای اجتماعی

 

نویسنده: دکتر محمد پارسا




 

از ویژگیهای خُلقی مهم افراد آدمی گرایش به یاری رساندن، مهربانی کردن، تبادل اندیشه، وابستگی پیدا کردن، دوست داشتن و عشق ورزیدن با یکدیگر است. از سوی دیگر کسانی نیز دیده می شوند که از زیان و صدمه رساندن به مردم لذت می برند و از آنان بیزاری نشان می دهند. روان شناسان این گونه ارتباطها را تعامل یا داد و ستد اجتماعی نامیده اند. در اینجا به طور فشرده به این موارد اشاره می شود.

یاری رساندن و ادراک دیگران

دو جنبه ی مهم در داد و ستدهای اجتماعی عبارتند از علاقه به یاری دادن و پی بردن به انگیزه های رفتار دیگران است. کمک به دیگران به این جهت اهمیت دارد که به رفاه و آسایش مردم وابسته است. انگیزه هایی که به رفتار شخص نسبت داده می شوند به این جهت اهمیت دارند که بیانگر رفتار آن شخص بوده و اساس پیش بینیهایی به شمار می آیند که چه رفتاری در آینده از او سر می زند.
نوع دوستی (1): افراد آدمی اغلب به یاری دیگران می شتابند. گاهی یاری دادن به دیگران به سود یاری دهنده تمام می شود. بعضیها به دیگران یاری می رسانند تا عوض دریافت دارند. اما در نوع دوستی یاری دهنده چشم داشت هیچ گونه سود یا پاداشی را از کسی ندارد، بلکه از نفس امر، یعنی فقط از یاری دادن به نیازمندان لذت می برد. نمونه ی بارز آن کمکهای بی قید و شرط به صورت پنهانی به مستمندان و بیگانگان است.
عوامل مختلفی در نوع دوستی تأثیر می گذارند. کسی که دارای روحیه ی خوب و سالم است بیشتر از کسی که بی تفاوت یا بدخُلق است گرایش به نوع دوستی دارد. هرچه ترس از رنج و نگرانی بیشتر باشد فرد کمتر به رفتارهای نوع دوستانه می پردازد. به عقیده ی ساتو (2) (1975) افرادی که نیاز به تأیید و پذیرش دیگران دارند بیشتر در حضور مردم به کارهای نوع دوستانه اظهار علاقه می کنند تا کسانی که چنین نیازی ندارند. هرچه شخص بیشتر احساس کند که ارزشها و شخصیتش همانند ارزشها و شخصیت کسی است که نیاز به یاری دارد، احتمال بیشتری می رود که به رفتارهای نوع دوستانه بپردازد. افزون بر اینها، هرچه انسان بیشتر احساس مسئولیت کند گرایش بیشتری به یاری و دستگیری نیازمندان در او پیدا می شود. بنا به بررسیهای مَتیوز و کانون (3) (1975) افرادی که در محلهای شلوغ و پر سر و صدا به سر می برند احساس نوع دوستی در آنان کمتر دیده می شود، زیرا صدا توجه را از رفع نیاز بازمی دارد.

اِسناد (4):

