نویسنده: عبدالحسین رفعتیان
وقتی یک بیماری خیلی پیشرفت می کند و درمان های پی درپی نتیجه ی مطلوبی ندارد و باعث شفای کامل بیمار نمی شوند، متوجه می شویم که باید دنبال راه های جایگزین باشیم، و اگر مرگ اجتناب ناپذیر است، باید تلاش کرد که در دورانی که شخص زنده است کیفیت زندگی اش در حد مناسبی باشد.
هیچ کس دوست ندارد رنج بکشد و در یک وضعیت نامناسب، هر طور شده به کمک دستگاه ها و لوازم پزشکی فقط به زندگی وصل بماند و حیاتِ گیاهی داشته باشد. در این وضعیت مهم ترین مسئله برای افراد آن است که احترام انسانی شان حفظ شود نه این که در یک وضعیت بد و غم انگیز، به دیگران وابسته باشند و احساس کنند که دارند تمام وجوه انسانی شان را از دست می دهند. برای افراد مهم است که بتوانند در وضعیت های بدِ بیماری به عنوان یک انسان به زندگی شخصی و عادی شان ادامه بدهند؛ نه این که احساس کنند به عنوان یک آدمِ ناشناس، و به عنوان بیماری در میان بیماران بیمارستان، گمنام و تنها رها شده اند. بنابراین در مراحل پیشرفته ی بیماری، چیزی که هم بیمار و خانواده اش و هم گروه درمانگر می خواهند این است که در زمانی که از عمر بیمار باقی مانده، یک روش درمانی خاص انتخاب شود که بهترین وضعیت را برای او ایجاد کند؛ به طوری که فرد تنها نماند، تقاضاهای او به جا آورده شود، محترم باشد و تا حد ممکن به خواسته هایش برسد.
معمولاً بعد از اتمام دوره ی درمانی خاصی که در بخش های مختلف بیمارستانی مانند اورژانس و بخش های تخصصی انجام می شود، به دلیل این که دیگر کاری از دست گروه درمانگر برنمی آید و فقط از بیمار نگهداری می شود، بیمار و همراهانش احساس می کنند کنار گذاشته شده اند، در حالی که پزشکان و پرستاران سرکشی های معمول و وظایف خود را انجام می دهند. در این موارد گاهی خانواده ی بیمار، یا حتی گاهی گروه درمانگر برای ایجاد امید در بیمار بر ادامه یافتن درمان، پافشاری می کنند، که این پافشاری درمانی نه تنها سودمند نیست، بلکه باعث به سختی افتادن بیمار و اطرافیانش می شود. گاهی هم بیمار و همراهانش به کلی مسئله ی درمان و معالجه را رها می کنند، که این روش هم به نفع بیمار نیست. بنابراین در این وضعیت باید با در نظر داشتن موقعیت بیمار، به دنبال راه متعادلی بود که حتی المکان درد و رنج نکشد، و در عین حال نیازهای جسمی و روانی اش نیز برآورده شود. باید تلاش کرد که کیفیت زندگی بیمار به یک حد مطلوب برسد و در آن باقی بماند.
به دلیل این که چنین روشی عملاً از حیطه ی مسئولیت بحث های تخصصی پزشکی خارج است، در بیمارستان های اکثر کشورهای جهان بخش هایی برای همراهی و نگهداری از بیمارانی ایجاد شده که از درمان آن ها قطع امید شده و قرار است بمیرند. در این بخش ها گروه های درمانی آموزش دیده ای فعالیت می کنند که هدف شان ایجاد کردن بهترین وضعیت ممکن برای بیماران است، تا آن ها باقی مانده ی عمرشان را به بهترین نحو بگذرانند.
درمان های تسکینی درمان های فعالی هستند که در مراحل خیلی پیشرفته یا مراحل پایانی یک بیماریِ مرگ آور اجرا می شوند. درمانگرها بیمار را به عنوان یک انسان، هم از نظر جسمی و هم از نظر روانی، تحت نظر می گیرند و هدف شان از بین بردن دردهای جسمی، روانی، اجتماعی و معنوی بیمار است. یعنی هدف آن ها ایجاد محیطی است که در آن بیمار از هر نظر مورد مراقبت قرار بگیرد.
معمولاً برای درمان های تسکینی به همراهی چند متخصص نیاز است، و این کارِ فقط یک پزشک یا یک روان شناس نیست، بلکه باید یک گروه درمانی روی بیمار کار کنند. گروهی شامل: متخصصین رشته های مختلف پزشکی، روان شناس یا روان پزشک، مددکار اجتماعی و کسانی مانند روحانی، کشیش و... که می توانند از نظر معنوی به بیمار کمک کنند. در صورت نیاز باید از فیزیوتراپ و مربی ورزش نیز کمک خواست تا به وضعیت جسمانی بیمار رسیدگی کنند. بنابراین نمی توان برای درمان های تسکینی یک شکل و روش یکسانی معرفی کرد.
این نوع درمان ها برای هر فرد خاص به یک شکل است و به شخصیت بیمار، نوع، مرحله و شدت نشانه های بیماری، محیط خانوادگی و عوامل دیگر بستگی دارد. در نتیجه، نگهداری از هر بیمار با دیگری متفاوت است و با توجه به این که هر کس در موقعیت منحصر به فرد و ویژه ای قرار دارد، روش های درمانی افراد مختلف به هیچ وجه قابل مقایسه با هم نیستند، ولی هدف همه ی روش ها، ایجاد بهترین وضعیت و محیط، با بهترین کیفیت ممکن، برای بیمار است تا باقی مانده ی عمرش را با آرامش و راحتی طی کند.
مسئله ی مهم این است که کجا می شود این امکانات را فراهم کرد. آیا الزاماً باید در بیمارستان باشد یا می تواند در خانه ی بیمار هم برنامه ای تنظیم کرد تا هر کدام از افراد گروهِ درمانی، در زمان لازم به بیمار سر بزنند؛ که البته این منوط به وجود کسی است که برنامه ای را باید در نظر گرفتن وضعیت خانوادگی، اجتماعی، روانی و فیزیکی بیمار تنظیم و اجرا کند.
مکان درمان مهم نیست؛ مهم این است که بتوان بهترین کیفیت زندگی را برای بیمار ایجاد کرد. اگر خانه ی فرد فضای کافی داشته باشد و اطرافیان امکان جمع کردن یک گروه درمانی مناسب را داشته باشند، خیلی بهتر که درمان در خانه انجام شود. یعنی در محیطی که بیمار آن را می شناسد و بستگان، دوستان و افراد خانواده اش دور و برش هستند؛ اما اگر وضعیت مناسب وجود نداشته باشد، مثلاً خانه ی فرد دور باشد، کوچک باشد یا به هر علت دیگری امکان درمان در خانه وجود نداشته باشد، باید در بخش های مخصوص بیمارستانی که دارای افراد آموزش دیده و آشنا با این نگرش درمانی هستند، از بیمار نگهداری شود. باید توجه داشت که نمی توان درمان های تسکینی را در بخش های عادی بیمارستانی انجام داد، چرا که آن ها روش های متفاوتی دارند و دیدگاه درمانی شان فرق می کند.
درمان های تسکینی چه طور به بیمار کمک می کنند؟
درمان های تسکینی فقط با ایجاد کردن یک فضای آرام، و فراهم آوردن بهترین امکانات رفاهی، به بیمار کمک می کنند تا دوره ی درمان و باقی مانده ی عمرش را به خوبی طی کند. این درمان ها نه مرگ را تسریع می کنند و نه آن را عقب می اندازند. در واقع تنها هدف این درمان ها و تفاوت آن با یوتانازی یا «بِهْ مرگی»، بالا بردن کیفیت زندگی بیمار در زمان باقی مانده از عمرش است. اهداف چهارگانه ی درمان های تسکینی عبارتند از:1) تسکین دردهای جسمی:
یعنی ارائه دادن درمان هایی که می توانند روی نشانه ها و علائم بیماری تأثیر بگذارند. مثلاً اگر بیمار تهوع دارد، بیرون رَوی پیدا کرده، پوستِ تَنش زخم می شود یا تنگی نفس گرفته، باید درمان هایی به او ارائه داد که این علائم در حد امکان مهار شوند. گذشته از درمان های پزشکی، بدن بیمار به تیمارهایی مثل شست و شو، ماساژ و اگر لازم باشد فیزیوتراپی نیاز دارد. باید هر کاری که لازم است انجام داد تا تن بیمار، تا آن جا که امکان دارد سلامت بماند.در خیلی از کشورها، پزشکان و خانواده های بیماران، خیلی ست به استفاده از داروهای مُسکِّن و ضددردی مثل مورفین راضی می شوند، اما باید توجه داشت که در این مرحله از بیماری، مهم ترین مسئله این است که تا حد امکان درد بیمار تسکین پیدا کند و این که عوارض بعدی یا اعتیاد ایجاد نشود مسائل ارجحی نیستند. معمولاًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًً بیمارها و اطرافیان شان می ترسند که این داروهای ضددرد باعث اعتیاد بیمار بشوند. اما وقتی بیمار در فازی از بیماری قرار می گیرد که دردهای طاقت فرسایی را تحمل می کند،
با تشخیص پزشک، باید این داروها را مصرف کند و با توجه به این که پزشک آن ها را تجویز کرده خانواده ی بیمار می توانند خیلی راحت این داروها را از داروخانه ها تهیه کنند و مشکلی نخواهند داشت. باید این مسائل را برای بیمار و خانواده اش توضیح داد که در چنین مرحله ای ارجحیت ها تغییر می کنند. البته تمام مسکّن های قوی، عوارض جانبی دارند، یعنی اگر بیش تر از یک دُز خاص استفاده شوند روی دستگاه تناسلی، گوارش و... تأثیر می گذارند. بنابراین همه ی این مسائل باید بین پزشک، پرستار، خود بیمار و اطرافیانش هماهنگ باشد که بیجا خطر نکنند.
در بخشِ درمان دردهای جسمی، ممکن است درمان های خاصی، مثل شیمی درمانی برای مبتلایان به سرطان، لازم باشد. در این موارد پزشک باید با توجه به وضعیت بیمار تشخیص بدهد که، آیا واقعاً لازم است آن درمان ها انجام بشود، یا نه؟ باید در نظر داشت که در این مرحله تنها اجازه داریم درمان هایی را انجام بدهیم که ناراحتی و رنجی، بر ناراحتی های بیمار اضافه نکند؛ یعنی باید دید آیا ارزش دارد درمانی را اعمال کنیم که رنجی را بر بیمار تحمیل می کند و در عوض 48 ساعت یا یک ماه به عمر او اضافه می کند؟ آیا ارزش دارد عمر ما بیش تر بشود ولی سخت تر زندگی کنیم؟ یا بهتر است عمرمان یک ماه کمتر ولی راحت تر، آرام تر، و در یک وضعیتِ با کیفیت تر و بهتر باشد.
2) تسکین دردهای روانی:
بیمار باید این امکان را داشته باشد که حرف بزند و کسی را داشته باشد که بتواند رنج ها، فکرها و مشکلات خود را برای او بگوید.در کنار درمان های دارویی، همین گفتن و شنیده شدن، یعنی بیان کردن درد، نقش درمانی دارد. اگر با خیلی از اضطراب ها به صورت گفت و شنودی برخورد نشود و بیمار، ترس ها و نگرانی هایش را بیان نکند، این اضطراب ها می توانند به صورت های دیگری مثل دردهای جسمانی بروز کنند. بنابراین اگر فرد بتواند ترس هایش را بیان کند و کسی باشد که ناراحتی های او را بفهمد، خیلی راحت تر می تواند با بیماری اش روبه رو شود. معمولاً افراد خانواده و اطرافیان بیمار قدرت و توانایی این کار را ندارد. بنابراین باید یک روان شناس یا یک روان پزشک به بالین بیمار بیاید و با او صحبت کند.
البته در این وضعیت روان درمانیِ فردی مقدور نیست، اما در صورت نیاز، با درمان دارویی می توان افسردگی بیمار را مهار کرد یا در صورت نیاز، با درمان دارویی می توان افسردگی بیمار را مهار کرد یا در صورت وجود مشکلات خانوادگی، با روان درمانی پشتیبانی، به بهتر شدن ارتباط بیمار با اطرافیانش کمک کرد. گاهی درمان های ضدِ اضطراب هم انجام می شود، یا اگر بیمار دچار بی خوابی شده، درمانی برای تنظیم خوابش توصیه می شود.
از طرف دیگر وضعیت افراد خانواده و اطرافیان بیمار هم مهم است و روان درمانگر باید به آن ها هم رسیدگی کند و حرف های آنان را هم بشنود و فضای گوش دادن و شنیدن را برای آن ها هم فراهم کند.
3) تسکین دردهای اجتماعی:
یکی از مهم ترین بخش های درمان های تسکینی، رفع کردن مشکلات اجتماعی بیمار است. باید حتماً کسی باشد تا برنامه ی زندگی بیمار و اطرافیانش را تنظیم کند. به عنوان مثال تعیین کند بیمار چه زمان هایی چه نوع غذایی را در چه وضعیتی بخورد.وقت خوابش چه طور باشد و چه مواقعی توانایی پذیرفتن عیادت کنندگان و دیدن اطرافیان را دارد و...
در ضمن باید دید که آیا خانواده ی بیمار توانایی همراهی او را دارند؟ آیا می توانند دور و بر او را پر کنند تا او احساس تنهایی نکند؟ آیا خودشان از سلامت جسمی و روانی کافی برخوردارند که بتوانند برای بیمار محیط مناسبی بسازند؟ اگر افراد خانواده نمی توانند یا امکانش را ندارد، باید یک مددکار اجتماعی به آن ها کمک کند.
4) تسکین دردهای معنوی:
حتماً باید کسی کنار بیمار باشد که بتواند در زمینه ی اعتقادی با بیمار ارتباط برقرار کند، حرف های او را بشنود، مشکلات او را بفهمد و همراهی اش کند. خیلی ها می ترسند که بعد از مرگ چه اتفاقی برای شان می افتد؟ می گویند: «وقتی بروم آن دنیا چه می شود؟ من در این دنیا این طور زندگی کرده ام، حالا اگر بروم آن دنیا چه طور خواهد شد؟» نادیده گرفتن این جوانب، به فردی که می داند مدت زیادی زنده نخواهد بود و تسلیم این نگرانی ها و اضطراب ها شده، کمکی نمی کند و برعکس باعث می شود مضطرب شود و بترسد. بیمار باید بتواند از ترس ها و نگرانی هایش حرف بزند و لازم است کسی باشد که یک جور هماهنگی و هم فکری عقیدتی با فرد داشته باشد تا بتواند در این زمینه به او قوتِ قلب بدهد و او را همراهی کند. شاید این اهداف کمی بلند پروازانه و نشدنی به نظر بیایند، اما در عمل فقط با در نظر گرفتن این اهداف است که می توانیم تضمین کنیم بیمار تا زمانی که زنده است، اگر نگوییم از بهترین امکانات، دست کم بتواند از امکانات عادی زندگی اش استفاده کند.منبع مقاله :
رفعتیان، عبدالحسین؛ (1386)، همراهی نزدیکان در طول بیماری (چگونگی برخورد با بیماری های سخت درمان)، تهران: نشر قطره، چاپ دوم