مبانی و نمادهای (ویژگی های) مدرنیسم

تاریخچه ی شکل گیری تمدّن غرب مدرن (2)

عقل نوعی ابزار استدلال و محاسبه، جهت رسیدن به اهداف مدرنیته بوده و بیشتر به عنوان عقل معاش یا عقلانیّت ابزاری ونوعی معیار سنجش سود و زیان مادی محسوب می شود.
چهارشنبه، 28 خرداد 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تاریخچه ی شکل گیری تمدّن غرب مدرن (2)
 تاریخچه ی شکل گیری تمدّن غرب مدرن (2)

 

نویسنده: سیّد محمّد باقر رکنی




 

 مبانی و نمادهای (ویژگی های) مدرنیسم

1- عقل گرایی یا اصالت عقل: (1)

عقل نوعی ابزار استدلال و محاسبه، جهت رسیدن به اهداف مدرنیته بوده و بیشتر به عنوان عقل معاش یا عقلانیّت ابزاری ونوعی معیار سنجش سود و زیان مادی محسوب می شود. (2)
نمادهای مربوط: انکار وحی - شک گرایی - هرمنوتیک (تفسیر به رأی) - بوروکراسی سازمان یافته - قانون مداری

2- انسان گرایی یا اصالت انسان:

این تفکّر از اندیشه ی فلسفه ی «یونان باستان» که انسان مقیاس همه چیز است. نشأت گرفته و در عصر مدرن، فوئر باخ آن را با صراحت بیشتری این گونه بیان کرده:
برای انسان، خداوند، انسان است؛ (3) یعنی انسان به جای خدا می نشیند و حاکم بر سرنوشت خویش است.
نمادهای مربوط: دین گریزی - دشمنی با خدا

3- سود گرایی یا اصالت سود و منفعت: (4)

لذّت و الم (رنج)، همان چیزهایی هستند که هر کسی احساسشان می کند، کلمه ی لذّت، لذایذی چون خوردن و آشامیدن را در بر می گیرد. (5) همچنین هر عملی که فرد طبیعتاً از آن لذّت می برد، خوب و خیر است والاّ بد و شر است. (6)
نمادهای مربوط: راحت طلبی - انحطاط اخلاقی - تساهل و تسامح (7)

4- فرد گرایی یا اصالت فرد: (8)

بهترین داور برای قضاوت درباره ی تمایلات هر فرد، خود اوست و دیگر نهادها باید از داوری دراین امور بپرهیزند. (9)
نمادهای مربوط: اصالت آزادی فردی (10)- نسبی گرایی (دینی و اخلاقی) - تکثّرگرایی (11)- لیبرال دمکراسی

5- جدا انگاری دین و دنیا یا سکولاریسم:

در مجموع به کم اهمیّت یا بی اهمیّت کردن دین در عرصه ی زندگی اجتماعی و سیاسی مردم اشاره می کند. تا جایی که به مرز الحاد و بی دینی نیز می رسد. اعتقاد دینی و پرستش ذوات ماوراء الطّبیعی، بارزترین جلوه ی از خود بیگانگی انسان است. (12)
بارزترین مصداق این نگرش، فرضیه ی یهودی هولوکاست است:
خدایی که اجازه می دهد انسان ها را بسوزانند، خدایی که هنگام سوزندان آدمیان سکوت اختیار می کند و چهره ی خویش نهان می کند، شایسته ی اعتقاد ورزیدن نیست. شاید پیش از این می توانستیم برای درک خود از خدا محدودیتی قائل شویم، امّا اینک آشویتس (کوره های آدم سوزی یهودیان در جریان هولوکاست) (13) ما را وادار می کند که این درک را مطلقاً منتفی انگاریم.
پس از وقوع شرّی چنین عظیم، اعتقاد و باور به خداوندی خیر خواه وتوانا، تا بدان حد غیر عقلانی شد که آدمی مدّعی شد، خداوند مرده است. (14)
ثابت کردن وجود خدا به استناد برهان هایی مثل علیّت نیز کاری مهمل است، اگر هر کاری و پدیده ای محتاج علّت باشد، وجود خدا نیز نیازمند علّت است و اگر امکان وجود چیزی بدون علّت می رود، پس چرا خداوند را بدون علّت قبول کنیم و طبیعت را همان خدا نپنداریم؟ (15)
نمادهای مربوط: دین گریزی والحاد (16) - تفکیک سیاست از دین (حکومت با دین حدّاقلی) - پوچ گرایی (17) - عرفی گرایی وتفکر این جهانی (18)

