جلوه های تدبیر، مدیریت و فرماندهی شهدا
سوزن توپهای تانکها را برداشت!
شهید یوسف کلاهدوزشب از نیمه شب گذشته بود و خورشید روز 21 بهمن 57 چند ساعت دیگر طلوع می کرد. در آن هوای زمستانی نگهبان تانک هایی بودم که در محوطه ی پادگان صف کشیده بودند. تانک هایی که قرار بود فردا به خیابان ها بریزند و مردم را قتل عام کنند.
ناگهان دیدم سایه ای میان تانکها می جنبد. جا خوردم. وقتی سیاهی نزدیک شد دیدم یوسف کلاهدوز افسر نگهبان آن شب است. پا کوبیدم و احترام نظامی بجا آوردم. سلام و علیک کرد و رد شد. انگار عجله داشت. فکر کردم باید برای گشت زنی آمده باشد.
چند روز بعد شنیدم همه ی آن دویست دستگاه تانک خلع سلاح شده بودند. یعنی سوزن توپ هایشان را برداشته بودند و هنگامی که می خواستند به طرف مردم شلیک کنند دیده بودند که کار نمی کند.
چند سال از آن ماجرا گذشت. بعدها فهمیدم که کلاهدوز متوجه نقل و انتقالهایی در سطح پادگان می شود. می بیند به خدمه ی تانک ها آموزش جنگ شهری می دهند. حدس می زند باید موضوع مهمی در میان باشد. دلش می خواهد به اتاق فرمانده ی گارد شاهنشاهی برود و ببیند چه توطئه ای چیده اند. فکری به ذهنش می رسد.
به افسر نگهبان آن شب پیشنهاد می کند که به جایش بایستد. او هم می پذیرد و نگهبانی آن شب را به کلاهدوز می سپارد. به عنوان افسر نگهبان و به بهانه ی سرکشی به ساختمان، وارد دفتر فرمانده می شود او که زیرکانه اعتماد فرماندهان را جلب کرده بود مدتی آنجا درنگ می کند و با دیدن مدارکی که در کشوی میز فرمانده بود، پی به توطئه می برد. قرار بوده به مجلس شورا، رادیو و تلویزیون، فرودگاه، بیت امام (ره)، راه آهن و مخابرات مرکزی واقع در میدان توپخانه حمله شود و با قتل و کشتار وسیع غائله را ختم کنند.
تلفنهای داخل محوطه ی پادگان کنترل می شدند. کسی اجازه ی خروج از پادگان را نداشت ولی او به عنوان افسر نگهبان خارج می شود تا گشتی بزند. از درون یک باجه ی تلفن، خبر را به اطلاع دفتر امام (ره) می رساند. وقتی بر می گردد تشویش رهایش نمی کند. نمی تواند راحت بنشیند. به طرف تانک ها می رود و شروع می کند به خلع سلاح و دست کاری آنها، تازه می فهمیدم چرا آن شب با دیدن من مضطرب شده بود.
آن شب وقتی رژیم از ساعت چهار بعدازظهر اعلام حکومت نظامی کرد و امام (ره) فرمان داد که مردم به خیابانها بریزند، می توانم صورت کلاهدوز را مجسم کنم که در دل به خدمه ی آن تانک ها می خندیده است. درون چند تا از این تانکها فرماندهان گارد جاویدان بودند که به دست مردم گرفتار شدند و تانکهایشان به آتش کشیده شد. (1)
تفکیک وظایف و هماهنگی
شهید یوسف کلاهدوزروی هماهنگی تاکید خاصی داشت. می گفت وقتی یکی از قسمت ها بخشنامه ای صادر می کند، باید با سایر قسمت ها هماهنگی کرده باشد تا در تضاد با وظایف و کارکرد یکدیگر نباشند.
می گفت: « بدون هماهنگی، هر چه خرج می کنیم و زحمت می کشیم هدر می رود.»
آئین نامه اجرایی خیلی از قسمت ها را او تدوین کرد. طوری در تفکیک وظایف استادی به خرج می داد که انگار از سالها قبل خودش را آماده کرده بود برای تشکیل سپاه اسلام و به وجود آوردن تشکیلات آن.
با توجه به حال و هوای اوایل انقلاب بعضی از برادران پاسدار که با کلاهدوز از نزدیک آشننا نبودند تعجب می کردند که یک نفر که قبلاً ارتشی بوده حالا در رده ی فرماندهی سپاه قرار گرفته و به امورات آن سروسامان می دهد. ولی او در عمل نشان داد که یک پاسدار است و لباس و آرم و این چیزها برایش مهم نیستند. (2)
نقش تعیین کننده در سازماندهی سپاه
شهید یوسف کلاهدوزاز کلاهدوز در سازماندهی زیر مجموعه ی سپاه استفاده ی بسیاری کردیم. یادم هست وقتی می خواستیم برای تدارکات سپاه برنامه ریزی کنیم اولین برنامه را از کلاهدوز گرفتم و زمانی که افسر لجستیک نداشتیم از او خواهش کردم یک دوره اصول لجستیک ارتش را به من درس بدهد. همان اصول را با تغییراتی در سپاه به کار بردم که در عمل خیلی هم پر ثمر بود.
یک روز از طرف ارتش مرا به یکی از جلسات دعوت کردند و پرسیدند چطور ما می توانیم سپاه را به راحتی تدارک کنیم در حالی که ارتش با همه ی امکاناتش نمی تواند.
من اصول لجستیک ارتش را روی تخته سیاه نوشتم و توضیح دادم که در کدام نقاط تصمیم گیری، ضعف دارند. البته همه ی اینها در اثر مشورت هایی بود که با کلاهدوز داشتم.
او می گفت: باید همه ی امکانات یک ارتش منظم را فراهم کنیم و دانشکده های مختلف از جمله دانشکده افسری، فرماندهی و ستاد و ... داشته باشیم و چون در آن زمان سپاه پاسداران دانشکده نداشت از فارغ التحصیلان دانشکده ی افسری ارتش سهمیه می گرفتیم که این هم از طرح های کلاهدوز بود و دلیلی دیگر بر نقش تعیین کننده ی او در سازماندهی سپاه. (3)
تشکیل یگانهای رزمی سپاه
شهید یوسف کلاهدوزما ارتشی ها وقتی می دیدیم پاره ی تنمان در سپاه و در یک مرکز حساس مشغول به خدمت است احساس رضایت می کردیم. به کرات با هم جلسه داشتیم. راجع به سازمان سپاه با ما مشورت می کرد. اولین کسی که مساله تشکیل یگانهای رزمی مدرن را در سپاه مطرح کرد، کلاهدوز بود. (4)
نگاه به آینده
شهید یوسف کلاهدوزعلاوه بر دقت در جزئیات امور، نوعی وسعت دید جهانی هم داشت. می دانست که آمریکا برای به شکست کشاندن انقلاب به آب و آتش هم خواهد زد. بنابراین همان اوایل برای مواجهه با جنگ های داخلی احتمالی، پیشنهاد آموزش های پارتیزانی را مطرح کرد. جزواتی هم در این زمینه تهیه کرده بود تا در آموزش افراد مورد استفاده قرار گیرد.
یک بار گفت: « احتمال دارد با جنگ های داخلی رو به رو شویم، مسلماً در جنگ های داخلی با فنون چریکی سروکار خواهیم داشت و آموزش آنها برای سپاه ضرورت دارد.»
بعدها دیدم غائله ی کردستان و گنبد و به دنبال آنها درگیری خوزستان پیش آمد. برایم ثابت شد استدلال او صحیح بوده و نیروهای آموزش دیده در آن روزها بسیار موفق بودند. (5)
به آینده و ارزشها باید توجه داشت
شهید یوسف کلاهدوزدر به وجود آمدن تشکیلات سپاه پاسداران نقش اساسی داشت. اولین اساس نامه ی سپاه را که درصد صفحه خلاصه می شد، می نوشت. ماه ها روی پیش نویس فکر کرد و هر قدر دیگران اصرار کردند که زود چیزی تهیه کنیم و کار تمام شود، قبول نکرد و به کیفیت کار توجه زیادی داشت.
موقع تهیه ی آرام سپاه و نام گذاری آن می گفت: « اینها مسائل کوچکی نیست. باید در هنگام طرح اینها به دور دست ها توجه داشته باشیم. چیزی نیست که فردا از یادها برود ... باید در این گونه امور نظر به ارزشهای اصیل اسلام داشته باشیم.»
طرح بسیج نیز از طرح هایی بود که در اساس نامه پیش بینی شده بود. بر مبنای آن اعضای سپاه به دو گروه تبدیل می شدند: یکی اعضای ثابت و دیگری اعضای داوطلب و نیمه وقت. در همان طرح اولیه، به « بسیج صد هزار نفری» توجه شده بود. وقتی فرمان امام (ره) در مورد تشکیل بسیج صادر شد از قبل آمادگی ایجاد چنین نیرویی را داشت.
در تمام این کارها، انگار سالها فکر کرده بود و حال با استادی تمام حاصل مطالعاتش را جامه ی عمل می پوشاند. (6)
پی نوشت ها :
1- هاله ای از نور، ص 55.
2- هاله ای از نور، ص 67.
3- هاله ای از نور، ص 81.
4- هاله ای از نور، ص 84.
5- هاله ای از نور، ص 85.
6- هاله ای از نور، ص 88.
مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، (1388)، سیره ی شهدای دفاع مقدس؛ 19، تهران: مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، چاپ دوم