نویسنده: محمد عظیم محسنی دایکندی
نخست باید دانست که رجعت به عالم مادّی، مثل حیات مجدّد در قیامت است؛ با این تفاوت که رجعت محدودتر بوده و قبل از قیامت به وقوع می پیوندد؛ امّا در قیامت همه انسان ها برانگیخته شده و زندگی ابدی خود را آغاز می کنند. معاد، یعنی بازگشت روح مجرّد به همین بدن مادّی و عنصری، حال اگر چنین بازگشتی در آن مقطع زمانی (معاد) با آن وسعت و گستردگی که از رجعت بالاتر و عجیب تر است و نظیرش تاکنون دیده نشده، محال نباشد، طبعاً بازگشت روح به این بدن، قبل از قیامت، در این مقطع زمانی یعنی رجعت که در مقیاس بسیار کوچک و محدود است و نظایرش به طور مکرّر اتّفاق افتاده است. محال نخواهد بود؛ زیرا امر محال در هیچ زمانی انجام پذیر نیست؛ چنان که در کتاب های فلسفی (1) آمده است:«ممتنع بالذات» مفهومی است که صرف تصوّر ذات آن، عدم را برایش ضروری می سازد؛ مانند اجتماع نقیضین و شریک برای خداوند متعال. روشن است که در مفهوم (رجعت) عدم، ضرورت ندارد؛ بنابراین امتناع ذاتی در آن نیست؛ پس بدون شک، رجعت هم امر ممکن است.
خلاصه اینکه؛ عقل در زنده شدن گروهی از مردگان در این دنیا مخالف نیست و رجعت از نظر عقل، هیچ گونه منعی ندارد. قدرت و اراده خداوند به چیز ممکن، تعلق می گیرد. امام باقر (علیه السّلام) در پاسخ ابی الصباح که از مسأله رجعت سؤال کرد، فرمود:« تِلکَ القُدرةُ»(2)
سید مرتضی در این زمینه می نویسد:
مما لا شبهة علی عاقل فی أنه مقدور لله تعالی غیر مستحیل فی نفسه(3)؛
هیچ شبهه ای بر عاقل وجود ندارد که بازگشت اموات برای خداوند مقدور است و ذاتاً محال نمی باشد.
نیز مرحوم طبرسی می نویسد:
و لا یشکّ عاقل أن هذا مقدور لله تعالی غیر مستحیل فی نفسه و قد فعل الله ذلک فی الأمم الخالیة و نطق القرآن بذلک فی عدّة مواضع مثل قصّة عزیر و غیره(4)؛
هیچ عاقلی شک ندارد که این کار، مقدور خداوند متعال است و محال نیست. نظیر آن را خداوند در امّت های گذشته هم انجام داده و قرآن گواه آن است؛ مثل داستان عزیر و غیر آن.
دلیل دیگر این که: بی شک خداوند مخلوقات را به دو قسم محقّق ساخته است:
1. آفرینش موجودات بدون هیچ سابقه وجودی، یعنی خلق چیزها در حالی که مسبوق به عدم بوده اند؛ مانند آفرینش حضرت آدم و تمام موجودات اوّلیه؛
2. گاهی نیز مسبوق بعدم نبوده، بلکه اجزای عناصر پراکنده یک موجود را گردهم آورده و حیات دوباره به آن می دهد. حالا هنگامی که آفرینش در صورت اوّل از نظر عقل ممکن باشد، حیات بخشیدن به صورت دوّم قابل قبول تر است.
علامه طباطبایی درباره هماهنگی و ارتباط بین (رجعت) و (معاد) مطالبی ارزنده و جالب را در ذیل آیه مبارکه مطرح کرده است.
(هَل یَنظُرُونَ إِلَّا أن یَاتِیَهُمُ اللَّهُ فیِ ظُلَلِ مِّنَ الغَمُامِ وَ المَلَئکَهُ وَ قُضیِ الأمرُ وَ إِلیَ اللَّهُ تُرجَعُ الأُمُور)؛
آیا کافران جز این انتظار دارند که خدا با ملائکه در پرده های ابر بر آنها درآید و حکم (قهر خدا به کیفر کافران) فرا رسد؟ و کارها همه به سوی خدا بازگردد.(5)
مرحوم علامه بعد از ذکر برخی از روایات می فرماید:
روایاتی که از معصومان (علیهم السّلام) در تفسیر این آیه وارد شده است، آیه شریفه به روز قیامت و به رجعت و ظهور حضرت مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف) تفسیر شده است. این نوع تفسیر، در قرآن نظایر فراوانی دارد که ریشه اش همان هماهنگی و سنخیت بین این سه روز است.
در ادامه، وی روایات رجعت را ذکر کرده، می فرماید:
مقصود این است که نظام دنیوی به سوی روزی حرکت می کند که در آن روز نشانه های الهی ظهور کامل می یابند و در نتیجه در آن روز، نه تنها خداوند متعال عصیان نخواهد شد؛ بلکه مورد پرستش خالصانه نیز قرار خواهد گرفت و در آن روز، گروهی از مرده ها که دوستان خدایند و گروهی از آن ها دشمنان او هستند؛ زنده خواهند شد و میان حق و باطل، جدایی واقع می شود.(6)
وقتی که رجعت و معاد، هماهنگ و از یک سنخ باشد، دلایل امکان هر دو، یک چیز خواهد بود.
شیخ حرّ عاملی، در اثبات امکان رجعت می فرماید:
الأوّل الدّلیل الذی استدلّ به علی صحّة المعاد(7)؛
دلیلی که بر صحّت معاد به آن استدلال شده است، همان دلیل، بر امکان رجعت نیز صادق است.
برخی از بزرگان در این مورد می نویسند:
یکفی فی امکان الرّجعة امکان بعث الحیاة من جدید یوم القیامة(8)؛
ادلّه امکان رجعت، همان ادّله امکان زنده شدن مردگان در روز قیامت است.
بنابراین هرگونه تردیدی در امکان رجعت، به تردید درباره برپایی قیامت خواهد انجامید. بدون شک، ادلّه زیادی بر امکان قیامت اقامه شده است.
آنچه که باقی می ماند، مسأله شبهه استبعاد است. شاید ریشه انکار منکران، همین استبعاد باشد. جواب این شبهه این است که بعضی از امور، بسیار بعید به نظر می رسد؛ امّا وقتی دلیل بر محال بودن آن وجود نداشته باشد؛ بلکه دلیل بر امکان و وقوع آن اقامه شود، چاره ای جز پذیرش نخواهد بود. به صرف بعید دانستن، نمی توان آن را انکار کرد. معجزات انبیاء، از اموری هستند که بسیار بعید به نظر می رسیدند، مسأله معاد بود که قرآن هم به آن اشاره کرده و می فرماید:
(إنهُّم یَرَونَهُ بَعِیداً وَ نَرَیهُ قَرِیباً)(9)؛ که این مردم آن روز را بسیار دور (از امکان) بینند و ما نزدیک (به وقوع) می بینیم».
البتّه بعید شمردن مخالفان معاد، دلیل بر منع تحقّق آن نیست. استبعاد رجعت نیز به همین گونه است. استبعاد از رجعت، همچون استبعاد مشرکان از معاد است و تمسخر برابر رجعت، همانند تمسخر آن ها درباره معاد است.
علاوه بر آن چه گذشت، یک اصل فلسفی نیز انکار آن را جایز نمی داند. شیخ الرّئیس ابوعلی سینا می گوید:
کلما قرع سمعک من عجائب الزّمان و غرائب البلدان، فذره فی بقعة الامکان ما لم یذدک عنه قاطع البرهان(10)؛ آنچه را گوش تو از مسائل عجیب زمان و امور شگفت انگیز شهرها شنید، در بوته امکان قرار ده، مادامی که برهان قطعی آن را نفی نکرده است.
کوتاه سخن این که همان گونه که زنده شدن همه انسان ها در قیامت، کاملاً ممکن است، زنده شدن گروهی از مردگان در این دنیا هم از امور ممکن می باشد. همه این موارد، در برابر قدرت خداوند آسان است.
اینک حرف آلوسی را که منکر رجعت است، می آوریم. وی گفته است:
کون الإحیاء بعد الإماته و الإرجاع إلی الدنیا من الأمور المقدورة له عزّوجل مما لا ینتطع فیه کبشان إلا أن الکلام فی وقوعه و أهل السنة و من وافقهم لا یقولون به. (11)
[امکان] زنده کردن بعد از میراندن و برگرداندن به دنیا از اموری است که مورد تقدیر خداوند عزّوجل می باشد؛ و از چیزهایی است که دو قوچ در آن نزاع نمی کنند. امّا سخن در وقوع آن است که اهل سنّت و کسانی که با آن ها موافقند، قائل به آن نیستند.
شیخ مجتبی قزوینی می نویسد:
بدیهی است که موضوع رجعت ذاتا محال نیست؛ یعنی در مقابل امکان ذاتی، امتناع ذاتی ندارد.(12)
می بینیم که آلوسی و قزوینی امکان رجعت را قبول دارند، امّا آلوسی وقوع آن را محال می داند.
چون امکان رجعت از نظر عقل ثابت شد، بزرگ ترین دلیل بر امکان شیء، وقوع شیء است. آیات و روایات زیاد بر وقوع رجعت در امّت های گذشته دلالت می کنند (13) و روایات متعدّدی از وقوع رجعت در امّت اسلامی خبر می دهد که مردمانی در صدر اسلام، پس از مردن، زنده شده و رجعت کرده اند.
پی نوشت ها :
1.شفاء، الهیات، ص 36.
2.بحارالانوار، ج53، ص 72.
3.رسائل المرتضی، ج1، ص 125.
4.مجمع البیان، ج7، ص 367.
5.سوره بقره: 210.
6.المیزان، ج2، ص 106-109.
7.الأیقاظ، ص31.
8.الالهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل، ج4، ص 291.
9.سوره معارج: 6-7.
10.الاشارات و التنبیهات، ج3، ص 408.
11.روح المعانی، ج10،ص237.
12.بیان الفرقان، ج5، ص 226.
13.این آیات در همین مقالات بیان خواهد شد.
محسنی دایکندی، محمدعظیم، (1389)، رجعت در عصر ظهور، قم، بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، مرکز تخصصی مهدویّت، چاپ اول