ايرانيان و نقش کوفه در تشيع آنان (3)

جد اشعريان قم، سائب بن مالک بن عامر اشعري، از شيعيان برجسته ي کوفه، پدرش صحابي رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم بود و خودش در صفين در کنار امام علي عليه السلام جنگيد و در قيام مختار نيز از وي حمايت نمود. (
پنجشنبه، 29 خرداد 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ايرانيان و نقش کوفه در تشيع آنان (3)
 ايرانيان و نقش کوفه در تشيع آنان [3]

 

نويسندگان: دکتر حسين پوراحمدي(1) علي بابايي سياب (2)




 
عوامل نفوذ تشيع از کوفه به ايران

مهاجرت خاندان اشعري به قم

جد اشعريان قم، سائب بن مالک بن عامر اشعري، از شيعيان برجسته ي کوفه، پدرش صحابي رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم بود و خودش در صفين در کنار امام علي عليه السلام جنگيد و در قيام مختار نيز از وي حمايت نمود. ( جعفريان، 1389، ص 155) دقيقاً روشن نيست که چگونه اشعري هاي قم به صورت يکپارچه تشيع امامي را پذيرفتند، اما ترديدي نيست که اين تشيع از کوفه به قم منتقل شده است. ( همان، ص 156) روايات متعددي درباره ي علت مهاجرت اشعريان به قم وجود دارد که از آن جمله مي توان به کشته شدن محمد بن سائب بن مالک اشعري به دست حجاج، و نيز شرکت اشعريان در قيام ضد اموي عبدالرحمان بن محمد بن اشعث اشاره نمود. ( قمي، 1361، ص 264) اشعريان در سال 94 هجري به قم وارد شدند و در روستاي « اَبَرشتجان» (3) ساکن شدند. آنها تمامي دستاوردهاي علمي، فقهي و حديثي کوفه را با خود به قم منتقل نمودند. احوص و عبدالله،‌ پسران سعد بن مالک اشعري، نخستين کساني بودند که از کوفه به قم مهاجرت کردند. ( همان، ص 245) آنها بعد از مدتي به دليل رشد سريع نفرات و توان سياسي شان، بر شهر چيره شدند و اداره ي آنجا را در دست گرفتند ( همان، ص 257-253) و به توسعه و آباداني شهر پرداختند و قم را به شهري اسلامي تبديل کردند. ( خضري، 1386، ص 169)
در بحث علت انتخاب قم براي سکونت اشعريان، مي توان به حضور پراکنده ي برخي اعراب در محلات و روستاهاي قم اشاره نمود. خطاب اسدي سال ها پيش از اشعريان در محله ي « جمکران» ساکن شده و مسجدي بنا نهاده بود. ( قمي، 1361، ص 38) سعيد بن جُبير، از موالي بني اسد، پيش از شهادتش مدتي به طور پنهاني در جمکران مي زيست ( قمي، 1361، ص 39) و در سال هاي 66 و 67 هجري، جمعي از بني اسد در اين محله ساکن شدند. ( قمي، 1361، ص 38) گروهي از آل مذحج ( از قبايل يمني / بني قحطان) نيز ظاهراً پيش از اشعريان، در قم ساکن شده بودند. ( يعقوبي، 1356، ص 273) همچنين گروهي از قبيله ي قيس و گروهي از عنزه، که جزو فراريان سپاه عبدالرحمن بن محمد بن اشعث بودند، احتمالاً پيش از اشعريان در حوالي قم و در روستاهاي انار، جاپِلَق و برق رود، ماندگار شده بودند. ( يعقوبي، 1356، ص 264)
اشعريان مدت کوتاهي پس از مهاجرت به قم و در حالي که امامان شيعه تحت نظارت شديد خلفا بودند و شيعيان از سوي خلفاي عباسي به شدت تعقيب مي شدند و در همه جا ناچار به تقيه بودند، به تبليغ و تظاهر به تشيع پرداختند. در چنين فضايي بود که اشعريان با ايجاد حوزه هاي درسي و علمي، توانستند فقه اهل بيت عليهم السلام را آشکارا تبليغ و ترويج کنند. ( يعقوبي، 1356، ص 169) موسي بن عبدالله بن سعد نخستين فرد از خاندان اشعري بود که آشکارا به تبليغ تشيع پرداخت. ( قمي، 1361، ص 278) علاوه بر اين، حمايت مالي خاندان اشعري از اهل بيت عليهم السلام نقش مهمي در گسترش مذهب تشيع داشت. ( خضري، 1386، ص 171) آنان اولين شيعياني بودند که آشکارا خمس اموال خود را به ائمه ي معصوم عليهم السلام مي دادند ( قمي، 1361، ص 279) و پرداخت خراج به حکومت مرکزي را شرعاً حرام مي دانستند. ( قمي، 1361، ص 163-164)

مهاجرت سادات به قم

مهاجرت سادات به قم به دليل احترامي بود که خاندان اشعري براي آنان قايل بودند. ( جعفريان، 1389، ص 157) ابن طباطبا در کتاب منتقلة الطالبيين، نام بيش از سي نفر از آنان را با فرزندانشان ذکر کرده است. علاوه بر اين، وجود قريب به چهارصد امام زاده در قم، نشانگر وسعت مهاجرت سادات به اين شهر است. اين مهاجران، که عمدتاً از شهرهاي بغداد و کوفه مي آمدند، مکاتب حديثي اين دو شهر و احاديث اهل بيت عليهم السلام را نيز منتقل مي کردند که بر غناي علمي قم مي افزود، تا آنجا که نام شهر « قم» مترادف با نام « تشيع» شد و جايگاه کوفه را در قرون دوم و سوم هجري اشغال کرد. ( خضري، 1386، ص 171-172) مشهورترين شخصيت از سادات، که به قم مهاجرت نمود، علي بن محمد مشهور به « سلطان علي» فرزند امام محمد باقر عليه السلام بود که در دهه ي دوم قرن دوم به قم آمد و آرامگاهش در اردهال قم است. ( مدني کاشاني، 1381، ص 17) ايشان به عنوان مبلغ از سوي امام باقر عليه السلام به سوي مردم فين و کاشان فرستاده شد. وي مدت سه سال به نشر تشيع پرداخت و سرانجام، توسط عمّال حکومت به شهادت رسيد. ( همان، ص 34) به هر حال، فرزندان ائمه ي اطهار عليهم السلام که به امام زاده و سادات مشهورند، در گسترش تشيع در ايران، به ويژه قم، نقش بسزايي داشتند. ( الله بداشتي، 1384، ص 18)

تعامل علمي قم با کوفه

تبادل حديث بين مراکز علمي گوناگون متداول بوده است. حوزه ي کوفه نسبت به ساير حوزه ها، از قدمت خاصي برخوردار بود و حديث آن به شاگردان صادقين عليهماالسلام منتهي مي شد، به گونه اي که از نظر تعداد روايات و کثرت راويان، هيچ حوزه اي با آن قابل مقايسه نبود. ( معارف، 1374، ص 379) خانواده هاي بزرگي همچون آل اعين در کوفه، مواريث فقهي و حديثي صادقين عليهماالسلام را در اختيار داشتند، در صورتي که در قم، بيشتر راويان امام هشتم تا يازدهم عليهم السلام حضور داشتند. با توجه به اين مسئله، هر کدام از اين دو حوزه براي تکميل علوم و اطلاعات خود، از يکديگر بي نياز نبود و با هم ارتباط داشتند. ( همان، ص 380) از جمله بزرگان قم و ري، که با مشايخ کوفه در ارتباط بودند و از آنها حديث نقل کردند، عبدالله بن جعفر حميري، ( نجاشي، 1397، ص 949) شيخ صدوق ( صدوق، 1379، ص 17) و احمد بن محمد بن عيسي رئيس حوزه ي علميه ي قم ( نجاشي، 1397، ص 80) را مي توان نام برد. از ديگر اشخاصي که به کثرت مسافرت و « استاد» شهرت دارد، ابراهيم بن هاشم قمي است. وي از راويان کوفي است که به دليل سکونت در قم، به « قمي» مشهور شد ( معارف، 1374، ص 382) و اولين کسي بود که حديث کوفيان را در قم منتشر ساخت. ( نجاشي، 1397، ص 18)

گسترش تشيع از کوفه و قم به ساير شهرهاي ايران

تشيع در قم چنان نيرومند بود که مناطق و شهرهاي اطراف را نيز تحت تأثير خود قرار مي داد. مردم ري از قرن دوم هجري، تحت تأثير اشعريان قم و به دنبال مهاجرت سادات به اين مناطق، به مذهب تشيع گرويدند. روابط فکري ميان ري و قم از عوامل اصلي انتقال تشيع از قم به ري بود. علي بن حسين بن موسي بن بابويه ( پدر شيخ صدوق) در قم مي زيست و با ري نيز رفت و آمد داشت. شيخ صدوق نيز در قم متولد شد و در سال 347 هجري در ري مقيم گرديد. ( خضري، 1386، ص 37) سقوط امويان و آزادي نقل حديث موجب شد تا کساني، حتي از ميان اهل سنت، رواياتي در فضيلت ائمه ي اطهار عليهم السلام نقل کنند. از جمله ي اين افراد، شخصي کوفي به نام عبدالله بن عبدالقدوس بود که در ري ساکن شد و تمام رواياتش مربوط به فضايل اهل بيت عليهم السلام است. محمد بن اسحاق نيز در سفري که به ري داشت، سيره ي خود را در آنجا قرائت نمود. ( جعفريان، 1371، ص 15 و 16)
علاوه بر اين، ري همواره پناهگاه سادات و کساني بود که پس از شکست قيام هاي شيعي متواري مي شدند؛ چنان که يحيي بن زيد پس از شکست قيام زيد بن علي عليه السلام در کوفه، و يحيي بن عبدالله بن حسن پس از شکست قيام حسين بن علي بن حسن به اين منطقه پناهنده شدند. اسامي بيش از شصت نفر از سادات مهاجر به ري در منابع ذکر شده است ( ابن طباطبا، 1372، ص 231) که هر يک خانداني را در اين شهر بنيان گذاشته اند. بيشتر اين سادات با يکي دو واسطه از شاگردان سيد مرتضي، شيخ طوسي و شيخ علي بودند که همين امر يکي از عوامل اصلي انتقال تشيع از عراق به ايران به شمار مي آيد. ( خضري، 1386، ص 271-272) حضور ابوالحسين محمد بن جعفر اسدي (4) از وکلاي امام زمان - عجل الله تعالي فرجه الشريف - و نيز حضور سادات برجسته اي همچون عبدالعظيم حسني و حسن بن زيد ( داعي کبير) بنيانگذار دولت علويان طبرستان را مي توان از ديگر عوامل گرايش مردم ري به مذهب تشيع دانست. ( خضري، 1376، ص 270-271) به طور کلي، ري با قريب 50 صحابي، پس از قم ( 140 صحابي)، بالاترين پيوند را با ائمه ي اطهار عليهم السلام در ايران داشت. ( خضرمي، 1386، ص 325) يکي از صحابه ي برجسته ي امامان معصوم عليهم السلام حضرت عبدالعظيم حسني، از ياران امام رضا، جواد و هادي عليهم السلام بود که آمدن ايشان به ري، زمينه اي براي رشد دعوت شيعي گرديد. ( جعفريان، 1371، ص 19)
منطقه ي طبرستان در قرن سوم و با پذيرش اسلام زيدي، تسليم مسلمانان شد. مردم اين منطقه تا زمان استقرار علويان، از سرسخت ترين دشمنان عباسيان بودند که همين امر سبب مهاجرت مخالفان خلافت عباسي، از جمله سادات به اين ناحيه مي شد. يکي از نخستين کوچ ها، آمدن يحيي بن عبدالله بن حسن بن حسن عليهم السلام به ديلم بود. آمدن علويان به اين ناحيه، نفوذ تشيع را در آنجا به دنبال داشت، به طوري که هيچ سني در آنجا باقي نماند. ( شوشتري، 1377، ج 1، ص 98) استرآباد نيز به دليل نزديکي به طبرستان، از قرن سوم با تشيع آشنا بود و در قرون پنجم و ششم هجري، شمار زيادي از شيعيان امامي در آنجا بودند. ( جعفريان، 1389، ص 189)
نفوذ تشيع در جرجان در نتيجه ي قيام عباسيان در خراسان رخ داد. داعيان عباسي با دعوت به « الرضا من آل محمد»، عده ي زيادي از مردم اين ناحيه را با خود همراه کردند که بعدها و با آشکار شدن ماهيت اصلي خلافت عباسي، عليه عباسيان موضع گرفتند. ( جعفريان، 1383، ص 9) علاوه بر اين، حضور علويان طبرستان در اين ناحيه عامل تقويت تشيع بوده است. شيعيان جرجان در اوايل قرن چهارم، پرسش هاي فقهي خود را از شيخ مفيد مي پرسيدند و در قرن هشتم با مراکز علمي عراق در ارتباط بودند. ( جعفريان، 1389، ص 188) از قرن هفتم به بعد، جرجان شکل يک شهر شيعي به خود گرفت ( نک. مستوفي، 1362، ص 159) و علما، مؤلفان و محدثان زيادي در آنجا سر برآوردند. (5)
پس از سرکوب قيام مختار در سال 66 ق و قيام زيد بن علي در سال 122 ق در کوفه، سخت گيري نسبت به شيعيان به نهايت خود رسيد که اين امر منجر به تشديد مهاجرت آنان به ايران شد. ( قمي، 1361، ص 240) شواهدي در دست است که عده اي از شيعيان پس از سرکوب قيام زيد بن علي به ايران پناه آوردند. ( ر.ک. طبري، 1372، ذيل وقايع سال 255 ق) يکي از دلايلي که يحيي بن زيد خراسان را براي قيام ضد اموي برگزيد، جلب هواداران کوفي خود بود که آنها را به خراسان تبعيد کرده بودند. ( جعفري، 1373، ص 311) يحيي بن زيد رمز پيشرفت تشيع در خراسان بود. مراکز عمده ي فعاليت وي شهرهاي سبزوار، نيشابور، فارياب، طالقان، طوس، بلخ، جوزجان و مرورود بود. ( جعفريان، 1389، ص 172) با اين حال، کار تشکيلاتي منظم در نفوذ و گسترش تشيع در خراسان، مرهون تلاش داعيان و مبلغان کيساني است که پس از شکست قيام مختار و پس از مرگ محمد بن حنيفه به امر فرزندش ابوهاشم به اين مناطق گسيل شدند. ( فلوتن، 1325، ص 113) طبق برخي روايات، شيعيان خراسان زکات خود را به محمد بن حنفيه و پس از او به پسرش پرداخت مي کردند. ( ابن قتيبه، 1967، ج 2، ص 109) حضور موالي در اولين هسته هاي سرّي قيام « کيسانيه» در کوفه و اشتغال آنان به تجارت در مسيرهاي بين خراسان و عراق و شام ( محمد شعبان، بي تا، ص 240)، نمايانگر آن است که احتمالاً اولين تماس هاي اين گروه با جامعه ي ايراني از طريق جذب طبقه ي نسبتاً مرفّه و عمدتاً بازرگان آغاز شده است.
فعاليت مستقيم علويان در خراسان، با اعزام دو فرستاده از سوي زيد بن علي عليه السلام به آن سرزمين آغاز شد. ( اصفهاني، 1987، ص 142) و با قيام يحيي بن زيد به اوج خود رسيد. با وجود شواهدي دال بر شيعه ي امامي بودن خراسانيان و اينکه گاه کساني از خراسان نزد امام صادق عليه السلام مي آمدند و از آن حضرت احکام فقهي خويش را مي پرسيدند، ( قمي، بي تا، ج 2، ص 157) تا اوايل قرن دوم هجري، فعاليت تبليغاتي مشخصي از سوي ائمه ي معصوم عليهم السلام در خراسان صورت نگرفته بود. با اين همه، شواهدي وجود دارد که وسعت دامنه ي فعاليت علويان را در ميان مردم خراسان در اواخر عهد اموي نشان مي دهد. بيعت مردم خراسان، ري و گرگان با زيد بن علي، ( اصفهاني، 1987، ص 132) پيشنهاد به يحيي بن زيد براي رفتن به خراسان پس از شهادت پدرش، به منظور بهره مندي از حمايت شيعيان، ( ر.ک. طبري، 1372، ذيل وقايع سال 122 هجري) پرهيز سپاهيان خراساني حاکم نيشابور از جنگ با يحيي و شکست سپاه ده هزار نفري و کار آزموده ي آنان از سپاه حداکثر هزار نفري يحيي، ( اصفهاني، 1987، ص 149) پيشنهاد خوارج به يحيي براي اتحاد و همکاري به قصد استفاده از پايگاه اجتماعي علويان، ( اصفهاني، 1987، ص 146) ميزان تأثر مردم خراسان در شهادت زيد و فرزندش، و نيز فرار عبدالله بن معاويه طالبي به خراسان پس از شکست قيامش به اميد بهره برداري از حمايت شيعيان همگي از ميزان محبوبيت خاندان علوي در بين مردم خراسان حکايت دارد. ( مفتخري، 1379، ص 130-131)
از قرون دوم و سوم به بعد، ساکنان سبزوار ترکيبي از مردمان بومي و قبايل مهاجر از شبه جزيره و عراق بود. علاوه بر اين، بيهق منطقه اي سادات نشين بود و در قرون بعد، به پناهگاه شمار زيادي از آل علي عليه السلام تبديل شد. ( جعفريان، 1389، ص 172) اما گرايش عمومي به تشيع در نيشابور، بايد از اواخر قرن اول هجري همزمان با آمدن شماري از قبايل عراق به خراسان آغاز شده باشد. حضور قبايل يمني، که از علاقه مندان ائمه ي اطهار عليهم السلام بودند، مي تواند از دلايل رشد تشيع در اين مناطق باشد. شيعه ي امامي در اين شهر، با فراواني شما اصحاب امامان معصوم عليهم السلام در اوايل قرن دوم مطرح شد. از جمله ي اين صحابيان، فضل بن شاذان محدث شيعي نيشابوري ( از اصحاب امام حسن عسکري عليه السلام) است. ( جعفريان، 1389، ص 172)
اصفهان بنا بر روايت بلاذري، در سال 23 ق توسط عبدالله بن بُدَيل بن وَرقاء خُزاعي، از شيعيان امام علي عليه السلام، به صلح فتح شد، به شرطي که مردش خراج و جزيه بپردازند. حضور خزاعي ها در اصفهان مؤيدي بر اين امر است. وي تا يک سال پس از خلافت عثمان، عامل آن شهر بود. ( بلاذري، 1366، ص 311) عامل مهمي که در شکل گيري تشيع اصفهان بسيار مؤثر بود، مهاجرت سادات به اين شهر بود که در منابع تاريخي، دست کم نام 33 نفر از آنها ذکر شده است. وجود مزار امام زادگان مشهوري که در قرن سوم هجري در اصفهان زندگي مي کردند، بر اين موضوع دلالت دارد. ( هنرفر، 1350، ص 522)
در دوران خلافت امام علي عليه السلام، دو تن از اصحاب آن حضرت، يزيد بن قيس و مخنف بن سليم بن حارث به حکومت آنجا رسيدند. ( هنرفر، 1350، ص 193) حضور پر رنگ ابواسحاق ابراهيم بن محمد ثقفي ( نويسنده ي کتاب الغارات) و شيعيان و دانشمندان عراق در اصفهان، براي مبارزه با نگرش عثماني در اين شهر و آگاهي مردم از تشيع بود. در ميان اصحاب ائمه ي اطهار عليهم السلام نيز کساني از اصفهان بودند ( جعفريان، 1389، ص 195) که از آن جمله، مي توان ابراهيم بن شيبه اصفهاني از ياران امام هادي عليه السلام را نام برد. ( طوسي، 1380، ص 411)
قدمت تشيع در اهواز به قدمت تشيع در قم بود و ارتباط اين دو شهر در منابع کاملاً قابل اثبات است. دو تن از شيعيان برجسته ي اين دوره، علي بن مهزيار و حسين بن سعيد بن حماد اهوازي با قم ارتباط داشتند. شماري از اصحاب ائمه ي اطهار عليهم السلام نيز اهوازي بودند که از آن جمله اند: احمد بن علي بن عبدالله بن عباس، فضاله بن ايّوب ازدي، و عبدالله بن محمد بن حصين حصيني عبدي. (6)

ارتباط علماي قم با ائمه ي اطهار عليهم السلام

به طور کلي، در ميان فقها و محدثان خاندان اشعري از ابتداي سکونتشان در قم تا آغاز قرن پنجم، 14 نفرشان صحابي امام باقر عليه السلام، 16 نفر صحابي امام صادق عليه السلام، 14 نفر صحابي امام کاظم عليه السلام، 21 نفر صحابي امام رضا عليه السلام، 20 نفر صحابي امام جواد عليه السلام، 15 نفر صحابي امام هادي عليه السلام، 13 نفر صحابي امام حسن عسکري عليه السلام و 3 نفر از مرتبطان با امام زمان - عجل الله تعالي فرجه الشريف - بودند. ( خضري، 1386، ص 172-174) از مجموع علماي اشعري، 7 نفر در قرون دوم، 12 نفر در قرن سوم و 7 نفر در قرن چهارم مي زيستند. اما از مجموع علما و صحابيان اشعري، 38 نفر در قرن دوم، 33 نفر در قرن سوم و 7 نفر در قرن چهارم مي زيستند. اين آمار نشان دهنده ي پيوند مستحکم و ارتباط وسيع اشعريان با ائمه ي اطهار عليهم السلام است. ( حاج تقي، 1376، ص 231)

نتيجه

عوامل اصلي انتقال تشيع از کوفه به ايران را مي توان چنين برشمرد: نزديکي کوفه به ايران و کارکرد طبيعي آن در انتقال فرهنگي، جمعيت زياد ايرانيان ساکن کوفه و انتقال تشيع به ايران در اثر ارتباطات طبيعي آنها با داخل کشور، انتخاب کوفه به مرکزيت خلافت و نظارت مستقيم امام علي عليه السلام بر ايران، سياست هاي مساوات طلبانه ي امام علي عليه السلام نسبت به ايرانيان کوفه و داخل کشور در مقابل سياست هاي عرب گرايانه و ضد ايراني ديگر خلفا، جنبش هاي شيعي کوفه و حمايت فکري و نظامي ايرانيان از اين جنبش ها، مهاجرت اشعريان به قم و انتقال دستاوردهاي شيعيان کوفه به اين شهر، انتقال شمار زيادي از ايرانيان ساکن کوفه ( و در نتيجه، انتقال تشيع) به نقاط گوناگون ايران مانند خراسان در دوره ي معاويه، ارتباط علمي قم و ري با مرکز علمي کوفه، سيل مهاجرت سادات و بازماندگان جنبش هاي شيعي - به ويژه از کوفه - به نقاط گوناگون ايران و تبليغ تشيع در اين نواحي، افرادي که از کوفه به امارت ولايات شرقي گماشته مي شدند و بيشتر پرورش يافته ي مکتب ائمه ي معصوم عليهم السلام بودند، شاگردان ايراني ائمه ي اطهار عليهم السلام در کوفه، و ارتباط تجار و بازرگانان کوفي با مناطق گوناگون ايران ( با توجه به ماهيت تجاري کوفه).
با شناختي که در اين پژوهش از اشعريان به عنوان عوامل اصلي انتقال تشيع به ايران ارائه شد و با توجه به ارتباط مستمر ايشان با ائمه ي اطهار عليهم السلام و مراکز معتبر تشيع در جهان اسلام، مي توان به اصالت تشيع در ايران و انطباق آن با تعاليم ائمه ي اطهار عليهم السلام اقرار نمود.

پي نوشت :

1. استاديار دانشگاه شيراز.
2. دانشجوي کارشناسي ارشد تاريخ اسلام دانشگاه شيراز.
3. « ابرشتجان» احتمالاً نام قديم شهر آشتيان است که امروزه از توابع استان مرکزي بوده و چيزي کمتر از 100 کيلومتر با شهر قم فاصله دارد.
4. ابوالحسين محمد بن جعفر اسدي رازي ( م 312 ق) وکيل ارشد امام زمان - عجل الله تعالي فرجه الشريف - در ري بود. ( ر.ک. جعفريان، 1389، ص 112)
5. براي نمونه، نک. نجاشي، 1397، ص 86، 312، 344، 382، 454 و 455 / طوسي، 1411، ص 215 / منتجب الدين، 1366، ص 28 / آقابزرگ تهراني، بي تا، ص 260 و 291.
6. براي اطلاعات بيشتر، ر.ک. جعفريان، 1389، ص 193.

منابع :
1. آقابزرگ تهراني، محمد محسن، الثقات العيون في سادس القرون، قم، اسماعيليان، بي تا.
2. ابراهيم حسن، حسن، تاريخ سياسي اسلام، ترجمه ي ابوالقاسم پاينده، چ سوم، تهران، جاويدان، 1356.
3. ابن ابي الحديد، عزالدين عبدالحميد بن هبة الله، شرح نهج البلاغه، به اهتمام محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره، دار احياء الکتب العربيه، 1964.
4. ابن اثير، علي بن محمد، الکامل، مصر، المطبعة الکبري، 1290.
5. ابن اعثم کوفي، محمد بن علي، الفتوح، ترجمه ي کهن فارسي احمد مستوفي هروي، تصحيح غلامرضا طباطبائي مجد، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، 1372.
6. ابن حجر عسقلاني، احمد بن علي، تهذيب التهذيب، بيروت، ‌دار احياء التراث العربي، 1412.
7. ابن خياط، خليفه، التاريخ، بيروت، دارالفکر، 1414.
8. ابن سعد، محمد،‌ الطبقات الکبري، تصحيح محمد عبدالقادر عطا، بيروت، دارالکتب العلميه، 1410.
9. ابن طباطبا، ابراهيم بن ناصر، مهاجران آل ابي طالب، ترجمه ي محمدرضا عطايي، مشهد، بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي، 1372.
10. ابن قتيبه، عبدالله بن مسلم، الإمامة و السياسه، تحقيق طه محمد الزيني، قاهره، مؤسسة الحلبي، 1967.
11. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، قاهره، بي نا، 1285.
12. ابن نديم، محمد بن اسحاق، الفهرست، بيروت، دارالمعرفه، بي تا.
13. احمدي، عبدالهادي، « نقش شيعيان کوفه در دوره ي امام رضا و امام جواد عليه السلام»، مشکوة، ش 35، ( تابستان 1371).
14. اردبيلي، محمد بن علي، جامع الرواة و ازاحة الاشتباهات عن الطرق و الاسناد، بيروت، دارالأضواء، 1403.
15. اردبيلي، محمد بن علي، جامع الرواة و ازاحة الاشتباهات عن الطرق و الاسناد، قم، مکتبة المصطفوي، بي تا.
16. اصطخري، ابراهيم، مسالک و ممالک، به اهتمام ايرج افشار، چ سوم، تهران، علمي و فرهنگي، 1368.
17. اصغري نژاد، محمد، « عبدالملک بن اعين»، تاريخ اسلام، دانشگاه باقر العلوم، ش 9، ( بهار 1381).
18. اصفهاني، ابوالفرج، مقاتل الطالبيين، تحقيق سيد احمد صقر، چ دوم، بيروت، مؤسسه الأعلمي للمطبوعات، 1987.
19. الافغاني، سعيد، اسواق العرب في الجاهلية و الاسلام، بيروت، دارالفکر، 1974.
20. الله بداشتي‌، علي، « ريشه ها پيدايش و گسترش تشيع در قم»، شيعه شناسي، ش 12، 1384.
21. اميني، عبدالحسين، الغدير، ترجمه ي زين العابدين قرباني، تهران، بنياد بعثت، 1362.
22. ايزدي، حسين، « جغرافياي تاريخي کوفه»، تاريخ اسلام، دانشگاه باقرالعلوم، ش 4، ( زمستان 1379).
23. براقي، حسين بن سيد احمد، تاريخ الکوفه، چ سوم، نجف، حيدريه، 1388.
24. بلاذري، احمد بن يحيي، انساب الاشراف، اورشليم، دانشگاه اورشليم، 1936.
25. بلاذري، احمد بن يحيي، فتوح البلدان، ترجمه ي دکتر محمد توکل، بي جا، نقره، 1366.
26. بلاذري، احمد بن يحيي، فتوح البلدان، قاهره، بي نا، 1932.
27. بوصيري، محمد بن سعيد، الکواکب الدريه، تهران، سروش، 1361.
28. ترابي، احمد، امام باقر عليه السلام جلوه ي امامت در افق دانش، تحقيق گروه تاريخ اسلام، مشهد، بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي، 1373.
29. جعفري، سيد حسين محمد، تشيع در مسير تاريخ، چ سوم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1373.
30. جعفريان، رسول اطلس شيعه، چ سوم، تهران، سازمان جغرافيايي نيروهاي مسلح، 1389.
31. جعفريان، رسول، تاريخ تشيع در جرجان و استرآباد، مشهد، بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي، 1383.
32. جعفريان، رسول، تاريخ خلفا، قم، الهادي، 1377.
33. جعفريان، رسول، تاريخ گسترش تشيع در ري،‌ ري، آستان مقدس حضرت عبدالعظيم، 1371.
34. جنابي، کاظک، تخطيط مدينة الکوفه عن المصادر التاريخية و الاثريه، مقدمه ي احمد فکري، بغداد، مجمع العلمي العراقي، 1386.
35. حاج تقي، محمد، « شجره ي علمي خاندان اشعري قم»، قرآن و حديث، ش 5، 1376.
36. حيدرنيا، محسن، « علي عليه السلام و ايرانيان»، صحيفه ي مبين، ش 25، ( زمستان 1379).
37. خضري، احمدرضا، و ديگران، تاريخ تشيع 2: دولت ها، خاندان ها و آثار علمي و فرهنگي شيعه، چ سوم، تهران، سمت، 1386.
38. خطيب بغدادي، احمد بن علي، تاريخ بغداد، بيروت، دارالکتب علميه، 1417.
39. خوئي، سيدابوالقاسم، معجم رجال الحديث و تفصيل طبقات الرواه، بيروت، مدينة العلم، 1409.
40. دائرة المعارف بزرگ اسلامي، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 1383.
41. دينوري، احمد بن داود، الأخبار الطوال، تحقيق عبدالمنعم عامر، بغداد، مکتبة المثني، 1346.
42. دينوري، احمد بن داود، الاخبار الطوال، قم، شريف رضي، 1412.
43. راوندي، قطب الدين، الخرائج و الجرائح، تحقيق مؤسسة الإمام المهدي ( عجل الله تعالي فرجه الشريف)، قم، مؤسسة الإمام المهدي ( عجل الله تعالي فرجه الشريف)، 1409.
44. رجبي، محمدحسين، « بررسي انتخاب کوفه به عنوان مرکز خلافت اسلامي»، مصباح، ش 3 و 4، 1371.
45. رجبي، محمدحسين، کوفه و نقش آن در قرون نخستين اسلامي، تهران، مؤسسه ي چاپ و انتشارات دانشگاه امام حسين عليه السلام، 1365.
46. زبيدي، محمدحسين، الحياة الاجتماعية و الاقتصادية في الکوفه، قاهره، بي نا، 1970.
47. الزراري، ابي غالب، رسالة ابي غالب الزراري و تکملتها لابي عبدالله الغضائري، تحقيق محمدرضا حسيني، قم، مرکز البحوث و التحقيقات الاسلاميه، بي تا.
48. زيدان، جرجي، تاريخ تمدن اسلام، ترجمه ي علي جواهر کلام، چ ششم، تهران، اميرکبير، 1369.
49. سپهري، عباسقلي بن محمد تقي بن محمد علي،‌ ناسخ التواريخ، تهران، بي نا، 1419.
50. شاهرخي، سيد علاءالدين، « تاريخ و فرهنگ اسلامي: نقش ايرانيان کوفه در نهضت مختار»، مشکوة، ش 100، ( پاييز 1387).
51. شريف قرشي، باقر، تحليلي از زندگي امام موسي کاظم عليه السلام، قم، کنگره ي جهاني حضرت رضا عليه السلام، 1369.
52. شوشتري،‌ نورالله بن شريف الدين، مجالس المؤمنين، تهران، کتاب فروشي اسلاميه، 1377.
53. صدر حاج سيد جوادي، احمد و کامران فاني و بهاءالدين خرمشاهي، دائرة المعارف تشيع، تهران، شهيد سعيد محبي، 1384.
54. صدوق، محمد بن علي، معاني الأخبار، تصحيح علي اکبر غفاري، قم، اسلامي، 1379.
55. صفار قمي، محمد بن حسن بن فروخ، بصائر الدرجات في فضايل آل محمد، تصحيح ميرزامحسن کوچه باغي تبريزي، قم، کتاب خانه ي آيه الله العظمي مرعشي نجفي، 1404.
56. صفري، مسعود، « حيره؛ عامل انتقال فرهنگ»، تاريخ اسلام، دانشگاه باقرالعلوم، ش 10، ( تابستان 1381).
57. صنعاني، عبدالرزاق بن همام، المصنف، به اهتمام حبيب الرحمن اعظمي، بيروت، المکتب الإسلامي، 1983.
58. ضيف، شوقي، العصر الجاهلي، ترجمه ي عليرضا ذکاوتي قراگزلو، تهران، اميرکبير، 1364.
59. طبري، محمد بن جرير،‌ الأمم و الملوک، بيروت، مؤسسة عزالدين، 1987.
60. طبري، محمد بن جرير، تاريخ الرسل و الملوک، ترجمه ي ابوالقاسم پاينده، چ چهارم، بي جا، اساطير، 1372.
61. طبري، محمد بن جرير، تاريخ الرسل و الملوک، تهران، جهان، 1881.
62. طوسي، ابوجعفر محمد بن حسن بن علي، اختيار معرفه الرجال، به کوشش حسن مصطفوي، مشهد، دانشگاه مشهد، 1348.
63. طوسي، ابوجعفر محمد بن حسن بن علي، رجال الطوسي، نجف، حيدريه، 1380.
64. طوسي، ابوجعفر محمد بن علي، الثاقب في المناقب، تحقيق نبيل رضا علوان، قم، انصاريان، 1411.
65. عقيقي بخشايشي، عبدالرحيم، طبقات مفسران شيعه، قم، دفتر نشر نويد اسلام، 1372.
66. علي، جواد، المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام، بيروت، مکتبة النهضه، 1971.
67. عمادي، عبدالرحمان، « سرخابيان ديلم و طبرستان و قيام مختار در کوفه»، زبان و ادبيات، ش 4، 1360.
68. عميد، حسن، فرهنگ عميد، تهران، اميرکبير، 1377.
69. فضل بن شاذان، الإيضاح، تحقيق محدثه ارموي، تهران، دانشگاه تهران، 1351.
70. فلوتن، فان تاريخ شيعه و علل سقوط بني اميه، ترجمه ي مرتضي هاشمي حائري، تهران، کتاب خانه و چاپ خانه ي اقبال، 1325.
71. قربان پور دشتکي، سيمين، « کوفه و تحولات سياسي صدر اسلام»، تاريخ اسلام، دانشگاه باقرالعلوم، ش 23، ( پاييز 1384).
72. قمي، حسن بن محمد بن حسن، تاريخ قم، ترجمه ي حسن بن علي بن حسن بن عبدالملک قمي، تصحيح سيد جلال الدين تهراني، تهران، توس، 1361.
73. قمي،‌ شيخ عباس، منتهي الآمال، بي جا، جاويدان، بي تا.
74. کرون، پاتريشيا، تاريخ انديشه هاي سياسي در اسلام، ترجمه ي مسعود جعفري، تهران، سخن، 1389.
75. کشي، محمد بن عمر، رجال الکشي،‌ کربلاء، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، بي تا.
76. لسترينج، گاي، جغرافياي تاريخي سرزمينهاي خلافت شرقي، ترجمه ي محمود عرفان، چ ششم، تهران، علمي و فرهنگي، 1383.
77. مادلونگ، ويلفرد، جانشيني حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم، ترجمه ي احمد نمائي و ديگران، مشهد،‌ بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي، 1385.
78. مامقاني، عبدالله، تنقيح المقال في علم الرجال، قم، مؤسسه آل البيت لاحياء التراث، 1423.
79. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، چ سوم، بيروت، وفاء، 1403.
80. محلاتي، ذبيح الله، مجالس الواعظين، تصحيح مسترحمي جرقويه اي، تهران، اسلاميه، 1351.
81. محمد شعبان، عبدالحي، الثورة العباسيه، ترجمه ي عبدالمجيد القيسي از انگليسي به عربي، بي جا، دارالدراسات الخليجيه، بي تا.
82. محمدي ملايري، محمد، تاريخ و فرهنگ ايران در دوران انتقال از عصر ساساني به عصر اسلامي، تهران، توس، 1379.
83. مزي، جمال الدين يوسف، تهذيب الکمال، تحقيق احمد علي عبيد و حسن احمد آغا، بيروت، دارالفکر، 1414.
84. مستوفي، حمدالله، نزهة القلوب، به کوشش گاي ليسترانج، تهران، دنياي کتاب، 1362.
85. مسعودي، علي بن حسين، ‌مروج الذهب و معادن الجوهر، بيروت، دارالمعرفه، 1368.
86. مسعودي، علي بن حسين،‌ مروج الذهب و معادن الجوهر، بيروت، منشورات مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، 1411.
87. مسعودي، علي بن حسين، ‌مروج الذهب و معادن الجوهر، ترجمه ي ابوالقاسم پاينده، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1347.
88. معارف، مجيد، پژوهشي در تاريخ حديث شيعه، بي جا، ضريح، 1374.
89. مفتخري،‌ حسين، « اولين تکاپوهاي تشيع در خراسان» ، تاريخ اسلام، دانشگاه باقرالعلوم، ش 1، ( بهار 1379).
90. منتجب الدين، علي بن عبيدالله، الفهرست، تصحيح عبدالعزيز طباطبائي، تهران، مکتبة المرتضويه، 1366.
91. منقري، نصر بن مزاحم، پيکار صفين، تصحيح عبدالسلام محمد هارون، ترجمه ي پرويز اتابکي، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، 1366.
92. نجاشي، احمد بن علي بن عباس، رجال النجاشي، قم، داوري، 1397.
93. الهامي،‌ داود، « کوفه؛ پايگاه فعاليت شيعيان»، درس هايي از مکتب اسلام، سال بيست و هفتم، ش 11، 1366.
94. هنرفر، لطف الله، گنجينه ي آثار تاريخي اصفهان، آثار باستاني و الواح و کتيبه هاي تاريخي در استان اصفهان، اصفهان، بي نا، 1350.
95. هيندز، مارتين، « ريشه شناسي، جريان هاي سياسي کوفي در نيمه ي نخست قرن اول هجري / هفتم ميلادي» ، ترجمه ي محمدعلي رنجبر، تاريخ اسلام، دانشگاه باقرالعلوم، ش 9، ( بهار 1381).
96. ياقوت حموي، شهاب الدين ابوعبدالله بن عبدالله، معجم البلدان، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1399.
97. ياقوت حموي، شهاب الدين ابوعبدالله بن عبدالله، معجم البلدان، بيروت، دار صادر، 1956.
98. يشت ها، گزارش ابراهيم پورداود، تهران،‌ دانشگاه تهران، 1356.
99. يعقوبي، احمد بن اسحاق، البلدان، ترجمه محمد ابراهيم آيتي، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1356.
100. يعقوبي، احمد بن اسحاق، تاريخ يعقوبي، بيروت، دار صادر، 1960.
101. يعقوبي، احمد بن اسحاق، تاريخ يعقوبي، ترجمه محمد ابراهيم آيتي، تهران، علمي و فرهنگي، 1371.

منبع مقاله :
مؤسسه ي شيعه شناسي، (1391)، فصلنامه ي علمي - پژوهشي شيعه شناسي شماره 39، قم: مؤسسه ي شيعه شناسي



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.