آن قدر در مورد زامبیها مطلب نوشتهام که برایم فرار از کلیشهها بسیار سخت شده است. به همین دلیل بیمقدمه به سراغ تحلیل و بررسی «فیلم جنگ جهانی زد» (World War Z) - واقعاً نمیدانم مترجم های عزیز از کجای این اسم، کلمه زامبی را استخراج کردهاند!- میپردازم.
کلمه «جنگ جهانی» که در نام این فیلم بهکاررفته، در واقع روشنکننده هدف و مقصود اصلی آن است. به همین دلیل باید با دقت بیشتر به آن توجه کرد. حال ببینیم اصولاً واژگان جنگ و جنگ جهانی به چه معنایی هستند و در چه مواردی از آنها استفاده میشود؟
«جنگ به درگیری سازمانیافته، مسلحانه و غالباً طولانیمدتی گفته میشود که بین دولتها، ملتها یا گروههای دیگر انجامشده و با خشونت شدید، گسیختگی اجتماعی و تلفات جانی و مالی زیاد همراه باشد و اهداف خاصی از قبال آن دنبال شود. ازآنجاکه جنگ یک درگیری مسلحانه واقعی، ارادی و گسترده بین جوامع سیاسی است، میتوان آن را نوعی خشونت سیاسی نیز تلقی کرد.
جنگ جهانی نیز به درگیری نظامی گستردهای اطلاق میشود که اکثریت دول و مردم جهان را درگیر خود کند.»
اما در مورد حرف زد (Z) که در انتهای نام فیلم به کار رفته هم میتوان حدس های متعددی بیان کرد:
حرف Z میتواند ابتدای کلمه زامبی (Zombie)، یا اشارهای به فصل پایانی جهان- آخرالزمان- (با توجه به این که حرف Z آخرین حرف از حروف انگلیسی است) و یا طبق نظر عدهای حرف ابتدایی کلمه زایون (Zion)، به معنی صهیون باشد! اما این که کدام یک از این حدسها صحیح است و منظور واقعی نویسنده داستان چه بوده، برای ما مشخص نیست و ما فقط میتوانیم در این مورد حدس و گمانهایی داشته باشیم.
زامبیهایی که دیگر زامبی نیستند
بر اساس تعاریف کلاسیک موجود، زامبی به جسدهای متحرکی گفته میشود که روح ندارند و توسط جادوگر قبیله برای خدمت به وی زنده شدهاند!زامبیهایی که برای اولین بار به سینما راه یافتند، موجوداتی وحشی و حریص به گوشت و خون بودند که برای سیر کردن شکم های سری ناپذیرشان انسان های بیگناه را شکار میکردند و میخوردند. آنها موجوداتی کند و با بدنهایی پوسیده و بسیار آسیبپذیر بودند که بهراحتی با ضربهای محکم از بین میرفتند.
سپس با پیشرفت سینما و ظهور موج نوی سینمای وحشت، این زامبیها با مقداری تغییر، بهصورت موجوداتی تصویر شدند که آلوده به ویروس بوده و علاوه بر میل به خوردن گوشت انسان، ناخودآگاه آنها را نیز به ویروس آلوده میکردند و در نتیجه بیشتر بهصورت موجوداتی با بدن های نیمه خورده شده دیده میشدند. آنها نسبت به گذشته کمی سریعتر شده بودند و بدن های نسبتاً مستحکم تری داشتند.
در ادامه بازهم این زامبیها دستخوش تغییر شده و این بار در نقش سلاح های بایواورگانیکی ظاهر شدند. این دسته از زامبیها ، مانند انسانها فکر میکردند، از ابزار بهره میبردند و تحت رهبری فرد، گروه و یا کشوری خاص عملیات نظامی انجام میدادند و در همین اثنا از گوشت قربانیانشان نیز تناول کرده و با این کار به تعداد نفراتشان هم میافزودند! البته بیشتر این گروه از زامبیها محصولات آزمایشگاهی بودند، به همین دلیل گازگرفتگی تنها عامل انتقال ویروس نبود و تزریق هم به کمک آنها آمده بود. این زامبیها سرعتی بسیار بالا (فراتر از سرعت طبیعی انسان عادی) و بدنهایی سخت و مستحکم داشتند.
در تمامی موارد ذکرشده، خط ارتباطی مهم و مشترکی با محوریت «تغذیه زامبیها از گوشت انسان» وجود داشت که از آن بهعنوان یکی از علل مهم و اصلی حمله زامبیها به انسانها یاد میشد؛ اما در فیلم «جنگ جهانی زد»، با گونهای از زامبیها مواجه هستیم که علی رقم یدک کشیدن نام زامبی، بههیچوجه به سلف خود شبیه نبوده و هیچ علاقهای به خوردن گوشت انسان ندارند! و فقط بهمنظور آلوده کردن دیگران به ویروس، اقدام به گاز گرفتن میکنند!
البته این موضوع نه بهصورت عملی عمدی، بلکه بهصورت امری غریزی در فیلم نمایش داده میشود! حال این که چرا در این فیلم زامبیها بدین شکل تصویر شدهاند، موضوعی است که در ادامه در مورد آن صحبت خواهم کرد.
آخرالزمان با چاشنی زامبی
جنگ جهانی زد، اقتباسی سینمایی از کتابی به همین نام، نوشته «مکس بروکس» (Max Brooks) است که در سال 2013 به اکران عمومی درآمد. فیلم، داستانی کلیشهای و تکراری دارد و محوریت اصلی داستان آن، حول انتشار ویروسی ناشناخته و مرگبار در سراسر جهان و آلوده شدن بیش از نیمی از مردم در گردش است. در واقع این فیلم را میتوان در رده فیلم های آخرالزمانی طبیعی دستهبندی کرد. گونهای از پدیده آخرالزمان که در آن شرایط طبیعی برای بشر به گونهای رقم میخورد که مجبور میشود با پدیده آخرالزمان یا «فصل فرجام آخر» مواجه شود. در این نوع خاص از فیلمها، بشر به دلیل اجحاف و ظلمی که در حق طبیعت انجام میدهد، توازن طبیعی عالم را بر هم می زند و به دلیل همین اختلال توازن است که طبیعت هم علیه انسان عکسالعمل نشان میدهد.ماجرا با پخش اخباری از انتشار ویروس «هاری» در تایوان و گسترش آن به 12 کشور دیگر آغاز میشود. سپس داستان با نمایش هرجومرج و حمله غافلگیرکننده زامبیها به نیویورک و درگیر شدن خانواده گری در این ماجرا ادامه مییابد. در این بخش دو نکته قابلتأمل وجود دارد:
1- مردم تنها پس از گذشت 12 ثانیه از آلوده شدن، به زامبی تبدیل میشوند! این که چرا عدد 12 بهعنوان عدد کلیدی تبدیل و آلوده شدن مطرحشده- با توجه به مفهوم کلی فیلم- بحث های زیادی را به همراه داشته است که من از بیان آنها صرفنظر کرده و قضاوت را به خوانندگان محترم میسپارم.
2- در کتابی که فیلم از آن اقتباسشده، منبع شیوع ویروس، کشور چین و عامل آن کودکی چینی معرفی میشود؛ اما در فیلم به علتی نامعلوم منبع مشخصی برای آن روایت نمیشود.
در این هرجومرج، رئیسجمهور آمریکا کشتهشده و شش فرمانده ستاد مشترک ارتش هم در میان مفقودین قرار دارند (کشته شدن رئیسجمهور آمریکا نیز جزو مسائلی است که باید بیشتر به آن دقت داشت. این در حالی است که یک مأمور بازنشسته سازمان ملل- آن هم بدون هیچگونه محافظ و تدابیر امنیتی- موفق شده به همراه همسر و دو دخترش زنده بماند، اما رئیسجمهور آمریکا علی رقم تمام تدابیر امنیتی موجود، کشته شده است!)
مردم در خیابانها شروع به قتل و غارت کردهاند و اوضاع درونی آمریکا رو به وخامت نهاده است. ارتش آمریکا برای رسیدگی به وضعیت موجود، به رهبری فردی به نام «تیری اوموتونی» (Thierry Umutoni) تیمی مجهز از متخصصین، تکنسینها و دانشمندان و مردان نظامی را به خدمت میگیرد و آنها در مکانی امن (ناوگان دریایی آمریکا روی دریا) به بررسی عمق بحران و یافتن راه حل مهار آن مشغول میشوند.
گری در ابتدا بهسختی با این پیشنهاد مخالفت میکند، اما سرانجام علیرغم میل باطنی به ناچار مأموریت را میپذیرد و برای دستیابی به اطلاعات، با همراهی تیمی مجرب عازم کره جنوبی میشوند. طبق اطلاعات بهدست آمده، کلمه زامبی برای اولین بار از پایگاهی در این کشور به بیرون مخابره شده، اما قطع شدن سیستم های ارتباطی امکان پی گیری این موضوع را از بین برده است. گری به همراه تیم اعزامی وارد پایگاه میشوند، اما در بدو ورود با حمله ناگهانی زامبیها مواجه شده و فاسباچ در اثر حادثهای پیشبینینشده (زمین خوردن هنگام فرار و شلیک گلوله از اسلحهای که در دست داشته) کشته میشود و امید در همان ابتدا به یاس تبدیل میشود.
- جیمی، تو چیکار کردی؟
این که جیمی کیست و چه نقشی در گسترش ویروس داشته، موضوعی است که تا آخر فیلم بههیچوجه اشارهای به آن نمیشود. شاید قرار است در قسمت دوم فیلم به این به این سؤال پاسخ داده شود!
گری در اردوگاه کرهای ها با مأمور سازمان سیا که درون قفس زندانیشده مواجه میشود. او به جرم فروش سلاح به کره شمالی بازداشت شده بود (توجه کنید که او در کره جنوبی دستگیر شده است). در اینجا گفتوگو های مهمی میان گری و مأمور سیا رد و بدل میشود که با دقت در آنها نکات مهمی آشکار میشود:
گری:
- تو با سازمان سيا کار میکنی؟
مرد:
- اما اون ها با من کار نمي کنن؛ و تو کي هستي؟
گری:
- «سازمان ملل»
مرد:
- اوه خداي من! کاپيتان همه رو خبر کرده.
گری:
- چرا به کره شمالي اسلحه ميفروختي؟
مرد:
- چرا نفروشم؟
گری:
- برای نجات خودت اینکارو می کردی؟
مرد:
- اسلحه يه چاره موقتيه.
گری:
- خُب چیکار باید کرد؟
مرد:
- اون ها (اشاره به کره شمالی) انرژي عظيم زيکس رو گرفتن. اون ها دندون هاي 23 ميليون نفر رو در کمتر از 24 ساعت کشيدن. این بزرگترین شاهکار مهندسي اجتماعي تاريخه. ماهرانه است. نه دندوني، نه گاز گرفتني و نه شيوع گستردهای...
گری:
- مزخرفه.
مرد:
- فکر می کنی چرا بايد اون ها رو بسوزوني و خاکستر کني تا بتونی جلوشون رو بگيري؟ چرا اون ها مثل يه طاعون حرکت مي کنن؟ چرا اسرائيل داره پيروز ميشه؟
گری:
- چطوري اسرائيل داره پيروز می شه؟
مرد:
- اون ها کل کشورشون رو مهروموم کردن. روزها قبل از اينکه زامبیها به آدمها حمله کنن. اسرائیلی ها اولین کسايي بودن که مي دونستن و اولين کسايي بودن که اقدام کردن.
گری:
- مردم دو هزارساله که دارن اونجا ديوار بنا مي کنن.
مرد:
- درسته، اما تموم اون هزاران سال کار، هفتههاست که تموم شده. همهچیز بسته به زمانبندی بیعیب و نقص داره. دنبال جوابي؟ «يورگن وُرمبارن»، اون مردیه که تو اورشليم بايد ببينيش...
با دیدن این صحنه از فیلم به یاد آیه ای زیبا از قرآن کریم افتادم:
لَا يُقَاتِلُونَكُمْ جَمِيعًا إِلَّا فِي قُرًى مُحَصَّنَةٍ أَوْ مِنْ وَرَاءِ جُدُرٍ بَأْسُهُمْ بَيْنَهُمْ شَدِيدٌ تَحْسَبُهُمْ جَمِيعًا وَقُلُوبُهُمْ شَتَّى ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْقِلُونَ
آن ها هرگز با شما بصورت گروهی نمیجنگند جز در دژهای محکم یا از پشت دیوارها! پیکارشان در میان خودشان شدید است، (امّا در برابر شما ضعیف!) آن ها را متّحد میپنداری، در حالی که دل هایشان پراکنده است؛ این به خاطر آن است که آن ها قومی هستند که تعقّل نمیکنند![ 14]- الحشر
ادامه داستان:
گری برای یافتن پاسخ آماده سفر به اسرائیل میشود. دراینبین در میانه راه، ناگهان اتفاقی رخ میدهد که دقت در آن میتواند پاسخگوی برخی سؤالها باشد:
حال سؤال این است که این انفجار در کدام کشور رخ داده؟ برای یافتن پاسخ این سؤال باید به داستان کتاب مراجعه کنیم. در کتاب از «تنش اتمی» میان ایران و پاکستان صحبت شده و وضعیت این دو کشور را در حالت «صلح ناپایدار» بیان میدارد.
همچنین در ادامه توضیح داده میشود که پس از آلوده شدن مردم پاکستان، زامبیهای پاکستانی! از طریق مرز مشترک این کشور با ایران، وارد این کشور شده و ایران برای جلوگیری از نفوذ بیشتر زامبیها و حفاظت از خود، اقدام به شلیک بمب اتم به پاکستان میکند!
با این اوصاف میتوان اینطور برداشت کرد که این انفجار در واقع همان انفجار اتمی ای بوده که در کشور پاکستان رخ داده است. اشاره به چنین رویدادی در واقع تأکیدی بر این ادعای کذب غرب مبنی بر داشتن سلاح اتمی ایران و امکان استفاده از آن درزمان بروز خطر است. حال این که چرا این خطر از طرف پاکستان بیانشده هم خود جای بحث و موشکافی دارد. شاید یکی از دلایل آن برنامهریزی بلندمدت غرب برای تجهیز وهابیت و طالبان پاکستان علیه ایران باشد؛ و این چالش زمانی شکل جدی تری به خود میگیرد که بحث تهدید هستهای هم به میان آید! حمله چند ماه اخیر تروریست های پاکستان به پاسگاهی مرزی در سراوان، میتواند بیانگر این نظریه باشد. البته این فقط یک حدس است و نمیتوان سندی روشن برای آن ارائه نمود.
ادامه داستان:
گری برای یافتن پاسخ به سراغ فردی به نام «يورگن وُرمبارن» می رود و از او راجع به ماجرا سؤال میکند. وُرمبارن در مورد علت دیوارکشی و آمادگی قبلی اسرائیل اینطور توضیح میدهد که:
گری:
- اسرائيل از کجا این موضوع رو مي دونست؟
وُرمبارن:
- ما اطلاعيه ای مربوط به یه ژنرال هندي رو رهگيري کرديم که توی اون میگفت: اون ها دارن با «راکشاسا» (Rakshasa) مبارزه مي کنن. ترجمش مي شه: زامبیها .
* (در اینجا یکی از مأموران عالیرتبه موساد علناً به شنود تلفنها و جاسوسی از کشورهای مختلف اعتراف میکند و آن را امری عادی و ضروری برای بقای اسرائیل میداند!)
* (راکشاسا در افسانههای هندو و بودائی، شبحی است اهریمنی یا گناهکار که از پای خدای آفرینش هندوها به وجود آمده است. راکشاساها گونه پرجمعیتی از انساننماهای فوق طبیعی هستند که گرایشات شیطانی دارند. آنان که جنگجویان قدری هستند، وقتی سلاحهای متداول، مؤثر نمیافتد، به جادو و خدعه متوسل میشوند. این اشباح، میتوانند شکل ظاهری خود را تغییر دهند و معلوم نیست شکل واقعی و طبیعیشان دقیقاً چگونه است. راکشاساها به نبش قبر، تسخیر روح انسان و کارهایی از این قبیل، شهرت دارند. ناخنهای دستان آنان زهرآلود است و غذایشان، گوشت انسان و غذای مانده است.)
گری:
- يورگن وُرمبارن، مأمور عالیرتبه موساد...کسی که بهعنوان فردي باهوش و کارآمد شناخته میشه و نه یه خیالپرداز ترسو، به من میگه فقط به خاطر اطلاعیهای که در مورد زامبیها خونده، دیوار حائلی دور کشورش ساخته...
وُرمبارن:
- خب، وقتي اینجوری باشه منم به شک و ترديد ميفتم. در سال 1930 یهودیها باور نمي کردن که به اردوگاه کار اجباري فرستاده بشن. سال 1972 باور نمیکردیم که در المپيک قتل و عام بشيم و يک ماه قبل از اُکتبر 1973 ما شاهد جنبش و حرکت نيروهاي عرب بوديم و همگي فکر کرديم که تهديدي به حساب نمياد. خب، بعد از يک ماه حمله عربها ما رو به دريا کشوند.
* (كشتار مونيخ حملهاي بود كه بهوسیله اعضاي گروه فلسطيني سپتامبر سياه در جريان بازيهاي المپيك 1972 مونيخ در آلمان غربي عليه اعضاي گروه ورزشي اسرائيل انجام و به گروگانگيري و كشتن آن ها و يك پليس آلماني انجاميد.)
* (جنگ یوم کیپور یا جنگ اعراب و اسرائیل که در سال ۱۹۷۳ روی داد، جنگی بود که از ششم تا بیست و پنجم اکتبر ۱۹۷۳ میان دولت های عربی و اسرائیل اتفاق افتاد. این جنگ با حمله غافلگیرانه ائتلاف کشورهای عربی به رهبری مصر و سوریه علیه مواضع نیروهای اسرائیلی در شرق کانال سوئز و ارتفاعات جولان آغاز شد، مناطقی که شش سال قبل در جنگ ششروزه به تصرف قوای اسرائیل درآمده بود. حمله در آخرین ساعات یوم کیپور مقدسترین روز در آئین یهودی آغاز شد. روزی که از غروب ۹ مهرماه آغاز میشود و یهودیان در آن روزهدار هستند. از آنجا که این جنگ در ماه اکتبر و ماه رمضان رخ میداد به جنگ اکتبر و جنگ رمضان نیز معروف شده است.)
وُرمبارن:
- بنابراین ما تصميم گرفتيم تغييري در سیستم تصمیم گیریمون ایجاد کنیم.
گری:
- تغيير؟
وُرمبارن:
- دهمين نفر... اگر 9 نفر از ما به يه منبع اطلاعات و به يه نتيجه دقيقاً مشابه برسند، اونوقت وظيفه نفر دهمه که با اون ها اختلافنظر داشته باشه. مهم نيست که چقدر ممکنه نظر اون غير محتمل باشه، مرد دهم بايد رو اين موضوع کار کنه و فرض کنه که بقيه نه نفر در اشتباهن.
* (در این بخش وُرمبارن تلویحاً اشارهای به روند توافق نظر جامعه جهانی در مورد موضوعی خاص و مخالفت اسرائیل با آن نظر دارد. در واقع نفر دهم، نمادی از خود اسرائیل است.)
گری:
- و تو اون دهمين نفر بودي؟
وُرمبارن:
- دقيقاً. از اونجا که همه فرض مي کردن صحبت در مورد زامبیها پوششي براي چيزهاي ديگه است، من تحقيقاتم رو روی اين فرضيه شروع کردم که وقتي اون ها گفتن زامبيه، پس حتماً منظورشون زامبيه.
گری:
- اولين بيمار از هند بوده؟
وُرمبارن:
- مشکل همینجاست. هیچکس نمي دونه بحران از کجا شروعشده؛ تجارت عضو در آلمان یا... نمونههای عجيب و غريبي از رفتارها در سراسر آسيا بهدست اومده و درحالیکه اين بیماری مثل وبا در حال گسترشه، ما هر کاري رو که بتونيم انجام مي ديم. اينها هم دروازههای نجات و ديوارهاي محکم اورشليمه، دو تا از ده تا.
* (تحرکات عجیب و غریب در آسیا! شاید منظور وُرمبارن از تحرکات عجیب و غریبی که آنها را وادار به فرو رفتن در لاک دفاعی غیرعادی کرده، بیداری اسلامی در منطقه باشد.)
گری:
- تو به مردم اجازه ورود به شهر رو ميدي؟ (منظور از مردم مسلمانان و غیر یهودیان است)
وُرمبارن:
- هر انساني رو که نجات مي ديم يه زامبي براي مبارزه کمتر مي شه.
* (انگیزه اسرائیل از نجات آدمها (به عبارتی پذیرش آنها در اسرائیل و یا حمایت از آنها) فقط کاهش دشمن ذکر میشود.)
- خيلي خب، اگه بتونم وارد هند بشم بايد از کجا شروع کنم؟ بايد با کي صحبت کنم؟
وُرمبارن:
- هند به بن بست رسيده. «بيمار صفر» رو فراموش کن (اولين انسان آلوده به بيماري)
گری:
- نمي تونم، برای من ديره که بخوام ديوار بسازم.
...
نمایی از فیلم immortals
ادامه داستان:
پس از حمله زامبیها به درون شهر، گری به همراه زنی نظامی از محاصره زامبیها میگریزد و خود را به محل امنی میرساند. زن با تمام قوا از گری در مقابل حمله زامبیها محافظت میکند و در این راه خودش دچار گازگرفتگی میشود؛ اما گری پیش از آن که ویروس فرصت آلوده کردن زن را بیابد، دست آلودهشده او را قطع کرده و زن را نجات میدهد.* (گزینه سامسون نامی است که توسط عدهای از تحلیلگران نظامی به راهبُرد بازدارندگی فرضی اسرائیل که بر اساس آن این کشور ممکن است در مواجه با خطری که موجودیتش را تهدید کند از سلاح هستهای بهعنوان آخرین راه چاره استفاده کند داده شده است. عدهای از تحلیلگران گزینه سامسون را به پاسخ اتمی گسترده اسرائیل در مواجهه با شرایطی که در آن "طرفهای غیر اسرائیلی فاقد سلاح هستهای" موجودیت اسرائیل را با سلاحهای متعارف مورد تهدید قرار دادهاند تعبیر کردهاند.کلمه سامسون یا شمشون اشاره دارد به یکی از شخصیت های عهد عتیق و از داوران بنیاسرائیل که پس از اسیر شدن توسط فلسطینیهای باستان ستون های معبد داجون (یا داگون) را درحالیکه فریاد میزد "خدایا بگذار با فلسطینیان بمیرم" از جا کند و سقف را فروریخت و خود و هزاران نفر از فلسطینیانی که وی را در بند کرده بودند به کشتن داد.)
در اینجا هم نکاتی وجود دارد که باید به آنها توجهی ویژه داشت؛ بیایید به این ماجرا از دید نمادگرایی نگاه کنیم:
* (معنی نام سگن هم در نوع خودش جالب توجه است. سگن واژهای آلمانی و به معنی «خیر و برکت» است!)
ادامه داستان:
درست در لحظهای که جرقههایی از امید نمایان شده بود ناگهان با پیدا شدن فردی آلوده در هواپیما اوضاع کاملاً بههمریخته و گری مجبور میشود با استفاده از نارنجک (اسرائیلی) به بحران پایان دهد؛ اما این اتفاق موجب فرود اضطراری هواپیما در جنگل های ولز و در نهایت سقوط و آسیبدیدگی شدید گری میشود. سگن یکبار دیگر به کمک گری آمده و جسم زخمی او را تا آزمایشگاه بیولوژیک، همراهی میکند.
رئیس آزمایشگاه:
- از ما چی میخوای؟
گری:
- بدترین مرضتون رو. پاتوژن (ویروس) کشنده، با دوز مرگآوری بالا اما درمانپذیر.
دکتر:
- تو یه باکتری به جای یه ویروس میخوای. فکر کنم تیفوس خوب باشه؟ مننژیت، تب سرخ، تب کوهستان راکی.، اینها رو واسه چی می خوای؟
رئیس آزمایشگاه:
- آقای لین اعتقاد داره که ما می تونیم از چنین امراضی در برابر زامبیها استفاده کنیم.
دکتر:
- باید چند تا نکته رو در مورد این ابتکارتون توضیح بدم، آقای لین. یکی از خیلی چیزایی که یه ویروس یا باکتری برای پیشرفت به اون نیاز داره، یه میزبان زنده است. یه سیستم گردشی در حال کار.
دکتر:
- متأسفم، این به یه واقعیت ساده منجر می شه. تو نمی تونی کسی رو که مرده، مریض کنی.
گری:
- این برای اون ها نیست، برای ماست. ایماندارم زامبیها یه نقطهضعف دارن و اون یه ضعفه، ضعف ما. من شاهد بودم که اون ها به شکل صریحی از بعضی از آدمها می گذشتن، مثل یه رودخونه اطراف یه صخره. چرا؟ فکر میکنم چون اون آدم ها مریض بودن. فکر میکنم اون ها پایانیافته بودن و زامبیها نمی تونستن حضورشون رو احساس کنن. فکر کنم اون ها یه جور پاتوژن رو پراکنده می کنن و به یه میزبان سالم احتیاج دارن.
- اما حتی اگر حق با تو باشه، منظورم اینه که آلوده کردن جمعیت با یه مرض کشنده دقیقاً یه راه درمان نیست.
گری:
- این یه درمان نیست. این یه استتاره. اگر نیرو هامون رو به پاتوژن درست مجهز کنیم می تونیم اساساً برای دشمن غیرقابل دیدن بشیم.
* (گری از واژه استتار برای فرار از زامبیها استفاده میکند. طبق نظریه او باید برای مبارزه با زامبیها خود را شبیه آنها کرد و سپس با این استتار به آنها ضربه زد. این نظریه انسان را به یاد رفتار افرادی امثال پولوس یا ابوهریره در طول تاریخ میاندازد.)
دکتر:
- متوجه هستی که تنها راه اثبات نظریهات اینه که چند تا احمق خودشون رو با پاتوژن کشنده آلوده کنن و بعد با اون زامبی رو در رو بشن...
ادامه داستان:
همان طور که او پیشازاین هم حدس زده بود، زامبیها وجود گری را نادیده میگیرند و او با این استتار از میان آنها عبور میکند. بدین ترتیب گری بخش مهمی از جورچین مبارزه با زامبیها را حل میکند و پس از این کشف بزرگ، سازمانی جهانی بهداشت بهسرعت اقدام به تولید و توزیع واکسن استتار!! میکند و دنیا را از نابودی واقعی نجات میدهد؛ اما در فیلم از این اقدام تنها بهعنوان راهی موقت برای استتار از حمله زامبیها و در نهایت تجمع افراد غیر آلوده در یکجا و آمادگی برای مبارزه نهایی نامبرده میشود:
باز هم در انتها شاهد هستیم که قهرمان آمریکایی، این بار با حمایت اسرائیل جهان را از بلایی مصیبتبار و عالمگیر نجات میدهد. با این تفاوت که این بار بهجای نابودی منشأ پلیدی، خود را در میان آنها استتار و مخفی میکنند. آیا این سیاست هم اکنون در حال اجراشدن نیست؟
با توجه به شواهد ارائهشده، نتیجهگیری نهایی در مورد این فیلم (یافتن فرمانده طرف مقابل نبرد (زامبیها ) و اهداف این جنگ را به خود شما خواننده فهیم واگذار میکنم.
منبع مقاله : http://vgpostmortem.ir