نویسنده: عبدالحسین رفعتیان
بیمارداری مهارت های خود را می طلبد و به آموزش، تمرین و حوصله نیاز دارد. خانواده هایی که توانایی مالی دارند، بهتر است پرستار آموزش دیده و متناسب با وضعیت بیمارشان استخدام کنند. اگر چنین امکانی فراهم نیست، بهتر است پیوسته با پزشک درمانگر مشورت کنند تا خطاهای شان اصطلاح شود. البته پزشک قرار نیست به آنان درس پرستاری و پزشکی بدهد، او فقط کلیاتی را یاد می دهد تا همراهِ بیمار، بر اساس آن به مراقبت و پرستاری بپردازد. تیمار کردن این نوع بیماران، کارِ آسانی نیست، فداکاری و عشق می طلبد، چون بیماردار هر قدر هم که آماده باشد، باز ممکن است با وضعیت های پیش بینی نشده ای روبه رو شود.
ممکن است همراه بیمار، احساس خستگی کند. ممکن است بیماردار، در عمل احساس کند توان پرستاری کردن ندارد. در این صورت همکاری همه ی اعضای خانواده و بستگان ضروری است. بهتر است برنامه ریزی گروهی صورت بگیرد.
درست نیست بارِ همه ی زحمت ها و فشارها روی دوش یک نفر گذاشته شود. نباید به تنهایی همه مسئولیت ها را پذیرفت. مگر ناگزیر باشیم و راه دیگری وجود نداشته باشد. باید ارزیابی درستی از واقعیت داشته باشیم. در این موقعیت، جلب همکاری و سهیم کردن دیگران موجب نزدیکی و تقویت روابط عاطفی می شود. چرا از این فرصت برای نزدیک شدن به خواهر، برادر و سایر بستگان خود استفاده نکنیم. بعضی افراد از روی اعتقاد و برای کسب ثواب، مشکلات و سختی ها را می پذیرند، ولی هرگز نباید دیگران را از این خدمت بی نصیب گذاشت.
گاهی مواقع افراد وقتی در وضعیت های ناگواری مانند مراقبت کردن از یک بیمار سخت درمان قرار می گیرند، واکنش های احساسی نشان می دهند که ما از آن ها به «تله» تعبیر می کنیم. اگر بیماردار و نزدیکان بیمار با این تله ها آشنا نباشند وضعیت سختی را برای خود و بیمار ایجاد می کنند. بنابراین باید تله های ارتباطی را شناخت و از آن ها اجتناب کرد. برخی از این تله ها به طور خلاصه عبارتند از:
1) تله ی به هم ریختن مرزها:
هرگز نباید تفاوت خود را با دیگران نادیده بگیریم و آن را فراموش کنیم. زمانی که مرزها درهم می ریزد، ما احساس می کنیم داریم به جای یک فرد دیگر حس می کنیم، به جای او جواب می دهیم، یا احساسات او را احساسات خودمان می پنداریم و میان خود و او تفاوت واقعی و قابل لمسی قائل نمی شویم. این، تله ی مهمی است که باید از آن پرهیز کنیم.2) تله ی همه توانی:
گاهی بیماردار فکر می کند همه چیز را می داند، به همه چیز تسلط دارد، می تواند روی فرایند بیماری و پیشرفت آن، و حتی روی مرگ هم تسلط داشته باشد. این واکنش که همه توانی نامیده می شود برای همه ی آدم ها، و در وضعیت های خاص پیش می آید. این نوع رفتارها# 24
کارایی زیادی ندارند، چرا که افراد در این وضعیت، توانایی ارزیابی خود را از دست می دهند و نمی توانند درست تصمیم بگیرند.
3) تله ی انکار کردن افکار پیش سوگ:
«پیش سوگ» یک واکنش طبیعی است که افراد را برای روبه رو شدن و تحمل کردنِ غمِ از دست دادن یک عزیز آماده می کند، ولی اغلب افراد از مفید بودن آن اطلاع ندارند و به دلیل این که قبل از مرگِ کسی که دوستش دارند، او را مُرده فرض کرده اند و به تدریج دارند با نبودِ او خود می گیرند، احساس گناه می کنند. این تله باعث می شود افراد قدرت تطبیق با وضعیت موجود را از دست بدهند.4) تله ی واکنش نشان دادن به خشم بیمار:
افراد وقتی به بیماریِ سختی مبتلا می شوند، آن را انکار می کنند و از این که به چنین وضعی دچار شده اند احساس خشم می کنند. این خشم به مرور زمان از بین می رود، اما گاهی اطرافیان به بیمار مهلت نمی دهند تا با وضعیت خود کنار بیاید و گاهی به خشم او واکنش نشان می دهند. این کار باعث تضعیف روحیه ی بیمار می شود و آستانه ی تحمل اطرافیان را نیز پایین می آورد.5) تله ی انکار کردن نیاز جنسی بیمار:
گاهی افراد تصور می کنند کسی که به بیماری سخت درمان مبتلا شده دیگر نیاز جنسی ندارد و به این نیاز بیمار توجه نمی کنند و اهمیت نمی دهند. این تله نیز باعث می شود بیمار نتواند یکی از مهم ترین نیازهایش را برآورده کند، و این امر تأثیر نامطلوبی روی روند درمان او می گذارد.منبع مقاله :
رفعتیان، عبدالحسین؛ (1386)، همراهی نزدیکان در طول بیماری (چگونگی برخورد با بیماری های سخت درمان)، تهران: نشر قطره، چاپ دوم