الگوی متعالی نظام خانواده در حکمت و عرفان اسلامی

خانواده اولین سنگ بنای جامعه به حساب می آید و در کتب دینی، آفرینش انسانی به صورت مرد و زنی بوده که به صورت خانوادگی در معرض امتحان های الهی قرار گرفته است.
جمعه، 12 ارديبهشت 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
الگوی متعالی نظام خانواده در حکمت و عرفان اسلامی
 الگوی متعالی نظام خانواده در حکمت و عرفان اسلامی

 

نویسنده: اردشیر محمودی (1)




 

مقدمه

خانواده اولین سنگ بنای جامعه به حساب می آید و در کتب دینی، آفرینش انسانی به صورت مرد و زنی بوده که به صورت خانوادگی در معرض امتحان های الهی قرار گرفته است. (2)
جامعه شناسان نیز در ایجاد و تداوم تمدنها پنج عامل؛ خانواده، مدرسه، حکومت، مراکز دینی و اقتصادی را ذکر کرده اند و معتقدند که از میان آنها خانواده از همه مهمتر بوده است. خانواده نقطه آغاز و مرکز پیدایش و گسترش طرز فکرها، تقابلها، تعارضها، رأفتها و سازگاریهاست، حتی هر گونه رشد و انحطاط فردی و اجتماعی و حتی در مقیاس های برتر، ملی و جهانی ریشه در خانواده دارد. (3)
به همین دلیل قرآن کریم می فرماید: «... قُوا أَنْفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا ...؛ خود و خانواده خود را از آتش (دوزخ) نگهدارید.» (تحریم / آیه 6)
تشکیل خانواده دارای کارکردهای ظاهری و باطنی است. جنبه ی ظاهری آن متوجه ارضا و تنظیم امیال و فیزیولوژیکی و جنبه باطنی آن در خدمت ارضا و رشد امیال فیزیکی و اعمال معنوی و متافیزیکی آدمی است. از این رو از دیدگاه اسلام، انسان با برپایی پیوند زناشویی از مرتبه نقص بیرون و به کمال دینی و دنیوی نایل می شود. چنانچه پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: «من تزوج فقد احرز نصف دینه فلیتق الله فی النصف الاخر؛ هر کس ازدواج کند نیمی از دینش محفوظ شده پس در نصف دیگر آن باید پروای الهی پیشه کند... .» (4) اسلام دین دنیا و آخرت است و کمال آدمی در پرتو رشد و ارضای امیال و نیازهای ظاهری و باطنی اوست، از این رو ازدواج عامل و محرک اصلی این سیر کمالی است.
اگر پیامبر گرامی اسلام الگوی حسنه و فطری بشر محسوب می شود، فعلیت یافتن استعدادهای او در مسیر حیات ظاهری و باطنی زندگی، منوط به پیروی از سیره و سنت این الگوست. سیره انسانی و سنت آن رسول عظیم الشأن همانا تحقق بشر فطری و الهی بوده و رویگردانی از سنت ازدواج، خروج از جاده کمال است؛ جاده ای که راهنما و مسیر آن را «نفس» گرامی آن حضرت شکل می دهد. اگر بشر جدید از برپایی نظام خانواده روی برگرداند در حقیقت از خود اصلی و از الگوی ازلی و فطری خویش رویگردان شده است.

الف) محبت و معرفت بهانه خلقت

خداوند در احادیث قدسی دلیل خلقت را چنین بیان می دارد: «کنت کنزا مخفیاً فاحببت ان اعرف فخلقت لکی عرف؛ من گنج پنهانی بودم دوست داشتم که شناخته شوم، پس آفرینش را بهانه خلقت قرار دادم.» در حدیث بالا حضرت حق «محبت و دوست داشتن» را عامل اصلی تجلی گنج نهانی و مقام غیب الغیوبی خود دانسته و سپس «معرفت» را ثمره ی آن و در رتبه بعدی قرار می دهد. زیرا محبت علت معرفت و شناختی است که به خلقت تعلق می گیرد. به لسان حکما و فلاسفه اسلامی «حب، علم (معرفت) و وجود» با یکدیگر مساوقند. یعنی هر کجا وجودی ظهور پیدا کند، عشق و معرفت در آنجا حضور دارند.
از سوی دیگر ظهور خلقت و تنزل آن از حضرت حق، بدون وجود آدمی بی معناست زیرا شناخت حق کما هو حقه وابسته به عنصر خدایی است که تجلی این عنصر الهی در انسان بواسطه ی «... نفخت فیه من روحی ... .» (حجر/29) صورت پذیرفته است. بعبارت دیگر «حق» در روح انسان، خود آیینه ی خود شده است و خلقت از تابش مقام غیبی خداوند در صورت الهی انسان پدید آمده است. بعبارت لطیفتر:
چو آدم را فرستادیم بیرون *** جمال خویش بر صحرا نمودیم
از این رو «حقیقت انسان نه مذکر است و نه مؤنث.» (5) زیرا حقیقت انسان «روح» اوست که در نهایت به خداوند می رسد، جاییکه نشانی از هیچ دوئیتی نیست. از این رو در سیر کمالی بسوی حق جنسیت دخالتی ندارد، هر چند در چگونگی این سیر بی تأثیری نیست. چنانچه قرآن کریم در این باره می فرماید: «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً ...؛ هر کس کار شایسته کند، چه مرد و چه زن به شرط ایمان به خداوند، ما او را با زندگی پاکیزه ای حیات می بخشیم.» (نحل / 97).
از سوی دیگر هر چند تجلی خلقت از مقام «وحدت» و فراسوی دوئیتهاست اما مظهر او یعنی آدم چون در مقام کثرت است دارای جنسیت است. بدین معنی که مبدأ و منشأ آدمی مقام «وحدت» بوده، ولی لازمه تنزل خلقت، «کثرت و اختلاف» است. به همین دلیل هر یک از کثرات جلوه و صفتی از حضرت حق که جامع اسماء و صفات است را متجلی می سازند. این تجلی کثرت از مقام وحدت، رمز خلقت و هماهنگی اعضای آن است. از این رو تفاوت و تبعیضی در خلقت وجود ندارد، بلکه این تفاوتها از باب عدل و تناسب در نظام آفرینش است.
وظیفه و هدف آدمی در این نظام احسن، تطبیق وجود خویش با چنین نظامی است، آن هم از طریق معرفت به اسماء و صفات حق که ارکان امور و اشیاء عالم (6) محسوب می شوند. آدمی در پرتو معرفت حبّی می تواند به این درجه از معرفت نایل آید، معرفتی که از یکسو با عقل و از سوی دیگر با تسلیم و عبودیت خالصانه ی دل میسر می شود. زیرا ابتدای دین معرفت کردگار (7) و غایت آن، عبودیت (8) و رسیدن به این مقام منیع است.
کمال تعقل و تفکر آدمی، چون و چرا کردن در خلقت، برای تطبیق با قوانین ازلی آن و تحقق آنها در خود است، نه چون و چرای برای دور افتادن از آن قوانین و مقاومت در برابر آنها که خسران دنیا و آخرت را در پی دارد. در این مسیر کمالی آنچه اهمیت دارد، شناخت قوا و استعدادهای جسمی، خیالی، عقلی و قلبی در خود و دیگر مخلوقات است. خود این شناخت استعدادها و تفاوتهای موجود در مخلوقات عالم، ابتدای علم و معرفت عقلی و آغاز کشف قبلی درباره هماهنگی میان موجودات است؛ هماهنگیهایی که تنها می تواند از توحید سرچشمه گرفته باشد. چرا که به تعبیر قرآن اگر خلل و ناهماهنگی در عالم مشاهده شود، این نقص متوجه منشأ صدور خواهد بود، زیرا معلول ناقص ریشه در علت ناقص خواهد داشت.
به همین دلیل شناخت سرمایه های وجودی عناصر مذکر و مؤنث، همانا راه بردن به شناخت اسماء و صفاتی است که به انحاء گوناگون و بر اساس حکمت الهی در وجود این دو عنصر به ودیعه نهاده شده است.

