مترجم: مريم اميراحمدي
علاوه بر همه گزارشهاي کتبي در آثار مورّخان و جغرافيدانان، و نيز در نزد فقها و همچنين مکتب مربوط به سازمانهاي اداري و امور تشکيلاتي، سکه ها(1)- اين منابع موثق و به طور کلي شاهد بلاواسطه از قديمترين دوران اسلام- نيز در ايران پيش روي ما قرار دارند. سکه ها برخلاف جعليات بي شمار ادوار بعدي، حداقل بخشي معيني از حيات تاريخي را، همان گونه که واقعاً بوده است، به ما نشان مي دهند.(2)
با اين سکه ها، البتّه چيزي از به اصطلاح «کل کاملاً منسجم» دولتهاي اوليه اسلامي به دست نمي آوريم. امّا به وسيله آنها ادامه ي حيات ساساني و نفوذ بيزانسي را با دست لمس مي کنيم، و با بررسي اين سکه ها مي بينيم که چگونه دولت اسلامي به تدريج به وجود آمد. امّا شناخت اين امر که دولت اسلامي در مقابل چه سنتهاي قديمي و منسجمي به پيش رفت، بيشتر اعجاب ما را در برابر نيروي خاص شگفت انگيز اين نظام مذهبي- سياسي برمي انگيزد تا وقتي که ناگهان دريابيم که چگونه به اشتباه دوران «خلفاي راشدين» و امويان متقدم را به عنوان دوراني کم ارزش و يا عقب مانده تلقي کرده بوده ايم. بدين ترتيب تاريخ نويسان قرون نخستين اسلامي مايل بودند مانند همه مردم آن زمان به طور کلي - نکاتي را بيابند که از نوعي آگاهي خالص تاريخي نشأت مي گرفت، آنچه که در تکامل آن، بعدها مردي مانند ابن خلدون(حتي تا زمان حاضر نيز) به نحوي اساسي سهيم بوده است.
مناسبات حاکم، اقتضا مي کرد که در مناطق قبلاً بيزانسي، در ضرب سکه(همچنين در اقتصاد مالياتي)، روشن مرسوم قديمي موقتاً حفظ شود. مانند ضرب طلا (ديناري)، که ما از زمان امويان (از سالهاي 77هـ، 7-696 م تا 130 هـ/8-747م) مي شناسيم(3) در اين سکه ها با وجود ذکر سال، نام محل ضرب سکه قيد نشده است، امّا تداوم تاريخي از يک جهت و گسترش مسکوکات طلا در دوران نخستين عباسي از جهت ديگر(يا به طور مساوي از هر دو جهت!) اجازه مي دهد که با اطمينان چنين نتيجه اي گرفته شود. اگر اين سکه ها طلا در شرق ايران نقشي ايفاء نمي کرد، از اين سبب بود که اينجا موطن درهم نقره (در اخما) بود که واحد محاسباتي را تشکيل مي داد هر چند که در اينجا نيز، رفته رفه به طلا، به مناسبت ارزش ثابت(ولي نه هميشه يکسان) آن تبديل مي شد.(4) اين سکه هاي نقره در دوران نخستين اموي کاملاً با سکه هاي قديمي ساساني برابرند؛ آنها تصوير شاه را- تصوير خسرو دوّم با يزدگرد سوّم گاه به صورت «استليزه»- نشان مي دهند.(5) در پشت سکّه مانند گذشته تصويري از يک آتشدان نقش بسته است. نام ضرب کننده ي آن- يک بار خليفه معاويه، و در موارد ديگر، حکّام، مانند زياد بن ابيه و ديگران، همچنين رهبر قيسيان عبدالله بن خازم در خراسان، (6) و نيز دشمن خليفه عبدالله بن زبير-(7) به خطّ ايراني ميانه (پهلوي)- ذکر شده است. تنها الحجّاج بر روي سکه اي از اين نوع نام خود را با حروف عربي(کوفي) ضرب کرد. ذکر محل ضرب در پشت سکه هميشه به خط ايراني ميانه بود؛ در مقابل(تنها بر روي اين نوع سکه) عبارت مذهبي «بسم الله»(و در کنار آن به ندرت «لله الحمد»(8)) هميشه به خط عربي ذکر مي شد. سکه هايي از اين نوع را از سال 641م(؟؛ 20هـ) و 646/7م(؟؛ 26هـ)، امّا به هر حال بين سالهاي 6-655م (35هـ) و 9-698م(79هـ)(9)مي شناسيم. مکانهاي ضرب آنها نيز به قرار ذيل بوده است.(10) ابرشهر(= نيشاپور؛ 64-68 ه= 687/8 -683/4م)؛ آذربايجان(علامت اختصاري «دا» نشانه ي اردبيل؛ 27-26 هـ؟= 695/6-7-646م؟)؛ بيشاپور(علامت اختصاري «بيش»= بيضا؛ 35هـ=6-655م؛ بعد(79-70هـ=698/9-689/90م)؛ (11) دارابگرد(76-30 هـ= 695/6-650/1م)؛ هرات(26هـ=646/7م)؛ بعد(69 تا 67هـ=688/9-686/7م)؛ اصطخر(دشمن خليفه عبدالله: 63هـ= 682/3م)؛ (12)يزد(56-؟20هـ= 682/3-؟ 641م)؛ کرمان(75-56هـ=694/5-676م)؛ مرو(75-63هـ=694/5-682/3م)؛ مروالروذ(64هـ=684/3م)؛ پيروزآباد (گور/فارس)؛ (53هـ=683؛ ؟)؛ ري(74-؟21هـ=693/4-؟642م)، زرنگ(37-؟26هـ=657/8-؟ 646؛؟).(13) (علاوه بر اينها رديفي از سکه هايي که قرائت و تفسير آنها کاملاً نامطمئن است، نيز وجود دارد). به اين نوع مسکوکات، مسکوکات حکام زرتشتي طبرستان(که از سالهاي 75هـ=694/5م، -137هـ=755/6م(14) شناخته شده اند) و نيز حاکم عربي آنجا (براي سال 140-117 هـ=757/8-735م)(15) اضافه مي شود، که به علت تداوم دين قديمي در اينجا 192-168هـ=808-784/5 به سادگي بيش از مسکوکات نوع اسلامي قابل تشخيص است.
به مسکوکاتي شبيه به نوع بيزانسي- از سوريه/ فلسطين و به ندرت نيز از مصر، با خط يوناني، از شمال آفريقا و اسپانيا با خط لاتين-(16) فقط از جنس مسي آن (در نوع هراکليوس و کنستانتين دوّم) برمي خوريم. اين سکه ها به خصوص نکات زيادي به ما مي آموزند، زيرا که در آغاز هنوز کاملاً بيزانسي به نظر مي آيند(در بعضي از قطعات، منشاء آنها واقعاً مورد ترديد است) و تصويري از قيصر، نام مسيح به صورت حروف اختصاري، و صليب را نشان مي دهند. به تدريج براي ضرّابان روشن شد، که اينها ارتباطي به مسلمانان ندارد. درست در زمان معاويه؛ صليب به تدريج تبديل به شکلي کروي به نشانه حکومت اسلامي شد، صليب بزرگ طرف پشت نيز به تيري عمودي در يک حلقه(مانند حروف يونانيФ) تغيير يافت(17) و حروف اختصاري نام مسيح به صورت تزئيني درآمد(18). بعدها خليفه عبدالملک نام خود را در حاشيه تصويري روي سکه ضرب کرد؛ ذکر نام محل ضرب و علامت «جايز»(معتبر) نيز اغلب بر روي سکّه وجود داشت.
اين تکامل، تکاملي بود مانند نفوذ قدرت مسلمانان در سرزمينهاي قديمي با فرهنگ، که فرهنگ اين سرزمينها را طبيعتاً همان گونه که انتظار مي رفت، به تدريج اخذ کرد و نيز تکاملي بود مانند آنچه در ايران روي داد: بدين معني که ايرانيان با به کار گرفتن تدريجي خط عربي به طور وسيع، راه را براي پيشرفتهاي خود هموار کردند. در اينجا بدون اينکه بخواهيم در زمينه سکه هاي مناطق قديمي روم شرقي بيشتر به بيان مطلب بپردازيم، تنها به عنوان مدرکي براي نشان دادن اهميت آن بدان اشاره مي شود که اصلاح سکه و امور ديواني خليفه عبدالملک(86-65 هـ/ 705-685م)(19) يک شبه به وجود نيامد(تاريخ دقيق آن را نمي توان مشخص کرد)، بلکه فقط نتيجه تکاملي بود که راه آن از سالها بيش، هموار شده بود.
اين اصلاح براي مناطق ايران نيز قاطع بود. از سال 77هـ/7-696 م اصلاح مذکور منجر به ضرب نوع جديدي که از آن زمان از جانب مسلمانان به عنوان نمونه تعيين شد، گرديد. در اين نوع سکه به جاي ادامه ي همه ي تصاوير انساني و سمبلهاي مذهبي، نوشته هاي عربي با متون مذهبي و در برخي موارد نيز ذکر نام ضرّاب، سال ضرب، و محل ضرب منظور شد، و از آن هنگام براي کلّ جريان تاريخ اسلام، يکي از مهمترين منابع اطلاعاتي راجع به عناوين و القاب، گسترش حوزه حاکميت، مدّت حکومت، اوضاع اقتصادي، مناسبات حقوقي دولتي و امثال آن گرديد(20)
اينگونه مسکوکات از نيمه اول قرن دوّم هجري قمري/ هشتم ميلادي به تعداد زيادي از ايران از جنس نقره از مناطق ضرب ذيل به دست آمده است: (21) ابرشهر(نيشاپور 97-91هـ= 715/6-710م)؛ اردشير خوره(98-90هـ=716/7-710/11م)؛ ارمنستان(منظور دَبيل= دوين؛ 109-92 هـ=727/8-710/11م)؛ آذربايجان(مقصود اردبيل؛ 105/6هـ=724/5-723/4م)؛ بلخ(128تا 114 هـ=745/6-732م) بزم قباد(و يا ديگر 79/80 هـ=699-698/9م)؛ دارابگرد(99-90هـ=717/8-709م)؛ دستبي(97-91هـ=715/6-710م)؛ دربند (باب الباب؛ 131-115هـ=748/9-733م)؛ فاراب(97-95هـ= 715/6-713/4م)؛ پَ/ فسا(81-79هـ=700-698/9م)؛ پ/ فيل(در خوارزم؛ 79هـ= 698/9م)؛ جيّ(= اسپهان قديم؛ 98-79هـ=716/7-698/9؛ 129-127هـ=746/7-744/5م)؛ گندي شاپور(؟ 80 هـ=?699م؛ 97-90هـ= 6 /715- 709م؛ 128 هـ =6 /745م)؛ همدان(98-90 هـ= 716/7-709م)؛ هرات (97-90هـ=716/7-709م)؛ اصطخر(129-88هـ=746/7-707م)؛ کرمان(103-83هـ= 721/2-702م)؛ ماهي (در مرو يا همدان؟ 98 -90هـ=716/7-709م؛ 129هـ-746/7م)؛ مناذر در دزپول، بين عسکر، مکرم و اهواز؛ 96-81هـ=714/5-700م)؛ مرو(110-73هـ=728/9-692/3م)؛ مبارکه (در خوارزم؛ 120-108هـ=738-726/7م)؛ نهر تيره(در اهواز (96-80هـ=714/5-699/700م)؛ قومس(قومش؛ 95هـ= 713/4م)؛ ري(98- 81هـ= 716/7-700م؛ 131-101 هـ=748/9-720م)؛ (22) رامهرمز(د)(95-820هـ=713/4-699م)؛ سابور(در فارس؛ 96-81هـ=716/7-700م)؛ سرخس (94هـ=712/3م)؛ سجستان(سيستان= زرنگ؛ 31/0 درجه شمالي، 62/20 درجه شرقي)(98-90هـ=716/7-709م)؛ سوق الاهواز(98-80هـ=716/7-699م)؛ سوس(94-80هـ=712/3-699م)؛ تيمره(در اسپهان؛ 97-90هـ=715/6-709م؛ 128هـ=745/6 م)؛ تفليس(گرجستان؛ 85هـ= 704م)؛ زرنگ(102هـ=720/1).(23)
اين مسکوکات نقره در عصر امويان فاقد نام اشخاص بود، به طوري که در آنها امکان تشخيص مسکوکات فرمانرواي کلي از والي وجود نداشت. آنها فقط بر اساس سنوات تاريخ گذاري شده بودند(در سال تغيير حکومت حتي نام ضرب کننده هم ذکر نمي شد). در کنار علايم ضرب، فقط عبارات عقيدتي «لااله اِلاالله، وَحده لا شَريک لَه(24)-مُحمّد رَسُول الله- اَرسَلَ رسولَهُ بِالهُدي وَ دينِ الحَقِّ لِيُظهِرَهُ عَلَي الدّينِ کُلّهِ»(گاهي حتي با خاتمه «وَلَو کَرِهَ المُشرِکُونَ») يافت مي شد(25) در قسمت پشت سکه نقره آغاز سوره 112«اَللهُ اَحَد، اللهُ الصمَد، لَم يَلِد وَ لَم يُولد» ذکر مي شد. امّا بر روي سکه هاي مسين اغلب، بقيه آيه را هم مي آوردند).(26) از سال 91هـ/710 م در حاشيه سکّه. «بسم الله الرَحمن الرَحيم» ديده مي شود.(27)
سکه هاي مسين در ايران از سال اصلاح سکّه همواره فقط عباراتي عقيدتي، اغلب به شکل اختصاري، (28) و امّا گاه نيز آيه 33، سوره 9 را در طرفين خود داشتند.(29) در وسط اين سکه ها به عنوان تزئين، علامت و گاه ، در طرف چپ يا در طرف راست، به چشم مي خورد. تاريخ گذاري و ذکر نام محل، معمولاً حذف مي شد، امّا معمولتر از آن، حذف يکي از آن دو بود. نام محل ضرب را (علاوه بر ارمنستان) در خاک ايران در جيّ، ري و بلخ مي توان يافت.(30)
تغيير و تبديل بزرگ سياسي ناشي از انتقال حکومت از امويان به عباسيان در وضع مسکوکات تغييري اساسي ايجاد نکرد. علامت همچنان در اين زمان نيز گاه روي سکه هاي مسين(از سال 138هـ/6-755م) يافت مي شد،(31) و پس از مدتي کوتاه مجدداً درج يکي از آيه هاي قرآن مربوط به اهل بيت پيامبر در زمان جنگ و نيز متون مذهبي متداول، در آغاز سوره 9، آيه 33(قاهره؛ بدون کلمات آخر)، (32) و بعد سوره 62 معمول شد.(33) در کنار آن در زمان منصور و مهدي(بر روي سکه هاي ضرب شده در ايران) تنها «محمد رسول الله»؛ در زمان مهدي (گاه نيز در زمان هارونالرشيد) به عنوان ثناء «صلي الله عليه و آله و سلّم» رواج يافت.(34) مأمون آنها را دوباره حذف کرد و به جاي آنها مجدداً «بسم الله الرحمن الرحيم» را رواج داد. از زمان متوکّل(247-232 هـ/861-847م) به طور وسيعي عبارات عقيدتي مانند: «لا اله الا الله وحده لا شريک له» در روي سکّه؛ و «محمداً رسول الله»(35) در پشت سکه ها ظاهر شد. اين تطوّر به ايران محدود نبود و به طور کلي تمام سکه هاي خلفاء را در بر مي گرفت.
در آغاز نام خليفه هنوز ديده نمي شد. ابتدا مهدي محمّد به عنوان وليعهد (و حاکم ري) دستور ضرب نام خود را بر روي سکّه هاي ارّان(از سال 145هـ/3-762م) و ارمنستان (از سال 150هـ/767م) داد، و اين رسم را بعدها به عنوان خليفه حفظ کرد. جانشينان او(و گاه نيز وليعهدها)(36)آن را ادامه دادند.(37) از سال 833م(218هـ) به بعد فقط نام خليفه به چشم مي خورد.- لقب «اميرالمؤمنين»، و علاوه بر آن در زمان مأمون، لقب «ذوالریاستين»، (38)و در زمان معتمد(279-256هـ/892-870م)، لقب « ذوالوزارتین»(39) هم در سکه ها ديده مي شود.
وحدت امپراتوري خلفاء در اقتصاد پولي نيز تعادلي به وجود آورد، به طوري که مسکوکات طلا حتي در بخشهاي شرقي معمول شد. اگرچه در اين بخشها، سکه امّا در آغاز فاقد نام شهر بود، اما از زمان مأمون (218-197هـ/833-813م) نشانهايي کلّي نظير(العراق، المغرب، المشرق)(40) در آنها ديده مي شود. اکنون کنار آفريقاي شمالي، مصر و سوريه، در بين النهرين (اهواز 270هـ/4-883 م) و در شرق نيز طلا ضرب مي شد. بعدها از زماني که از سال 219هـ/5-834 م به دستور معتصم بر روي سکه هاي طلا نام شهرها را نيز ذکر کردند، (41) نام شهرهاي ايران هم (از سال 250هـ/864م) بر روي سکه هاي طلا ظاهر شد: از سال 250هـ/864م مرو، سمرقند و چاچ (تاشکند)، بعدها از سال 268 هـ/2-881 م قزوين، (42) از سال 272هـ/6-885 م آذربايجان و در سالهاي 317 تا 287 هـ/929-900 م قم، (43) در روايات، ضرب مسکوکات طلا در غرب ايران در سال 7-266هـ/1-880 م به خجستاني (44) باز مي گردد. (45) در طبرستان و گرگان در حدود سالهاي 148هـ/765م و 250هـ/864م از دينار اسم برده شده است، (46) ولي آن سکه ها بر ما شناخته شده نيست.
برعکس؛ مسکوکات نقره اکنون نه فقط ديگر در ايران و بين النهرين، بلکه در سال 166هـ3-782م حتي در يمّامه (عربستان)، سال 167هـ/4-783 م در افريقا(شمالي) و سال 182هـ/798 م در مصر نيز يافت مي شد.(47) در ديگر نواحي در عصر عباسيان به عنوان اماکن ضرب نقره در ايران، محلهاي ذيل مشهور است. در حالي که جدول ذيل به وضوح، نمايانگر نزول رديفي از شهرها در اعصار نخستين اسلامي است:(48)
اردشير خوره(146-134 هـ=763/4-751/2م)؛ ارمنستان(يعني دبيل= دوين؛ 195-143هـ= 810/11-760/1م؛ 207-202هـ=822/3-817/8م؛ 293-243هـ=906-857/8م)؛ ارّان 198 -145هـ=813/4-762/3م) 226-207هـ= 840/1-822/3م؛ آذربايجان(يعني اردبيل 169-166هـ=785/6-782/3م)؛ بلخ 197-181هـ=812/3-797م)؛ بخارا (200-138هـ= 815/6-755/6م)؛ چاچ(تاشکند 199-166هـ= 814/5 -782/3م؛ 276-260هـ=889/90-813/4م) 562؛ فارس (299هـ=911/2م؛ 233هـ=847/8م)؛ پسا(166هـ=782/3م)؛ جيّ(185-134 هـ 801-751 م)؛ گندي شاپور(138-134هـ= 755/6-751/3م)؛ گرگان(187هـ=803 م)؛ هرات(206-192هـ=821/2-808 م؛ اسپهان (210-196هـ=825/6-811/2 م؛ 293-227 هـ=906-841/2م)؛ اصطخر(167تا 138هـ=783/4-755/6م)؛ کرمان(192-165هـ= 808-781/2م) مناذير(134هـ= 751/2م)؛ مرو 132هـ= 749/50)؛ 139هـ 756/7م؛ 270-182 هـ= 883/4-798م)؛ نيشاپور(و ابرشهر؛ 202-172هـ=817/8-788/9م)؛ // ري(از سال 145هـ= 762 م بر روي سکه ها «المحمديه»(49) ذکر شده است)(49)(251-131هـ=865-748/9م؛ بسيار به ندرت 298-258 هـ=910/1-872م)؛ رامهرمز(د)(134هـ=751/2م)؛ سمرقند(206-150 هـ 821/2-767؛ 243هـ=857/8م؛ 271-260هـ=884/5-873/4م)؛ سيستان (174/5هـ=790/2م)؛ سوق الاهواز(134=751/2م)؛ تيمره (166هـ=782/3م)؛ تفليس (250-248هـ=864-862م)؛ زرنگ (204-160هـ=819/20-76/7م).(50)
بدين ترتيب تطور سياسي آشکار مي شود: ضرب مسکوکات خلفاء در قرن سوم هجري/ نهم ميلادي به تدريج متوقف مي شود، در زمان طاهريان و سامانيان در شرق ايران يک بار ديگر تجديد آن (مرو 247-238هـ=861/2-852/3م؛ سمرقند 218هـ=833م؛ 276-250 هـ= 889/90-864م؛ چاچ 318-312هـ=930-924/5) مشاهده مي گردد و پس از دفاع تهاجم صفاريان در زمان نيابت خلافت موفق مجدداً در غرب ايران، شهرهاي ذيل به صورت محلّهاي اصلي ضرب سکه درمي آيند: اهواز (325-260هـ= 937-873/4م)؛ اردبيل(فقط 311هـ= 923/4م)؛ ارّجان (ارّجان: 323-308هـ= 935-920/1م)؛ همدان 293-291هـ= 905/6-904م)؛ اسپهان(318-312هـ= 930 -924/5م)؛ کنگاور(323-313هـ= 935-925/6م)؛ کرمان(311هـ= 923/4م؛ ماه البصره(321-292هـ=933-905م)؛ ماه الکوفه(51) (262-251هـ= 875/6-865؛ ماهي(299هـ= 911/2م)؛ سيستان (301/2هـ= 914/5-913/4م)؛ شيراز (322 -270 هـ= 934-883/4م)؛ شوشتر (322-287هـ= 934 -900م)؛ زرنگ(301هـ=913/4م)، و بعد تفليس (331-294هـ= 942/3-906/7م).(52)
ظهور آل بويه بعدها به طور کلي منجر به خاتمه يافتن مسکوکات خلفاء(پس از مستکفي 335-332هـ/ 946-944م) شد. در زمان اين سلسله و نيز در زمان سلسله سلجوقيان آئين مسکوکات اميرالمؤمنين- مانند حکومت دنيوي او- از بين رفت، (53) تا اينکه پس از تجديد حيات سياسي در زمان ناصر(622-576 هـ/1225-1180م) مجدداً ظهورش به چشم مي خورد.(54)
سکه هاي مسين از دوران نخستين عباسي در شرق نيز وجود داشت؛ اين سکه ها در بخارا، فرغانه، جيّ، همدان، اصطخر، نيشاپور و ري ضرب مي شدند. برخي از قطعات، علامت @ (به سختي مي توان آن را دگرگون شده نشان صليب دانست)، (55) يا علامت هلال کوچک ماه برآمده را داشتند. بر روي بعضي از سکه هاي نقره و مسين علامت «بخ»(حتي دوبار بخ بخ= [به به]) «خوب»، «معتبر» وجود داشت.(56)
تثبيت وضع سکه از پايان قرن اول هجري قمري/ هفتم ميلادي و گسترش تاريخي حاصل، بدان منجر شد که هر يک از حکام ايران از سال 206 هـ/821 م در سکه هاي خود از همان نمونه پيروي کنند، چرا که آنان تقريباً همگي خود را رعاياي خليفه بغداد مي دانستند. بدين گونه به کار گرفتن عبارات مذهبي بر روي سکه ها به صورت بخش ثابتي از نقشها باقي ماند. طاهريان و صفاريان، سامانيان، بني ساج، (57) طبرستاني ها(58) و غزنويان به طور يکسان اين رسم را حفظ کردند. بر روي سکه ها «لا اله الا الله وحده»(بدون ذکر ادامه آن) ضرب مي شد و در پشت آن «محمداً رسول الله» را مي نوشتند. اين رسم را آل بويه شيعي، که بر روي سکه هايشان هيچ نشانه اي از اعتقاد شيعي آنان نبود، (59) نيز دنبال کردند، تنها در حاشيه «لله الامر من قبل و من بعد» اضافه شد؛ همچنين در اواخر امويان و اوايل عباسيان سوره 9، آيه 33(60) مجدداً پديدار شد. نوشته حاشيه به طور مثال بر روي سکه هاي شيراز: «باليُمن وَ السّعادةِ والنَصرِ والظَفَر»(61) صريحاً مخصوص تشيع اعلام نشده است. فقط زيديه طبرستان (حداقل الحسن= الداعي الي الحق- 316-304هـ/928-916م) در مفهومي شيعي سوره 33، آيه 33 (آخر) و سوره 22، آيه 39 را ضرب کردند.(62)
وابسته بودن همه ي اين سلسله ها(غير از طبرستاني ها)(63) به کلّ نظام(حتي آل بويه به عنوان سروران خلافت)، بدين ترتيب ابراز مي شد که آنان نام خليفه حتي گاه علاوه بر آن نام وليعهد(64) را تواماً بر روي سکه ها ذکر مي کردند. محل ذکر اين نامها در سکه ها مختلف بود، چنانکه مثلاً طاهر دوم از سلسله طاهريان براي اين مورد از پشت سکه استفاده مي کرد.(65) طلحه فقط مأمون را به عنوان «خليفة الله» ذکر مي کرد، (66) در حالي که ديگران او را تنها- هر چند که اين، لقبي کلي بود- «اميرالمؤمنين» مي خواندند.(67) يعقوب صفاري(68) و برادرش عمرو نيز چنين کردند.(69) در حالي که هر دو، نام خود (يعقوب فقط نام تنها را، عمرو حتي عنوان الناصر لدين الله، الموفق بالله- قبل از ذکر عمرو بن ليث) را بر روي سکّه به کار بردند، (صفاريان متأخر در سيستان بعدها فقط نام خود را ذکر کردند).(70)
سامانيان به عنوان سلسله اي کاملاً قانوني و وفادار به خلافت اين جنبه را حفظ کردند که بر پشت سکّه ابتدا نام خليفه، و سپس نام خود را ذکر کنند.(71) آل بويه، که به علت اعتقادات شيعي خود متمايز بودند، مجدداً نام خود را بر روي سکّه، و نام خليفه را بر پشت سکه؛ و به زودي عناوين افتخاري(القاب) خود را نيز (به طور مثال عضدالدوله) به کار بردند.(72) کاکويه ها شيوه آنان را پي گرفتند.(73) غزنويان، سبکتکين بر روي سکّه نام خليفه، و بر پشت سکّه نام سامانيان و در زير آن نام خود را ضرب کردند.(74) محمود غزنوي نيز در آغاز آن را رعايت مي کرد، (75) در حالي که پس از قطع روابطش با سامانيان و پس از انقراض اين سلسله، نام آنان را طبيعتاً حذف کرد، امّا نام خليفه را همواره بر روي سکّه حفظ نمود، در حالي که در پشت سکّه، القاب متعدد خود (يمين الدوله و امين الملّه، ابوالقاسم، وليّ اميرالمؤمنين، و بعدها اسم محمود را نيز به دنبال آنها) ذکر مي کرد.(76) سکه هاي وي و سکه هاي غزنويان بعدي در طرف رو، وکاملاً در بالاي سکّه کلمه «عدل»(77)(مسعود: «فتح»= پيروزي يا لله[الله]«فتح»= فتح از جانب خداست)؛ و در پشت سکّه- اغلب به کرات(78)- «لله (براي خداوند)، و علاوه بر آن حدوداً از سال 390هـ/1000 م نشان پولي «يميني» را (بر اساس لقب محمود) بر خود داشتند.(79) سکه هاي ضرب شده براي هندوستان برخي مضافاً داراي نوشته اي به سانسکريت و يا تصويري از گاو نر شيوا(80) بود. برادر محمود، محمّد و پسرش مسعود نام خود را بر روي سکه، لقب خود و نام خليفه را بر پشت سکّه ها ضرب کردند، (81) در حالي که مَودود روي سکه را براي نام خليفه در نظر گرفت و در پشت سکه اسم و لقب را ذکر کرد.(82) - قراخانيان مسکوکات نقره و مس را(با شعار «عدل») حفظ کردند.(83)
در حالي که برخي از طاهريان (مثلاً طاهر دوم)(84) و سامانيان(نصر دوم، (85) نوح اول، (86) منصور دوّم)(87)خود را به عنوان «مولي اميرالمؤمنين»، و محمود غزنوي «وليّ اميرالمؤمنين» مي ناميدند، (88) القاب شخصي بر روي سکه هاي طلا و نقره (مسکوکات طلاي همه ي سلسله هاي مهمّ محلّي غير از طاهريان معروف است) اغلب ديده نمي شود، برعکس، طبق دستورات ضرب، سکه هاي مسين اغلب به نام خليفه اشاره اي ندارند.(89)- شعار معمول سامانيان(در زمينه ي علايم ضرب بر روي سکه هاي مسين از زمان نصر دوم به بعد)، «عَزَّه الله»(خداوند او را عزت و قوت بخشيد) يا «اَيَدالله»(خداوند او را پشتيبان باشد) بود.
اماکن ضرب سامانيان تقريباً منحصر به سمرقند، چاچ و اندراب(در ترکستان)، (90) و به ندرت بلخ و نيشابور بود؛ (91)- و غزنويان(که اماکن ضرب را تقليل دادند، سکه هاي خود را در بلخ، گوزکان، غزنه، نيشاپور و پروان (در افغانستان) و نيز هرات، و علاوه بر آن لاهور و محمودپور در هندوستان (اکنون در پاکستان) ضرب مي کردند. محلّ ضرب سکه هاي هر يک از فرمانروايان آل بويه نهايتاً بنابر مجموعه اوضاع و احوال سياسي هر يک از بخشهاي اين خاندان پرتشعب، تغيير مي کرد.
پي نوشت ها :
1. John Allan:"Coinage in the Islamic period [in persien]", Survey III 2673-2677
[ازمنه قديم ص 2673 و بعد: با برداشت کاملاً کلي]. متأسفانه جلد اول چاپ جديد Catalogue of the Muhammedan Coins in the British Museum يعني و Catalogue of the Arab-Sassanian Coins Von John Walker در دسترس نبود.
امّا تصور مي کنم که تعداد سکه هاي شناخته شده ي کنوني از اين نوع کفايت مي کند تا براي اهداف- تاريخي- اساس امر را نشان دهد.- اگر چه اين سکّه ها اختصاصاً مربوط به اسپانياست امّا با وجود اين براي کتابشناسي عمومي مفيد است، رجوع کنيد به:
George C.Miles: The Coin.age of the Umayyads of Spain,Band I,Newyork 1950,S.1-16(Hispanic Numismati-cal Series. Monograph I/1)
و نيز به طور اساسي:
L.A.Mayer: Bibliography of Moslem Numismatics,India excepted,(London 1939),(Oriental Translat ion Fund,Nr.35).-Levy,SOC,I 323-325
فقط توضيحاتي کلي به دست مي دهد.
2. Lane- poole I 1-6,Nr,1-42,IX 27-29,Tiesen hau sen 273-644.-
در اسپانيا براي اين دوره ي نخستين فقط سکه هاي طلا از سالهاي 25 -724/ 1 -720م(106-102هـ) وجود دارد:
Miles,I,27(مشخصات کتاب وي را در پاورقي شماره 514 همين فصل مي يابيد).
3. با مبحث «پول و مزد» مقايسه کنيد.
4. راجع به شناخت حاکم موردنظر و برداشت اساسي و مهم از تاجگذاري رجوع کنيد به:
-(زير چاپ) Kurt Erdmann:"Die Entwicklung der Sassanidischen Krone", in der Ars Islamica XV:"Wie sind die Kronen der Sassanidischen Müzen zu lesen"? in der ZDMG 99(1954/9),S.206-211(همراه با جدول)Survey III 2234f.
همچنين:
درباره سکه هاي ساسانيان رجوع کنيد به:
Jacques de Morgan: Manuel de numismatique Orientale I,(Paris 1923/36),S.270-331.
درباره سکه هاي قديمي اشکانيان نيز همان کتاب ص 171-125.
5. Barthold, Turk,184.
6. رجوع کنيد به ص 39 و بعد جلد اول کتاب حاضر.
7. Nüttzel I 45,Nr,169(م688/9= از سال 69هـ)
رجوع کنيد به: Tiesenhausen S.X.
8. سکه اي از حجاج از سال 86هـ/705م بسيار سؤال انگيز است، زيرا که به خوبي خوانده نمي شود.
9. اعداد داخل پرانتز سالهايي را نشان مي دهد که در آنها مسکوکات از اماکن مربوط مشهور بوده اند.
10. به علت سکه اي که ظاهراً در سال 86هـ/705م ضرب شده است. نگاه کنيد به پاورقي 521 همين فصل.
11. Nützel I 39f.
12. Tiesenhau sen 9-28,Nr.66-250,276-278,Nr.26 82-2710,(319-322 فهرست), Nützel I23-53.
با جدول 1 و 2(ص 398 با فهرستي فاقد محل ضرب سکه)؛ و نيز:
Lavoix 49-58,Mr.137-158,Edhem S.2-21,Nr,1-45,S.374-376,Nr.910-814,Miles,Rayy 5-7,Nr,1-13[S.1-4 به علاوه].
Edward Thomas: "The Pahlvi Coins of the early Mohammedan Arabs",im JARS 1850,S.253-347 S.332-328.بخصوص و(به ويژه از لحاظ خط؛ با روايات مربوط به مسکوکات)
13. Nützel I 154-56.
14. Nützel I 56-63.
15. يوناني:
Tiesenhausen 1-9,Nr.1-65,274f,Nr.2670-2681.
Lavoix I 1-29,Nr.1-95(جدول 1)؛ Lane-poole IX3-17,Nützel 5-13(تصوير-جدول1).-
لاتيني:
Tiesen hau sen 28-32,Nr.251-272,278,Nr.2711-2715,
Lane-poole I,S.XXXIII-XILV,S.30-48,Nr.96-136(جدول1),S.486,Nr 1678,Nüzel I 18-22,
Lane-poole IX21-24,Miles(مانند پاورقي 514 همين فصل)113f.
رجوع کنيد به: Tiesenhausen s.IX.
16. تلقي آن علامت به عنوان صليب تغييريافته را به نظر من بايد احتمالاً نوع کوتاه شده حرف يوناني بدانيم: رجوع کنيد به: Tiesenhausen sen S.IX
17. رجوع کنيد به: Lavoix S.XIV f,S.17,Nr.56-58,S.485,Nr.1677.
18. مقايسه کنيد با:
E. Von Bergmann:"Die Nominale der Münzreform des Chalifen Abdul-Melik",in den Sitzungsberichtender Kais,Ak,Wiss,Phil-Hist.kl.Wien 1870,S.239.S.239ff,Sauvaire: A 472 f, bes,474-489 و نيز- Lavoix,I S,XXI-XXXIII,Tiesenhausen,S.VI-VII
که صحبت از ترديد مورّخان در اين زمينه دارد!
19. در مورد گسترش نوع جديد رجوع کنيد به: Tiesen Hausen S.XIV,Frye Coin 34f.
توضيحات اساسي در مورد اين گسترش را مديون سخنراني دکتر والتر هليگه Walter Hellige موزه دار وقت برلين(فعلاً ساکن گويتنگن) هستم که در سال 7-1936 م در موزه Kaiser-Friedrich در برلين ايراد شد. سکه ها و مواد مربوطه آن از زمان انتقالش توسط نيروهاي اشغالگر روس در سال 6-1945 م ديگر قابل دسترس نيست. از اينرو توانستيم براي کتاب حاضر از آنها استفاده کنم.
20. سالهاي داخل پرانتر نشانگر سالهاي ضرب مشهورترين سکه است.- علاوه بر آن از مناطق بصره، واسط کوفه و دمشق نيز چنين سکه هايي به دست آمده است.
21. براي ري رجوع کنيد به طور کلي به:
George Miles: The numismatic history of Rayy,(Neuyork 1938),S.8-21,Nr,14-39(Am.Num.Soc.Num.Stud.II).
22. Tiesen hausen,S.33-63,Nr.273-655,Lane-Poole IS.7-32,Nr.43-215,Ix,S.30-39,Lavoix Is.59-131,Nr.159-252,Nützel I 65-108,Edhem S.28-77,Nr.56-232(در اينجا محلها در داخل کلّ قلمرو خليفه به یکديگر متصل بوده اند)Sitckel,Erg.S.23-39,Frӓhn,Cent.283-314.-
در اهم از نظر وزن در سالهاي 80هـ/ 699م و 226هـ/41-840م بين 2/79 و 2/852 گرم نوسان داشته اند؛ Tiesenhausen S.XIII.- درباره شهرهاي داراي دو نام رجوع کنيد به: ثعالبي: لطايف المعارف، ص 59 و بعد.
23. اين سه کلمه آخر هرگز از روي سکه هاي نقره حذف نمي شد.
24. بر اساس سوره9، آيه 33 قرآن کريم.
25. Lane-Poole IS,1.Nr.1و غيره.
26. همان کتاب، ص 3، شماره 13 و غيره؛ Nützel I s.65-71.-رجوع کنيد به: Lavoix I,S.XVIII.
27. Lane-poole I S.180,Nr.39,S.187-189,Nr.66-74,-Richard Vasmer bei Schrötter 192f,S.V.Fels.
28. Lane-Poole I s.192,Nr.81.
29. رجوع کنيد همچنين به: Lane-Poole I S.341-417,Nr.1333-1551
تزئين آن کاملاً شبيه طرح اوليه نخل است؟ (رجوع کنيد به: S.379,Nr.1453,S.381,Nr.1459u.a. تصاوير حيواني بر روي اين سکه هاي مسين فقط در غرب وجود دارد.
30. به طور مثال:
Lane-poole I S.200,Nr.99.-
Edmont Drouin: "Les Symboles astrologiques sur les monnaies de la Perse," in der Gazette belge de numis matique,(Brüussel 1901).
Heinrich Nützel: "Embleme und Wappen auf muhammedanischen Münzen, in der Festschrift zur Feier des 50 jӓhrigen Bestehens der Mumism.Ges. zu Berlin,(Berlin 1893).
31. Lane-poole I S.34,Nr.1ff,Lavoix I S.135,Nr.564ff.
32. مرو سال 133هـ/1-750م: Lavoix I S.139,Nr.583.Tiesenhausen S.XV.-
33. رجوع کنيد به: Lavoix I S.159,Nr.691 ff.
34. Lavoix I S.232,Nr.941.u.ö.s.247,Nr.995ff.
35. به طور مثال امين در زمان هارون الرشيد:
و(از سال 182ق/798م از بلخ) و غيره (از ري) Lavoix IS.182,Nr.781 s.185,Nr.793
36. رجوع کنيد به: Tiesenhausen S.xv
37. Lane-poole I S.92,Nr.249ff. رجوع کنيد به Codrington 60
38. Lane-poole I S.123,Nr.352
براي القاب رجوع کنيد همچنين به-. (از اهواز 270 هـ/4-883م) Tiesenhausen S.357
39. Lane-poole I S,102,Nr.287.
رجوع کنيد در اين باره همچنين به: S.91,Anmt. Ixs.41-83مقايسه کنيد با: Lavoix I S.532,Lane-poole I S.245f.
40. بغداد، اسکندريه و غيره:
Lane-poole I S.108,Nr.302
در مورد جريان دينار در جبال، اصطخري: مسالک الممالک، ص 203: ابن حوقل: المسالک و الممالک، ج2،ص 372 گزارش مي دهند.
41. درباره دينار در ري اصطخري: مسالک الممالک، ص 208: ابن حوقل: المسالک و الممالک، ج2، ص 379 گزارش مي دهند.
42. Lane-poole I S.119f,Nr,338,342 usw.-Tiesenhausen S.XII مجموعه اي از اوزان(مثقال) دينار طلا را مؤلف ذيل به دست مي دهد: اين دينارها در سال 710 م(91هـ) و 736م(118 هـ) بين 4/13 و 4/22 گرم وزن داشتند، که در سال 740م(122هـ) به 3/91 گرم تنزل يافت و در دوران نخستين عباسيان بين 3/82 و 3/96 (يکبار 3/34 گرم) بود، امّا بعداً در سال 801م(185هـ) و 7-816 م(201 هـ) بين-4/ و 4/22 گرم(201/4 هـ/20-816م: 3/65 يا 3/87 گرم) نوسان داشت و در حدود سال 20-919 م (307هـ) مجدداً به 3/69 گرم رسيد. رجوع کنيد به مجموعه: Tiesenhausen 310-316. در زمان مهتدي (256هـ/70-869م) به جاي دينار يک مثقالي، دينار پنج دانقي= دانگي ضرب شد: قمي: تاريخ قم، ص 147 و بعد.
43. رجوع کنيد به ص 128 جلد اول کتاب حاضر.
44. طبري، تاريخ 3، ص 2009؛ ابن اثير: الکامل، ج7، ص 120.
45. ابن اسفنديار: تاريخ طبرستان، ص 118 171 گرگان بر اساس نوشته اصطخري، مسالک الممالک، ص 213 و ابن حوقل: المسالک و الممالک، چ2، ص 382، از لحاظ مسکوکات، وضعي مانند طبرستان داشت.
46. Lane-poole I s.39 Nr.25ff,lx s.41-43.
47. مجدداً با سنوات پيدايش سکه ها!- رجوع کنيد به: Frye,Coin,35f.
48. رجوع کنيد به: Frye,Coin,36-38.
49. Miles,Rayy 22-134,Nr.40-148.
50. Tiesenhausen S.64-255,Nr.661-2464,s.281-292,Nr.661-2646,s.281-292,Mr.2767-2935,Lane-poole I s.34-160,Nr.1-478,IX S.41-83,Nr.1-478,Lavoix I s.132-340,Mr.553-1332,s.489f.Nr.1685-1688,Nützel I S.111-290,Mr.603-1886,Edhem S.107-214,Nr.302-600,S.381-391,Nr.921-933.-
فهرست کليه اماکن ضرب از دوران امويان و عباسيان:
Lane-poole IS.227-236، (بر اساس سالها) S.237-347 و نيز رجوع کنيد به؛ (بر اساس اماکن)- Anhang xs.III xLIIII براي سالهاي 1055-7-696(= 447-77هـ)(و بعداً بر اساس سنوات تنظيم شده) همان کتاب S.XCIV-CCXX فهرستي از کليه مناطق ضرب سکه با سکه هاي ضرب شده در هر يک از آنها.
Tiesenhausen S.XXII-XXXI,Codringato S.127-197.
51. هيچ يک از اين دو اسم در جاي ديگري در اين زمان به کار برده نشده است.
52. Lane-poole I S.145-158,Nr.425f,436f,475,Edhem S.222-232,Nr.608-630,S.392-394,Nr,934-936.-
بر اساس اصطخري: مسالک الممالک، ص 158 شيراز در حدود سال 218هـ/930 م تنها محل ضرب سکه در فارس بود. Frye,Coin,36-38.
53. به نام مطيع (363-335هـ/974-946م) قطعه اي از عتّر(در يمن) از سال 953/4 م(342هـ) و قطعه اي از فلسطين از سال 966م(355هـ) وجود دارد که آشکارا به خاطر خوشامدگويي اميران نسبت به خلفا، ضرب شده است هر چند که اميران خلفاء را به رسميت نمي شناختند. (Lavoix IS.320f,Nr.1268f
بعدها از اين گونه سکه ها ديگر چيزي ديده نمي شود.
54. Lane-poole I S.160-162,Nützel I 290 f.
55. Lane-poole I S.192-202,Nr,81,88,91,105,Lavoix I S.418-484,Nr.1552 تا 676 Nützel I S.323-364,Nr.2066-2228.
56. رجوع کنيد به:
نگاه کنيد همچنين به: (از بغداد! 158هـ/775م) Lane-poole I S.210,Nr.129,Lavoix I 155,Nr.672 Codrington 9.-
در جاي ديگر «طيّب» مشاهده شده است.-رجوع کنيد به:
-(از سال 160هـ/7-776م) Lane-poole I S.161,Nr,697 در توضيحات Tiesenhausen,S.XVIIIf به عنوان علامتي براي تأييد ارزش سکه ذکر نمي شود، بلکه آن را ثنايي براي حاکم (مانند Xa óv بيزانسي) مي داند. ليستي از کلمات و تزئينات اضافه شده ديگر را در Tiesenhausen s.369 مي يابيد. (البته «طيّب» از جانبي به سادگي با اصطلاح فارسي «بَخ»مطابقت دارد).
57. Lane-Poole IX S.187f.Nr.429f.
58. Lane-poole IX S.258,Nr,617.
همچنين سلسله هاي کوچک ديگر: همان کتاب، ج IX ص 192 -189 شماره 429 و بعد.
59. Lane-poole II 194-220,Nr,618-687,IX s.259-264,Nr,632-682,Frӓhn S. 148f.Nr.1-2
(بيشتر سکه هاي آل بويه را Frӓhn ندارد!).
60. نگاه کنيد به پاورقي 541 همين فصل و متن مربوط به آن در کتاب حاضر.
61. Lane-poole II S.195 Nr.621,623,(Codrington فاقد آن است).
62. Lane-poole 1xS.257,Nr.617p,(طلا، 306هـ/9-918م، از آمل).
63. غير از روي يکي از سکه هاي طلحه طاهري، بقيه از روي سکه هاي خراب شده ساسانيان به عنوان نمونه ساخته شده اند. شايد طلحه بدين وسيله (حداقل در آغاز) مي خواسته است که خود را حتي به طور صوري نيز از خليفه جدا کند: Lane-poole II S. 72,Nr. 240 f.
64. مسعود غزنوي: Lane-poole II S.155,Nr.520
65. Lane-poole II S.73,Nr.242(از مرو سال 239هـ/4-853م)
66. Lane-Poole IX S.176,Nr.239.
67. رجوع کنيد به: Frӓhn 15 XXX34,Nr,1-11.
68. Lane-poole II .75,Nr.244,
بر روي يکي از سکه هاي پنجهير در افغانستان(سال 260هـ/4-873م).-
Richard Vasmer: "Über die Münzen der Saffāriden und ihrer Gegner in Fārs und ẖurāsān ", in der Numism,Z tschr,(Wien)XXIII(1930),S.131-162.
69. Lane-poole II S.76,Nr,246,IX S.77,Nr,245,Frӓhn s.25f,Nr,1-4.
70. John Walker: The Coinage of the Second Saffarid Dynasty in Sistan,(Neuyork 1936),(Numismatic Notes and Monographs Nr.72. The American Numismatic Society [Neuyork]).
71. Lane-poole II S.79-8,Nr.251-277(اسماعيل)، II S 84-86,Nr,278-292 احمد بن اسماعيل؛ يکبار:
(S.95 تا 97,Nr,349-356)؛ (نصر دوّم) II S.86-97,Nr,293-356؛ (S.85,Nr,278 خود را) ابونصر ناميد.
: نوح اول: يکبار در IIS.97-101,Nr.357-376(حتي مسکوکات طلا: S.88 f,Nr,293-95 مس 356 (يکبار طلا و بقيه نقره)؛ II S.103f,Nr,385-388؛ (فقط نقره؛ S.101,Nr.377f جلوي اسم الملک المؤيد)(نقره)(در روي سکه عنوان «الملک المظفر»و S.107-112,Nr.395-415 (طلا) Nr,420-429,II S.106f,Nr,392-394 117 تا S.155 (نوح دوّم طلا و نقره)IIs.113f,N416-419 يکبار اسم «محمد» است)؛
-.(مس)
براي همه ي اينها همچنين رجوع کنيد به:
Ix s.178-186,Nr,250 تا 429,Frӓhn S.38-121,Nr,1-361,Oliver 128-130.
72.Lane-Poole II S.194-220,Nr.618-687,Edhem,S.335-367,f.Nr.838-897,Miles,Rayy 155/86,Nr.173/216.
73. Miles,"The Coinage of the Kākwayhid dynasty"in Iraq V((London 1938),S.90-96.
74. Lane-Poole II S.128-130,Nr.450/6(نقره),Miles,Rayy 187/95,Nr,217/22B.
75. مثلاً سال 385هـ/599 م نيشاپور؛(نقره). Lane-poole II S.131,Nr.458(طلا),S.136,Nr,471f,(نقره)
76. Lane-poole II S.131f.Nr,451.
(نیشاپور سال 390هـ/ 1000م). در این زمان نیز اغلب همراه با نام جانشین خلیفه ذکر می شد.
77.درباره اين لغت رجوع کنيد به:
Richard Hartmann: Islam und Nationlismus,(Berlin 1948),S.9-11(Abh.d.dtsch.AK.d.Wiss.zu Berlin.Jg 1945/6,Phil-hist,KI,Nr.5).
78. بر روي يک سکّه عمرو بن ليث(Frӓhn.s.35,Nr.1)و بعدها بر روي سکه هاي ساماني(همان کتاب، S.38,Nr.1ff)و آل بويه: همان کتاب S.148,Nr.1
79. Lane-Poole IIs.137-139,Nr,473-504,Frӓhn s.142,Nr.1(تنها سکه غزنويان نزد Frӓhn!):Türk.kat,IV.S.40-53,Nr.67-83
(همچنين سکه هاي يکي از تحت الحمايه هاي غزنوي از نيشاپور در سال 384هـ/994م).- کاکويه ها «عدل، لله، نصر، فتح، ظفر و يا شبيه به آن را بر روي سکه هاي خود داشتند.
80. Lane-poole IX S.200-218,Nr.458-518,Köprülü,Senb.36,Anm.2.
81. Lane-Poole II S.154-Nr.519,S.155,Nr,520,IX 219-223,Nr.520-535.
82. Lane-poole II S.163f,Nr,536-542,IX S.224-231,Nr.535-542.
83. Türk, kat.IV.S. 1-36,Nr.1-66.
اين مسکوکات مسين از جانب بارتولد Barthold Med 109 به عنوان ظهور آشکار بحران نقره در پايان قرن پنجم هـ/يازدهم م تلقي شده است.
84. Lane-poole II S.74,Nr.243(بخارا؛ 253هـ/867م)Frӓhn S.18 XXX34,Nr.11.
85. Lane-Poole II S. 96.Nr,352
86. Lane-Poole II S.Nr,102.
87. Lane-Poole II S.111,Nr.411.
88. Lane-Poole II S.B131,Nr.459.
89. Lane-Poole II S.109,111,Nr.403,411f.
(بين سالهاي 360-352هق/971-963م)؛ Edhem S.310-22,Nr.810-815
90. در اندراب(درست در شرق خراسان) نقره به دست آمده از معادن پنجهير و جار يانه(؟)ضرب مي شد. رجوع کنيد به: حدودالعالم، ص 109.
91. يکي از سکه هاي آنان «بَخ» افزوده شده را نشان مي دهد (که البته به ندرت است). Lane-Poole IX S.179,Nr.278
اشپولر، برتولد؛ (1386)، تاريخ ايران در قرون نخستين اسلامي(جلد دوم)، ترجمه ي مريم ميراحمدي، تهران: شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ پنجم