نویسندگان : مهشید السادات اصلاحی
متین السادات اصلاحی
منبع :راسخون
متین السادات اصلاحی
منبع :راسخون
چکیده:
موسیقی در جامعه ایران و در بیشتر دورههای تاریخی به خصوص از دوره صفویه به این سو، پایگاه و منزلت والایی نداشته است. مردم جامعه به نوازندگان و هنرشان اعتبار و بهای زیادی نمیدادند و آنان را پست و حقیر و عمله طرب را وسیلهی لذت میشمردند. شاهان و بزرگان از این گروه هنرمند بیشتر در مجالس میگساری و بزم و شادیهای خود استفاده میکردند. تاریخ نشان میدهد به خصوص از دوره صفویه که توجه سلاطین بیشتر معطوف به تحکیم پایههای استقلال ایران بوده است و از مبانی مذهبی برای انجام نیات خود استفاده میکردند این هنر رو به ضعف نهاد و این بزرگترین لطمه ای است که به موسیقی ما رسیده و مانع پیشرفت آن شده است راحت طلبی و عیش دوستی و علاقه به تشریفات در دوره پادشاهان قاجار به ویژه فتحعلی شاه و ناصرالدین شاه و توجه آنان به رشتههای هنری،شعر، موسیقی و... باعث تغییر و تحول در این دوره شد. بنابراین موسیقی ما همان است که از استادان ومربیان روایت شده و به ما رسیده است.هدف پژوهش حاضر شناسایی و تبیین جنبههای مختلف موسیقی در دوره قاجار است. روش پژوهش توصیفی و توضیحی، مبتنی بر منابع و کتب دست اول تاریخی در دوره قاجار و موسیقی است.
کلیدواژه ها: تاریخ، قاجار، موسیقی
مقدمه:
بشر با درک زیبایی از طبیعت الهام گرفت و با تقلید اشکال و آهنگهای طبیعی و انعکاس این آثار، هنر را که یکی از عوامل مهم ابزار احساسات و بیان زیبایی است به وجود آورد و آن را به صورتهای گوناگون منعکس نمود، غم و شادی و عواطف و احساسات انسانی مفاهیم واحدی است، اختلاف در طرز بیان و توصیف آنها است بنابراین موسیقی زبان دل و عالیترین تجلی قریحه انسانی است. در دوره قاجار زمانی که بابا خان دوران ولایت عهدی خود را در شیراز میگذارند پس از قتل آغا محمد خان به تهران آمد و در 1212 ه ق به نام فتحعلی شاه به تخت نشست و در دربار خویش جمعی از موسیقیدانان دوره زندیه و نوازنده و استادان به نام آن عهد به درباراو منتقل شدند. بنابراین موسیقیدانان عهد زندیه هم، آنچه رادر عمل و نظر در خوانندگی و نوازندگی به کار میبردند به دربار قاجار انتقال دادند.در این مقاله برانیم تا حد توان به سوالات زیر پاسخ دهیم:
1-موسیقی در مجالس درباری و غیر درباری چگونه بوده است؟
2-تصنیفها و ترانهها در حوزه موسیقی چه جایگاهی داشتند؟
3-موسیقی مذهبی در این دوره چه جایگاهی داشته است؟
امید است این پژوهش گامی در جهت شفافیتزایی در زمینه موسیقی در دوره قاجار بردارد و مورد استفاده خوانندگان و پژوهشگران قرار گیرد.
موسیقی در حوزههای غیر نظامی
استفاده از موسیقی نظامی، به جز در حوزههای خاص تشریفات رسمی و نظامی، صورت نمایشی و تفریحی و سرگرم کنندگی نیز پیدا کرده بود. شاه و شاهزادگان و رجال درباری و مملکتی دوره ناصرالدین شاه از دستههای موزیک نظامی تعلیم یافته و مجهز به سازهای غربی برای جلال و رونق بخشیدن به مراسم شادی یا حزن خود استفاده فراوان میکردند. دستههای موزیک نظامی در جشنها و اعیاد و بارعام شاهانه و در مراسمی که شاه حضور مییافت شرکت میکردند و آهنگها و مارشهای نظامی و «سلام شاه» و بعضی از نغمهها و آهنگهای ایرانی را مینواختند، دستههای موسیقی مخصوص دربار ناصری را سه گروه یا قشر نوازنده تشکیل میدادند: نخست، دستههای موزیک نظامی که باسازهای بادی و کوبی ایرانی و اروپایی در سلامهای رسمی و روزهای عید روزهای عید و جشن و مجالس تعزیهخوانی شاهانه در تکیه دولت، همراه با دستههای دیگر موزیک نظامی حاضر میشدند. این دستهها را استادان موسیقی غربی و ایرانی رهبری میکردند. دوم، دستههای نوازندگان غیر نظامی که سازهایشان بیشتر زهی بود و آنها را «عمله طرب خاصه» مینامیدند. سوم، هنرمندان برجسته و نامی موسیقی که معمولاً به صورت تکنوازی هر یک با ساز مورد علاقه خود، تار یا کمانچه یا منشور، برای شاه مینواختند.میدانهای شهر
از دستههای موزیک نظامی در مکانهای عمومی و مجالس و محافل دیگری نیز استفاده میکردند. آوردن دستههای موزیک به میدانهای بزرگ شهرها و نواختن مارشها و آهنگهای شاد و هیجانانگیز نظامی و غیر نظامی برای مردم از جمله آنها بوده است. چریکف نویسنده کتاب سیاحتنامه در وصف مراسم عید قربان در میدان نقش جهان مینویسد «نزدیکی مسجد صدر، در سمت راست پانصد نفر سرباز ایستاده و رخت قرمز نظامی و شلوارهای سفید با مغزی قرمز و باکلاههای پوستی در دو طرف صف کشیده ایستاده بودند، در جلوی آنها سی و پنج نفر موزیکانچی مشغول زدن موزیکان بودند.(چریکف، 1358: 69) در تهران قدیم نیز هر روز بعد از ظهر، در فصلهای مناسب، یک دسته موزیک قزا به میدان توپخانه میآمد و آهنگها و نغمههای شاد برای سرگرم کردن مردم مینواخت. جعفر شهری مولف کتاب تاریخ اجتماعی تهران در کتاب خود چنین مینویسد «در سوی غرب حوض میدان توپخانه جایگاهی برای دسته موزیک قزاق آماده کرده بودند تا مزقان بزنند. هر روز عصر موزیکچیان قزاقخانه تهران به میدان میآمدند و در این جایگاه میایستادند و آهنگها و مارشهای مختلفی مینواختند. تعداد این موزیکچیان نزدیک به چهل تن بود. همه آنان از نوجوانان تازه خط میان چهارده تا هفده هجده ساله بودند. آنها زیباترین اونیفورم و شلوار تنگ و نشان وکلاه و سر دوستیهای یراقدوزی شده بر تن داشتند (شهری، 1367: 353)، همان طور که در بالا ذکر شد پوشاک رسمی نوازندگان دستههای موسیقی سنتی و دستههای موزیک در تشکیلات نظامی و انتظامی دوره قاجار دقیقاً روشن نیست. در لابه لای متون و برخی از سفرنامهها جسته گریخته به شکل و رنگ لباس افراد این گروه از سربازان اشاره شده است.مجالس عروسی
بنابر نوشته فلاندن در موقعی که وی در تخت جمشید مشغول نقشهکشی طراحی بوده، شاهزاده فرهاد میرزا برادر پادشاه و والی فارس از شیراز به تماشای تخت اماره و از کارهای او تمجید نموده است. پس از مراجعت والی، درآن حوالی جشن عروسی بوده که منظره آن را چنین وصف کرده: در این وقت سرور و شادی از خیمههای سیاه به اطراف پراکنده میگشت و مرد و زن و بچه همه خوشحال و بشاش بودند، چون ما عیسوی بودیم خوش نداشت ما را دعوت کنند این شادی، دو شبانه روز ادامه داشت بدون این که سر سوزنی از سر و صدا کاسته ود یا دقیقهای صدای سازشان قطع شود ساعت عروسی در رسید، در جلو، مطربان و سپس عروسی و داماد به حمام مجاور میرفتند مطربان پیوسته در سازها خود میکوبیدند، پشت سر داماد، پدرش نی میزد و پس عروس که بر سرش چارقدی انداخته و بر الاغی سوار کرده بودند، در اطرافش زن و مرد رقصکنان حرکت میکردند (فلاندن، 1356: 264)در مجلس عروسی کمتر اتفاق میافتاد که مطرب دعوت نشود و گاهی آوازخوان هم دعوت میکنند در مجلس عروسی بزن و بکوب و ساز و آواز و رقص دائماً مهمانان را مشغول میکند و صدای دنبک و آواز لوطی هم بلند است (جکسون، 152:1352- 154)
در جشن عروسی عزیزالسلطان (ملیجک) با اخترالدوله (دختر ناصرالدین شاه) چند دسته موزیک نظامی پیشاپیش و در دو سو طبقکشها که با سیصد خوانچه جهیزیه عروسی را میبردند، نواهای شاد میپرداختند (معیرالممالک، 1362: 94)
کارلا سرنا یکی از سیاحان در کتاب خود در باب موسیقی عروسی چنین مینویسد: «در مقابل درهای قصر رقاصها و ریسمان بازها هنرنمایی میکردند و بازی آنان را آهنگهای محلی که با تار و کمانچه نواخته میشد همراهی میکردند و دستههای موزیک نظامی با آلات و ادوات اروپایی و ارکستر ایرانی با وسایل موسیقی ایرانی به نوبت در حال ترنم بودند (سرنا، 1362: 219)
چارلز جیمز ویلس از دیگر کسانی است که در دوره سلطنت ناصرالدین قاجار به ایران سفر کرده و درباره آداب و رسوم و آداب اجتماعی ایرانیها درکتاب خود گردآوری کرده است. وی درباره چگونگی استفاده از موسیقی در مجالس عروسی یکی از ایرانیان این طور مینویسد: (... تقریباً دو ساعت بعد از شروع به جشن دو دسته مطرب ایرانی که یکی از آنها مسلمان و دیگری جهود هستند بر حسب دعوت داخل خانه عروس میشوند هر یک از مطربان یکی از اسبابهای بسیار قدیمی موزیک ایران را با خود خواهند داشت و پس از ورود آنها در خانه پدر عروس برای نشستن آنها محلی تعیین میشود که مطربان مینشینند یکی از اسبابهای موزیک مطربان ایرانی طبل است و آن بر حسب شکل قدری بزرگتر از طبلهای مملکت ما است و غالباً در وقت عروسی آن را استعمال میکنند و صدای آن طوری نامطبوع است که هر گاه شخص صدای آن را استماع نماید بدیهی است که تا آخر عمر کراهت آن صدا فراموش نخواهد کرد. (ویلس، 1363: 114)
مرثیه و نوحهخوانی
مرثیه
تاریخ سرودن و خواندن شعر در مرثیه امامان و شهیدان کربلا به زمان آل بویه باز میگردد. مداحان و مرثیه خوانها اشعار را با آهنگ میخواندند و اشعار موزون ضربی و آهنگی در سینهزنی و دستهگردانی خوانده میشد. ساختن اشعار در منقبت پیامبر اسلام و در مرثیه امامان و شهیدان کربلا و خواندن آن در اعیاد مذهبی و ایام عزداری از دوران صفویه بسیار رواج گرفت و پادشاهان این سلسله در ترویج این گونه اشعار و تشویق گویندگان و خوانندگان ذهبی، برای پیشبرد مقاصد مذهبی خود در برابر خلفای عثمانی، کوشا بودند.مراسم و تشریفات مذهبی معمول عصر صفویه در عهد قارجایه نیز معمول بود. علاوه بر دراویش که در کوچه و بازار اشعاری در منقبت مولای متقیان و دیگر ائمه معصومین میخواندند، مداحان و خواندگان اشعار مذهبی نیز بودند که در میان آنان خوانندگان ممتاز و موسیقیدانان خوبی بود و تاکنون نیز به عنوان خوانندگان مذهبی به کار خود ادامه میدهند. معروفترین مرثیهسازان قدیم محتشم کاشانی معاصر شاه تهماسب اول بود که دوازده بند او در مرثیه شهدای کربلا مشهور است که ترجیعبند با این بیت آغاز میشود:
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
دیگر از مرثیهسازان معروف به ویژه در عصر قاجاریه: وصال و همای شیرازی و شهاب اصفهانی (تاج الشعرا) وجودی خراسانی، حجهالاسلام تبریزی، حجه الاسلام نهاوندی، عمان ساسانی، یغمای جندقی، محزون رشتی، میرزاحسین کرمانی و .... بودند.
نوحه:
نوحه را برای زدن سینه در مجالس عزاداری و دسته گردانی میساختند و چون دارای وزن ضربی و آهنگی بود با موسیقی ارتباط کامل داشت و در حقیقت تصنیفی بود که اشعار آن مضمون مذهبی و جنبه دینی داشت اشعار نوحه را علاوه بر شعرای گمنام و مردم عوام شعرای معروف و استاد نیز میساختندکه غالباً وزن و آهنگ مطلوب داشت و وزن و آهنگ آن را از آوازها و گوشههای ضربی موسیقی میگرفتند. این نوع اشعار یا بوسیله اهل شعر و موسیقی ساخته میشد یا وزن و آهنگ آن را موسیقیدان و شعر آن را شاعر میساخت و بعید نیست که بعضی نوحهها از روی زمینه و آهنگ تصیف ساخته شده باشد. از معروفترین شاعران عصر قاجاریه که مرثیه نوحه ساختهاند میتوان یغمای جندقی و وصال شیرازی را نام برد و این دومی از شاعران و موسیقیدانان معروف عصر خود بوده است اشعار زیر از یغمای جندقی است که برای نوحه ساخته است.محشری بینم عیان در هفت کشور آسمان آسمان شرمی آخر، آسمانی
شام عاشوراست این یا صبح محشر آسمان آسمان شرمی آخر، آسمان
(مشحون، 1380: 420-421)
اشعار نوحه نیز در حفظ و رواج موسیقی ملی و قدیم ایران و آهنگهای محلی تأثیر غیرقابل انکاری داشته است. وزن و آهنگ اشعاری را که برای زدن سینهزن و دستهگردانی ساخته بودند غالب مردم به سبب مکرر شنیدن در حفظ داشتند و اکنون نیز کم و بیش میدانند. زیرا دستهگردانی در ایام عزاداری و سینهزنی چه در ایام عزاداری وسینهزنی چه در ایام سوگواری و چه در شبهای جمعه در تکایا و مساجد و در هر کوی و برزن معمول و متداول بوده است.
آوازخوانی:
موسیقی و شعر از دیرباز با یکدیگر توام بودهاند، هر چه فن موسیقی ترقی کند، احتیاجش به شعرکمتر میشود تا وقتی که بتواند بیکمک آن از عهده بیان منظوری برآید ولی هیچ گاه از آن بینیاز نخواهد بود، به خصوص در کشور ما هنوز هم شعر جز لاینفک موسیقی است و همواره کلمهساز و آواز با هم به کار برده میشود، شنوندگان موسیقی ایرانی وقتی آواز را میشنوند، توجه کامل به شعر دارند که معنی و مفهوم آن را درست درک کنند و گویی این تفاهم وقتی شعر با نغمه موسیقی خوانده میشود به حد کمال میرسد. اینک به معرفی چند تن از خوانندگان مرد و زن دوره قاجار میپردازیم:خوانندگان مرد:
1) صادق نواب:از خوانندگان درباری و نخست از غلام بچگان و جزو دستگاه عزیز السلطان ملیجک بود
2) محمدخان تبریزی:
معروف به بلبل علاوه بر خوانندگی، تار را نیکو مینواخت و از خوانندگان دربار محمدعلی شاه قاجار بود.
3) علیخان نایب السلطنه:
از خوانندگان درجه اول و به نام عهد مظفری بود و به مناسب حضور در دستگاه نایب السلطنه به این عنوان مشهور شد علیخان صدایی ششدانگ و رسا و پرطنین و تحریر داشت و به قدری شدت صدا و حنجرهاش قوی بود به او علیخان حنجره دریده هم میگفتند.
4) حاجی احمد کاشی:
از خوانندگان عصر مظفری و اواخر دوره قاجاریه بود از خوانندگان درجه دم زمان خود و مردی ورزشکار خوش اخلاق بود (همان: 660-667)
خوانندگان زن:
قمرالملوک وزیری:وی نخست با صدای زیر و رسای خود پای منبر مادربزرگش ملاخیر النساء خوانندگی میکرد. اما بعد از مدتی مجالس روضه را ترک گفت و از خوانندگان خوب مجلسی شد و روز به روز برشهرتش افزوده شد تا آن جا که بزرگترین زن خواننده عصر خود به شمار آمد. قمر هنرمندی بلندنظر و درویش صفت بود و از اخلاق و رفتار او داستانها نقل میکنند و از جمله میگویند: وقتی به همدان رفته بود، به او گفتند شاگرد یکی از قهوهخانهها ندیده به تو عشق میورزد و با شنیدن صفحه آواز تو از خود بی خود میشود. قمر گفت او را آوردند و چند روزی که درآن شهر بود هر جا میهمانی میرفت او را هم در آن مجلس شرکت میداد. قمر هنرمندی بود آزاده و سخاوتمند و بیاعتنا به مال دنیا، شاید کمتر خواننده زنی به ثروت و شهرتی که او در عصر خویش دست یافت، رسیده باشد وی شبهای عید نوروز وسایل راحت و مایحتاج خانوادههای بیبضاعت و درمانده را فراهم میکرد و از شادی آنان شاد شد. این هنرمند نامی سرانجام در تنگدستی و پریشانی زندگی را بدرود گفت.
بتول پروانه:
وی از خوانندگان مشهور بود، صدایی ملیح و گرفته داشت. الحان او نالههایی بود که از دلی رنجور بر میخواست و تا اعماق روح نفوذ میکرد وی در جوانی به مرض سل دچار شد. (همان: 689- 690)
آسیه:
از خوانندگان دوره قاجار که در حسن صورت شهرت داشت (خالقی، ج 1362،1: 474)
روحانگیز:
بانو قدرت (ملقب به روحانگیز) از بهترین خوانندگان زن در این عصر محسوب میشود و به طرزی شیرین و دلپسند و جذاب خوانندگی میکند. صدایی رسا و گرم و خوش تحریر دارد وی از حسین سنجری تعلیم آواز گرفته بود و خواندن تصنیف آموخته است و در کنسرتهایی که او ترتیب میداد خوانندگی میکرد و لقب روحانگیز را این استاد برای او انتخاب کرده است (مشحون، 1380: 991).
مناجات، اذان:
نیایش پروردگار با نغمهها و سرودهای مذهبی در ایران از گذشتههای بسیار دور، از زمان آریاییها رواج داشته است. گاتهای زردتشت نیز مناجات و سرودهای مذهبی است که ایرانیان به هنگام عبادت با آداب مخصوص برای نیاش با آهنگ و آواز میخواندند و پس از اسلام هم این سنت ترک نشد و راز و نیاز و مناجات و نیایش پروردگار برفراز گلدستههای مساجد و خانقاهها و پشتبامها به وسیله شب زندهداران خوشآواز همچنان معمول بود. در عصر صفویه مناجات خوانی رواج بسیار گرفت و در دوره قاجاریه بویژه در شبهای ماه مبارک رمضان به وسیله خوانندگان بر فراز گلدستههای مساجد و بامهای منازل همچنان متداول بود سلاطین رجال کشور در دستگاه خود کسانی را برای گفتن اذان و مناجات نگاه میداشتند یا با پرداخت مقرری آنان را به کار میگرفتند. در زمان ناصرالدین شاه برفراز بلندترین عمارت دربار یعنی شمسالعماره خوانندگان معروف خوشآواز مناجات میکردند نیایش به درگاه پروردگار بویژه گفتن اذان در شبانهروز چند بار صورت میگرفت و مومنین خوش الحان از این وسیله مناسب برای عبادت و تمرین آواز استفاده میکردند. مساجد بزرگ اذانگوهای خوش آواز داشتند که مناجات شبهای ماه مبارک رمضان هم بر عهده آنها بود. جماعتی از خوانندگان معروف عصر قاجاریه اذان گو و مناجات کننده دربار پادشاه و دستگاه رجال و مساجد بزرگ و معروف بودند و ما به ذکر چند تن از آنان بسنده میکنیم:1) سید حسین عندلیب اصفهان
استادی مطلع و خوانندهای معروف بود و در مسجد سپهسالار اذان میگفت و مناجات میکرد.
2) قربانخان قزوینی:
معروف به شاهی، از پیشهخوانهای تکیه دولت و اذانگو و مناجات کننده دربار بود
3) جناب دماوندی:
خواننده و اذانگو و مناجاتکننده مجید میرزای عینالدوله صدر اعظم مظفرالدین شاه بود.
4) حاجی مؤذن تفرشی:
اذانگو و مناجات کننده دربار محمدعلی شاه بود (همان: 416- 417).
نقارهخانه
در دوره بعد از اسلام در موارد مختلف، مانند بزم و رزم و استقبال شاهان و سفرای بیگانه و حرکت لشکر برای جنگ، افتتاح مراسم و جشنهای ملی از «طبل و بوق و کوس و دُهل» استفاده میگردید که بعدها این نوع موسیقی نقاره نامیده شد.نقاره در موارد زیراستفاده میشده است:
الف: هنگام غروب و سحر، نقارخانه در سمت راست سر در بازار شاه قرار داشت که از دو ایوان سرپوشیده تشکیل میشد و در آن جا هنگام غروب و سحر نقاره میزدند. در زمان شاه عباس در محله عباسآباد اصفهان نقارهخانه دیگری بوجود آمد. تاورنیه مینویسد نقارهچیها با آلات موسیقی خود که شامل «سرنا، سنج، دُمل» و غیره بود، در طلوع و غروب و نصفه شب در هر شهری موظف بودند که ربع ساعتی آلات موسیقی خود را به صدا درآورند و برای این که صدای آنها به تمام شهرها برسد، در محل بلندی قرار میگرفتند.
ب. تشریفات دولتی و مراسم خصوصی: در این نوع مراسم و همچنین اعیاد مختلف و مواقعی که شاه، حاکم یا فرمانده جدیدی معین میکرد، نقاره را به صدا در میآوردند. علاوه بر مراسم فوق، شاهان در مواقع طرب و شادی از نقارهچی استفاده میکردند «برادران شرلی» که در زمان شاه عباس بزرگ به ایران آمدهاند، در سفرنامه خود به برگزاری یکی از این مراسم که در حضور شاه صورت گرفته است، اشاره میکنند. علاوه بر پادشاهان، در دوران صفویه و پس در زمان قارجایه والیها اجازه داشتند که در محل حکومتی خود نقارهچی و نقارهخانه داشته باشند.
موارد استفاده از نقاره در زمان قاجاریه:
موارد استفاده از نقاره در دوره قاجاریه به شرح زیر بوده است:
1) پیش از طلوع آفتاب، در بامداد و هنگام غروب در نقارهخانه ارگ مینواختند.
2) در ایام عید و انعقاد سلام رسمی و جلوس شاه بر تخت سلطنت پس از نواختن نقاره، خطیبالممالک، خطبه مخصوص را میخواند.
3) در غروب آفتاب «نقاره» و یک ساعت از شب گذشته «طبل خبردار» میزدند و برای این که صدای طبل به همه برسد، طبال هنگام طبل زدن به دور خود میچرخید، یک ساعت بعد از طبل خبردار، برای این که کسبه بساط خود راجمع کنند، طبل «برچین» و یک ساعت بعد طبل «بگیر و ببند» را میزدند و درهای دروازه را میبستند.
4) شبهای ماه مبارک رمضان، در این شبها دوبار طبل را به صدا در میآورند، هنگام افطار و سحر.
بعد از استقرار مشروطیت، کمکم نواختن نقاره از اهمیت افتاد. زیرا عدهای از افراد متجدد و کسانی که فکر میکردند آن چه قدیمی است، باید رها کرده شود، نقارهچی را کنار گذاشتند و حقوق آنها را پرداخت نکردند. آنها در شبهای ماه مبارک رمضان بدون در نظر گرفتن حقوق به کار خود ادامه میدادند. (تاجبخش، 1382، ج 2: 115- 116)
آلات نقاره عبارت بود از:
الف) سرناسرنا سازی است مخروطی شکل دو زبانه و به اندازههای متفاوت. طول این ساز 30 تا 50 سانتیمتر است. تنه سرنا معمولاً از چوب بنوس و زبانهاش از نی، یا دو چوب کوچک نازک ساخته میشد. و تنه سرنا دارای 6 تا 9 سوراخ است. به هنگام نواختن سرنا، سرناچی در زبانه آن میدمد و با گذاشتن و برداشتن انگشتان هر دو دست بر روی سوراخها به اصوات آهنگ زیر و بم میدمد. میدان صدای سرناهای بزرگ بمتر از سرناهای کوچک است. هر دسته موزیک نظام معمولاً چند سرناچی داشت. به هنگام نواختن آهنگهای نظامی یکی از سرناچیان نغمه را مینواختن و سرناچی یا سرناچیان دیگر فقط دم میدادند (بلوکباشی و دیگران، 1381: 150)
کرنا سازی است به طول 2 تا 7 متر و نام دیگر آن شیپور بزرگ است جنس کرنا از فلز یا نی است اما کرناهایی که در قشون قاجار به کار میرفته بیشتر مس و به شکل مخروط بودهاند که تا از سه بخش تشکیل میشود، دهانه تنگ کرنا، تنه کرنا و سرگشاد کرنا. این ساز سوراخ ندارد تا بتوان با بازی انگشتان صداهای مختلفی را از آن بیرون آورد و کرنا زن با دمیدن در دهانه کرنا و کم و بیش کردن فشار دم، صداهای گوناگون را برابر با آهنگ مورد نظر در میآورد. کرنا صدایی بم و خفه و هراس انگیز دارد. این ساز در نقاره و در آیینهای درباری و رسمی و مذهبی به کار میرفته است و در گرماگرم درگیری سربازان با دشمن، تعدادی از آنها را روی شترها میگذاردند و به یکباره درآنها میدمیدند تا رعب و هراس و وحشت در دل دشمنان و سرکوب آنها بیفکنند (همان: 150- 151)
نقاره از خانواده طبل و معمولاً دو طبل به هم چسبیده یا جدا از هم است یکی از این دو طبل اندکی بزرگتر از دیگری است. کاسه صوتی نقاره معمولاً از مس و به شکل خُم ساخته میشود. قطر دهانه نقاره کوچک و معمولاً 16 سانتیمتر و قطر دهانه نقاره بزرگ 22 سانتیمتر است. صدای نقاره بزرگتر، بمتر و رساتر از صدای نقاره کوچکتر است. در جنگها و به هنگام حرکت قشون و در مراسم عزاداری نقارهها را روی اسب یا شتر میگذاشتند و نقاره چیها سوار اسب و شتر میشدند و نقاره را میگوفتند. در جشنها و مجالس بزم و شادی و به هنگام تمرین نقارهزنی نقارهها را روی سه پایه یا زمین میگذاشتند و مینواختند. (همان: 154).
طبلی است به شکل مخروط ناقص و معمولاً بزرگتر از نقاره، کاسه گورگه سفالی است. روی دهانه فراخ آن (قاعده بزرگ مخروط) پوست گوسفندی نازکتر از پوست نقاره، کشیده شده است. گورگه را به هنگام نواختن روی سه پایهای میگذارند. گورگه صدایی زیرتر از صدای نقاره دارد. تا اوایل سلطنت پهلوی در پیکارها هم به کار میرفت. (همان: 155)
لالایی ها:
ترانههای لالایی، در زندگی مشترک ایرانی جایگاه خاصی دارد. تمام این کلمات در معنا و مفهوم خوابانیدن کودک به کار میرود در زبان فارسی که مادر با آن زبان با کودک گفت و گو میکند، اغلب (لالایی کردن) هم (خوابانیدن یالالایی خواندن، به خواب انداختن) به کار میرود. اشکال لالایی، همه جا از سادهترین نالههای غم انگیز و غیر منظوم که رنگ اندیشههای فروخورده زن را به خود گرفته اند به وجود آمده اند و سپس به ابیات موزون نیمه منظوم نیمه منثور تبدیل شده اند و سرانجام ان قدر به نمونههای اشکال کتابی نزدیک شده اند که بعضی از آن ها، بدون هیچ اشکالی میتوانند در چهارچوب آهنگ منظوم و موزیکال مشروط داخل شوند. به عنوان نمونه چندی از لالاییهای عصر قاجار که در میان مردم عوام بوده میپردازیم:ننه لالات کنم شبای زمستون
ننه لالات کنم چوبلبل در گلستون
ننه لالا، رودم (1) لالا، جانم لالا (ژوکوفسکی،1382: 118) شیراز 1886
گل سرخ و سفید و کم محبت
مرا ول کردی و رفتی به غربت
نگفتی برسر رودم چه اومد (همان:110) شیراز 1886
لالا لالا، گل پنبه بابات میاد روز شنبه
لالالالا، لالالالا (همان:123)
اصفهان 1885
برو لولو، برو لولوی صحرایی
تو از رودم چه میخواهی
که رود من پدر داره
کلام الله به سر داره
کلام الله به بر دارد
کلام الله نصیبش کن
کلام الله تو پیرش کن (همان: 120)
ترانهها و تصنیفها
ظلالسلطان سلطان مسعود میرزا پسر مرحوم ناصرالدین شاه است وی با لقب و عنوان علیشاه و عادل شاه مدت 90 روز سلطنت کرد و پس از اعلام سلطنت خود دست به بخشهای فراوان زد و دوره سلطنت 90 روزه وی دوران هرج و مرج و نابسامانی بود که این تصنیف اوضاع و احوال شهر را در عهد ظل السلطان به تصویر کشد:یارکی دارم به بازار امیر
طفلکی دیدم میخورد شکر پنیر
اینجا ملک تهران است بیا فرار کنیم
این سبز میدان است بیا فرار کنیم
شیراز گلستان است بیا فرار کنیم
ابر و بالا مژگان است بیا فرار کنیم
روز عید قربان است بیا فرار کنیم
یارکی دارم به بازار زرگرا
طفلکی دیدم خرید انگشترا
اینجا ملک تهران است بیا فرار کنیم
اینجا سبز میدان است بیا فرار کنیم
شیراز گلستان است بیا فرار کنیم
ابر و بالا مژگان است بیا فرار کنیم
روز عید قربان است بیا فرار کنیم
عهد ظلالسلطان است بیا فرار کنیم (همان: 82) اصفهان 1885
این ترانه در باب مرگ ناصرالدین شاه و جلوس مظفرالدین شاه در تهران ساخته شده است:
اختر از گردش نمیمانی چرا
ای فلک تا کی جفا
سالها بودی ندیدم روی تو
من فدای موی تو
جیگرم خون شد برای موی تو
من فدای روی تو
قاصدی نیست فرستم سوی تو
من بنازم موی تو
خوردهام تیری، بنازم شست تو
ای کمان ابرو، امان از دست تو
آه دولت فیروز و عشق و ناز
عشق شب و روز و تو بلند و باز
شاه نو باز ماه نو
شاه دین باز ماه دین
آمده به طهران
حالا بیا تا میخوریم
شراب از مال غیر خوریم
شاه تبریز، شاه خونریز
شاه مظفر تخت پازر (2)
آمده به طهران
از دو چشم بد خون بباره
دشمنش در آتش بسوزه
ای سفید و قشنگ و ملوسم
اذن بده تا لبت را ببوسم
ایران نشد منظم
از دولت صد اعظم (همان: 75) تهران 1899
این ترانه مربوط به ورود مظفرالدین میرزا به تهران است. پس از مرگ ناصرالدین شاه:
نگار ناسازگارم چرا با من ساز نمیشه
شراب ناخوشگوارم چرا با من ساز نمیشه
شاه نو باز ماه نو آمد به تهران
حالا بیا تا میخوریم
شراب ملک ری خوریم
حالا نخوریم پس کی خوریم
وارث شاه ناصرالدین مظفرالدین سلامت
لله که این خسرو دین بر تخت شاهی بیامد
شاه نو باز ماه نو آمد به تهران
حالا بیا تا میخوریم به یاد صد اعظم
شراب ملک ری خوریم
حالا نخورم پس کی خورم (همان: 77) تهران 1899
میرزا علیاکبر شیدا (1259 – 1324 هـ ق):
با پیدایش شیدا تصنیف سر و صورتی دیگر گرفت. عارف قزوینی درباره شیدا نوشته است: «از بیست سال قبل مرحوم میرزا علیاکبر شیدا که حقیقت درویشی را دارا و مردی وارسته و صورتاً و معناً آزاد مردی بود، تغییراتی در تصنیف داد و اغلب تصنیفهایش دارای آهنگهای دلنشین بود. مختصر سه تاری هم میزد و تصنیف را اغلب نصف شب در راز و نیاز تنهایی درست میکرد...» (قزوینی، 1361: 332)
«شیدا در ترانههایش مست شیدایی و شوریدگی است و این حالت شور و شوق و سر از پا نشناختن را استادانه باآهنگهای بسیار شاد و نشاط آورش به شنونده منتقل میکند... شیدا کوشید تا ترانه را به کوچه و مجامع مردمی بکشاند و بیش از هر کس دیگر آن را در دسترس مردم قرار داد ... ترانههای عامیانه و عاشقانه شیدا چنان دارای نشاط واقعی لطف و زیبایی است که هر کس بشنود بیاختیار مجذوب شده و به نشاط میآید ... گرچه گاه زبان شیدا از نظر فنی ضعیف است ولی ترانههای وی که برخی از آنها نیز زبان شکسته دارند و با لغات عامیانه و روزمره ساخته شده اند بسیار در اذهان مردم جای گرفته است ...) (بدیعی، 1345: 83-84)
اینک نمونهای از ترانههای شیدا:
امشب ببر من است، آن مایه ناز
یا رب تو کلید صبح، در چاه انداز
امشب شب مهتابه، حبیبم را میخام
حبیبم اگر خوابه، طبیبم را میخام
خوابست و بیدارش کنید
مست است و هشیارش کنید
گوئید فلانی آمده
آن یار جانی آمده
آمده حال تو، احوال تو، سیه خال تو، ببیند برود
امشب شب مهتابه ... (خالقی، بیتا، 393)
ابوالقاسم عارف قزوینی (1259 – 1312):
عارف را پدر تصنیف ایران لقب دادهاند. این لقب از آن جهت به عارف داده شده که او را به تصنیف ایران، شخصیت و اعتبار ویژهای بخشید.
خود عارف چنین میگوید:
«نه تنها فراموشم نخواهد شد بلکه معاصرین دوره انقلاب نیز هیچ وقت از خاطر دور نخواهد کرد که وقتی من شروع به تصنیف ساختن و سرودههای ملی وطنی کردم، مردم خیال میکردند که باید تصنیف برای جناب دربار یا ببریخان، گر به شهید شاه، یا تصنیفی از زبان گناهکاری، به گناهکاری، باشد.
یا در جایی دیگرآورده است.
... اگر من هیچ خدمتی دیگر به موسیقی و ادبیات ایران نکرده باشم وقتی تصنیف وطنی ساختهام که ایرانی از ده هزار، یک نفرش نمیدانست وطن یعنی چه، تنها تصور میکردند وطن، شهر یا دهی است که انسان در آن جا زاییده شده باشد...» (قزوینی، 1391: 334)
عارف با استادی بینظیر، قالب تصنیف را که محتوایی حقیر و محدود داشت در خدمت آرمانهای ملی و میهنی گذاشت.
«تصنیفهای عارف، بسیار ساده و حتی از غزلهای او هم سادهتر است این تصنیفها، مانند غزلها و اشعار دیگر عارف هر کدام در تاریخ معین و در مقام معینی سروده شده و گوینده از هر کدام منظور سیاسی و اجتماعی داشته است.» (آرینپور، بیتا، ج 2: 161)
اینک نمونهای از تصنیفهای عارف قزوینی:
دیدم صنمی سر و قدی بر سرراهی
افشانده به رخساره مهش زلف سیاهی
از آن فتنه چه گویم خدایا تو پناهی
گر گویم سَروَش نمود سروگلستان
سرمست و شتابان چون کبک خرامان
ور گویم گل در بر او گل چو گیاهی
از آن فتنه چه گویم خدایا تو پناهی
این جلوه که شد آینه لطف الهی
ما گدایان نفروشیم به جاهی
از آن فتنه چه گویم خدایا تو پناهی (زرگر، 1384: 147)
تعزیه در دوره قاجار:
کیفیت شرکت دسته موزیک در تعزیه تکیه دولت، در زمان قاجار، بدین ترتیب بود که، دسته موزیک نظامی، پس از خروج دسته سینه زن وارد تکیه میشد و بعد از نواختن یک قطعه محزون و شش گروه موزیک نظامی کوچکتر، متعاقب همدیگر وارد میشدند و هر کدام قطعهای نواخته و خارج میگردیدند تنها دسته اول که کامل تر بود، در محل ویژه خود باقی میماند، تا بتواند به موقع و با اشاره تعزیهگردان که در هر مورد عنوان خاصی داشت، قطعاتی بنوازد، آهنگهای حزنانگیز این گروه و آواز غمانگیز کودکان، با لباسهای مخصوص در مردانی که با زره و کلاهخود ملبس بودند، شنوندگان را برای دیدن وقایع بعدی که غمانگیز بود آماده میساختاستاد خالقی در کتاب خود در مورد دسته موزیک مینویسد:
دسته اول آلات موزیک مخصوص نقرهای رنگ داشت، که ملکه انگلستان در یکی از سفرهای ناصرالدین شاه به وی اهدا کرده بود، این دسته و چند دسته دیگر به دنبال هم و با نواختن مارش، وارد میشدند و در جاهای مخصوص خود قرار میگرفتند، تا به نوبت و قبل از شروع تعزیه نوازندگی کنند. در مراسم تعزیه هم، تعزیهگردان با اشاره دست و یا بلند کردن عصا که با متنانت و خونسردی تمام صورت میگرفت، به دسته موزیک تفهیم میکرد که چه نوع آهنگی بنوازد و لباسها برای اجرای تعزیه با کمال دقت آماده شده بود و در موارد لزوم، به جواهرهای سلطنتی نیز مزین بود (خالقی، بیتا: 344)
علاوه بر دستهها موزیک و نقارهچیان که در حین اجرای تعزیه وظیفه نوازندگی را داشتند و در تمام مدت تعزیه در تکیه باقی میماندند دستههای دیگری هم به شرح زیر وارد تکیه میشدند که وظایف مقدماتی خود را انجام داده بیرون بروند و کار اصلی نمایش را به تعزیهگردانها واگذار کنند:
1) فراشان قرمزپوش شاهی که هر یک صندلی مطلائی در دست داشتند و صندلیها را روی تخت برای تعزیهخوانها میچیدند.
2) فراشباشی به همراهی نایبهای فراشخانه با لباس سیاه که بعد از این که دوری میزدند، یک آهنگ «یا حسین» کشیده سینه زنان از تکیه خارج میشدند.
3) دسته زبنورکچیان که هر یک بر یک شترسوار و زنبورک او در جلو نصب بود اینجا هر یک دو تخته گرد و پهن بر دست داشتند و هنگام نوحهخوانی تختهها را به ترتیب خاصی بر هم زده به هوا میبردند.
4) دستهسواران نیزهدار، بانیهای دسته قرمز که بر بهترین اسبهای شاهی سوار بودند.
5) سواران یساول با فراشهای سوار که چماقهای طلا بر دوش داشتند.
6) بخوانهای مخمل و مفرشهای قالیچهای، بار قاطرهای شاهی همراه با آبداریهای خرجین مخمل زردوزی و قبل منقل، با یراقهای نقرهای
7) جلوداران شاهی باید یدک اهای زیاد که زین و یراق آنها مرصع و زین پوشها گلدوزی و زردوزی بود. مخصوصاً اسبسواری شاه که دُم آن را ارغوانی کرده بودند با زین و قاب طپانچه مرصع و یراق طلایدانهشان از همه جالبتر به نظر میرسید.
8) کالسکهی لاکی شبکه مطلای شاه که هشت اسب سفید بسیار زیبا آن را میکشید در حالی که عده زیادی سواران زرین کمر و غلامان کشیکخانه جلو و عقب آن بودند. (همان، 344- 345)
این تجملات سلطنتی هر یک به نوبت خود دور تخت تکیه گشته خارج میشدند.
تکیه (دولت) دو سه مدخل و مخرج داشت. همین که سید (یکی از روضهخوانها رفت، بلافاصله از سمت یکی مدخلها نوای دسته نظامی بلند شد. شکرالله خان موزیکانچی باشی در جلو و دسته کامل العیار موزیک سلطنتی از دنبال وارد شدند. موزیکانچیها لباس آسمانی با نوار و مغزی سفید پوشیده آلات موزیک آنها از نقره و سر هم رفته بسیار زیبا بود. این دسته نیم دوری به دور تخت وسط که محل نمایش تعزیه بود، زده در جای خود قرار گرفته و ساکت شدند. بلافاصله از همان مدخل، دسته نقارهچی با کرنا و دهل و طبلوارد شدند و این دسته هم که لباسشان تقریباً لباس فراشی و آلات نوازندگیشان مزین و قشنگ، حتی دهلهایی که زیر بغل داشتند خاتمکاری بوده آمد نیمدوری زدند و در جای مخصوص خود قرار گرفتند (مستوفی، 1360، ج 1، 294)
دکتر فووریه، پزشک دربار ناصرالدین شاه در 28 صفر 1307 قمری از مجلس تعزیهخوانی شهادت حضرت امام حسین (ع) در تکیه دولت و در حضور ناصرالدین شاه دیدن کرده است و مینویسد: پیش از آغاز مجلس تغزیه موزیکچیان به صحنه آمدند و به تناسب موقع آهنگهای محزون و مفرح مینواختند (فووریه، 1326: 106- 107)
شاهزادگان و اعیان و رجال نیز برای تعزیه خوانیهای خود دستههای نقارهچی و موزیک نظامی یا دوستی داشتند شکراللهخان با دسته موزیکانچیهای خود در تغزیهخوانیهای برخی از درباریان نیز حضور مییافت. در تعزیه خوانی خانه عزتالدوله، خواهر شاه «نقارهچیها با کرنا و دهل خود در غزفهای ایوان مانند در پشت بامهای گرفته بودند. شکرالله خان با موزیکانچیان خود در سمت مقابل در گوشهای» ایستاده بودند (مستوفی، 1360، ج 1:299-300)
این بود بساط تعزیه روز که مجدداً پاسی از شب شروع میشد، با این تفاوت که چندین هزار چراغ و شمع افروخته میشد و به مراتب به جلال و شکوه مجلس افزوده میگشت.
علم شاه:
روز سوم محرم هم علم شاه را که پنجه بزرگی از زرناب بر سرش نصب بود باندرون میبردند. امین الدوله زن سوگلی شاه متصدی بستن و زینت دادن آن بود. پس از این که علم را به انواع جواهر و پارچههای گرانبهای آراست آن را کنار حوض بزرگ قرار میداد. زنهای شاه و تمام اهل اندرون که بالغ بر سه هزار نفر میشدند به دور علم حلقه میزدند و امینالدوله شربت میداد. سپس یکی از دخترهای فتحعلیشاه نوحهسرایی آغاز مینمود و حضار به سینهزنی مشغول میشدند. بعد نایبالسلطنه پسر شاه به اندرون آمده علم را حرکت میداد اعتماد به الحرم رئیس خواجه سرایان و دیگر خواجهها به دنبالش میافتادند و علم را با این تشریفات به تکیه برده در جای مخصوص قرار میدادند. خانمها هم از اندرون به تکیه رفته در طاق نماهای خود مینشسته و برای تماشای تعزیه آماده میشدند.بنابراین تغزیه یکی از بهترین وسایلی بود که موجب حمایت حفظ قسمتی از نغمات ملی ما گردید. موسیقی از راه آواز نقش بزرگی بر عهده داشت زیرا بدین وسیله خواننده خوشآواز بهتر میتوانست در دل تماشاچیان به خصوص عزاداران رخنه کنند.
اینک برای نمونه نام چند تن از مشهورترین خوانندگان را ذکر میکنیم:
1) ملا حسنی امام خوان و میرزا غلامحسین عباس خوان و جهانگیر مسلم خوان که مخبر السلطنه از آنها نام برده است (خالقی، بیتا، 349)
2) حاج بارکالله که صدای پر طنین و بلندی داشت و در نقش عباس و حر هنرنمایی میکرد (همان:350)
3) حاج ملارجبعلی که نقش امام خوانی را بسیار خوب در عهده داشته و چون مرد با ایمان و با اخلاص و پاک بود، آوازش هم در این نقش تأثیر به سزایی داشت (همان:351)
4) قلیخان شاهی که صدای نازکی داشت و خیلی مؤثر میخواند و مخصوصاً آواز دشتی را در نقش زینب خوب از عهده برمیآمد و علاوه بر آن، خواننده مجلسی هم بود و آهنگهای ضربی و تصنیف هم میخواند. (خالقی، بیتا، 350)
فرجام سخن
در این مقاله سعی شد در حد توان موسیقی دوره قاجار را بررسی و تحلیل کنیم. در دوره قاجار موسیقی از لحاظ موضوع و محتوا سوی دیگری رفت و باعث استقبال بسیاری از عوام مخصوصا خانمها شد و این مسئله باعث پیشرفت زنان در عرصه موسیقی در دوره قاجار شد علاوه براین اشتیاق و ذوق خود پادشاهان قاجار مانند فتحعلی شاه باعث پیشرفت و گسترش موسیقی شد به این وسیله از خوانندگان،نوازندگان و ... حمایت کرد و زمینه پیشرفت آنان را مهیا کرد و باید اذعان کرد که موسیقی در دوره قاجار منوط به خوانندگان و نوازندگان نمیشود بلکه در مراسمهای درباری و مخصوصا در مراسمهای مذهبی و جشنها از آنان استقبال میشد بنابراین میتوان نتیجه گرفت که هنر موسیقی در این دوره در بسیاری از مجالس و عرصهها استفاده میشد و مورد پسند شاهان قاجار و عوام هم بود و پادشاهان قاجار نسبت به صفویه به موسیقی اهمیت بیشتری میدادند.پی نوشت ها :
(1) به معنای پسر
(2) منظور امین السلطان میرزا علی اصغرخان است که در هنگام صدرات او ناصرالدین شاه کشته شد و او با تدبیر تمام تهران را از آشوب و اغتشاش حفظ کرد تا مظفرالدین میرزا از تبریز به تهران آمد و بر تخت نشست و مظفرالدین شاه خوانده شد و شاه جدید او را تا مدتی همچنان بر منصب صدرات نگه داشت.
1-آرین پور، یحیی، از صبا تا نیما، تهران، سازمان کتابهای جیبی، بی تا، ج 2.
2-بدیعی، نادره، تاریخچه ای بر ادبیات آهنگین ایران، تهران، موسسه حساب انتشارات رو شنفکر،1354.
3-بلوکباشی و دیگران، پژوهشی بر موسیقی و سازهای موسیقی نظامی دوره قاجار، تهران، دفتر پژوهشهای فرهنگی،1381.
4-تاجبخش، احمد، تاریخ تمدن و فرهنگ ایران اسلامی (دوره قاجاریه)، شیراز، نوید شیراز،1382، ج 1.
5-جکسون، آبراهام والنتاین ویلیامز، سفرنامه نامه جکسن، ترجمه منوچهر امیری، فریدون بدره ای، تهران، انتشارات خوارزمی،1352.
6-چریکف (مسیو)، سیاحتنامه، ترجمه ابکار مسیحی، به کوشش علی اصغرعمران، تهران، امیرکبیر، 1358.
7-خالقی، روح الله، سرگذشت موسیقی ایران، تهران، انتشارات صفی علیشاه،1362، ج 1 و 2.
8- خالقی، روح الله، سرگذشت موسیقی ایران (بخش اول)، تهران، بی تا.
9-زرگر، مسعود، جاودانه 2(ششصد ترانه و تصنیف خاطره انگیزبه انضمام سرود ها، ترانههای محلی، لالاییها و ترانههای عروسی)، تهران، آتنا،1384.
10-ژوکوفسکی، والنتین، اشعار عامیانه ایران (در عصر قاجاری)، به اهتمام و تصحیح و توضیح عبدالحسین نوایی، تهران، اساطیر 1382.
11-سرنا، کارلا، آدمها و آیینها در ایران، ترجمه علی اصغرسعیدی، تهران، انتشارات زواره،1362
12-شهری، جعفر، تاریخ اجتماعی تهران درقرن سیزدهم، تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا،1367، ج 1
13-فووریه، سه سال در دربار ایران، ترجمه عباس اقبال، تهران، کتابخانه علی اکبر علمی،1326
14-فلاندن، اوژن، سفرنامه فلاندن به ایران، ترجمه حسین نورصادقی، تهران، اشراقی،1356
15-قزوینی، ابوالقاسم، کلیات دیوان میرزا ابوالقاسم قزوینی، تهران، سازمان انتشارات جاویدان،1361
16-مستوفی، عبد الله، شرح زندگانی من، تهران، زواره،1360، ج 1
17-مشحون، حسن، تاریخ موسیقی ایران، تهران، فرهنگ نشرنو،1380
18-معیرالممالک، دوستعلی خان، یادداشت هایی از زندگی خصوصی ناصر الدین شاه، تهران، نشر تاریخ ایران،1362
19-ویلس، چارلزجیمز، تاریخ اجتماعی ایران در عهد قاجاریه، مترجم سید عبد الله، به کوشش دودانگه ومهرداد نیکنام، تهران، طلوع،1363.