ب) تجلی جمال و جلال الهی در زن و مرد

با تأملی مختصر در شکل ظاهری مرد و زن می توان به این نکته پی برد که در مرد تجلی وجه «جلالی» و در زن تجلی وجه «جمالی» حضرت حق برتری دارد. البته این بدین معنا نیست که طرف مقابل فاقد صفات دیگری باشد، بلکه میزان بهره مندی در طرفین متفاوت است. بر همین اساس نقشها و وظایف مرد در خلقت دارای ویژگیهایی چون جدی بودن و سرسختی است و کارکردهای او وجه ظاهری و بیرونی پیدا می کند. چون وجه ظاهری خلقت از لطافت کمتری برخوردار است، به این دلیل که دورترین مرتبه از عالم معنا بوده و از عناصر معنوی کمتری برخوردار است. در صورتیکه ایفای نقش زن جنبه مستوری، باطنی و لطافت داشته و عناصری که با آنها در حیات دنیوی سروکار دارد، دارای این ویژگیهاست. از این باب است که حقوق و قوانین در ادیان الهی و در اسلام بر اساس طبیعت افراد پایه گذاری شده است؛ طبیعتی که با قانون الهی مهر شده است. از تأمل در آراء گذشتگان چنین بر می آید که آنان تقابلی میان خانواده و طبیعت نمی دیدند، زیرا بنظر آنان خانواده بر وفق حکمت الهی و آدمی بوده و قوام و استحکام آن نیز به اساس دین باز می گشته است. (9)
جمال همواره با مستوری و حجاب همراه است، (10) ارزش جمال به این مستوری و رخ نمودن و رخ پوشیدن است، اگر عنصر جمالی پرده دری کند و از پرده بطور همیشگی برون افتد، ارزش خود را از دست خواهد داد و دیگر تمناهای چشم حسرت زده عاشق و احترام او نسبت به خود را از دست خواهد داد. در این صورت او متاعی مصرفی شده و جمال او در بازار به ثمن ناچیز فروخته خواهد شد. در چنین ورطه ای زن از جنبه های باطنی و لطیف خود بدور افتاده و وارد بازار دنیا و عرصه های ظاهری خلقت که از بی رحمی و سرسختی هستی شناسانه ای برخوردار است، می شود. از این روست که فقدان دیدگاه الهی باعث تنزل مقام آدمی در خانواده و در اجتماع می شود؛ آنچه بر سر زن در برخی از جوامع مدرن آمده، همین از پرده برون افتادگی زن از حجاب الهی و بازاری شدن اوست. اکثر آنچه به نام حقوق زن بواسطه جنبش های فمنیستی رخ نموده، در واقع شأن دنیوی صرف داشته و صاحبان خود را در کثرت که شأن دنیاست، بیشتر از دیروز سردرگم خواهد کرد. به عبارت دیگر تصویب این چنین قوانینی که هیچ پایه آفرینشی و الهی نداشته و در سنتهای ثابت الهی ریشه ندارند، نشان طغیان زن متجدد است در برابر طبیعت فطری خود؛ طبیعتی که تجلی مستوریت جمال حضرت حق است. مستوریت جمالیه ای که نقش تکوینی و تشریعی زن را در خلقت تعیین می کند. از سوی دیگر زن وجه «قابلی» حضرت حق را نمایان می سازد، زیرا او از حیث ظاهری محل پذیرش و حمل انسانی دیگر را بر عهده دارد و نیز از حیث باطنی قابلیت پذیرش سخن لطیف را بیشتر داراست و از سوی دیگر با مهر مادرانه ی خویش مسئول القای مفاهیم معنوی به فرزندان خویش است. سرسختی ظاهری کودک و مردِ خانواده را تنها مهر و محبت باطنی زن می تواند مهار و تربیت کند؛ بعبارت دیگر در باب مسائل روحی و تصرف در آنها زن فاعل بشمار می آید.
از باب این پذیرش و حیث قابلی است که تمایز مردان و زنان در برابر سخن حق روشن می شود، زیرا در طول تاریخ آنهایی که پرچم خدایی و استکبار در برابر پروردگار را برافراشتند و در صحنه ی دنیای ظاهری و خشونتهای ناشی از آن به خود و انسانهای دیگر و در نهایت نسبت به مبدأ خویش ظلم و پرده پوشی کرده اند، مردان بوده اند. قرآن مجید بعنوان نمونه و الگوی پذیرش سخن حق، بلقیس، ملکه سباء را مثال می زند که در مقابل پیام حضرت سلیمان (علیه السلام) مقاومت چندانی نکرده و راه تسلیم را بر جنگ افروزی ترجیح داد. بررسی حالات او در برابر دستگاه با عظمت حضرت سلیمان (علیه السلام) و تأثیرپذیری زود هنگام او بسیار قابل تأمل است، اما هر چند پذیرش سخن حق از سوی زنان قابل ستایش است، به همان مقدار نیز تأثیرپذیری آنها از سخنان شبه حق که به خرافات از آنها تعبیر می شود، قابل تذکر است.
ظلم مرد و زن به خویش و دیگران نیز از طریق همین جنبه های روحیشان قابل بررسی است. ماهیت ظلم همان دوری از مبدأ است که آدمی در حیات دنیوی که پایین ترین مرحله زندگی اوست، نسبت به خود و دیگران مرتکب می شود. اما فرایند این ظلم در مردان بواسطه عناصر خشن و بیرونی حیات دنیوی و در عنصر زنانه بواسطه عناصر لطیف و پنهان حیات دنیوی صورت می گیرد. بر همین اساس زنان همواره نقش منفی خود را در تاریخ با نفوذ در روح مردان و بصورت پنهانی انجام داده اند.

ج) مهر و انس بهانه تزویج

همانگونه که در مطالب گذشته بیان شد، بهانه خلقت، «محبت و عشق و معرفت» بود و یا به تعبیر حافظ:
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد *** عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
عشق چون علت خلقت محسوب می شود، بنابراین می بایست هویت علت به نحوی در معلول تجلی یابد، زیرا بر اساس حکمت متعالیه، معلول و مخلوق چیزی جز شعاع و تنزل یافته علت و خالق نیست. بتعبیر این مکتب رابطه علت و معلول، «اضافه اشراقیه و عین الربط» بودن است؛ یعنی هویت معلول و مخلوق چیزی جز تجلی نور علت و خالق نیست. بر همین اساس تمام ذرات عالم را عشق تسخیر کرده است و «حرکت جوهری» که همان «حرکت حبّی» است، در تمام ذرات عالم سریان دارد. حرکت جوهری امری وجودی است که کشف و معرفت به آن ورای طور عقل می باشد، زیرا شناخت عقلی بواسطه مفهومی می باشد که آن مفهوم از موجودی محدود و متناهی حکایت می کند. به بیان دیگر هر مفهومی امر خاصی و یا چارچوب معینی را گزارش می کند که از امور دیگر متمایز و متفاوت است. به لسان حکمای اسلامی مفهوم، شأن ماهیت بوده و ماهیت حدود وجود و اشکال و انواع آن را نمایش می دهد. از این رو عقل را به کنه «وجود»ی که در ورای کثرات و ماهیات قرار دارد، راهی نیست؛ یعنی آن وجودی که منشأ عشق سیال و حرکت جوهری و حبّی موجودات است. شناخت و شهود این امر کار «قلب و دل» است که می تواند با وجود و عشق ارتباط حقیقی پیدا کند و راه گشای سالک به آن دریای بی وسعت و نامنتها باشد. عقل مقدمه حرکت حبّی و ایمانی است، از این رو دین شاهراه اصلی را، راه دلی می داند که متعلق آن ایمان به منبع لایزال احدی است. راهی که همگان می توانند با کمترین واسطه آن را بپیمایند. این راه با نبوت آغاز شده و در باطن خویش به ولایت می رسد، ولایتی که بدون آن هدف نبوت و خلقت بی ثمر و عبث است. (11)
ازدواج و تشکیل خانواده در اسلام یکی از محلها و موقعیتهایی است که عشق الهی در آن تجلی ظاهری و باطنی عمیقی می یابد. زیرا در آن نه تنها ابعاد جسمی و ظاهری دو انسان با هم پیوند می خورد، بلکه دو روح الهی با یکدیگر به سکون و آرامش می رسند. فلسفه ازدواج در لسان دین مهر و محبت عنوان شده است، چنانچه قرآن مجید می فرماید: «وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً ? إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ؛ و یکی از آیات او این است که برای شما از خودتان همسرانی را آفرید تا بسوی آنها میل کنید و آرامش گیرید و در بین شما مودت و رحمت را قرار داد و در همین امر نشانه هایی است برای مردمی که تفکر می کنند.» (روم/21) اسلام چون دینی بر اساس واقع بینی است، واقعیت را در مراتب ظاهری و باطنی و جمع بین ایندو می نگرد. از همین رو رسیدن به مقام «جمع و وحدت» را از راه ارضا و کمال هر دو مرتبه و هماهنگی بین آندو می داند.
به این ترتیب مقام جمع، مقام «سکینه» (12) است و این سکوت زن و مرد در سایه ی با هم بودن و زندگی کردن در کنار یکدیگر ایجاد می شود. سکینه اولین و مهمترین شرط رشد معنوی و باطنی انسان است که مقدمه ی آن ساکن بودن جسمی و ظاهری در کنار انسانی دیگر است. سکون قلبی هنگامی ظهور پیدا می کند که مابقی امیال متکثر آدمی که شأن جسمی دارند بنحو سالم و طبیعی ارضا شده و مقدمه ای شوند برای ساکن شدن قلبی که محل ایمان و عرش الهی است. سکونت و در کنار هم بودن زن و مرد اگر تنها شأن موقت و ناپایدار دنیوی داشته باشد و یا بتعبیر امروزی آزادی بدون تعهد بر روابط غلبه داشته باشد، طرفین رابطه را بیش از پیش در ورطه کثرات و توهمات ناشی از لذات ناپایدار دنیوی غرقه کرده و انسان را تبدیل به موجودی «منتشر و سرگردان» خواهد کرد. بتعبیر فلاسفه و جامعه شناسان غربی انسانی با این ویژگی بی خانمان خواهد بود. انسانی که قرار بود به «مقام جمع» و «توحید» برسد حال در مقام «کثرت» سرگردان و پریشان شده است.
مهر و انس زن و مرد نسبت به یکدیگر آغاز و ابتدای حرکت جوهری و حبّی است. یرا در پرتو این انس «بین الطرفین» است که آدمی انس حقیقی را آموخته و وفاداری و ایثار را تعلیم دیده و شایستگی و آمادگی قبول انس والاتری که انس با حق است را دریافت می کند. آدمی تنها در انس با حق و انیس شدن با اوست که شایستگی مقام «انسانیت» را پیدا می کند و نسیان و دوری از اوست که آدمی را از مقام انسانی به مقام «ناسی» تنزل می دهد و وجود او بجای اینکه صادر کننده ی انس و مهر باشد، مبدأ صدور نقص و شر خواهد بود. زیرا وجود «ناس» چراگاه شیطان بوده و هر لحظه توهم و فکری پلید او را به حرکتی شرک آمیز و عملی شرآلود وا می دارد. (13) پس اگر جامعه ای بر اساس روابط آزاد که فاقد سکونت و انس حقیقی است، شکل گرفته باشد، توقع دریافت مهر و محبت و عشق که شأن الهی و انسانی دارند، توقعی سراب گونه و خیالی است. آدمیان در چنین جامعه ای به مقام «ناسی» خود تنزل پیدا کرده و نقشه های شیطانی برنامه روزمره ی آنها خواهد بود. در چنین اجتماعی به هر دو جنس لطمات زیادی وارد می شود، ولی آنکس که بیشتر زیان می کند، جنس مؤنث با ساختار وجودی لطیف است. زیرا در جامعه ای زندگی می کند که حسها و امیال مردمان از بند عقل قدسی و ایمان الهی رها شده و مانند گرگهای گرسنه بدنبال شکار و طعمه می گردند.
از طرف دیگر می توان جامعه ای الهی را تصویر کرد که در آن مؤمنان در پرتو ایمان الهی و عمل صالح و دعوت همدیگر به حق و صبر و شکیبایی در راه آن، به «مقام انسانی» رسیده و خود را از خسران دنیوی و اخروی رهانیده اید. (14) چنین جامعه ای الگویش «انسان کاملی» است که به مقام انس با حق رسیده و با دیده ی مهر و محبت الهی تمام موجودات و بخصوص موجود انسانی را می نگرد. چنین انسانی امور را آنچنانکه هست می نگرد، نه آنچنانکه بر او و دیگران نمایانده می شود. (15) چنین انسانی است که در وصف مقام زن می فرماید: من سه چیز را از دنیای شما دوست می دارم، زن، نماز و بوی خوش (یا آب روان). زیرا این سه چیز مایه انس بیشتر آدمی با حق می شود. نفس زن که امر مجردی است، همچون نماز که «کلام مجرد» حضرت حق است، باعث عروج نفس انسان و احساس قرب آن بسوی مبدأ می شود که این امر نفس را بسوی مقام سکینه که مقام تجلی ذکر و یاد خداوند است، رهنمون می شود. از سوی دیگر در این بازگشت نفسانی «بوی خوش و آب روان» نمادی از تجلیات جمالیه حق بر نفس سالک هستند. ابن عربی در خصوص نحوه ی الهی دیدن زن می گوید:
آنان که همه ی تعینات عالم را تجلی ذات مقدس باریتعالی می بینند و هرگونه جذب و انجذاب در جهان را تبلور عشق الهی می دانند، روی نکوی اشرف مخلوقات را مصداق اکمل این تجلی و محبت میان زن و مرد را مثال اتمّ این تبلور می شناسند ... شهود حق در نساء از سایر مواد اعظم و اکمل است و اکملیت شهود در مثال در حالت نکاح موجب فنای محب در محبوب است ... پس هر کس نساء را به این حد دوست دارد، یعنی عملش به حقیقت محبوب شامل باشد و اصل انوار را بشناسد که از کجاست، حبّ چنین شخصی حبّی الهی است. ظهور این محبت در رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بواسطه محبت حق به رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود ...
دوست داشتن رسول (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نساء را از برای تخلق است به خلق الهی که آنچه بر صورت اوست و از او سرچشمه گرفته، دوست دارد ... . پس دوستی نساء او را نبود الّا به استحقاق تام که طلب ذات آن مستحب است، محبت و محبوبیت را از حضرت حق. (16)
از این مطلب روشن می شود که در جامعه ی انسانی تنها اولیای دین و مؤمنان حقیقی که به جمال و زیبایی های حقیقی رسیده اند، می توانند جمال الهی را در زن که محل تجلی این صفت است، مشاهده کنند. در اینجاست که محبت و احترام واقعی که در خور مقام زن است، شکل می گیرد و او جایگاه الهی و انسانی خویش را در خانواده و جامعه بدست می آورد.

د) نقش زن و مرد از نظر حکمت عملی

از نظر حکمت عملی «تدبیر منزل» را می توان کارکرد و نقش اختصاصی زن دانست و مرد در این زمینه دارای نقش درجه دوم است. اما در «سیاست مدن» وضعیت برعکس است و مرد نقش اصلی را بر عهده دارد و زن با وجودی که حق دخالت دارد، می تواند آن را ترک کند. (17)
از نظر تقسیم وظایف، وظیفه مرد معطوف به وجوه بیرونی خانواده در اجتماع است، زیرا تعامل اجتماعی در بیرون از محیط خانواده نیازمند برخوردهای فیزیکی و روانی خاصی است و عنصر «ظریف و منفعل» تاب و تحمل این کشمکش ها را ندارد، چرا که تعاملات بیرونی و اجتماعی فاقد ظرافتها و ملاحظات عاطفی درون خانواده می باشد. بدلیل آنکه در این محیطها افراد تعهد و مسئولیتی همانند تعهد خانوادگی نسبت به یکدیگر نداشته و منفعت شخصی در آنجا حرف اول را می زند. چنین محیطی سرشار از کش و قوسهایی است بین افراد مختلف که با منفعت طلبی با یکدیگر در تعاملند. از سوی دیگر عامل مهم در منفعتهای فردی «عقل حسابگر» افراد است. زیرا پایه مهم اقتصاد و دیگر جنبه های تعاملات اجتماعی وابسته به این عامل مهم است. اقتصاد، کشاورزی، صنعت و دیگر علوم بطور وسیعی وابسته به عنصر عقل حسابگر و ابزاری می باشند. این بخش از عقل در جنس مذکر بخوبی به فعلیت رسیده است، زیرا آنها وظایفی را بر عهده دارند که عامل مهم انجام آن، این بخش از عقل می باشد. این قسمت از عقل بدلیل اینکه در کوران کشمکش های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی قرار دارد کمترین بهره را از مهر و محبت داراست. به همین دلیل است که در مثلی معروف آمده است که «بازار و سیاست پدر و مادر ندارد». این جمله هر چند همواره بر زبان همگان جاری می شود اما دارای نکات ظریفی است. چرا که پدر و مادر نماد محبت و پناهگاه عاطفی محسوب شده و آدمی در پرتو آنها احساس امنیت می کند، ولی محیطهای اقتصادی و سیاسی که «عقل ابزاری» آن را اداره می کند بطور طبیعی فاقد این عناصر معنوی است.
اسلام بر اساس واقع بینی، احکام خویش را صادر نموده است و کارکردهای انسانی را بر همین اساس تنظیم و برای مرد نقشهای متناسب با طبیعت روحی، عقلی و جسمانی اش تعیین کرده که عبارتند از:
الف) اداره اقتصاد خانواده، ب) امنیت خانواده، ج) تدبیر اجتماعی فرزندان، د) تدبیر و اداره اجتماع.
البته باید متذکر شد که این اداره بیرونی اجتماع هر چند برای مرد نوعی برتری قانونی و اجتماعی ممکن است به حساب آید، اما این وظیفه از طرف دیگر مسئولیتش را در قبال اجتماع، خانواده و خداوند سنگین تر می کند و در حقیقت اگر با دیده ی انصاف نگریسته شود، این وظایف سنگین تفوق محسوب نشده بلکه مرد بسبب این مسئولیت سنگین بطور قهری از مزایای کمتری در زندگی برخوردار است و اگر مسئولیتهای اخلاقی را هم به این مسئولیتهای قانونی اضافه کنیم، نتیجه ی رعایت و انجام آن، ایثار و از خودگذشتگی مرد به نفع دیگر اعضای خانواده است. (18)
اگر با دید واقع بینی نگریسته شود، نظام عمومی و قانونی حاکم بر جامعه نمی تواند در روابط افراد و از جمله روابط خانوادگی دخالت تمام عیاری داشته باشد. به همین دلیل ضمانت ایفای نقش افراد به تعهد اخلاقی آنها وابسته است. از این رو برای ایجاد حس اعتماد، قانونهای متعددی همچون قوانین و ضمانتهای قبل و ضمن و بعد از ازدواج به تنهایی نمی تواند ضامن بقای خانواده باشد، بلکه کثرت تعهدات قانونی که جنبه بیرونی دارند، افراد را وارد عرصه های خارج از مهر و محبت انسانی کرده و محیط زندگی زناشویی را تا حدود زیادی شبیه وضعیت بازار و سیاست خواهد نمود و همانطوریکه ذکر شد، عنصر اصلی در این محیطها عقل ابزاری و حسابگرانه خواهد بود که وظیفه آن ایجاد کشمکش و انتزاع سود و منفعتهای زودگذر است.
تدبیر منزل وظیفه اصلی زن است، زیرا او در محیطی آرام و بر کنار از هیاهوهای خارجی هم روح و روان خویش را از صدمات احتمالی در امان می دارد و هم بیشتر انرژی و نیروی خود را صرف تأمین نیازهای جسمی و روحی سایر اعضای خانواده می کند. از آنجاییکه زنان از حیث روحی بر مرد و فرزندان تأثیر گذارند، تنها قدرت عاطفی و روحی او می تواند؛ اولاً نیازهای آنها را و ثانیاً ناهنجاریهای ناشی از محیط بیرونی را در خدمت تربیت خانوادگی بهنجار کند. زن در خانواده اسلامی بیشتر از تولید و اقتصاد نقشی «انسان شناختی» دارد.

هـ) ظهور تمام عیار «عقل ابزاری» در دنیای مدرن و پیامدهای آن

با دقت در بشر امروز روشن می شود که آنچه در جوامع مدرن به فعلیت رسیده و روابط انسانی را با اختلال جدی روبرو نموده، فعلیت عقل ابزاری است؛ عقل افسرده ای که به تعبیر خود متفکران غرب دنیای جدید را به برهوت و صحرایی خالی از معنا و مفهوم تبدیل کرده است. آنچه در دنیای متجدد به ظهور رسیده، اعم از صنعت، تکنیک، علوم تجربی، سیاست مدرن و ... همگی تجلی «عقل ابزاری» (19) دوره ی روشنگری است؛ عقلی که نماد مردانگی محسوب شده و فعالیت در محیط بیرونی، عرصه ی عملکرد اوست، عقلی که تمام محیطهای بشری و غیربشری را محل تاخت و تاز خویش قرار داده است. گفته شده تمام آنچه که در این عالم وجود دارد برای استفاده ی ماست و هیچ گیاهی یا حیوانی یا اکوسیستمی نیست که ذاتاً برای خود، «حیات و معنایی» داشته باشد ... همه چیز برای انسان جدید بمثابه ابزار و آلت جهت استیلا و تصرف در عالم و اعمال اراده ی سیری ناپذیر اوست... بنابراین در این دیدگاه جنگل بعنوان الوار و رودخانه به مثابه منبع تولید انرژی بشمار آمده [و صرفاً شأن مصرفی دارند]. عجیب آن است که بشر خود را نیز بعنوان منبع و ذخیره ی مواد و انرژی تلقی می کند و مطابق اغراض و غایاتی که دارد در آن دخل و تصرف می کند. (20)
دنیای مدرن عرصه ظهور عنصر مردانگی است و به همین دلیل کشمکش بی پایان عقل ابزاری، جمعیت انسانها را چنان لشگری شکست خورده از یکدیگر دور کرده است. تزلزل بنیان خانواده و تشکیل خانواده ی هسته ای نشان از این دارد که انسانها همگی به عناصری منفعت طلب، فعال و مستقل تبدیل شده اند. زنها مجبورند در چنین جوامعی در طرز رفتار و انتخابهای خود اعم از تحصیل، گزینش همسر، شیوه ی زندگی، نوع سرگرمی، تعاملات اجتماعی و حتی شیوه لباس پوشیدن از الگوی مردانه تقلید کرده و بدین طریق خواهان احقاق حقوق از دست رفته خویش در اجتماع پر تنش باشند. زنی که زنانگی خویش را فراموش کند، نه زن بمعنای واقعی است و نه توان تبدیل شدن به مرد را خواهد داشت. در این صورت او نخواهد توانست نقش حقیقی خود را در اجتماع و در خلقت ایفا کند. چرا که زن از دیدگاه فطری و الهی مظهر «وحدت بخشی» به خانواده محسوب شده، بطوریکه فرزندان و مرد خانواده در دامان او آرام یافته و محیط خانه به برکت وجود او شکل حقیقی بخود گرفته و تداوم می یابد. اگر مشاهده می کنیم که خانواده امروزی در حال از دست دادن این ویژگی «وحدت» است، این بدان معناست که نقش حقیقی زن در حال کم رنگ شدن می باشد. در حقیقت در جامعه جدید همه ی نقشها تبدیل به نقش تولیدی و اقتصادی که وظیفه اصلی مردان است شده و زنها در این جوامع بنحو تصنعی «شبه مرد» شده و نقش آنها را بنحو ناقص انجام می دهند. بطوریکه وظیفه اصلی ایشان در دست نهادهای مختلف اجتماعی افتاده است. انتقال این نقش انسانی - الهی «مادر» به نهادهای اجتماعی که فاقد صمیمیت محیط خانه و خانواده است، تبعات روحی، اخلاقی و تربیتی بیشماری برای فرزندان دارد، زیرا همانگونه که در سطور قبل گفته شد؛ جو حاکم بر فضاهای بیرونی تحت حاکمیت و سیطره عقل ابزاری و حسابگرانه است که فاقد عناصر مهرآمیز و الهی است. تردید نسبت به جایگاه تربیتی خانواده و واگذاری تعلیم و تربیت به دیگر نهادهای اجتماعی مثل مدرسه ها، مهدکودک ها، وسایل ارتباط جمعی و محصولات چاپی، منجر به افزایش کمیت و کاهش کیفیت تربیتی و ناهماهنگی ارزشهای نسلها، همراهی با منافع اقلیت سودجو، افزایش توجه به تربیت علمی، نفی تربیت اخلاقی و معنوی و عوارض سوء دیگر می شود. در موقعیت مغشوش جامعه امروز، تحت حاکمیت مطلق فناوری، سیطره ی کمیت و توسعه روز افزون علم و ... دنیای روابط نفسانی روز به روز کوچکتر شده است. در سایه تغییر و تحول همه جانبه حاکم بر زندگی، ثبات و پیوستگی اجتماع کمتر شده و نهاد خانواده نیز صدمات جبران ناپذیری را متحمل می شود. نظامهای سیاسی - اقتصادی حاکم و فرهنگ مصرف گرایی با ایجاد الگوهای جدید خانواده و تأثیر بر میزان درآمد و اشتغال، اوقات فراغت، شئونات تربیتی و حتی نوع ابراز عواطف و ایجاد انتظارات تازه و برداشتهای طعنه آمیز و منفی نسبت به برخی عناصر خانواده و کارکردهای آن به تفرقه و مخدوش شدن روابط خانوادگی کمک شایانی می کند. (21) عقل ابزاری، به تعبیر عرفان و حکمت اسلامی، عقل جزوی است. یعنی جزوی از عقل است که متوجه عالم کثرت و مرتبه ظاهری و دنیوی است. این عقل در خدمت نیازهای ظاهری و مادی وجود انسانی است. قطع ارتباط این عقل با «عقل کلی و قدسی» که متوجه امور کیفی و متافیزیکی است، پیامدهای منفی بیشماری را برای وحدت شخصیتی افراد، خانواده و اجتماع بشری در پی داشته است. عقل جزوی چون رو به کثرت دارد، هر لحظه کثرات و برخورد آنها با یکدیگر او را تحت تأثیر قرار داده و باعث ایجاد فکر و تصوری نو در او می شوند. در این موقعیت او ناخودآگاه خوراک فکری پیدا کرده و از آن برای رفع مشکلات پیش آمده استفاده می کند، غافل از آنکه تفکر حقیقی سیر از جزئیات و کثرات بسوی امر کلی و قدسی است. بتعبیر شیخ محمود شبستری:
تفکر رفتن از باطل سوی حق *** به جزو اندر بدیدن کل مطلق
عقل جزوی به فعلیت رسیده در دنیای متجدد رو بسوی شأن ازلی و پایدار آدمی نداشته، بلکه در ورطه ناپایداریهای دنیوی غرقه و آلوده گشته و این آلودگی و سرگردانی را در سراسر وجوه تمدن مدرن رواج و سریان داده است. آنچه بنام سکولاریسم بطور پنهان و آشکار در همه ی ابعاد زندگی فردی و اجتماعی بشر جدید رخنه کرده است، محصولات عقل بریده از مبدأ قدسی است؛ عقلی که همه چیز را به چشم شک و انتقاد نگریسته و بنیان همه چیز حتی بنیانهای مدرن را به زیر سؤال می برد. پیامد چنین شک و انتقادی در وضعیت «پست مدرن» در حالی ظهور و پیشروی است. در این وضعیت، آنارشیسم و ناهنجاری، جای نظم خیالی و دنیوی مدرن را گرفته و بشر را به امکانهای منفی و مثبت بیشماری رهنمون ساخته است. امکانهایی که از یکسو امیدبخش است، زیرا باعث شده که فشار و قدرت نظم نوین بهم ریخته و این خود می تواند طلوع دوباره ای باشد برای انوار دین و عقل کلی که از زیر بار استبداد تفکر مدرن بدرآمده اند و امکانهایی خطرناک. چرا که اگر آدمی در این وضعیت که وضعیت نابسامان روحی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است، سر رشته امور از دستش خارج شود در ورطه ی نیهیلیسم غرق خواهد شد، زیرا ماهیت بسیاری از وعده های سراب گونه عقل بسر آمده و بشر جدید تنها و بی خدا در برهوت دنیای مدرن رها شده است. از اینرو او رشته ی پیوندش با سنتهای گذشته قطع شده و از سوی دیگر در انبوهی از نظریات و تئوریهای عقل افسرده مدرن، سرگردان و حیرت زده بسر برده و در میان این کثرات نمی تواند راهی بسوی وحدت و مبدأ حیات بیابد. در این میان صاحبان این عقل یا خود را دوباره به تئوریها و نتایج آن سرگرم می کنند و یا اینکه به مخدرها و سرگرمیهای دنیوی که شأن نسیان زا دارند، دل خوش می دارند.
پیامدهای چنین عقلی را می توان به بیانی دیگر بدینگونه تشریح کرد: شرایط عاطفی اندوهناک قرن بیستم که حاصل اضطرابهای موجود در فرهنگ صنعتی و اقتصادی است و توسط مبلغان، سیاستمداران، دانشمندان، روزنامه نگاران و بنگاههای خبر و فیلم تولید شده است، فشار روانی زهرآگینی را ایجاد کرده که از مخربترین نیروهای مؤثر در جوامع معاصر است و بوسیله عوامل پنهانی چون سیاستهای آموزشی، اهداف و روشهای نظامهای تربیتی، سودهای نهفته در تصمیم گیریهای کلان اقتصادی، وسایل ارتباط جمعی و حتی قانون که امروز مترادف عدالت، مساوات و آزادی به کار می رود کنترل می شود و فشارهای بی سابقه ای را بر زندگی خانوادگی وارد می آورد. خانواده که بعنوان مرکز اصیل و مأمن سرشار از درک و کمک متقابل بود و بیشترین تأثیر را بر حیات اجتماعی سالم داشت، اکنون مرکز تشنج و تضاد شده و پیوندهای آن در حال گسستن است. درونمایی که اکنون در برابر انسان قرار گرفته، تخریب مأمن آنها در محیطهای بشدت متغییر است که لحظه به لحظه نگرشها، ارزشها و معیارهایشان در آنها تغییر می کند و در نتیجه این سرگشتگی و نابسامانی گویا انسانها بر تلی از ریگ روان در حالت بی ریشگی و بی اطمینانی ایستاده اند. تازگی و پیچیدگی دنیای مدرن بر شهروندان عصر ناپایداری سایه افکنده، هر روز از سوی اقلیتی، بویژه در جوامع غربی شکلهای متنوع و بوالهوسانه ای از خانواده مانند: خانواده ی بدون فرزند، همزیستی بدون ازدواج، والدین حرفه ای و صنفی، بچه های آزمایشگاهی، ازدواج هم جنسان، خانواده هم جنس گرا، ازدواج گروهی و زندگی اشتراکی، چند همسری و بنگاههای پرورش کودک و ... ظهور می کند. اینها همگی خواه نظری و خیالی و خواه تحقق خارجی یافته باشند، از عوامل پست تهدید کننده ثبات و دوام خانواده بشمار می روند که گاه مباحث اندیشمندان مغرض و ناآگاه و لوایح قانونی و حقوقی به این مفسده دامن می زند و شعله آن را فروزان تر می سازند.
بدین ترتیب، ناپایداری، بی ثباتی، تجدد طلبی، در برابر دوام و ثبات خانواده و پیوندهای جاوید آن صف آرایی کردند. بحران خانواده ثمره ی شبکه درهم تنیده ای از عوامل گوناگون سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ... است. بنابراین یافتن یک الگوی مناسب نوین برای خانواده با توجه به الزامات و مدلولات موقعیت زمانی مستلزم تلاش هماهنگ همه نهادهای اجتماعی و بخشهای انسانی است. معتبرترین مرجع حل این معضل، هم بلحاظ غنای سرمنشأ و هم بلحاظ قوت تأثیر، دین است که از یکسو اتصال آن به منبع حکمت و فیض الهی و از سوی دیگر وجود شواهد تجربی دال بر تأثیر شگرف آن بر مردم توجیه گر این اعتبار است. بهمین دلیل است که تشنگان در اواخر قرن بیستم در آستانه ورود به عصر جدید، پرمخاطره تر و ابهام آمیزتر از گذشته، از ابرهای زحمت الهی و ادیان توحیدی، باران هدایت طلب کرده اند. (22)

و) نتیجه گیری

با توجه به اینکه دین اسلام، دین امت وسط می باشد، پیروان خویش را به میانه روی دعوت می کند و این پیام او می بایست سرلوحه برنامه زندگی مسلمانان در ابعاد مختلف فردی، خانوادگی، ملی و حتی جهانی باشد. در این راستا عاقلانه ترین تعامل مسلمانان با تحولات دنیای جدید جذب عناصر مثبت و دفع عناصر منفی است که این مهم میسر نمی شود مگر اینکه مسلمانان در سیر مادی و معنوی زندگی خویش شعار توحید را دستورالعمل خود قرار دهند. در این روند کمالی بسوی توحید و حق است که فرد مؤمن و جماعت مؤمنان نیازهای کمالی و مثبت جامعه ی زمان خویش را با توجه به مبدأ و مقصدِ سیر، درک و جذب کرده و عناصری را که سد راه آنان در این سیر است پشت سر گذاشته و آنها را دفع می نمایند. راه چاره بحرانها بستن راهها بر الگوهای دنیای جدید نیست، بلکه باید فعالانه و با استمداد از دستورات حیات بخش دین اسلام وارد میدان جهانی شده و ظرفیتهای معنوی و علمی مسلمانان را به جهانیان معرفی کرد. قطعاً همانگونه که در حوزه اقتصاد، اسلام توانسته است بعنوان الگویی مقبول حتی در برخی از کشورهای غربی مورد پسند قرار گیرد، بدون شک الگوی خانواده ی اسلامی که از لطافت و معنویت بیشتری برخوردار است نیز می تواند مورد توجه جهانی قرار گیرد. در صورتیکه این الگوی توحیدی توسط مسلمین با شوق و ذوق فراوان مورد پیروی و عمل قرار گیرد، بدینسان است که سایر الگوهای توهمی و خیالی طرد خواهند شد. چنانکه شیخ محمود شبستری می گوید:
نشانی داده اندت از خرابات *** که التوحید اسقاط الاضافات

پی نوشت ها :

1. دانشجوی کارشناسی ارشد فلسفه غرب دانشگاه تربیت مدرس
2. اشاره دارد به آیات 35 و 36 و 37 سوره بقره؛ در جاییکه خداوند حضرت آدم و همسرش را مورد خطابهای گوناگون در قبل و بعد از امتحان درخت ممنوعه قرار می دهد.
3. قائمی، علی، «خانواده بعنوان نخستین پایگاه تربیتی»، مجموعه مقالات خانواده، ص 137.
4. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 14، ص 15.
5. جوادی آملی، عبدالله، زن در آیینه ی جلال و جمال، ص 75.
6. حضرت علی (علیه السلام) در اینباره در دعای کمیل می فرماید: «و باسمائک التی ملات ارکان کل شیء ...؛ و قسم به نامهای مقدست که اساس هر وجودی [و هر امری] را پر کرده است.»
7. حضرت علی (علیه السلام) در نهج البلاغه در خطبه اول می فرماید: «اول الدین معرفته ... ؛ سرآغاز دین معرفت خداوند است.»
8. قرآن کریم در رابطه با هدف خلقت می فرماید: «ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون؛ جن و انس خلق نشده اند مگر بخاطر عبودیت من.»
9. شاید بتوان فلسفه حجاب را در برتری تجلی صفت جمال بر جلال در عنصر مونث دانست.
10. داوری اردکانی، رضا. «خانواده قدیم و جدید»، مجموعه مقالات خانواده، ص 158.
11. تجلی این ولایت در عرفان اسلامی و در مذهب شیعه خود را نمایان ساخته است. به همین دلیل است که تمام عرفای مسلمان، امام علی (علیه السلام) - پیشوای اول شیعیان - را از سر سلسله ولایت بشمار می آوردند.
12- مقام سکینه اشاره به کلمه «لتسکنوا» در آیه ذکر شده دارد؛ به این نحو که مقام سکینه تنها با توجه به مهر و محبت الهی که جنبه پایدار و ازلی دارد در افراد محقق می شود.
13. مطالب چند سطر اخیر اشاراتی به مفاهیم سوره های «والعصر» و «ناس» است.
14. مطالب ذکر شده اشاره ای است به آیات سوره ی عصر: «وَالْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ * إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ»
15. اشاره ای است به حدیث پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) که فرمودند: «رب ارنی الاشیاء کما هی؛ خدایا اشیاء و امور را آنچنان که هستند و حقیقت دارند بر من بنمایان.»
16. پارسا، خواجه محمد، شرح قصوص الحکم ابن عربی، ص 520-521.
17. استاد خامنه ای، سید محمد، «نهاد خانواده و نظریه اسلام»، مجموعه مقالات خانواده، ص 13.
18. همان، ص 11.
19- Ratio
20. فلسفه و بحران غریب، ترجمه رضا داوری و دیگران، ص 171.
21. علم الهدی، جمیله، «اساس خانواده از دیدگاه اسلام»، مجموعه مقالات خانواده، ص 119.
22. همان، ص 120-132.

منابع :
1. قرآن کریم، ترجمه مهدی الهی قمشه ای، انتشارات الهادی، 1382.
2. نهج البلاغه، ترجمه محمددشتی، انتشارات سرور، 1383.
3. قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، ترجمه موسوی دامغانی، انتشارات الهادی، 1384.
4. دیوان حافظ، به تصحیح احمد دانشگر، انتشارات حافظ نوین، 1380.
5. طباطبایی، محمد حسین، اسلام و انسان معاصر، دفتر انتشارات اسلامی، 1382.
6. مطهری، مرتضی، مسئله حجاب، انتشارات صدرا، 1384.
7. ــــــــ ، نظام حقوق خانوادگی در اسلام، انتشارات صدرا، 1384.
8. جوادی آملی، عبدالله، زن در آیینه جلال و جمال، انتشارات صدرا، 1381.
9. ایزوتسو، توشیهیکو، صوفیسم و تائویسم، ترجمه محمد جواد گوهری، انتشارات روزنه، 1378.
10. پارسا، خواجه محمد، شرح فصوص الحکم ابن عربی، نشر مرکز، 1366.
11. ابن عربی، فصوص الحکم، انتشارات الزهرا، 1370.
12. فلسفه و بحران غرب، ترجمه رضا داوری و دیگران، انتشارات هرمس، 1382.
13. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 14، احیاء التراث العربی، 1381.
14. مجلسی محمد باقر، بحارالانوار، ج 103، احیاء التراث العربی، 1379.
15. نصر، سید حسین، آموزه های صوفیان برای بشر امروز، انتشارات قصیده سرا، 1382.
16. خامنه ای، سید محمد، «نهاد خانواده و نظریه اسلام»، مجموعه مقالات خانواده، انتشارات الهدی، 1384.
17. داوری اردکانی، رضا، «خانواده قدیم و جدید»، مجموعه مقالات خانواده، انتشارات الهدی، 1384.
18. رهنمود، زهرا، «عشق در نگارگری ایرانی»، مجموعه مقالات هنر اسلامی، مؤسسه مطالعات هنر اسلامی، 1380.
19. علم الهدی، جمیله «اساس خانواده از دیدگاه اسلام»، مجموعه مقالات خانواده، انتشارات الهدی، 1384.
20. قائمی، علی، «خانواده بعنوان نخستین پایگاه تربیتی»، مجموعه مقالات خانواده، انتشارات الهدی، 1384.
21. نوابی نژاد، شکوه، «خانواده و مشکلات آن در جهان معاصر»، مجموعه مقالات خانواده، انتشارات الهدی، 1384.

منبع مقاله :
خامنه ای، سید محمّد، حکمت متعالیه و تدبیر خانواده بهمراه ملاصدرا و مکتب شیراز (مجموعه مقالات یازدهمین و دوازدهمین همایش بزرگداشت حکیم صدرالمتألهین شیرازی) (1388)، تهران: بنیاد حکمت اسلامی صدرا، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
گزارش شهادت اسماعیل هنیه و واکنش داخلی به این اتفاق
گزارش شهادت اسماعیل هنیه و واکنش داخلی به این اتفاق
حتما چون ایران ماهواره به فضا فرستاده ماه را هم اشغال کرده؟!
play_arrow
حتما چون ایران ماهواره به فضا فرستاده ماه را هم اشغال کرده؟!
لحظه اصابت موشک اسراییل به ساختمان محل زندگی فواد شکر
play_arrow
لحظه اصابت موشک اسراییل به ساختمان محل زندگی فواد شکر
بازخوانی یک سخنرانی اسماعیل هنیه به بهانه شهادت او
play_arrow
بازخوانی یک سخنرانی اسماعیل هنیه به بهانه شهادت او
واکنش رهبر انقلاب به توهین به حضرت مسیح
play_arrow
واکنش رهبر انقلاب به توهین به حضرت مسیح
هم‌خوانی سرود جمهوری اسلامی ایران توسط سران قوا مسئولین و مهمانان حاضر در مراسم تحلیف
play_arrow
هم‌خوانی سرود جمهوری اسلامی ایران توسط سران قوا مسئولین و مهمانان حاضر در مراسم تحلیف
روایت شوکه‌کننده مهران رجبی از ربوده شدن برای حضور در عروسی!
play_arrow
روایت شوکه‌کننده مهران رجبی از ربوده شدن برای حضور در عروسی!
اعلام خبر شهادت هنیه در اردوگاه آوارگان فلسطینی در لبنان
play_arrow
اعلام خبر شهادت هنیه در اردوگاه آوارگان فلسطینی در لبنان
آخرین تصاویر از شهید "اسماعیل هنیه" در تهران
play_arrow
آخرین تصاویر از شهید "اسماعیل هنیه" در تهران
جزئیات انفجار در بیروت از زبان خبرنگار صداوسیما مستقر در مرز لبنان
play_arrow
جزئیات انفجار در بیروت از زبان خبرنگار صداوسیما مستقر در مرز لبنان
جنگ با ایران یک بحران عمیق برای اقتصاد ما درست می‌کند!
play_arrow
جنگ با ایران یک بحران عمیق برای اقتصاد ما درست می‌کند!
شکست عملیات اسرائیل در ترور فرمانده ارشد حزب الله
play_arrow
شکست عملیات اسرائیل در ترور فرمانده ارشد حزب الله
رئیس‌جمهور در پیشگاه قرآن کریم سوگند یاد کرد
play_arrow
رئیس‌جمهور در پیشگاه قرآن کریم سوگند یاد کرد
همه آنچه که باید درباره روستای زرگر بدانید
همه آنچه که باید درباره روستای زرگر بدانید
کالری روغن حیوانی چقدر است؟ + ارزش غذایی
کالری روغن حیوانی چقدر است؟ + ارزش غذایی