جلوه های تدبیر، مدیریت و فرماندهی شهدا

همه چیز برای خط اول

در ساعات اولیه ی روز، یکی از افسران دشمن به اسارت ما درآمد، حسین با او صحبت کرد و اطلاعات لازم از وضع عراقیها را در داخل شهر بدست آورد.
يکشنبه، 4 خرداد 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
همه چیز برای خط اول
 همه چیز برای خط اول

 






 

جلوه های تدبیر، مدیریت و فرماندهی شهدا

ابتکار اسارت 10 هزار نفر از دشمن!

شهید حسین خرازی
در ساعات اولیه ی روز، یکی از افسران دشمن به اسارت ما درآمد، حسین با او صحبت کرد و اطلاعات لازم از وضع عراقیها را در داخل شهر بدست آورد.
در کنار خاکریز نشسته بودیم، حسین برای ورود به شهر در فکر بود پس از چند دقیقه دستور داد اسیر عراقی را به خط باز گرداندند. این بار حسین آقا او را بیشتر تحویل گرفت. کم کم از رفت و آمدی که دور و بر او بود اسیر عراقی فهمید که فرد مهمی است اما باور نمی کرد که فرمانده لشگر باشد.
حسین به افسر عراقی گفت:
تو را به داخل شهر می فرستیم. با سربازان عراقی صحبت کن، بگو ما مردم بدی نیستیم و با آنها بد رفتاری نخواهیم کرد. آنها را قانع کن که نترسند و تسلیم شوند وگرنه بسیاری از آنها در زیر آتش کشته خواهند شد.
اسیر عراقی تحت تأثیر برخوردهای خوب بچه ها قرار گرفته بود. خرمشهر زیر آتش سنگین طرفین درگیری بود. او اکراه داشت دو مرتبه به میان عراقیها باز گردد اما وقتی به اهمیت کار خود پی برد قبول کرد. از خاکریز بالا رفت و از مسیری که در دید نبود به طرف ساختمان چند طبقه ی سفید رنگی که در خرمشهر بود حرکت کرد.
چند دقیقه قبل یک هلی کوپتر عراقی که قصد داشت مهمات برای نیروهای خود تخلیه نماید با آتش رزمندگان اسلام سقوط کرده بود.
همه منتظر نتیجه ماندیم. دقایقی گذشت. ناگهان در کمال تعجب مشاهده کردیم که هزاران عراقی به طرف ما می آیند. صدای الله اکبر و الموت للصدام آنها بلند بود، بیشتر آنان پارچه ای سفید به علامت تسلیم در دست داشتند. عده ی آنها آنقدر زیاد بود که می ترسیدیم بر ما غلبه کنند.
از آن نقطه حدود ده هزار نفر از سربازان دشمن به اسارت درآمدند. آنها را در حال دویدن به طرف جاده ی اهواز هدایت کردیم.
ابتکار جالب حسین آقا، به نتیجه رسید و با حداقل تلفات ممکن و با سرعت، خرمشهر به دست یاران امام باز پس گرفته شد. در حالی که در روزهای اول جنگ، مدافعان مظلوم این شهر بدون در اختیار داشتن سلاحهای مورد نیاز، سی و هفت روز مقاومت کرده بودند. (1)

توجیه همه حتی راننده ها!

شهید حسین خرازی
یکی دو ساعت به شروع عملیات کربلای 5 مانده بود. حسین آقا گفت با راننده ی تویوتاها تماس بگیر بیایند اینجا با آنها کار دارم. از بنه ی موتوری تا سنگر فرماندهی حدود سه کیلومتر فاصله بود. حدود بیست نفری می شدند. قاعده ی کار ما این بود که تعدادی وانت را برای حمل نیرو و تدارکات برای خط اول آماده می کردیم و لذا سقف آنها را هم بر می داشتیم. حسین راننده ها را پشت خط دژ سقف آنها را هم بر می داشتیم. حسین راننده ها را پشت خط دژ جمع کرد و نشست میان آنها، حسابی با آنها گرم گرفت. به آنها می گفت کار شما کمتر از یک فرمانده گردان نیست. اگر یک گردان پیاده را به شما دادند که به خط ببرید از هم سبقت نگیرید، از آتش دشمن نترسید و خیلی مسایل احساس و قابل توجه دیگر.
در عملیات کربلای پنج، در این دو ماهی که در منطقه درگیر بودیم و جابجایی می کردند و کوچکترین مشکلی از آنها دیده نشد. به راستی حسین خوب فهمیده بود هر کدام از آن راننده ها در حد یک فرمانده گردان می توانند مفید باشند. (2)

همه چیز برای خط اول

شهید حسین خرازی
در موقعیت مهدی (عج) که در منطقه ی شلمچه قرار داشت، مستقر بودیم. حاجی آمد آنجا، در مدتی که من آنجا بودم چند بار به ما سرکشی کرد. احوال ما را پرسید. از واحد و کیفیت مهمات و تدارکات سؤال کرد.
وقتی می خواست سوار ماشین شود به او گفتم:
حاج آقا به همه ی واحدها و گردانها کمپوت می دهند. از جلوی ما رد می شوند و ما قوطیهایش را می بینیم سهم ما را نداده اند.
حاجی جواب نداد و رفت. ساعت یک و نیم، دو بود که ایشان به تدارکات پیام داده بود که سهمیه ی کمپوت بچه های زاغه را ببرید، و پس از یک ساعت سهمیه ی ما هم رسید.
در زمان عملیات هم روی کار ما حساس بود. هنوز نیروی گردان به خط نرسید بود که ما باید ماشین مهمات را روی دپو رسانده باشیم. تا من یاد دارم بروبچه های لشگر، مخصوصاً گردانها هیچ وقت بدون مهمات نشدند. وقتی هم که اوضاع عادی می شد موظف بودیم تا فشنگ آخر را جمع آوری کنیم.
می گفت: هر فشنگی باید در مغز دشمن شلیک شود و اسراف یک فشنگ حرام است. (3)

اطلاعات دقیق و سنجیده

شهید اسماعیل دقایقی
در آغاز عملیات گسترده ی کربلای 5 دو مأموریت عملیاتی به تیپ بدر سپرده شد؛ یکی در منطقه ی « موسیان» و دیگری در «هورالهویزه».
آقا اسماعیل برای پی گیری کارها و گره گشایی امور، بین این دو منطقه درآمد و رفت بود. روزی در منطقه ی « موسیان» به همراه بچه های اطلاعات - عملیات تا 30 متری دشمن نزدیک شد. هم چنین بر این، در یکی از ارتفاعات که نیروهای خودی ( ارتش) و دشمن مستقر بودند، شهید دقایقی بر این تصمیم شد که تا 30 متری نیروهای عراقی جهت شناسایی هر چه دقیق تر و بهتر برود.
او با شجاعت چنین تصمیمی را عملی کرد و این نبود مگر دلیری حیرت آور و تأکید فراوانش بر به دست آوردن اطلاعات دقیق و سنجیده. (4)

تدبیر مؤثر

شهید موسی نامجوی
سرانجام فعالیت نامجوی برای بازسازی دانشکده ی افسری آغاز شد و ما در کنار او شروع به کار نمودیم. در این مرحله کارها آن قدر زیاد بود که بعضی وقت ها تا ساعت 10 شب به منزل نمی رفتیم.
کار ما در کنار نامجوی با اساسنامه ی جدیدی برای دانشکده ی افسری شروع شد و نامجوی طرحی ریخت که دانشجویان جدید با دانشجویان قدیم ارتباط برقرار نکنند و افکار مخرّبی که احتمالاً در بعضی از دانشجویان قدیم بود، در دانشجویان جدید اثر نکند. لذا او دانشجویان را در محلی غیر از دانشکده اسکان داد و همزمان با آن، شروع به پاکسازی دانشجویان قدیم که دارای افکار آلوده و مخرّب بودند نمود. این کار بسیار موثر واقع شد و دیدیم که افسران فارغ التحصیل بعد از فرماندهی نامجوی، افسرانی بسیار ارزشمند و معتقد پرورش یافتند و هم اکنون اکثر آن ها در پست های مهم فرماندهی در سرتاسر ایران مشغول انجام وظیفه اند.
در آن ایام پیشنهاد شده بود به نامجوی - که درجه ی سرهنگ دومی داشت - درجه ی سرتیپی افتخاری بدهند که ایشان نپذیرفت و به درجه ی قانونی خود بسنده نمود و مثل بقیه، در مهرماه 59 به درجه سرهنگی ارتقاء یافت. (5)

پیشاپیش دسته

شهید محمود دولتی مقدم
آقا محمود آرزو داشت که همه خدا ترس باشند. فقط برای خدا کار کنند. او یک ولایتی بود. یک هیئتی به تمام معنا. دسته ی سینه زنی راه می انداخت و خودش پیشاپیش دسته با پای برهنه حرکت می کرد و نوحه می خواند. در سختی ها صبوری خاصی داشت. روحیه ی بالا و تدبیر به موقع در عملیات، از ایشان یک فرمانده ی شجاع ساخته بود و همه ی این ها را از مأنوس بودن با دعا و قرآن داشت. در ایام فراغت همه موقع او را می دیدم، قرآن می خواند. بیشتر مواقع نیروها را جمع می کرد و برای آن ها در مورد احکام و مسائل روز حرف می زد.
در عملیات هم همیشه او را در نوک پیکان حمله می دیدم. این طور نبود که نیرویش را خط بفرستد و خودش فقط فرماندهی کند. روزی از ایشان پرسیدم: « چرا شما جلوتر از همه به خط می روی؟»
با لبخند معنی داری گفت: « تا از عاشقان شهادت سبقت بگیرم و آنها را در مسابقه ی جهاد در راه خدا، پشت سر بگذارم.»
معنی جمله اش را هنگامی دریافتم که هنگامی سرکشی به چادرها او را دیدم که در نماز شب به سجده رفته بود و در همان حال، برآوردن حاجتش را با گریه و زاری از خدا طلب می کرد. (6)

پی نوشت ها :

1- هزار قله ی عشق، صص 89-87.
2- هزار قله ی عشق، صص 143-142.
3- هزار قله ی عشق، صص 145-144.
4- بدرقه ماه، ص 185.
5- مدرسه عشق، ص 129.
6- سفر سوختن، صص 114-113.

منبع مقاله :
مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، (1388)، سیره ی شهدای دفاع مقدس؛ 19، تهران: مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، چاپ دوم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
راهنمای خرید در مسقط بهترین بازارها و مراکز خرید
راهنمای خرید در مسقط بهترین بازارها و مراکز خرید
سفر به ساحل اژه؛ بلیط تهران به ازمیر
سفر به ساحل اژه؛ بلیط تهران به ازمیر
ماجرای برهنه شدن یک خانم در دانشگاه علوم و تحقیقات
ماجرای برهنه شدن یک خانم در دانشگاه علوم و تحقیقات
نسل زد و استکبار ستیزی، موافق یا مخالف
نسل زد و استکبار ستیزی، موافق یا مخالف
پاسخ های مقام معظم رهبری( دامت برکاته) به سوالات لانه‌ی جاسوسی
پاسخ های مقام معظم رهبری( دامت برکاته) به سوالات لانه‌ی جاسوسی
حکمت | وظیفه شناس باش! / استاد عالی
music_note
حکمت | وظیفه شناس باش! / استاد عالی
سردار سلامی: آمریکا را با کودتاهای ننگین در سراسر جهان می‌شناسیم
play_arrow
سردار سلامی: آمریکا را با کودتاهای ننگین در سراسر جهان می‌شناسیم
سردار سلامی: آمریکا نمی‌تواند ملت ما را تسلیم کند
play_arrow
سردار سلامی: آمریکا نمی‌تواند ملت ما را تسلیم کند
حزب‌الله خطاب به صهیونیست‌ها: "بیایید به بالا نگاه کنیم"
play_arrow
حزب‌الله خطاب به صهیونیست‌ها: "بیایید به بالا نگاه کنیم"
فیلم پربیننده از لحظه تخریب کنترل‌شده دکل برق فشار قوی
play_arrow
فیلم پربیننده از لحظه تخریب کنترل‌شده دکل برق فشار قوی
واکنش رونالدو به فریادهای «مسی مسی» هواداران الهلال در بازی با النصر
play_arrow
واکنش رونالدو به فریادهای «مسی مسی» هواداران الهلال در بازی با النصر
ایرانیان باستان چگونه با خط میخی بر روی لوح گلی می‌نوشتند؟
play_arrow
ایرانیان باستان چگونه با خط میخی بر روی لوح گلی می‌نوشتند؟
تصاویری که از تلفن همراه یکی از اعضای گروهک تروریستی جیش العدل در عملیات نیروهای امنیتی استخراج شد
play_arrow
تصاویری که از تلفن همراه یکی از اعضای گروهک تروریستی جیش العدل در عملیات نیروهای امنیتی استخراج شد
سرود «اینجا ایرانه» در جزیره بوموسی طنین‌انداز شد
play_arrow
سرود «اینجا ایرانه» در جزیره بوموسی طنین‌انداز شد
تصاویری از فوتبال بازی کردن سید حسن نصرالله
play_arrow
تصاویری از فوتبال بازی کردن سید حسن نصرالله