سال نهم هجری، غزوه ی تبوک و عملکرد منافقان (1)

در اوضاع و احوال دشوار و بحرانی است که صادق از منافق، مرد از نامرد و ... تمیز داده می شود و در موقعیتهای زیر نیز منافق از مؤمن، مرد از نامرد و ... قابل تمیز است.
شنبه، 10 خرداد 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سال نهم هجری، غزوه ی تبوک و عملکرد منافقان (1)
 سال نهم هجری، غزوه ی تبوک و عملکرد منافقان (1)

 






 

مواقع آشکاری چهره ی منافقان

در اوضاع و احوال دشوار و بحرانی است که صادق از منافق، مرد از نامرد و ... تمیز داده می شود و در موقعیتهای زیر نیز منافق از مؤمن، مرد از نامرد و ... قابل تمیز است.
هرگاه فضای زیستی، اجتماعی، سیاسی و زمانی چنان باشد که منافق احساس ترس نکند؛ هرگاه منافق احساس کند عطوفت جریان حق به حدّی زیاد است که به نفاقش با دیده ی اغماض نگاه می شود؛ هرگاه منافق احساس کند راهی که پیش روی صادقیان و اهل حق قرار دارد، بسیار دشوار است و از منفعت دنیای تهی می باشد؛ هرگاه منافق احساس کند لذتها و منافع دنیایی او با پیمودن راه حق، دچار کاستی یا عدم می گردد؛ هرگاه منافق احساس کند فضای سست و لغزانی یافته است که اگر سیمای واقعی خودش را نشان دهد، خطری برایش نخواهد بود و ... .

تحرک شدید منافقان

این مقدمه ی کوتاه را آوردیم تا بگوییم که در سال نهم هجری در مدینه وضعیتی پدید آمد که سبب خیزش موج جدیدی از نفاق شد. در این سال، جبهه ی نفاق بسیار گسترده تر، سازمان یافته تر و خطرناکتر شد و کار به جایی رسید که نه تنها تصمیم به قتل پیامبر گرفته و نقشه و برنامه ی مربوط تدوین شد، بلکه منافقان عملیات مورد نظر را نیز شروع کردند و چیزی نمانده بود که نقشه ی خطرناک آنها عملی شود. منافقان در آخرین ساعتها و آخرین دقایق انتظار برای شروع عملیات بودند که خداوند از طریق وحی، پیامبرش را از توطئه آگاه نمود و حضرت رسول نیز با تدبیر ویژه ای نقشه ی عملیاتی منافقان را خنثی کرد. غیر از گستردگی، سازمان یافتگی و سهمناکی نفاق سال نهم هجری، می توان ویژگیهای دیگری هم برای آن سال ذکر کرد. برقرار شدن پیوند بین منافقان مدینه با برخی یهودیان و مسیحیان و حتی ایجاد نوعی تعامل و ارتباط با عناصر و عوامل قدرتهای بیگانه همچون روم، یکی از ویژگیهای نفاق سال نهم است. پدید آمدن گروه تازه ای از منافقان و آرایش آنها در برابر رسول خدا و مؤمنان و اتحاد منافقان قدیم و جدید نیز از دیگر ویژگیهای نفاق سال نهم است. به طور کلی باید گفت که در این سال، منافقان به منظور رسیدن به اهداف اصلی خود که برانداختن دولت اسلامی مدینه و پایان دادن به حیات مسلمانان بود، به دنبال بروز عینی تر و آشکارتر، به دنبال قدرت نمایی بیشتر، ایجاد ارتباط وتعامل بیشتر (در داخل و خارج) با سایر دشمنان اسلام بودند تا به اهداف گسترده و نهایی خود برسند.
اکنون پرسش این است که سال نهم هجری در مدینه چه گذشت و چه اوضاع واحوالی بود که منافقان خیز جدید برداشته بودند. اگر بگوییم در آن سال دولت اسلامی مدینه ضعیف شده و منافقان با استفاده از کم شدن قدرت مسلمانان، جرأت بروز بیشتر یافته بودند، بسیار بعید و غیرقابل قبول است؛ زیرا در این سال، دولت اسلامی مدینه به تازگی به بزرگترین پیروزی خود یعنی فتح مکه در سال هشتم هجری دست یافته بود و دیگر در کل شبه جزیره ی عربستان قدرت قابل توجهی در برابر خود نداشت. همین امر سبب شده بود که شبه جزیره ی عربستان با سرعت به سمت اسلامی شدن کامل به پیش برود. تأثیر فتح مکه در قدرتمند شدن دولت اسلامی مدینه به حدی بودکه در سال نهم هجری دهها هیأت نمایندگی (وفد) از سوی قبایل مختلف اعراب شبه جزیره، رهسپار مدینه شدند تا مسلمان شدن و یا تسلیم بودن قبایل خود را نسبت به رسول اکرم و دولت اسلام مدینه اعلام کنند. به همین دلیل، سال نهم را عام الوفد (سال اعزام هیأتهای نمایندگی اعراب به مدینه) نامیده اند. از سوی دیگر، دولت اسلامی مدینه در این سال به قدری توانا شده بود که درصدد نبرد با امپراتوری روم برآمد و برای این منظور، توانست حداقل سی هزار رزمنده (برخی این تعداد را چهل هزار و بعضی نیز هفتاد هزار و حتی صد هزار نوشته اند) و بیست و دو هزار اسب و شتر آماده کند و به غزوه ی تبوک بفرستد. بنابراین، احتمال ضعیف شدن قدرت دولت اسلامی در آن سال، نمی تواند مورد قبول واقع شود. اکنون که موضوع ضعیف شدن قدرت دولت اسلامی در سال نهم هجری منتفی است، پس حدسهای زیر درباره ی خیزش منافقین در سال نهم هجری قابل طرح است.

1- افشای چهره ی واقعی منافقان، ویژگی مشترک نبرد احد و تبوک

با توجه به این که حیات رسول اکرم بتدریج در حال پایان یافتن بود و آن حضرت سالهای آخر عمر خود را می گذراند، شاید پیامبر خدا قصد داشته است زمینه ی ابتلا و آزمایش مسلمانان را با در پیش گرفتن سیاستها و تدبیرهای ویژه فراهم آورد تا اکثر منافقان خطرناک به خوبی شناخته شوند. این امر می توانست کمک بزرگی به دولت اسلامی در آینده بنماید تا بعد از رسول اکرم منافقان نتوانند در پوشش مسلمانی علیه اسلام اقدام کنند. این حدس زمانی قابل تأمل می شود که بدانیم یکی از اهداف مهم غزوه ی تبوک، آزمودن مسلمانان و تمیز دادن منافقان از صادقان و مؤمنان بود؛ همچنان که در جریان نبرد احد نیز آزمونی واقع شد و چهره ی واقعی بساری از منافقان آشکار شد.

2- شایعه ی حمله ی قریب الوقوع ابرقدرت غرب (روم) به دولت اسلامی، منافقان را گستاخ و پرتحرک کرد

به سبب شایعات، تبلیغات و اخبار مکرری که در آن سال پیرامون حمله ی قریب الوقوع امپراتوری روم (ابرقدرت آن روز دنیای غرب و مسیحیت) به مسلمانان و دولت اسلامی وجود داشت، فضای کاذبی در مدینه ایجاد شده بود و منافقان به این فضای کاذب، دلخوش کرده و به تحرکات گستاخانه ی خود، شدّت بخشیده بودند. به عبارت دیگر، چه بسا منافقان تحت تأثیر اخبار مکرری که از حمله ی قریب الوقوع روم می رسید، جرأت بیشتری برای ابراز اهداف و نیات باطنی خود پیدا کرده بودند.

3- احتمال تسلط کامل اسلام بر شبه جزیره ی عربستان

احتمال دیگری که می توان مطرح کرد، این است که چه بسا در آن سال، منافقان احساس کردند اسلام دارد کل شبه جزیره ی عربستان را می گیرد و اگر دیر بجنبد، همه چیز به نفع اسلام تمام خواهد شد و بعد از سپری شدن این مرحله، به هیچ وجه قادر به بازگرداندن اوضاع به حالت قبل (حالت قبل از اسلام) نخواهند بود؛ بنابراین، از سر اضطرار و ناچاری به آخرین وگسترده ترین تحرکات دست زدند.

4- احساس خطر از قدرت دولت اسلامی

چهارمین احتمال قابل طرح و قابل تأمل این است که در آن سال، مجموع دشمنان رسول خدا و اسلام، اعم از منافقان، یهودیان، مسیحیان، رومیان، کفار شبه جزیره ی عربستان و کلیه ی افراد و گروههایی که به نوعی با دولت اسلامی مدینه مشکل داشتند، با یکدیگر ارتباطها و هماهنگیهایی پیدا کردند تا به گمان خود، تکلیفشان را با دولت اسلامی روشن کنند و با یاری یکدیگر، اسلام و مسلمانی را از میان بردارند. این احتمال، آن گاه قابل فهم تر می شود که از یک سو به وقایع و مسائل سال نهم با دقّت بیشتر بنگریم؛ و از سوی دیگر، جایگاه تاریخی آن سال را از نظر دور نداریم، مهمترین عاملی که اهمیت و جایگاه تاریخی سال نهم را برای ما روشن می کند، موضوع فتح مکه است. فتح مکه در سال هشتم هجری یک زلزله ی بسیار بزرگ در شبه جزیره ی عربستان بود؛ حتی شعاع این زلزله و تأثیر سیاسی و روانی آن، به خارج شبه جزیره ی عربستان مثل شام، روم و ... نیز رسید. چون فتح مکه در ماههای پایانی سال هشتم هجری در ماه رمضان واقع شد، تأثیر واقعی آن در سال نهم بود، زیرا قاعدتاً مدتی لازم بود تا اخبار کامل آن به سراسر شبه جزیره ی عربستان و سرزمینهایی همچون شام، روم، بین النهرین و ...و برسد. مدتی هم لازم بود تا عظمت این واقعه، درک و در اذهان تجزیه و تحلیل شود و سپس به مرحله ی واکنش ذهنی، روانی، عملی و ... منجر گردد. بنابراین، سال نهم هجری، برهه ای محسوب می شود که مجموع دشمنان اسلام اعم از داخلی و خارجی، پس از ارزیابی اوّلیه از زلزله ی بزرگی که در پی فتح مکه رخ داده بود، توانستند واکنش عملی و روانی بروز دهند تا شاید بتوانند اوضاع را به وضعیت پیشین برگردانند و یا آن که جلوی گسترش موج اسلامی و فزونی قدرت دولت اسلامی را بگیرند.

رفت وآمدها و تحرکات جاسوسان ابرقدرت غرب در مدینه

آن دسته از مسائل و حوادث سال نهم هجری که به ما در فهم چهارمین احتمال کمک می کند، فراوان است. خلاصه و فهرست برخی حوادث مذکور چنین می باشد:
در آن سال، منافقان و یهودیان و مسیحیان و رومیان و ... با یکدیگر ارتباط معنادار و قابل تأملی پیدا کردند. در آن زمان، رفت و آمد بین مدینه از یک سو و شام و روم از سوی دیگر، بسیار زیاد شد و از طریق همین رفت و آمدها بود که آماده شدن روم برای حمله به دولت اسلامی به طور گسترده شایع شد. در آن سال، هیأتهای نمایندگی قبایل عرب به طور وفور رهسپار مدینه شدند که شاید بعضی از آنها تحت این پوشش، می خواستند از وضعیت مدینه و نیروهای مخالف دولت اسلامی آن جا، اطلاعاتی به دست آورند ویا ارتباطاتی برقرار سازند. در سال نهم هجری به اشاره و راهنمایی کسی که از مدینه به روم گریخته بود تا با کمک امپراتوری روم به مدینه لشکرکشی کند، مسجد ضرار ساخته شد. در همین سال، ارتباطات معنادار بین مدینه و سایر نقاط و همچنین حساسیتها و تحریکات و نفوذ پنهانی دشمنان در مدینه چنان شد که اگر کسی به دلیل خطاهایش، مورد بی مهری موقت و تأدیب رسول اکرم قرار می گرفت، فوراً از جانب عوامل روم به او نامه نوشته می شد تا جذب دشمنان شود. در سال نهم هجری بود که دولت اسلامی مدینه با سختیها و مشکلات فراوان، سپاهی تدارک دید تا به مرزهای روم برود. در ظاهر، هدف این سپاه جلوگیری از حمله ی احتمالی روم بود، ولی این امر می توانست اهداف نمایشی و رزمایشی نیز داشته باشد تا منافقان و همه ی دشمنانی که در آن سال متحد شده بودند، این پیام را دریافت کنند که دولت اسلامی قوی تر از آن است که اتحاد و اجماع منافقان و ...، بتواند خدشه ای به قدرت آن وارد آورد. بالاخره، در سال نهم هجری بود که سردسته ی منافقان (عبدالله بن ابی) با گستاخی تمام لشکرگاه مستقل از لشکرگاه دولت اسلامی مدینه (به هنگام عزیمت سپاه به تبوک) تشکیل داد و ضمن ابراز قدرت آشکار نظامی و انسانی در برابر رسول خدا، تبلیغات گسترده ای علیه توانایی نظامی دولت اسلامی مدینه به راه انداخت و در عوض از قدرت نظامی فوق العاده ی سپاه روم سخن به میان آورد وگفت: محمّد گمان می کند جنگیدن با روم، امری سهل و بازیچه است. به خدا سوگند، من از همین حالا، روزی را می بینم که همه ی یاان محمّد اسیر سپاه روم شده وبه فلاکت افتاده اند.
غیر از آنچه بر شمردیم، حوادث و مسائل دیگری هم وجود دارد که به ما کمک می کند تا پیرامون چهارمین احتمال، تأمل بیشتر نماییم، ولی به ذکر همین مقدار اکتفا می کنیم و اکنون درباره ی بعضی از حوادث و مسائلی که با اشاره از آنها گذشتیم، بحث بیشتری ارائه می نماییم. البته باید به این نکته هم توجه شود که علاوه بر چهار احتمالی که درباره ی علت خیزش گسترده ی موج نفاق در سال نهم ذکر شد، احتمالهای دیگری هم می تواند قابل طرح باشد؛ همچنان که شاید عوامل و مسائل دیگری هم وجود داشته است که اساساً برای ما که آن عصر را ندیده ایم، قابل درک نیست و حجابهای تاریخی و زمانی و ... مانع دسترسی ما به آن عوامل باشد.
غیر از برخی سریه ها (آن دسته از مأموریتها و عملیات نظامی دولت اسلامی مدینه که بدون حضور رسول خدا، ولی به دستور آن حضرت انجام می گرفت) که از حوادث سال نهم، بویژه تحرکات نفاق آمیز آن سال، ساختن مسجد ضرار و ... را می توان در قالب غزوه ی تبوک توضیح داد؛ زیرا هر یک از حوادث و مسائل مذکور به نوعی با این غزوه مرتبط است.

جنگ طلبی های امپراتور روم علیه مسلمانان

در سال نهم هجری، بویژه در ماههای میانی این سال، اخبار و شایعات فراوانی به مدینه میرسید که همه ی آنها پیام واحدی داشتند. پیام واحد این بود که امپراتور روم، هرقل اوّل (هراکلیوس) تصمیم جدّی گرفته است به شبه جزیره ی عربستان و دولت اسلامی حمله کند. طبق همین خبرها و شایعات، در مدینه بحث این بود که امپراتور روم شرقی حقوق یک سال سپاهش را از پیش پرداخت کرده و قبایل عرب شمال شبه جزیره ی عربستان و حدود شامات را هم متحد ساخته است. بزودی حمله را آغاز کرد. این اخبار را بیش از همه، بازرگانان و کاروانیانی که از شام و روم و ... به مدینه می آمدند، پخش می کردند. گرچه بعداً روشن شد که این اخبار و شایعات، اساسی نداشته است، ولی با توجه به قرینه هایی که وجود داشت و با توجه به اوضاع و احوال سیاسی منطقه، چنین امری نمی توانست بعید باشد؛ زیرا از یک سو در سال ششم هجری بین اسلام و روم، برخوردها و مسائلی (نامه ی رسول اکرم به قیصر روم در سال ششم هجری که منجر به بعضی حوادث در روم شد، جنگ موته در سال هشتم هجری که در پی برخورد شدید نظامی مسلمانان و رومیان و عوامل آنها پدید آمده بود) به وقوع پیوست؛ و از سوی دیگر، هرقل نیز فردی جنگ طلب محسوب می شد. همین هرقل بود که با ایران و شاه ساسانی جنگها کرده و تجربیاتی کسب نموده بود. هرقل در اوّلین دوره ی جنگ با ایران، شکست سختی خورده و مصر و فلسطین و شام را از دست داده بود؛ حتی پایتخت وی نیز به محاصره ی ایرانیان درآمد. با این حال، این مرد جنگ طلب، آرام نگرفت و بار دیگر با ایران وارد جنگ شد که موفقیتی به دست نیاورد. هرقل از عدم موفقیت در جنگ، ناامید نشد و باز هم با ایران وارد جنگ شد. این بار توانست سپاه ایران را شکست دهد و حتی صلیب مقدس را که ایرانیان از رومیان گرفته بودند، بازپس بگیرد و با شادمانی به بیت المقدس برگرداند. به هر حال، پیروزی هرقل بر شاه ساسانی و روحیه جنگ طلبی او، قاعدتاً این امپراتور را بیش از گذشته مغرور و گستاخ و جنگ طلب کرده بود. بنابراین، در چنین اوضاع و احوالی، هیچ کس نمی توانست شایعات و اخبار مربوط به تجهیز و حرکت سپاه روم به سوی شبه جزیره ی عربستان را بعید بداند و خوش خیال باشد.

جنگ روانی منافقان بر علیه مسلمانان

اخبار و شایعات مربوط به تجهیز و عزیمت قریب الوقوع سپاه روم و عوامل آن به سمت مرزهای دولت اسلامی، واکنشهایی در مدینه داشت. واکنش منافقان و مجموع دشمنان پیدا و پنهان اسلام، ابراز شادمانی عیان و نهان و اقدامات گسترده ی تبلیغی و جنگ روانی برای مأیوس کردن و ترساندن مسلمانان بود. علاوه بر این، آنها پیوسته از قدرت بیش از حدّ سپاه روم و توان فوق العاده ی هرقل و تشکیلات نظامی و مالی و تجهیزاتی و اداری آن سخن می گفتند و چنین وانمود می کردند که اگر همه ی مسلمانها نیز در برابر ارتش روم صف آرایی کنند، در یک چشم بر هم زدن، نابود و اسیر خواهند شد و زنان و مردان مسلمان افتخاری جز این نخواهند داشت که در خانه ی اشراف و نظامیان رومی به خدمتکاری و بردگی مشغول شوند.

مقابله عملی و فرهنگی رسول خدا با جنگ روانی دشمنان

در چنین ایامی، تلاش رسول اکرم و همه ی پیروان راستین و شجاع آن حضرت چیزی غیر از این نبود که بدون واهمه و با تجهیز قوای لازم، آماده ی مقابله و نبرد با روم شوند. در ضمن، رسول اکرم و پیروان صادق آن حضرت بر خود واجب می دانستند با اقدامات تبلیغی، روانی و عملی منافقان و همه ی دشمنان اسلام مقابله کنند تا مردم گفتار یأس، ترس و خودباختگی و انفعال نشوند. با این حال، جنگ روانی و تبلیغی منافقان و دشمنان، بر ذهن و رفتار برخی تأثیر منفی نهاد. همین موضوع، سبب پدید آمدن برخی آشفتگی شد و بر سختیها و مشکلات تجهیز قوا در مدینه افزود؛ یعنی از عوامل کراهت و عدم تمایل افرادی نسبت به غزوه ی تبوک گردید.

بهانه های سست برای فرار از جهاد

هنگامی که رسول اکرم تصمیم گرفت به منظور مقابله با تهدیدات واقعی و یا احتمالی روم، سپاه مجهزی فراهم کند، با مشکلات فراوان رو به رو شد؛ زیرا بسیاری به بهانه های مختلف از آماده شدن خودداری می کردند و غیر از مؤمنان راستین، هر کسی می خواست چیزی را بهانه کند و از جهاد طفره برود. بعضی نداشتن توشه و توان را و برخی دوری راه - که حدود 700 کیلومتر بود - و گرمای شدید تابستان را بهانه می کردند؛ عده ای قدرت و کثرت سپاه روم را مطرح می نمودند؛ گروهی نیز موضوع رسیدن محصولات زراعی و باغی و لزوم برداشت آنها را پیش می کشیدند؛ حتی جماعتی ضعف روحی و روانی خود را مطرح می کردند و می گفتند اگر زنان رومی را ببینند، شیفته ی آنها می شوند و نمی توانند از گناه دست بکشند؛ بنابراین بهتر است که از جنگ صرف نظر کنند. بدین ترتیب، هر کس بهانه ای می آورد. گویی تبلیغات و جنگ روانی منافقان و دشمنان تا حدود زیادی بر انسانهای ساده لوح، عافیت طلب و بهانه جویی که ایمان قوی نداشتند، تأثیر نهاده بود. کلاً باید گفت که بی میلی به جنگ چنان شدید بودکه مورخان اوّلیه ی عصر اسلامی عبارت از «کراهت عظیم مردم» را درباره ی این بی میلی به کار برده اند.

بیماریها و خطرهایی که با این رزمایش نظامی از بین رفت

با این حال، رسول اکرم مصمم به تجهیز قوا و حرکت به سوی تبوک بود؛ زیرا اگر هم موضوع تجهیز و حرکت سپاه روم به سوی مرزهای دولت اسلامی، در حد شایعه و خبری بی اساس - همان طور که بعداً همین موضوع ثابت شد - بود، به علل مختلف، حرکت به سوی روم ضرورت داشت. اگر رسول اکرم و سپاه اسلام به سوی روم نمی رفت و قدرت نمایی نمی کرد، از نظر روانی و عملی، تأثیر منفی و مهلک آن قطعاً از یک شکست بزرگ نظامی بیشتر بود و شاید هم نرفتن رسول خدا به مقابل امپراتور روم، سبب از هم گسیختگی غیرقابل جبران جامعه ی اسلامی مدینه می شد. همان طور که اشاره کردیم، در آن زمان، تبلیغات و جنگ روانی منافقان، یهودیان، مسیحیان و مجموع دشمنان اسلام چنان بود که بسیاری فریب خورده، کثیری ترسیده، و منفعل شده، جمعی گرفتار خودباختگی و گرفتار ضعف ایمان شده، گروهی نسبت به توانایی و اقتدار دولت اسلامی دچار تردید شده، و خلاصه این که بسیاری به انواع بیماری روانی و فرهنگی گرفتار شده بودند و اگر رسول خدا و سپاه تحت فرمانش با قدرت و اقتدار کامل به سوی مرزهای روم نمی رفت، قطعاً این بیماریها به مرز بسیار خطرناک می رسید و دشمنان می توانستند آثار ویرانگر یک شکست نظامی را بدون کوچکترین درگیری نظامی بر جامعه ی اسلامی تحمیل کنند.

جبهه ی متحد داخلی در مقابل پیامبر خدا

در آن زمان، تبلیغات و جنگ روانی مجموعه ی دشمنان داخلی و خارجی دولت اسلامی مدینه چنان بود که آنها به گمان خود می خواستند رسول اکرم را نیز از قدرت سپاه روم بترسانند و گرفتار انفعال و آشفتگی روحی کنند. بعضی نیز واقعاً گمان می کردند رسول اکرم می ترسد و هرگز از مدینه بیرون نخواهد رفت. گروهی از یهودیان و منافقان، پیوسته در گوشه و کنار جامعه می گفتند: اگر محمّد راست می گوید: اگر ادعایش در پیامبر بودن دروغ نیست، اگر جرأت دارد و ...، به سمت مرزهای روم برود که آن جا محشر است و بزودی سپاه بزرگی از آن سرزمین به سوی مدینه حرکت خواهد کرد.

رزمایش نظامی با نتایج شگفت انگیز!

تصور کنیم اگر این باور کاذبی که منافقان، یهودیان و مجموعه ی دشمنان اسلام و همچنین برخی افراد ساده لوح و ضعیف النفس پیدا کرده بودند، عمومیت بیشتر می یافت، جامعه ی اسلامی مدینه به چه وضع نابسامانی گرفتار می شد. تصور کنیم که اگر رسول اکرم در چنین اوضاع و احوالی با قاطعیتی بی نظیر، آن همه موانع را کنار نمی زد و با اقتدار تمام، بزرگترین سپاه دوران رسالت خود را تجهیز و به سوی مرزهای روم نمی رفت و جلوی دیدگان رومیها و عوامل متعدد آنها در منطقه، آن همه قدرت نمایی نمی کرد، زبان درازی، دست درازی، تجاوزات و توطئه چینی های منافقان، یهودیان، مسیحیان، اعراب و مجموعه ی دشمنان اسلام تا چه حدّ می شد و احساس زبونی مسلمانان به چه میزان می رسید. بنابراین، فارغ از این موضوع که اخبار و شایعات مربوط به حمله ی قریب الوقوع روم، واقعی بود یا نه، غزوه ی تبوک - بویژه با توجه به توانایی دولت اسلام در تجهیز سپاه بزرگ در آن وضعیت دشوار - دستاوردهای عظیمی داشت؛ دستاوردی که شاید در جریان یک پیروزی واقعی نظامی نیز به سختی رخ می نماید؛ زیرا در عملیات نظامی که منجر به پیروزی می شود، معمولاً با عواقب منفی و زیانبار (مثل از دست رفتن نیروهای رزمی، تجهیزات و ... ) نیز رو به رو هستیم، ولی در جریان غزوه ی تبوک، دولت اسلامی مدینه از آثار مثبت پیروزی برخوردار شد، ولی از عواقب منفی آن گذر کرد. کلاً باید گفت که دستاوردها و آثار نیک غزوه ی تبوک (که مبین اهداف آن نیز محسوب می شود) چنین است.
1- در جریان این غزوه، اقتدار نظامی و توانایی دولت اسلامی در تجهیز و بسیج سپاه بزرگ آشکار شد؛، آن هم در بدترین اوضاع و احوال اقتصادی (به دلیل بروز قحطی در مدینه و تنگنای مالی دولت اسلامی) و در حالی که منافقان و مجموع دشمنان داخلی و خارجی، به طور گسترده مردم مدینه را به سرپیچی از فرمان پیامبر، تحریک و تشویق می کردند تا به جهاد نروند.
2- با عزیمت سپاه اسلام به تبوک، این موضوع اثبات شد که بر خلاف تصور و تبلیغ منافقان، یهودیان و مجموع دشمنان اسلام - حتی بر خلاف تصور رومیان - رسول اکرم و پیروان راستین آن حضرت ذره ای هراس از رویارویی با ارتش مجهز روم ندارند و نه تنها به استقبال نبرد می روند، بلکه امیدشان به پیروزی بر سپاه روم بسیار است.
3- با پدید آمدن غزوه ی تبوک، رومیان هم حساب کار خودشان را کردند و اگر واقعاً نیت سوئی داشتند، از کار خود منصرف شدند و به این نتیجه رسیدند که دولت اسلامی مدینه قوی و پیامبر نیز زنده است؛ زیرا پیش از این، برخی در شام و روم شایع کرده بودند که پیامبر رحلت نموده است و دولت اسلامی در نهایت ضعف و آشفتگی سیاسی و مالی قرار دارد و اگر حمله ای به آن شود، بسرعت از هم می پاشد.
4- غزوه ی تبوک، آثار همه ی تبلیغات و جنگ روانی منافقان و دشمنان را خنثی کرد و بسیاری از مسلمانان را از خودباختگی و انفعال بیرون آورد.
5- غزوه ی تبوک، انسجام و تحرکات رو به گسترش منافقان و یهودیان و همه ی دشمنان را از بین برد.
6- غزوه ی تبوک، قدرت بی نظیر دولت اسلامی را بار دیگر به رخ آن دسته از قبایل عرب که هنوز مسلمان نشده بودند، کشید. به همین دلیل، پس از این غزوه، دوباره اعزام هیأتهای نمایندگی به مدینه و اظهار اسلام و اعلام تسلیم، شدّت گرفت.
7- با پدید آمدن غزوه ی تبوک، چهره ی واقعی بسیاری از افراد مشخص و نفاق آنها آشکار شد و آزمایش خوبی صورت گرفت.
8- با وقوع غزوه ی تبوک، دولت اسلامی از حالت یک نیروی سیاسی، حکومتی و نظامی داخل شبه جزیره ی عربستان، بیرون آمد و به عنوان یک نیروی سیاسی، نظامی، حکومتی و فرهنگی منطقه ای که می تواند با بزرگترین قدرتهای جهانی درافتد، مطرح شد.
به هر حال، جنگ تبوک آثار نیک فراوان داشت که بخشی از آن را بر شمردیم.
اگر بخواهیم گام به گام با غزوه ی تبوک همراه شویم و حوادث و مطالب آن را مرحله به مرحله پی گیری کنیم، متوجه خواهیم شد که نفاق و همه ی آنچه تا کنون به طور کلی در این باره بیان کردیم، همراه این غزوه بود.

تدبیر زیبای ضد جنگ روانی دشمن

روش رسول اکرم در غزوه ها و لشکرکشی ها این بودکه معمولاً هدف و مقصد را به منظور رعایت اصل غافلگیری نظامی، رعایت مسائل حفاظتی و امنیتی و ... اعلام نمی شد، ولی در غزوه ی تبوک، از اوّل و از همان زمان که حرت تصمیم به تجهیز سپاه گر فتند، اعلام فرمودند که هدف، جنگ با روم است. مورخان نوشته اند چون راه دور و دشمن بزرگ و زمان لشکرکشی نیز به سبب گرما نامناسب بود، رسول اکرم عمداً مقصد را اعلام کردند تا مسلمانان از قبل به دشواریها و بزرگی سفر جنگی تبوک آگاه شوند و با آمادگی وتجهیزات کافی عزیمت کنند. از جانبی شاید رسول اکرم این هدف را هم داشته اند که به خاطر همان اوضاع و احوالی که در مدینه وجود داشت، به منافقان، یهودیان و همه ی دشمنان اسلام، اقتدار نظامی و قوّت روحی و روانی مسلمانان را نشان داده و با تدبیر زیبا، به طور غیرمستقیم، تبلیغات دشمنان را خنثی واعلام کنند که هیچ هراسی از رویارویی با روم در بین مسلمانان نیست.

بهانه ای منافقانه برای فرار از جهاد

رسول اکرم در همان روزهایی که مشغول تجهیز قوا در مدینه بودند، در صورت برخورد با سران نفاق، از آنها می خواستند آماده ی عزیمت شوند؛ ولی آنها، انواع بهانه ها را مطرح می کردند تا از جنگ فرار کنند. به عنوان مثال، روزی رسول خدا، جدّ بن قیس را - که از سران نفاق بود - دیدند و به او فرمودند: ای جد بن قیس ! آیا نمی خواهی آماده ی جنگ با بنی اصفر (رومیان) شوی؟
جد بن قیس با گستاخی پاسخ داد: ای رسول خدا، مرا گرفتار فتنه و گناه مکن! اجازه بده در مدینه و نزد خانواده ام بمانم. همه ی خویشان و اهل قبیله ی من می دانند که حرص و عشق زیادی به زنان دارم و در مسائل شهوانی و جنسی نمی توانم خودم را نگه دارم. اگر من به جنگ رومیان بیایم و زنان زیبای رومی را ببینم، هرگز تحمل نخواهم کرد و گرفتار گناه و تجاوز جنسی می شوم و آن گاه از دایره ی مسلمانی خارج خواهم شد!
رسول اکرم با مشاهده ی گستاخی و بی ادبی جد بن قیس، روی از وی برگرداندند و سپس فرمودند: به هر جای می خواهی برو. در این هنگام، از سوی خداوند وحی آمد که منافقان، دروغ می گویند و بهانه جویی می کنند و آنها همین حالا نیز در گناه و فتنه گرفتار شده اند.

خانه ی یهودی، پایگاه جنگ روانی منافقان علیه مسلمانان

در روزهایی که رسول اکرم و مسلمانان راستین در مدینه به تجهیز و تدارک سپاه مشغول بودند، خانه ی بعضی از منافقان و یهودیان به پایگاهی تبدیل شده بود که هر روز عده ای از منافقان و دشمنان اسلام در آن خانه ها جمع می شدند و با شیوه های مختلف علیه جهاد و علیه سیاست رسول اکرم، جنگ روانی و تبلیغاتی به راه می انداختند و مردم را از آماده شدن باز می داشتند. به عنوان مثال، خانه ی سُویلم یهودی به چنین پایگاهی تبدیل شده بود و هر روز منافقان و دشمنان در آنجا جمع می شدند و به مردم می گفتند: مردم بدانید که حساب لشکر روم از حساب لشکر عرب و قریش جداست. ما، هم لشکر روم را دیده ایم و هم لشکر قبایل عرب را. محمّد گمان می کند روم هم مثل قبایل عرب است که بتواند بر او پیروز شود. به خدا سوگند از آفتاب هم برای ما روشن تر است که هر کس به جنگ روم برود، یا کشته می شود و یا به اسارت در می آید. ما می دانیم که حتی یک نفر از سپاه محمّد نیز نمی تواند به مدینه باز گردد. پس خودتان را به زحمت و جانتان را به خطر نیندازید!

خانه ی تیمی به دستور رسول خدا تخریب و سوزانده شد

بعد از آن که رسول اکرم از گستاخی و توطئه ی بی پایان سویلم و یاران او آگاه شدند، دستور دادند خانه اش را - که پایگاه توطئه و دشمنی علیه اسلام شده بود - بر سر ساکنانش خراب کنند و بسوزانند. بدین ترتیب، جمعی از مسلمانان به دستور حضرت رسول مأمور این کار شدند. به هنگام تخریب و سوزاندن خانه ی سویلم، منافقان و دشمنان فرار کردند و در جریان فرار، بعضی از آنها زخمی شدند و برخی از آنها نیز به شکستگی استخوان پا گرفتار آمدند.

تمسخر و تهمت، ابزار کار منافقان

در سالی که غزوه تبوک اتفاق افتاد، دولت اسلامی و مسلمانان از نظر مالی در تنگنای شدید بودند. به همین سبب، رسول اکرم به هنگام تجهیز قوا، از همه ی مسلمانان خواستند هر کس هر قدر در توان دارد، از نظر مالی به دولت اسلامی کمک کند تا سپاه مجهزی سازماندهی شود. مؤمنان راستین، اعم از زن و مرد، با اشتیاق وجدیّت فراوان به درخواست رسول اکرم پاسخ گفتند و هر کس هر چه در توان داشت، تقدیم کرد؛ حتی زنان، زیورهای خود را به دولت اسلامی هدیه کردند. منافقان با مشاهده ی شور و حال مردم در یاری رساندن به دولت اسلامی، دست به کار شدند تا از این امر جلوگیری کنند. شیوه ی منافقان در بازداشتن مردم از کمک به تجهیز سپاه این بود که اگر می دیدند مسلمان توانگری کمک مالی می کند، در کوچه و خیابان و در هر محله و در میان هر جمعی، تبلیغ و جنگ روانی به راه می انداختند که هدف فلان توانگر از کمک مالی، چیزی غیر از خودنمایی، ریاکاری و به رخ کشیدن ثروت نیست. برعکس، اگر مسلمان فقیر و بی بضاعتی، احساس مسؤولیت می کرد و متاع اندکی برای سپاه اسلام می آورد، منافقان در هر جا می نشستند، می گفتند: فلانی خودش از بدبختی و فقر در حال موت است و زن و بچه اش گرسنه اند، ولی جهالت می کند و به محمّد مدد می رساند، درحالی که خدا به این کمکهای ناچیزی که صبحانه یک رزمنده را نیز تأمین نمی کند، نیاز ندارد!
به هر حال، منافقان همه ی کمک کنندگان را می آزردند، مسخره می کردند و به آنان تهمت می زدند. البته خدا نیز با فرو فرستادن وحی، منافقان را رسوا می کرد و به پیامبرش خبر می داد که اگر منافقان، مؤمنان را مسخره می کنند، خدا نیز آنها را مسخره خواهد کرد و دوزخ را برایشان آماده می نماید.
درباره ی بهانه جوییها و کارشکنی های دروغگویان و منافقان برای فرار از جنگ و یا برای فراری دادن مردم از جنگ، حکایتهای متعددی وجود دارد. در این زمان، منافقان و دروغگویان به حدی بهانه جویی می کردند و با دروغگویی از رسول درخواست اجازه برای ترک جهاد می نمودند که خداوند از پیامبرش خواست دیگر دلسوزی نکند و به آنها چنین اجازه هایی ندهد.

خطبه ی مهم پیامبر در آخرین و بزرگترین رزمایش

با هر مشکلی که بود، سپاه دولت اسلامی مدینه آماده ی عزیمت به سمت مرزهای روم شد و این سپاه در بیرون شهر استقرار یافت. لشکر منافقان نیز به فرماندهی عبدالله بن ابی، جداگانه از شهر خارج شد و با فاصله ی کمی از سپاه رسول اکرم اردو زد تا قدرت نمایی کند. سپاه نفاق بعد از این حرکت نمایشی، به دستور عبدالله بن ابی به مدینه بازگشت و ترک جهاد کرد. رسول اکرم در آخرین فرصتهایی که سپاه اسلام در بیرون مدینه به انتظار عزیمت بود، خطبه ی بسیار مهمی برای رزمندگان خواندند و در آن خطبه، دروغ سازی را بزرگترین گناه زبان معرفی کردند. رسول خدا در خطبه ی مذکور فرمودند:
ای مردم! حقیقتاً که راست ترین سخنان و راست ترین داستانها و راست ترین خبرها، کتاب خداوند است. برترین و شایسته ترین گفتار، کلمه ی تقوا و پرهیزکاری است. بهترین ملتها و آیینها، ملت و آیین ابراهیم است. بهترین روشها و بهترین سنّتها، روش و سنّت محمّد (صل الله علیه و آله و سلم) است. شریف ترین سخن، ذکر و یاد خداوند است. بهترین سرگذشتها و بهترین قصه ها، همین قرآن است. بهترین کارها، واجبات آنهاست، بدترین کارها، بدعتها می باشد. بهترین راهنماییها، راهنمایی پیامبران است. بهترین و شریف ترین کشته شدن، شهادت است. تاریک ترین گمراهی، ضلالت و گمراهی بعد از هدایت است. بهترین کارها، آن است که سودی داشته باشد. بهترین هدایتها آن است که پیروی شود. بدترین کوری و نابینایی، کوری دل است. دستهای بالا و دهنده، بهتر از دستهای پایین و گیرنده است. چیز اندکی که نیاز را برآورد و کفایت کند، بهتر از چیز زیادی است که غفلت آورد. بدترین عذرخواهی و معذرت طلبی ها، عذرخواهی و معذرت طلبی به هنگام مرگ است. بدترین پشیمانیها، پشیمانی روز قیامت است. دروغ، بزرگترین گناهان زبان است. بهترین بی نیازی، بی نیازی روح و جان است. بهترین توشه، تقوا و پرهیزکاری است. خدا ترس بودن، اصل اساسی حکمت و فرزانگی است. بهترین چیزی که در دل قرار می گیرد، یقین است. شک و تردید شاخه ای از کفر است. خیانت از آتشهای افروخته ی دوزخ و مستی از آتش جهنم است. شعر از شیطان است. شراب مجموعه ی گناهان است. بدترین کسبها و درآمدها، کسب از راه ریا می باشد. بدترین خوردنیها، خوردنی مال یتیم است. خوشبخت کسی است که از سرنوشت دیگران عبرت بگیرد ... هر یک از شما به چهار ذرع جا می روید و خوبی و بدی هر کار وابسته به پایان آن است. ملاک و معیار هر عملی، سرانجام و خاتمه ی آن است. دروغ بیش از هر گناهی افزونی و نمو دارد.
هر چه آمدنی است، نزدیک است. دشمنی نسبت به مؤمن، گناه و تبهکاری است. جنگ با مؤمن کفر است. خوردن گوشت مؤمن از طریق غیبت، گناه و نافرمانی خداوند است. هر کس به خدا توکل کند، خداوند او را کفایت می کند. هر کس صبر و شکیبایی پیشه کند، پیروز می شود. هر کس دیگری را ببخشد، خدا نیز او را می بخشد. هر کس خشم خود را فرو برد، خداوند به او پاداش می دهد، هر کس در برابر معصیتهای سخت، صبر پیشه کند، خداوند به او عوض می دهد. هر کس کاری را برای خودنمایی، انجام دهد، خداوند کارهای بد او را مشهود و آشکار می کند. هر کس روزه بگیرد، خداوند پاداش او را چند برابر می دهد. هر کس خدا را نافرمانی کند، خدا برای او عذاب مقرر خواهد کرد. خدایا! مرا و امت مرا ببخش و بیامرز. خدایا، مرا و امت مرا ببخش و بیامرز. من از خدا برای خودم و شما طلب آمرزش و بخشش می کنم.
پس از این سخنرانی، سپاه اسلام لشکرگاه را ترک کرد و به سوی شام و مرزهای روم رهسپار شد.

عظمت فرمایش پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله و سلم)

هنوز سپاه تحت فرماندهی رسول اکرم مسافت زیادی از مدینه دور نشده بود که واقعه ای اتفاق افتاد و پیامبر خدا درباره ی واقعه ی مذکور جمله ی کوتاهی بیان فرمود که هم در آن زمان و هم در کل تاریخ اسلام مورد توجه بسیار قرار گرفت؛ به طوری که بعداً بعضی از علمای شیعه، مباحث و کتابهای مستقل درباره ی این سخن پدید آوردند. جمله ی مذکور که در تاریخ و فرهنگ اسلامی، به حدیث «منزلت» شهرت دارد، مورد توجه و قبول عموم علما و مورخان اسلام - اعم از شیعه و سنی - و عموم فرق اسلامی قرار دارد. گرچه رسول اکرم قبلاً نیز حدیث منزلت را در زمانها و مکانهای دیگر و به اقتضای زمان - با تعابیر و الفاظ ویژه به زبان آورده بودند، ولی در جریان واقعه ای که به آن اشاره شد، حدیث منزلت با صراحت و قاطعیت خاصی از زبان پیامبر خدا شنیده شد. شاید سؤال شود که وقتی از نفاق و دروغ صحبت می شود، به چه دلیلی باید از حدیث بسیار مشهور منزلت - که دلیل قاطع بر جایگاه بلند امام علی (علیه السلام) در نزد رسول خدا و گواهی بر عصمت، امامت و خلافت بلافصل آن حضرت است - سخن به میان آید. در پاسخ باید گفت که واقعیت تاریخی بر این امر دلالت دارد که حدیث منزلت با نفاق و جنگ روانی منافقان آن زمان ارتباط دارد و در روزهای آغازین غزوه ی تبوک، رسول اکرم این سخن کوتاه - حدیث منزلت - را در واکنش به تهاجم روانی منافقان به زبان آوردند و چراغ و نشانی بسیار روشن و راهگشا به دست مسلمانان دادند.

برنامه ی اتحادیه ی دشمنان برای اشغال مدینه

قبلاً گفتیم که در سال نهم هجری، بویژه در ماهها و روزهای نزدیک به غزوه ی تبوک، مدینه از نظر تحرک رو به گسترش منافقان و مجموعه ی دشمنان اسلام، در وضعیت بسیار حساس قرار داشت و اقدامات خطرناک قابل تأملی در حال وقوع بود. بنابراین، رها کردن مدینه در چنین اوضاع و احوالی، می توانست زمینه ی مناسبی برای اقدامات توطئه آمیز منافقان و مجموعه ی دشمنان اسلام اعم از اعرابی که هنوز مسلمان نشده بودند، مشرکانی که به اکراه و به خاطر مصلحتهایی مسلمان شده بودند، یهودیان و برخی گروههای مذهبی و قومی دیگر که می خواستند از غیبت رسول اکرم و از طولانی بودن سفر و دور بودن مقصد جنگی تبوک و ... سوء استفاده کنند و به مدینه و به زبان و کودکان مسلمان و حتی به خانواده ی رسول اکرم هجوم آورند و به گمان خود، آنها را از مدینه برانند. در چنین وضعیت حساس و خطرناکی، لازم بود یا خود حضرت رسول در مدینه بمانند و فرماندهی سپاه اعزامی به تبوک را به کس دیگری واگذار کنند و یا این که مطمئن ترین، با کفایت ترین، با تدبیرترین و کلاً بهترین فرد پس از خود را در مدینه جانشین نموده تا او به راحتی بتواند توطئه های دشمنان و منافقان را خنثی نماید. نقل شده است که حتی حضرت جبرئیل نیز پس از آگاه کردن رسول اکرم از توطئه منافقان، همین پیشنهاد را مطرح فرمود. بدین ترتیب، رسول اکرم بر خلاف سایر غزوه ها که همواره امام علی (علیه السلام) را همراه خود می برد، این بار آن حضرت را به جانشینی خود در مدینه برگزید تا با خاطری آسوده به سفر جنگی برود. هنگامی که رسول اکرم تصمیم گرفت امام علی (علیه السلام) را جانشین خود کند، به آن حضرت فرمود: ای علی! در این وضعیت، ماندن در مدینه، شایسته کسی غیر از من و یا تو نیست و کار این شهر به دست کسی غیر از من یا تو اصلاح نمی شود.

واکنش رسول اکرم (صل الله علیه و آله و سلم) و امام علی (علیه السلام) در پی دروغ سازیها

هنوز سپاه اسلام از کنار شهر دور نشده بود که منافقان تبلیغات و جنگ روانی گسترده ای علیه امام علی (علیه السلام) به راه انداختند و شایعات زیادی مطرح کردند. شایعات و جنگ روانی آنها چند محور داشت. محور اوّل این بود که چون سفر طولانی و مسافت آن زیاد و هوا نیز بسیار سوزان است، امام علی (علیه السلام) نیز مثل برخی بهانه آورده تا در مدینه بماند. محور دیگر این بود که چون رسول اکرم دوست نداشته امام علی (علیه السلام) را همراه ببرد، جانشینی را بهانه کرده است تا از او دور باشد. محور سوم این بودکه حضرت رسول از امام علی (علیه السلام) آزرده خاطر شده و خواسته است ایشان را تحقیر کند! خلاصه از این نوع شایعات فراوان بود و هر روز هم بر ابعاد آن افزوده می شد، به طوری که روزی امام علی (علیه السلام) به منظور پایان دادن به شایعات و جنگ روانی منافقان و آگاه کردن مردم از حقیقت، اسب و اسلحه ی خود را برداشت و با شتاب، خود را به رسول اکرم و سپاه اسلام رساند. رسول اکرم از دیدن امام علی (علیه السلام) در شگفت شد و علت را پرسید. امام علی (علیه السلام) موضوع جنگ روانی و تبلیغی منافقان و شایعاتی را که آنها ساخته بودند، به طور کامل شرح دادند، حضرت رسول بعد از شنیدن سخنان امام علی (علیه السلام)، در میان انبوه یاران خود با صراحت بیان فرمودند: منافقان دروغ می گویند. من تو را به منظور حراست از آنچه پشت سر نهاده ام، در مدینه جانشین خود کردم. من از تو هیچ نرنجیده ام. برادرم به مدینه بازگرد و به سخن منافقان اعتنا مکن که امور مدینه جز با حضور من یا تو سامان نمی گیرد.

حدیث منزلت، پاسخ دندان شکن به دروغ سازیها

سپس رسول اکرم حدیث مشهور منزلت را مطرح و چنین فرمودند: ای علی! آیا خشنود نیستی که نسبت تو به من، مانند نسبت هارون به موسی باشد؟ با این تفاوت که بعد از من دیگر پیامبری نیست.
برای درک بهتر اهمیت این حدیث، ذکر این نکته لازم است که حضرت موسی (علیه السلام) از خداوند درخواست کرد برادرش هارون را وزیر و یار او و شریک نبوّت و رسالتش قرار دهد و خداوند نیز درخواست موسی (علیه السلام) را پذیرفت و هارون را شریک رسالت حضرت موسی (علیه السلام) نمود. گرچه منافقان می خواستند با دروغ سازیهای حیرت انگیز خود، شخصیت امام علی (علیه السلام) را تحیرب کنند، ولی به خواست خداوند، آن دروغها نتیجه ی عکس داد و پیامبر با صریح ترین شکل ممکن بر منزلت بسیار والای امام علی (علیه السلام) تأکید فرمود. اگر دروغ سازیهای منافقان نبود، شاید حدیث منزلت نیز بدین صراحت بیان نمی شد.
نقل شده است بعد از بازگشت امام علی (علیه السلام) به مدینه که با تصریح رسول اکرم نسبت به جایگاه والای آن حضرت همراه بود، باز هم منافقان دست از توطئه علیه امام علی (علیه السلام) برنداشتند. این توطئه ها تا آن جا ادامه یافت که برنامه ای برای کشتن امام تدارک دیدند. بدین صورت که بر سر راه امام گودال بزرگی حفر کردند و روی آن را با حصیر و خاشاک پوشاندند تا اسب حضرت در گودال بیفتد. البته این توطئه با عنایت و تدبیر امام خنثی شد. گویا در سال نهم هجری، قتل و ترور به طور گسترده در برنامه ی منافقان قرار داشته است؛ زیرا در همین سال تقریباً همین شیوه برای کشتن پیامبر خدا نیز (در مسیر تبوک) به کار برده شد که در ادامه شرح آن خواهد آمد.

منافقان و ا نکار معجزه ی رسول مهربان!

با این که منافقان تبلیغات بسیار گسترده کردند تا مسلمانان را از رفتن به جنگ تبوک باز دارند و اکثریت قریب به اتفاق جریان نفاق نیز در جنگ شرکت نکردند، ولی تعداد اندکی از منافقان به منظور اجرای برخی توطئه ها، همراه سپاه رسول اکرم به راه افتادند. این عده از همانهایی بودند که قبلاً تبلیغ می کردند اگر مسلمانها به جنگ روم بروند، حتی یک نفر باز نخواهد گشت. البته این افراد در مسیر مدینه به تبوک نیز هرگاه فرصتی به دست می آوردند، چنین تبلیغاتی را از سر می گرفتند. علاوه بر این، ماجراها و بحثها و مسائل دیگر هم به وجود آوردند که برخی از آنها به شرح زیر است.
هنگامی که سپاه اسلام از منطقه ی حجر (محلی که ویرانه هایی از اماکن قوم ثمود در آن جا بود) عبور می کرد، مسلمانان به قدری گرفتار بی آبی شدند که بسیاری در آستانه ی مرگ قرار گرفتند. همین موضوع سبب شد تعدادی از شتران را بکشد و آب درون شکم آنها را مصرف کنند؛ زیرا در شکم شتران جایی برای ذخیره ی آب وجود دارد.
بعد از آن که بی آبی سپاه اسلام به حال خطرناک رسید، رسول اکرم دست دعا به سوی آسمان دراز کرد و از خداوند طلب باران نمود. بعد از دعای حضرت رسول، در آن آفتاب سوزان، ناگهان ابری ظاهر شد و باران فراوان بارید؛ به طوری که همه ی مسلمانان و چهار پایان آنها کاملاً سیراب شدند. علاوه بر این، مشکها و ظروفی را که برای ذخیره ی آب همراهشان داشتند، پر کردند. مسلمانها از این واقعه شادمان شدند و به منافقانی که همراه سپاه بودند، گفتند: آیا با این معجزه ی آشکاری که مشاهده کردید، باز هم می خواهید نفاق کنید. آیا باریدن ابر در این آفتاب سوزان شما را شرمگین نکرد؟
منافقان با گستاخی پاسخ دادند: باریدن باران اصلاً ربطی به دعای پیامبر ندارد. تصادفاً ابری از بالای سر ما عبور می کرد و تصادفاً نیز بارید و رفت و هیچ اتفاق تازه ای رخ نداده است!
واقعه ی دیگری که در جریان سفر تبوک اتفاق افتاد، گم شدن شتر رسول اکرم است که بهانه ای برای گستاخی ها و بی ادبی های منافقان شد. هنگامی که شتر رسول خدا در قطعه ای از مسیر گم شد، یاران حضرت در تپه ها و کوهها و دره های اطراف گشتند، ولی اثری از شتر نیافتند. منافقان از این واقعه بسیار شادمان شدند و با هر کسی که برخورد می کردند، چنین می گفتند: محمّد ادعا دارد پیامبر است و برای ما از آسمانها و از غیب خبر می آورد، در حالی که از محل شتر گم شده ی خودش نیز خبر ندارد. آیا سخن چنین کسی می تواند درست باشد؟
هنگامی که خبر یاوه گوییهای منافقان به رسول اکرم رسید، آن حضرت فرمود: من پیامبرم و چیزی غیر از آنچه خدا برایم آموزش می دهد، نمی دانم و تا این لحظه از خدا درباره ی شترم خبری نرسیده است.
در همین لحظه ها، جبرئیل فرود آمد واز محلی که شتر رسول اکرم قرار داشت، خبر آورد. پیامبر پس از دریافت خبر، به یارانش اطلاع داد که شتر گم شده، در فلان دره است و افسارش به درختی پیچیده است. بدین ترتیب، منافقان بار دیگر رسوا شدند.
علاوه بر دو واقعه ی مذکور، منافقان در فرصتهای دیگر نیز اقدامات توطئه آمیز می کردند و همواره با طرح مسائلی سبب بروز مشکلات می شدند. آنها معمولاً به طور پنهانی و دور از چشم مسلمانان، گرد هم می آمدند و ضمن بدگویی و تدوین برنامه های توطئه آمیز، مسلمانان را مسخره می کردند و پیوسته سخنان ناامید کننده بین سپاه اسلام پخش می نمودند. البته رسول اکرم از اقدامات آنها بی خبر نمی ماند و از طریق وحی در جریان کار منافقان قرار می گرفت و با توطئه آنها مقابله می نمود.
منبع مقاله :
(1390)، دروغ پردازی و دجال گری علیه دولت نبوی و علوی(از هیاهوی ملحدانه در شرق مکه تا غوغای منافقانه در غرب رقه)، تهران، مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
پایان‌های ناخوشایند: تأملی در سرنوشت بدعاقبتان و عوامل آن
پایان‌های ناخوشایند: تأملی در سرنوشت بدعاقبتان و عوامل آن
قدم به قدم در خانه تکانی و تمیزکاری آشپزخانه
قدم به قدم در خانه تکانی و تمیزکاری آشپزخانه
چرا صل علی سترکه ترند شد؟ به همراه فیلم
چرا صل علی سترکه ترند شد؟ به همراه فیلم
گزیده‌ای از جلسه ۲۸ دادگاه محاکمه منافقین
play_arrow
گزیده‌ای از جلسه ۲۸ دادگاه محاکمه منافقین
عراقچی: سواحل مکران به محور توسعه ملی تبدیل می‌شوند
play_arrow
عراقچی: سواحل مکران به محور توسعه ملی تبدیل می‌شوند
پدر امیر محمد خالقی: برخی می‌خواستند از خون فرزندم سوءاستفاده کنند
play_arrow
پدر امیر محمد خالقی: برخی می‌خواستند از خون فرزندم سوءاستفاده کنند
پشت پرده طرح ترامپ برای کوچ اجباری مردم غزه
پشت پرده طرح ترامپ برای کوچ اجباری مردم غزه
روایت معاون اول قوه قضائیه از مبانی دینی و حقوقی بیانات رهبر انقلاب درباره عدم مذاکره با آمریکا
play_arrow
روایت معاون اول قوه قضائیه از مبانی دینی و حقوقی بیانات رهبر انقلاب درباره عدم مذاکره با آمریکا
گل دیدنی هالک از روی ضربه کاشته
play_arrow
گل دیدنی هالک از روی ضربه کاشته
پاسخ فواد ایزدی به یک سوال: چرا از آمریکا به ایران آمدید؟ / FBI اذیتم می‌کرد!
play_arrow
پاسخ فواد ایزدی به یک سوال: چرا از آمریکا به ایران آمدید؟ / FBI اذیتم می‌کرد!
قیچی برگردان اسماعیل قلی‌زاده از جنس شاهکار!
play_arrow
قیچی برگردان اسماعیل قلی‌زاده از جنس شاهکار!
تقلید صدای حیرت‌انگیز توسط شرکت‌کننده مقابل میثاقی و خیابانی
play_arrow
تقلید صدای حیرت‌انگیز توسط شرکت‌کننده مقابل میثاقی و خیابانی
نمایی از قطار لاکچری در ماچو پیچو
play_arrow
نمایی از قطار لاکچری در ماچو پیچو
نقشه آمریکا برای ایران به روایت فواد ایزدی!
play_arrow
نقشه آمریکا برای ایران به روایت فواد ایزدی!
تحصن حامیان حزب‌الله در جاده فرودگاه بیروت
play_arrow
تحصن حامیان حزب‌الله در جاده فرودگاه بیروت