زیرعنوان: نتایج سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، قضائی، فرهنگی و اخلاقی تحمیل کاپیتولاسیون در ایران
رژیم کاپیتولاسیون از جنبه های مختلف زیانهای جبران ناپذیری در جامعه و دولت ایران گذاشت تا آن حد که آزادی و استقلال ایران را زیر سئوال برد. ایران که پیش از 1828م/1244ق دولتی مستقل محسوب می شد و با دول دیگر دنیا روابط سیاسی متقابل و هم طراز داشت در اثر امضای معاهده ی ترکمانچای و قبول خفت بار کاپیتولاسیون به یکی از ناتوان ترین دولتهای جهان تبدیل شد. «[ایران] در روی نقشه ی جغرافیا مستقل بود یعنی ظاهراً استقلال داشت و جزو مستعمرات به شمار نمی رفت اما اگر کسی اوضاع آن روز جهان را درست بسنجد می بیند که حال آن از هر مستعمره ای زارتر بود زیرا که دول استعماری لااقل در آبادانی مستعمرات خود می کوشیدند.»(1)روسیه و بعد از آن دیگر کشورهای اروپایی به وسیله ی این عهدنامه ها و تحمیل رژیم کاپیتولاسیون که در مورد انقلاب ایران به رشته ی تحریر درآورده می گوید: «ایران نه ملت است و نه دولت.»(2)والن تین چیرل در روزنامه فرت نایت له رویو از قول یکی از وزرای مختار دربار ایران می گوید که: «... پست ترین تمام ممالک روی زمین، مملکت ایران است. با اینکه ایران آخرین ممالک روی زمین خوانده شده باز انسانی راضی نمی شود که این مضمون سخیف تنفرانگیز را نسبت به ملت متوقفه در آن داده و بگوید که ملت ایران پست ترین تمام ملل کره ی ارض است.»(3)دکتر جواد آشتیانی در خاطرات خود می گوید که برخی از مردم کشورهای اروپا در این دوران ایرانیان را تبعه دولت روس یا انگلیس می پنداشتند.(4)
گرچه این اظهارنظرها تا حدودی اغراق آمیز و به دور از واقع است ولی نشان دهنده ی اوضاع و موقعیت کشور ایران در میان کشورها و ملتهای مختلف جهان در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم است و این اوضاع در اثر تحمیل قراردادهای استعماری بویژه کاپیتولاسیون در ایران بوده است.
نتایج تحمیل کاپیتولاسیون از نظر سیاست داخلی
کاپیتولاسیون از نظر سیاست داخلی وسیله ی دخالت بیگانگان در امور کشور احراز موضع برتر آنها نسبت به اتباع داخلی بود. نفوذ آنها تا آنجا پیش رفته بود که مقامات کنسولی در تمام شئون زندگی مردم مداخله می کردند و فقط کافی بود موضوعی، ارتباط ناچیزی با یکی از اتباع آنها مستقیم یا غیرمستقیم پیدا نماید، پس به همین بهانه طرف ایرانی را احضار کرده او را محکوم می کردند.با مداخلات روزافزون نمایندگی سیاسی دولتهای دارای حق کاپیتولاسیون، بویژه روس و انگلیس در همه ی امور ایران، در حقیقت حاکم واقعی مملکت معلوم نبود و علاوه بر این، سفیران و سرکنسولهای کشورهای خارجی، دستیاران آنها اعم از خارجی یا ایرانی، هر کدام به سهم خود حکمرانی و در امور جاری کشور مداخله می کردند.
دولت روسیه ی تزاری علاوه بر مأموران کنسولی عده ای از ایرانیان هواخواه سیاست خود را نیز به سمت کنسول خود تعیین کرده به عنوان تاجر باشی یا کارشناس امور تجارتی محسوب بر ایرانیان مسلط کرده بود.
تاجرباشیها، وکیل شهبندرهای عثمانی، وکیل الدوله ها و غلامان سفارت و کنسولگری بریتانیا و دیگر کشورهای بیگانه در همه ی مناسبات عادی و امور روزانه مردم دخالت می کردند. این افراد علاوه بر فشارهایی که به نفع بیگانگان برمردم ایران روا می داشتند جاسوسی و خبرسازی به نفع سفارت خانه ها و کنسولگریهای خارجی را نیز خالی از افتخار نمی دانستند.
معصتم السلطنه در خاطرات خود می نویسد:
حکومت کنندگان واقعی ایران سفرای روس و انگلیس بودند و قنسولهای این دو سفارت خانه نمایندگان جباری بودند، می زدند و می سوختند و می کشتند و کسی یارای مقاومت در برابر آنها را نداشت.(5)
کنسول روس تزاری در رشت بعد از ذکر مسائلی در مورد دخالت کنسولها در امور داخی ایران، می گوید:
«خواننده می تواند از این مقدمات به سهولت دریابد که قدرت و نفوذ اداری قنسول در زیر لوای رژیم کاپیتولاسیون تا چه اندازه بوده به کجاها کشیده شده است. یعنی قدرتی که باید در همه جا نظارت داشته باشد و به طور کلی می توان گفت که این قدرت تقریباً قائم مقام حکومت ایران شده بود. هیچ وقت این منظره از خاطر محو نمی شود که نمایش آن هر روز طرف صبح در دفترخانه ی من تجدید می شد. عده ی زیادی از مردان و زنان در آنجا ازدحام کرده و منتظر بازشدن دفترخانه بودند تا شکایات اساساً از دور یا نزدیک مربوط به قنسولگری نبود و مواقعی یپش می آمد که اصلاً پای تبعه ی روس یا اشخاص تحت الحمایه در میان نبود بلکه نظر به قدرت و نفوذی که مشرکانه در آنجا داشت در هر کاری به آن مراجعه می کردند.(6)
وی در جایی دیگر می نویسد: «به واسطه بقای رژیم کاپیتولاسیون عملیات قنسولخانه منحصر به مسائل سیاسی و اقتصادی نبود بلکه مسائل اداری و قضایی و قراردادها و رسیدگی به اسناد و مدارک هم در کار بود. صرف نظر از وظیفه ی مهم سیاسی که انجام آن ما را وامی داشت که تقریباً در تمام چرخهای زندگی ایرانی نظارت و مراقبت داشته باشیم با قوه ی اداری قنسولی نسبت به تمام تبعه ی روس نیز به کار می افتاد.»
تحت رژیم کاپیتولاسیون در ایران و مزایایی که خارجیان به دست آورده بودند، بازی با قانون، رویه معمول آنان شده بود.
با افزایش حاکمیت بریتانیا در هند، انگلیسیها علاوه بر اینکه خود در زیر پوشش رژیم کاپیتولاسیون در ایران استفاده می کردند و افراد مستعمره ی خود را هم به بهانه ی اینکه تابع انگلیس هستند از این مزایا برخوردار می کردند. هندیها از این مزایا و امتیازات در ارتباط با امور تجارتی خود در ایران حداکثر استفاده را می بردند.(7)
کار مداخلات مأموران و نمایندگان روسیه ی تزاری و انگلیس در ایران تحت عنوان رژیم کاپیتولاسیون در سالهای بعد از انعقاد معاهده ی ترکمانچای به اوج خود رسید. واتسن می نویسد:
شایع است اعمال قزاقهای روسی که غالباً مست و لایعقل در خیابانهای پایتخت دیده می شوند باعث انزجار و برانگیختن احساسات مردم برعلیه روسیه می شد و چون شکایت اتباع روسیه را نزد وزیر مختار روسیه می بردند مواجه با بی اعتنایی او می گردیدند و این قضیه باعث تهییج روحیه ی مردم می گردید اما هرگونه نارضایتی کتمان می شد و اظهار نمی کردند.(8)
روسها در بسیاری از مواقع حتی عهدنامه های تحمیلی خود بر ایران را که به نفع اهداف خود هر نوع امتیازی را در آن گنجانده بودند، نقض و خلاف آن عمل می کردند. از جمله این عهدشکنیها پناه دادن روسها به دزدی به نام رحیم خان بود که پس از محاصره به وسیله ی قوای ایرانی، به داخل روسیه فرار کرده بود. دولت ایران از روسیه درخواست بازگرداندن وی را به ایران کرد(در حالی که دولت روس خودش تحت عنوان دستگیری وی نیرو به ایران اعزام کرده بود) و بر طبق عهدنامه ی ترکمانچای روسها مجبور بودند که هر دزد ایرانی فراری به روسیه را دستگیر و به دولت ایران مسترد سازند. ولی روسها در این مورد اقدامی انجام ندادند. دامنه این امتیازات به جایی رسیده بود که محل تابستانی سفارت انگلیس در منطقه ی قلهک، خاک انگلستان شمرده می شد. اداره ی محل در دست سفارت خانه ی انگلیس بود و نظمیه هیچ گونه اختیاری در آن نداشت و سفارت انگلیس حتی کدخدای آن محل را عزل و نصب می کرد. محل تابستانی سفارت روس نیز در زرگنده همانند منطقه ی سفارت انگلیس اداره ی آن محل را در دست داشت.(9)
بعد از قرارداد 1907م/1325ق که طبق آن شمال ایران به عنوان منطقه ی نفوذ روسها و جنوب متعلق به انگلیسیها شناخته می شد، مداخلات روسیه هم در آن منطقه افزایش یافت. روسها تحت عنوان رژیم کاپیتولاسیون دست به اقداماتی زدند که نه تنها استقلال ایران را نادیده می گرفت بلکه حاکمیت ملی دولت ایران را در آن مناطق، به خصوص گیلان، استرآباد، و تبریز را زیرپا می گذاشت که به نمونه هایی از این مداخلات در منطقه زیر نفوذ روس اشاره می کنیم.
مداخلات روسیه در گیلان تحت عنوان رژیم کاپیتولاسیون
در شمال کشور، مقامات دولت روسیه وجود مسئولین محلی را نادیده گرفته، خود سررشته ی امور را در دست گرفته بودند و به کارهای دولتی در آن منطقه اقدام می کردند، حتی بی توجه به کارگزارای مهام خارجه که برای رسیدگی به شکایت اتباع خارجی تأسیس شده بود خود رأساً دخالت می کردند. نیکیتن می نویسد:قنسولخانه در رشت کاملاً برقرار و محسوس بود یعنی تنها مرجعی بود که هم تبعه ی روس و هم ایرانیان به آن رجوع می کردند. قنسول روس در ایران فرمانروای مطلق و فعال مایشاء بود.(10)
از نمونه های روشن این مداخلات، نامه ی کنسول روس به حکمران گیلان است. وی در این نامه به تاریخ اوت 1919م/شعبان 1329 ق می نویسد:
نظر به اخبار واصله بعضیها درصدد اخلال امنیت شهر برآمده به خیالات فاسده افتاده اند. صرف نظر از مذاکرات شفاهی راجع به این امر، لازم گردید کتباً نیز خاطر نشان جناب اجل عالی بنماید: هرگاه قنسولگری دولت امپراتوری روس هر یک از بلواییان را در هر لباس و درجه و هر شغل و منصبی باشند، در هر منطقه و مکان مشاهده نماید بدون مراجعه به کارگزاران دولت علیه به لحاظ ضیق وقت، دستگیر و در رسیدگی به صحت و سقم اتهامات اقدام و تا اعاده ی امنیت عمومی، محبوس خواهد ساخت. هر یک از اتباع ایران نیز که بخواهند اشخاص مزبور را به طور قاچاق نگاهداری و پنهان سازند، مشمول همین اخطاریه خواهند بود. لازم است کارگزاران اجل عالی اقدامات فوری به عمل آورند تا قنسولگری امپراتوری اطمینان یابد و مجبور نشود به اقدامات شدید مبادرت ورزد.(11)
حکمران گیلان در جوابیه ای برای کنسول روس نوشت که مدلول نامه ی شما تماماً از وظایف حکومت محلی است و اگر سخنی دارید از مجرای قانونی آن یعنی کارگزاری مهام خارجه به حکومت اعلام کنید.(12)
آنها تا آنجا پیش رفته بودند که اتباع ایران و بعضی مسئولین امنیت شهرهای ایران را دستگیر و زندانی و حتی محاکمه می کردند.
روز چهارم محرم 1330 روسها به خانه ی مشهدی محمد زرگرباشی سرریز کرده نامبرده را عنفاً به قنسولخانه می برند. همچنین اسماعیل شیشه بر را دستگیر و بازداشت می کنند، سیدعبدالوهاب مجتهد،یکی از وکلای انجمن ایالتی را که در تلگراف خانه مشغول تحریر تلگراف بود، تحت الحفظ به قنسولخانه می برند. یوسف خان، معاون شهربانی، و سلیم خان، رئیس امنیه و فتح الله خان کلانتر را که به تهران می رفته اند، از رودبار برگردانیده در رشت محبوس می سازند. عدلیه را که ریاستش با حاجی سیدمحمود روحانی بود، تخلیه کرده و به تصرف خود درمی آورند. چند نفر از آزادیخواهان را دستگیر و تبعید می کنند.
در مواردی اتباع دستگیرشده ی ایران را بدون هیچ مجوزی جهت محاکمه یا تبعید به داخل روسیه می فرستادند در حالی که خود کنسول روس معتقد بوده این عمل خلاف ضوابط قضایی است.
مداخلات روسها در استرآباد تحت عنوان رژیم کاپیتولاسیون
روسها در استرآباد، همانند دیگر مناطق تحت نفوذ خود، با عوامل و عمال زیادی که داشتند در امور داخلی منطقه با تکیه بر رژیم کاپیتولاسیون دخالت می کردند. مأموران روسی که شامل کارگردانان لیانازوف (صاحب امتیاز صیدماهی در دریای خزر)، کمیسر روس، تلگرافچی روس و مهاجران روسی(که از سرزمینهای متصرفی روسیه به استرآباد می آمدند) بودند، همگی مزاحم مردم و حکومت محلی بودند. این افراد بدمستی و عربده جویی می کردند و مقامات محلی هم قدرت جلوگیری از اعمال خلاف آنها را نداشتند. وکیل الدوله ی انگلیس در استرآباد نمونه ای از اعمال روس را در گزارشهای ارسالی خود به سفارت انگلیس در تهران آورده است. وی در مورد عربده کشی و بدمستی مهاجران روسی می نویسد:سه نفر مالقانی و عرابه کش تبعه ی روس مست بوده، در بازار بدمستی کرده و سنگ به طرف بازارچیان انداختند. مردم از ترس دکان خود را دست گرفته به دیوان خانه مالقانی نکردند(13). بارها می شد که قزاقهای روس مزاحمتهای فردی برای خانواده ها فراهم می آوردند و مدام به نوامیس مردم تجاوز می کردند ابداً کنسول روس ممانعت نمی کرد.(14)
در مخابرات استرآباد آمده است «سالدادهای مست شده داخل خانه در مخابرات استرآباد آمده است «سالدادهای مست شده داخل خانه های مسلمانها می شوند و مطالبه ی مادام می نمایند. یا اینکه درب دکان میوه فروشی رفته بدون جهت مردم را چوب زده و اسباب دکان را غارت کرده، کسی نیست به فریاد فقرا و بیچارگان برسد، تا چه اقتضاء کند.»(15)
مداخله ی روسها در امور استرآباد تا آنجا پیش رفته بود که کنسول روس نسبت به ورود کارگزار منتخب و منسوب وزارت امور خارجه اعتراض می کند. وکیل الدوله گزارش می دهد: «میرزاحسین خان معزز السلطان از طرف وزارت امور خارجه به عنوان کارگزاری استرآباد شب 29 جنواری در مرکز وارد گردیده. اعتصام الممالک کارگزار سابق به تمام ادارات دولتی ورودی معزی علیه را اطلاع به رسمیت داده، لهذا پذیرفته نخواهد شد. تاکنون از ایشان دیدن نکرده و دلتنگ است. تا چه اقتضا کند.»(16)
کارگزاران کنسول روس در استرآباد املاک مزروعی می خریدند یا اجاره می کردند و جنگلهای منطقه را تصرف می کردند.(17) آنها در موارد زیادی به تحریک سیاسی مردم نیز می پرداختند(18) و به سرقت(19) و مبارزه با حاکم یا همراه ساختن او با توجه به شیوه های سیاسی روسهای تزاری در ایران می پرداختند.
مداخلات روسها در تبریز تحت عنوان رژیم کاپیتولاسیون
روسها در تبریز با دست آویز قراردان مقررات کاپیتولاسیون، خودسرانه در امور ایران دخالت می کردند و اتباع ایران را بی پروا محاکمه و مجازات می نمودند. چوبه های دار برپا کرده بودند و آزادیخواهان را که تنها گناهشان این بود که جسارت ورزیده از شهر خود در مقابل مهاجمان بیگانه دفاع کرده بودند(20) اعدام می کردند. چنان که در 30 دسامبر 1911/دهم محرم 1330 ثقه الاسلام روحانی، آزادیخواه تبریز را به همراه گروهی از افراد آن شهر، به وسیله ی مأموران سیاسی و نظامی روس در تبریز محاکمه و اعدام کردند و دولت ایران هم نتوانست از آن فاجعه جلوگیری کند.(21) وقتی وزیر امور خارجه ی ایران خواستار موافقت روس با تحقیق در امر ثقه الاسلام شد، سفیر روس این تحقیق را لطمه به شئونات روس دانست و رد کرد.(22) در حالی که روسها صدها نفر را به بهانه های واهی اعدام می کردند ولی به واسطه زخم دست یکی از سالداتها، ده هزار تومان در ظرف 48 ساعت(23) طلب کردند.مداخلات انگلیسیها در منطقه ی جنوب تحت عنوان رژیم کاپیتولاسیون
انگلیسیها همانند روسها در منطقه ی نفوذشان در جنوب ایران، از مقررات کاپیتولاسیون برای اهداف خود استفاده می کردند. با توجه به اهمیت استراتژیک هند برای آنها و احتمال نفوذ قدرتهای رقیب به هند از طریق خلیج فارس و جنوب ایران، آنها تمام تلاششان را بر این گذاشته بودند که قدرتهای ذی نفوذ راهشان به جنوب باز نشود. آنها اجازه نمی دادند که مأمورین و نمایندگان یا طرفداران سیاست روسیه پا به جنوب بگذارند. به همین دلیل وقتی مسیو راوه بلژیکی و هوادار سیاست روسیه به عنوان رئیس گمرک فارس انتخاب شد تمام همتشان را بر اخراج وی گذاردند تا سرانجام با تحریک مردم، موفق به این کار شدند.(24)به واسطه ی همین مداخلات انگلیسیها با استفاده از رژیم کاپیتولاسیون، بازتاب الغای آن در میان مردم جنوب بارزتر از نقاط شمال کشور بود. چون در موقع الغاء در 1927 م/1306 ش همسایه ی شمالی، شوروی، سالها پیش کاپیتولاسیون را لغو کرده بود. گرچه کنسولهای آن کشور مداخلاتی در امور داخلی ایران می کردند و گاهی بعضی امتیازات لغو شده را عمداً اجرا می کردند. ولی به هیچ وجه به میزان سالهای قبل از انقلاب 1917م/1336 ق نمی رسید که آنها در ایران از مزایای رژیم کاپیتولاسیون برخوردار بودند.
درگیری بیگانگان برخوردار از حقوق کاپیتولاسیون با یکدیگر در ایران
علاوه بر دخالتهای کنسولگری کشورهای بیگانه تحت عنوان کاپیتولاسیون در امور داخلی ایران، مسئله مهم دیگر که نادیده گرفتن حاکمیت و استقلال ایران را به همراه داشت برخورد منافع و درگیری سفارت خانه ها و کنسولگریهای کشورهای بیگانه با یکدیگر در ایران بود.نتایج اجتماعی تحمیل رژیم در ایران
از نظر اجتماعی برقراری رژیم کاپیتولاسیون در ایران تأثیرات نامطلوبی به همراه داشت. از جمله اینها بست نشستن در سفارت خانه ها، پناهنده شدن و تحت الحمایگی سفارت خانه ها و کنسولگریهای خارجی بود.موضوع بست نشینی در ایران سابقه ای طولانی داشته از قدیم الایام، امام زاده ها، خانه های علما، مساجد و تکایا، بیرونیهای بزرگان، اصطبل شاهی و وزارت خانه ها، به عنوان محل بست انتخاب می شد.
در دوره قاجار سفارت خانه ها و کنسولگریهای کشورهای خارجی و محل تلگراف خانه ها و از سال 1862م/1279ق که انگلیسیها امتیاز تلگراف سراسری ایران را از ناصرالین شاه گرفتند، سفارت انگلیس به عنوان محل بست رسمیت پیدا کرد.
بست نشینی در جامعه ایران، به علت عدم وجود قانونی پایدار و سازمان عدلیه منظم به وجود آمده است. افراد برای احقاق حق خود و رفع ظلم به آن مکانها می رفتند و چون در بست نشستن قانونی وجود نداشت موضوع از اندازه گذشت و هر گناهکار و خلافکار و آدمکشی هم دست به این کار می زد و کسی را یارای تعقیب آنها نبود و این کار سبب سلب امنیت و بی نظمی شده بود. رحیم زاده ی صفوی در خاطرات خود وقتی نتایج تحمیل کاپیتولاسیون توسط روسیه به ایران را بازنگری می کند، به پناهندگی اشخاص مجرم به سفارت خانه ها اشاره کرده می گوید: «اشخاص کلاهبردار و مردم آزار که اموال دیگران را می خواستند غصب کنند، با دادن مبلغی رشوه به تشبثات پست و دنائت آمیز دیگر، خود را تحت الحمایه روسیه قرار می دادند و آن وقت به هرگونه رذالت و جنایت و ایذاء و آزار هم وطنان خویش بی پروا اقدام می کردند.
هر قدر که ضعف دولت ایران بیشتر می شد دخالت مأموران دیپلماسی در امور داخلی هم بیشتر می شد و افراد بیشتری به سفارت خانه های خارجی پناهنده می شدند و تحت الحمایه ی آنها درمی آمدند تا جایی که اهمیت سفارت خانه ها و کنسولگریها برای بست نشستن در این دوره از امام زاده ها و مساجد و تکایا بیشتر شد.
پینوشتها:
1. نفیسی، سعید، تاریخ معاصر ایران از کودتای سوم اسفند 1299 تا بیست و چهارم شهریور 1320.
2. همان، ص 11.
3. جیمز ویلس، چارلز، تاریخ اجتماعی ایران در عهد قاجاریه، 245.
4. خاطرات دکتر جواد آشتیانی موجود در وزارت هنر، به نقل از ابراهیم صفایی، بنیادهای ملی در شهریاری رضاشاه.
5. فرخ معتصم السلطنه، خاطرات سیاسی فرخ.
6. نیکیتین، ایرانی که من شناخته ام، ص 91.
7. مستشارالدوله صادق، خاطرات و اسناد مستشارالدوله، مجموعه ی دوم اسناد مشروطه، 1320-1325، هـ انقلاب اسلامی به کوشش ایرج افشار.
8. واتسن، تاریخ قاجار، ص 172-171.
9. کشف تلبیس، یا دوروئی و نیرنگ انگلیس در باب ایران از روی اسناد محرمانه ی انگلیس در باب ایران.
10. نیکیتین، ایرانی که من شناخته ام، ص 100.
11. فخرائی، گیلان در جنبش مشروطیت، ص 229.
12. همان، ص 241.
13. حسینقلی مقصودلو وکیل الدوله.
14. همان، دوم، 538-537.
15. همان، ج دوم، ص 544.
16. همان، ج اول، ص 436.
17. همان، ج دوم، ص 546 و صفحات دیگر.
18. همان، ص 576 و صفحات دیگر.
19. همان، ص 558 و 549 و صفحات دیگر.
20. ادوارد، نامه هائی از تبریز.
21. ر.ک. کسروی، تاریخ 18 ساله ی آذربایجان.
22. هدایت، گزارش ایران، ص 293.
23. نامه ی ثقه الاسلام به میرزاحسن خان مشکوه الممالک پس از خلع محمدعلی شاه و استقرار مشروطه ی ایران.
24. خان ملک ساسانی، دست پنهان سیاست انگلیس در ایران.
(1387)، سقوط2: مجموعه مقالات دومین همایش بررسی علل فروپاشی سلطنت پهلوی، تهران: موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی