راه ناتمام تاریخ نگاری

هنر پرابهام مورخان بازآفرینی تاریخ است در حد مقدورات و ممکنات. بر این اساس، مورخان در پژوهش های حرفه ای خویش به درانداختن طرحی مشغول می شوند که در نهایت به پدیدآمدن نزدیک ترین تصویر از واقعیات گذشته در افق امروز
شنبه، 13 ارديبهشت 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
راه ناتمام تاریخ نگاری
 راه ناتمام تاریخ نگاری

 

نویسنده: حبیب اله اسماعیلی




 
• آیین نگارش تاریخ
• رشید یاسمی
• تهران، مؤسسه وعظ و خطابه، 1316.
• روش تحقیق در تاریخ نگاری
• جهانگیر قائم مقامی
• تهران، انتشارات دانشگاه ملی، 1358.

هنر پرابهام مورخان بازآفرینی تاریخ است در حد مقدورات و ممکنات. بر این اساس، مورخان در پژوهش های حرفه ای خویش به درانداختن طرحی مشغول می شوند که در نهایت به پدیدآمدن نزدیک ترین تصویر از واقعیات گذشته در افق امروز منجر می شود. ژرف کاوی های بی پایان مورخان برای بازآفرینی گذشته، جدا از آن که خود نیز بخشی از تاریخ بشر محسوب می شود، در زمره معارف و علوم پذیرفته شده آکادمیک نیز به شمار می رود. نتایج کار مورخان همواره به دلیل لذت وصف ناپذیر ناشی از آگاهی به گذشته خود و دیگران و همچنین فراهم ساختن عناصر هویت بخش، مخاطبانی پرتعداد داشته و دارد.
بازآفرینی گذشته که به ناچار داغ امروز بر پیشانی دارد، زمینه ساز جوانه زدن پرسش هایی همانند پرسش های زیر در ذهن است:
-آیا وقایع معدوم قابل بازآفرینی و احیاست؟
-اگر بازآفرینی زمان ماضی ممتنع نباشد، این فرایند چگونه محقق و ممکن می شود؟
-در صورت تحقق بازآفرینی آیا همه گذشته احیا می شود یا بخشی از آن؟
-در صورتی که بخشی از عناصر سازنده روزگار پیشین در دسترس مورخان باشد، اصطلاح پرابهام بازآفرینی را چگونه می توان در مورد عمل مورخان به کار گرفت؟
-اگر همه گذشته از شمول بازآفرینی خارج است، کدام بخش از گذشته بازآفرینی می شود؟
-ظاهراً مورخ مهم ترین نقش را در فرآیند بازآفرینی بازی می کند، او چه وصفی باید داشته باشد و چگونه به خلق دوباره تاریخ دست می یازد؟
-به فرض توفیق مورخان در کارشان، سنجش و داوری در مورد ادعاهای ایشان چگونه ممکن است؟
- و ...
این پرسش ها و پرشمار و پرسش های دیگر، همواره امکان طرح شدن داشته اند و دارند و هم اینجاست که جست و جوهای تاریخ پژوهان و ژرف کاوی های ایشان در عرصه واجد اهمیت و ارزش می شود. به همین سبب، بسیاری از اصحاب تاریخ، تناور شدن دانش تاریخ را معطوف به بسط و تعمیق نظرورزی اهل نظر در این باب می دانند.
نوشتار حاضر نه بضاعت خود را در حد یافتن پاسخ در این باب می داند و نه فرصت ضیق آن امکان چنین چیزی را فراهم می سازد. رخصت حاصل از این فرصت این سطور، نگارنده را واداشت که با گزینش 3 پرسش از میان پرسش های مقدر، پاسخ خود را در 2 متن ارزشمند منتشره در باب تاریخ و روش پژوهش و تحقیق تاریخ بیابد. فرض مبنایی نوشتار حاضر این بوده است که بازآفرینی تاریخ توسط مورخان پذیرفتنی است و برای گام زدن در این عرصه، دست کم ضرورت وجود سه مؤلفه را باید پذیرفت:
1-مورخ 2-شواهد تاریخی 3-طرح و ایده مورخ.
باتوجه به سه مؤلفه یادشده، به نظر می آید سه پرسش زیر قابل طرح باشد:
1-مورخ کیست و چه ویژگی هایی موجب می شود که فرد واجد این صفت شود؟
2-بدیهی است که بخش کوچکی از گذشته بشر به کمک شواهد تاریخی قابل شناخت است. این شواهد چیست و داوری و سنجش درباره آنها چگونه ممکن می شود؟
3-آیا مورخان به صورتی توده وار از شواهد تاریخی بهره می جویند یا از میان انبوه شواهد، و بر اساس طرح ذهنی خویش، آنچه را مناسب ایده خود می یابند گزینش می کنند و در فرایند بازآفرینی تاریخ از آن بهره می جویند؟
نگارنده واقف است که حتی جست و جوی پاسخ برای پرسش های تقلیل یافته بالا، کاری صعب است و از بضاعت یک نوشتار کوتاه خارج، لذا، ارائه گزارشی از دیدگاه های مندرج در دو کتاب زیر، درباره پرسش های بالا پی گرفته شده است.
این دو کتاب عبارتند از:
1- آیین نگارش تاریخ تألیف استاد رشید یاسمی
2- روش تحقیق در تاریخ نگاری نوشته دکتر جهانگیر قائم مقامی
کتاب های یادشده از این جهت واجد اهمیت شمرده شده اند، که به رغم انتشار آنها با فاصله حدود چهل سال از یکدیگر توسط دو مرکز دانشگاهی و آموزشی، همواره مورد توجه استادان درس روش تحقیق بوده اند و از دیگر متون منتشره در این باب مهم تر شمرده شده اند. در این نوشتار، با کاوشی کوتاه در مورد محتوای هر دو کتاب و در حد وسع، به پاسخ های دریافت شده از آثار هر یک از مؤلفان اشاره می شود.

آیین نگارش تاریخ

آیین نگارش تاریخ، تألیف مرحوم استاد رشید یاسمی، در مهرماه 1316، با مقدمه از مرحوم استاد بدیع الزمان فروزانفر توسط مؤسسه وعظ و خطابه انتشار یافته است. چنان که از مقدمه کتاب رمی آید، مرحوم یاسمی این کتاب را به عنوان رساله دکتری، به منظور نائل شدن به مرتبه استادی در دانشگاه تهران، تألیف کرده است. آیین نگارش تاریخ نخستین کتابی است که توضیحات مربوط با دانش تاریخ و روش تحقیق در این عرصه را مطرح کرده است. کتاب گرچه حدود 70 سال پیش نوشته شده است و تأثیر نظریات مرتبط با علوم انسانی در آن ایام را، می توان در کتاب مشاهده کرد، لیکن در بسیاری از بخش ها، از جمله مواردی که مورد نظر این نوشتار است، سخن فراوان و شنیدنی دارد. خواننده ای که به این کتاب مراجعه می کند، ابتدا با تعریف تاریخ مواجه می شود که به تعبیر مرحوم یاسمی «تاریخ تاریک و فلسفه آن تاریک در تاریک است»(1) مرحوم یاسمی معتقد است که به دلیل نوشته نشدن «تاریخ انتقادی» ایران، این رشته از معارف بشر، در کشور ما، وضعیت نابسامان تری نسبت به بقیه دنیا دارد.(2) استاد یاسمی در فصل اول کتاب ما را با چگونگی کشف قوانین اجتماعی و تاریخی آشنا می کند، که البته امروزه این دیدگاه پیرو چندانی ندارد. ایشان روش رسیدن به این قوانین را استقراء می داند و برای اثبات مدعای خود، از قواعد منطق ارسطویی یاری جسته و پس از نقد و تحلیل دیدگاه های موافق و مخالف، نهایتاً نتیجه می گیرد که اگر در چند واقعه جزئی به درستی دقت و مراقبت شود، قانون حاکم بر آن مکشوف و علیت ثابت می شود.(3)
نویسنده در ادامه این بحث، به انواع قوانین اجتماعی اشاره می کند که به زعم وی، به دو دسته مجتمعه یا مربوط به زمان حال و متعاقب یا مربوط به گذشته تقسیم شده است.(4) البته ایشان خواننده را به این نکته متوجه می کنند که در حال حاضر این قوانین بیشتر در شمار ظن و حدس است و تحقیقات قرون آینده امکان تبدیل آنها به امور یقینی را فراهم خواهد ساخت.(5)
مرحوم یاسمی در ادامه بیان می دارد تاریخ دو معنای متفاوت دارد: یکی علم به حوادث گذشته بشر و دیگری علم به قوانین حاکم بر این حوادث؛ که مورد اول تاریخ به معنی خاص و مصطلح و دومی فلسفه تاریخ یا علم الاجتماع است.(6)
در ادامه این بخش، دیدگاه مرحوم یاسمی در باب معرفت تاریخی که آن را معرفتی باواسطه می داند، آمده است. ایشان معتقد است: «حوادث ماضی را شخص نمی تواند مستقیماً مورد مشاهده و تجربه قرار دهد، محتاج به گواهی و شهادت می شود و از اینجاست که اسلوبی پیدا شده مخصوص تاریخ و آن را اسلوب اخبار و شهادات باید نامید(7)».
نویسنده در این مبحث، با اشاره مختصر به دیدگاه های فلسفی اروپاییان و همچنین استفاده از اصول مندرج در علم درایة الحدیث، (مصطلح الحدیث) اصلی ترین مباحث کتاب در باب شواهد تاریخی را ارائه می کند و به نظر می آید مباحث این بخش به تأثیر از مقدمه ابن خلدون نوشته شده باشد. از این بخش کتاب به بعد، که در واقع بخش اصلی و محققانه کار مرحوم یاسمی است و خواننده با اصول مرتبط با نقد روایات و اخبار تاریخی آشنا می شود، نویسنده به یاری جستن از مباحث معمول در علم «درایه الحدیث» و شیوه های ترجیح و تعدیل و نقد روایات اشاره کرده است. در بخشی که بعد از این مباحث جای گرفته است، خواننده با اصول «انتقاد تاریخی» که تعمیم یافته اصول نقد ادبی در مباحث تاریخی است آشنا می شود.(8)
در کتاب سه اسلوب: ترجیح، یعنی رجحان از حیث سند و سلسله راویان، ترجیح به روایت یعنی رجحان نحوه ثبت و ضبط و میزان دقت در نقل و ترجیح به ساختار متن و صحت عبارات، توضیح داده شده است.(9) به رغم همه توضیحات ذکرشده، مرحوم یاسمی به نقل از ابن خلدون می آورد که:
«اگر فقط به منقولات ... اکتفا شود و ریشه عادات و قواعد سیاست و طبیعت عمران و احوال جامعه انسانی را مورخ نداند... از لغزش ایمن نخواهد گشت و اکثر بزرگان به سبب اعتماد به مجرد نقل از جاده صدق خارج شده اند»(10).
در ادامه این مباحث، نویسنده صاحب رأی آیین نگارش تاریخ، در حوزه های منطق و معرفت شناسی گام نهاده و با ذکر آراء تنی چند از فیلسوفان، دلایل خود را در رد آراء کسانی که تاریخ را دروغ و در زمره وهمیات می شمرند و قضایای تاریخ را یقین آور نمی دانند، ارائه کرده است.(11)
در ادامه، بهره گیری مورخ از علومی که اصطلاحاً علوم کمکی تاریخ خوانده می شوند، یادآوری شده و از دانش هایی مانند: قوم شناسی، جغرافیا، زمین شناسی، انسان شناسی، خط شناسی، زبان شناسی، فقه اللغه، کتیبه شناسی، سکه شناسی، سندشناسی و تاریخ شناسی نام برده است.(12)
در دیگر بخش کتاب، خواننده با اصول نقد تاریخی آشنا می شود و بعد از توضیحات مفصل در باب نقد ظاهری و باطنی یا فرم و محتوا، از راه حل های عملی برای نقد نیز آگاهی می یابد. به نظر مرحوم یاسمی، محقق باید دو جدول برای نقد تهیه کند؛ در جدول اول به سؤالاتی مرتبط با مؤلف، موقعیت علمی، موقعیت اجتماعی، منافع و اغراض و عوامل دقت یا اشتباه او پاسخ داده شود و در جدول دوم، راجع به ویژگی های طبیعی نوع انسان، عوامل مؤثر بر درک درست یا نادرست آدمی و ... پرسش هایی از این دست پاسخ داده شود و در نهایت این پرسش ها با متن مورد نظر، برای نقد تطبیق داده شود.(13)
یکی از مباحثی که مرحوم یاسمی، قبل از پایان این بخش، به آن پرداخته است. توضیح در باب تصورات و تصدیقات تاریخی و چگونگی نفوذ اشتباه در هر یک از این دو مقوله است و قواعدی را برای ارزیابی تصدیقات تاریخی بیان می کند. از جمله این قواعد بی ارزش بودن تصدیق مخبری است که شخصاً از حادثه ای تاریخی اطلاع نیافته است، ابطال پذیر بودن امور یقینیات تاریخی، قابل اعتماد نبودن خبر واحد، تکیه بر خبر قوی در مقابل ضعیف و ...
مرحوم یاسمی معتقد است «باید انقلابی در افکار مورخین حاصل شود و تا صدق خبری معلوم نشود، آن را نقل نکنند، مگر از روی شک و تردید».(14)
خواننده کتاب آیین نگارش تاریخ، در فصل سوم با مبحث تدوین تاریخ مواجه می شود. در این فصل، نویسنده وجه تمایز تاریخ را با علم به معنای مصطلح آن یعنی science توضیح داده است. نویسنده متذکر می شود که میدان عمل مورخ امور ذهنی است، زیرا حقایق تاریخی یک بار از ذهن راوی و دیگر بار از ذهن مورخین می گذرد. مورخ با آگاهی به این موضوع، دست به تدوین تاریخ می زند و در مواردی که شواهد و اسناد ساکت هستند، با قدرت تعقل، قیاس و استدلال خویش بنایی می زند و در مواردی که شواهد و اسناد ساکت هستند، با قدرت تعقل، قیاس و استدلال خویش بنایی را که طراحی کرده است، می سازد. در این بخش نیز، مرحوم یاسمی برای راهنمایی خوانندگانش، توصیه می کند برای موفقیت در تدوین تاریخ جداولی را تنظیم کنند و مطالب مربوط به کار خود را در قالب مقوله هایی همانند: وضعیت مادی، احوال اقتصادی، نهادهای اجتماعی، عرصه های فرهنگی، اوضاع سیاسی دوره تاریخی موردنظرشان دسته بندی و ارائه کنند.(15)
دیگر بخش های کتاب به مباحثی که امروزه فلسفه نظری تاریخ خوانده می شود، اختصاص دارد و در این صفحات نویسنده به موضوعاتی همانند جستجوی علل فاعلی حوادث تاریخی، نقش قهرمانان در تاریخ، ویژگی های عمومی تاریخ بشری و در نهایت غایات حوادث تاریخی پرداخته است.
مرحوم یاسمی در کتاب ارزشمند خود به شایستگی از عهده ارائه نخستین مباحث دانشگاهی مرتبط با آداب تحقیق تاریخی برآمده است. به رغم گذشت حدود هفتاد سال، علاوه بر فضل تقدم در ارائه بحث، بسیاری از مطالب کتاب هنوز هم قابل استفاده است. در باب سه پرسش موردنظر این نوشتار نیز، وی مورخ را کسی دانسته است که با داشتن روحیه نقادانه دست به بازسازی و تدوین تاریخ می زند و برای سنجش شواهد، علاوه بر استفاده از سنت علمی رایج در درایة الحدیث، مورخ را به دانش های جدید نیز نیازمند می داند. در نهایت این که، با راهنمایی مورخان، تهیه جداول مرتبط با پدیده های تاریخی و داشتن طرح و ایده را در شمار ملزومات کاری مورخان دانسته است.

روش تحقیق در تاریخ نگاری

روش تحقیق در تاریخ نگاری مرحوم جهانگیر قائم مقامی، به سال 1358، توسط انتشارات دانشگاه ملی ایران (شهید بهشتی) منتشر شده است. آن چنان که از مقدمه کتاب برمی آید، این کتاب برای راهنمایی دانشجویان در انجام تکالیف درسی و تهیه پایان نامه های تحصیلی نوشته شده است.
خواننده از قرائت مقدمه کتاب که به سال 1356 نوشته شده است، درمی یابد که در فاصله حدود چهل سال، یعنی 1316 (سال انتشار آیین نگارش مرحوم شهید یاسمی) تا 1356، تن دانشگاهی دیگری در باب روش تحقیق در تاریخ نوشته شده است، این کتاب به جهت آن که همانند کتاب مرحوم یاسمی به عنوان متن آموزشی منتشر شده است و مخاطبانش را میان دانشجویان تاریخ جست و جو می کند، شایسته توجه و تدبّر است.
خواننده روش تحقیق در تایخ، ابتدا خود را با تعریف پژوهش مواجه می بیند که از آن با تعبیر «شناخت حقایق» یاد شده است. در ادامه همین تعریف، پژوهش با سه صورت گذشته نگر یا تاریخی، توصیف کننده وضع موجود و آینده نگر یا برنامه ریزانه معرفی می شود. مرحوم قائم مقامی تحقیق تاریخی را، تحقیق درباره گذشته به همان صورتی که بوده است معرفی می کند و متذکر می شود در تحقیق تاریخی باید: «سیر تحولات مسائل و علل وقوع هر یک از تحولات و روابط آنها با دیگر مسائل و رویدادها ... در نظر گرفته شود... و سرانجام، یک استنتاج منطقی از مجموع بررسی ها به عمل آید»(16).
در ادامه نویسنده کوشندگان عرصه تاریخ نگاری را به سه گروه وقایع نگار، محقق و مورخ تقسیم می کند او وقایع نگار را کسی می داند که به دستور یا به خاطر کسی تاریخ می نویسد و توجهی نیز به علل و نتایج وقایع ندارد. محقق به تعریف قائم مقامی، فردی است که با هدف نوشتن یک کتاب، رساله یا مقاله، گوشه ای از تاریخ را تجزیه و تحلیل می کند و علل حوادث را آنچنان که بوده است، تبیین می نماید. و در نهایت، مورخ کسی است که از فراز تاریخ با احاطه به فلسفه های تاریخ، کلیه اسناد و مدارک را در چشم اندازی وسیع در مورد یک قوم، ملت و حتی جهان می سنجد و حاصل کار خود را در قالب یک یا چند جلد کتاب منتشر می کند. قائم مقامی مهم ترین ویژگی مورخ را بی طرفی می داند.
در این کتاب، بعد از تعاریف مقدماتی یادشده، قائم مقامی فرآیند یک تحقیق را در هشت مرحله تشریح می کند. هشت مرحله یاد شده عبارتند از: انتخاب موضوع، عنوان تحقیق، طرح مقدماتی، گردآوری مواد تحقیق، تصفیه، تعیین مسأله، تحلیل اطلاعات، طرح نهایی و نهایتاً تألیف و نگارش.(17)
نویسنده، در مورد هر هشت مرحله، مطالب خود را ارائه می کند، که در اینجا به طور خلاصه به آن اشاره می کنیم. قائم مقامی در مورد موضوع تحقیق توصیه می کند. موضوع تحقیق علاوه بر تازگی و کلی نبودن بایستی به گونه ای انتخاب شود که در اجرا با مانع مواجه نشود و عنوان تحقیق نیز جانب دارانه نباشد. در «طرح مقدماتی»، محقق پرسش های اولیه ی خود را طرح می کند و البته در این فرایند با مشکلات و همچنین انتظارات مرتبط با پژوهش خود آشنا می شود. سپس، سومین وظیفه محقق یعنی گردآوری اطلاعات آغاز می شود. در پژوهش های تاریخی، هر آنچه بتواند اطلاعاتی را به محقق منتقل کند، بایستی مورد توجه قرار گیرد و در این مسیر از اطلاعات دیگر دانش ها، خواه علوم محض باشد و یا دانش هایی همانند باستان شناسی، خط شناسی، سندشناسی، زبان شناسی، گاه شماری، جغرافیا، ادبیات و جامعه شناسی و ... نیز بهره جوید. البته بعد از گردآوری اطلاعات، محقق متناسب با طرح تحقیق خود، دست به گزینش نیز می زند که مرحوم قائم مقامی از آن با عنوان «تصفیه» یاد کرده است و با نقل نکاتی از کتاب مرحوم یاسمی و همچنین مقدمه ابن خلدون، مطالبی همانند «ترجیح به سند» و «ترجیح به راوی» را به صورتی خلاصه توضیح می دهد. در پایان این بخش، ذکر شده است که، پس از پایان مرحله تصفیه، محقق مطالبی را باید گزینش کند که:
• مربوط به موضوع باشد.
• از تمامی منابع موجود، در حد امکان، برای شناخت آنها استفاده شده باشد.
• خالی از عقاید شخصی و اغراض فردی باشد(18).
گرچه امروز بسیاری از فیلسوفان علم معتقدند، اساساً انسان بدون «مسأله» به سراغ هیچ پژوهش و تحقیقی گام برنمی دارد، اما مرحوم قائم مقامی آن را پنجمین مرحله پژوهش معرفی می کند. وی بر این باور است که مسأله اصلی پژوهش، «محور اصلی و مشترک بین جنبه های موضوع» است؛ به رغم آن که می گوید مسأله گاه عامل اصلی و گاه یکی از علل به وجود آمدن موضوع تحقیق است. ایشان در خاتمه همین فصل، مجدداً تأکید می کند که بدون احاطه و تبحر در اطلاعات استخراج شده بر این تحقیق، امکان تعیین مسأله وجود نخواهد داشت.(19)
ششمین مرحله یک پژوهش تاریخی از نظر مرحوم قائم مقامی تحلیل است، که باید در فرآیند تحلیل به سه نکته «متن واقعه، علل وقوع و روابط آن با دیگر وقایع و نتایج واقعه» باید در نظر گرفته شود. همچنین محقق باید متوجه باشد که «واقعه و رویداد را از نو بسازد... و هر اندازه این پیکره به واقعیت شبیه تر باشد... کشف علل وقایع آسان تر خواهد بود»(20).
خواننده در این بخش، درمی یابد که به دلیل قابل رؤیت نبودن موضوع تحقیق، محقق تاریخ به ناچار از راه استدلال و با به کارگیری عقل خویش، به علل و عوامل دست می یابد. مرحوم قائم مقامی برای توضیح این موضوع، به استدلال های دکارت و کانت اشاره می کند و نهایتاً روش هگل را ترجیح می دهد و درباره برآیند حاصل از ترکیب تز و آنتی تز و سنتز یا نهاد، برابر نهاد و هم نهاد در فرایند تجزیه و تحلیل و استدلال و تحقیق تاریخی، توضیح کاملی ارائه می دهد(21).
پس از پایان این مرحله، محقق به عرصه تهیه طرح نهایی و تکمیل طرح مقدماتی خویش وارد می شود و در آخرین بخش نیز، دست به نگارش و تألیف می زند که در این بخش از کتاب، مرحوم قائم مقامی به تشریح علائم سجاوندی پرداخته و اسلوب نگارش و ارجاعات و استنادات را به تفصیل بیان کرده است.
نتیجه فصول هشت گانه در سه نکته نهایی توضیح داده شده است، که به باور مرحوم قائم مقامی، ویژگی های یک تحقیق خوب و علمی است. از نظر مرحوم قائم مقامی یک تحقیق خوب از نظر روش تحقیق، نگارش و رویکرد فلسفی موجود در کار باید برجسته باشد و شاهدی باشد. بر این که مورخ با آزادشدن از شرایط محیطی، پرهیز از وقایع نگاری صرف و توجه علل و عوامل حوادث تاریخی، برای جغرافیا، اقتصاد و فرهنگ و به ویژه اجتماع، در فرایند تاریخ اهمیتی ویژه قائل شده است.
ضمایم و پیوست های کتاب نیز عبارتند از: منابع مکتوب و غیرمکتوب تاریخ نگاری، گاه شماری و روش تبدیل تقویم ها به یکدیگر.
با توجه به مطالبی که در توصیف این کتاب، عملاً دیدیم که قائم مقامی به سه پرسش موضوع این نوشتار پاسخ داده است. وی مورخ را فردی با دانش وسیع معرفی می کند که با احاطه به مباحث نظری تاریخ، به تحقیق تاریخی می پردازد؛ قائم مقامی همچنین، شواهد تاریخی را شامل هر چیزی که اطلاعاتی از گذشته منتقل کند، می داند و روش سنجش را هم به کارگیری ترجیح و تعدیل. او همچنین داشتن طرح را برای پژوهش از الزامات می شمارد.
نکته پایانی این که، گرچه فرصت ضیق این نوشتار تدقیق در آراء آمده در دو کتاب را ناممکن کرد، اما دیدیم که هر دو استاد مسلم تاریخ، به زعم خویش، مطالبی آورده اند که می توان آنها را در شمار پاسخ های مرتبط با پرسش های این نوشتار در نظر آورد.
کاوش های نگارنده در هنگام آماده کردن این سطور، او را به قول بسیاری از صاحب نظران واقف کرد که: دانش تاریخی امروز ایران با فقر مباحث نظری مرتبط با علم تاریخ روبه روست. انتشار دو کتاب توسط دو مرکز دانشگاهی به فاصله نزدیک به چهل سال، البته با آثار متعدد منتشر شده در بعد از انقلاب اسلامی و خصوصاً در سال های اخیر، قابل مقایسه نیست، لیکن جای سخن در این عرصه بسیار است و غوطه وری اصحاب بینش و بصیرت تاریخی را می طلبد.

پی نوشت ها :

1 .آئین نگارش تاریخ، ص الف و ص ب مقدمه.
2.آئین نگارش تاریخ، ص الف و ص ب مقدمه.
3. همان؛ ص 7.
4. همان؛ ص 8.
5. همان؛ ص 10.
6. همان؛ ص 12.
7. همان؛ صص 20-15؛ و برای آشنایی بیشتر با این مباحث، به کتب مرسوم درایة الحدیث و از جمله «علم الحدیث و درایة الحدیث کاظم کدیور شانه چی، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1362 شمسی.
8. همان؛ ص 18 و ص 19.
9. همان؛ ص 20.
10. همان؛ صص 39-25.
11. همان؛ ص 40.
12. همان؛ ص 68 و ص 69.
13. همان؛ ص 83.
14. همان؛ ص 86-107.
15. روش تحقیق در تاریخ نگاری، ص 7 و 8.
16. همان؛ ص 10.
17. همان؛ ص 20 تا ص 30.
18. همان؛ صص 33-31.
19. همان؛ ص 35.
20. همان؛ صص 47-40.
21. همان؛ ص 75.

منبع مقاله :
کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، شماره 109، صص 71-66.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط