فقه شيعه و جايگاه آن نزد مذاهب اسلامي

از مؤثرين اقدامات امامان شيعه به منظور گسترش و تعميق فرهنگ اسلام و فقه اهل بيت عليهم السلام، سعي تلاش بي وقفه براي ايجاد تعامل علمي و پيوند فقهي بين مذاهب اسلامي بوده است، در اين مقاله، سعي شده است تا ضمن
دوشنبه، 2 تير 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فقه شيعه و جايگاه آن نزد مذاهب اسلامي
 فقه شيعه و جايگاه آن نزد مذاهب اسلامي

 

نويسنده: مهدي رستم نژاد ( 1)




 

چکيده

از مؤثرين اقدامات امامان شيعه به منظور گسترش و تعميق فرهنگ اسلام و فقه اهل بيت عليهم السلام، سعي تلاش بي وقفه براي ايجاد تعامل علمي و پيوند فقهي بين مذاهب اسلامي بوده است، در اين مقاله، سعي شده است تا ضمن برشمردن و معرفي دوره هاي سه گانه ( تعامل علمي، تقابل علمي و بازگشت به دوره ي تعامل)، نمونه هايي از انواع برخوردهاي تعاملي و تقابلي بين پيروان مذاهب ارائه شود.
همچنين با بيان نمونه هايي نشان داده شده در دوره ي بازگشت، فقه شيعه به گونه اي مورد توجه فقهاي ساير مذاهب اسلامي قرار گرفته که برخي از از فقهاي آنان ضمن اذعان به قوّت و اتفاق فقه شيعه، پاسخ برخي از نيازهاي فقهي را تنها در پي روي از آن يافته اند.

مقدمه

ائمه ي اهل بيت عليهم السلام پيش از همه، تلاش کرده اند با ايجاد حلقات تفسيري - حديثي و تشکيل حوزه هاي علمي، معارف اسلام ناب را بدون تقيّد به مذهبي خاص در ميان پيروان ساير مذاهب گسترش دهند. پس از آن بزرگان و زعماي شيعه، به ويژه در قرون نخست، مدار حوزه هاي علمي و فقهي را براساس همين شيوه ي اهل بيت عليهم السلام پيش برده اند. ولي عواملي موجب شد که اين روند راهش را به سوي اختلاف و کشمکش باز کند و خسارت هاي زيادي متوجه مسلمانان نمايد.
با تأمل در سير تطورات حوزه هاي علمي و فقهي مذاهب اسلامي در چهارده قرن گذشته، دوره هاي متعددي در حرکت کلي فقه قابل شناسايي است که اين نوشتار به بررسي چگونگي آنها مي پردازد:

سير تطور حوزه هاي علمي مذاهب اسلامي

1. دوره ي تعامل علمي

نگاهي گذرا به تاريخ فقه و حوزه هاي علميه ي جهان اسلام و سير تطورات آن نشان مي دهد در قرون نخست، تعاملات علمي بين فقهاي مذاهب گوناگون براي کسب دانش و انتخاب شايسته ترين قول ها، امري متداول و رايج بود.
در حوزه ي علمي و ديني مدينه، آن گاه که رياست و زعامت با پيشواي بزرگ مذهب جعفري، امام جعفر صادق عليه السلام بود، شماري از بزرگان و رؤساي مذاهب اهل سنت نزد ايشان شاگردي مي کردند. ( ر.ک. هيتي، 1385 ق، ج 2، ص 201 / زرکلي، 1980، ج 2، ص 126.)
آن حضرت بيش از همه، موارد اختلاف ميان فقهاي مدينه، شام و کوفه را مي دانستند. ( ر.ک. ابن عدي، 1409، ج 2، ص 132 / مزي، 1413، ج 5، ص 79)
مالک بن انس، پيشواي مذهب مالکي، درباره ي امام صادق عليه السلام مي گويد: من ( براي کسب دانش) فراوان به نزد آن حضرت مي رفتم... و برتر از ايشان، در علم، عبادت و پرهيزگاري هرگز چشمي نديده، گوشي نشنيده و بر قلب کسي خطور نکرده است. ( انصاري، 1415، ج 1، ص 33)
ابوحنيفه، پيشواي مذهب حنفي، به دستور خليفه منصور عباسي در حيره نزد امام صادق عليه السلام رفت و سؤالات علمي اش را مطرح کرد و امام همه ي آنها را با بيان آراء فقهي فقهاي زمان پاسخ گفتند. آن گاه ابوحنيفه گفت: مگر ما نمي گوييم داناترين مردم کسي است که به اقوال مختلف از همه آگاه تر است؟ بنابراين، جعفر بن محمد از همه ي مردم عالم تر است. ( ر.ک. ابن عدي 1409، ج 2، ص 132 / مزي 1413، ج 5، ص 79 / ذهبي 1413، ج 6، ص 257) ابوحنيفه با اشاره به دو سالي که از محضر امام صادق عليه السلام بهره مند شد، مي گفت: « لولا السنتان لهلک النعمان»؛ اگر آن دو سال در عمرم رقم نمي خورد هلاک مي شدم. ( انصاري، 1415، ج 1، ص 33)
ابن حجر هيتمي افرادي از پيشوايان بزرگ اهل سنت همچون ابن جريج، مالک، ابوحنيفه و ايوب سجستاني را نام مي برد که نزد امام صادق عليه السلام شاگردي مي کردند. ( هيتمي، 1385 ق، ص 201)
همچنين قندوزي حنفي، از ديگر مشاهير اهل سنت، بزرگان زيادي همچون يحيي بن سعيد، ابن جريج، مالک، سفيان بن عُيينه، سفيان ثوري و ابوحنيفه از فقهاي اهل سنت را نام مي برد که از محضر امام صادق عليه السلام استفاده مي کردند. ( قندوزي، 1416، ج 3، ص 111)
سبط بن جوزي ( 654 ق) درباره ي امام باقر عليه السلام مي گويد: « کان عالماً عابداً ثقة روي عنه الائمه الحنيفه و غيره»؛ او دانشمند خداپرستي بود که بزرگان حنفي و غير آنها از او روايت کرده اند. ( ابن جوزي، 1426، ج 2، ص 424)
افزون بر اينها، فراواني روايات منقول از اهل بيت عليهم السلام در منابع اهل سنت، علي رغم تنگ نظري هاي برخي از مؤلفان، که به عمد از نقل روايات امامان معصوم عليهم السلام پرهيز داشتند، خود نشانگر مراجعه ي گسترده ي بزرگان اهل سنت به آن حضرات معصوم است.
اشتياق رجال علمي اهل سنت نيشابور براي استماع حديث « سلسله الذهب» از امام رضا عليه السلام نمونه ي بارز اين ادعاست. آنان با تعطيل کردن درس ها، به اتفاق جمع کثيري از طلاب به حضور امام شتافتند و ملتمسانه از آن حضرت خواستند تا حديثي را از پدران طاهرينش نقل کنند.
قندوزي حنفي به نقل از تاريخ نيشابور در اين باره مي نويسد:
لما دخل ( علي بن موسي الرضا عليه السلام) نيسابور... و شق سوقها و عليه مظلة لا يري من ورائها تعرض له الإمامان الحافظان أبوزرعه الرازي و محمد بن أسلم الطوسي و معهما من طلبه العلم و الحديث ما لا يحصي، فتضرعا اليه أن يريهم وجهه و يروي لهم حديثاً عن آبائه...
هنگامي که امام رضا عليه السلام وارد نيشابور شدند، مرکب امام ايستاد و امام داخل کجاوه نشسته بودند و صورتشان ديده نمي شد. دو پيشواي اهل حديث نيشابور - از دانشمندان اهل سنت - به نام هاي ابوزرعه رازي و محمد بن اسلم طوسي و ساير طلاب علوم حديث، که قابل شمارش نبودند، به استقبال ايشان آمدند. ابوزرعه و محمد بن اسلم با التماس و زاري از امام خواستند تا صورت خود را بنمايانند و براي آنها حديثي از پدرانشان نقل کنند.... ( قندوزي، 1416، ج 3، ص 122 / مالکي، 1422، ج 2، ص 1002)
برابر گزارش ديگر، در آن اجتماع پرشور، رجال بزرگ ديگري همچون اسحاق بن راهويه - استاد بخاري - يحيي بن يحيي، احمد بن حرب و ديگر علماي اهل سنت حضور داشتند و از امام تقاضاي نقل روايت نمودند. ( قندوزي 1416، ج 3، ص 123)
اينها نمونه اي از رخ دادهاي دوره ي تعامل است که نسبت به امامان شيعه و استماع از آنان اتفاق افتاده است. اما آنچه در درون حوزه هاي اهل سنت نسبت به يکديگر رايج بود بسي فراتر از اين است که بين آنها احساس چندگانگي شود، بلکه بين ائمه ي اربعه ي اهل سنت و بسياري از پيروان آنان رابطه ي استادي و شاگردي برقرار بوده است.
ابن ادريس شافعي از يک سو، شاگرد مالک بن انس، پيشواي مالکيه و از سوي ديگر، شاگرد ابراهيم بن محمد بن يحيي مديني شاگرد امام صادق عليه السلام بود. وي همچنين از محمد بن شيباني شاگرد ابوحنيفه نيز بهره ها برد. ( آل کاشف الغطاء، 1399، ص 157)
احمد بن حنبل، پيشواي حنابله، فقه را از ابن ادريس شافعي فراگرفت. ( زحيلي، 1418، ج 1، ص 51)
در واقع، مذاهب چهارگانه در درون خود، وامدار يکديگر و در بيرون، وامدار مذهب جعفري اند؛ زيرا احمد بن حنبل مذهبش را از شافعي و شافعي از مالک و مالک از ابوحنيفه و در نهايت، ابوحنيفه از امام صادق عليه السلام اخذ کرد. ( ر.ک. تيجاني، بي تا، ص 54 / حماده، 1421، ص 12) گويا در مذاهبشان آنچه موافق مذهب جعفري است، از امام گرفته اند و آنچه مخالف آن است از اجتهاد خود بر آن اضافه کرده اند.

2. دوره ي تقابل و انحصارگرايي

روند تعامل علمي بين مذاهب و پيروان آنان، که در قرون نخست شکل گرفت و تا ساليان دراز ادامه داشت، به تدريج، جاي خود را به دشمني و خصومت داد، به گونه اي که در مواردي پيروان مذاهب اربعه به جان هم افتادند و دستان خويش را به خون يکديگر آغشتند.
استاد محمد عرفه از علماي بزرگ مصر، مي نويسد: حنبلي هاي گيلان اگر فردي از پيروان مذهب حنفي بر آنان وارد مي شد او را مي کشتند و مالش را به عنوان « فيء» همانند مال کافر حربي، تصاحب مي کردند: « إن الحنابلة من أهل الجيلان کانوا إذا دخل إليهم حنفي قتلوه و جعلوا ماله فيئاً، حکمهم في الکفار.» ( عرفه، 1375 ق، ص 382)
اين نوع کينه ورزي ها و خصومت ها تنها در ميان پيروان مذاهب خلاصه نمي شد، بلکه دامن رؤساي مذاهب را نيز فراگرفت؛ زيرا پيروان هر مذهب براي ضربه زدن به پيروان طرف مقابلشان، به تحقير رؤساي يکديگر مي پرداختند.
شافعي ها براي تخريب چهره ي ابوحنيفه، از قول وي نقل مي کردند که گفته است: « لو أدرکني رسول الله و أدرکته لأخذ بکثير من قولي»؛ اگر من زمان پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را درک مي کردم و آن حضرت مرا مي ديد، از اقوالم بسيار مي گرفت. ( خطيب بغدادي، 1417، ج 13، ص 386)
حنفي ها هم به تلافي مي گفتند: پيامبر فرمود: « يکون في أمتي رجل يقال له: محمد بن ادريس هو أضر علي امتي من ابليس»؛ در ميان امتم مردي به نام محمد بن ادريس است که ضررش بر امتم بيش از ابليس است. ( ابن جوزي، 1386 ق، ج 1، ص 43 / ابن حبان، بي تا، ج 3، ص 46)
اينها گوشه اي از برخوردهاي اهل سنت نسبت به رهبران خودشان است، اما برخوردشان نسبت به پيروان مذهب جعفري، بسي خون بارتر و اسف انگيزتر بوده است.
استاد محمد عرفه، از علماي اهل سنت، پس از نقل روايات ساختگي پيروان اهل سنت در مذمت رؤساي مذاهب يکديگر، مي نويسد: « هذا قليل من کثير مما قاله فقهاء مذاهب السنة، فکيف اذا عرضنا لما وقع بين السنة و الشيعة»؛ اين اندکي از حرف هاي بسيار است که فقهاي مذاهب اهل سنت نسبت به يکديگر گفته اند و اما اينکه بين شيعه و اهل سنت چه گذشته، بسي فراتر از اينهاست. ( عرفه، 1375 ق، ص 382)
وجود فضاي سنگين و مسموم تبليغاتي عليه شيعيان، که در زمان شيخ الطائفه طوسي ( م 460 ق) به نقطه ي اوج خود رسيده بود، موجب کشتار و آوارگي تعداد زيادي از پيروان مکتب اهل بيت عليهم السلام شد. در آن زمان، بغداد از سلطه ي آل بويه خارج گرديد و طغرل بيگ، حاکم سني مذهب و متعصب، بر آن ديار سلطه يافت و به کشتار شيعيان و غارت اموالشان پرداخت؛ حتي کتاب خانه ي بزرگ شيخ طوسي را، که گنجينه ي عظيمي از ميراث مکتوب جهان اسلام به شمار مي رفت، به آتش کشيد و ويران نمود. ( ر.ک. امين، 1418، ج 1، ص 94 / امين، بي تا، ج 3، ص 196)
بنا به نوشته ي ابن اثير، در سال 449 ق، خانه ي ابوجعفر طوسي، فقيه اماميه، در کرخ غارت شد و هرچه در آن بود سرقت شد و خودش نيز از آنجا کوچ کرد. ( ابن اثير، 1386 ق، ج 9، ص 637 و 638)
جالب آنکه ابن اثير، دانشمند ديگر اهل سنت، در بيان اين قسمت از تاريخ، آن گاه که به آتش سوزي کتاب خانه ي شيخ طوسي مي پردازد، خداوند را بر اين حادثه ي ناگوار شکر مي کند و مي نويسد: « و کبست دار أبي جعفر متکلم الشيعه، و أحرقت کتبه و مآثره و دفاتره التي کان يستعملها في ضلالته و بدعته، و يدعو إليها أهل ملته و نحلته، و لله الحمد» ( ابن کثير، 1408، ج 9، ص 90)
صلاح الدين ايوبي نيز در سال 579 ق در حلب، شيعيان را از دم تيغ گذراند و آنان را به پذيرش مذهب اهل سنت و عقيده ي اشاعره ي واداشت و جز مقلدان مذاهب اربعه، به کسي اجازه ي خطابه و تدريس نداد. وي در مصر نيز با شيعيان به همين شيوه رفتار کرد. ( ر.ک. حلبي، 1417، ص 10)
هر قدر زمان مي گذشت فاصله ها بين مذاهب اهل سنت از يک سو، و مذهب جعفري از سوي ديگر، بيشتر مي شد و بر دامنه ي تنفر و انزجار افزوده مي گشت. اين جدايي تا آنجا گسترش يافت که سلطه ي کامل بيگانگان بر تمام گلوگاه هاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي مسلمانان را به دنبال آورد و استيلاي فرهنگي و سروري علمي، که گذشتگان و اسلاف اين امت براساس « الاسلام يعلو و لا يُعلي عليه» به وديعه گذاشته بودند، از دست رفت. ( ر.ک. عبداللطيف دراز، 1368 ق، ص 223-238)

3. دوره ي بازگشت به تعامل علمي

حوادث ناخوشايند دوره ي تقابل، خروش بيدار گراني همچون سيد جمال الدين اسدآبادي، حسن البناء، محمد مراغي کبير، آيه الله بروجردي، شيخ محمود شلتوت و در نهايت، امام خميني را برانگيخت و زعماي دو طايفه ي بزرگ اسلام را براي جبران گذشته ها و احياي مجدد عظمت و اقتدار علمي مسلمانان، به سوي وحدت و تقريب سوق داد. ( ر.ک. بي آزار، 1379، ص 180 به بعد)
شايد بتوان نقطه ي شروع اين حرکت را از قرن سيزدهم دانست. دولت عثماني، که مذهب رسمي آن حنفي بود و اقتدار و شوکتش موجب بسط و توسعه ي اين مذهب شده و فرصت رشد را از ديگر مذاهب سلب کرده بود، به موجب تعامل با دولت هاي غربي و پاسخ به نيازهاي روز افزون جهان اسلام، در سال 1286 به انتشار مجله ي الأحکام العدليه مبادرت ورزيد. تصميم گردانندگان اين مجله براي تدوين قوانين متحدالشکل مدني، حرکت جديدي در فقه رقم زد که به دنبال آن، جمعي از مصلحان اجتماعي و انديشمندان اهل سنت بر آن شدند تا حصر فقهي را شکسته، براي قانون گذاري اسلامي، از همه ي مذاهب اهل سنت استفاده کنند. ( ر.ک. مصطفي زرقاء، بي تا، ج 1، ص 196-199 / ابوالعينين بدران، بي تا، ص 106-109)
پس از آن، سيد جمال الدين اسدآبادي ( م 1314) براي شکستن اين حصر، تلاش گسترده اي نمود. وي کوشيد تا فقه را از منبع اصلي و نخستين آن اخذ کند و با جمود بر مذهبي خاص مبارزه نمايد. تلاش هاي او موجب شد تا قرن چهاردهم به « عصر بيداري مسلمانان» تبديل شود. ( ر.ک. امين، 1415، ج 3، ص 163 به بعد / حکيمي، بي تا، ص 69-81)
پس از سيد جمال الدين اسدآبادي،‌ تلاش هاي وي توسط افرادي همچون شيخ محمد عبده پي گيري شد. آنها فقه را از تقيد به مذهبي خاص آزاد کردند. در اواخر سال 1914، عده اي از دانشمندان مصر از مفتي « الازهر» و بزرگان دستگاه قضائي و استادان دانشگاه هاي حقوق و علوم قضائي گرد هم آمدند و قوانين مربوط به احوال شخصيه را با استناد به مذاهب چهارگانه تدوين کردند.
اين حرکت هر چند در ابتدا با مخالفت عده اي روبه رو شد، ولي پس از مدتي دوباره با سرعت بيشتري ادامه يافت، به گونه اي که در نهايت، از انحصار چهار مذهب رسمي اهل سنت نيز خارج گرديد و در دسامبر 1936 هيأت وزيران مصر موافقت کرد تا قانون فقه با استفاده از فقه اسلامي - بدون تقيد به مذهبي خاص - تدوين گردد. ( ر.ک. ابوالعينين بدران، بي تا، ص 115-112 / شلبي، 1405، ص 161-154 / وجدي، بي تا، ج 3، ص 253-255)
حرکت رو به رشد تعامل فقهي و روند بيرون آمدن از حصر فقهي در زمان شيخ شلتوت و آيه الله بروجردي شتاب بيشتري به خود گرفت. آيه الله بروجردي، زعيم عالي قدر جهان تشيع، اعلام کرد: فقه شيعه بايد همراه با آگاهي از نظرات و افکار ديگران باشد و از حالت اختصاصي، به فقه تطبيقي و مقارن تبديل شود و فقيه بايد به آراء گذشتگان، اعم از فقهاي اهل سنت و شيعه، رجوع کند و مسئله را مطرح سازد. ( مجله ي حوزه، ش 43-44، ص 176)
از ديگر سو، شيخ محمود شلتوت، مفتي بزرگ و شيخ « الازهر»، درست روز ميلاد امام صادق عليه السلام، رئيس مذهب جعفري، در تاريخ 17 ربيع الاول سال 1380 ق، فتواي تاريخي اش مبني بر جواز پي روي از مذهب جعفري را اعلام نمود. ( بي آزار، 1379، ص 191 به بعد) وي در اين فتوا مي نويسد:
إن مذهب الجعفرية المعروف بمذهب « الشيعة الإمامية الاثني عشريه» مذهب يجوز التعبد به شرعاً کسائر مذاهب السنه؛
پيروي از مذهب جعفري، که به مذهب « شيعه ي اماميه ي اثني عشريه» معروف است، همانند ساير مذاهب اهل سنت، جايز است. ( شلتوت، 1379 ق، ص 228)
اين حرکت دير هنگام هر چند در ابتدا با مقاومت هايي از سوي متعصبان مواجه شد، ولي به سرعت، راهش هموار گشت و آثار پر برکتش به بار نشست. آموزه هاي فقهي اهل بيت عليهم السلام در آراء فقهي ديگر مذاهب راه يافت و برخي از فقهاي اهل سنت در فتاواي خود، بدان تمسک جستند و به صورت رسمي آن را اعلام کردند و بدان افتخار نمودند. در اين نوشتار، به نمونه هايي از آن اشاره مي شود: 1. شيخ محمود شلتوت اين باره در يک مصاحبه ي مطبوعاتي اعلام کرد:
قد استطعتُ أنا و کثير من إخواني في التقريب و في الأزهر و في الفتوي و في لجان الأحوال الشخصيه و غير ذلک أن نرجح أقوالا و آراءً من غير مذهب السنه مع أننا سنيون و من ذلک ما أخذ به قانون الأحوال الشخصية المصري في شؤون الطلاق الثلاث و الطلاق المعلق و غير ذلک؛ فإن هذا مستمدّ من مذهب الشيعة الامامية، و العمل الآن قائم عليه دون سواه.
من و بسياري از برادران و همکارانم، چه در « دارالتقريب»، چه در دانشگاه « الازهر»، چه در شوراي استفتا و چه در کميسيون هاي احکام خانواده و غير آن، با وجود اينکه خود سني بوديم، اقوال و آرائي از مذهب شيعه را بر مذاهب اهل سنت ترجيح داديم، براي نمونه، در مسئله ي سه طلاقه و يا طلاق معلق و غير اينها، ما نظر شيعه را قوي تر يافتيم و بدان فتوا داديم. در حال حاضر،‌ قانون مدني [مصر، در اين موارد] براساس نظر شيعه عمل مي کند، نه فتواي مذاهب اهل سنت. ( شلتوت، 1378 ق، ص 220)
همچنين از اين مفتي بزرگ « الازهر» سؤال شد: با آنکه مسلمانان مي دانند برابر آموزه هاي ديني، منفورترين حلال ها نزد خداوند « طلاق» است، ولي چگونه است که طلاق بين آنها به صورت گسترده اي رواج دارد؟ و چه راه کاري براي علاج اين معضل اجتماعي در تعاليم اسلامي وجود دارد؟
وي در پاسخ، با اشاره به اينکه اسلام طلاق را به عنوان آخرين راه حل، مباح شمرده است، مي نويسد:
إن من يمعن النظر في أسباب الطلاق ليجدها علي کثرتها ترجع إلي سببين رئيسيين: أحدهما إهمال الوصايا الدينية... و ثانيهما التزام مذاهب معينه في الحکم بوقوع الطلاق بالنظر الي الفاظه و بالنظر الي الحاله التي يکون عليها الزوجان، بينما نجد مذاهب أخري قويه لاتري وقوعه في کثير من الحالات و لا بکثير من الألفاظ، أي أنها تضيق دائره وقوعه الي حد يعجله کما شرعه الله؛
کسي که عوامل بروز طلاق را ( در عصر حاضر) به دقت بررسي کند ملاحظه خواهد کرد که تمام آن عوامل به دو عامل اصلي منتهي مي شود: اول سستي و اهمال نسبت به توصيه هاي ديني؛ دوم التزام به مذهبي خاص که به سهولت، طلاق را با الفاظ گوناگون و حالات مختلف زن و شوهر، صحيح و درست مي شمارد، در حالي که مذاهب قوي تري سراغ داريم که طلاق را در بسياري از اين حالات صحيح نمي دانند و بسياري از اين الفاظ را براي اجراي طلاق کافي نمي شمارند. آنها به درستي دايره ي طلاق را بدان صورت که خداوند تشريع فرموده است، محدود مي کنند. ( ر.ک. شلتوت، 1395 ق، ص 307-310)
2. دمرداش بن زکي عقالي، وکيل پايه ي يک و قاضي بلند مرتبه ي وزارت دادگستري مصر، نائب رئيس حزب « کار» مصر در سال 1984 و عضو شوراي مجلس مصر در سال 1986، از علماي مذهب حنفي، پس از آنکه در مصر به منصب قضاوت رسيد، در دومين روز قضاوتش با شکايت زني مواجه شد که مدعي بود شوهرش از دو سال پيش، وي را بدون نفقه رها کرده است؛ ولي شوهرش مي گفت: از همان دو سال قبل، وي را طلاق داده است. دمرداش نمي توانست براي زن کاري بکند؛ زيرا برابر فقه حنفي حق با مرد بود، ولي اين اتفاق وي را در انديشه عميقي فرو برد. وي از خود مي پرسيد: چرا دين امر طلاق را بدون هيچ قيد و شرطي در اختيار مرد قرار داده است؟ وي براي يافتن پاسخ، به استادش شيخ « الازهر» محمد ابوزهره مراجعه کرد. شيخ گفت: « يا ولدي لو کان الامر بيدي ما جاوزت في القضاء، و الفتيا مذهب الامام الصادق»؛ فرزندم، اگر چاره ي کار در دست من بود در قضاوت و فتوا، از مذهب امام صادق نمي گذشتم» ( عقالي، 1424، ص 18) همين اتفاق موجب شد دمرداش طي اتفاقات ديگر و استمرار مطالعه، به مذهب تشيع مشرف گردد.
3. دکتر بدران ابوالعينين در مسئله ي طلاق در حال مستي، برخلاف جمهور فقهاي اهل سنت، که آن را منجّز و صحيح مي دانند، نظر فقهاي شيعه را ترجيح داده، مي نويسد:
و إلي هذا المذهب، مال الشيعة الإمامية، و هو الرأس المتفق مع العقل الموافق للأصول، إذ... عقوبة إيقاع الطلاق لا تقتصر علي من ارتکب المعصية، بل تتعداه إلي زوجته و أولاده؛
عدم اعتبار طلاق در حال مستي،‌ قولي است که شيعه ي اماميه بدان اعتقاد دارند؛ چيزي که هم مطابق عقل است و هم موافق اصول؛ زيرا منجز دانستن چنين طلاقي به قصد تنبيه و عقوبت شخص مست، ضررش تنها متوجه وي نمي شود، بلکه دامن زن و فرزندانش را نيز مي گيرد. ( ناگفته پيداست که چنين حکمي نمي تواند مطابق عقل و اصول شريعت باشد.) ( بدران ابوالعينين، بي تا، ص 315)
4. محمد رشيد رضا، مقرر تفسير المنار، در تفسير آيه ي 221 سوره ي بقره ( و لا تنکحوا المشرکات حتي يؤمن) درباره ي جواز نکاح با زنان اهل کتاب از يهود و نصارا مي نويسد: « جز گروه ناچيز شيعه، بقيه ي فقهاي اسلام تزويج با زنان اهل کتاب را مجاز شمرده اند.» آن گاه وي پس از دو صفحه تحليل و توجيه، با اعتذار از اين فتوا، با نظر شيعه موافقت کرده، مي نويسد: فتوا به جواز نکاح با زنان يهودي و مسيحي، چيزي بود که ما در چاپ اول تفسير المنار نوشتيم، ولي پس از انتشار آن، متوجه شديم بسياري از جوانان مصري با عمل به آن فتوا، با دختران مسيحي اروپايي ازدواج کرده، امور دين و دنيايشان به فساد کشيده شده است. شماري از آنان به ناچار، تن به طلاق دادند و خسارت هاي هنگفتي را متحمل شدند؛ حتي يکي از زنان مسيحي، شوهر مسلمانش را، که داراي ثروت فراواني بود،‌ به قتل رساند و سپس ارثش را مطالبه کرد. از سوي ديگر، با همين فتوا، دختران مسلمان مصري نيز به ازدواج با پسران مسيحي اروپايي روي آوردند، به گونه اي که بي مبالاتي در دين رواج يافت و فتنه ي عظيمي بلاد اسلامي را فراگرفت. ( رشيد رضا، بي تا، ج 2، ص 355)
محمد رشيد رضا با بيان اين مطالب، در واقع، به عمق نظر فقهاي شيعه پي برد و از فتواي سابق خويش عذرخواهي کرد.
5. خانم نائله علويه، از زنان انديشمند مصري، با بيان مستنداتي درباره ي ارث دختران، به « کميسيون خانواده» وابسته به وزارت امور اجتماعي مصر، پيشنهاد مي دهد تا قانون ارث دختران در مصر برابر فقه شيعه تغيير کند. وي در اين پيشنهاد مي گويد: براساس فقه اهل بيت، اگر دختر تنها وارث پدر باشد تمام ماترک پدرش را به ارث مي برد، ولي برابر مذاهب ديگر، او فقط يکي از وارثان محسوب مي شود.
خانم نائله علويه در توجيه پيشنهادش مي نويسد: شايد برخي به پي روي مذهب شيعه اعتراض کنند، ولي بايد بدانيم که مذهب شيعه يک مذهب اصيل اسلامي و داراي اين امتياز است که در فقهش به شدت متکي به اصل « تشريع» است، آن گونه که در قرآن آمده. برابر اين مذهب، دختر اگر تنها وارث پدر باشد، همه ي دارايي پدر را به ارث مي برد. وي مي افزايد:
و لقد اتفق المذهب الشيعي في کثير من أحکامه مع باقي المذاهب الإسلامية الأربعة المعروفة و لا يضرنا أن نأخذ بالأصلح من هذا المذهب الإسلامي في شأن ميراث البنات؛
مذهب شيعه در بسياري از احکامش با ساير مذاهب چهارگانه اتفاق نظر دارد. چه اشکالي دارد ما آنچه از اين مذهب در باب ميراث دختران، به صلاح نزديک تر است، بپذيريم؟! ( نائله علوبه، 1384 ق، ص 220-221)
جالب آنکه « کميسيون خانواده» مصر اين پيشنهاد را پس از بررسي پذيرفت. ( همان، ص 221)
6. استاد احمد بهاءالدين، از اعضاي هيئت تحريريه ي مجله ي المصور مصر، درباره ي جواز وصيت براي وارث مي گويد:
و قد أخذنا في القوانين الجديدة للأحوال الشخصية في جواز الوصية لوارث بمذهب الشيعة و ترکنا المذاهب الأربعة التي لاتجيز الوصية لوارث، و ذلک مسايرة لمصالح الناس و العمل علي کل ما فيه مصلحة المسلمين؛
ما در قوانين جديد خانواده، در باب جواز وصيت براي وارث، براساس مذهب شيعه عمل کرديم و ديگر مذاهب چهارگانه ي اهل سنت را که چنين اجازه اي نمي داد، کنار گذاشتيم، اين فتوا برابر مصالح مردم و عمل به مصلحت مسلمانان اتخاذ شده است. ( احمد بهاءالدين 1384 ق، ص 220)
7. دکتر بدران ابوالعينين درباره ي وجود دو شاهد براي طلاق، نظر فقه شيعه را، که حضور آنها را شرط تحقق طلاق مي داند،‌ بر ديگر مذاهب ترجيح مي دهد. برابر ديگر مذاهب، حضور شاهد در تحقق طلاق شرط نيست. ابوالعينين در توجيه نظرش مي نويسد:
و رأي الشيعة الإمامية عو الراجح، إذ انه يضيق دائرة الطلاق التي اتسعت الآن کثيراً، کمال يسهل اثباته فيما لو وقع خلاف بين الزوجين في الطلاق؛
رأي شيعه ي اماميه در اين باب ترجيح دارد؛ زيرا دايره ي طلاق را، که در حال حاضر بسيار گسترده شده است، محدود مي کند؛ چنان که فايده ي ديگر حضور شاهد در وقت طلاق اين است که در صورت بروز اختلاف، به حل مسأله کمک مي کند. ( ابوالعينين بدران، بي تا، ص 379-380)
شيخ ابوزهره، عالم بزرگ « الازهر» در اين باره مي گويد: « لو کان لنا أن نختار للمعمول به في مصر لاخترنا ذلک الرأي»؛ اگر اختيار عمل در مصر با ما بود در اين مسئله نظر شيعه را انتخاب مي کرديم. ( ابوزهره، بي تا، ص 369)
8. علامه شيخ مصطفي زرقاء در ارتباط با وقت رمي جمرات، به ويژه در روز دوازدهم ذي حجه، که سال ها پيش به علت ازدحام جمعيت ميليوني، جمعي کشته مي شدند، مي نويسد: در روز دوم از ايام عيد قربان، جمهور فقها بر اين عقيده اند که وقت رمي از زوال ظهر آغاز مي شود و پيش از آن صحيح نيست، ولي در اين مسئله امام باقر، محمد بن علي عليه السلام، از اهل بيت عليهم السلام برابر نقل کتاب بداية المجتهد، از ابتداي صبح را جايز مي داند. بنابراين، مي توان در اين ايام، از ابتداي صبح رمي کرد و بر مکلف است که از يکي از مذاهب معتبر، هر کدام که باشد، پي روي کند و خداوند از وي مي پذيرد. ( مصطفي زرقاء، 1420، ص 196)
دکتر عبدالوهاب ابوسليمان، عضو « کبار العلماء» عربستان، در اين باره مي نويسد: مذهب شيعه ي زيدي و امامي بنا به نظر امام ابوجعفر باقر عليه السلام زمان رمي جمرات را از صبح مي داند و اين نظر با مقاصد شريعت مطهر در رفع حرج و جلوگيري از خون ريزي و حفظ نفوس هماهنگ تر است. ( ابوسليمان، سال سيزدهم، ش 49، ص 122)
اينها نمونه هاي اندکي است که نشان مي دهد گشوده شدن درهاي فقه اهل بيت عليهم السلام بر روي ديگر مذاهب تا چه ميزان مي تواند زمينه ي گسترش فرهنگ و معارف اهل بيت عليهم السلام را فراهم سازد و مشکلات فقهي ساير مذاهب را برطرف سازد. اينک که تنها طليعه ي آن سحر مبارک است و هنوز صبح دولت آن ندميده، بسياري از فقها و حقوق دانان اهل سنت به ظرافت و متانت خاص فقه اهل بيت عليهم السلام و ظرفيت بالاي آن پي برده اند. شتاب روز افزوني که در دنياي اهل سنت براي تدوين موسوعه ها و دائرة المعارف هاي فقهي مشتمل بر فقه اهل بيت عليهم السلام وجود دارد گواه روشن اين مدعاست که حکايت از تولدي نوين دارد. موسوعه ي فقهي جمال عبدالناصر در مصر، موسوعة فقه الإمام علي بن إبي طالب، اثر دکتر رواس قلعه جي در سوريه، معجم فقه السلف عترة و صحابة و التابعين، نگارش دانشگاه « ام القراء» عربستان از نمونه هاي بارزي است که با فقه اهل بيت عليهم السلام تضمين و تزيين شده و آينده ي روشني را نويد مي دهند؛ آينده اي که دنياي اسلام از فقه پوياي اهل بيت عليهم السلام بهره مند گردد.

نتيجه

اهل بيت عليهم السلام در اشاعه ي فرهنگ و معارف ديني، نگاه انحصاري و انقباضي نداشته و حصاري بين خود و ديگران نکشيده اند. آنان در انتخاب متعلمان، تقيد به مذهب خاص را شرط نکرده اند. پيروان ساير مذاهب نيز از علوم اهل بيت عليهم السلام بهره مي جسته اند؛ حتي رؤساي آنها از محضر امامان شيعه کسب دانش مي کرده اند. مذاهب اهل سنت نيز از پيشرفت هاي علمي يکديگر بهره مي جسته اند، ولي اين حرکت رو به رشد علمي با ظهور تعصبات مذهبي،‌ متوقف شد و پاي فکر و انديشه به زنجير تقيد و انحصار در چهار مذهب خاص به بند کشيده شد. از آن زمان به بعد، محروميت از مکتب اهل بيت عليهم السلام در حوزه ي فقهي اهل سنت بيشتر و شديدتر شد، مسلمانان به انحطاط کشيده شدند و سلطه ي بيگانگان و گسترش نفاق و اختلاف، اقتدار آنان را سلب نمود، تا آنکه در قرون اخير، حوزه هاي فقهي جهان اسلام به خود آمد و از اشتباهات گذشته درس عبرت گرفت، قفل انحصار و تقيد را شکست، مجدداً به فکر بازگشت به دوره عزت و اقتدار افتاد، دروازه هاي فقه اهل بيت عليهم السلام را به روي خويش گشود و درصدد برآمد تا به محروميت خويش از مکتب اهل بيت عليهم السلام پايان دهد. شيخ شلتوت به جواز تعبّد به فقه شيعه فتوا داد. فقهاي اهل سنت، به ويژه در برخي از مسائل خانواده، ارث دختران، وصيت، طلاق و موارد ديگر، با ترک مذهب فقهي خود، از فقه شيعه پي روي کردند و بدان ملتزم شدند.

پي نوشت :

1- عضو هيأت علمي جامعة المصطفي العالميه.

منابع :
- قرآن کريم.
1. ابوزهره، محمد،‌ الاحوال الشخصيه، قاهره، دارالفکر العربي، بي تا.
2. حماده، لمياء،‌ اخيراً أشرقت الروح، بيروت، دارالخليج العربي، 1421.
3. آل کاشف الغطاء، علي، أدوار علم الفقه و أطواره، بيروت،‌ دارالزهراء، 1399 ق.
4. زرکلي، خيرالدين،‌ الأعلام، چ پنجم، بيروت، دارالعلم للملايين، 1980.
5. امين، سيد محسن امين، اعيان الشيعه، بيروت، دارالتعارف، بي تا.
6. جندي، عبدالحليم، الإمام جعفر الصادق عليه السلام، قاهره، المجلس الأعلي للشؤون الاسلاميه، 1397 ق.
7. دمشقي، ابن کثير، البداية و النهاية، تحقيق علي شيري، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1408.
8. حکيمي، محمدرضا، بيدارگران اقاليم قبله، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، بي تا.
9. خطيب بغدادي، تاريخ بغداد، تحقيق مصطفي عبدالقادر عطاء، بيروت، دارالکتب العلميه، 1417.
10. خضري بک، محمد، تاريخ التشريع الاسلامي، چ دوم، بيروت، دارالمعرفة، 1417.
11. ابوالعينين بدران، بدران، تاريخ الفقه الاسلامي، بيروت،‌ دارالنهضة العربية، بي تا.
12. ابن جوزي، سبط، تذکره الخواص، تحقيق حسين تقي زاده، قم، مجمع جهاني اهل بيت، 1426.
13. حافظ مزي، يوسف بن عبدالرحمن، تهذيب الکمال، تحقيق دکتر بشار عواد معروف، چ چهارم، بيروت، مؤسسة الرسالة، 1413.
14. تيجاني، محمد، ثم اهتديت، لندن، مؤسسة الفجر، بي تا.
15. امين، حسن، دائرة المعارف الاسلاميه الشيعيه، چ پنجم، بيروت، دارالتعاريف، 1415.
16. وجدي، محمد فريد، دائرة المعارف القرن العشرين، بيروت،‌ دارالفکر، بي تا.
17. هيأت علماي دارالتقريب بين المذاهب، رسالة الاسلام، مصر.
18. ذهبي، محمد بن احمد، سير اعلام النبلاء، چ نهم، بيروت، مؤسسة الرسالة، 1413.
19. بي آزار، عبدالکريم، شيخ شلتوت طلايه دار تقريب، تهران، مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي، 1379.
20. هيتمي، ابن حجر، الصواعق المحرقة، مصر، مکتبة القاهرة، 1385 ق.
21. حلبي، ابن زهره، غنية النزوع، قم، مؤسسة الامام الصادق عليه السلام، 1417.
22. شلتوت، محمود، الفتاوي، چ هشتم، بيروت،‌ دارالشروق، 1395 ق.
23. احمدبيک، مجدي، فتاوي مصطفي الزرقاء، دمشق، دارالقلم، 1420.
24. مالکي، ابن صباغ، الفصول المهمة في معرفة الأئمة، تحقيق سامي غريزي، قم،‌ دارالحديث، 1422.
25. زحيلي، وهبه، الفقه الاسلامي و ادلته، چ چهارم، دمشق، دارالفکر، 1418.
26. ابوالعينين بدران، بدران، الفقه المقارن للأحوال الشخصية، بيروت، دارالنهضة العربية، بي تا.
27. ابن عدي، عبدالله، الکامل، بيروت، دارالفکر، 1409.
28. ابن اثير، الکامل في التاريخ، بيروت، دار صادر، 1386 ق.
29. ابن حبان، کتاب المجروحين، تحقيق محمود ابراهيم زيد، مکة المرکة، دارالباز، بي تا.
30. مجله ي حوزه، قم، ‌مديريت حوزه ي علميه ي قم، ش 43-44.
31. احمد الزرقاء، مصطفي، المدخل الفقهي العام، چ نهم، بيروت، دارالفکر، بي تا.
32. عقالي، دمرادش بن زکي، محاضرات عقائديه، قم، مرکز الابحاث العقائديه، 1424.
33. مصطفي شبلي، محمد، المدخل في التعريف بالفقه الاسلامي، بيروت، دارالنهضة العربية، 1405.
34. امين، حسن، مستدرک اعيان الشيعه، چ دوم، بيروت،‌ دارالتعارف، 1418.
35. رشيد رضا،‌ محمد،‌ المنار، چ دوم، بيروت، دارالمعرفة، بي تا.
36. انصاري، محمدعلي، الموسوعة الفقهيه الميسرة، قم، مجمع الفکر الاسلامي، 1415.
37. ابن جوزي، الموضوعات، تحقيق عبدالرحمان محمد عثمان، مدينة المنوره، المکتبة السلفيه، 1386 ق.
38. قندوزي حنفي، ينابيع المودة، تحقيق سيد علي جمال اشرف، دارالأسوه، 1416.
39. عرفه، محمد، « کيف يستعيد المسلمون وحدتهم و تناصرهم»، رسالة الاسلام، ش 28، ( ذي الحجه 1375 ق).
40. عبداللطيف دراز، محمد، « الاسلام الأزهر التقريب» ، رسالة الاسلام، ش 3، ( رمضان 1368 ق).
41. شلتوت، محمود، « تفسير القرآن الکريم»، رسالة الاسلام، ش 3، سال يازدهم، ( جرب 1379 ق).
42. احمد، بهاءالدين، رسالة الاسلام، ش 58، سال شانزدهم، ( 1384 ق).
43. علويه،‌ نائله، رسالة الاسلام، ش 58، سال شانزدهم، ( 1384 ق).
44. ابوسليمان، عبدالوهاب،‌ البحوث الفقهيه، ش 49، سال سيزدهم.

منبع مقاله :
مؤسسه ي شيعه شناسي، (1391)، فصلنامه ي علمي - پژوهشي شيعه شناسي شماره 39، قم: مؤسسه ي شيعه شناسي



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
معنی اسم آدرین و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم آدرین و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
قوانین و برنامه های توسعه وقف و امور خیریه در کشور آفریقای جنوبی
قوانین و برنامه های توسعه وقف و امور خیریه در کشور آفریقای جنوبی
وضعیت سازمان های خیریه غیرانتفاعی ثبت شده در آفریقای جنوبی
وضعیت سازمان های خیریه غیرانتفاعی ثبت شده در آفریقای جنوبی
مفهوم وقف و امور خیریه در کشور آفریقای جنوبی
مفهوم وقف و امور خیریه در کشور آفریقای جنوبی
عذرخواهی مهسا جاور پس از پست جنجالی در المپیک ۲۰۲۴
play_arrow
عذرخواهی مهسا جاور پس از پست جنجالی در المپیک ۲۰۲۴
نشت خبری سفیر ایران در لبنان درباره ترور اسماعیل هنیه در تهران؛ شرایط تحقیقات چیست؟
play_arrow
نشت خبری سفیر ایران در لبنان درباره ترور اسماعیل هنیه در تهران؛ شرایط تحقیقات چیست؟
سرودخوانی هنیه در یکی از همایش‌های حماس
play_arrow
سرودخوانی هنیه در یکی از همایش‌های حماس
حق انتقام برای جمهوری اسلامی ایران وجود دارد
play_arrow
حق انتقام برای جمهوری اسلامی ایران وجود دارد
آخرین دیدار روز گذشته شهید هنیه با رهبر انقلاب اسلامی
play_arrow
آخرین دیدار روز گذشته شهید هنیه با رهبر انقلاب اسلامی
اسماعیل هنیه که بود؟
play_arrow
اسماعیل هنیه که بود؟
ترور هنیه در تهران چگونه انجام شد؟ توضیحات جدید کارشناس برنامه صداوسیما
play_arrow
ترور هنیه در تهران چگونه انجام شد؟ توضیحات جدید کارشناس برنامه صداوسیما
سلاح های برجای مانده از گروهک تروریستی جیش الظلم در خاش
play_arrow
سلاح های برجای مانده از گروهک تروریستی جیش الظلم در خاش
امضای سوگندنامه توسط پزشکیان و اژه‌ای
play_arrow
امضای سوگندنامه توسط پزشکیان و اژه‌ای
شعار «لبیک یاحسین» لبنانی‌ها در ضاحیه بیروت
play_arrow
شعار «لبیک یاحسین» لبنانی‌ها در ضاحیه بیروت
روپایی زدن آنچلوتی در تمرینات رئال مادرید
play_arrow
روپایی زدن آنچلوتی در تمرینات رئال مادرید