اهميت يادگيري در احاديث نبوي (ص)

يادگيري اهميت زيادي در زندگي انسان دارد؛ چرا که آدمي وقتي متولد مي شود کاملاً ناتوان و نادان است به طوري که قادر به انجام کاري نيست و هيچ چيز نمي داند اما از طريق آموختن در طي مراحل گوناگون رشدش مهارت...
شنبه، 31 خرداد 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اهميت يادگيري در احاديث نبوي (ص)
 اهميت يادگيري در احاديث نبوي (صلي الله عليه و آله و سلم)

 

نويسنده: محمدعثمان نجاتي
مترجم: حميدرضا شيخي



 

يادگيري از ديدگاه احاديث

يادگيري اهميت زيادي در زندگي انسان دارد؛ چرا که آدمي وقتي متولد مي شود کاملاً ناتوان و نادان است به طوري که قادر به انجام کاري نيست و هيچ چيز نمي داند اما از طريق آموختن در طي مراحل گوناگون رشدش مهارت ها و شناخت هاي زيادي را فرا مي گيرد. کودک در بدو تولدش به شمار اندکي از واکنش ها مجهز است، مانند مکيدن پستان در هنگام شير خوردن، حرکات دست ها و پاها و پلک ها، گريه کردن، و توليد پاره اي صداهاي نامنظم. اين واکنش ها با يادگيري کسب نمي شوند بلکه فطري و موروثي هستند، اما ديري نمي گذرد که کودک، در ضمن رشد خود، بر پايه ي همين واکنش ها بسياري از مهارت هاي پيچيده را ياد مي گيرد. مثلاً ياد مي گيرد که، براي گرفتن و برداشتن اشيا، و ياد گرفتن حرفه ها و صنعت ها و هنرها و ديگر مهارت هاي فراوان، چگونه حرکات دست ها و انگشتانش را نظم بخشد. ياد مي گيرد که براي راه رفتن، دويدن، بالا رفتن، توپ بازي کردن و ديگر بازي هاي ورزشي يا ديگر مهارت هاي حرکتي چگونه به حرکات پاهايش نظم بخشد. ياد مي گيرد که حرکات صدايش را منظم کند و کلمات معناداري چون نام هاي پدر و مادر و خواهر و برادر خود و نام هاي چيزهاي ديگر را تلفظ کند و سپس ياد مي گيرد که از اين کلمات جملات معنادار بسازد. کودک در زندگي خود از وضعيت هاي جديد فراواني مي گذرد و با موانع و مشکلات بسياري رو به رو مي شود اما همواره ياد مي گيرد که چگونه براي مواجه شدن با اين وضعيت ها، و پشت سر نهادن اين موانع و حل اين مشکلات پاسخ هاي جديد و مناسبي بيابد. همين توانايي يادگيري و سود جستن از تجربه هاست که انسان و حيوان را قادر مي سازد تا خود را با همه ي موقعيت هاي جديد و مشکلات غيرمنتظره پيوسته سازگار گرداند و اين به نوبه ي خود آن ها را در زندگي و بقا کمک مي کند.
انسان تنها زبان و علوم و شناخت هاي گوناگون و فنون و حرفه ها و صنايع و ديگر مهارت هاي مختلف را ياد نمي گيرد بلکه عادت ها و گرايش ها و خوي ها و ويژگي هاي شخصي اش را نيز فرا مي گيرد. بنابراين، يادگيري اهميت فوق العاده اي در زندگي انسان دارد. بهترين دليل بر اهميت يادگيري در زندگي انسان آن است که نخستين آيه اي که از قرآن کريم نازل شد به خواندن و نوشتن و يادگيري مربوط مي شود، خداوند متعال مي فرمايد:
(اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ* خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ* اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ* الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ* عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يعْلَمْ). (1)
« بخوان به نام خداوندگارت که آفريد. انسان را از خوني بسته افريد. بخوان که خداوندگار تو ارجمندترين است. آن که با قلم آموخت. انسان را آنچه ندانست آموخت».
قرآن کريم ارزش دانش و مقام بلند آن را ستوده است. بهترين دليل بر اين مطلب آن است که خداوند پاک نخست از وجود خود ياد مي کند، دوم از فرشتگان و سپس، بلافاصله، از دانشوران:
( شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ...). (2)
« خدا گواه است و فرشتگان و دانشوران نيز، که خدايي نيست جز او، که به دادگري ايستاده است».
پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) نيز ارزش علم و دانش را ستوده و مسلمانان را به آموختن آن و آموزش دادنش به مردم فرا خوانده است. از عبدالله بن مسعود روايت شده است که پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
« علم بياموزيد و آن را به مردم بياموزانيد، واجبات را بياموزيد و آن ها را به مردم بياموزانيد. قرآن را بياموزيد و آن را به مردم بياموزانيد...». (3)
از ابو دردا نيز روايت شده است که پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
« مردم يا دانشمندند يا دانشجو، در جز اين دو کار خيري نيست». (4)
در روايتي ديگر از آن حضرت آمده است که فرمود:
« آگاه باشيد که دنيا لعنت شده است، آنچه در آن مي باشد لعنت شده است مگر ياد خدا و امثال آن، دانشمند يا دانشجو». (5)
پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) به تحصيل علم ترغيب کرده و خارج شدن در طلب آن را خارج شدن در راه خدا دانسته و اين عمل را هموار کننده ي راه شخص به بهشت قلمداد کرده است.
در روايتي آمده است که آن حضرت فرمود:
« هر که براي جستن دانش راهي را بپيمايد خداوند برايش راهي به سوي بهشت هموار سازد». (6)
از انس نيز روايت شده که پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
« هر که در طلب علم خارج شود در راه خداست تا آن که برگردد». (7)
ابو دردا نيز مي گويد: از پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) شنيدم که مي فرمايد:
«هر کس براي تحصيل علم راهي را بپيمايد خداوند برايش راهي به سوي بهشت هموار سازد، فرشتگان با کمال ميل بال هاي خود را براي طالب علم فرش مي کنند. هر که در آسمان ها و زمين است، حتي ماهيان دريا براي عالم طلب آمرزش مي کنند...». (8)
چه فضيلتي بالاتر از فضيلت علم که راه بهشت را براي صاحبش هموار مي سازد، فرشتگان به سبب رضايتي که از تحصيل علم او دارند بال هايشان را برايش مي گسترانند، و همه موجودات آسماني و زميني، حتي ماهيان درياها، برايش طلب آمرزش مي کنند؟
وقتي علم و دانش از چنين فضيلت و مزيتي برخوردار است سزاوار است که مومن براي طلب و تحصيل آن آزمندانه بکوشد. همين ارزشمندي علم و معرفت است که پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) مسلمان را به طلب و تحصيل آن ترغيب کرده است. مثلاً فرموده است:
« سخن خردمندانه گمشده ي مومن است، پس، هر جا آن را يافت متعلق به اوست». (9)
مقصود از «سخن خردمندانه» دانش است، چه دانش ديني يا دانش دنيوي که براي انسان سودمند باشد و خير جامعه و بشريت را دنبال کند. دانش سودمند تنها در دنيا به انسان سود نمي رساند بلکه در آخرت نيز براي شخص سودمند است. پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله و سلم) فرموده است.
« هرگاه انسان بميرد رشته عمل او گسسته شود مگر از سه چيز: صدقه ي جاريه، يا علمي که از آن بهره مند شود، يا فرزند صالحي که براي او دعا کند». (10)
خداوند متعال مقام و ارزش دانشمندان را ستوده است و مي فرمايد:
( يرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ...). (11)
« خدا کساني از شما را که ايمان آورده اند و آنان را که از دانش برخوردار شده اند درجاتي بالا مي برد...»
در آيه اي ديگر نيز مي فرمايد:
( قُلْ هَلْ يسْتَوِي الَّذِينَ يعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يعْلَمُونَ ...). (12)
« بگو: آيا کساني که مي دانند و کساني که نمي دانند يکسانند...».
پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) نيز از مقام دانشمندان تمجيد کرد، و عالم را بالاتر از عابد قرار داد. و علما را وارث پيامبران معرفي کرده است. مي فرمايد:
« ... برتري عالم بر عابد همانند برتري ماه بر ديگر ستارگان است. عالمان وارثان پيامبرانند. پيامبران دينار و درمي به ارث ننهاده اند بلکه علم به ارث نهاده اند. پس هر که علم را فرا گيرد بهره فراواني به دست آورده است». (13)
در روايت ديگري از ابو امامه آمده است که رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
« برتري عالم بر عابد مانند برتري من بر کم ترين شماست». (14)
ملاحظه مي کنيم که پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) دانشمند را در جايگاهي بسيار بلند نشانيده که بسيار بالاتر از جايگاه عابد است، برتري منزلت عالم را بر عابد به برتري منزلت خودش بر کم ترين صحابه تشبيه کرده است. مزيت عالم بر عابد را به مزيت ماه بر ديگر ستارگان مانند نموده است. رساترين دليل بر قدرداني پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) از دانشمندان و ستودن فضيلت آنان اين است که آنان را در مرتبه بعد از پيامبران و بالاتر از مرتبه شهيدان قرار داده است. در روايتي آمده است که آن حضرت فرمود:
« روز قيامت سه گروه شفاعت مي کنند: پيامبران، عالمان، آن گاه شهيدان...». (15)
پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) از مقام معلم که به مردم خوبيها را مي آموزد و آنان را به آنچه در دنيا و آخرت برايشان سودمند است راهنمايي مي کند تجليل کرده و فرموده است: که چنين کسي نزد خداوند بزرگ منزلت والايي دارد. خداوند سبحان و فرشتگان او و همه آفريدگان خدا در آسمانها و زمين بر او درود مي فرستند. از ابو امامه نقل شده که پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
« خدا و فرشتگان او و اهل آسمانها و زمينها حتي مور در لانه اش و حتي ماهيان بر آموزگاران خوبيها به مردم درود مي فرستند». (16)
از فضيل بن عياض نيز روايت شده که پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
« از عالمي که اهل عمل باشد و تعليم دهد، در ملکوت آسمان ها به بزرگي ياد مي شود». (17)
پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم)، خود، نمونه عالي و بي مانند يک معلم بود و به يارانش تعليم مي داد و آنان را آماده مي ساخت که معلم مردم باشند و به نشر اسلام در بين خود بپردازند و معلماني براي نسل هاي پس از او باشند. آن حضرت فرموده که مأموريت اصلي او که اصولآً براي آن مبعوث گشته آموزش دادن است:
«... من، در حقيقت، براي تعليم برانگيخته شده ام...». (18)
در حديثي ديگر آمده است که به عايشه فرمود:
« خداوند متعال مرا براي به رنج افکندن و دشوار ساختن برنيانگيخت بلکه براي تعليم دادن و آسان ساختن برانگيخت». (19)
قرآن کريم نيز وظيفه اصلي پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) را تعليم دادن به مردم دانسته است و مي فرمايد:
( هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يتْلُوا عَلَيهِمْ آياتِهِ وَيزَكِّيهِمْ وَيعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ...). (20)
« و اوست که در ميان بي سوادان پيامبري از خودشان برانگيخت تا آيات او را برايشان بخواند و پاکشان کند و کتاب و حکمت را به آنان بياموزد».
نيز مي فرمايد:
(كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يتْلُو عَلَيكُمْ آياتِنَا وَيزَكِّيكُمْ وَيعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ). (21)
« همچنان که در ميان شما پيامبري از خودتان فرستاديم تا آيات ما را بر شما بخواند و شما را وارسته گرداند و کتاب و حکمت بياموزدتان و آنچه را نمي دانستيد به شما تعليم دهد».
ياران پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) گرداگرد آن حضرت حلقه مي زدند و آيات قرآن را که به او وحي مي شد مي شنيدند و آن ها را مي خواندند و حفظ مي کردند. به شنيدن سخنان و احاديث خود آن حضرت نيز شور و شوق نشان مي دادند و آن ها را از بَر مي کردند و براي يکديگر باز مي گفتند و سعي داشتند که هيچ سخني از سخنان آن بزرگوار از آن ها فوت نشود. در مجلس آن حضرت براي شنيدن سخنانش نوبتي مي نشستند و حاضران در آن جلسه شنيده هاي خود را به کساني که حضور نداشتند خبر مي دادند. تاريخ آموزگاري نظير پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) سراغ نداشته است که شاگردانش چنين او را دوست بدارند و به آموختن از او نهايت حرص و ولع را نشان دهند، و کليه ي تعاليم و سخنان و رفتارهاي او را با دقت مطالعه کنند و به بازگو کردن درست و بي کم و زياد آن ها عنايت فوق العاده ورزند. پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) آنان را به شنيدن احاديثش و بازگفت آن ها براي ديگران تشويق مي کرد. از عبدالله بن مسعود روايت شده است که پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
« خداي خرم گرداند آن مردي را که سخني از ما بشنود و آن را همچنان که شنيده است به ديگري برساند؛ زيرا، چه بسا کسي که سخن ما به او مي رسد دريا بنده تر از شنونده باشد». (22)
از ابوبکر، نيز روايت شده است که پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
« حاضران به غايبان برسانند؛ زيرا حاضر شايد به کسي برساند که آن سخن را بهتر از او در مي يابد». (23)
پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) معلمي تيزبين بود. هر چيزي را که براي يارانش مهم و در امور دين و دنيايشان سودمند بود به آنان مي آموخت، و با بيان سرگذشت پيشينيان آن ها را پند و اندرز مي داد و نسبت به حوادث زيان بار آينده که پس از آنان رخ خواهد داد، هشدارشان مي داد. از ابو زيد عمرو بن اخطب انصاري روايت شده است که گفت:
« رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) نماز صبح را با ما خواند و سپس منبر رفت، و به ايراد خطبه براي ما پرداخت تا آن که ظهر شد و از منبر پايين آمد و نماز خواند، باز منبر رفت و خطبه خواند تا آن که عصر شد و از منبر فرود آمد و نماز خواند، سپس منبر رفت تا آن که آفتاب غروب کرد، و در اين مدت ما را از آنچه بوده و خواهد بود خبر داد؛ بنابراين، داناترين ما کسي است که حافظ تر بوده است». (24)
ابوذر نيز مي گويد:
« رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) در حالي از ميان ما رفت که اگر پرنده اي در آسمان پر زده بود چيزي از آن به ما آموخته بود». (25)
پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) همه چيز را به يارانش تعليم مي داد و هيچ امر کوچک يا بزرگي از امور زندگي آنان يا آنچه براي آخرتشان مفيد باشد، نبود مگر اين که آن را به ايشان آموخت، براي نمونه، از سلمان فارسي نقل شده است که: « کسي به او گفت: پيامبر شما همه چيز را حتي مستراح رفتن را به شما ياد داد! و سلمان پاسخ داد: بله، آن حضرت ما را نهي فرمود از اين که رو به قبله قضاي حاجت کنيم، يا با دست راست استنجا کنيم، يا به کم تر از سه تکه سنگ استنجا کنيم، يا با سرگين يا استخوان استنجا شود». (26)
پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) معلمي مهربان بود و با ملايمت و مهرباني به مردم تعليم مي داد، و با اين روش درهاي دل و خرد آنان را براي تعاليم خود مي گشود تا اين تعاليم در جان هايشان رسوخ کند. معاوية بن حکم سلمي درباره ي پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) مي گويد: « چه پيش از پيامبر و چه پس از او، هيچ تعليم دهنده اي را نديدم که به خوبي او تعليم دهد». (27)

پي نوشت ها :

1. علق/ 1-5.
2. آل عمران/ 18.
3. دارمي، ج1، ص 227.
4. دارمي، ج1، ص 252.
5. ترمذي، ج9، ص 198؛ ابن ماجه، ج2، ص 4112.
6. ناصف، ج1، ص 62-63؛ نَوَوي، ج2، ص 952، ح 1382/6.
7. نَوَوي، ج2، ص 954، ح 1386/10.
8. ناصف، ج1، ص 63؛ نَوَوي، ج2، ص 955، ح 1389/13.
9. شيباني، ج3، ص 137.
10. نَوَوي، ج2، ص 953، ح 1384/8.
11. مجادله/ 11.
12. زمر/ 9.
13. نَوَوي، ج2، ص 955، ح 1389/13.
14. نَوَوي، ج2، ص 954، ح 1388/12.
15. ناصف، ج1، ص 65.
16. ترمذي، ج10، ص 158.
17. ترمذي، ج10، ص 158.
18. ونسنک، ج4، ص 326.
19. شيباني، ج4، ص 257.
20. جمعه/ 2.
21. بقره/ 151.
22. ترمذي، ج10، ص 125.
23. ناصف، ج1، ص 66.
24. نَوَوي، ج2، ص 1262، ح 1863/54.
25. احمد، ج5، ص 153، ح 162.
26. ابوداود، ج1، ص 7.
27. شيباني، ج2، ص 252.

منبع مقاله :
نجاتي، محمدعثمان؛ (1387)، حديث و روان شناسي، ترجمه ي حميدرضا شيخي، مشهد: بنياد پژوهشهاي اسلامي، چاپ دوم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط