تاریخ اسلام

روند تحقیقات مبتنی بر روش شناسی جدید در حوزه ی تاریخ اسلام، اکنون بیش از یک و نیم سده از عمر پربار خود را پشت سر نهاده و در این مدت به همان میزان که بر حجم آثار پژوهشی در این زمینه افزوده شده، نگرش، روش شناسی و
شنبه، 13 ارديبهشت 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تاریخ اسلام
 تاریخ اسلام

 

نویسنده: جواد مرشدلو(1)




 
Islamic History(2),A framework for inquiry
R.Stephen Humphreys
Revised edition, Princeton university Press, Princeton, New Jersey,1991

روند تحقیقات مبتنی بر روش شناسی جدید در حوزه ی تاریخ اسلام، اکنون بیش از یک و نیم سده از عمر پربار خود را پشت سر نهاده و در این مدت به همان میزان که بر حجم آثار پژوهشی در این زمینه افزوده شده، نگرش، روش شناسی و رویکردهای عمده ی پیش برنده ی آن نیز تغییر کرده است. هر چند شماری از آثار موجود در این زمینه ثمره ی کوشش و پشتکار باورمندان به این دین بوده، بخش اعظم آن به خامه ی غیرمسلمانان و به ویژه غربیان نوشته شده است و از این منظر می توان این مطالعات را به عنوان بخش درخور نگرشی از تاریخ شرق شناسی باخترزمین نیز به شمار آورد. ضمن این که اسلام پژوهان مسلمان در دوره ی اخیر نیز، در بیشتر آثار خود پیرو همان الگوی مسلطی بوده اند که بر مبنای معیارهای هستی شناختی، معرفت شناختی و روش شناختی مورد نظر بنیان گذاران غربی این رشته پیشنهاد شده و در دوره های بعدی متأثر از تحولات علمی و معرفتی دچار اصلاح و تغییر شده است. از آن جا که مواد تحقیقی پژوهش گران تاریخ اسلام اغلب همان آثار تاریخ نگاری، مسالک و ممالک ها، آثار کلامی و فرقه شناسی، سیاست نامه ها، آثار ادبی و منشیانه، مجموعه های حدیثی، تفاسیر، طبقات نگاری ها، تذکره ها و دیگر آثار قلمی مسلمانان بوده، این پرسش قابل طرح است که روش های مطرح در الگوی یادشده تا چه میزان در درک مسائل تاریخ اسلام و دریافت ظرفیت های موجود در این منابع، در راستای ارائه ی روایت دقیق تر و کامل تری از موضوع موفق بوده است. «تاریخ اسلامی» استفن هامفریز اثری است که ظاهراً کوشیده است در کنار شماری مسائل دیگر به این پرسش نیز پاسخ دهد و آن گونه که نویسنده خود اذعان دارد (p.VIX)، چالش های اساسی را فراروی محققان و علاقه مندان این حوزه حتی متخصصان آن قرار می دهد. نویسنده در این اثر نه تنها دستاوردهای پژوهشگران حوزوی تاریخ اسلام، بلکه منابع اصلی آن را نیز معرفی کرده و مورد بررسی و ارزیابی قرار داده است. وی با شناخت کم نظیر خویش از تاریخ اسلام، مسائل عمده ی آن و تکاپوهای تحقیقی جدید کوشیده است، ضمن بررسی انتقادی روش ها، رویکردها و دست آوردهای محققان در این زمینه، رهیافت های تحقیقی جدیدی را نیز برای علاقمندان پیشنهاد کند. لیکن اثر مزبور اگرچه در بسیاری از موارد پرداختن به مباحث نظری را هر چند در همان حد اشاره مناسب دیده، این گونه نیست که نظیر آثاری که اخیراً به مباحث تاریخ نگاری اسلامی پرداخته اند، مبحثی خاص را از منظری تخصصی یا با رویکردی نظریه پردازانه مورد بررسی قرار داده باشد. مسائلی که نویسنده به عنوان چالش های اصلی پیش روی محققان تاریخ اسلام فرا می نهد، عبارتند از: گونه گونی و پرشماری زبان هایی که یک محقق در این حوزه نیازمند فراگیری آن است تا توان بهره گیری از منابع اصلی و پژوهش های اخیراً انجام گرفته در این حوزه را داشته باشد. حجم گسترده ی متونی که همچنان به صورت نسخه ی خطی وجود دارد و نابسامانی و به هم ریختگی مخازن و کتابخانه هایی که این اسناد و متون را نگهداری می کنند، در عین حال دشواری رسیدن به یک موضوع مشخص به طور کلی، طرح و ارائه ی درک روشنی از مفاهیم و اصطلاحات پردامنه ای که از طریق آن ها بتوان این حوزه ی مطالعاتی فراخ دامن و در حال بررسی را جمع و جور کرد. بدین ترتیب، نویسنده هدف نخست این کتاب را فرانهادن برخی خط مشی های پژوهشی و رهیافت های تحقیق می داند که می تواند برای پی افکندن یک روایت ترکیبی برانگیزاننده و خوش ساخت از گذشته ی اسلامی به کار آید. در عین حال نویسنده تأکید دارد که این کتاب صرفاً برای متخصصان این حوزه نیست و آن بخش از علاقمندان به کار در این حوزه که در آغاز راه هستند نیز آنرا یک راهنمای عملی برای شناخت و بهره گیری از منابع و دستیابی به مهارت های تحیق موردنظر برای فراهم آوردن یک اثر پرمایه در این زمینه، خواهند یافت. افزون بر این نویسنده، با درک کم مانندی از نیازهای محققان در حوزه های مختلف مرتبط با این زمینه نظیر بیزانس، جنگ های صلیبی، تحولات حوزه ی مدیترانه در سده های میانه و اوائل دوره ی مدرن و امپراتوری عثمانی و خاورمیانه جدید توانسته است مسائل و چالش های مطرح در این حوزه را به اقتضای موضوع، مورد اشاره قرار دهد و آن چه از منابع و مطالعات موجود در این زمینه می تواند برای پژوهشگران آن حوزه ها مفید واقع شود، به ایشان نشان دهد.
در واقع نویسنده بر آن است تا ارزش و اهمیت تاریخ اسلام را در زمینه ی گسترده تر تاریخ جهانی مورد تأکید قرار دهد و معتقد است: «اگر بتوانم به پژوهشگران عرصه های دیگر کمک کنم تا تاریخ اسلام را به مثابه ی یک حوزه ی مطالعاتی معقول و ارزنده دریابند، کار ارزشمندی به انجام رسانده ام»(VIX). کانون تمرکز نویسنده در این مطالعه، تاریخ سیاسی و اجتماعی است در معنای موسّع الگوهای رفتاری که از طریق آن مردم روابط خویش با یکدیگر را سامان می دهند، اهداف نوینی را تعریف می کنند و منابع و ابزارهای لازم را تخصیص می هند. درون این چهارچوب، فرهنگ به معنای شالوده هایی که مردم در قالب آن ارزش ها، نگره ها و باورهای خویش را بیان می کنند و مذهب به عنوان حلقه ی پیوند مردم با امور آخرتی جایگاه ویژه ای دارد، اما تا همان اندازه که پرتوهایی را بر ساختار اجتماعی و قدرت سیاسی بیافکند. نویسنده، دامنه ی جغرافیایی و زمانی گسترده ی این بررسی را به دقت تعریف کرده است. به عبارتی، محدوده ی جغرافیایی این تحقیق، بخشی از قلمرو اسلام را دربرمی گیرد که به تعبیر هاجسن «سرزمین های مرکزی اسلامی»(از نیل تا ماوراءالنهر به اضافه ی شمال آفریقا و اسپانیا) نامیده شده و در سده ی نخست هجری زیر پرچم اسلام قرار گرفته و در خلال نه قرنی که دامنه ی زمانی این تحقیق است، به عنوان هسته ی قدرت سیاسی اسلام و تحولات فرهنگی باقی ماند. قلمرو زمانی مورد نظر در این مطالعه حدفاصل سال های 600 تا 1500 میلادی انتخاب شده است. دلیل مؤلف در این انتخاب آن است که مبدأ دوره ی یادشده ظهور اسلام و پایان آن هم ظهور رشته ای از تغییرات پراهمیت در حیات اسلامی و کیفیت دانش ما از آن بوده است. با این وجود، حوزه ی مورد نظر این مطالعه، به رغم این که محدود کردن ها، همچنان گسترده باقی مانده است و تدبیر چگونگی انجام یک بررسی از منابع و اتخاذ روش هایی متناسب با این بررسی خود کار نَفَس گیری بوده است. چنان که نویسنده خود نیز به این دشواری اعتراف دارد و بر آن است که در صورت تشخیص این مسأله در آغاز راه احتمالاً از انجام آن صرف نظر می کرده است. درعین حال نویسنده تأکید دارد که تعلق خاطر او در این تحقیق بیشتر مسائل مرتبط با روش و رویکرد و شیوه هایی بوده که از طریق آن ها می توان با بکارگیری منابع در دسترس دانش خویش از تاریخ دوره ی میانه ی اسلامی را ژرفا و وسعت بخشید.
نویسنده کتاب خود را در دو بخش کلی سازمان دهی کرده است. در بخش نخست با عنوان «منابع و ابزارهای تحقیق» کوشیده است بررسی جامعی از ابزارهای تحقیق و منابع موجود برای محققان تاریخ میانه ی اسلام ارائه دهد، این بخش خود دربرگیرنده ی دو فصل است که در فصل نخست نویسنده کتب مرجع، دانشنامه ها و منابع کتاب شناختی و منابع اصلی برای مطالعه در این حوزه را به اجمال معرفی و بررسی کرده است. فصل بعدی اما بررسی تحلیلی و مفصل تری است از متون، منابع مرجع و دست آوردهای پژوهشی جدید در این حوزه. شامل: متون روایی و نوشتاری، مدارک آرشیوی و اسناد، سکه شناسی و علم اوزان و مقادیر، کتیبه ها و سنگ نوشته ها و نهایتاً هنر، باستان شناسی و فنون جدید. بخش دوم با عنوان «مسائل تاریخ اسلام» حجم اصلی کتاب را دربرمی گیرد و شامل فصل های سوم تا دوازدهم می شود. از این جا به بعد، نویسنده به ترتیب و به تشخیص خود مسائل عمده ی مورد بحث در تاریخ اسلام را با روشی منظم و جالب مورد بررسی قرار داده است. همین شیوه از مقوله بندی مباحث باعث شده که نویسنده نه تنها بخش بزرگی از موضوعات اصلی تاریخ اسلام در دوره ی میانه را در دایره ی این بررسی بگنجاند؛ بلکه هر یک از این موضوعات را نیز با رجوع به آثار پژوهشی برجسته و منابع اصلی مرتبط، به شکل بسنده و رسایی مورد بررسی و ارزیابی انتقادی قرار دهد. تاریخ نگاری و سیاست در قرون نخستین اسلامی، مورخان جدید و انقلاب عباسی، فن روایت، ایدئولوژی و تبلیغات، اداره مالی امپراتوری مملوکی، نخبگان فرهنگی و نقش علما در جامعه ی اسلامی، شریعت و جامعه ی اسلامی، سیمای شهر و جامعه ی شهری، نامسلمانان در جامعه ی اسلامی و روستاییان و حیات روستایی مسائل محوری ای است که به ترتیب در این اثر به بحث گذاشته شده است.
در بررسی نویسنده از منابع ضمن معرفی منابع عمده و برجسته تلاش شده است که این منابع ارزیابی شده و خلأهای موجود در این زمینه مورد اشاره قرار گیرد. نویسنده اصراری بر فهرست کردن منابع به شیوه ی نظام مند نداشته و در عوض کوشیده است شیوه مشخص و جاافتاده ای برای طبقه بندی آن ها بیابد. بدین ترتیب نویسنده توانسته است بخش قابل توجهی از منابع، آثار مرجع و پژوهش های جدید اعم از کتاب و مقاله را به صورتی مجمل و در عین حال مفید مورد بررسی و نقد قرار دهد. به گونه ای که پژوهشگر و دانشجوی حوزه ی تاریخ اسلام با نگاهی به این بخش از کتاب هم دانشی مقدماتی از گستره و گونه گونی منابع موجود در این زمینه به دست می آورد و هم تا اندازه ی قابل توجهی نسبت به کیفیت و میزان سودمندی این منابع برای موضوع مطالعه ی خود اشراف پیدا می کند. ضمن این که بررسی کوتاه هامفریز از منابع یادشده با رویکردی انتقادی صورت پذیرفته و کوشیده است تا نقاط قوّت و ضعف آن ها را برجسته نماید. همچنین در پرداختن به هر بخش از این منابع و مواد تحقیق مسائل مرتبط با هر کدام را نیز به بحث گذاشته و کوشیده است فنون و مهارت هایی را که برای بهره گیری از این منابع به شیوه ای مؤثرتر و سودمندتر لازم است به مخاطب نشان دهد.
هافمریز در موقعیت های مختلف بر این نکته تأکید دارد که هیچ محقّقی نمی تواند انتظار داشته باشد در زمینه ی موضوع خود استاد مسلّم و همه چیز دان شود. او موضوعی چون «تاریخ اداری مصر در زمان امویان» را مثال می زند که تسلط بر تمامی زوایا و خلایای آن نیازمند دانش فراگیری از زبان های یونانی، عربی و قبطی، پاپیروس شناسی، سکه شناسی و باستان شناسی، تاریخ نگاری متقدّم اسلامی، نظام حقوقی و دیوانی متأخر رومی و اسلامی است. به همان ترتیب که برای پرداختن به موضوع سوریه در دوره ی جنگ های صلیبی، فرد دست کم می باید توان بهره گیری از منابعی به هشت زبان از جمله ارمنی و سریانی را داشته باشد، آن هم نه فقط متون روایی، بلکه کتابچه های اداری، رساله های فقهی، مکتوبات دیوانی و آثار ادبی، بماند که این مورد هم آگاهی از سکه شناسی، کتیبه خوانی و باستان شناسی گریزناپذیر است. بدین ترتیب، نویسنده تأکید دارد که بررسی او از منابع به هیچ روی دعوی جامعیت ندارد و صرفاً با هدف برنمودن بهترین شیوه های بهره گیری از منابع اصلی و آثار مرجع ارائه شده است و در عین حال کوشیده است کاستی های عمده در این زمینه را نیز به مخاطب علاقمند نشان دهد. یکی از امتیازات اصلی این بررسی آن است که تصویری از روند تحول و تکامل تکاپوهای تحقیقی در حوزه ی تاریخ اسلام، وضعیت کنونی آن و جهت گیری احتمالی این مطالعات را در آینده فراروی پژوهشگران و دانشجویان این حوزه قرار می دهد. البته منظور آن بخش از تحقیقات است که مبتنی بر الگوی روش شناسی جدید انجام شده و از دهه های واپسین قرن نوزدهم رونق گرفته است، چرا که تاریخ مطالعات اسلامی را می توان به قرن ها پیش تر رساند که محققان غربی به ترجمه ی قرآن و تأسیس کرسی های اسلام شناسی و دانشگاه های اروپایی دوره ی میانه ی متأخر روی آوردند.
بیشتر آثار پژوهشی و منابع مرجعی که هامفریز مورد بررسی و تحلیل قرار داده، محصول خامه ی پژوهشگران اروپایی است. اگرچه این آثار بیشتر به زبان انگلیسی هستند، شمار پژوهش هایی که به دیگر زبان های اروپایی نوشته شده اند و به ویژه زبان های آلمانی، ایتالیایی و فرانسه نیز پرشمار است. اگرچه از این منظر می توان این کتاب را به نوعی بررسی و نقد کارنامه ی اسلام شناسی و در نگاهی فراگیرتر خاورشناسی غرب نیز به حساب آورد، ظاهراً نویسنده خود تأکیدی بر این نگاه نداشته و از این رو علاقه ای هم به دخالت دادن نگرش های انتقادی خصوصاً دیدگاه هایی که ادوارد سعید و دیگران در این زمینه مطرح کرده اند، نشان نداده است. ضمن این که هرجا فرصتی دست داده و اثر درخورتوجهی وجود داشته، دست آوردهای پژوهشی محققان ترک، عرب و ایرانی نیز مورد توجه قرار گرفته است. بررسی هامفریز در حوزه ی آثار پژوهشی محدود، تحقیقات تک موضوعی و مقالات دایره المعارف ها، فهرست ها و فرهنگ های تخصصی در حوزه های مختلف را نیز در بر می گیرد. مواردی چون دایره المعارف اسلام(3)چاپ لیدن به زبان های اروپایی در ویراست های مختلف که نویسنده آن را پراهمیت ترین و جامع ترین مرجع در زمینه ی مطالعات اسلامی می داند، دایره المعارف اسلام به زبان ترکی (4) و دانشنامه ی ایرانیکا(5 ) که قلمرو تاریخ و فرهنگ ایرانی را دربرمی گیرد. نیز ابزارهای کتاب شناختی و منبع یابی نظیر Quarterly Index Islamicus, Islamic Book Review Index,Islamicus Index)و غیره. در بخش های ویژه ای نیز نویسنده کوشیده است منابع سودمند در گونه های غیرتاریخ نگاری نظیر آثار تذکره ای، طبقات و تراجم احوال، آثار جغرافیایی و مسالک و ممالک ها، سیاحت نامه ها، آثار باستان شناسی و سکه شناسی، شجره نامه ها، آثار کلامی و فرقه شناسی، متون و نصوص مقدس اسلامی و غیره را نیز به خواننده معرفی کرده و بهترین شیوه های بهره گیری از آن ها و ادبیات پژوهشی موجود در این زمینه را در کنار برخی اشارات انتقادی، معرفی کند. ضمن این که در این بررسی حتی از ارائه ی راهنمایی های سودمند به محققان علاقمند به بهره گیری از منابع کتاب خانه ای غفلت نشده است.
نویسنده در تحلیل خود از منابع تاریخ اسلام، تأکید دارد که شکایت اسلام پژوهان از وضعیت منابع چندان وارد نیست. چرا که حجم و گونه گونی این منابع به مراتب از آن چه در رابطه با تاریخ دوره ی متأخر امپراتوری روم و اروپای قرون میانه وجود دارد، فراتر است. وی مشکل اصلی پژوهشگران در این زمینه را ناظر بر چند و چون استفاده ی درست و بهینه از این منابع می داند و از این رو در فصل دوم کار خود کشیده است این مسأله را مورد بررسی قرار دهد. در این فصل او بر آن است تا با ترسیم نمایی از مواد تحقیقی که در این زمینه موجود است به این پرسش پاسخ دهد که توقع پاسخ گویی به کدام سؤال ها را می توان از این منابع داشت. روش هامفریز در این بخش تقریباً همان است که در سراسر کتاب دنبال شده است؛ به این معنا که وی منابع اصلی هر موضوع را برمی شمارد و همزمان آثار برجسته ی پژوهشی مرتبط با آن موضوع را مورد نقد و بررسی قرار می دهد بدین وسیله مخاطب نه تنها کم و کیف منابع موجود آگاهی می یابد، از تکاپوهایی تحقیقی ای هم که در راستای طبقه بندی و ساماندهی این منابع و تسهیل بهره گیری از آن ها صورت پذیرفته، مطلع می شود. نهایتاً ملاحظات انتقادی و روشنگرانه ی خود مؤلف در رابطه با این منابع و تحقیقات راه گشای مخاطب در انتخاب موضوع، روش و رویکردی متناسب با کیفیت منابع است. روش نویسنده در بررسی مسائلی که وی به عنوان موارد عمده در تاریخ اسلام معرفی کرده است شایسته توجه بیشتری است. در واقع هامفریز توانسته است در قالب ده مبحث، ده موضوع محوری و به لحاظ زاویه ی تمرکز، پردامنه را به بحث گزارد و به شیوه ی جالبی قلمرو گسترده ی زمانی و موضوعی تاریخ اسلام در دوره ی زمانی مورد نظر را درون این چهارچوب سازمان دهی کند. این شیوه سازماندهی مطالب را می توان الگوی جالبی برای پرداختن به موضوعاتی از این دست برشمرد. هر چند خود نویسنده نیز مدعی نیست که در مباحث مطرح در هر فصل توانسته است که کل دوره ی میانه ی اسلامی را پوشش دهد. نیز اختصاص یک مبحث به عنوانی معیّن به معنای تمرکز آن مبحث بر موضوعی است که آن عنوان اقتضا می کند، اما به این معنا نیست که مبحث مورد نظر را می توان مستقلّ از بخش های دیگر درک کرد، در کل می توان گفت روح حاکم بر کل کتاب سرشتی واحد دارد و طبقه بندی مباحث آن با هدف ارائه ی دریافتی بهتر و روشن تر از موضوع انجام گرفته است. از منظری دیگر، همان گونه که نویسنده خود نیز اشاره کرده است، گزینش این مباحث و سازمان دهی آن ها در قالب رشته ای از عنوان ها نشان دهنده ی سویه ی جهت گیری و گرایش های غالب مطالعات تاریخی جدید است و با این شیوه مؤلف توانسته است برجسته ترین آثار تحقیقی را که در قلمرو تاریخ اسلام انجام یافته، معرفی و نقد کند.
نویسنده در نخستین فصل از بخش دوم کتاب به موضوع سنّت تاریخ نگاری نخستین اسلامی و سرشت این سنّت پرداخته است. این بخش از کار هامفریز افزون بر این که نشان دهنده ی نقطه نظرهای وی در مورد خاستگاه و ویژگی های سنّت تاریخ نگاری متقدّم اسلامی، زمینه ی شکل گیری، اشکال اولیه و تحولات بعدی آن است، منابع اصلی تاریخ نگاری عرب و پژوهش های مرتبط با آن را هم به بررسی گذاشته است. این فقط منابع تاریخ نگاری نیست که ماهیت آن ها و روش بهره گیری از آن ها در این فصل مورد توجّه قرار گرفته است. نویسنده افزون بر آثار سیره نگاری و تاریخ، مجموعه های حدیثی، کتب انساب، تفاسیر و نیز روش ها و فنون مسلمانان برای سنجش درستی و اعتبار اخبار و احادیث و نقد روایات مورد بررسی قرار داده است. همان گونه که در مقدّمه هم تأکید شده، در کنار ارائه ی چشم اندازی از منابع و پژوهش های مرتبط، نویسنده همواره با پیش کشیدن پرسش هایی ذهن خواننده ی علاقمند را به تأمل وامی دارد. این که منابع موردنظر تا چه میزان می توانند به آن پرسش ها پاسخ دهند و یا اصولاً چه توقعی از این منابع می توان داشت و به چه ترتیب می توان به بهترین شکل از منابعی که در اختیار ماست، بهره گیری کنیم، پرسش هایی اساسی است که در صورت دریافت پاسخ هایی درست و متناسب، قطعاً چنین پاسخ هایی سودمند و راه گشا خواهند بود. به بیان روشن تر، هامفریز صرفاً ‌قصد معرفی و نقد منابع موجود را ندارد، بلکه پیوسته پرسش هایی را نیز فراروی محققان قرار می دهد تا از طرفی میزان پیشرفت پژوهش های جدید و دست آوردهای آن ها به شیوه ای ملموس ارزیابی شود و از طرف دیگر رهیافت های بدیلی را برای رفع کاستی های احتمالی موارد پیشین پیشنهاد کند. در واقع مخاطب این کتاب با مطالعه ی آن به همان میزان که شناختی نسبتاً جامع از دست آوردهای تحقیقی در حوزه ی تاریخ اسلام کسب می کند، با رشته ی قابل ملاحظه ای از پرسش ها و مسائل جدید مواجه می شود که برخی از آن ها ناظر بر کاستی ها و ناکامی های پژوهش های پیشین در پرداختن به مسائل این حوزه بوده و پاره ای نیز با هدف به تأمل واداشتن خواننده و تلاش برای دستیابی به رهیافت های نوین و جایگزین طرح شده اند. از منظری دیگر پژوهشگران و دانشجویان حوزه ی تاریخ اسلام با نگاهی که به فصل های مختلف کتاب نه تنها با انبوهی از موضوع های جذّاب و بکر روبه رو شوند بلکه بهترین رویکردهای تحقیقی متناسب با آن موضوع ها و روش های بهره گیری از منابع موجود و مرتبط را نیز درخواهند یافت. قطعاً این بدان معنا نیست که کتاب مزبور گام آخر را در این زمینه برداشته و نویسنده خود بارها تأکید کرده است که چنین ادعایی ندارد. اما در این که حجم و گونه گونی منابع مورد بررسی، روش ها و رویکردها و اطلاعات ارائه شده در این اثر کم نظیر و چه بسا بی نظیر است تردیدی نیست. به عبارتی دیگر مؤلف توانسته است در قالب یک کتاب چهارصد صفحه ای، بخش قابل توجهی از نیازهای تحقیقی دانشجویان و پژوهشگران تاریخ اسلام را مورد توجه قرار دهد. حتی آن گروه از پژوهشگرانی که مطالب مورد علاقه ی خود را در این کتاب نیابند یحتمل به شیوه ای غیرمستقیم رویکردها و روش های تحقیقی متناسبی را در آن خواهند یافت. از نقطه نظر مرتبط با تاریخ ایران باید گفت از آن جا که ایران دوره ی میانه نیز بخشی از سپهر تمدنی و قلمرو گسترده تر خلافت اسلامی محسوب می شد، در این پژوهش نیز به اقتضای مبحث، ابعادی از مسائل مرتبط با تاریخ این سرزمین مورد توجه قرار گرفته است. اما این توجه به آن اندازه نیست که احتمالاً یک پژوهشگر حوزه ی تاریخ ایران میانه توقع دارد. برای مثال در فصل های چهارم، پنجم، ششم که مؤلف به ترتیب به مقوله های «انقلاب عباسیان»، «فن روایت تاریخ» و «ایدئولوژی و تبلیغات: دین و دولت در دوره ی متقدم سلجوقی» پرداخته است، در مقایسه با دیگر فصل های کتاب مطالب بیشتری در رابطه با تاریخ ایران دوره ی میانه قابل مشاهده است. اما در این زمینه تأکید بر دو نکته لازم است. نخست این که از یک منظر ساختاری، به نظر می رسد تحولات تاریخی ایران در دوره ی میانه تا اندازه ی چشمگیری تابعی از روند عمومی تحولات در جهان اسلام بوده است و به سختی می توان مرز روشنی میان سیمای تمدنی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی ایران دوره ی میانه با سیمای کلی قلمرو اسلامی تشخیص داد. از این رو، دست آوردهای تحقیقی اثر مورد بحث را تا حد قابل توجهی می توان به حوزه ی تاریخ ایران دوره میانه نیز تعمیم داد. نکته ی دیگر که از جهاتی با مورد پیشین هم پوشانی دارد این که الگوی هامفریز در این مطالعه را می توان به صورتی مستقل در رابطه با مطالعات مرتبط با تاریخ ایران پیشنهاد کرد. هر چند ادبیات پژوهشی جدید مرتبط با تاریخ ایران از نظر حجم، کیفیت و گستره ی موضوع با آثار پژوهشی تاریخ اسلام فاصله ی چشمگیری دارد، اما انجام یک ارزیابی انتقادی از ادبیات پژوهشی موجود در این حوزه با هدف تعیین میزان پیشرفت، درک کاستی ها و نشان دادن نقاط خلأ و روش پرداختن به آنها بسی ضروری و سودمند به نظر می رسد. اثر هامفریز نه تنها می تواند به عنوان الگوی مناسبی در این راستا مطرح شود، بلکه دست کم تا زمانی که پژوهشی با این کیفیت و به صورت مستقل راجع به تاریخ ایران فراهم شود، این ظرفیت را دارد که به عنوان اثری سودمند و راه گشا در پرداختن به مسائل تاریخ ایران در دوره ی میانه معرفی شود. با این وجود، این واقعیت که خطاب اصلی مؤلف در این اثر محققان غربی اند و بر همین اساس، محقق غیرغربی در مواردی که خود را بیگانه با مطالب و به خصوص لحن نویسنده حس می کند، مطالعه ی آن را برای این طیف از علاقمندان به پژوهش در حوزه تاریخ اسلام که اتفاقاً شمارشان نیز رو به فزونی است، تا اندازه ای دشوار کرده است. دشواری احتمالی دیگر برای این دسته از محققان لزوم آشنایی با زبان های مطرح اروپایی است. چرا که مؤلف در ارجاع به آثار پژوهشی، عناوین را به همان شکل اصلی ذکر کرده است. در یک جمع بندی نهایی باید گفت «تاریخ اسلامی» هامفریز اثری است آموزنده و ارزشمند که به یک تعبیر نقد عمل گرای مطالعات اسلامی اخیر را با هدف تعیین وضعیت کنونی این مطالعات و نمودار پیشرفت آن، معرفی رویکردها و روش شناسی معیار در این زمینه، درک کاستی ها و نقاط خلأ در ادبیات پژوهشی موجود و پیشنهاد برخی رویکردها و رهیافت های تحقیقی جدید در نظر داشته است. در کنار این ارزیابی انتقادی، نویسنده بخش قابل توجهی از مواد تحقیقی و منابع تاریخ اسلام را معرفی کرده و روش های بهتر بهره گیری از آن ها را نیز به مخاطب نشان داده است. در این راه مؤلف کار ارزنده ای به انجام رسانده و در نیل به اهداف مذکور کامیاب بوده است. از این رو طیف های مختلفی از علاقمندان به پژوهش در تاریخ اسلام و ایران آن را اثر ارزنده و پرمایه ای خواهند یافت.

پی نوشت ها :

1. دانشجوی دکتری تاریخ، دانشگاه تهران.
2. لازم به ذکر است که این اثر مراحل پایانی ترجمه به زبان فارسی را طی می کند و در آینده ی نزدیک در اختیار محققان علاقمند قرار خواهند گرفت.
3. Encyclopedia of Islam(EF2)
4. Islam Ansiklopedisi (LA)
5. Encyclopedia Iranica(Elr)

منبع مقاله :
کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، شماره ی 140، صص 34-30.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.