وقتی رفتار مردم را به علتهایی نسبت بدهیم این پدیده را اسناد نامیده اند. نظریه پردازان اسناد برای یافتن علتهای رفتار کوشش می کنند. هایدر (5)، روان شناس آمریکایی، معتقد است که افراد آدمی می کوشند رفتار شخص را به یکی از این دو علت نسبت دهند: (الف) آمادگی که امری درونی است و صفات شخصیت، کوشش خود خواسته و حالت روانی فرد را دربر می گیرد و (ب) موقعیت که با پدیده های برونی مانند اوضاع و احوال اجتماعی، رفتار و کردار دیگران و شانس و اتفاق سروکار پیدا می کند. امروزه اکثر روان شناسان معتقدند که علت رفتار افراد آدمی، نه به طور کامل آمادگی و نه موقعیتی است، بلکه تعامل یا داد و ستد میان این دو پدیده است.
فرایندهای اسناد به این جهت اهمیت دارند که مشخص می سازند آیا شخصی دیگری را دوست دارد یا ندارد و اینکه چگونه شخصی نسبت به دیگری رفتار می کند. این امر بیش از همه پی بردن به علت رفتار شخص است. برای مثال، اگر کسی به شما تنه بزند رفتار شما نسبت به او در موارد مختلف فرق می کند، مانند اینکه شخص کور باشد، یا کسی او را هول داده باشد، یا از روی بی احتیاطی و یا به طور عمد باشد.
بررسیهای تجربی نشان داده اند که بیشتر افراد آدمی بیش از اندازه به عوامل آمادگی بها می دهند و به عوامل موقعیتی بهای کمتری می دهند. این گرایش به خطای بنیادی اسناد (6) معروف شده است. برای مثال، مشاوران ازدواج از همسران ناسازگار گفته های فراوانی نقل می کنند و اتهامهایی به یکدیگر وارد می آورند، از جمله «او خودخواه و خودرأی است، اصلاً برای کسی ارزش قائل نیست، بی ملاحظه، بی فکر، ضعیف کش، ولنگار، شلخته و پر مدعاست». اینها که بیانگر صفات و خصیصه های منفی شخصیت هستند از عوامل آمادگی به شمار می آیند. شخصی که چنین نسبتهایی را به دیگری می دهد در واقع وی را وادار به پذیرش رفتاری می کند که مورد علاقه ی اوست. روان شناسان این حالت را پیشگویی کامبخش (7) نامیده اند. مردم به طور کلی در تعیین علتهای رفتار برای نقش افراد، ضرورتها و تفاوتهای تجربی چندان اهمیت و مزیتی نمی دهند.
برای خطای بنیادی اسناد در اکثر افراد علتهای مختلفی پیشنهاد شده است. نخست شخص از موقعیت و نفوذ خود آگاهی دارد و از موقعیت و نفوذ دیگران آگاهی ندارد. بنابراین، تعیین یا در نظر گرفتن عواملِ آمادگی آسانتر از دلایل پنهان موقعیتی است. شخص دیگر عزت نفس خود را با نسبت دادن قصور به موقعیت (شرایط محیطی) و موفقیت را به خود (توانمندیهای ذاتی) حفظ می کند. دوم آنکه، رفتار شخص به طور طبیعی توجه بیشتری را جلب می کند تا شرایط و اوضاع و احوالی که رفتار در آن رخ می دهد (موقعیت). علت سوم در خطای بنیادی اسناد این است که رفتار شخص در موقعیتهای محدود مشاهده می شود.

گیرایی (8)

گیرایی یا جاذبه فرایندی است که افراد آدمی را به سوی یکدیگر جلب می کند. بیشتر مردم در جست و جوی کسانی هستند که بتوانند با آنها ارتباط و دوستی پیدا کنند. گیرایی دارای جنبه های مختلفی است، مانند جاذبه ی علمی، سخنوری، هنری، ادبی، ورزشی، موقعیتهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و عشقی که در اینجا فقط به اختصار به عامل وابستگی (9) اشاره می شود.

وابستگی:

وابستگی نیازی است که موجود آدمی می کوشد با گروه همنوع خود پیوند برقرار کند و به پذیرش متقابل دست یابد. در وابستگی عوامل گوناگونی وجود دارند که از آن میان اصل مجاورت است و نخست با حضور جسمی ارتباط پیدا می کند. در صورتی که میان افراد تفاهم، همنوایی و هم سلیقگی پدید آید وابستگی پایداری بیشتری پیدا می کند و گاهی این پیوند آن چنان نیرومند می شود که دوری سبب ناراحتیهای روانی آنان می گردد.

پرخاشگری

گاهی تعامل یا کنش متقابل افراد آدمی به رفتار و کردار زیان آوری می انجامد که از نظر بدنی و روانی به یکدیگر صدمه می زنند. این رفتار را پرخاشگری (10) نامیده اند که به علتهای مختلف به وجود می آید. پرخاشگری ممکن است نسبت به جان، مال، آبرو، حیثیت و مقام افراد آدمی انجام گیرد. تعدّی (11) یا تجاوز یکی از شدیدترین انواع پرخاشگری است. در اینجا به اختصار به چند مورد از آن می پردازیم.

زمینه های پرخاشگری:

یکی از مهمترین عوامل پرخاشگری دستگاه کناری (12) است. در واقع اختلال در تراوش هورمونها که به وسیله ی تورم غده ی هیپوفیز یا بیماری مغزی ایجاد می شود علت اصلی پرخاشگری به شمار می آید. زیرا کسانی که گرفتار این بیماریها هستند دارای قساوت قلب شدید برای تجاوز، خشونت و از بین بردن دیگران می باشند. جنس نر به طور کلی پرخاشجوتر از جنس ماده است. این ویژگی هم در جانوران و هم در انسانها دیده می شود. در جانوران پرخاشگری به طور مستقیم در اختیار هورمونها قرار می گیرد، در صورتی که در آدمیان عوامل دیگری مانند یادگیری، هیجان، انگیزش، حافظه، اندیشیدن با تأثیر هورمونها به گونه ی تعاملی دخالت می کنند.
فروید عقیده داشت که پرخاشگری سایقی غریزی (13) و درونی است. به تازگی نقش اندیشیدن و ادراک بیشتر در پرخاشگری مورد توجه و تأیید قرار گرفته است. یعنی، آن گونه که شخص می اندیشد و رویدادهای برونی را ادراک می کند میزان ناکامی را مشخص می سازد و به آن به صورت پرخاشگری پاسخ می دهد. گاهی پرخاشگری به سبب تهدید و تنبیه احتمالی جابه جا می شود، یا به یک هدف کم خطرتر انتقال می یابد. برای مثال، کارمندی که مغضوب رئیس اداره می شود ممکن است پرخاشگری خود را متوجه به همکاران یا پیشخدمت اداره کند؛ یا کودکی که از دست پدر و مادر خشمگین است به اصطلاح معروف «دِق دل خود را سر برادران و خواهران خود خالی می کند» همچنین، کسی که از همسر خود عصبانی و ناراحت است، ممکن است خشم و پرخاشگری خود را متوجه کودکانش کند.
فرضیه ی ناکامی - پرخاشگری مورد بازنگری واقع شده است. امروزه بسیاری از روان شناسان معتقدند که پرخاشگری داد و ستد یا تعاملی است که میان حالتهای روانی و شرایط محیطی پدید می آید. ناکامی فقط برای رفتار پرخاشگرانه آمادگی فراهم می آورد. دشنام و ناسزاگویی یا تپانچه، چاقو و پنجه بکس وسیله هایی هستند که بعضی از پرخاشگران برای ابراز خشم خود به کار می برند.
امروزه بسیاری از روان شناسان معتقدند که پرخاشگری تجربه ای آموختنی است و هرگونه تجربه ی دل آزار و ناراحت کننده، نه فقط ناکامی و شکست، بلکه یک حالت برانگیختگی هیجانی پدید می آورد که سرانجام به پرخاشگری پایان می پذیرد. در بعضی از جامعه ها پرخاشگری همچون یک هنجار اجتماعی به کار می رود. روان شناسان، همچنین معتقدند که پرخاشگری ممکن است بدون برانگیختگی هیجانی حاصل شود، به شرط آنکه دارای پیامدهای مطلوب باشد یا یک هنجار اجتماعی به حساب آید. البته، افراد آدمی می کوشند خود را با هنجارهای اجتماعی سازگار کنند.

برنامه های تلویزیونی:

بعضی از برنامه های تلویزیونی سراسر زد و خورد و کشت و کشتار و پرخاشگری است که سرمشقهای نادرست و گمراه کننده ای برای تماشاگران، به ویژه کودکان و نوجوانان، فراهم می آورند. حتی نمایشهای کارتونی یا تصویری نیز دارای بدآموزیهایی هستند که تجاور و پرخاشگری را تشویق می کنند وسیله ای موفقیت آمیز و لذت بخش، به ویژه برای جنس مذکر به شمار می آیند. بررسیهای مختلف بیانگر این واقعیتند که کودکان و بزرگسالان پس از تماشای نمایشهای پر زد و خورد آمادگی بیشتری برای پرخاشگری پیدا می کنند، زیرا در این نمایشها معمولاً پرخاشگران را زودتر می بخشند و کمتر بر ضد آنان اقدام می کنند.
بررسیهای روان شناسان نشان داده اند پسرانی که فیلمها یا برنامه های پرخاشگری را تماشا می کنند پرخاشگرتر از آنهایی هستند که چنین برنامه هایی را تماشا نمی کنند. (پارک (14)، 1977). همچنین بنا به پژوهشهای اِرون و همکاران (15) پسرانی که در دوره ی دبستان فیلمهای پر زد و خورد سینمایی و تلویزیونی را دیده اند 10 سال بعد، یعنی در پایان دوره ی دبیرستان پرخاشگرتر از پسرانی بوده اند که با چنین برنامه هایی سروکار نداشته اند.
در کشورهای غربی که فیلمهای جنایی و پرخاشگری بیش از کشورهای دیگر به نمایش گذاشته می شوند به مسئله خشونت و تعدی بیش از اندازه می پردازند که نه تنها بدآموزی و احساس گمراه کننده ای از جرم و جنایت در تماشاگران ایجاد می کنند، بلکه تصویر نادرستی از میزان جنایت را در آن جامعه ها به تصویر می کشند و می کوشند جنایتکاران را افرادی نابهنجار یا حریص نشان دهند. در صورتی که جنایتکاران واقعی اغلب افرادی سالم، اما گناهکارند.

پی نوشت ها :

1. altruism
2. Satow, K. L., 1975
3. Mathews, K. E. & Canon, L. K, 1975
4. attribution
5. Heider, Fritz, 1958
6. fundamental attribution error
7. self - fulfilling prophesy
8. attraction
9. affiliation
10. aggression
11. violence
12. limbic system
13. instinctive drive
14. Parke, R. D., Berkowitz, L., Leyns, J.P., West, S. G. & Sebastian, R, J, 1977.
15. Eron, L. D., Huesmann, L.R., Lefhowitz, M.M & Walder, L.O., 1972.

منبع مقاله :
پارسا، محمد؛ (1382)، بنیادهای روان شناسی، تهران: انتشارات سخن، چاپ دوم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.