6- سرمایه داری: (19)

اهمیّت یهودیان دو وجه دارد، از یک سو، آنها بر شکل ظاهری و بیرونی سرمایه داری مدرن اثر نهادند و از سوی دیگر، روحیه ی درون گرایی آن را متجلّی کردند. در وجه اوّل، یهودیان در اعطای جنبه های بین المللی به روابط اقتصادی، که تا به امروز هم پا بر جا بوده است، نقش بسیار مهمّی داشتند. آنها در خلق حکومت های مدرن که چهار چوب سرمایه داری است، سهم بزرگی ایفا کردند و آن را به جایگاه امروزی آن رساندند... در وجه دوم نیز اهمیّت یهودیان بسیار زیاد است؛ چون آنها ورای هر عامل دیگری، روحی مدرن در کالبد حیات اقتصادی دمیدند. یهودیان اندیشه ی اصلی و اساسی سرمایه داری را گرفتند و آن را تا حدّ ممکن بسط دادند. (20)
اصلاحات مذهبی (پروتستانتیسم) بیش از همه، مطلوب طبع طبقه ی تازه نفس بورژوا و سوداگرا بود. این طبقه که پس از جنگ های صلیبی بر اثر پیدایی و توسعه ی تجارت و صنعت پدید آمد، در جریان بسط قدرت اروپا قوام یافت... و از قیام پروتستان ها حمایت کرد. بی وجه نبود که سوداگران خواسته های خود را در آیین کالون (21) دومین رهبر بزرگ پروتستانتیسم که ماکس وبر جامعه شناس آلمانی وی را بانی ایدئولوژیک سرمایه داری می داند، یافتند. (22)
نمادهای مربوط: فاصله ی شدید طبقاتی - مصرف زدگی

7- علم گرایی یا اصالت علوم تجربی: (23)

هدف علم، کسب قدرت است. (24)

بر اساس این نظریّه دانش در تضاد با دین و اخلاق قرار گرفت که در فصل نخست به داستان خلقت آدم و منع شدن او از درخت معرفت و دانایی بر اساس عهد عتیق، اشاره کردیم. علمی حسّی وتجربی و بدون ارزش های انسانی که هدفی جز تسلّط و فرمان روایی بر هر گونه موضوع غیر علمی و غیر حسّی ندارد. همان علمی که تا مسائل متافیزیکی و حتّی خدا را زیر تیغ جراحی خود لمس نکند، هیچ چیز را باور نمی کند.
نمادهای مربوط: پیشرفت تکنولوژی، ماشینی شدن آدم ها، علم زدگی

8- ماده گرایی یا اصالت ماده: (25)

آنچه فرد انسان را از جنبه ی روانی و جامعه ی انسان را از نظر اجتماعی، تجزیه و متلاشی می کند و به صورت قطب های ناهماهنگ در می آورد، تعلّق اختصاصی اشیا به انسان (مالکیّت) است. (26) بنابراین روح و روان هیچ اصالتی ندارد.
نمادهای مربوط: اثبات گرایی (27) - تجربه گرایی (28)، عمل گرایی (29) - مارکسیم - ماتریالیسم - دیالکتیک.

9- اصالت تکامل تاریخی: (30)

هر چه جامعه مدرن تر باشد، تکامل یافته تر و در نتیجه برتر است.
یونانیان باستان نیز، افراد غیر یونانی را «بربر» (31) یا وحشی و به دور از تمدّن می دانستند. (32) درست شبیه قوم یهود که خود را تافته ی جدا بافته و قوم برگزیده تلقّی می کردند.
نمادهای مربوط: توسعه ی فرهنگ استعمار، استثمار و نسل کشی جوامع دیگر - ملّی گرایی (ناسیونالیسم) - راشیسم - شوونیسم (33) - نازیسم - فاشیسم.
مجموعه ی این ویژگی ها طّی چند قرن، از آغاز دوره ی مدرن (ق 14 م.) تاکنون و توأم با فراز و نشیب های زیادی وبه شیوه های مختلفی ادامه داشته است. با شروع رنسانس، چند مرحله ی خاص در نهادینه شدن و تسریع مدرنیسم، حائز اهمیّت بوده است، از جمله: پروتستانتیسم (ق 16 م.)، که وضعیت متفاوتی نسبت به گذشته در نگرش دینی مسیحیّت و به دنبال آن جهش اقتصادی ایجاد کرد، پس از آن انقلاب صنعتی «انگلستان» (ق 17 م.) که در توسعه ی سرمایه داری، رشد صنعتی و گسترش شهرنشینی خیلی مؤثّر بود و در پایان انقلاب ها و تحوّلات سیاسی و اجتماعی دوران روشنگری یا عصر خرد (ق 17 و 18م.) که رواج انواع مکاتب (ایسم ها) حوزه های مختلف علوم انسانی در غرب و سپس کلّ کشورها را در پی داشت.
مقارن همین ایّام، بخش دیگری از تمدّن مدرن غرب با عنوان عصر استعمار در حال شکل گیری بود. دوره ای که چپاول و غارت کشورهای دیگر (غیر غربی) شروع شده و با توجّه به پیشرفت اکتشافات جغرافیایی اروپاییان و کشف سرزمین های ناشناخته ای مانند «آمریکا» (34)، چهره ی سیاسی «اروپا» تغییر می کرد. (35) سومبارت معتقد است:
صرف کشف آمریکا، به نحو خارق العادّه ای با یهودیان ارتباط دارد. چنین به نظر می رسد که دنیای جدید به کمک آنها و فقط برای آنها، در افق دید کاشفان قرار گرفت و گویی که کریستف کلمب و دیگران، عملاً مدیران اجرایی یهود بودند تا آنها را به این سرزمین های تازه کشف شده برسانند. (36)
به این ترتیب حقایق علمی [اکتشافات دریانوردی] که راه را برای سفر دریایی کریستف کلمب آماده کرد، از سوی یهودیان تأمین شده بود. (37)
بنابراین یهودیان مارانو (یهودیان مسیحی «اسپانیا») همان کسانی بودند که طرح کلمب را پذیرفتند و با نقشه و پول از آن حمایت کردند و آنها (یهودان مارانو) اوّلین ساکنان آمریکا بودند. (38)
هنگامی که مهاجران اوّلیه ی پروتستانی به آبادانی های «ماساچوست» در «نیوانگلند» [سرزمین جدید] رسیدند، «آمریکا» را «اورشلیم جدید» یا «کنعان جدید» تلقّی و خود را به عبرانی های قدیم تشبیه کردند که از ظلم و ستم فرعون؛ یعنی پادشاه «انگلستان»، جیمز اوّل از «مصر» (انگلستان) فرا کرده و به دنبال سرزمین موعود جدید راه افتاده بودند. این گونه بود که تعقیب و قتل و کشتار سرخپوستان در دنیای جدید توسط مهاجران پروتستان پیوریتانی (39) (پرهیزکاران)، دقیقاً به تعقیب و قتل و کشتار کنعانی های فلسطینی توسط عبرانی های قدیم [یهودیان اصیل] تشبیه شد. (40) بنابراین تصوّرات و دیدگاه های اسرائیلی های قدیم، عاملی بود تا استعمارگران پروتستانی به «آمریکا» مهاجرت کنند. (41) مهاجران پروتستانی پیوریتانی که به عبادت اسرائیل (صهیون) ایمان داشتند، معتقد بودند سرنوشت آشکاری که خداوند برای آنها در نظر گرفته، استعمار آمریکا یعنی اسرائیل جدید است و چون آنها ایمان داشتند که با دومین ظهور حضرت مسیح (عَلَیهِ السَّلام)، جهان به پایان خود می رسد، بنابراین می بایست یهودیان پراکنده شده در سراسر جهان را در «فلسطین» (اسرائیل قدیم) گرد آورده و آن آخرین گام قبل از ظهور مسیح است. (42) بنابراین با توضیحات فوق مشخص شد که اساس تشکیل آمریکا با اسرائیل جدید، نوعی رسالت دینی بوده که متدیّنین!! موظّف بوده اند به قیمت تلف شدن جان بیش از 60 هزار برده ی سیاهپوست (43) در مسیر انتقال به اسرائیل جدید و همچنین قتل عام وحشیانه ی 95 میلیون نفر از بومیان اوّلیه ی آمریکا در کمتر از یک قرن، فضا را جهت اسکان قوم برگزیده ی خداوند!!، مهیّا کنند. (44)
پس می توان گفت: وقتی مسیحیان یهودی یا یهودیان مسیحی و به عبارت بهتر، یهودیان، در پایه گذاری آمریکا، حقّ آب و گل داشته و دارند، جای تعجّب نیست که بدانیم تمامی رؤسای جمهوری «آمریکا» از جرج واشنگتن (اوّلین رئیس جمهور آمریکا) تا کنون به جز کندی که کاتولیک بوده و به قتل رسیده، عضو لژهای فراماسونری بوده اند. (45)
البتّه نه تنها رؤسای جمهور آمریکا بلکه تمام رهبران انقلاب «فرانسه» (1789 م.)، انقلابی که از مهم ترین حوادث سیاسی اجتماعی عصر روشنگری است، نیز فراماسون بوده ا ند. (46) با نگاهی به مبانی این مکتب متوجّه می شویم که اعتقاد به یهودی گری، (47) صهیونیسم، لامذهب بودن، جهان و طنی و...، از ارکان اصلی فراماسونری است. (48) برخی اهداف فراماسونری نیز از این قبیل برشمرده شده:
تأسیس دولت ها و ملّت ها بر پایه ی انکار خدا، شیطان خطاب کردن حضرت عیسی، دشمنی با ادیان، نه تنها غلبه بر متدیّنین بلکه نابودی آنها، ترویج شهوت رانی، فروپاشی تشکیلات خانواده و... (49)
قبلاً به تأثیر گذار بودن عصر روشنگری (ق 17 و 18 م.) در تحوّلات سیاسی و اجتماعی «اروپا»، مغرب زمین و حتّی سراسر جهان اشاره کردیم. با این وجود هر چند یکی از متخصّصان تاریخ یهود معتقد است:
همه ی جنبش های جدید در یهودیّت، مستقیم یا غیر مستقیم از عصر روشنگری نشأت گرفته و انقلاب کبیر فرانسه و نهایتاً اعلامیه ی حقوق بشر موانع و محدودیّت های یهودیان را مرتفع ساخته است. (50)
امّا این سخنان با اظهارات رسمی یهودیان در پروتکل های صهیونیسم (51) مغایرت دارد. آنجا که می گویند:
انقلاب «فرانسه» را که ما صفت «کبیر» روی آن گذاشتیم، به خاطر بیاورید. اسرار تدارک و سازمان دهی آن برای ما کاملاً روشن است؛ زیرا این انقلاب ساخته ی دست ماست. ما از همان انقلاب فرانسه پیوسته ملّت ها را رهبری می کنیم... (52)
در بخشی از پروتکل اوّل صهیونیسم نیز آمده است:
دوران حاکمیت دین سپری شده و زمان حاکمیت پول و سرمایه فرا رسیده است. آزادی، دمکراسی، لیبرالیسم میکروب هایی هستند که ما در حالی که خود پرچمدار آنها هستیم، باید بتوانیم از این ویروس ها برای اضمحلال ملّت ها وحکومت ها استفاده کنیم. (53) ما برای حفظ سیطره ی خود بر جهان می بایست اشخاصی را از میان ملّت ها با دقّت و به صورت حساب شده انتخاب کنیم و آنها آمادگی کامل برای خدمت داوطلبانه به ما داشته باشند... این اشخاص زیر نظر افراد دانشمند و نابغه و متخصّص و با تجربه، به عنوان مشاور پشت پرده، کار خواهند کرد. این اشخاص از کودکی به گونه ای خاص تربیت می شوند. (54)
دقّت کنید که ما چگونه موفّق شدیم داروینیسم، مارکسیسم و نیچه ایسم را پر و بال بدهیم.
یهودیان باید به سادگی به اهمیّت نقش ویرانگر نظریّه های بالا روی ذهن و اندیشه ی غیر یهود پی ببرند. (55)
با ادّعای حقوق بشر و عشق به نجات کارگر بینوا از بدبختی و مصیبت وارد صحنه می شویم و از او می خواهیم تا به صفوف ارتش ما که زیر لوای سوسیالیسم، آنارشیسم، کمونیسم، لیبرالیسم، اومانیسم می جنگد، بپیوندد. (56)
بنابراین نباید از منشأ یهودی تشکیل سازمان ملل و تدوین حقوق بشر برای تأمین صلح! و همکاری بین المللی! بر اساس پیش گویی اشعیای نبی! و وجود علائم و سمبل های یهود و فراماسونری در پرچم، ساختمان ها و نهادهای زیر مجموعه ی سازمان ملل، متعجّب باشیم. (57) حتّی زمین محلّ احداث سازمان ملل نیز از طرف سرمایه دار معروف و یهودی الاصل آمریکایی راکفلر اهدا شده است. (58)
سران صهیونیسم، حتّی کسانی را که به محافل فراماسونری ملحق می شوند، افراد کودن، حقیر و مغروری می پندارند که متوجّه بازیچه قرار گرفتن خود نیستند. آنها گوییم (غیر یهودیان) را مانند گوسفندان کلّه پوکی می پندارند که بر اسب های چوبی سوارشان کرده اند و ایده ی جمع گرایی را سر می دهند (59) و در «پروتکل یازدهم» صراحتاً می گویند:
غیر یهودیان گلّه ی گوسفندانند و ما گرگ های این گلّه هستیم و شما می دانید که وقتی گرگ به گلّه می زند، چه اتّفاقی می افتد. (60)
سران یهود با حربه ی ثروت و قدرت از شروط حمایت خود در رقابت های انتخاباتی ریاست جمهوری «فرانسه»، گنجاندن درس تاریخ قوم یهود در برنامه ی تعلیم و تربیت فرانسه تعیین می کنند (61) و در «انگلیس» سایه ی سنگین خود را بر مراکز اصلی اطّلاع رسانی و صنعت، نمایش می دهند (62) و دولت مردان «آمریکا» را مانند نیکسون، ذلیلانه به مدیحه سرایی خود وادار می کنند:
تعهد ما در قبال حمایت اسرائیل تعهدی ریشه دار است... تعهدی است که هیچ رئیس جمهوری آن را در گذشته زیر پا نگذاشته و هر رئیس جمهوری در آینده، از روی ایمان آن را محترم خواهد شمرد. (63)
و دیگر رئیس جمهور «آمریکا»، کارتر اعلام می کند:
بقای اسرائیل داخل در چارچوب سیاست نیست بلکه یک وظیفه ی اخلاقی است. (64) بنابراین کاملاً منطقی است که ویلسون از رؤسای جمهور سابق آمریکا نیز بگوید:
روح و جوهر قانون اساسی ما متأثّر از یهود بوده... و بالاترین نفوذ را در قانون اساسی ما داشته است، بلکه فرهنگ یهود در متن خود گوهر ناب دمکراسی را پرورش داده است. (65)
و این همه در حالی است که در مقابل86% مسیحی، یهودیان تنها 2% از جمعیت آمریکا را به خود اختصاص داده اند. امّا با این وجود سلطه ای عجیب بر مراکز سیاسی اقتصادی، فرهنگی واجتماعی حکومت و حتّی مردم آمریکا داشته و دارند. (66) تا جایی که یکی از نویسندگان یهودی می گوید:
در آمریکا آنتی سمیتیزم (ضدّ یهودی گری) معنا ندارد، به جای یهودیان، نفرت از کاتولیک ها را می توان دید. حتّی در موضع گیری های شخصی افراد، «یهود دوستی» به خوبی قابل مشاهده است. خصایص یهودیان مثل تلاش، حرص، فعّالیت های اجتماعی، مکر و حیله اجتماعی از موارد اصلی بودند که از همان ابتدا مقبول طبع آمریکایی ها واقع شد. (67)
صرف نظر از نقش حائز اهمّیت پیوریتان ها (صهیونیسم مسیحی) در تأسیس ایالات اوّلیه ی «آمریکا»، که ویلسون نیز در سخنان بالا تلویحاً به آن اشاره کرده است، موج بعدی گسترش تفکّر صهیونیسم مسیحی یا مسیحیّت صهیونیسم نیز از اواخر قرن 19 م. توسط کشیش معروف «انگلیس»، جان نلسون داربی مجدّداً مطرح و پس از آن در آمریکا ترویج یافت و این ایام مقارن است با تهیه و تدوین پروتکل های 24 گانه ی صهیونیسم (1897 م.) به ریاست تئودور هرتزل که در پایان منجر به تشکیل کشور اسرائیل فعلی شد.
آخرین مرحله ی گسترش سلطه ی فوق العادّه ی صهیونیسم بر ارکان حکومتی آمریکا از زمان ریاست جمهوری کلینتون (1992م.) آغاز شده است، تا جایی که روزنامه ی معروف اسرائیل اذعان می کند:
کلینتون از آغاز دوره ی ریاست جمهوری خود... آن قدر یهودیان را در پست ها و مشاغل کاخ سفید به کار گمارد که از کثرت تعداد آنان، گفته می شد که در کاخ سفید واشنگتن، زبان عبری بیش از انگلیسی مورد استفاده قرار می گیرد. که این امر در پایان جناب کلینتون را ملقّب به «بهترین صهیونیست» نیز می نماید. (68)
بعد از دوران کلینتون تا به امروز، صهیونیسم مسیحی تحت عنوان محافظه کاران جدید یا نئوکان ها، (69) و به سرپرستی جرج بوش مشغول اعمال سلطه و نفوذ صهیونیسم بر حکومت وملّت «آمریکا» و تحمیل دکترین های صهیونیسمی بر سایر نقاط جهان می باشند.
نکته ی قابل تأمّل درباره ی سیطره ی صهیونیسم بر حاکمان و اکثریت مردم آمریکا، این است که:
استراتژی محافظه کاران جدید دارای تمام امتیازات مدرنیسم است که از طریق آن می توانند به پیروزی سیاسی دست پیدا کنند؛ مانند تحریف حقایق، مهارت در دروغ گویی با هدف وارونه جلوه دادن واقعیات و توانایی در ایدئولوژیک جلوه دادن مسائلی که در ماهیت خود فاقد جنبه های ایدئولوژیک هستند. (70)
در پایان این مبحث برای نمونه، چند استراتژی صهیونیسم یا به عبارتی مدرنیسم که توسط امپریالیسم یهود و در سطح بین الملل دنبال می شود، اشاره ی کوتاهی به نقل از خاخام الزار ولدمن می نماییم:
ما حتماً باید در «خاورمیانه» و دنیا به برقراری نظم بپردازیم. اگر مسئولیت این کار را بر عهده نگیریم، نه تنها در برابر خودمان، بلکه در برابر کلّ دنیا گناهکار خواهیم بود؛ زیرا چه کسی جز ما قادر به برقراری نظم در جهان است؟ تمام رهبران غربی دارای ضعف هایی برای انجام این کار هستند. (71)
و برای اینکه جنگ افروزی ها و کشتار مردم صبغه ای ایدئولوژیک بگیرد، رئیس جمهور «آمریکا» در مقابل کنگره ی یهود اعلام می کند:
اسرائیل همان دمکراسی ثابت و استوار و بی همتایی است که می توان به عنوان مکان وقوع آرمگدون (72) به آن تکیه کرد. (73)

پی نوشت ها :

1- Humanism.
2- با عقل سلیم که در متون اسلامی به عنوان یکی از منابع شناخت خداوند می باشد، تفاوت دارد.
3- زرشناس، شهریار، «مبانی نظری غرب مدرن»، کتاب صبح، تهران، 1383، ص 39.
4- Utilitarianism.
5- کاپلستون، فردریک، «تاریخ فلسفه، ج8، بهاء الدّین خرمشاهی، انتشارات صدا و سیما، تهران، 1376، ص 25.
6- همان، ص 28.
7- Tolerance.
8- Individualism.
9- کاشفی، محمّد رضا، همان، ص 146.
10- Liberalism.
11- Ploralism.
12- ضیایی، سیّد عبدالحمید، «در غیاب خداوند، نشر آویژه»، تهران، 1384، ص 89.
13- Holocaust: افسانه و جعل تاریخی که پس از جنگ جهانی دوم از سوی بعضی اشخاص و کانون های یهودی وارد فرهنگ سیاسی و تاریخی جهان شد. ادّعای آنها بر این فرضیه (دروغ) استوار بود که شش میلیون یهودی در اردوگاه های اسیران جنگی در «آلمان» نازی به وسیله ی اتاق های گاز خفه شده و سپس در کوره های آدم سوزی سوزانده و به خاکستر تبدیل شده اند. ر.ک: تقی پور، محمّد تقی، «پس پرده ی هولوکاست»، مؤسسه ی مطالعات و پژوهش های سیاسی، تهران، 1385، ص 9.
14- ضیایی، سیّد عبدالحمید، همان، ص 108.
15- همان، ص 125.
16- Atheism.
17- Nilhilism.
18- This World's.
19- Capitalism.
20- سومبارت، ورنر، همان، ص 24.
21- جان کالون اهل «فرانسه» از پروتستان های متعصّب و مخالف کلیسای کاتولیک و پایه گذار فرقه ی کالونیسم (1536 م.) از شاخه های پروتستانتیسم می باشد.
22- مددپور، محمّد، همان، ص 99.
23- Scientism.
24- خیر اندیش، عبدالرّسول، همان، ص 191.
25- Materialism.
26- مطهری، مرتضی، «مقدّمه ای بر جهان بینی اسلامی»، ج2، انتشارات صدرا، تهران، 1374، ص 46.
27- Positivism.
28- Amperism.
29- Pragmatism.
30- Evolution Historical.
31- Berber.
32- خیر اندیش، عبدالرّسول، همان، ص 99.
33- Chauvinism.
34- برخی منابع تاریخی اوّلین کاشف «آمریکا» را آمریکووسپوچی می دانند (که نام آمریکا نیز از نام کاشف آن گرفته شده) نه کریستف کلمب. امّا کریستف کلمب و همراهانش در سفرهای بعدی خود بین سال های 1493 تا 1504 م. با حمایت مالی حکمرانان «اسپانیا» و با اهداف سیاسی و اقتصادی جز اوّلین ساکنان جدید آمریکا بوده اند. ر.ک: خیر اندیش، عبدالرّسول، همان، صص 207 - 206.
35- همان، ص 208 و 217.
36- سومبارت، ورنر، همان، ص 33.
37- همان، ص 34.
38- هلال، رضا، همان، ص 41.
39- پیوریتانیسم (Puritanisim) از خالص (Pure) مشتق شده به مخلصین، قشریون، متعصّبین و افراطیون شاخه ای از کالونیسم که خودجزیی از پروتستانتیسم می باشند، گفته می شود. طبق تعریف «دایرة المعارف یهود»: پیوریتانتیسم به عنوان یهودیگری انگلیسی که ساختار هنجارهای اخلاقی آن تماماً منطبق با «تورات» بوده، تعریف شده است. ر.ک: صاحب خلق، نصیر، همان، ص 35.
40- هلال، رضا، همان، ص 62.
41- همان، ص 63.
42- همان، ص 64.
43- ابوالقاسمی، محمّد جواد، «ریشه های ستیز در رفتار آمریکا»، معاونت فرهنگی سازمان تبلیغات اسلامی تهران، 1377، ص 25.
44- اکتار، عدنان، «تاریخ ناگفته و پنهان آمریکا»، نصیر صاحب خلق، نشر هلال، تهران، 1385، ص 33.
45- طباطبایی، محمّد حسن، همان، صص 21- 20. همچنین برای آگاهی از فراماسون بودن جرج بوش (رئیس جمهور سابق آمریکا) نیز ر.ک: «سایت اسلام حقیقی» (آخرالزّمان)، فراماسونری: دجّال آخر الزّمان - 2 http://genuineislam.blogfa.com
46- همان، ص 19.
47- Judaism.
48- همان، صص 50- 48.
49- سایت علمی پژوهشی یهود: /فراماسونری/www.yahood.net
50- اپستاین، ایزیدور، همان، ص 349.
51- پروتکل های 24 گانه در بردارنده ی استراتژی سازمان جهانی صهیونیسم و برنامه های میان مدت و دراز مدت آنهاست. این اسناد در سال 1897 م. (تشکیل نخستین کنگره ی صهیونیسم) فاش گردید. واعظی، حسن، «نبرد نابرابر، روند ظهور و سقوط رژیم صهیونیستی»، انتشارات سروش، تهران، 1379، صص 21- 20.
52- بخشی از پروتکل سوم، همان، ص 32.
53- همان، ص 23.
54- همان، ص 25.
55- بخشی از پروتکل دوم به نقل از: مارسدن، ویکتورامیل، «پروتکل های رهبران یهود برای تسخیر جهان»، بهرام محسن پور، کتاب صبح، تهران، 1382، صص 29- 28.
56- بخشی از «پروتکل سوم» به نقل از واعظی، حسن، همان، ص 29.
57- رحمانی، شمس الدین، «ماهیت سازمان ملل»، انتشارات محراب قلم، تهران، 1364، صص 100 - 89 همچنین ر.ک: عبدالرحمن الرفاعی، فواد، «نفوذ صهیونیسم بر رسانه های خبری»، حسین سرو قامت، انتشارات «کیهان»، تهران، 1381، صص 115- 105.
58- سایت http://genuineislam.blogfa.com.، همان.
59- بخشی از پروتکل دهم به نقل از: واعظی، حسن، همان، صص 40- 37.
60- مارسدن، ویکتورامیل، همان، ص 81.
61- عبدالرحمن الرفاعی، فواد، همان، ص 68.
62- شهبازی، عبدالله، «زرسالاران یهودی و پارسی، استعمار بریتانیا و ایران»، ج3، مؤسسه ی مطالعات و پژوهش های سیاسی، تهران، 1383، صص 192- 189.
63- ابوالقاسمی، محمّد جواد، همان، ص 65.
64- همان، ص 64.
65- ذاکری، سیّد قاسم. «صهیونیسم مسیحی و خاستگاه مذهبی حمایت از آمریکا از اسرائیل»، کتاب آمریکا، 3، مؤسسه ی فرهنگی مطالعاتی و تحقیقات بین الملل ابرار معاصر، تهران، 1382.
66- میر لوحی، سیّد هاشم، «آمریکا بدون نقاب»، انتشارات کیهان، تهران، 1383، صص 234- 73، به عنوان مثال: نیل گابلر از نویسندگان فیلم مستندی راجع به سیطره ی یهودیان بر رسانه های گروهی آمریکا رسماً اعلام می کند: سینماگران یهودی، آمریکا را طبق میل خود ساخته اند. ر.ک: عنایه، محمّد جلال، «قدرت یهودیان در آمریکا»، محمّدرضا بلوردی، مؤسسه ی مطالعات اندیشه سازان نور، تهران، 1385، ص 80.
67- اکتار، عدنان، همان، ص 56.
68- کریمیان، احمد، همان، ص 661.
69- محافظه کاران جدید را در امریکا، neocons می نامند که در زبان فرانسه معنای «احمق های جدید» دارد. ر.ک: تحلیلگر آمریکایی، «ساختار و عملکرد محافظه کاران جدید آمریکا»، روزنامه ی «کیهان»، 82/7/14، ص 12.
70- همان.
71- گارودی، روژه، «محاکمه ی صهیونیسم اسرائیل»، گروهی از مترجمان، انتشارات «کیهان»، تهران، 1380، ص 150.
72- بخشی از اعتقادات بنیانگذاران انجیلی «آمریکا»، (مسیحیّت صهیونیسم) که برای بازگشت دوباره ی مسیح (عَلَیهِ السَّلام) به زمین، باید جنگ هسته ای بزرگی در جایی به نام «آرمگدون» میان «اردن» و «فلسطین» به وقوع بپیوندند و به نابودی و تخریب اکثر شهرهای جهان بیانجامد. ر.ک: النجیری، محمود، «آرمگدون»، زعفرانی - عباسپور، نشر «هلال»، تهران 1385 ، ص 12- واژه ی آرمگدون به معنای کوه یا درّه، اصل آن به صورت «هرمجدون» در «انجیل» به آن اشاره شده است. مکاشفه ی یوحنا / 16- 16، به وقوع چنین جنگی نیز از همان دروغ ها و تحریف های «کتاب مقدّس» برای توجیه وحشی گری و سلطه گری آمریکا و صهیونیسم بر مردم جهان است.
73- هلال، رضا، همان، ص 148.

منبع مقاله :
رکنی، سیّد محمّد باقر، (1389)، اخلاق یهودی وتمدّن غربی، تهران: هلال، چاپ دوم



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما