نويسنده: عبدالعزيز سالم
مترجم: باقرصدري نيا
مترجم: باقرصدري نيا
گروهي از عربها ستارگان و کواکبي نظير خورشيد، ماه، و زهره را مي پرستيدند. بايد ستارگان ديگري مانند دبران، عيوق، ثريا، شعري، مرزم، عطارد، و سهيل را بر اين سه اضافه کنيم. قبيله ي کنانه ماه و دبران را عبادت مي کردند. جرهم در برابر مشتري سجده مي کردند. قبيله ي طي ثريا، مرزم، و سهيل را مي پرستيدند و پاره اي از تيره هاي ربيعه به پرستش مرزم مي پرداختند. يکي از طوايف تميم دبران را عبادت مي کرد. بعضي از تيره هاي لخم، خزاعه، و قريش شعري العبور (شعراي يماني) را مورد پرستش قرار مي دادند.
نخستين کسي که پرستش شعري العبور را در ميان عربها رواج داد ابوکبشه، و جزء بن غالب نياي وهب بن عبد مناف پدر آمنه مادر پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) بود. اين شعري همان است که خداوند متعال در قرآن کريم بدان اشاره کرده است: وَ اِنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعري.(سوره ي نجم/ 49)
«همانا او پروردگار ستاره ي شعري است». شعري از ستاره هاي صورت فلکي جوزا است. از آن رو، نام «شعري العبور» يافته است که از کهکشان عبور مي کند و به سهيل مي پيوندند و «شعراي يماني» نام مي گيرد. شعري العبور در اصل با غميصاء در يک نقطه قرار داشت. چون شعري از کهکشان گذشت، غميصاء در همان نقطه باقي ماند. شعري از غميصاء پرنورتر و درخشانتر است.(1) ثريا مجموعه اي از ستارگان کوچکي است که در کنار هم قرار گرفته اند و تعداد آنها بالغ بر 20 ستاره است.(2) اما مرزم عبارت از دو ستاره است يکي از آنها تابع شعري العبور است و «کف الکلب» ناميده مي شود، و ديگري به «کوکب الأخفي» معروف است.(3) ستاره پرستان به «صابئيان» نيز شهرت داشتند. نام صابئيان در اين آيه از قرآن کريم نيز آمده است: اِنَّ الذَّينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ هادُوا وَ النَّصاري وَ الصَّابِئِينَ، مَن آمَنَ بِاللهِ و اليَومِ الأخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُم أَجرُهُم عِندَ رَبِّهِم وَ لا خَوفٌ عَلَيهِم وَ لا هُم يَحزَنُونَ.( سوره بقره/ 62)
«آنان که ايمان آورده اند و آنان يهودي شدند و نصرانيان و صابئين، هر کس به خدا و روز بازپسين ايمان بياورد و عمل نيک انجام دهد آنان در پيشگاه پروردگارشان پاداش بزرگي دارند، نه بيمي براي آنان است و نه بايد اندوهگين شوند».
و نيز در اين آيه: اِنَّ الذَّينَ آمَنُوا وَ الذَّينَ هادُوا وَ الصابِئُونَ وَ النَّصاري مَن آمَنَ بِاللهِ وَ اليَومِ الآخِرِ وَ عَمِلَ صالحاً فَلا خَوفٌ عَلَيهِم وَ لا هُم يَحزَنُونَ.(سوره ي مائده/ 69)
«از ميان آنان که ايمان آورده اند و يهود و صابئين و نصرانيان هر که به خدا و روز قيامت ايمان داشته باشد و کار شايسته کند بيمي بر او نيست و محزون نمي شود.» همچنين در اين آيه: اِنَّ الذَّينَ آمَنُوا وَ الذَّينَ هادُوا وَ الصابِئِينَ وَ النَّصاري وَ المجُوسَ وَ الذَّينَ أَشرَکُوا اِنَّ اللهَ يَفصِلُ بَينَهُم يَومَ القِيامَهِ اِنَّ اللهَ عَلي کُلِّ شي ءٍ شَهيدٌ. (سوره ي حج/ 17)
«همانا آنان که ايمان آوردند و آنان که يهودي شدند و صابئيان و نصرانيان و زرتشتيان و آنان که شرک ورزيدند، خداوند در قيامت ميان آنان به حق حکم مي کند. همانا خداوند بر همه چيز گواه است.»
صابئيان به دو گروه مؤمن و کافر تقسيم مي شوند؛ صابئيان مؤمن حنيفان هستند و صابئيان کافر، مشرکان. صابئيان مشرک ستارگان و برجهاي دوازده گانه را بزرگ مي شمردند و در معابد خود تصوير آنها را رسم مي کردند. هر سيّاره اي که مورد پرستش آنان بود معبدي داشت. به عنوان مثال خورشيد، ماه، زهره، و مريخ و... هر يک داراي معبد جداگانه اي بودند. صابئيان به زعم خود آيين خويش را در اصل از محاسن همه ي اديان جهان گرفته اند و هر چه را که در گفتار و کردار زشت و ناپسند بود به کنار نهاده اند و به همين علت نيز به آنان «صائبيان» يعني «خارج شوندگان» گفته اند؛ زيرا که از پايبندي به کليت هر ديني خود را بر کنار داشته اند.(4)
گروه حنيفان در اعتقاد به آيين حنيف با مسلمانان مشترکند؛ در حالي که مشرکان صابئي با بت پرستان اشتراک عقيده دارند. اعراب از طريق ايرانيان در حيره، يمن، و بحرين با آتش پرستي يا آيين مجوس آشنا شدند. در عصر جاهلي آيين مجوسي در قبيله ي تميم رواج داشت. زرارة بن عدس تميمي، و پسرش حاجب بن زراره، و نيز اقرع بن حابس، و ابوالأسود، جد وکيع بن حسان، از جمله ي پيروان اين آيين بودند.(5)
همچنين زندقه از طريق حيره به ميان عربها راه يافت و به دليل ارتباط تجاري قريش با ايرانيان اين عقيده نخست در ميان آنان رواج يافت. زندقه بر دو نوع است: زندقه ي مبتني بر دوگانه پرستي و اعتقاد به روشنايي و تاريکي که آيين مزدک، ماني، و زرتشت از آن جمله است. زندقه ي مبتني بر اعتقاد به قديم بودن دهر و روزگار، خداوند متعال درباره ي آنان مي گويد:
وَ قالُوا ما هِيَ اِلاّ حَياتُنَا الدُّنيا، نَمُوتُ و نَحيا و ما يُهلِکُنا اِلاّ الدَّهرُ وَ ما لَهُم بِذِلِکَ مِن عِلمِ اِن هُم اِلّا يَظُنُونَ.(سوره ي جاثيه/ 24)
«گفتند چيزي جز زندگاني ما در دنيا نيست، ما مي ميريم و زنده مي شويم، و ما را جز روزگار نمي ميراند، آنان علم و آگاهي در اين مورد ندارند و اسير پندار خويشند.» دهريان کساني بودند که خدا و برانگيخته شدن از گور، و بازگشت را انکار مي کردند و معتقد بودند که: «طبيعت زنده مي کند و روزگار مي ميراند.»(6)
پي نوشت ها :
1-آلوسي، بلوغ الأرب في معرفة أحوال العرب، ج2، ص 239.
2-آلوسي، منبع پيشين؛ محمد نعمان جارم، اديان العرب في الجاهلية، ص 189.
3-آلوسي، منبع پيشين، ص 240.
4-آلوسي، منبع پيشين، ج2، ص 225؛ جوادعلي، تاريخ العرب قبل الاسلام، ج5، ص 368.
5-ابن قتيبه، کتاب المعارف، ص 205؛ آلوسي، منبع پيشين، ج2، ص 235.
6-آلوسي، منبع پيشين، ج2، ص 22.
سالم، عبدالعزيز، (1391)، تاريخ عرب قبل از اسلام، ترجمه ي باقر صدري نيا، تهران: شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ چهارم