تعادل بين انگيزه ها در سبک زندگي اسلامي

ميان انگيزه و حالت هاي عاطفي و احساسي رابطه است. زماني که انگيزه برانگيخته مي شود با حالتي از تنش و بي قراري و احساس تشويش همراه است. براي مثال، گرسنگي توأم با يک حالت عاطفي رنج آور است، و ارضاي انگيزه
جمعه، 30 خرداد 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تعادل بين انگيزه ها در سبک زندگي اسلامي
 تعادل بين انگيزه ها در سبک زندگي اسلامي

 

نويسنده: محمدعثمان نجاتي
مترجم: حميدرضا شيخي



 

رابطه ي ميان انگيزه و عاطفه يا هيجان

ميان انگيزه و حالت هاي عاطفي و احساسي رابطه است. زماني که انگيزه برانگيخته مي شود با حالتي از تنش و بي قراري و احساس تشويش همراه است. براي مثال، گرسنگي توأم با يک حالت عاطفي رنج آور است، و ارضاي انگيزه معمولاً با احساس شادي همراه مي باشد.
پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به اين حالت عاطفي رنج آورِ همراه با انگيزه اشاره فرموده است. در حديثي از آن حضرت مي خوانيم:
« بار خدايا! به تو پناه مي برم از گرسنگي؛ زيرا گرسنگي بد همبستري است...»(1)
در اين حديث به حالت عاطفيِ رنج آوري که با انگيزه ي گرسنگي همراه باشد آشکارا اشاره شده است؛ زيرا شخص گرسنه درد گرسنگي و احساس فشار و رنج ناشي از آن را حس مي کند. پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، هم چنين، به احساسِ لذّت و شادمانيِ حاصل از ارضاي انگيزه هاي گرسنگي و تشنگي اشاره نموده است. از علي بن ابي طالب (عليه السّلام) روايت شده است که رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
« خداوند تبارک و تعالي مي فرمايد: روزه از آنِ من است و من، خود، پاداش آن را مي دهم. روزه دار را دو شادماني است: يکي هنگامي که افطار مي کند و ديگري زماني که پروردگارش را ديدار مي نمايد...». (2)
شادمانيي که روزه دار هنگام افطار احساس مي کند همانا شادماني ناشي از احساس لذّتِ برخاسته از ارضاي انگيزه ي گرسنگي است.

کشمکش ميان انگيزه ها

زماني که انسان تحت تأثير دو انگيزه ي به يکسان نيرومند اما ناهمسو قرار گيرد به طوري که يکي از انگيزه ها او را به سوي يک هدف بکشاند، و انگيزه ي ديگر به سمت هدف ديگر، در اين صورت انسان حالتي از سرگرداني و ترديد را احساس مي کند، زيرا اگر به سوي هدف اول حرکت کند نيروي انگيزه اي که او را به سمت هدف ديگر مي کشاند شدت مي گيرد و حرکتش را متوقف مي سازد، و او را به سمتِ هدف ديگر مي کشاند. بدين سان، فرد به حالتي از ترديد و سرگرداني ميان اين دو هدف دچار مي شود و نمي تواند به هيچ يک از آن ها برسد. اين حالت را تعارض يا کشمکش رواني مي گويند. قرآن کريم کشمکش رواني منافقان را که ميان ايمان و کفر، ميان پيوستن به جامعه مسلمانان يا ملحق شدن به جامعه ي کفر احساس ترديد و دو دلي مي کنند، وصف کرده است، آن جا که مي فرمايد:
(إِنَّ الْمُنَافِقِينَ يخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ وَإِذَا قَامُوا إِلَى الصَّلَاةِ قَامُوا كُسَالَى يرَاءُونَ النَّاسَ وَلَا يذْكُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِيلًا* مُذَبْذَبِينَ بَينَ ذَلِكَ لَا إِلَى هَؤُلَاءِ وَلَا إِلَى هَؤُلَاءِ وَمَنْ يضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِيلًا). (3)
« منافقان با خدا نيرنگ مي کنند و حال آن که او با آنان نيرنگ خواهد کرد؛ و چون به نماز ايستند با کسالت برخيزند. با مردم ريا مي کنند و خدا را جز اندکي ياد نمي کنند. ميان آن دو گروه دودلند. نه با اينانند و نه با آنان، و هر که را خدا گمراه کند هرگز راهي براي [نجات] او نخواهي يافت».
پيامبراکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نيز حالت کشمکش رواني را که منافق در ترديد بين پيوستن به گروه مسلمانان و يا به گروه کافران احساس مي کند، وصف و آن را به حالت گوسفند سرگردان ميان دو گله تشبيه کرده است که يک بار به اين گله مي پيوندند و بار ديگر به آن يکي، و در هيچ يک از آن دو باقي و ثابت نمي ماند. از ابن عمر روايت شده است که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
« حکايت منافق حکايت گوسفند سرگردان ميان دو رمه است که يک بار به سوي اين رمه مي رود و يک بار سوي آن يکي». (4)
بسياري اوقات انسان ميان انگيزه هاي مربوط به ارضاي نيازهاي بدني و هوس ها و خواهش هاي حسي و اميال و آرزوهاي دنيوي اش از يک سو، و انگيزه هاي ديني و تمايلات روحي و معنوي اش، براي دستيابي به سعادت در زندگي جاويدان آخرت برمي انگيزند، دچار کشمکش رواني مي شود. پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) کشمکش رواني ميان جنبه مادي و جنبه روحي انسان را، با ذکر يک مثال واقعي که تصوير واقعي زنده اي از اين کشمکش ارائه مي دهد، دقيقاً وصف کرده است. آن حضرت مي فرمايد:
« حکايت من حکايت مردي است که آتشي برافزود و همين که پيرامونش را روشن ساخت پروانه ها و حشرات خود را در آن مي افکنند، و او آنها را پس مي زند و مانعشان مي شود، باز خود را به دل آتش مي زنند. اين است حکايت من و شما. من بند کمرتان را مي گيرم و شما را از آتش دور مي کنم و مي گويم: زنهار آتش، آتش! اما شما مرا کنار مي زنيد و خود را در آن مي افکنيد». (5)
اين حديث تصوير دقيقي از کشمکش ميان خواهش هاي حسي و وسوسه هاي زندگي دنيوي، از يک سو، و انگيزه هاي ديني و معنوي از سوي ديگر، ارائه داده است. پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، هم چنين، اين کشمکش را، در مقايسه اي ميان دو نفر، وصف کرده است، يکي انسان زيرک و خردمندي که شهوات سرکش خويش را مهار مي کند و بر هوس هايش چيره است و براي حيات آخرت کار مي کند، و ديگري انسان کوته فکر عاجز از تفکر درست که از هوس ها و خواهش هاي نفساني اش پيروي مي کند و براي آخرت خويش کاري انجام نمي دهد. از شدّاد بن اوس روايت شده است که رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
« زيرک کسي است که نفس خويش را مقهور سازد و براي جهان پس از مرگ کار کند، و ناتوان کسي است که نفس خود را تابع هوسش قرار دهد و از خداوند آرزوها طلب کند». (6)
آن حضرت در جاي ديگري نيز به اين کشمکش اشاره فرموده است، آن جا که مؤمنان را از روانه شدن در پي هوس ها و لذت ها و شهوت هايشان، به ويژه شهوت جنسي پرهيز مي دهد، و مي فرمايد:
« دنيا شيرين و خوش است، و خداوند شما را در آن به خليفگي نهاده است تا بنگرد که چگونه کار مي کنيد. پس، از دنيا بپرهيزيد، و از زنان بپرهيزيد؛ زيرا نخستين فتنه ي بني اسرائيل از زنان بود». (7)
از اسامة بن زيد روايت شده است که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
« پس از درگذشت من، زبانبارترين فتنه براي مردان زنانند». (8)
و از ابو بَرزه ي اسلمي روايت شده است که پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
« بيش ترين چيزي که من از آن بر شما مي ترسم شهوت پول و شکم و فرج و فتنه هاي گمراه کننده است«. (9)
روان شناسان جديد مسأله ميان انگيزه ها را بررسي کرده اند و به اين نتيجه رسيده اند که هرگاه شرايطي پديد آيد که در آن يکي از دو انگيزه ي متعارض به مراتب قوي تر از انگيزه ديگر شود، مشکل حل مي شود؛ زيرا، در اين حالت، انگيزه ي ديگر که متضاد با انگيزه ي قوي تر مي باشد ديگر آن چنان نيرويي ندارد که باعث شود انسان احساس دو دلي و سرگرداني ميان دو هدف بنمايد. حل کشمکش ميان انگيزه ها به اين شکل در بين بسياري از انگيزه هاي متعارض مربوط به نيازها و خواست هاي روزانه عادي انسان رخ مي دهد. براي مثال، دانشجويي فکر مي کند که بايد شب امتحان در اتاقش بماند و درس هايش را مرور کند تا براي امتحان مهم فردا آماده شود. از طرف ديگر، ممکن است در همان شب يک رخداد اجتماعي يا فرهنگي يا تفريحي مهم پيش آيد، مثلاً، نمايش يک تئاتر مهم در تلويزيون که دوست دارد آن را تماشا کند. در اين حالت، آن دانشجو دچار کشمکش دروني مي شود:
آيا به مطالعه درس هايش بپردازد، يا تئاتر را تماشا کند و از مرور کردن درس هايش بگذرد؟ اما اين کشمکش ممکن است به آساني حل شود؛ بدين سان که شرايطي به وجود آيد که به تقويت يکي از دو ميل و سنگين تر شدن کفه ي آن بر ديگري بينجامد. مثلاً اگر همکلاسي اين دانشجو براي يادآوري درس ها و مباحثه با او نزد وي بيايد، ميل به مرور درس ها در او تقويت مي شود و کشمکش از بين مي رود. اما اگر يکي از همکلاسي هايش به اتاق او بيايد تا آن شب را با هم به تماشاي تئاتر از تلويزيون بگذرانند، اين ميل دوم در او نيرومند مي شود و باز هم کشمکش برطرف مي گردد.
حل کشمکش رواني با اين روشي که گفتيم درباره ي بسياري از انگيزه هاي انسان و اميال او در زندگي روزانه اش امکان پذير است. اما هرگاه کشمکش ميان دو انگيزه ي اساسي و ضروري و مهم باشد، با ناديده گرفتن ارضاي يکي از آن دو مشکل حل نمي شود؛ ممکن است به حالتي از اضطراب بينجامد که اين خود، در بسياري موارد، به سلامت رواني انسان آسيب مي زند؛ براي نمونه، شخصي که پيوسته دنبال هوس هاي دنيوي اش مي رود و از انجام وظايف ديني و ارضاي تقاضاهاي روحي و معنوي اش غافل است نمي تواند احساس آسودگي خاطر و امنيت رواني و سعادت داشته باشد. خداوند متعال مي فرمايد:
( وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمَى). (10)
« و هر که از ياد من روي گرداند بي گمان او را زندگي تنگ و سختي باشد و روز قيامت او را کور محشور کنيم».
بر عکس شخصي که در ارضاي انگيزه هاي روحي و معنوي اش زياده روي کند چندان که ارضاي انگيزه هاي بدني خود را به کلي کنار بگذارد يک شخص بهنجار و برخوردار از سلامت جسمي و رواني به شمار نمي آيد؛ زيرا ارضا نشدن برخي انگيزه هاي اساسي بدني انسان را از مسير طبيعي دور مي سازد و با طبيعت و سرشت او ناهماهنگ است.
بهترين راه حل کشمکش ميان دو بُعد مادي و معنوي انسان، ايجاد سازگاري ميان آن دوست. يعني انسان هم انگيزه هاي بدني خود را در حدّي که شرع به او اجازه داده است ارضا کند و هم، در عين حال، با تقرب جستن به خداوند سبحان از طريق عبادات و انجام کارهاي نيک و در پيش گرفتن تقواي الهي و دوري کردن از منهيّات خدا و پيمودن راه و روشي که در زندگي براي ما ترسيم کرده است، به ارضاي انگيزه هاي روحي و معنوي خويش بپردازد:
( وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيا ..). (11)
« و با آنچه خدايت داده است سراي آخرت را بجوي و سهم خود را از دنيا فراموش مکن...».
پيامبرخدا (صلي الله عليه و آله و سلم) نمونه اي عالي از يک شخصيت بهنجار است؛ شخصيتي که نيازهاي بدني و روحي در آن متوازن بود. چرا که آن بزرگوار هم انگيزه هاي بدنيِ فطري خويش را ارضا مي کرد: مي خورد، مي آشاميد، مي خوابيد، و ازدواج مي کرد، و هم انگيزه هاي معنوي اش را: خداوند متعال را با روحي زلال و دلي صاف مي پرستيد، و با تمام وجود و کمال خضوع و خشوع به درگاه او رو مي کرد، از اَنَس روايت شده است که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
« از دنيا زن و عطر مورد علاقه ي من هستند، و نماز نور چشم من است». (12)
چنين سازشي ميان جنبه ي مادي و جنبه معنوي انسان شدني است به شرط آن که انسان انگيزه هاي بدني و معنوي خود را به گونه ي معتدل و متوازن ارضا کند. در اسلام روايي در ارضاي بي حد و مرز انگيزه هاي بدني وجود ندارد. از نظر اسلام بايد اين انگيزه ها را تحت تسلط و کنترل درآورد به طوري که تنها از راه هاي مُجاز شرعي ارضا شوند. رهبانيّت و دنياگريزي نيز که به محروميت از برخي انگيزه هاي بدني فطري دعوت مي کند، از نظر اسلام و پسنديده نيست. براي مثال از عُروه روايت شده است که گفت:
زن عثمان بن مظعون، که گمان مي کنم خَوله دختر حکيم بود، با سر و وضعي نامرتب، نزد عايشه رفت. عايشه گفت: چرا چنين؟ خوله گفت: شوهرم شب ها را به عبادت مي گذراند و روزها را به روزه داري. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) که آمد عايشه داستان را به ايشان گفت. رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) عثمان را ديد و به او فرمود: « اي عثمان، رهبانيت بر ما واجب نشده است. مگر من براي تو سرمشق نيستم؟ به خدا سوگند من از همه شما خدا ترس ترم و حدود او را بيش تر از هر کسي پاس مي دارم». (13)
از انس نيز روايت شده است که گفت:
« سه نفر به خانه هاي همسران پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) رفتند تا درباره ي عبادت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) سؤال کنند، و چون خبردار شدند، گويا آن را اندک شمردند. لذا گفتند: ما با پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرق مي کنيم. او گناهان گذشته و آينده اش آمرزيده شده است. پس، يکي از آن ها گفت: از اين پس، من همه ي شب را به نماز و عبادت خواهم گذراند. ديگري گفت: من هم مادام العمر روزه خواهم گرفت، و سومي گفت: من هم از زن کناره گيري مي کنم و هرگز ازدواج نخواهم کرد. در اين هنگام پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد و فرمود: شماييد که چنين و چنان گفتيد؟ به خدا قسم من از همه ي شما خدا ترس تر و پرهيزگارترم اما گاه روزه مي گيرم و گاه روزه نمي گيرم، نماز مي خوانم و پاسي از شب را هم مي خوابم، و با زنان ازدواج هم مي کنم. پس، هر که از سنت من روي گرداند از من نيست». (14)
از عبدالله بن عمرو بن عاص روايت شده است که رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
« اي عبدالله! درست است که تو روزها روزه مي گيري و شب ها را به عبادت مي گذراني؟ عرض کردم: بله، اما رسول خدا. فرمود: چنين مکن. برخي روزها روزه بگير و برخي روزها بخور، پاسي از شب عبادت کن و پاسي از آن بخواب؛ زيرا بدنت را نيز به تو حقي است، چشمت را بر تو حقي است، و همسرت هم بر تو حقي دارد». (15)
ايو جُحَيفه وهب بن عبدالله مي گويد:
«پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) سلمان و ابودرداء را برادر هم قرار داد. روزي سلمان به ديدن ابودرداء رفت، ديد امّ درداء [همسر ابو درداء] سر و وضع نامرتبي دارد. سلمان گفت: تو را چه شده است؟ اما درداء گفت: برادرت ابو درداء به دنيا نيازي ندارد. ابو درداء آمد و برايش غذايي فراهم آورد و به سلمان گفت: تو بخور، من روزه هستم. سلمان گفت: تا تو نخوري من نمي خورم، ابودرداء خورد. شب که شد ابودرداء رفت تا مشغول عبادت شود. سلمان به او گفت: بخواب، و او خوابيد و بعد بيدار شد و خواست مشغول عبادت شود که سلمان باز گفت: بخواب. آخر شب که شد سلمان گفت: حالا برخيز. و هر دوي ما نماز خوانديم. سلمان به او گفت: پروردگارت بر تو حقي دارد، نفست بر تو حقي دارد، و همسرت نيز بر تو حقي دارد. پس حق صاحب حقي را ادا کن. ابودردداء نزد پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) رفت و اين موضوع را به آن حضرت گفت. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: سلمان راست گفته است». (16)
از سعد بن ابي وقاص روايت شده است که عثمان بن مظعون از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) اجازه خواست تا تارک دنيا شود اما حضرت او را از اين کار نهي فرمود.(17) از سعد بن هشام روايت شده است که عايشه گفت: پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) از تارک دنيا شدن نهي کرد. (18) ابن مسعود نيز مي گويد:
« خدمت رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) بوديم و زن نداشتيم. عرض کرديم: اي پيامبر خدا، اجازه مي دهيد خود را خواجه سازيم؟ پيامبر ما را از اين کار نهي کرد و فرمود: « اي کساني که ايمان آورده ايد پاکيزه هايي را که خدا بر شما حلال ساخته است حرام نگردانيد... تا آخر آيه». (19)
پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به ميانه روي و اعتدال در عبادت توصيه کرده و از افراط و سخت گيري در آن نهي فرموده است. از ابو هريره نقل شده است که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
« دين آسان است، و هرگز کسي با دين پنجه در نيفکنَد مگر آن که مغلوب شود. پس سداد پيشه کنيد، و نزديک شويد، و خوش باشيد، و از صبح و عصر و اندکي از شب کمک بگيريد». در روايت ديگري آمده است که: « و نزديک شويد و صبح و عصر و اندکي از شب [ را به عبادت گذرانيد]. ميانه روي، ميانه روي پيش کنيد تا [به مقصد] برسيد». (20)
نَوَوي در تفسير اين حديث مي گويد: «... معناي اين حديث آن است که در طاعت خداوند عزّوجل از عمل، در زماني که سرحال و با نشاط هستيد و فراغت بال داريد، کمک بگيريد به طوري که از عبادت لذت ببريد و خسته و دلزده نشويد و به مقصدتان برسيد. همچنان که مسافر با تجربه در چنين اوقاتي (صيح و عصر و پاسي از شب) راه مي پيمايد و در بقيه اوقات خودش و مرکوبش را استراحت مي دهد، و بدون خستگي به مقصد مي رسد. (21)
بنابراين، در اين حديث پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به ميانه روي و اعتدال در عبادت فرا مي خواند، و از زياده روي و سخت گيري در آن نهي مي کند. اين که مي فرمايد: «سداد پيشه کنيد» يعني ميانه روي در پيش گيريد و از افراط بپرهيزيد. و عبارت «نزديک شويد» به معناي آن است که اگر نتوانستيد کار را به کامل ترين شکل آن انجام دهيد، نزديک به آن به جا آوريد. (22)
از انس روايت شده است که: پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) وارد مسجد شد، ديد ميان دو ستون طنابي کشيده شده است. فرمود: اين طناب چيست؟ عرض کردند: اين طناب را زينب کشيده است تا هرگاه از حال رفت آن را بگيرد. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: «بازش کنيد. هر يک از شما بايد وقتي سرحال و با نشاط است نماز بخواند، و چون سست شد برود استراحت کند». (23)
اين حديث نشانگر ميانه روي در عبادت و خودداري از زياده روي و سخت گيري در اين کار است.
البته، گاه پيش مي آيد که دو انگيزه ي اساسي نيرومند با يکديگر تعارض پيدا مي کنند به طوري که انسان به دشواري مي تواند هر دوي آن ها را هم زمان ارضا کند. در چنين مواردي انسان قدرت تسلط بر يکي از دو انگيزه و کنترل آن را دارد و مي تواند براي مدتي ارضاي آن را به تأخير افکند تا اين که شرايط مناسب فراهم آيد. مثلاً مي تواند از روش هايي بهره گيرد که به او امکان مي دهد بر انگيزه هايي که مي بايست ارضاي آن را به تعويق اندازد مسلط شود و نيرويشان را تا حد معتدلي کاهش دهد به طوري که بتواند خود را از تنش و اضطراب ناشي از آن دور نگه دارد.

پي نوشت ها :

1. اين حديث را ابو داود آورده است (نَوَوي، ج2، ص 1013).
2. نسائي، ج4، ص 159، 160.
3. نساء/142، 143. نک: محمد عثمان نجاتي، قرآن و روان شناسي، ص 51، 52.
4. اين حديث را مسلم در کتاب المنافقين آورده است (ناصف، ج54، ص 245).
5. مسلم، ج15، ص 49.
6. ترمذي، احمد و ابن ماجه (شيباني، ج4، ص 184، 185؛ نيز نک: ونسنک، ج2، ص 163؛ ناصف، ج5، ص 212، 213).
7. مسلم (نَوَوي، ج1، ص 103، 104).
8. شيخان (نَوَوي، ج1، ص 290).
9. زرين (شيباني، ج4، ص 309).
10. طه/ 124.
11. قصص/ 77.
12. نسائي، احمد و حاکم (ناصف، ج2، ص 279).
13. احمد، ج6، ص 226.
14. شيخان و نسائي (ناصف، ج2، ص 278).
15. بخاري، ج19، ح 5199؛ مسلم (منذري، ح 628).
16. بخاري (نَوَوي، ج1، ص 171).
18. نسائي، ج6، ص 58؛ ترمذي.
19. نسائي، کتاب النکاح باب النهي عن التبتل (ج6، ص 59).
20. احمد، ج1، ص 450.
21. بخاري، (نَوَوي، ج1، ص 168).
22. نَوَوي، ج1، ص 168.
23. مصطفي سعيد الخِن و ديگران، نزهة المتقين شرح رياض الصالحين من کلام سيد المرسلين، ابو زکريا محيي الدين يحيي نَوَوي، ج1، ص 169.
24. شيخان (نَوَوي، ج1، ص 169).

منبع مقاله :
نجاتي، محمدعثمان؛ (1387)، حديث و روان شناسي، ترجمه ي حميدرضا شيخي، مشهد: بنياد پژوهشهاي اسلامي، چاپ دوم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.